کاربرد قرآن در روش اجتهادي شهيد ثاني (1)


 

نويسنده:سيد حسين هاشمي




 
اين نوشتارکارکرد قرآن در اجتهاد شهيد ثاني را به بررسي نشسته است نويسنده درآغاز به سه موضوع قرآن آموزي ، قرآن پژوهي و تفسير آموزي و آثار قرآني بر جاي مانده ازشهيد پرداخته و آنگاه به تبيين ديدگاه شهيد ثاني در منزلت و کارکرد قرآن دراجتهاد اشاره کرده است ارائه نمونه هاي عيني از کاربرد قرآن در مبادي اجتهاد و دانش و اصول نيز استنباط احکام فقهي بر اساس شالوده آيات قرآني سازواره اصلي اين پژوهش را سامان بخشيده است .

کليد واژه ها :
 

قرآن و اجتهاد / شهيد ثاني / علوم قرآن / حقيقت و مجاز / قرآن و مفاهيم / حکم شرعي / قرآن و عموم خصوص / سفرهاي علمي شهيد ثاني / قرآن آموزي شهيد ثاني / قرآن و دانش اصولي .
شيخ زين الدين بن نورالدين علي بن احمد (965 - 911 ق) نام بردار به « شهيد ثاني » از انديشمندان قرن دهم هجري است که درجبل عامل لبنان چشم به جهان گشود . شهرت علمي شهيد ثاني در وهله نخست به فقاهت ، آموخته ها ، آثار مهم و پرثمر فقهي وي برمي گردد . او به حق انديشمند خبير و چيره دست فقه بود که افزون بر فقه شيعي ، دانش احکام و روش استنباط آن از نظرگاه مذاهب چهارگانه اهل سنت را نيز مي دانست و درنزد استادان بزرگ دانش فقه از مذاهب حنبلي ،مالکي ،شافعي و حنفي تلمذ کرده و مدت زماني در « بعلبک » مدرس فقه اين مذاهب بود . و از همه مهم تر ، کتاب هاي گرانسنگ و معتبري همچون « الروضه البهيه في شرح اللمعه الدمشقيه » و « مسالک الافهام في شرح شرايع الاحکام » را درفقه نگاشت که سال ها در شمار متون درسي حوزه هاي علميه و منابع فقه شيعي بوده و هيچ فقيه و مجتهدي خود را از آنها بي نياز نمي ديده است .اين همه سبب گرديده است تا وي به عنوان فقيه فرزانه و کم بديل شناخته شود و ساير دانش ها و تخصص هاي او تحت الشعاع فقاهت و توانمندي هاي فقهي وي قرار گيرد ، حال آنکه شهيد به دانش هاي گوناگون ديگري چون اصول ، حديث ، کلام ، هندسه ، معاني ، بيان ، عروض ، منطق و ساير علوم عقلي ، نقلي و ديني آشنا و در برخي ازاين علوم ، داراي اثر و تأليف بود .
خوانساري ، صاحب روضات الجنات ، درباره شهيد ثاني مي گويد :
« تاکنون در جمع دانشمندان بزرگ و برجسته شيعه کسي را به ياد ندارم که از لحاظ شکوه شخصيت ، سعه صدر ، خوش فهمي ، حسن سليقه ، داشتن نظم و برنامه تحصيلي ، کثرت اساتيد ، ظرافت طبع ، معنويت سخن و پختگي و بي نقص بودن آثارعلمي به پاي او برسد ، بلکه اين استاد بزرگوار درتخلق به اخلاق الهي قرب منزلت ،چنان مي نماياند که تالي تلو معصوم (ع)است و بلافاصله دررده پس از معصومان (ع) قرار دارد . » (خوانساري ، 337/3)
ازجمله دانش ها و تخصص هاي شهيد ثاني را مي بايد دانش تفسير و علوم قرآني دانست . علامه سيد محسن عاملي در اين باره مي نويسد :
«و اما علوم القرآن العزيز و تفاسيره من البسيط و الوجيز فقد حصل علي فوائدها
و حازها و عرف حقائقها و مجازها و علم اطالتها و ايجازها .»
«و اما علوم قرآن ، فوايد و نکات تفسيرهاي مفصل و مختصري را که بر قرآن نوشته شده بود ، به دست آورد ، حقايق و مجاز قرآن را شناخت ، به ايجازها و تطويل هاي علوم قرآن آگاهي يافت .» (امين ، 147/7)
شاهد بردرستي اين مطلب ، مي توان از استاد شهيد ثاني به تفسيرهاي مختلف ياد کرد ؛تفسيرهايي چون « التبيان في تفسير القرآن » شيخ طوسي (ره) ، « مجمع البيان في تفسيرالقرآن » علامه طبرسي (ره) ، « روض الجنان و روح الجنان » ابوالفتوح رازي (ره)، « الکشاف » زمخشري ، « مفاتيح الغيب =التفسيرالکبير » فخر رازي و ديگر تفاسير، که شهيد در جاي جاي مباحث کلامي ، تفسيري و حتي فقهي خويش نام برده و به آنها استناد ورزيده است . (شهيد ثاني ، مجموعه رسائل ، 28/2-3)

قرآن آموزي شهيد
 

شيخ ازهمان کودکي در خانه و نزد پدر خود « شيخ نورالدين » به تعليم و آموختن قرآن پرداخت و نه ساله بود که تمام قرآن را فرا گرفت .در نسخه اي خطي که شهيد از زندگي خويش برجاي نهاده ، گفته است :
«کان مولدي في يوم الثلثاء 13 شهر شوال سنه 911 من الهجره النبويه ولا احفظ مبدأ اشتغالي بالتعلم لکن ختمي لکتاب الله العزيز سنه 920 من الهجره النبويه و سني اذ ذاک تسع سنين .» (همان ، 147/7)
« من در روز سه شنبه سيزدهم شوال سال نهصد و يازده هجري به دنيا آمدم . يادم نيست که درچه سني به آموزش قرآن پرداختم ،اما نه ساله بودم که قرآن را به پايان بردم .»

دانش پژوهشي تفسيري شهيد
 

منابع تاريخي نشان نمي دهد شيخ در مدت اقامت در زادگاه خود زياده بر فراگيري و خواندن متن قرآن ،ازعلوم و تفسير قرآن نيزچيزي آموخته باشد ، بلکه
دستاوردها و تحصيلات تفسيري و علوم قرآني شهيد ،به سفرهاي علمي و دانش پژوهشي وي به شهرهايي چون دمشق و مصر آن زمان برمي گردد .
الف ) قرآن پژوهشي شهيد در دمشق
نخستين سفر علمي تفسيري شهيد به دمشق(937 ق) بود که در نزد شيخ شمس الدين محمد بن مکي به تلمذ پرداخت و دانش هاي طب ، هيئت ، فلسفه ، حکمت و شيوه هاي قرائت قرآن و نيز کتاب « الشاطبيه في علم القرائه » را از شيخ احمد بن جابر فرا گرفت . خود دراين باره مي گويد :
« وقرأت في تلک المده بها علي المرحوم الشيخ احمد بن جابر ، «الشاطبيه في علم القرائه » و قرأت القرآن بقرائه نافع و ابن کثيرو ابي عمر و عاصم .» (امين ،147/7)
«درمدت اقامت در دمشق ، کتاب شاطبيه در علم قرائت را نزد شيخ احمد بن جابر خواندم و نيز قرائت قرآن به روايت نافع ، ابن کثير،ابوعمر و عاصم را فرا گرفتم .»
ب)قرآن پژوهي شهيد در مصر
در خلال هجده ماه حضور و دانش اندوزي درمصر ،شهيد نزد شانزده تن از برترين عالمان ديني مصر به تلمذ نشست و از ذخايرعلمي آنان درعرصه هاي گوناگون فقه ،اصول ، منطق ، هندسه ، معاني ، بيان ، عروض ، علوم قرآن ، تفسير و ساير علوم بهره ها برگرفت .

استادان مصري شهيد در تفسير و علوم قرآن
 

اساتيد مصري شهيد در تفسير و قرائت قرآن به روايات شاگرد وي ،ابن عودي ، از جمله بارزترين شخصيت هاي مصري در اين دانش ها بوده اند .شماري از استادان قرآن را که تلمذ و تفسيرآموزي شهيد نزد آنها مسلم است ، بدين ترتيب مي توان نام برد :
الف ) از جمله کساني که شهيد نزد او به دانش پژوهي تفسيري و علوم قرآني پرداخت ، شيخ ابوالحسن البکري بود که مهارت و حافظه شگفتي در علم تفسير و
حديث داشت ،شهيد خود از دانش اندوزي و تلمذ شيخ بکري بدين سان ياد مي کند :
«وسمعت عليه جمله من الکتب في الفقه و التفسير ... » (همان ، 147/7)
« و در نزد او شماري از کتاب هاي فقهي و تفسيري را آموختم .»
به گفته ابن عودي ،شهيد پيوسته از اين استاد مصري خود به خوبي ياد کرده و مي گفته است :
« او تسلط شگفتي بر تفسير و حديث داشت ، چندان که گويي اين دو دانش ،نصب العين او بود .»(همان ، 148/7)
ب ) دومين استاد قرآني شهيد در مصر ، شيخ ناصرالدين اللقاني (الملقاني ) المالکي ، محقق و فاضل زمان بوده است که به گفته خود شهيد ، کسي برتر از او را در سرزمين مصر در علوم عقلي و عربي نيافته بود و نزد همو بود که کتاب « البيضاوي في التفسير » و نيز دانش هاي ديگري را آموخت .
ج ) استاد قرآني ديگر شهيد ، شيخ ناصر الدين شافعي بوده که شهيد يک بارقرآن را به قرائت و روايت « ابي عمرو » و نيز رساله اي درعلم قرائت را که تأليف استاد وي بوده است ،از نزد وي فرا گرفت .
د) شهيد در نزد شيخ شمس الدين محمد بن ابي النحاس ، کتاب « الشاطبيه في علم القرائه » را که يک بار ديگر و پيش از اين در دمشق نزد شيخ احمد بن جابر خوانده بود و مشتمل بر قرائت هاي هفت گانه قرآن است آموخت . به گفته ابن عودي ، شهيد بارها ازاين استاد خود به صلاح ،حسن اخلاق و تواضع ياد کرده و مي گفته است :
« فضلاي مصر پيوسته براي آموختن دانش قرائت قرآن نزد او رفت و آمد داشتند و او چندان مسلط براين دانش بود که فراگيران مشغول قرائت مي شدند و استاد ، بي آنکه نياز باشد چکش را بگذارد و کارخود را که مسگري بود تعطيل کند ، به تلاوت آنان گوش مي داد و قرائت هاي مختلف را به ايشان مي آموخت .»( همان/149)
ازاين روي شهيد برآن شد که قرائت قرآن بر اساس ده قرائت مشهور را نزد اين استاد فن بياموزد ،اما چنان که خود مي نويسد ، توفيق آن را نيافت ؛
«و شرعت اقراً عليه العشره و لم اکمل الختم بها .»(همان)
«فراگيري قرآن براساس ده قرائت را نزد او شروع کردم ،لکن توفيق ختم قرآن را نيافتم .»(همان)
دانش پژوهي درمصر ، ره آوردهاي علمي بس ثمين و گرانقدر ، به ويژه در عرصه تفسير و علوم قرآن براي شهيد داشت ، چه اينکه مصردرشمار کانون هاي قرآني در گذارتاريخ انديشه ديني و جلودارتفسير و علوم قرآني بوده و در زماني که شهيد به آن سامان سفرکرد ،مصر نهضت قرآن پژوهي و علوم قرآني را پشت سر گذاشته و آثار گرانسنگي چون «مواقع العلوم من مواقع النجوم » عبدالرحمن جلال الدين بلقيني (م824ق) و « الاتقان في علوم القرآن» جلال الدين عبدالرحمن سيوطي (911-849 ق) در علوم قرآني تأليف يافته بود .(سيوطي،8/1-4) . مدت اقامت شهيد در مصرطبق يک روايت هجده ماه به طول انجاميد .

اهتمام شهيد به علم قرائت
 

ازجمله نکته هاي در خور درنگ و تأمل در شيوه دانش پژوهي تفسيري شهيد ثاني ، اهتمام افزون وي به علم قرائت است که نزد چندين استاد و در هر دو زمان دانش پژوهي در دمشق و مصر ، درس قرائت قرآن به روايت هاي گوناگون را فرا گرفت و چنان که يادآور شديم ، کتاب « الشاطبيه في علم القرائه » را دو بار و نزد دو استاد شامي و مصري خواند .در پاسخ اين رويکرد برخي گفته اند يکي ازعالمان سني مذهب به نام شيخ داوود انطاکي طبيب ، به شهيد درنماز اقتدا کرد و پس از فراغ ، مدعي شد قرائت را بهتر از شهيد مي داند . چون شهيد اين را شنيد ، بر آن شد تا دانش قرائت را به حد اعلاي آن فرا گيرد . ( شهيد ثاني ،اللمعه الدمشقيه،166/1) گذشته ازصحت و سقم اين رويداد ،گمان مي رود عوامل خرد پذيرديگري بتوان براي اين رويکرد سراغ گرفت .
الف )مکانت علم قرائت در زمان شهيد
نخستين عاملي که براي رويکرد و اهتمام شهيد به علم قرائت مي توان بر شمرد ، اين است که درهر زمان و براساس شرايط و مقتضيات برآمده از نيازهاي فکري ، فرهنگي ، دانش و يا موضوعي خاص از مسائل و مباحث ديني ،اهميت ويژه مي يابد و نگاه عالمان زمان را به خود معطوف مي دارد . در زمان شهيد ، گويا علوم قرآني و از جمله علم قرائت ، از چنين ويژگي برخوردار بوده است . از شواهد درستي اين مدعا مي توان به مطلب پيش گفته در خصوص پديدايي نهضت علوم قرآني در مصر و نگارش آثار کم نظير در علوم قرآني در قرن نهم و دهم هجري اشاره داشت . با نگاه ازهمين منظراست که مي توان رهيافت درست به ايده و باورشهيد در شرايط و بايدهاي اجتهاد و مجتهد داشت ،که افزون برآگاهي تفسيري ،رسيدن به اجتهاد و توان استنباط را متوقف بر دانستن پاره اي از علوم قرآني همچون معرفت ناسخ و منسوخ مي داند و مي گويد :
«و يتوقف علي معرفه الناسخ منها من المنسوخ ولو بالرجوع الي اصل يشتمل عليه .» (شهيد ثاني ،الروضه البهيه في شرح اللمعه الدمشقيه، 277/1)
«اجتهاد متوقف بر دانستن آيات ناسخ و منسوخ قرآن است ، هر چند از راه در اختيارداشتن مرجع و کتابي که در بردارنده آيات ناسخ و منسوخ باشد .»
ب ) کاربرد علم قرائت در تفسير
درتبيين و رهيافت به دومين عامل قرائت آموزي شهيد ، به نقش اثرگذار و کاربردي دانش قرائت در فهم و تفسير کلام وحياني خداوند مي توان اشاره داشت ، چه اينکه « قرائت » درلغت به معناي خواندن و تلفظ کلمات و دراصطلاح ، تلفظ کردن الفاظ قرآن کريم به همان شيوه اي است که رسول خدا (ص) ازمنبع وحياني فرا گرفته و تلفظ کرده است .رهيافت به چنين منظوري ، پيدايي دانشي به نام علم قرائت را برتافته است .
ازآن سبب که تفسير، پي بردن به مرادها و مقصودهاي خداوند ازآيات قرآن است و چنين امري آن گاه امکان پذير است که قرائت واقعي آيات بدان گونه که پيامبر (ص) فرا مي گرفته و تلاوت مي فرموده است ،به دست آيد تا آيات وحياني
قرآن براساس آن تفسير شود ، ضرورت آگاهي ازعلم قرائت آشکار مي شود ؛ از همين سبب محققان علوم قرآني ، علم قرائت را ازجمله علوم پيش نياز و ضروري در تفسير به شمار آورده اند و مفسران به آن توجه فراوان داشته و کم و بيش ، اختلاف قرائت آيات را در تفسيرهاي خويش گزارش کرده و برخي نيزکتاب هايي مستقل در علم قرائت نگاشته اند .

آثارقرآني شهيد ثاني
 

علامه سيدمحسن امين در اعيان الشيعه ، از ميان هفتاد و نه اثر چاپ شده و چاپ ناشده شهيد ،از جمله دو اثر قرآني را نام مي برد :
1.«رساله في شرح البسمله » ( که هم اکنون در مجموعه رسائل شهيد به چاپ رسيده است .»
2. « رساله في تفسير قوله تعالي :( والسابقون الأولون) (توبه/100) » (امين ،155/7)چنان که آقاي سيدمحمد باقر حجتي در مقدمه ترجمه کتاب « آداب المفيد و المستفيد » شهيد ثاني تنها از رساله شرح بسمله ياد مي کند .( حجتي ،/مقدمه ) اما شايد بتوان از دو اثر قرآني ديگر براي شهيد ياد کرد .
نخست ،«اسرار الزکات و الصوم و الحج » . اين کتاب را برخي از تاريخ نگاران همان کتاب « منارالقاصدين في اسرار معالم الدين » شهيد مي دانند (همان) که هرگاه چنين باشد ،اين کتاب در زمره آثاراخلاقي و عرفاني شهيد جاي مي گيرد .لکن بر اساس استنباط صاحب کتاب « کشف الحجب » که مي گويد کتاب اسرار الزکات و الصوم و الحج شهيد برگرفته از «جواهر القرآن » غزالي است ، اين کتاب در شمار آثار قرآني و تفسيري شهيد قرار مي گيرد .(همان ،/156)
ديگراينکه شهيد درمسيرسفر به روم شرقي ، به تأليف رساله اي همت گماشت که بخشي ازآن تفسير قرآن بود . در خاطرات شهيد ازاين موضوع بدين گونه سخن رفته است :
« وکان وصولنا الي مدينه قسطنطنيه يوم الاثنين 17 شهرالربيع الاول سنه 952 ... وبقيت بعد وصولي 18 يوماً لا اجتمع باحد من الاعيان ثم اقتضي الحال
ان کتبت في هذه الايام رساله جيده تشتمل علي عشره مباحث جليله کل بحث في فن من الفنون العقليه والفقهيه و التفسير و غيرها و اوصلتها الي قاضي العسکر وهو محمدبن قطب الدين بن محمدبن محمد بن قاضي زاده رومي ... فوقعت منه موقعاً حسناً وحصل لي سبب ذلک منه حظ عظيم واکثر من تعريفي ...» (همان ،/151)
« ما در روز دوشنبه هفدهم ربيع الاول سال 952 قمري به شهر قسطنطنيه رسيديم ، هجده روز در آنجا اقامت گزيديم و دراين مدت با هيچ يک از بزرگان آن ديار ملاقات نداشتم .شرايط ايجاب کرد که در روزهاي اقامت در قسطنطنيه به تأليف رساله اي مشتمل برده موضوع مهم درعلوم عقلي ، فقهي ، تفسيري و جز اينها بپردازم و آن را براي قاضي عسکر محمد بن قطب الدين بن محمد بن قاضي زاده رومي بفرستم و اين سبب شد منزلت و جايگاه ويژه اي نزد او بيابم و بهره هاي بسياري ازاو نصيبم گردد که فراتراز توصيف است .»

اشعار قرآني شهيد ثاني
 

درآثارعلمي شهيد ، اشعاري نيز بر جاي مانده که نمايانگر قريحه شعري وي است . از جمله اين اشعار ، شعري است که وي در ضمن آن ، به يک آيه از قرآن درباره مسئله کلامي « جبر و اختيار » استدلال کرده است :
« لقد جاء في القرآن آيه محکمه
تدمرآيات الضلال و من يجبر
و تخبرأن الاختيار لنا
(فمن شاء فليومن و من شاء فليکفر)» (همان ،/156)
«درقرآن آيتي است محکم که نابود کننده ي جبرو دلايل گمراه گر جبريان است و خبرمي دهد که براي ما انسان هاست اختيار [و آن آيه اين است ]» هرکس مي خواهد ايمان آورد و هرکه خواهد راه کفر در پيش بگيرد .»

تفسيرقرآن پيش نياز اجتهاد
 

شهيد ،پس ازآنکه اجتهاد را درلغت به « تحمل سختي و دشواري » و در شرع به دو معناي «ملکه و نيروي توانايي بخش بر استنباط احکام شرعي از ادله تفصيلي » و «کاراستنباط » (=استدلال ) تعريف مي کند ، (شهيد ثاني ، مجموعه رسائل ،776/2-
768) حفظ و فهم آيات الاحکام قرآن و يا دست کم فهم مقتضيات و معاني آن آيات را که شمارآنها به حدود پانصد آيه مي رسد ، ازشرايط رسيدن به مقام استنباط و اجتهاد قلمداد مي کند ،چنان که درکتاب قضا ، از جمله شرايط قضاوت را اجتهاد و توان استنباط احکام شرعي مي داند و تحقق اجتهاد را در گرو آگاهي به دانش هاي گوناگون ، از جمله دانش تفسير قرآن برشمرده مي گويد :
«والمعتبرمن الکتاب الکريم معرفته ما يتعلق بالاحکام و هو نحو من خمسمأه آيه اما بحفظها او فهم مقتضاها ليرجع اليها متي شاء .» (شهيد ثاني ،الروضه البهيه في شرح اللمعه الدمشقيه ،277/1)
«آنچه ازقرآن کريم دانستن آن براي مجتهد لازم است ،آگاهي به آيات مربوط به احکام مي باشد که حدود پانصد آيه است ؛به اين شيوه که آن آيات را حفظ باشد و يا مقتضي و مفاهيم آن آيات را بداند که هر زمان خواست ،بدان ها مراجعه کند . »

ادله استنباط و اولويت قرآن
 

هرمجتهدي براي استنباط حکم شرعي از مصادرو منابع آن ، ناگزير از داشتن مکانيسم و اولويت بندي آن منابع است . شهيد ثاني ، روش استنباط احکام از ادله و منابع و نيزجايگاه و ترتيب مصادر احکام را بدين گونه ترسيم مي کند :
« فطريق معرفه الاحکام التي لا تکون ضروريه ان يراجع اولاً الکتب الفقهيه ، فما ذکروا فيه بالاجماع فهو اجماعي و ما اختلفوا فيه فلابد من رده الي اصله و مأخذه .فان ثبت حکمه من الکتاب العزيز بطريق النص او بطريق الاجتهاد فهو المراد و الا فليرجع الي السنه النبويه او الاماميه ... و ان لم يوجد الحکم في الکتاب و لا في السنه لا صريحاً و لا بالاجتهاد و التفريع فيرجع الي ادله العقل من برائه الذمه و الاصل و الاستصحاب.» (شهيد ثاني ، مجموعه رسائل ،776/2-768)
«راه شناخت احکام غيربديهي آن است که درگام نخست به کتاب ها و منابع فقهي مراجعه مي شود ، پس اگر حکمي اجماعي بود همان است ، اما اگر درباره حکمي ميان علما اختلاف بود ، بايد آن را از منابع و مآخذ سراغ گرفت ، پس اگر
حکم آن موضوع از قرآن ، چه به گونه صريح و يا از راه کار بست اجتهاد و استنباط به دست آمد ، مراد حاصل شده است ، در غير آن به سنت نبوي و يا سنت معصومان (ع) مراجعه مي شود .چنانچه حکم يک موضوع درقرآن و سنت به هيچ يک از دو شيوه صريح و يا اجتهاد و تفريع فروع بر اصول به دست نيامد ، نوبت به ادله عقلي همچون برائت ذمه ، اصل و استصحاب مي رسد .»
ره آورد آنچه آمد ، اين است که شهيد گذشته از آنکه دانش تفسيري و علوم قرآني را از شرايط و بايدهاي رسيدن به مرتبه اجتهاد مي شمارد ، قرآن را در جايگاه نخست منابع استنباط احکام نظري جاي مي دهد و اجتهاد را مستلزم تلاش و تحمل سختي و دشواري هايي مي داند که ممکن است درفهم متون و منابع ديني از جمله قرآن رخ دهد .

پی نوشت ها :
 

*مدرس و پژوهشگر حوزه

منبع:نشريه پژوهشهاي قرآني ،شماره 58.