سیر خوشنویسی ایرانی
خوشنویسی ایرانی بعد از اسلام
خوشنویسی ایرانی که در ایران و سرزمینهای وابسته یا تحت نفوذ او همچون کشورهای آسیای میانه، افغانستان و شبه قاره هند به تدریج حول محور فرهنگ ایرانی شکل گرفت.
در حالی که عمدهٔ تبدیل نگارش معمولی کلمات به خوشنویسی هنرمندانه در جهان اسلام، به عهده ایرانیان بوده است، رفته رفته ایرانیان سبک و شیوههایی مختص به خود را در خوشنویسی ابداع کردند.
هرچند این شیوهها و قلمهای ابداعی در سایر کشورهای اسلامی هم طرفدارانی دارد اما بیشتر مربوط به ایران و کشورهای تحت نفوذ آن همچون کشورهای آسیای میانه، افغانستان، پاکستان و هند است.
پرونده خوشنویسی ایرانی با عنوان «برنامه ملی پاسداری از هنر سنتی خوشنویسی در ایران» در شانزدهمین جلسه کمیته بین دولتی حفاظت از میراث فرهنگی ناملموس به ثبت رسید.
شکلگیری خوشنویسی ایرانی
در ایران بعد از فتح اسلام، خطّاطی به شیوهٔ نسخ وجود داشت. در پرتو حمایت اتابک مظفرالدین ابوبکر بن سعد بن زنگی در فارس، دهها نسخه قرآن خطی به وجود آمد. در زمان حکومت ایلخانیان، به دلیل نفوذ هنر چین و سلطهٔ مغولها، اوراق مُذهّب کتابها، نخستین بار با نقشهای تزیینی زینت یافت.
در زمان حکومت تیموریان در ایران، خط و خوشنویسی اهمیتی ویژه یافت. میرعلی تبریزی خط نستعلیق را که از ترکیب خط نسخ و تعلیق بهتدریج ایجاد شده بود را قوام بخشید. از شاهزاده بایسنقر میرزا بهعنوان مشهورترین خطاط قرآن در این دوره یاد میشود.
آنچه که بهعنوان شیوهها یا قلمهای خوشنویسی ایرانی شناخته میشود بیشتر برای نوشتن متون غیر مذهبی نظیر دیوان اشعار، قطعات ظریف هنری یا برای مراسلات و مکاتبات اداری ابداع شده و بهکار رفتهاست. این در حالی است که خط نزد اعراب و ترکان عثمانی بیشتر جنبه دینی و قدسی داشتهاست.
هرچند آنان نیز برای امور منشیگری و غیرمذهبی قلمهایی را بیشتر بهکار میبرند، اما اوج هنرنمایی آنان - برخلاف خوشنویسان ایرانی- در خط ثلث و نسخ و کتابت قرآن و احادیث قابل رویت است.
در ایران نیز برای امور مذهبی مانند کتابت قرآن یا احادیث و روایات و همچنین کتیبهنویسی مساجد و مدارس مذهبی بیشتر از خطوط ثلث و نسخ بهره میگرفتند که نزد اعراب رواج بیشتری دارد. هرچند ایرانیان در این قلمها نیز شیوههایی مجزا و مختص به خود آفریدهاند.
در حال حاضر علاقهمندان به هنر خوشنویسی امکان شرکت در کلاسهای انجمن خوشنویسان ایران یا کلاسهای خصوصی توسط استادان مرتبط با این رشته را دارند. برای شرکت در کلاسهای انجمن خوشنویسان ایران باید به دفاتر این انجمن در محل سکونت خود مراجعه کنید
خط تعلیق اولین خط خوش ایرانی
خط تَعلیق عربی به فارسی آویختن یا تَرَسُّل اولین شیوه از خوشنویسی فارسی است که خاص ایرانیان پدید آمده است. به نظر میرسد این شیوه از خوشنویسی در اواسط سدهٔ هفتم هجری قَمری از ترکیب و توسعهٔ دو خط توقیع و رِقاع و تحت تأثیر خطوط ایرانی پیش از اسلام و با توجه به ذوق و روحیه ایرانی بهوجود آمده باشد.
خط تعلیق را میتوان نخستین خط کاملاً ایرانی دانست. درواقع این شیوه اولین نوع خوشنویسی بود که برای خط پارسی که از عربی منشعب شده بود، ابداع گشت و در آن علامتهای زیر و زبر و پیش بهکار نمیرفت. تعلیق خطی تودرتو و متصل بههم است و کلمات و حروف در آن یکنواخت نوشته نمیشوند، یعنی گاهی بزرگ و گاهی ریزند. خط تعلیق دوایر زیاد، حروف مدور و قابلیت فراوان در ارائهٔ ترکیبهای متنوع را دارد.
به همین سبب بیشتر در بین افرادی رواج داشت که از نظر سواد و میزان آشنایی با خط در سطح بالایی بودهاند. از آن جایی که این خط ویژه کاتبان دربارها و دیوانهای حکومتی بوده امروزه به تدریج کاربرد خود را از دست داده است.
این خط حدود صد سال رواج کامل داشت و پس از آن رفته رفته با پیدایش نستعلیق و سپس شکسته نستعلیق از رواج آن کاسته شد و رونق سابق را از دست داد. عدهای ابداع این خط را به خواجه تاج سلمانی اصفهانی نسبت میدهند. اما در واقع او این خط را قانونمند ساخت و بعدها به وسیله خواجه عبدالحی منشی استرآبادی برای آن قواعد و اصول بیشتری بهوجود آمد.
خط تعلیق، زمینهساز پیدایش دو خط دیگر ایرانی یعنی نستعلیق و شکسته نستعلیق بود. رواج و رونق این دو خط از کاربرد تعلیق کاست تا جایی که تقریباً به بوتهٔ فراموشی سپرده شد.
میتوان اذعان داشت که دو سبک بسیار جدی و مهم در خط تعلیق باز میگردد به دو قلهٔ رفیع این خط یکی اختیار منشی گنابادی دیگری والهٔ اصفهانی میباشد. در دههٔ اخیر، گروهی از استادان به احیای این خط دست زدند و با انتشار کتاب خواجه اختیار منشی گنابادی (نشر پیکره، ۱۳۹۶)، علاقهمندان بسیاری به نگارش این خط پرداختند.
خط تعلیق بیشتر به عنوان خط تحریری و برای نوشتن نامهها و فرمانهای حکومتی بهکار میرفته است. بهنظر میرسد خط تعلیق در اثر نیاز به تندنویسی در امور منشیگری شکل گرفته باشد.
پیوسته نوشتن کلمات و کمتر جدا کردن قلم از کاغذ در این شیوه به سرعت کاتب میافزود. افزون بر آن کلمات و حروف در خط تعلیق در هم پیچیدهاند و به طور پیوسته نگاشته میشوند از این رو تغییر و تصرف در آن کمتر ممکن است. این نکته بهویژه برای فرمانها و منشورهای حکومتی و اسناد مختلف حائز اهمیت بود.
در ابتدا مانند خط دیوانی در دربار عثمانیان، خط تعلیق برای نوشتن مکاتبات و مراسلات دولتی و تنظیم احکام حکومتی در دیوانها و دربارهای ایرانی بهکار میرفت و تعلیقنویسان اغلب ملزم بودند خطوط دیوانی، معکوس (وارونهنویسی)، سیاق و طُغرایی را هم خوب بنویسند.
کاربرد مراسلاتی و نیز طرز نگارش تعلیق، آن را به «خط تَرَسُّل» نیز معروف ساخت. بعدها از این خط برای ایجاد آثار هنری خوشنویسی هم استفاده شد.
تعلیق در لغت بهمعنای «درآویختن چیزی به چیزی» است و اطلاق نام تعلیق به این شیوه از نگارش، ناشی از پیچیدگی در نوشتن حروف و روانی حرکات در آن است که گویا بر روی کاغذ معلّقند. خط ترسل هم از این سبب به این شیوه اطلاق شده که کاربرد آن برای امور مراسلاتی بوده است.
مولانا در دفتر ششم مثنوی آورده:
مدرسه و تعلیق و صورتهای وی / چون به دانش متصل شد گشت طی
در خمسه نظامی (خردنامه) آمده:
به تعلیق آن درس پنهان نویس که نقشی عجب بود و نقدی نفیس
عطار در غزلیاتش گفته:
درس اسرار است نقش جان تودر نه تعلیق و نه تکرار کن
قاآنی میگوید:
ای زلف تو پیچیدهتر از خط ترسل بر دامن زلف تو مرا دست توسل
ملک الشعرای بهار در غزلیاتش آورده:
به گلگشت جنان گل میفرستمبه رضوان شاخ سنبل میفرستم
به هندوستان فضل و خلر علممی موز و قرنفل میفرستم
حدیث خوش به قمری میسرایمسرود خوش به بلبل میفرستم
به قابوس و به صابی از رعونتخط و شعر و ترسل میفرستم
ز خودبینی و رعنایی و شوخی استکه جز وی را سوی کل میفرستم
به جلفای صفاهان از سر جهلشراب صافی و مل میفرستم
به تبت مشک اذفر میگشایمبه ماچین تار کاکل میفرستم
خط تعلیق دارای دوایر زیاد، حروف مدور و قابلیت بسیاری در ارائهٔ ترکیبهای متنوع و کمپوزیسیونهای گوناگون است. از این رو خواندن و نوشتن آن برای عموم سخت است و بیشتر در بین کاتبان و کسانی رواج داشته که از نظر سواد و میزان آشنایی با خط در سطح بالایی باشند.
در تعلیق برخلاف خطوط ششگانه از علامتهایی چون زیر و زبر و پیش استفاده نمیشود. کلمات و اجزای حروف در تعلیق تودرتو و متصل بههم است ، واژهها و حروف آن یکنواخت نیستند، و گاهی درشت و گاه ریز و لاغر نوشته میشوند.
در تعلیقنویسی، علاوه بر آن که اغلب حروفِ جدا از هم را متصل مینویسند، گاهی به اقتضا چندین کلمه را به دنبال هم و پیوسته میآورند. به این روش، که به سبب تندنویسی ایجاد شده، «شکستهٔ تعلیق» نیز میگویند. نظم و ترتیب و تناسبِ اجزای حروف و کلمات، که در خطوط ششگانه یا اقلامِ سِته به دقت دنبال میشود، در تعلیق همانند خط دیوانی چندان مورد توجه نیست؛ تا حدی که کلمات و حروف آن اغلب یکنواخت نبوده و به نسبت شاکله ی حروف و کلمات در اجرا ریز و درشت نوشته میشود.
دوایرِ این خط زیاد و تمامی خط مَشحونِ از منحنی های پیاپی می باشد به طوری که تقریباً هیچ اثری از خطوط صاف و مستقیم وجود ندارد.
قَطّ یا برشِ قلمِ تعلیق مانند خط نستعلیق، بین «تحریف» (ارتفاع بیشتر نیش راستِ قلم از نیشِ چپ) و «مُستَوی یا مُستَوا» (قلمی که برش آن تَخت و بین صفر تا ده درجه باشد) است، و هم «مُحَرَّف» (قلمی که زاویة برش آن تُند و در حدود ۳۵ تا ۴۵ درجه باشد) است.
حرکات قلم در این خط نرم و تقریباً «دور» (گردش حروف که در دایرههای معکوس و مستقیم مانند «ح» و «ق» و گِردی سَرِ «ف» و «ق» و «و» و مانند آن بهوجود میآید) است.
برخی از محققان معتقدند که نَسخِ شیوه ایرانی یا خط تحریری که تحت تأثیر خطهای باستانی ایرانی همچون پهلوی و اوستایی نوشته میشد در شکل گیری خط تعلیق مؤثر بوده است.
پیدایش شکلهای ابتدایی خط تعلیق را برخی محققان بین سدههای چهارم تا ششم هجری تخمین زدهاند و برخی قدیمیترین نمونههای خط تعلیق را مربوط به سدهٔ نهم هجری ذکر کردهاند. با این وجود کهن ترین نمونههای به جا مانده از تعلیق و شکسته تعلیق در ایران، سندی متعلق به سدهٔ هشتم هجری و سند دیگری متعلق به سده نهم سند صادره از بقعه شیخ ابواسحاق کازرونی، مربوط به سال ۸۲۶ ه. ق است. شاید قدیمیترین سندی که به خط تعلیق در دست است فرمان ایلخان گیخاتو (حک ۶۹۴–۶۹۰ ه / ۱۲۹۵–۱۲۹۱ م) نوه هولاکو باشد که «نخستین فرمان فارسی ایلخانان» لقب گرفته است. این سند که دربارهٔ حفظ منافع موقوفه یک خانقاه است در شمال غرب ایران صادر شده و تاریخ ۶۹۲ ه. ق/۱۲۹۳ م را دارد.
اسناد متعدد بهجا مانده از سده دهم هجری و تدوین رسالههایی دربارهٔ قواعد نگارش تعلیق در آن سده، نشان میدهد که خط تعلیق در سده دهم رواج بسیار داشته است. برخی از خوشنویسان ایرانی که در اواخر عمر شاه طهماسب صفوی (درگذشت ۹۸۴ هـ. ق) به عثمانی مهاجرت کردند، خط تعلیق را بهتدریج در این نواحی و نیز در مصر رواج دادند.
عثمانیان بنا به ذوق و سلیقه خود در تعلیق ایرانی تغییراتی بهوجود آوردند؛ در تعلیق عثمانی نیم دایرههای آخر حروفِ مدور، بزرگتر است. کاتبان دربار عثمانی شیوه خود را «دیوانی» نامیدند. منسوب به «دیوان» یا بخش اداری دربار. این خط هنوز به دو شیوه «دیوانی خفی» و «دیوانی جلی» در کشورهای عربی متداول است.
خط تعلیق تا سده دهم هـ. ق در ایران رواج کامل داشت؛ اما با پیدایش و کاربرد وسیع خط نستعلیق که دومین شیوه اختصاصی ایرانیان در خوشنویسی بود، همزمان با انتقال پایتخت به اصفهان در دوره صفوی، خط تعلیق رفته رفته به فراموشی سپرده شد. شکل گیری خط شکستهنستعلیق که سومین خط ویژه ایرانیان بود نیز کاربرد تعلیق را بیش از پیش کاهش داد.
این روند به آرامی تا پایان سده دوازدهم هجری ادامه داشت تا آنکه پیشرفت و رواج چشمگیر خط شکسته نستعلیق توسط درویش عبدالمجید طالقانی (۱۱۸۵ق) موجب فراموشی کامل خط تعلیق شد. خط تعلیق یکی از پایههای مهم “خط نستعلیق و شکسته نستعلیق بهشمار میرود.
درباره اینکه چه کسی واضع یا پدیدآورنده خط تعلیق است اختلاف نظرهای زیادی وجود دارد؛ برخی که ریشه خط تعلیق را بسیار کهن میدانند و قدمت آن را هم پایه خطوط ششگانه اسلامی میدانند واضعِ آن را خواجه ابوالعال معرفی کردهاند و معتقدند در حدود ۱۵۰ هجری خواجه ابوالعال خط تعلیق را از خط پیرآموز که نوعی خط قدیمی ایرانی بوده استخراج کرده است.
و برخی دیگر، واضعِ آن را حسن بن حسین فارسی خوشنویس سده چهارم هجری، از کاتبان دربار دیلمیان، دانسته و گفتهاند که وی آن را از خطوط نسخ و ثلث و رقاع استخراج کرده است، اما پذیرفتهترین نظر آن است که خواجه تاج سلیمانی یا سلمانی (درگذشت ۸۹۷ هـ. ق) مبدع این شیوه از نگارش بوده است، لیکن به دلیل آثار به جا مانده از این خط تعلیق پیش از خواجه تاج، این که او پدیدآورنده این خط است چندان صحیح به نظر نمیرسد به نظر میرسد وی نخستین خوشنویسی بوده که تلاشهای مؤثری برای شکلگیری، قاعدهمندی و گسترش این خط کرده است.
پس از خواجه تاج سلمانی، خواجه عبدالحی منشی استرآبادی (درگذشت ۹۰۷ هـ. ق) که منشی و نویسنده فرمانهای سلطان ابوسعید تیموری بود و منشیان آق قوینلو (حک: ح ۸۰۰–۹۰۸) دنبالهرو سنّت وی بودند، با قاعدهمند کردن بیشتر خط تعلیق، سهم زیادی در شکوفایی این خط داشت.
برخی از معروفترین تعلیقنویسان در ایران این خوشنویسان بودهاند:
خواجه ابوالعال در سدهٔ دوم
حسن بن حسین فارسی در سدهٔ چهارم
احمدبن علی شیرازی در سدهٔ هشتم
منصوربن محمد بهبهانی در سدههای هشتم و نهم
سلطانعلی مشهدی در سدهٔ نهم
درویش عبداللّه منشی بلخی در سدهٔ نهم
نجم الدین مسعود ساوی در سدهٔ نهم
شهاب الدین عبداللّه مروارید کرمانی (بیانی کرمانی) در سدهٔ نهم
خواجه تاج سلیمانی یا سلمانی در سدهٔ نهم
محمد اسفزاری در سدهٔ دهم
ابراهیم استرآبادی در سدههای نهم و دهم
خواجه اختیارالدین منشی (اختیار منشی) در سدههای نهم و دهم
عبدالحی منشی استرآبادی در سدههای نهم و دهم
حسنعلی بیگ در سدهٔ دهم
خواجه میرک منشی کرمانی در سدهٔ دهم
اسکندربیگ منشی در سدهٔ یازدهم
محمدکاظم واله اصفهانی در سدهٔ سیزدهم
لطفعلی معروف به صدر الافاضل در سدههای سیزدهم و چهاردهم.
همچنین از تعلیقنویسان معروف عثمانی این اشخاص پرآوازهترند: محمود طوپخانَوی در سدهٔ یازدهم؛ ابراهیم فائق و اسماعیل عاصم و سیدمحمد مجیدی اخرس و محمد اسعد در سدهٔ دوازدهم؛ و مصطفی جودت در سدهٔ چهاردهم.
تعلیق که در گذشته بیشتر بهعنوان خط تحریری برای نوشتن نامهها و فرمانهای حکومتی بهکار میرفت هماکنون کاربرد اولیه خود را از دست داده است. این خط به دلیل دوایر زیاد، حروف مدور و ترکیبهای متنوع و پیچیده در زمانهٔ بیحوصلهٔ ما نمیتواند از نظر خوانایی گسترهٔ کاربری همگانی پیدا کند.
امروزه معدودی از خوشنویسان ایرانی با شیوه نگارش تعلیق آشنایی دارند که آنها نیز از سر تنوع به آن میپردازند. برخی از آثاری که در دوره معاصر به این خط نوشته شده عبارت اند از: آثار حبیب اللّه فضائلی، و بیست رباعی کتیبههای آرامگاه خیام که مرتضی عبدالرسولی در ۱۳۳۹ ش به خط شکسته تعلیق نگاشته است. به استناد کدخبر : ۵۴۱۲تاریخ انتشار : سهشنبه ۲۹ مهر ۱۳۹۹ - ۱۴:۰۲
به پیشنهاد حجت امانی هنرمند نقاش و خوشنویس، «خط تعلیق» به عنوان میراث ناملموس برای همه ایرانیان در وزارت میراث فرهنگی، صنایعدستی و گردشگری به ثبت ملی رسید.«حجت امانی»، هنرمند نقاش و خوشنویس نمایشگاه های متعددی در جهت احیا و معرفی خط «تعلیق» در چندین کشور مختلف از جمله پاکستان، آلمان، لیتوانی، هند و انگلیس برگزار کرده است.این احیاگر خط «تعلیق» سال گذشته پرونده ثبت این خط را به عنوان میراث ناملموس ایرانی برای همه ایرانیان به وزارت میراث، گردشگری و صنایع دستی تحویل داد و پس از پیگیرهای فراوان در ۱۲ اسفند ۱۳۹۹ در این وزارتخانه در فهرست آثار ملی قرار گرفت و به ثبت رسید.
خط نستعلیق دومین خط خوش ایرانی
نَسْتَعْلیق یکی از شیوههای خوشنویسی ایرانی است. این واژه چنانکه در تَذکِرهها و مُرَقَّعات و اشعار آوردهاند، از دو واژهٔ نَسْخ و تَعلیق پدید آمده است. خطِّ نستعلیق دومین خطِّ ویژهٔ ایرانیان است. پیدایش نستعلیق پس از حملهٔ مغول و در روزگار ایلخانی با دگرگونیهای شگرف در نگارگری ایرانی همراه بود و این دو تحول، همزمان و در عصرِ زرّینِ هنرِ ایران شکل گرفتهاند و بنابراین بررسیِ یکی بدون توجه به دیگری درست نمینماید.
نستعلیق در محیطی پرورش یافت که در آن، نگارگری ایران فُرمِ قطعیِ خویش را در آثارِ احمد موسی در نیمهٔ نخست سدهٔ هشتم هجری یافته بود. بهگمانِ بسیار، نستعلیقهای نخستین، پیرامون اواخرِ زندگیِ احمد موسی همزمان با آغازِ ظهورِ میرعلی تبریزی در اوایلِ نیمهٔ دومِ سدهٔ هشتم هجری و در بخش بزرگی از غرب ایران پدیدار شدهاند.
هیچ نشانهای مبنی بر پیدایشِ نستعلیق پیش از نیمهٔ دوم سدهٔ هشتم هجری وجود ندارد. با آنکه بیشتر پژوهشگران، واضعِ این خط را میرعلی تبریزی دانستهاند اما هیچ اطلاعاتِ مُتقَنی در اینباره وجود ندارد و تنها گفتهٔ سُلطانعلی مشهدی است که میرعلی را واضعِ این خط دانسته است. نشانهها این نتیجه را بهدست میدهند که نستعلیق به یکباره و توسط یک تن آفریده نشده و پیدایش آن تدریجی بوده است و احتمالاً میرعلی تبریزی برای نخستین بار آن را قاعدهمند و اصولش را مشخص کرده است و ازاینرو او را واضعِ نستعلیق نامیدهاند.
در ایران دو سبک نگارش نستعلیق بهکار رفت: یکی بهنام سبک جعفر یا اَظهَر که بسیار تحسینبرانگیز بود و پس از پیرایش بهدست سلطانعلی مشهدی در خراسان رواج گرفت و ازهمینرو، به شیوهٔ «نستعلیق خراسانی یا شرقی» شناخته میشود.
سبک دوم، شیوهٔ عبدُالرَّحمن خوارَزمی و پسرانش، عبدُالرَّحیم و عبدُالْکَریم بود که در غرب و جنوب ایران استفاده میشد و ازاینرو «شیوهٔ غربی» نامیده شده است. سرانجام سبک غربی در ایران از بین رفت اما میتوان اثر آن را در نستعلیق افغان، هندی و پاکستانی شناسایی کرد. اما شیوهٔ شرقی که در سدههای پسین تکامل یافت، نستعلیقی است که در حال حاضر در ایران رواج دارد.
نستعلیق در مسیرِ تکاملش بهدست سلطانعلی مشهدی قوی شد و به حرکت آمد؛ میر علی هِرَوی و مالک دیلَمی و باباشاه اصفهانی و محمدحسین تبریزی آن را قوام دادند و میرعماد حسنی آن را به کمال رساند.
بسیاری از خوشنویسان از دربارِ صفوی به دربارِ گورکانیان هند یا عثمانی رفتند و خطّ نستعلیق را در آن سرزمینها رواج دادند و نستعلیق از آنجا به بسیاری از کشورهای اسلامی راه پیدا کرد. پس از میرعماد نستعلیق کمکم جایگاهِ رفیعِ خود را در خوشنویسیِ جهان باز کرد.
شاگردان و پیروانِ میرعماد شیوهٔ او را محفوظ داشتند و آن را رواج دادند و تا سدهٔ دوازدهم هجری قمری آن را با همان فرم و صورت، به پسینیان سپردند. سدهٔ دوازدهم دورانِ افولِ خوشنویسیِ ایرانی بود و این وضع تا ابتدای سدهٔ سیزدهم هجری قمری ادامه یافت.
در نیمهٔ دوم این سده، نستعلیق دوباره جان گرفت و تا اوایل سدهٔ چهاردهم هجری قمری، شماری از چیرهدستترین خوشنویسان پا به عرصه گذاشتند که آثارشان نمایشگرِ یکی از درخشانترین دورههای خوشنویسی در ایران است.
در سدهٔ سیزدهم هجری قمری، همچنان نستعلیق جایگاهِ برترش را در خوشنویسی نگاه داشت. آغازِ عصر قاجاری، دورانِ رکودِ خوشنویسی است. اما بعدها خوشنویسانی نامدار مانند میرزا غلامرضا اصفهانی و میرزا محمدرضا کَلْهُر پدید آمدند.
در سدهٔ چهاردهم دوباره خوشنویسی از کانون توجه به کنار نهاده شد و خوشنویسانِ اندکی در مدت چهل سالِ اوایل این سده، ظهور کردند که نامدارترینشان عِمادُالْکُتّاب در نستعلیق بود. نستعلیق در سدهٔ چهارده هجری خورشیدی اعتبار خود را حفظ کرد و اصولش همان اصول بنیادگذاردهٔ میرعماد است.
بهگفتهٔ فضائلی، نستعلیق از نظرِ جایگاهِ آفرینش، پس از تعلیق و در جایگاهِ هشتم قرار دارد. از نظرِ رسایی و بیان مطلب و آسانیِ خوانش، در جایگاهِ دوم و سوم از نسخ، از نگاهِ آساننویسی و سرعت در جایگاهِ سوم و چهارم از شکسته و از نظرِ زیبایی در جایگاهِ نخست و زیباترین خطوط است.
نستعلیق خطّی است قاعدهمند و با اندازههای مشخص؛ در قاعدهمندی، وضوح و تعادل مانند نسخ است و در سرعتِ نوشتن به تعلیق شباهت دارد؛ اما در زیبایی و لطافت از هر دو برتر است. این خط کندنویسیِ نسخ و کاستیهای تعلیق را ندارد. نظم و اعتدال، استحکام و متانت، و تزئینات ظریف و دلپذیر، آن را مُصَفّا، دلگشا و شادیآفرین مینمایاند.
بیشترین کاربردِ نستعلیق در نگارشِ کتابهای عادی، ادبی و متنهای غیرمذهبی است. از ابتدای پیدایش تاکنون بهندرت متنهای عربی مانند قرآن، احادیث یا ادعیه با این خط نوشته شده و اغلب دیوان شاعران و کتابهای ادبی با این خط نگارش یافته است.
بهگفتهٔ علی حصوری، تاریخنگاران بر این اتفاقند که زیباترین خطِّ جهان، نستعلیق است. شماری از متخصصانِ برجستهٔ تاریخِ هنر نیز نستعلیق را ستودهاند و آن را شگفت خواندهاند.
نستعلیق چنانکه در تذکرهها و مُرَقَّعات و اشعار آوردهاند، از دو واژهٔ نَسْخ و تَعلیق پدید آمده است و آن را تا مدتها «نَسْخْتَعلیق» یا «نَسخِ تَعلیق» میگفتهاند. سپس بسیاریِ کاربردْ آن را در نستعلیق خلاصه کرده است. نستعلیق با وجودِ پیدایش از آمیزشِ دو خطِّ نسخ و تعلیق، تعلیق را منسوخ کرد و رونقش را انداخت و به فراموشیاش سپرد.
بعضی از تذکرهنویسان و خوشنویسانِ غیرایرانی، نستعلیق را «خطِّ فارسی» نام دادهاند و اکنون در کشورهای عربی، ترکیه و مصر آن را «فارسی» و گاهی «نستعلیق» و یا «تعلیق» مینامند. حبیبُالله فَضائِلی میگوید نامِ «فارسی» با توجه به ایرانی بودنِ آفرینندگان و پرورشدهندگانش، درست است؛ اما نامِ «تعلیق» خطاست چراکه آن، خود خطّی دیگر است.
فضائلی میگوید ویژگیِ دیگرِ خطِّ فارسی آن است که تکاملش با تحولِ نقاشیِ ایرانی همراه بوده است و ازاینرو نگریستن به صفحهای خوشنویسی، لذّتبخش است حتی اگر بینندهْ زبانِ فارسی هم نداند.
پیدایشِ نستعلیق با دگرگونیهای عمیقی که پس از حملهٔ مغول و در روزگار ایلخانی در نگارگریِ ایرانی به وجود آمد، همزمان بود و در عصری رخ داد که هنر ایرانی دوران شکوفایی خود را آغاز کرده بود. با توجه به تاثیر متقابل تغییرات در نگارگری و خوشنویسی، بررسیِ یکی بدون توجه به دیگری درست نمینماید.
نستعلیق در محیطی پرورش یافت که در آن نگارگری ایران فُرمِ قطعیِ خویش را در آثارِ احمد موسی در نیمهٔ نخست سدهٔ هشتم هجری یافته بود.
کارِ احمد موسی در آفرینشِ مکتب یا انقلابی در نقاشی سبب شد تا پس از آن، خطّ نسخ دیگر تواناییِ همنشینی با نگارگریِ ایرانی را نداشته باشد. ازاینرو خطی بایست جانشین میشد که ظرفیتِ همنشینی با حیاتِ دوبارهٔ نگارگریِ ایران را داشته باشد. در میان خطوطِ موجود در آن زمان، تعلیق مستعدِّ این همنشینی بود اما آن هم دارای انحناهای زاید بود. چنین شد که نستعلیق از آمیزشِ نسخ و تعلیق زاده شد.
علی حَصوری میگوید تغییر و دخل و تصرف در خط برای هماهنگی با نقاشی بایستی از سوی کسانی انجام میشد که در هر دو هنرْ توانا بوده باشند. این تغییر به مهارت در نقاشی و ذهنی هوشیار نیاز دارد که این ویژگیها دربارهٔ میرعلی تبریزی صدق میکند.
از منابعِ مهمِ بررسیِ تاریخِ نستعلیق، دستنویسهای دیوانِ حافظند. یکی از این نسخهها متعلق به پیش از ۷۹۵ ه.ق، به خطّ نستعلیقِ ابتدایی است که دربردارندهٔ بخشی از غزلیاتِ حافظ است. نسخههای دیگر از دیوان تا تاریخ ۸۳۰ ه.ق، بیشتر به نَسْخَند و بعضی متمایل به نستعلیق؛ اما شماری هم کاملاً به نستعلیق نوشته شدهاند.
بهگمانِ بسیار، نستعلیقهای نخستین، پیرامون اواخرِ زندگیِ احمد موسی همزمان با آغازِ ظهورِ میرعلی تبریزی در اوایلِ نیمهٔ دومِ سدهٔ هشتم هجری و در بخش بزرگی از غرب ایران پدیدار شدهاند. جز دیوانِ حافظ آثاری دیگر در دستند که نشاندهندهٔ کاربردِ خطی میان نسخ و نستعلیق در نیمهٔ سدهٔ هشتم هجری است.
خطِّ نستعلیق، پس از تعلیق دومین خطِّ ویژهٔ ایرانیان است. در نیمهٔ دوم سدهٔ هشتم هجری قمری، این قلم در قلمرو خطّ فارسی پدید آمد و پرورده شد. هیچ نشانهای مبنی بر پیدایشِ نستعلیق پیش از نیمهٔ دوم سدهٔ هشتم هجری وجود ندارد.
با آنکه بیشتر پژوهشگران واضعِ این خط را میرعلی تبریزی دانستهاند، اما هیچ اطلاعاتِ مُتقَنی در اینباره وجود ندارد و تنها گفتهٔ سُلطانعلی مشهدی است که میرعلی را واضعِ این خط دانسته است. نشانهها این نتیجه را بهدست میدهند که نستعلیق به یکباره و توسط یک تن آفریده نشده و پیدایش آن تدریجی بوده است و احتمالاً میرعلی تبریزی برای نخستین بار آن را قاعدهمند و اصولش را مشخص کرده است و ازاینرو او را واضعِ نستعلیق نامیدهاند.
میرعلی تبریزی با مطالعهٔ خطوط نَسْخ، توقیع، رِقاع، تَعلیق و شکستهتعلیق، واضعِ خطی شد که دُورِ آن بیشتر است و حرکات و حروفش پایدار. اگر سال تولدِ میرعلی تبریزی ۷۶۰ ه.ق پنداشته شود و در بیست سالگی خوشنویسی درخور بوده باشد، دستکم بیست سالِ آخرِ سدهٔ هشتم هجری را نستعلیق مینوشته است و بدین ترتیب او از مهمترین مُرَوِّجانِ نستعلیق و حتی قاعدهگذارانش است و ازاینرو وی را واضِعِ نستعلیق مینامند.
میتوان چنین نتیجه گرفت که تا حدود سال ۷۷۵ ه.ق، نستعلیق بهعنوان خطی تازه و مستقل برای کتابت جایگاه خویش را یافته بود.
سرانجام از سدهٔ هشتم تا دهم هجری، نستعلیق در غرب ایران از تبریز تا بغداد را فراگرفت و سپس بهدست شاگردانِ میرعلی تبریزی و بهویژه فرزندش میر علی کاتب به مکتبِ هرات رسید.
بهباورِ اِلین رایْت که نسخههای تاریخدار یا قابلِ تاریخگذاریِ سیرِ تکاملیِ نستعلیق از سدهٔ هشتم هجری قمری را بهدقت بررسی کرده بود، نستعلیق تنها از نسخ زاده شده است و این مطلب، باورِ رایج دربارهٔ آفرینش آن از پیوندِ نسخ و تعلیق را به چالش میکشد. او چندین ویژگیِ متمایزکنندهٔ نسخ از نستعلیق را ذکر میکند که از آن جمله عبارتند از:
شیب، ارتفاع، شکلِ حروفِ گوناگون بهویژه ک و گ، و موقعیتشان در سنجش با خطِّ کُرسی. این بررسیها نشان داد که سیرِ گذارِ نسخ به نستعلیق شامل سه دوره میشده که هر سه در شیراز روی داده است.
دورهٔ نخست در دهههای ۷۳۰ و ۷۴۰ ه.ق بوده که کاتبانِ شیرازی، شمارِ واژگان مُورّب و رویهم نوشته را افزایش دادند. هدف از این کار احتمالاً زیباییِ بصریِ صفحه بوده است. دورهٔ دوم در فاصلهٔ سالهای ۷۵۵–۷۶۰ ه.ق بود که زوایا به انحنا و انحناها به خطهایی مستقیم تبدیل شدند. بدین ترتیب محورهای افقی و عمودی کاهش و محورهای مورب افزایش یافتند.
دورهٔ سوم در نسخهای از مجموعهٔ آثارِ عِماد فقیه بهتاریخ ۷۷۲ ه.ق رخ نمود که نخستین ظهورِ فُرمِ پیشرفتهٔ نستعلیق بود.
دربارهٔ تأییدِ اثباتِ خاستگاهِ شیرازیِ نستعلیق، رایت به مدرکی مکتوب نیز دست یافته که آن را جعفر بایسُنقُری، پیرامون سال ۸۳۳ ه.ق نوشته است. این سند نزدیک به پنجاه سال پس از وقایعِ مذکور در آن، نگاشته شده و ازاینرو قدیمیترین منبعِ توصیفِ پیدایشِ نستعلیق است.
در ایران دو سبکِ نگارشِ نستعلیق بهکار رفت: یکی بهنام سبکِ جعفر میرزا جعفر تبریزی بایسنقری از سدهٔ نهم یا اظهر اَظهَرِ تبریزی سدهٔ نهم، شاگرد میرزا جعفر بایسنقری در دربار تیموری در هرات که بسیار تحسینبرانگیز بود و پس از پیرایش بهدستِ سلطانعلی مشهدی در خراسان رواج گرفت و ازهمینرو، به شیوهٔ «نستعلیق خراسانی یا شرقی» شناخته میشود. و سبکِ دوم، شیوهٔ عبدُالرَّحمن خوارَزمی و پسرانش، عبدُالرَّحیم و عبدُالْکَریم خوشنویسانِ دربارِ سلطان یعقوب آقْقویونْلو در اواخر سدهٔ نهم هجری بود که در غرب و جنوبِ ایران استفاده میشد و ازاینرو «شیوهٔ غربی» نامیده شده است.
در شیوهٔ غربی، حروف و کلمات فُرمی تند و تیز دارند؛ کشیدگیها صاف و بلندتر از حد معمولند و دوایر نیز نسبتاً بزرگند؛ رویهمرفته اندازههای حرف و کلمه متناسب نیستند؛ و در نتیجه استحکامِ ظرافتِ شیوهٔ شرقی یا خراسان را دارا نیست. بهسبب این کاستیها، سرانجام سبکِ غربی در ایران از بین رفت، اما میتوان اثر آن را در نستعلیقِ افغان، هندی و پاکستانی شناسایی کرد.
آثارِ خوشنویسانِ شیوهٔ غربی در ایران بهجز سلطانعلی قاینی کمیاب است. بیشتر این آثار در کتابخانهٔ سنپترزبورگ و کتابخانهها و موزههای ترکیه موجود است و مهمترین مجموعهٔ این شیوه هم، مُرَقَّعِ گردآوریِ سلطان یعقوب آققویونلوست. اما شیوهٔ شرقی که در سدههای پسین تکامل یافت، نستعلیقی است که در حال حاضر در ایران رواج دارد.
این شیوه از میرعلی تبریزی در تبریز، توسط جعفر بایسنقری به هرات رسید. جعفر از تبریز به هرات رفت و در دربار بایسُنقُر میرزا مشغول شد.
نستعلیق بهسرعت پلههای پیشرفت را درنوردید و محبوبیتی تمام یافت. سامان یافتنِ فرمِ نستعلیق و زیبایی، آساننویسی و سرعتش سبب شد که از اَقلامِ سِتّه در ایران پیشی گیرد و مورد اقبالِ عمومی واقع شود. در فاصلهٔ یکصد و پنجاه سال از روزگارِ تیمور و شاهرخ تا دوران سلطان حسین بایْقَرا، دورانِ رشد و پیشرفتِ نستعلیق بود بهگونهای که با وجود استفاده از دیگر خطوط در کتابتِ قرآن و کتاب و کتیبه، این خطْ قلمِ ویژهٔ ایرانی شد و احتمالاً از آغاز سدهٔ نهم هجری قمری، نستعلیقْ خطِّ بیش از سهچهارمِ کتابتِ ایرانی بوده است. در ۸۳۳ ه.ق بهفرمان بایسنقر میرزا که خود خوشنویسی بنام بود، شاهنامهٔ بایسنقری به خطِّ نستعلیقِ جعفر تبریزی کتابت شد.
فُرمِ استوار و اصیلِ نستعلیق در انگشتانِ سلطانعلی مشهدی قوام یافت. عمدهٔ دوران فعالیتِ سلطانعلی در دربارِ سلطان حسین بایقرا و وزیرش علیشیر نوایی گذشت. در این دوره، نستعلیق به جایگاههایی درخشان دست یافت. هنرمندانِ این دوران تنها به خوشنویسیِ نستعلیق بر کاغذ بسنده نکردند و ازاینرو هنر قِطاعی را نیز به دو صورتِ تکهچسبانی و کاغذبُری گسترش دادند.
نستعلیق در مسیرِ تکاملش بهدست سلطانعلی مشهدی قوی شد و به حرکت آمد؛ میر علی هِرَوی و مالک دِیْلَمی و باباشاه اصفهانی و محمدحسین تبریزی آن را نضج دادند و میرعماد آن را به کمال رساند. در نیمهٔ نخست حکومت صفوی که عصر درخشانی در هنر ایرانی و خوشنویسی بود، نستعلیق نیز به کمال خویش رسید.
نستعلیق مهمترین خط از میان قلمهای هشتگانهٔ این دوران است. این خط، قلمِ مناسب و مطلوبِ نسخههای نفیسِ آثارِ ادب فارسیِ مصوّر و قطعاتِ خوشنویسیِ گردآمده در مرقّعات بود. در این دوره، خوشنویسان در ارتقای کیفیتِ کارشان با بهرهگیری از کاغذهای مرغوب که بیشتر دارای رنگآمیزیهای درخشان و آهارمُهره و زرافشانی بودند و نیز مرّکبهای رنگین همراه با ترکیبهای ماهرانه و حاشیههایی آراسته و تزیینشده کوشیدند.
بسیاری از خوشنویسان از دربارِ صفوی به دربارِ گورکانیان هند یا عثمانی رفتند و خطّ نستعلیق را در آن سرزمینها رواج دادند و نستعلیق از آنجا به بسیاری از کشورهای اسلامی راه پیدا کرد؛ بهویژه در شبهقارهٔ هند نستعلیق به خط مورد علاقهٔ گورکانیانِ هند تبدیل شد.
در اواخر سدهٔ نهم هجری قمری بود که نستعلیق به استانبول، پایتخت عثمانی رسید و بهعنوان قلمی فرعی پرورش یافت و بهاشتباه «تعلیق» خوانده شد. در شبهقاره هم، نستعلیق در جایگاهِ نوعی خطّ محلی قرار گرفت و گردشهای قلمش در حالتِ افقی ضخیمتر شد که با نگارش زبان اُردو تناسب داشت.
در طول سدهٔ دهم هجری قمری، نستعلیق که اکنون خطی پرکاربرد شده بود، تبدیل به خطی روانتر شد، شیب حروفش تندتر و گردشهای قلمش کشیدهتر شد؛ حروفِ پیاپی، دارای فرمی قاعدهمندتر شدند و این وضعیت دقیقاً همان بود که بر قلمهای ستّه رخ داده بود. این قاعدهگذاری با بررسی و مطالعهٔ آثار استادان پیشین و نوشتههای رسالاتِ خوشنویسی که در آنها شکلِ مفردات شرح داده شده بود ممکن بود.
پس از آن تنوعِ نستعلیق در فرمها و قالبهای تازه گسترش یافت و در آثاری، اندازههای گوناگونش را در کنار یکدیگر به نمایش گذاشتند. در اینگونه آثار معمولاً قلمهای جَلیتر را که شیوهٔ میر علی هروی بود در چَلیپانویسی و قلمهای خَفّیترِ پروردهٔ سلطانعلی را در نگارش رقم و تاریخ بهکار میبردند.
این کار رونق گرفت تا جایی که هنگام گنجاندنِ چلیپاهای جلی در مرقّعات، پیرامونِ این آثار را با قلمهای خفی میپوشاندند. اندک اندک نستعلیقِ شیوهٔ شرقیِ پروردهٔ سلطانعلی، شیوهٔ غالب در غربِ ایران هم شد.
این خوشنویسان در کتابخانهٔ سلطنتیِ صفویان مشغول به کار بودند. نخستینِ این هنرمندان، شاهمحمود نیشابوری است که از آثارش نگارشِ مُصحَفی با نستعلیق بود، امری که هرچند پس از او هم چند بار دیگر تکرار شد، اما هرگز متداول نشد.
با ظهورِ میرعماد، خوشنویسان اهمیت و ظرفیتِ جمعآوری و نگاهداریِ صفحاتِ سیاهمشق را دریافتند؛ آثاری که چهبسا خوشنویسان تا سدهها پیش از آن، برای کسبِ مهارت و مشقِ خوشنویسی انجام میدادند اما هرگز گردآوری نمیکردند.
آفرینشِ این آثار، ارتباط مستقیم با بازارِ هنر و پشتیبانیهای درباری داشت؛ چنانکه میرعماد برای یافتنِ حامیان در دربارها در رفتوآمد بود.
پس از میرعماد نستعلیق کمکم جایگاهِ رفیعِ خود را در خوشنویسیِ جهان باز کرد. شاگردان و پیروانِ میرعماد شیوهٔ او را محفوظ داشتند و آن را رواج دادند و تا سدهٔ دوازدهم هجری قمری آن را با همان فرم و صورت، به پسینیان سپردند.
نستعلیق در سدهٔ یازدهم هجری قمری توسط کاتبانِ دیوانِ صفوی، افزونبر نسخهها، چلیپاها و سیاهمشقها، مکاتباتِ سیاسی را هم فراگرفت. سدهٔ دوازدهم دورانِ افولِ خوشنویسیِ ایرانی بود و این وضع تا ابتدای سدهٔ سیزدهم هجری قمری ادامه یافت.
در نیمهٔ دوم این سده، نستعلیق دوباره جان گرفت و تا اوایل سدهٔ چهاردهم هجری قمری، شماری از چیرهدستترین خوشنویسان پا به عرصه گذاشتند که آثارشان نمایشگرِ یکی از درخشانترین دورههای خوشنویسی در ایران است.
در سدهٔ سیزدهم هجری قمری و با وجود آنکه پیشتر شکستهنستعلیق زاده شده بود، همچنان نستعلیق جایگاهِ برترش را در خوشنویسی نگاه داشت. در دورهٔ قاجاریان کتابهای نفیسِ فراوانی آفریده شد که بیشتر به خطِّ نستعلیقِ خوش و فشرده همراه با آرایههای طلا و لاجِوَرْد و شَنگَرْف بودند.
آغازِ این عصر، دورانِ رکودِ خوشنویسی است. اما بعدها خوشنویسانی نامدار مانند میرزا غلامرضا اصفهانی و میرزا محمدرضا کَلْهُر پدید آمدند. کلهر شیوهٔ خوشنویسیِ میرعماد را احیا کرد. در سدهٔ سیزدهم هجری قمری، نستعلیق در کتابهای چاپ سنگی نیز بهکار رفت.
در سدهٔ چهاردهم دوباره خوشنویسی از کانون توجه به کنار نهاده شد و خوشنویسانِ اندکی در مدت چهل سالِ اوایل این سده، ظهور کردند که نامدارترینشان عِمادُالْکُتّاب در نستعلیق بود. نستعلیق در سدهٔ چهارده هجری خورشیدی اعتبار خود را حفظ کرد و اصولش همان اصول بنیادگذاردهٔ میرعماد است، هرچند خوشنویسان سدههای سیزدهم و چهاردهم در ریزهکاریها تصرفاتی اندک برای شیوایی و آسانخوانی و حتی زیباییاش نمودند.
در حال حاضر بسیاری از مردم آموزش نستعلیق میبینند که بیشتر در کلاسهایی است که توسط انجمن خوشنویسان ایران برگزار میشود و شعبههایی در تمام شهرهای اصلی دارد.
فراوانیِ کاربردِ نستعلیق پس از پیدایش و گسترش و کمالش و نیز شتاب در نگارشَش، سبب شد تا مانندِ خطوطِ گذشتگان چون مُحَقَّق و ثُلث، پوست اندازد و در صورتی تازهْ جلوهگر شود. ازاینرو و برای تندنویسیِ بیشتر، از نستعلیق خطّی زاده شد بهنام شکستهنستعلیق که پس از تعلیق و نستعلیق، سومین خطِّ ویژهٔ ایرانیان است.
با توجه به نیازِ تندنویسی برای هدفِ زایشِ شکستهنستعلیق، این خط در میانِ نویسندگان و مُنشیان و کاتبان رواج یافت. شکسته در آغاز چندان با سَلَفِ خویش، نستعلیق، تفاوتی نداشت و تنها بعضی از حروفش میشکست؛ اما بعدها منشیان و خوشنویسان فرمهای ویژهای به آن افزودند مانند یای نستعلیق که در شکستهنستعلیق، فرمی باز به خود گرفت. بعضی حروف و واژگان نیز منفصل یا متصل شدند. این تغییرات همه از خطِّ شکستهتعلیق سرچشمه میگرفت.
حصوری شکستهنستعلیق را طغیانی میداند که برای رهایی از قلمروی کمالیافتهٔ نستعلیق و نیز خلاصی از بنبستِ زندگیِ محافظهکار و اسیرِ روزمرگیِ روزگارِ پایانیِ صفوی زاده شد؛ خطّی که از سوی دو رفتارِ طغیانگر در برابرِ عرفانِ ایرانیِ مرسوم در جامعهٔ آن روز پشتیبانی میشد: رِندی و قَلَندَری.
در رسالههای قدیمیِ خوشنویسی داستانی نقل شده که میرعلی تبریزی شبی در خواب، پروازِ غازهای وحشی را دید و حرکاتِ سیّالِ نستعلیق را از حرکاتِ نرمِ بدنِ این پرندگان هنگامِ پرواز الهام گرفت.
باورِ عمومی این است که فرمِ حروفِ نستعلیق از طبیعت یا موسیقی گرفته شده است: حرکاتِ عمودی به درختان و گلها، دوایر به فراز و نشیبِ چمنزار و چشمهسار یا زیر و بمِ آواز، کشیدگیها به جلگهها و دشتهای سرسبز و کششهای صدا، غلطانیِ حروف و کلمات به اندامهای حیوانات و پرندگان و بهویژه انسان، و آرایشِ جملات را به پروازِ پرندگان و دستههای گل مانند کردهاند.
بیشتر به نظر میرسد شمایل و حالاتِ انسانی، منبعِ الهامبخش بوده است، چراکه در شعر فارسی ویژگیهای زیبای معشوق اغلب به حروفِ الفبا مانند میشوند.
زیبایی و قدرتِ نستعلیق در توزیعِ متعادل از ضخامت و نازکی، باز و بستگی، و کوتاهی و بلندیِ حرکات، در فرم دلپذیرِ حروف و مرکّبات، و تناسب و استحکام حروفِ و کلمات جای دارد. حتی ممکن است حروف و کلمات گاهی رقصان دیده شوند یا گاهی دست در دست یکدیگر و گاهی در حال همآغوشی.
یکپارچگیِ قطعهای زیبا از خوشنویسی، مانند بیتی آشنا یا ضربالمثلی که به نستعلیق نوشته شده، با تذهیب و نقاشی یا یک پسزمینهٔ روشن میتواند آثارِ زیبای هنری بیافریند.
اصول نستعلیقِ امروزی همان ساختارِ تعیینشده از سوی میرعماد در سدهٔ یازدهم هجری است، اما خوشنویسان سدههای سیزدهم و چهاردهم هجری، احساسِ هنریِ خویش را به آن افزودند. بهگفتهٔ فضائلی، نستعلیق از نظرِ جایگاهِ آفرینش، پس از تعلیق و در جایگاهِ هشتم قرار دارد.
از نظرِ رسایی و بیان مطلب و آسانیِ خوانش، در جایگاهِ دوم و سوم از نسخ، از نگاهِ آساننویسی و سرعت در جایگاهِ سوم و چهارم از شکسته و از نظرِ زیبایی در جایگاهِ نخست و زیباترین خطوط است.
خطّ نستعلیق دارای تمام ویژگیهایی است که برای یک دستخطِّ خوب لازم است، یعنی رعایتِ همهٔ اصول و قواعدِ خوشنویسی. این خط بهراحتی قابل خواندن است و میتوان با سرعتِ بالا و فشردگیِ بسیاری نوشته شود که باعث میشود مطالبِ بیشتری در سطرها و صفحاتِ کمتری جای بگیرد.
اصولِ خوشنویسیِ نستعلیق عبارتند از: حروف و کلمات اندازهها معینی دارند؛ دور غالب است و تنها یکسوم تا یکششمِ آن سطح است؛ حرکتِ دُوریِ آن از راست به چپ متمایل است؛ قلمنی آزادانهتر و آسانتر از نسخ حرکت میکند.
دوایر در نستعلیق میتواند تفاوتهایی دقیق داشته باشند: مثلاً شیوهٔ سین، صاد و نون پایانی یکسان، ح، عین و قاف هممانند و لام و ی نیز به یک فرم هستند. اندازهگیریِ حروف با نقطه و با همان قلمِ موردِ استفاده تعیین میشود. ابتدای بیشتر حروف و کلماتِ آغازین یا منفصل با لبه یا نیشِ سمتِ راستِ قلم نوشته میشود، بهعنوان نمونه، دندانههای سین، بالای راء، منقارِ جیم، سرِ یاءِ معکوسِ منفصل و آغازِ کلماتی مانند بیا، درحالیکه این حروف در دیگر خطوط با تمامِ عرضِ قلم آغاز میشوند.
درحالیکه در ثُلث و بعضی خطوطِ دیگر، بهخاطر درشتیِ حروف، فضاهای خالیِ بین نوشتهها اهمیت مییابد که آنها را با نقطهگذاریهای پهن و بزرگ و حرکات و علامات و تزئینات پر میکنند، نستعلیق بسیار جمعوجور است که گاه بهسختی فضای نقطه نیز وجود دارد و ازهمینرو به حرکات و تزئینات برای فضاهای خالی نیازی نیست. بااینحال هیچ خطرِ اغتشاش و پریشانی و اشتباه میان حروف و کلماتِ مشابه وجود ندارد.
حرکات در نستعلیق تنها هنگامی استفاده میشوند که برای رفعِ ابهام و اشتباهخوانی لازم باشند؛ هرچند تنوین و نشانههای سَجاوَندی رعایت میشود.
کلمات در نستعلیق بهجز در کتیبهها و مرقعّات پیوسته، درهم و تودرتو نوشته نمیشوند.
نستعلیق خطّی است قاعدهمند و با اندازههای مشخص؛ در قاعدهمندی، وضوح و تعادل مانند نسخ است و در سرعتِ نوشتن به تعلیق شباهت دارد؛ اما در زیبایی و لطافت از هر دو برتر است.
عرض یا قَطِّ قلمنی میان مُستَوی و مُحَرَّف گزینش میشود؛ حروف و کلماتش فرمی یکنواخت و هماهنگ دارند؛ دوایرش زیبا و متناسب، مَدّاتَش بااعتدال و حروفش فربهْ و تیز به چشم میآیند.
این خط کندنویسیِ نسخ و کاستیهای تعلیق را ندارد. نظم و اعتدال، استحکام و متانت، و تزئینات ظریف و دلپذیر، آن را مُصَفّا، دلگشا و شادیآفرین مینمایاند. در برخی از نسخههای خطیِ تعلیقِ بهجامانده از سدهٔ هفتم هجری، دگرگونیهای تدریجی بهسمت نستعلیق دیده میشود.
افزون بر این، از آغاز سدهٔ هشتم هجری، نسخِ ایرانی، که خطِّ تحریری در آن دوران بود دستخوش دگرگونیهایی قرار گرفت که آن را بهتدریج به تعلیق نزدیک کرد که در نهایت شباهتهایی به نستعلیق یافت.
از اوایل سدهٔ نهم هجری به بعد، بیشترین کتابتِ ایرانیان در قالبِ خطِّ نستعلیق بوده است. در این سده، نستعلیق در جایگاهِ نخستِ قلمهای مُعَلَّق، به قلمِ ادبیِ فارسینویسی بهویژه در زمینهٔ شعر تبدیل شد و این در حالی بود که تعلیق هنوز در محدودهٔ نگارشِ اسناد باقی مانده بود.
بیشترین کاربردِ نستعلیق در نگارشِ کتابهای عادی، ادبی و متنهای غیرمذهبی است. از ابتدای پیدایش تاکنون بهندرت متنهای عربی مانند قرآن، احادیث یا ادعیه با این خط نوشته شده و اغلب دیوان شاعران و کتابهای ادبی با این خط نگارش یافته است. کتیبههای فراوانی به خطّ نستعلیق موجود است که زبان فارسی و موضوعی غیرمذهبی دارند؛ اما هرگز جانشین ثُلث و کوفی در کتیبهنویسی نشد. نستعلیق در نقش سکه و مُهر و نشان هم بهکار رفت.
گویا روحِ نرم و سیّالِ نستعلیق با لطافتِ ادبیات فارسی تأثیر متقابلی برهم دارند. تنها سه نسخهٔ شناختهشدهٔ قدیمی در سراسر جهان از قرآن به خط نستعلیق وجود دارد، هرچند ممکن است برخی از ادعیه و مناجات را به نستعلیق پیدا کرد.
در سال ۱۳۸۶ ه.ش، دبیرخانهٔ شورای عالیِ اطلاعرسانی، فونتِ نستعلیق را با نام «ایران نستعلیق» بهصورتِ یونیکد و آزاد عرضه کرد. این اقدام برای گسترشِ حضورِ خطِّ فارسی در سطحِ بینالمللی و نیز نگارشِ کامپیوتری صورت گرفت.
عدم همخوانیِ خطّ نستعلیق با محیطهای تولیدِ متن و تنوعِ نگارش آن، سختیهای فراوانی برای این هدف در پی دارد که با تلاشهای انجامشده تا حدود زیادی این مشکلات رفع شدهاند.
در این مسیر، همکاریِ رایانه برای برعهده گرفتنِ بارِ تولید با ساختِ ترکیبهای هنری از سوی کارشناسانِ نستعلیق همراه بوده است. این، نخستین گام برای گسترشِ خطّ نستعلیق در قالبِ فونت بوده که همچنان نیازمند تکمیل و بهبودِ بیشتر است.
بهگفتهٔ علی حصوری، تاریخنگاران بر این اتفاقند که زیباترین خطِّ جهان، نستعلیق است. شماری از متخصصانِ برجستهٔ تاریخِ هنر نیز نستعلیق را ستودهاند و آن را شگفت خواندهاند مانند فردریش رابرت مارتین، ارنست کوهنل، هووسِپ اوربِلی، آرتور پوپ، فیلیس اَکِرمَن، رالف حراری و ولادیمیر مینُورْسْکی. نستعلیق را «عروسِ خطوطِ اسلامی» خوانند.
مهدی بیانی در احوال و آثار خوشنویسان میگوید نستعلیق از آفرینشهای نابِ ایرانیان است که ذوق و سلیقه و لطافتِ طبعِ ایرانی در آن نمایان است؛ و باورِ اهل فن و آشنایان به هنر همگی بر این است که این خط از ظریفترین و دقیقترین هنرهای ایرانی است که در کمالش، اصولِ دوازدهگانهٔ خوشنویسی رعایت شده است.
آرتور پوپ نیز میگوید یک صفحه از نستعلیق را جمالی است که هیچ خطی دیگر از خطوط بشری، یارای برابری با آن را ندارد. صدیقی میگوید بهنظر میرسد در شکلگیری نستعلیق، خطوط مورد استفاده در ایرانِ پیش از اسلام مانند خطّ پهلوی مورد توجه بودهاند.
خط شکسته نستعلیق سومین خط خوش ایرانی
شکستهنستعلیق از جدیدترین خطوط و زیباترین و سومین گونه از خوشنویسی ایرانی است که در اوایل سده یازدهم هجری قمری ابداع شد. چون بیشتر شکلهای آن از شکستن و رها کردن خط نستعلیق گرفته شده بود به نام شکستهٔ نستعلیق شهرت یافت.
این خط را میتوان ایرانیترین خط از میان خطوط مختلف خوشنویسی اسلامی دانست.
خط شکسته نستعلیق از طرفی حاوی جزئیاتی از خط تعلیق است که در تندنویسی به کار کاتب میآید. در واقع خط شکسته پلی است میان روانی و تندنویسی تعلیق و ظرافت و زیبایی نستعلیق.
در اواسط قرن هشتم هجری خوشنویسی ایرانی قدم در یکی از عالیترین دورههای خود گذاشت و سه قلم از خطوط ایرانی یعنی «تعلیق»، «نستعلیق» و «شکسته نستعلیق» بر جریدهٔ ایام جلوهگر شدند. خطوطی که اگر چه الفبای آن برگرفته از الفبای عربی است، اما آثار آن را باید از ابداعات خاص ایرانیان دانست.
قرن هشتم و نهم هجری در هرات از بهترین دورههای رشد خوشنویسی بهشمار میآید و این هنر بزرگ پارسی در تمام مجامع و موسسات علمی مورد توجه بوده، شاهان و شاهزادگان به آن نظر ویژهای داشتهاند تا آنچه که خط نویسان و خط شناسان بسیاری را در دربار خویش جلب کرده و آنان را ترغیب و تشویق شایسته مینمودند. چنانچه در احوال بعضی از هنرمندان آمده حتی جایزههای بسیار بزرگ و با ارزش را برای هنرمندان منظور میکردند و از علاقهمندی آنان بدین هنر این بس که تعدادی از شاهان و بزرگان خود از خوشنویسان صاحب نام بودهاند. آثار بجا مانده از آنان خود دلیل و مدرک بارزی بر این مدعا است.
در چنین بستری خط شکسته نستعلیق پا به عرصه وجود گذاشت. عدهای «مرتضی قلی خان شاملو» حاکم هرات و برخی دیگر «محمد شفیع هروی» معروف به «شفیعا» را ابداع کنندهٔ این خط دانستهاند. مرحوم عبدالمحمدخان ایرانی مؤلف کتاب «پیدایش خط و خطاطان» عقیده دارد که که شکسته نستعلیق در زمان صفویه به وجود آمد و مرتضی قلی خان شاملو آن را از نستعلیق رویاند. همچنین اذعان میدارد که میرزا شفیعا هراتی (یا همان محمد شفیع هروی) از خوشنویسان این قلم که منشی مرتضی قلی خان بودهاست آن را تکمیل نمودهاست.
در نیمهٔ دوم سده دوازدهم «درویش عبدالمجید طالقانی» شکستهٔ نستعلیق را به اوج تکامل رسانید. او اهل طالقان بود، درجوانی به اصفهان رفت و بسیار زود در سن ۳۵ سالگی چشم از جهان بست.
شیوه شکستهنویسی از زمانی که در نیمه دوم قرن ۱۲ درویش عبدالمجید طالقانی این خط را به کمال رساند و آن را قانونمند نمود، و تا به امروز همان مکتب و شیوه قابلیت خود را حفظ کردهاست.
بعد از درویش عبدالمجید طالقانی از شکسته نویسان مهم دوره قاجار میتوان از میرزاحسن اصفهانی، محمدرضا اصفهانی، میرزا کوچک اصفهانی، محمدعلی شیرازی و نهایتاً سید علی اکبر گلستانه را نام برد که پل ارتباطی بود بین نسل گذشته با دوران معاصر.
میرزا غلامرضا اصفهانی شکسته را بسیار نزدیک به درویش مینوشت و از سید گلستانه آثار درخور توجهی در خط شکسته نستعلیق باقی ماندهاست.
در سال ۱۲۸۰ خورشیدی (۱۳۱۹ قمری) پس از مرگ ناگهانی سید گلستانه در چهل و پنج سالگی، رکود طولانی و عظیمی در پیشرفت این خط رخ داد و این رکود تا سال ۱۳۵۰ خورشیدی ادامه یافت و تا آن سال اغلب خوشنویسان با یک دیدگاه سلیقهای و غیراصولی به این خط میپرداختند. در سال ۱۳۵۰ دوباره حرکت عظیمی در این امر انجام گرفت و خوشنویسان با تهیه عکسها و فتوکپیهایی که در دسترس بود، این خط زیبا را به جریان انداختند.
استادان یدالله کابلی خوانساری، محمدحسین عطارچیان، غلامرضا مشعشعی و مجتبی ملکزاده در این میان نقش مهمی را ایفا کردند.استاد غلامرضا مشعشعی ، استاد محمدحسین عطارچیان و استاد یدالله کابلی خوانساری بیش از یک دهه از سال ۱۳۵۰، به آموزش خط شکستهنستعلیق در انجمن خوشنویسان ایران پرداختهاند.
و همچنین میتوان به چند تن از اساتید برجسته خط شکسته نستعلیق ایران که دارای نشان درجه یک هنری هستند اشاره کرد استادان: محمد حیدری، بهادر پگاه، میثم سلطانی، ذبیح الله لولویی مهر، رضا امینی و...
خط شکسته در بدو پیدایش بهطور کلی در پاسخ به نیاز سرعت در نوشتن پدیدار گشت و با رها شدن قوسها و سایش دندانهها و اتصالات حروف و کلمات در خط نستعلیق بهوجود آمد. این رهایی و روان شدن تا جایی رسید که پیوستگیهای بیشماری را بهدنبال داشت که همین امر موجب دشوار شدن خواندن آن شد.
ترکیببندی و طراحی صفحه در خط شکسته از اهمیت بسیاری برخوردار است، چرا که خط شکسته به دلیل پیچشهای بسیار در کلمه وسط، کلیات ترکیب آن نیز از فرم خاصی تبعیت میکند.
قدما در ترکیب بندی از اقلام ریز و غالباً از یک قلم استفاده میکردند ولی شکسته نویسان امروزی ترکیبی از اقلام مختلف از غبار تا جلی و شش دانگ را در یک صفحه ترکیب میکنند. در این شیوه هر قطعهای فرم و فضا و ترکیبی خاص خود را پیدا میکند و شاید عمدهترین تحولی که در خط امروز و در صفحه آرایی خط شکسته پدید آمده، همین تنوع و تازگی است.
خوشنویسی ایرانی در عصر قاجاری
در دوره قاجار با ظهور پدیده چاپ و چاپ سنگی و همچنین گسستگی ارتباط خوشنویسان با سلسله استادان قدیمی در خط ایرانی به ویژه نستعلیقنویسی تغییراتی حاصل شد.
از سده یازدهم هجری سیاهمشق نویسی از صورت یک تمرین ساده ابتدایی به مثابه زبان و بیانی تازه مطرح شد که در سده سیزدهم به اوج رسید. زبانی که به عنوان یک هنر ناب و فارغ از دغدغه انتقال ادبی مفاهیم و فقط با ایجاد زیبایی بصری تا به امروز تداوم یافتهاست. این هنر در دوره قاجار بهدست هنرمندانی چون میرزا غلام رضا اصفهانی و میرحسین خوشنویس قلههای هنر را درنوردید.
در اواخر دوره قاجار به دلیل نیازهای جدید جامعهای که گامهای نخست برای حرکت بهسوی مدرن شدن را طی میکرد. خوشنویسی هم به سمت هنرهای کاربردی رفت و با این تحولات همراه شد.
خوشنویسی ایرانی با از دست دادن مصرف اصلی آن یعنی کتابت و مواجهه با نیازهای جامعه مدرن در سده اخیر روند تازهای را دنبال کرد. تحولات فرهنگی، هنری و سیاسی، اجتماعی و فناوری در ایران، در دورههای قاجار و پهلوی زمینهساز نوآوری متفاوتی در خط شدند. در دوره قاجار با ظهور روزنامهها و نشریات، مصرف اصلی خوشنویسی یعنی کتابت و تکثیر آثار مکتوب بهتدریج از بین رفت. از این رو جنبههای خلاقه و روشهای شخصی و شیوهگرایانه در خط نمود بیشتری پیدا کرد و با رواج «سیاهمشق» ها دوران تازهای فرا رسید.
پس از آن در دوره پهلوی با پدید آمدن نیازهای جدید برای جامعه همچون تجارت، تبلیغات و فناوری و همچنین مواجهه با هنر جهانی خوشنویسی نیز میبایست خود را با این تحولات هماهنگ میکرد.
میرزا محمدرضا کلهر با نگارش روزنامههایی چون شرف و شرافت و کتابهایی چون فیضالدموع و سفرنامههای ناصرالدین شاه قاجار به خراسان نمونههایی برای تمرین مشق در وسعت زیاد برای مشتاقان بهجای گذاشت. او شاید به جهت خوشنویسی برای چاپ سنگی و با مرکب غلیظ این روش چاپی، شیوهای ای پدیدآورد که حروف آن چاق و کشیدهها کوتاه بودند.
از آنجایی که ارتباط خوشنویسان در اواخر دوره قاجار با سلسله استادان قدیمی قطع شده بود آثار چاپ شده محمدرضا کلهر سرمشق خوبی برای علاقهمندان به خط بهشمار میرفت این شیوه تا همین دو سه دهه اخیر، شیوهٔ رایج و مطلوب خوشنویسان معاصر بود.
پس از کلهر عمادالکتاب سیفی قزوینی از آثار او مشق کرد و این شیوه را رواج داد. عمادالکتاب را میتوان آخرین حلقه از سلسله استادان پیشین در خط دانست که از او «آداب المشقی» باقی ماند و همین او را به سلسله خوشنویسان معاصر متصل کرد.
در سده ۱۳ در دوره قاجار، خطاطان بزرگی پا به عرصه میدان نستعلیق و دیگر اقلام نهادند و سختیهای این هنر ظریف را بجان خریدند و در توسعه آن کوشیدند که اسامی معروفترین آنها تا قبل از خوشنویسان معاصر بهاین شرح میباشد: عباس نوری، مریم بانو، احمد شاملو مشهدی، فتحعلی حجاب، میرحسین خوشنویس، اسداله شیرازی، وصال شیرازی، عبدالرحیم افسر، محمدحسین شیرازی، عبدالحمید ملک الکلامی، علینقی شیرازی، میرزا محمد ابراهیم تهرانی (میرزا عمو)، بهاءالدین کاتب، جواد شریفی، میرزا آقا خمسهای، ابوالفضل ساوجی، میرزا غلامرضا اصفهانی، میرزا محمدرضا کلهر، عمادالکتاب سیفی قزوینی، اشرف الکتاب، میرزا احمد نیریزی، میر معز کاشانی، نوری لاهیجی، میرزا طاهر خوشنویس، حسن هریسی، آقا میرزا بیوک ادیب، بخت شکوهی، وحیدرضا رزاقی(تبریزی)، دوز دوزانی و بسیاری استادان زیردست دیگر.
خوشنویسی ایرانی در عصر معاصر
در دوران معاصر همراه با همه شاخههای هنری که دستخوش تحولاتی قابل توجهی شدند در هنر خوشنویسی نیز شاهد تغییراتی بودهایم و هماکنون نیز شاهد نوآوریها و ابداعاتی چه در ترکیب با سایر هنرها و چه در نحوه ارائه هستیم. دوران پهلوی دوران ارتباط با جریانهای هنری معاصر در سایر کشورها و رویکرد بیباکانه به نوآوری در هنر بود.
بهعنوان مثال میتوان از شیوه نقاشیخط یاد کرد که از دهه چهل خورشیدی رفتهرفته باب شد. تلاش هنرمندانی چون محمد احصایی که بنیانگذار این سبک شناخته شده و همچنین نصرالله افجهای، از پس تجربیات نقاشان مکتب سقاخانه مانند فرامرز پیلارام و حسین زندهرودی و در سالهای پس از انقلاب جمهوری اسلامی ایران آثار محمد جلیل رسولی در شکلگیری و پیشرفت این هنر بسیار مؤثر بودهاست. نقاشیخط اکنون در میان هنردوستان از منزلت ویژهای برخوردار است. برخی از نمونههای نقاشیخط که بر پایههای خوشنویسی استوار است و برخی خاستگاه آن سبکهای جدید نقاشی ایرانی است.
در این آثار آنچنان با رنگ و طرح درآمیخته که دیگر نهمیتوان نام خطاطی بر آن نهاد و نه نقاشی. در این هنر دست هنرمند در خلق و ابداع اشکال و ترکیبات باز است و به مدد رنگ و ترکیبهای نوین راحتتر بهخواسته خود میرسد.
در زمینه خوشنویسی سنتی، ظهور پدیده چاپ که روزی موجب از رونق افتادن کار کتابت شده بود، به تکثیر با کیفیت آثار استادان و هموار کردن پویایی راه آنان انجامید. نیازهای جدید تجاری و تبلیغی راه خوشنویسی را به عرصه گرافیک مدرن گشود. به این ترتیب خوشنویسی از کنج مجموعههای خصوصی بهگستره جامعه راه یافت.
در سالهای پس از انقلاب جمهوری اسلامی ایران نیازهای تبلیغی به ویژه در بخش فرهنگی رشد ناگهانی داشت. یکباره انبوهی از جوانان به سمت آموزش خوشنویسی روی آوردند و دوباره خوشنویسی جریان اصلی هنرهای بصری شد. هزاران هنرآموز مشتاق تمام زوایای این هنر اصیل را کاویدند و صدها کتاب و مقاله ارزشمند در این باره منتشر شد. رشد کمی و کیفی خوشنویسی در سه چهار دهه اخیر بینظیر یا حداقل کمنظیر بودهاست. اکنون پس از تب و تاب اولیه پس از انقلاب جمهوری اسلامی ایران، خوشنویسی ایرانی دوران بلوغ و بالندگی خود را طی میکند.
در دوران معاصر خوشنویسانی به گسترش و احیای هنر نستعلیقنویسی همت گماردند مانند: حسن هریسی، سیدحسن میرخانی، سیدحسین میرخانی، علی اکبر کاوه، کیخسرو خروش، ابراهیم بوذری، سعید شمس انصاری، غلامحسین امیرخانی، عباس اخوین، محمد احصایی، فتحعلی واشقانی و بسیاری خوشنویسان دیگر. همچنین در زمینه شکسته نستعلیق از استادان محمدحسین عطارچیان ،یدالله کابلی و محمد حیدری را میتوان نام برد.
انجمن خوشنویسان ایران
این انجمن با نام کلاسهای آزاد خوشنویسی از سال ۱۳۲۹ با همت سید حسین میرخانی و علی اکبر کاوه، ابراهیم بوذری و سید حسن میرخانی، با اهتمام دکتر مهدی بیانی محقق و استاد دانشگاه و…، با همکاری وزارت فرهنگ و هنر وقت تأسیس و راه اندازی شد.
این نهاد بنیاد نامه رسمی خود را با نام انجمن خوشنویسان ایران در تاریخ ۱۹ شهریور ماه ۱۳۴۶ اخذ و فعالیتهای خود را پی گرفت. به تدریج و در آغاز دهه سوم حیات خود پس از انقلاب جمهوری اسلامی ایران دوره رونق و گسترش را تجربه کرد و در مواجهه با رویکرد وسیع و پرشور قشرها مختلف جامعه به ویژه جوانان و نوجوانان به خوشنویسی که کماکان تاحدی ادامه دارد، رشد داشت.
انجمن خوشنویسان ایران شعبههای متعددی در اغلب شهرهای بزرگ و کوچک ایران و برخی کشورهای دیگر دارد و هنرجویان زیادی را تربیت کردهاست.
پایتخت خوشنویسی ایران
به سبب پرورش بزرگان خوشنویسی ایران در شهر قزوین افرادی همچون میرعماد حسنی (استاد بزرگ خط نستعلیق)، میرزا محمدحسین عماد الکتاب قزوینی، میرزا محمد علی خیارجی قزوینی(اولین خوشنویسی که بسم الله را به صورت مرغ طغرا ترسیم کرد)، عبدالمجید طالقانی و ملک محمد قزوینی این شهر از سوی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و شوای عالی فرهنگ به عنوان «پایتخت خوشنویسی ایران» لقب داده شدهاست؛ و به غیر از موزه دائمی خوشنویسی قزوین که در محل کاخ چهلستون قزوین برقرار است، هر ساله رویدادهای بزرگ خوشنویسی مانند: برگزاری دوسالانه خوشنویسی ایران (با حضور اساتیدی از سراسر جهان)، برگزاری جشنواره خوشنویسی آیات قرآنی، جشنواره خوشنویسی غدیر و… در این شهر به وقوع میپیوندد.
ثبت جهانی خوشنویسی ایرانی
خوشنویسی ایرانی با عنوان «برنامه ملی پاسداری از هنر سنتی خوشنویسی در ایران» در شانزدهمین جلسه کمیته بین دولتی حفاظت از میراث فرهنگی ناملموس به ثبت رسید.
منابع متن خط تعلیق
ابوالفضل ذابح، دانشنامه جهان اسلام
وبگاه «نگارخانه ایرانی» (وابسته به وبگاه ترنج نت)
حبیب اللّه فضائلی، اطلس خط، چاپ مشعل، اصفهان ۱۳۵۰ ش
وبگاه زرقلم - برداشت آزاد با ذکر منبع بایگانیشده در ۲۰۰۸-۱۰-۰۶ توسط Wayback Machine
http://www.7sang.com/mag/2003/12/12/calligraphy-nastaligh_islamic_art_the_hanginig_style.php بایگانیشده در ۲ اوت ۲۰۰۸ توسط Wayback Machine
دانشنامه معماری و شهرسازی ایران[پیوند مرده]
عبدالمحمد ایرانی، کتاب پیدایش خط و خطاطان، مصر ۱۳۰۶ ش
حسین بحرالعلومی، کارنامه انجمن آثار ملّی، تهران ۱۳۵۵ ش
درویش محمدبن دوست محمد بخاری، فوائدالخطوط، در رسالاتی در خوشنویسی و هنرهای وابسته، چاپ حمیدرضا قلیچ خانی، تهران: روزنه، ۱۳۷۳ ش
عفیف بهنسی، معجم مصطلحات الخطّ العربیّ و الخطّاطین، بیروت ۱۹۹۵
حبیب اصفهانی، تذکرة خط و خطاطان، ترجمة رحیم چاوش اکبری، تهران ۱۳۶۹ ش
ابوالفضل ذابح، «خوشنویسی در جهان اسلام»، فصلنامة هنر، ش ۸ (بهار ـ تابستان ۱۳۶۴)
هدایت اللّه سپهر، تذکرة خوشنویسان، تهران: یساولی، بی تا.
یعقوب بن حسن سراج شیرازی، تحفة المحبین: در آئین خوشنویسی و لطایف معنوی آن، چاپ کرامت رعنا حسینی و ایرج افشار، تهران ۱۳۷۶ ش
محمدپادشاه بن غلام محیی الدین شاد، آنندراج: فرهنگ جامع فارسی، چاپ محمد دبیرسیاقی، تهران ۱۳۶۳ ش
عمادالدین شیخ الحکمایی، «یادداشتی بر کهنترین سند سازمان اسناد ملی ایران (سند مورخ ۷۲۶)»، گنجینة اسناد، سال ۱۱، دفتر ۴، ش ۴۴ (زمستان ۱۳۸۰)
آنه ماری شیمل، خوشنویسی و فرهنگ اسلامی، ترجمة اسداللّه آزاد، مشهد ۱۳۶۸ ش
جهانگیر قائممقامی، اسناد فارسی، عربی و ترکی در آرشیو ملی پرتغال در بارهٔ هرمز و خلیج فارس، ج ۱: مسئله هرمز در روابط ایران و پرتغال، تهران ۱۳۵۴ ش
قطب الدین محمد قصه خوان، رسالة خط و نقاشی، در رسالاتی در خوشنویسی و هنرهای وابسته
حمیدرضا قلیچ خانی، فرهنگ واژگان و اصطلاحات خوشنویسی و هنرهای وابسته، تهران ۱۳۷۳ ش
محمدیوسف لاهیجی، کلام الملوک، در حبیب اصفهانی، تذکرة خط و خطاطان، ترجمة رحیم چاوش اکبری، تهران ۱۳۶۹ ش
مجنون رفیقی هروی، خط و سواد، در رسالاتی در خوشنویسی و هنرهای وابسته
محمود بن عثمان، فردوس المرشدیة فی اسرار الصمدیة، به انضمام روایت ملخص آن موسوم به انوارالمرشدیة فی اسرار الصمدیة، چاپ ایرج افشار، تهران ۱۳۵۸ ش
میرعلی بن میرباقر هروی، مداد الخطوط، در رسالاتی در خوشنویسی و هنرهای وابسته
جلال الدین همائی، تاریخ ادبیات ایران: از قدیمیترین عصر تاریخی تا عصر حاضر، تهران ۱۳۴۰ ش
غلامحسین یوسفی، یادداشتهایی در زمینة فرهنگ و تاریخ، تهران ۱۳۷۱ ش
حکاکی و مُهر کنی
منابع متن خط نستعلیق
بلر، شیلا (۱۳۹۶). خوشنویسی اسلامی. ترجمهٔ ولیالله کاووسی. تهران: فرهنگستان هنر. شابک ۹۷۸-۹۶۴-۲۳۲-۲۴۸-۰.
حصوری، علی (۱۳۹۸). زیبایی خط فارسی: تحلیل تاریخی. تهران: چشمه. شابک ۹۷۸-۶۰۰-۲۲۹-۸۵۴-۶.
راهجیری، علی (۱۳۴۹). تاریخ مختصر خط و سیر خوشنویسی در ایران. تهران: مشعل آزادی.
فضائلی، حبیبالله (۱۳۶۲). اطلس خط. اصفهان: مشعل.
قاسملو، مجتبی (۱۳۹۲). تاریخ فشردهٔ خط و خوشنویسی: چگونگی پیدایش و تحول خط از تصویرنگار تا نستعلیق. تهران: سخن. شابک ۹۷۸-۹۶۴-۳۷۲-۶۶۴-۵.
کاووسی، ولیالله (۱۳۹۳). «خطاطی (۲)». در غلامعلی حداد عادل. دانشنامهٔ جهان اسلام. ج. ۱۵. تهران: بنیاد دائرةالمعارف اسلامی.
کرمانینژاد، فرزان (۱۳۹۱). هنر خوشنویسی در ایران. تهران: آبان. شابک ۹۷۸-۹۶۴-۸۹۱۳-۷۲-۹.
معتقدی، کیانوش (۲۱ دی ۱۳۹۵). «خوشنویسی؛ نگاهی به تحولات بازار هنر ایران و جایگاه خوشنویسی مدرن و معاصر، نگاهی به ششمین حراج تهران». تندیس. تهران (۳۴۱): ۱۶–۱۸ – به واسطهٔ نورمگز.
معتقدی، کیانوش (۱۳ مهر ۱۳۹۵). «خوشنویسی و چالشهای حراجگذاران در بازار هنر؛ نگاهی به نخستین حراج خوشنویسی باران». تندیس. تهران (۳۳۴): ۲۴–۲۶ – به واسطهٔ نورمگز.
«تازههای پایگاههای اسلامی». رهآورد نور. قم (۱۹): ۵۲–۵۳. تابستان ۱۳۸۶ – به واسطهٔ نورمگز.
Schimmel, Annemarie (1990). Calligraphy and Islamic Culture (به انگلیسی). London: Tauris.
Siddiqui, Atiq R. (1990). The Story of Islamic Calligraphy (به انگلیسی). Delhi: Sarita Book House.
Yūsofī, Ḡolām-Ḥosayn (1990). "Calligraphy". Encyclopædia Iranica (به انگلیسی). Retrieved 12 December 2020.
منابع متن خط شکسته نستعلیق
فضائلی، حبیبالله، تعلیم خط، انتشارات سروش، ۱۳۵۶
فضائلی، حبیبالله، اطلس خط، انتشارات مشعل اصفهان، ۱۳۶۲
گفتگوی استاد یدالله کابلی خوانساری با روزنامه خراسان ۱۱ اسفند ۷۸
صحیفهٔ هستی، برگزیده آثار استاد غلامحسین امیرخانی، انتشارات کلهر، مشهد، بهار ۱۳۸۰
احوال و آثار درویش عبدالمجید طالقانی به کوشش استاد غلامرضا مشعشعی ، انتشارات مجلس شورای اسلامی، تهران، ۱۳۹۳
منابع مطالب دیگر...
وبگاه تبیان - برداشت آزاد با ذکر منبع
وبگاه زرقلم - برداشت آزاد با ذکر منبع
حسن پور، حمیدرضا، نستعلیق عروس خوشنویسان ایرانی، مجله اینترنتی هفت سنگ
شریف، میرمحمد، هنرهای اسلامی، مرکز نشر دانشگاهی، تهران، ۱۳۸۲
عبدالمحمد خان ایرانی (مؤدب السلطان)، پیدایش خط و خطاطان تهران، ۱۳۶۴
راهجیری، علی، تذکره خوشنویسان معاصر
به کوشش:یساولی ثانی، جواد، پیدایش و سیر تحول خط، چاپ دوم، ۱۳۶۳
وبگاه «نگارخانه ایرانی» (وابسته به وبگاه ترنج نت) - برداشت آزاد با ذکر منبع
فضائلی، حبیبالله، تعلیم خط، انتشارات سروش، ۱۳۵۶
فضائلی، حبیبالله، اطلس خط، انتشارات مشعل اصفهان، ۱۳۶۲
نجیبی، تیمور، وبلاگ خوشنویسی
انجمن خوشنویسان ایران
اطلس چهارده قرن هنر اسلامی، جلد دوم: هنر خوشنویسی از آغاز تا امروز (Atlas of 14 centuries of Islamic Arts, Vol.2: Calligraphy)، تألیف استاد عباس سحاب، ناشر مؤسسه جغرافیایی و کارتوگرافی سحاب، تهران اردیبهشت ماه ۱۳۸۱، شابک ۹۶۴-۶۵۵۶-۵۵-۸ رده دیوئی: م۸۰–۳۳۷۰
© کلیه حقوق متعلق به صاحب اثر و پرتال فرهنگی راسخون است. استفاده از مطالب و آثار فقط با ذکر منبع بلامانع است.
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}