نگاه قرآني شهيد اول به فلسفه سياسي (3)


 

نويسنده:سيدابراهيم سجادي




 

جايگاه و سطوح عدالت
 

شهيد دررابطه با عدالت به عنوان شرط ، ازسه جهت -چگونگي ، چيستي و راه كشف -به دقت و ژرفنگري مي پردازد و در نهايت نتيجه و نظريه اي را ارائه مي دهد كه درمقايسه با ساير ديدگاه ها ،سختگيرانه ترين مي نمايد .
او عدالت را در تقابل با فسق مي شناسد . فسق يقيناً ‌اشاره به واقعيتي دارد كه از آن تعبير به خروج از خط اطاعت خدا مي شود .(العاملي ،83/3) به همين دليل عدالت نيز بايد نام واقعيتي باشد كه وجود آن تأمين منافعي را همراه دارد و از زيان ها و خسارت هايي پيش گيري مي كند .براين اساس نيازبه عدالت و تبعيت از دستاورد و كاركرد آن سطوح مختلفي پيدا مي كند .
شهيد به قصد تذكرجايگاه و سطوح مختلف نيازبه عدالت ،با استفاده از عناوين ضرورت ، محل حاجت و تتمه ، مي گويد :
«اشتراط عدالت مفتي به عنوان ضرورت مطرح است تا به اين وسيله ازاحكام ،‌خون مردم ، مال مردم ، ‌ناموس مردم و آبروي مردم حراست به عمل آيد . اين ضرورت در مورد امام با شدت بيشتر مطرح است و اشتراط عدالت قاضي ،‌ داور ،‌ وصي ،‌ ناظر وقف و جمع آوري كننده ي ماليات بر چنين مبنايي استوار مي باشد .براي اينكه دراين موارد اعتماد برفاسق زيان بزرگي را به همراه دارد .
همين گونه گواه و راوي نيز بايد عادل باشند ،چون حفظ شريعت و دور نگه داشتن آن از دروغ ضروري مي نمايد .
درهرجايي كه عدالت شرط قلمداد شده است ،‌مقصود عدالت واقعي مي باشد ، در مورد طلاق توجيهي وجود دارد براي كفايت عدالت ظاهري ، بدين دليل كه اجراي طلاق غالباً در روستاها اتفاق مي افتد ، ‌از اين روي شرط قراردادن عدالت واقعي ،‌ مشقت زاست و تعطيلي آن را در پي دارد .
در مواردي عدالت محل حاجت است ، از قبيل عدالت پدر و پدربزرگ در سرپرستي فرزند ، عدالت مؤذن - به دليل اعتماد كساني كه عذر دارند بر سخن او در مورد تعيين وقت -و عدالت پيش نماز كه به صورت جدي تري مطرح است .اما عدالتي كه نسبت به نيازها نقش تكميل كننده را دارد ،عدالت ولي و سرپرست عقد نكاح است كه به صورت طبيعي ازخيانت و كوتاهي در حق فرد تحت سرپرستي خود پرهيزدارد ،‌ ولي به جهت وجود لاابالي گري بعضي فاسق ها دراين رابطه ، شرط شدن عدالت به عنوان مكمل مطرح است ، وگرنه از نظرما عقد ولي فاسق صحيح مي باشد .»
بيان اين مطلب كه «هرجا عدالت شرط شده است مراد عدالت واقعي مي باشد » به عنوان يك قاعده كلي ،‌بسيارهشدار دهنده است ،‌البته مواردي براي استثنا وجود دارد ،‌ ازقبيل عدالت شهود طلاق (القواعد و الفوائد ،219/1) و عدالت امام جمعه (ذكري الشيعه ،102/4) و امام جماعت (همان،389/4) ، ولي خارج كردن عدالت مفتي ،قاضي و ...ازدايره اين قاعده دشوار مي نمايد .به خصوص اگر مراد از امام در متن فوق ،‌امام معصوم (ع) باشد -نه رهبري عادي جامعه -و عدالت مقام هاي مذكوراز نوع عدالت معصوم(ع) ، كه يقيناً واقعي مي باشد و مورد تأييد خداوند .با اين فرض ،مؤمنان به دو دسته فاسق و عادل تقسيم مي شوند و دسته سومي دركار نخواهند بود !
بدين ترتيب شهيد نمي تواند دو ديدگاه حسن ظاهريا مسلمان بودن را حقيقت عدالت بداند (همان) و بايد بگويد :
«العداله هي هيئه راسخه في النفس تبعث علي ملازمه التقوي و المروه بحيث
لايواقع الكبائرو لايصر علي الصغائر (ذكري الشيعه ،101/4) فان وقعت استدركت بالتوبه .»(غايه المراد في شرح نكت الارشاد،261/1)
«عدالت ، كيفيت و حالت استوار و پايداري است درنفس ( و روح) كه وادار مي كند بر جدايي ناپذيري از تقوا و عادت خوب ، ‌به گونه اي كه آلايش به گناهان كبيره به وجود نيايد و تكرارگناهان كوچك هم صورت نگيرد و اگرگرفت ،‌با توبه جبران شود .»
شهيد ،عدالت به اين معنا را با مسلمان بودن همراه با عدم مشاهده فسق يا حسن ظاهر قابل كشف ندانسته و استفاده ازشناخت علمي را به عنوان تنها راه احرازآن پيشنهاد مي كند كه ازطريق پيگيري باطن گرايانه مكرريا شهادت دو عادل و يا شهرت به دست مي آيد .(ذكري الشيعه ،391/4)
مطلبي كه درپايان اين بخش از مقاله مجدداً و به صورت روشن تر بايد مورد تأكيد قرار گيرد ،‌اين است كه شهيد درسطوح پايين تر حكومت نيزشايستگي ها را لازم مي داند . ازباب نمونه ايشان تعيين سرپرست را براي مراسم حج هرسال لازم مي داند و وجود عدالت و آشنايي با فقه حج را در والي به عنوان شرط مطرح مي كند و همچنين از شجاعت ،‌ نفوذ كلمه ،‌ توان فكري ، قدرت هدايت و كفايت مديريتي ، به عنوان ويژگي هايي كه شايسته است در وي وجود داشته باشد ،‌نام مي برد .(الدروس الشرعيه ،495/1)
برهمين مبنا درباب عزل و نصب ها ، ‌جايگزيني ناقص تررا نامشروع و ناسازگار با مصلحت قلمداد مي نمايد و عزل و بركناري كامل را براي جايگزني كامل تر بايسته مي داند ،بدان دليل كه دراين اقدام مصلحت بيشترقابل تأمين است .(القواعد والفوائد ،406/1)
البته شهيد دريك مورد ، چشم پوشي از « اصل شايسته ترگزيني »را جايز مي داند و آن درجايي است كه رعايت اين اصل با اصل مشروعيت به معني رضايت مردم از فرمانروايي حكومت كنندگان كه درفلسفه سياسي مطرح است ،(عليخاني،/115) ناسازگار باشد .درچنين شرايطي نارضايتي مردم ازكامل تر و علاقمندي و آمادگي
آنها براي فرمانبري از کامل ،بايستي مورد توجه قرارگرفته و بايد مطابق خواست جامعه جابه جايي صورت گيرد.(القواعد و الفوائد ،406/1)

گونه هاي مشاركت سياسي
 

مشاركت سياسي ازعلاقمندي درصد بالاي مردم درساختن يا حراست از تصميم هاي سياسي به عنوان يك آرمان يا واقعيت خبر مي دهد .شكل متعارف مشاركت سياسي در قالب رأي دادن و فرستادن فرد يا افراد دلخواه درحكومت ،خود را نشان مي دهد و شكل نامتعارف آن ازطريق تحريم ( بايكوت ) ،تظاهرات و اعتراض به نمايش گذاشته مي شود .(ليپست ،1241/3)
مشاركت سياسي گاهي شكل خودجوش دارد .معيارها ،ارزش ها و منافعي ، سبب شكل گيري گروه هاي ذي نفوذ ،احزاب ، انجمن ها و تأسيس رسانه مي شود و حكومت از كانال آنها ،خواسته هاي مردم را دريافت نموده و درساختن تصميم هاي سياسي به آنها اجازه ايفاي نقش مي دهد.(اردستاني ، /111 ؛عالم ،/361-359؛بشيريه،/379)
درمقابل مشاركت فعال ،مشاركت انفعالي قراردارد كه ازآن به مشاركت تبعي يا مشاركت سياسي بسيج شده تعبيرمي شود و معمولاً با دعوت دولت ها يا ارگان هاي دولتي يا نهادهاي مرتبط به دولت و مردم ، انگيزه دهي ،تحريك و تشويق صورت مي گيرد و بدين وسيله زمينه ايفاي نقش مردمي و توده اي فراهم مي گردد.(اردستاني ،/112)
نكته اي كه هدف اصلي توضيح بالارا در مورد مشاركت سياسي تشكيل مي دهد ،اين است كه يكي ازسه خواسته ،مشاركت سياسي را توجيه مي كند ؛حمايت ارزش ها (اردستاني،/111) ، تقويت سياست هاي حكومت و ايجاد دگرگوني درآن .(عالم،/359 ؛حقيقت،/367)
تلقي شهيد ازمشاركت سياسي كه درآن هر سه خواسته فوق قابل مطالعه مي باشد، با چهارعنوان زيرقابل تبيين است :
1.مشاركت درحفظ و پاسداري ازحكومت مشروع
وقتي كه دادگري و سلطنت به دست حاكم عادل يا فقيه جامع شرايط فتوا مي افتد ، همه مردم وظيفه دارند كه تنها مرجعيت او را به رسميت بشناسند و او را مثل نماينده خاص امام معصوم(ع) بدانند،(الدروس الشرعيه ،‌67/2) و پشت پا زدن به احكام حكومتي او را گناه بشمارند .(اللمعه الدمشقيه،/75) كسي كه توان قضاوت دارد ،‌به قصد اعلام آمادگي براي همكاري ، بايد خود را معرفي كند . (الدروس الشرعيه ،66/2) مردم فعاليت در بدنه ي حكومت را مستحب بدانند .اگر كسي كارآمدي ويژه دارد ،مشاركت را لازم و واجب تلقي كند .(همان ،74/3)
چنانچه دسته و گروهي دست به اسلحه برده تغييرنظام و بركناري امام عادل را هدف قرار دهند ‌،همه ،‌ جهاد را بر خود واجب بدانند و اين دستور قرآن است (همان ،41/2) كه مي گويد :
(فقاتلواالتي تبغي حتي تفيء الي أمرالله) (حجرات/9)
«با كسي كه دست به طغيان مي زند بجنگيد تا به فرمان خدا بازگردد.»
2.مشاركت در آرمان هاي حكومت عادل
در تفكر سياسي شهيد اول ، حمايت از آرمان هاي مشترك و مورد قبول مردم و حكومت ، توسط مردم درقالب جهاد ، امر به معروف و نهي ازمنكر و كارهايي كه در چارچوب وظايف حكومت قرار دارد ،ولي كارگزاران حكومتي به دلايلي ازانجام آن عاجزند ،مورد مطالعه قرارمي گيرد .
ازمنظرشهيد ،‌جهاد ازاركان اسلام و مورد سفارش قرآن است (توبه/111) و هر مكلفي بايد آن را به عنوان واجب كفايي بپذيرد.(الدروس الشرعيه،29/2) حتي بدهكاراني كه قدرت اداي دين را ندارند يا هنوزتاريخ پرداخت آن نرسيده است ، مشمول خطاب هاي قرآن (مائده/35 ، بقره/191 و 216 ، نساء/71 ، انفال/60) مي باشند.(غايه المراد،474/1) درعين حال وجوب جهاد را مشروط به فراخواني امام و نايب او مي داند .(الدروس الشرعيه ،30/2)
امربه معروف و نهي ازمنكر دراسلام كه به معني عزم همگاني برحمايت ازارزش ها و رويارويي با هنجارشكني هاست ،ازنگاه شهيد به عنوان واجب عيني
مطرح است و اين را مستند به آيات آل عمران/110 ،مائده/79 و توبه/71 و 112 مي داند كه تمام انسان هاي بالغ را به مبارزه جهت جا انداختن ارزش ها و از ميان برداشتن هنجارگريزي ها فرا مي خواند.(غايه المراد ،507/1)
انجام اين تكليف ازنظر ايشان حتي در جايي كه نياز به زخمي كردن يا كشتن كسي باشد ،نيازمند اجازه امام عادل نمي باشد ،بدان دليل كه درخطاب هاي ياد شده چنين محدوديتي به چشم نمي آيد و نيزبدين جهت كه هدف اصلي و اساسي دراين باب ،دفاع از ارزش ها و پيش گيري ازضد ارزش هاست .اگرضرري اتفاق مي افتد از روي قصد و اراده نمي باشد .اجازه و اذن حاكم درجايي لازم است كه خود ضرر زدن هدف باشد.(همان،/509)
البته غرض ازاين فريضه ،‌تأثيرگذاري و اصلاح است ،پس بايد ازپايين ترين سطح اعمال فشاراستفاده به عمل آيد و آن كار با قلب است كه از طريق قطع رابطه و ايجاد تغييردرتعظيم و احترام عملي مي گردد . اگرموفقيتي درپي نداشت ، ‌نوبت كار با زبان مي رسد كه آن هم با ملايمت و نرمي آغازشود و درصورت ناكامي ،ازمرحله خشن تراستفاده به عمل آيد و اين روش تكيه برقرآن دارد (القواعد و الفوائد ،202/2) كه درآن خداوند مي فرمايد :
(فقولا له قولا ليناً لعله يتذكراو يخشي » (طه/44)
«پس با فرعون با نرمي سخن گوييد ،شايد پندپذيرد يا او را ترس فرا گيرد.»
(ولا تجادلوا اهل الكتاب الا بالتي هي احسن» (عنكبوت/46)
«با اهل كتاب جز با زيباترين روش به ستيزه و بگو مگوي خصمانه مپردازيد.»
3.مشاركت نيابتي
سومين گونه مشاركت سياسي -آرماني ،‌ درشرايطي زمينه پيدا مي كند كه حكومت وكارگزارانش _به هردليلي -از انجام وظيفه حكومتي -ازقبيل تأمين نيازهاي ايتام ،جمع آوري خمس و زكات و مصرف درست آنها ،‌گرفتن مال غصبي و رد آن به صاحبش -عاجزند.درچنين وضعيتي براي آحاد افراد جامعه جايزاست تمام كارهاي بر زمين مانده حكومت را انجام دهند ،جز دعاوي و امور قضايي ( كه
ازتوانشان بيرون است ).اين نوع همكاري مشمول بيان عام و فراگيرقرآن است (همان ،406/1) كه مي فرمايد :
(تعاونوا علي البروالتقوي ) (مائده/2)
«يكديگر را برنيكوكاري و پرهيزگاري ياري دهيد .»
4.مشاركت سياسي درنظام طاغوتي
شهيد ،سرپرستي طاغوت و ستمگران را بدعت و حرام مي داند .ملاك ، ناشايستگي و بي كفايتي است . فرق نمي كند حكومت بر پايه وراثت شكل گرفته باشد يا ثروت يا عامل ديگر.(الدروس الشرعيه ،‌74/3) جهاد همراه ستمگرنيزحرام است ،مگراينكه خطري اصل اسلام را تهديد كند يا خطر نابودي ، جمعي از مسلمين را مورد هجوم قراردهد .(همان،30/2) قبول رياست يا پست قضاوت در نظام طاغوتي نيز نامشروع است ، مگراينكه اكراه و اجباري دركارباشد .دراين صورت والي يا قاضي تحت اجبار، هركاري را درحوزه ولايتش مي تواند انجام دهد جزقتل و كشتن انسان ها كه درهمه حال حرام است .(اللمعه الدمشقيه،/75 ؛الدروس الشرعيه ،48/2 و 74/3 )
درانديشه شهيد اول ،سازش با ستمگرنيز محكوم به حرمت است ؛زيرا در اين نوع تعامل ،سازشكار به قصد دستيابي به منافع مادي يا كسب دوستي ،با كشيدن ماسك عدالت برصورت ستم ستمگر و پوشاندن لباس حق بربدعت بدعتگذار،‌ به ثناي ناشايستگان مي نشيند .قرآن در نكوهش اين نوع همكاري با اهل باطل (القواعد و الفوائد،155/2) مي گويد :
(ودوا لو تدهن فيدهنون) (قلم/9)
«آنها دوست دارند كه راه سازش پيشه كني تا نرمش نشان دهند .»
به رغم تحريم شديد مشاركت در نظام طاغوتي ، شهيد اول در شرايطي ، زندگي سياسي عادلانه را زير سايه نظام غيرعادلانه امكان پذير مي داند . يكي از آموزه هاي مذهبي و ديني كه چنين فرصتي را به وجود مي آورد، تقيه است كه ضمن آن انسان با حفظ اعتقاد به حق ،‌آن را در گفتارو رفتارش تبارز نمي دهد و به قصد حراست ازمال ،ناموس ،‌خويشاوندان يا بعض مؤمنين ،‌مي كوشد كه با ديگران بر
اساس اصول معروف نزد آنها خوش رفتاري داشته باشد . تقيه به اين معنا ريشه درقرآن دارد (همان ،125/1 و 155/2) كه مي گويد :
(لا يتخذ المؤمنين الكافرين اولياء من دون المؤمنين ومن يفعل ذلك فليس من الله في شيء الا ان تتقوا منهم تقاه ) (آل عمران /28)
«مؤمنان نبايد به جاي اهل ايمان ،‌كافران را دوست و سرپرست خود قراردهند و هر كس چنين كند ،‌رابطه اش با خدا گسسته است ،‌مگراينكه دنبال رهايي ازگزند آنها باشد .»
كسي كه اعتقاد به امامت معصوم و زعامت فقيه و مجتهد عادل دارد ،درپي احياي حق و استحكام ارتباط كاري با امام زمان (عجل الله تعالي فرجه) است .انسان با اين ويژگي ، به عقيده شهيد ،‌ اگر به خود اطمينان دارد و گمان مي كند كه در بدنه قدرت و حكومت ناصالح مي تواند به حق پايبند بماند يا فرصت امربه معروف و نهي ازمنكر پيدا مي كند يا اينكه مجتهد است و باور دارد كه مي تواند با اعتقاد به نيابت ازعادل [امام زمان يا ولي فقيه] اجراي حدود كند ، مشاركتش حرمت ندارد (الدروس الشرعيه،48/2 و 74/3 ) و براي او جايز است براساس مباني فكري خود ،در پيكر قدرت سياسي غيرديني به فعاليت سياسي - اجرايي بپردازد .
منابع و مآخذ :
1.ابن الجزري ؛غايه النهايه في طبقات القراء ،به نقل ازالمختاري ، رضا ؛الشهيد اول ،حياته و آثاره ، چاپ اول ، قم ، بوستان كتاب ،1384 ش .
2.ابن العديم ، عمر ؛ بغيه الطالب في تاريخ حلب ،بي چا ،بيروت ، دارالفكر ، بي تا .
3.ابن عربشاه ؛زندگي شگفت آور تيمور ، ترجمه محمد علي نجاتي ، چاپ چهارم ، تهران ،انتشارات علمي و فرهنگي ، 1370 ش .
4.ابن العماد ، عبدالحي ؛ شذرات الذهب ، چاپ اول ،بيروت ، دارابن كثير ، 1413 ق .
5.ابن جبير؛رحله ابن جبير، بي چا ، بيروت ، دارصادر ، بي تا .
6.ابن قاضي شهيد ؛تاريخ ابن قاضي شهيد ، به نقل از:‌المختاري ،رضا ؛الشهيد الاول ، حياته و آثاره ، چاپ اول ، قم ، بوستان كتاب ، 1384 ش .
7. ............... ؛طبقات الفقهاء الشافعيه ، بي چا،مكتبه الثقافه الدينيه ،قاهره ،بي تا .
8.ابن كثير؛البدايه و النهايه ،چاپ هفتم ،‌ بيروت ،مكتبه المعارف ،‌1408 ق .
9.الاتابكي ، يوسف ؛النجوم الزاهر ، چاپ اول ،بيروت ،دارالكتب العلميه ، 1413 ق .
10.اردستاني بخشايشي ، احمد ؛اصول علم سياست ،چاپ اول ، تهران ، انتشارات آواي نور،1376 ش .
11.افندي ،ميرزا عبدالله ؛تعليقه امل الآمل ،چاپ اول ،قم ،مكتبه آيت الله المرعشي ، 1410 ق .
12.اميني ، عبدالحسين ؛ شهيدان راه فضيلت ، ترجمه جلال الدين فارسي ، چاپ سوم ،بي جا ،انتشارات روزبه ، 1362 ش .
13.البحراني ، يوسف ؛لؤلؤه البحرين ، چاپ دوم ،قم ،مؤسسه آل البيت ، بي تا .
14.البدرالعيني ؛السلطان برقوق ، چاپ اول ،قاهره ،دارالصفوه ، 2002 م .
15. بشيريه ، حسين ؛ آموزش دانش سياسي ، چاپ سوم ، تهران ، نشرنگاه معاصر، 1382 ش .
16.حقيقت ، صادق ؛ درآمدي بر انديشه سياسي اسلام ، چاپ اول ، قم ، منشورات الرضي ، 1413 ق .
17. الحلي ، يوسف كركوش ؛ تاريخ الحله ، چاپ اول ، قم ، منشورات الرضي ، 1413 ق .
18. الحموي ، ياقوت ؛ معجم البلدان ، بي چا ، بيروت ، دار صادر ، بي تا .
19. ژاك نانته ؛ تاريخ لبنان ، ترجمه اسدالله علوي ، چاپ اول ، مشهد ، ‌بنياد پژوهش هاي اسلامي ، ‌1379 ش .
20. شبارو ، عصام محمد ؛ دولت مماليك ،‌ ترجمه شهلا بختياري ، چاپ اول ، قم ، ‌پژوهشكده حوزه و دانشگاه ،‌1380ش .
21. ............... ؛قاضي القضاه في الاسلام ، چاپ دوم ، ‌بيروت ، دارالنهضه العربيه ،‌1992 م .
22. الشرقاوي ، عبدالرحمن ؛‌ ابن تيميه الفقيه المعذب ،چاپ اول ، بيروت ، دارالفكر،بي تا .
23.شمس الدين ،‌احمد ؛‌ دفيات الاعيان ،‌ چاپ دوم ،‌قم ،‌منشورات الرضي ،‌1364 ش .
24. شهيد اول ، محمد ؛القواعد و الفوائد ، ‌بي چا ،‌قم ،مكتبه المفيد ،‌ بي تا .
25. ............... ؛الدروس الشرعيه ، چاپ او ل ، قم ، مؤسسه آل البيت لاحياء التراث ، ‌1419 ق .
26. ............... ؛اللمعه الدمشقيه ،چاپ اول ، قم ، دارالفكر ،1411 ق .
27. ............... ؛غايه المراد في شرح نكت الارشاد ، چاپ اول ، ‌قم ، مركز الابحاث و الدراسات الاسلاميه ،1414 ق .
28. ............... ؛ ذكري الشيعه في احكام الشريعه ،چاپ اول ، قم ، مؤسسه آل البيت الاحياء التراث ، 1419 ق .
29. الشيبي ، كامل مصطفي ؛ الصله بين التصوف و التشيع ،‌چاپ سوم ، بيروت ،‌ دارالاندلس ، 1982 م .
30. الصدر ،حسن ؛تكمله امل الآمل ، بي چا ،بيروت ،‌دارالاضواء ،‌ 1407 ق .
31.الطهراني ،شيخ آقا بزرگ ، طبقات اعلام الشيعه ، چاپ اول ، بيروت ، ‌دارالكتب العربي ،‌ 1975 م .
32.طاهر ابن حبيب ؛تكمله دره الاسلاك ، ‌به نقل از المختاري ، رضا ؛ ‌الشهيد الاول ،‌ حياته و آثاره ، ‌چاپ اول‌ ، قم ،‌ بوستان كتاب ، ‌1384 ش .
33. العاملي ،‌محمد جواد ؛ ‌مفتاح الكرامه ،‌ بي چا ، بيروت ، داراحياء‌التراث العربي ،‌ بي تا .
34. العبادي ،‌احمد مختار ‌؛ قيام دوله المماليك الاولي ،چاپ اول ،‌ بيروت ، دار النهضه العربيه ، 1416 ق .
35. العسقلاني ، احمد ؛ الدررالكامنه ، بي چا ، ‌بي نا ،بي جا ، ‌بي تا .
36. ............... ؛ انباء الغمر بابناءالعمر في التاريخ ، ‌چاپ دوم ، بيروت ، ‌دارالكتب العربيه ، 1406 ق .
37. عليخاني ، علي اكبر ‌؛ مشاركت سياسي ، چاپ اول ، تهران ، ‌نشر سفير ،‌1413 ق .
38. الغراوي ، عباس ؛‌ تاريخ العراق ، چاپ اول ، ‌قم ، منشورات الشريف الرضي ،‌ 1354 ق .
39. فيصل سامر؛ دولت حمدانيان ، ‌ترجمه عليرضا ذكاوتي قراگزلو ،‌چاپ اول ، ‌تهران ،‌پژوهشكده حوزه و دانشگاه ،‌1380 ش .
40.قصي ،‌الحسين ؛ موسوعه الحضاره العربيه ، چاپ اول ، ‌بيروت ، ‌دارالبحار ، ‌2005 م .
41.القلقشندي ، ‌احمد ؛ ‌صبح الاعشي في صناعه الانشاء ،‌چاپ اول ، ‌بيروت ، دارالكتب العلميه ، 1407 ق .
42.لئوناردو لونرن ؛‌ميراث تصوف ،‌ ترجمه مجدالدين كيواني ، چاپ اول ،‌ تهران ، نشرمركز ، 1384 ش .
43.ليپست ،سيمورمارتين ؛ دايره المعارف دموكراسي ،ترجمه كامران فاني و نورالله مرادي ،‌چاپ دوم ،تهران ، كتابخانه تخصصي وزارت خارجه ، 1383 ش.
44.نيكلا ا .زياده ؛ دمشق در عصر مماليك ، چاپ اول ، ‌تهران ، ‌بنگاه ترجمه و نشر كتاب ‌، 1351 ش .
45.الهاشمي ،‌ عبدالمنعم ؛موسوعه تاريخ العرب (عصرالمماليك و العثمانيين) ،چاپ اول ،‌بيروت ،دارالبحار،‌2006 م .
نشريه پژوهشهاي قرآني ،شماره 58.