قدمه:

داستان هبوط آدم و حوا، یکی از بنیادی‌ترین روایت‌های ادیان ابراهیمی است که در طول تاریخ، ذهن بشر را به خود مشغول داشته است.
 
 در بعضی روایات، با توصیف خروج نخستین انسان‌ها از بهشت و ورود آن‌ها به دنیای مادی، به پرسش‌های بنیادینی درباره ماهیت انسان، منشأ گناه، و هدف زندگی پاسخ می‌دهد
 
هبوط نه تنها به عنوان یک رویداد تاریخی، بلکه به عنوان نمادی از تجربه مشترک بشریت در مواجهه با گناه، توبه و تلاش برای رسیدن به کمال مطرح می‌شود.
 
تحلیل‌های مختلفی بر روی این داستان انجام شده است. از یک سو، مفسران و متکلمان با بررسی دقیق آیات قرآن و روایات، به تفسیر ابعاد گوناگون این روایت پرداخته‌اند. از سوی دیگر، فلاسفه و اندیشمندان با رویکردی فلسفی به این داستان نگریسته و به دنبال کشف مفاهیم عمیق‌تر نهفته در آن بوده‌اند.
 
در این مقاله، تلاش خواهیم کرد تا با نگاهی جامع به داستان هبوط آدم و حوا، ابعاد مختلف این روایت را مورد بررسی قرار دهیم. از جمله موضوعاتی که در این مقاله به آن‌ها پرداخته خواهد شد، هبوط آدم و حوا چگونه و در کجا بوده ست و توبه حضرت آدم (ع) و دلیل پذیرش توبه حضرت آدم(ع) چه بود؟ هبوط مقامی بوده یا فیزیکی؟
 

هبوط آدم و حوا و توبه حضرت آدم (ع)

توبه حضرت آدم در روایات

در روایات متعدّدی که از طریق اهل سنت از پیامبر(ص) نقل شده، دلیل پذیرش توبه حضرت آدم(ع) این بود که ایشان خداوند را به حق محمّد و على و فاطمه و حسن و حسین(ع) سوگند داد و لذا توبه اش مقبول شد.
 
ترک اولى حضرت آدم
(آدم(علیه السلام) پس از «ترک اولى» کلماتى از سوى پروردگارش دریافت داشت [و با آن توبه کرد] و خداوند توبه او را پذیرفت؛ زیرا او توبه پذیر و مهربان است)؛ فَتَلَقّى آدَمُ مِنْ رَبِّهِ کَلَمات فَتابَ عَلَیْهِ اِنَّهُ هُوَ التَّوابُ الرَّحیمُ.(1)
 
پیام  آیه:
1- گویا باید از اول خلقت باب توبه باز می شده است.همچنان که توفیق توبه از خداست، باید چگونگى و راه توبه را نیز از خداوند دریافت کنیم.
2- قبول توبه و ارائه ى راه آن، از شئون تربیت و ربوبیّت اوست. که اگر نبود هیهات از آخرت.
 
3- این همه لطف و قبول توبه، تنها کار خداست. مخلوق نمی بخشد خالق است که می بخشد.
4- اگر توبه واقعى باشد، خداوند آن را مى پذیرد. بندگی سخت است.
 
5 - اگر توبه را شکستیم، باز هم خداوند توبه را مى پذیرد. را همیشه باز است
6- عذرپذیرى خداوند همراه با رحمت است، نه عتاب وسرزنش. از باب فضل نه غضب.
 
کلید بخشش
توبه، به معنى بازگشت است. اگر توبه را به خدا نسبت دهیم، به معنى بازگشت لطف و رحمت او بر بنده ى خلافکار و پشیمان است؛ هو التوّاب و اگر آنرا به بنده نسبت دهیم به معنى بازگشت انسان خطاکار به سوى خداوند است
 
چون آدم از غذایى که نباید بخورد، چشید و از آن همه نعمت و رفاه محروم شد، متوجّه اشتباه خود گردید. او در اثر پشیمانى و ندامت، کلماتى را از خداوند دریافت کرد و به وسیله ى آن کلمات، توبه نمود
 
در روایات اسلامی آمده است که خداوند به آدم (ع) کلماتی آموخت تا با آن‌ها توبه کند. این کلمات، در حقیقت، کلید بخشش الهی بودند. توبه به معنای بازگشت از اشتباه و پناه بردن به خدا است. وقتی به خدا نسبت داده می‌شود، به معنای رحمت و بخشش الهی است و وقتی به انسان نسبت داده می‌شود، نشان‌دهنده پشیمانی و طلب آمرزش است.
 
در روایاتی دیگر آمده است که آدم (ع) برای توبه خود از محمد (ص) و آل او کمک خواست. او گفت: "پروردگارا! به خاطر محمد و آل او، توبه مرا بپذیر." خداوند نیز دعای او را مستجاب کرد و توبه‌اش را پذیرفت.
 
این داستان نشان می‌دهد که انسان‌ها حتی اگر مرتکب اشتباهات بزرگی شوند، همیشه می‌توانند با توبه و پناه بردن به خدا، به سوی او بازگردند. همچنین، اهمیت شفاعت ائمه اطهار در نزد خداوند را نشان می‌دهد.
 
این داستان به ما می‌آموزد که هر کس می‌تواند با توبه کردن و پناه بردن به خدا، گناهان خود را پاک کند و به زندگی جدیدی آغاز کند. همچنین، توسل به ائمه اطهار برای توبه و بخشش، از اهمیت ویژه‌ای برخوردار است.".(2)
 
هبوط مقامی بوده یا فیزیکی؟
برخی دیگر از مفسران بر این باورند که هبوط به معنای تغییر مکان فیزیکی از بهشت به زمین است.
 
بسیاری از مفسران و اندیشمندان، از جمله علامه طباطبائی و آیت‌الله جوادی آملی، بر این باورند که هبوط به معنای تغییر مقام و منزلت است. یعنی آدم و حوا از مقام والای بهشتی به مقام پایین‌تر دنیوی تنزل یافتند.
 

داستان هبوط از منظر پیامبر(ص)

الرّسول (صلی الله علیه و آله)- حَتَّی أَکَلَا مِنَ الشَّجَرَهًِْ فَأَهْبَطَهُمَا اللَّهُ إِلَی الْأَرْضِ مِنْ یَوْمِهِمَا ذَلِکَ ... قَالَ اللَّهُ: یَا آدَمُ (علیه السلام)! اهْبِطْ أَنْتَ وَ زَوْجُکَ إِلَی الْأَرْضِ فَإِذَا أَصْلَحْتُمَا أَصْلَحْتُکُمَا وَ إِنْ عَمِلْتُمَا لِی قَوَّیْتُکُمَا وَ إِنْ تَعَرَّضْتُمَا لِرِضَایَ تَسَارَعْتُ إِلَی رِضَاکُمَا وَ إِنْ خِفْتُمَا مِنِّی آمَنْتُکُمَا مِنْ سَخَطِی. قَالَ: فَبَکَیَا عِنْدَ ذَلِکَ وَ قَالَا: رَبَّنَا! فَأَعِنَّا عَلَی صَلَاحِ أَنْفُسِنَا وَ عَلَی‌الْعَمَلِ بِمَا یُرْضِیکَ عَنَّا. قَالَ اللَّهُ لَهُمَا: إِذَا عَمِلْتُمَا سُوءاً فَتُوبَا إِلَیَّ مِنْهُ أَتُبْ عَلَیْکُمَا وَ أَنَا اللهُ التَّوَّابُ الرَّحِیمُ. قَالَ: فَأَهْبِطْنَا بِرَحْمَتِکَ إِلَی أَحَبِّ الْبِقَاعِ إِلَیْکَ. قَالَ: فَأَوْحَی اللَّهُ إِلَی جَبْرَئِیلَ أَنْ أَهْبِطْهُمَا إِلَی الْبَلْدَهًِْ الْمُبَارَکَهًِْ مَکَّهًَْ. قَالَ: فَهَبَطَ بِهِمَا جَبْرَئِیلُ فَأَلْقَی آدَمَ (علیه السلام) عَلَی الصَّفَا وَ أَلْقَی حَوَّاءَ عَلَی الْمَرْوَهْ. قَالَ: فَلَمَّا أُلْقِیَا قَامَا عَلَی أَرْجُلِهِمَا وَ رَفَعَا رُءُوسَهُمَا إِلَی السَّمَاءِ وَ ضَجَّا بِأَصْوَاتِهِمَا بِالْبُکَاءِ إِلَی اللَّهِ تَعَالَی وَ خَضَعَا بِأَعْنَاقِهِمَا. قَالَ: فَهَتَفَ اللَّهُ بِهِمَا مَا یُبْکِیکُمَا بَعْدَ رِضَایَ عَنْکُمَا؟ قَالَ: فَقَالَا: رَبَّنَا! أَبْکَتْنَا خَطِیئَتُنَا وَ هِیَ أَخْرَجَتْنَا عَنْ جِوَارِ رَبِّنَا وَ قَدْ خَفِیَ عَنَّا تَقْدِیسُ مَلَائِکَتِکَ لَکَ رَبَّنَا وَ بَدَتْ لَنَا عَوْرَاتُنَا وَ اضْطَرَّنَا ذَنْبُنَا إِلَی حَرْثِ الدُّنْیَا وَ مَطْعَمِهَا وَ مَشْرَبِهَا وَ دَخَلَتْنَا وَحْشَهٌْ شَدِیدَهْ لِتَفْرِیقِکَ بَیْنَنَا.
 
( هر دو از آن درخت خوردند. پس خداوند از آن روز هر دو را به زمین فرودآورد ... خداوند فرمود: «ای آدم (علیه السلام)! تو وهمسرت به زمین فرودآیید پس اگر کارتان را اصلاح کنید، من شما را اصلاح می‌کنم؛ اگر برای من کار کنید، به شما نیرو و توان می‌دهم و چنانچه هدفتان کسب رضای من باشد به سرعت از شما راضی می‌شوم و اگر از من بیم داشته‌باشید، شما را از عذابم، ایمن می‌گردانم».
 
 پس آنگاه هر دو گریستند و گفتند: پروردگارا! برای اصلاح نفسمان وبرای انجام آنچه مورد رضایت تو است، ما را یاری رسان. خداوند به آن‌ها فرمود: اگر مرتکب عمل زشتی شدید، پس از آن عمل به‌سوی من توبه کنید که من به شما روی‌می‌آورم و منِ خداوند توبه‌پذیر ومهربان هستم. آدم (علیه السلام) گفت:
 
پس ما را به سرزمینی که نزد تو دوست داشتنی‌تر است، نازل کن. خداوند به جبرئیل (علیه السلام) وحی کرد، آن دو را در سرزمین با برکت مکّه پایین ببر. جبرائیل (علیه السلام) آن‌ها را پایین آورد و آدم (علیه السلام) را بر صفا و حوا (سلام الله علیها) را بر مروه گذاشت. فرمود: پس از آنکه افتادند، هر دو بر روی پاهایشان برخاستند و سرهایشان را به‌سوی آسمان بلند کردند و با صدای بلند، خاضعانه به درگاه خداوند ضجّه وگریه کردند. خداوند به آن‌ها فرمود:
 
 چه چیزی باعث گریستن شما شد پس از آنکه از شما راضی شدم؟ آن دو پاسخ دادند: آن خطاهایی که سبب بیرون‌راندن ما از جوار پروردگارمان شد ما را به گریستن واداشت، درحالی‌که [همجواری با ملائکه و دیدن] تقدیس فرشتگانت، بر ما پوشیده و پنهان گشت و عورات ما نمایان شد وگناهمان، ما را به نعمت‌های دنیا، طعام‌ها و نوشیدنی‌هایش محتاج‌کرد و به جهت جدایی از تو، ترس شدیدی بر ما رسید.(1)
 

برداشت هایی از این حدیث

نافرمانی و هبوط:
به دنبال نافرمانی از فرمان خدا، آدم و حوا از بهشت رانده شده و به زمین فرود می‌آیند. این هبوط به معنای آغاز زندگی مادی و تجربه رنج و سختی برای انسان‌هاست.
 
زندگی در زمین و پشیمانی:
آدم و حوا پس از هبوط به زمین در مکانی به نام مکه مستقر می‌شوند. آن‌ها از گناه خود پشیمان شده و به درگاه خدا تضرع می‌کنند. در این بخش، پشیمانی و توبه آدم و حوا به عنوان اولین گام برای بازگشت به سوی خدا مطرح می‌شود.
 
رحمت الهی و ساخت کعبه:
خداوند به آدم و حوا رحم کرده و به آن‌ها فرصت توبه می‌دهد. به فرمان خدا، فرشتگان کعبه را در همان مکانی که آدم و حوا هبوط کرده بودند، می‌سازند. این مکان به عنوان اولین خانه خدا و مکانی برای عبادت معرفی می‌شود.
 
طواف آدم و حوا و اهمیت آن:
آدم و حوا به دور کعبه طواف می‌کنند و این عمل به عنوان اولین طواف در تاریخ اسلام شناخته می‌شود. طواف به دور کعبه نمادی از عبودیت و بندگی خداست.
 

حکمت الهی در هبوط:

با وجود تمام تبعات منفی هبوط، خداوند حکمت‌هایی برای این اتفاق بیان کرده است. از جمله این حکمت‌ها می‌توان به آزمایش انسان، کمال‌یابی انسان و تکامل انسان اشاره کرد.
 
نکات کلیدی:
1- اهمیت اطاعت از خدا: داستان هبوط نشان می‌دهد که اطاعت از فرمان خدا چقدر مهم است و نافرمانی چه عواقبی دارد.
2- توبه و رحمت الهی: این داستان به قدرت توبه و رحمت خداوند اشاره دارد و به انسان امید می‌دهد که حتی اگر مرتکب گناهی شود، با توبه می‌تواند به آغوش خداوند بازگردد.

3- کعبه و بیت‌المعمور: کعبه به عنوان اولین خانه خدا و مکانی برای عبادت معرفی شده است و طواف به دور آن به عنوان یک سنت الهی مطرح شده است.
4- زندگی دنیا و آخرت: داستان هبوط به ما یادآوری می‌کند که زندگی دنیا گذراست و هدف اصلی انسان رسیدن به سعادت اخروی است.
 

کلمات توبه چه بود؟

 اینکه این کلمات که خداوند به آدم(علیه السلام) براى توبه القاء نمود چه بوده است؟ در میان مفسّران گفتگو است. گروهى آن را اشاره به همان چیزى مى دانند که: «قالا رَبَّنا ظَلَمْنا اَنْفُسَنا وَ اِنْ لَم تَغْفِرْلَنا وَ تَرْحَمْنا لَنَکُونَنَّ مِنَ الْخاسِرینَ»؛ (آن دو [آدم و حوّا (علیها السلام)] گفتند: پروردگارا! ما به خویشتن ستم کردیم و اگر تو ما را نبخشى و بر ما رحم نکنى، به یقین از زیانکاران خواهیم بود)(4)
  
 
بعضى آن را اشاره به دعاها و نیایش هاى دیگر از جمله دعاى حضرت یونس(علیه السلام) - هنگامى که در شکم ماهى زندانی بود - یعنى جمله «سُبْحانَکَ اِنّى کُنْتُ مِنَ الظّالِمینَ» دانسته اند؛ ولى در روایات متعدّدى که از پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله) یا صحابه نقل شده، آن کلمات سوگند دادن خداوند به حق محمّد و على و فاطمه و حسن و حسین(علیهم السلام) بوده است.
 
سیوطى در «الدّر المنثور» در ذیل همین آیه از ابن عبّاس نقل مى کند که من از رسول خدا(صلى الله علیه وآله) پرسیدم: منظور از این کلماتى که آدم(علیه السلام) از خداوند دریافت داشت و با آن توبه کرد چه بود؟ فرمود: «سَئَلَ بِحَقِّ مُحَمَّد وَ عَلىٍّ وَ فاطِمَةَ وَ الْحَسَنِ وَ الْحُسَیْنِ(علیهما السلام) اِلاّ تُبْتَ عَلَىَّ فَتابَ عَلَیْهِ»(5)؛ (او خدا را به حق محمد و على و فاطمه و حسن و حسین(علیهم السلام) خواند و تقاضا کرد که مرا ببخش و خداوند توبه او را پذیرفت)
 
و نیز در همان کتاب از على(علیه السلام) نقل مى کند که از پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله) درباره تفسیر این آیه سؤال کردم، فرمود: «... خدا به آدم(علیه السلام) دستور داد بگو:
 
«اَلّلهُمَّ اِنّى اَسْئَلُکَ بِحَقِّ مُحَمَّد وَ آلِ مُحَمَّد، سُبْحانَکَ لا اِلهَ اِلاّ اَنْتَ عَمِلْتُ سُوءً وَ ظَلَمْتُ نَفْسى فَاَغْفِرْلى اِنَّکَ اَنْتَ الْغَفُورُ الرَّحیمُ، اَلّلهُمَّ اِنّى اَسْئَلُکَ بِحَقِّ مُحَمَّد وَ آلِ مُحَمَّد سُبْحانَکَ لا اِلهَ اِلاّ اَنْتَ عَمِلْتُ سُوءً وَ ظَلَمْتُ نَفْسى فَتُبْ عَلَىَّ اِنَّکَ اَنْتَ التَّوّابُ الرَّحیمُ فَهؤلاءِ الْکَلِماتُ الَّتى تَلَقّى آدَمُ(علیه السلام)»(6)؛
 
(بگو خداوندا! من تو را به حق محمّد و آل محمّد(صلى الله علیه وآله) مى خوانم، منزّهى، معبودى جز تو نیست؛ من بد کردم به خویشتن ستم روا داشتم؛ مرا ببخش که تو غفور و رحیمى. خداوندا! من تو را به حقّ محمّد و آل محمّد مى خوانم، تو منزّهى، معبودى جز تو نیست، من بد کردم و به خویشتن ستم نمودم توبه مرا بپذیر که تو توّاب و رحیمی، این است کلماتی که آدم دریافت داشت)».
 
از این روایت به خوبى معلوم مى شود که منافاتى میان تفسیرهاى سه گانه بالا نیست و همه این کلمات در دعاى آدم(علیه السلام) جمع بوده است.
ابن مغازلى در کتاب «مناقب» خود همین معنى را از سعید بن جبیر از ابن عباس نقل کرده است که از پیامبر(صلى الله علیه وآله) درباره کلماتى که آدم(علیه السلام) از پروردگارش دریافت داشت .
 
و خداوند توبه او را پذیرفت، سؤال شد؛ پیامبر(صلى الله علیه وآله) فرمود: «سَئَلَهُ بِحَقِّ مُحَمَّد وَ عَلِىٍّ وَ فاطِمَةَ وَ الْحَسَنِ وَ الْحُسَیْنِ(علیهم السلام) اِلاّ ما تُبْتَ عَلىَّ فَتابَ عَلیْهِ»(7)؛ (از خدا به حقّ محمّد و على و فاطمه و حسن و حسین(علیهما السلام) درخواست کرد که توبه مرا بپذیر و خداوند توبه او را پذیرفت)
 
همچنین علامّه قندوزى در «ینابیع المودّه»، بیهقى در «دلائل النّبوّة»، بدخشى در «مفتاح النّجاح» و عبدالله شافع در «مناقب» این حدیث را نقل کرده اند.(8)گرچه بسیارى از کتب، سند این حدیث را به ابن عبّاس منتهى کرده اند ولى راوى آن منحصر به ابن عبّاس نیست؛ زیرا در «الدّر المنثور» از دیلمى در مسند الفردوس با سندى که به على(علیه السلام) منتهى مى شود، همین معنى را نقل مى کند که على(علیه السلام) مى فرماید:
 
از پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله) درباره این آیه سؤال کردم تا آنجا که مى گوید: «خداوند به آدم(علیه السلام) تعلیم داد که او را به حقّ محمّد و آل محمّد(صلى الله علیه وآله) بخواند تا توبه اش پذیرفته شود».(9)
 
این معنى در منابع اهل بیت(علیهم السلام) و منابع اهل سنّت از امام صادق(علیه السلام) نیز نقل شده و روایات آن متعدّد و طرق آن متنوع است.(10)
 
این حدیث را نباید فضیلت ساده اى پنداشت و به سادگى از کنار آن گذشت که آدم(علیه السلام) هنگامى که مى خواهد از ترک اولاى خود توبه کند [و این نخستین ترک اولایى بود که واقع شده] از سوى خداوند مأمور مى شود که خدا را به حقّ محمّد و آل محمّد(صلى الله علیه وآله) یا به حقّ محمد و على و فاطمه و حسن و حسین(علیهم السلام) بخواند، تا توبه او پذیرفته شود؛
 
 زیرا این معنى درباره هیچ کس جز آنها وارد نشده است و مقامى است والا مخصوص آنها و این نشان عظمت فوق العاده خمسه طیّبه و پیامبر و اهل بیت او و امامان معصوم(علیهم السلام) است.
 
با این حال چگونه مى توان کسى را شایسته تر از آنها براى خلافت و ولایت پیامبر(صلى الله علیه وآله) دانست و چگونه مى توان دیگران را بر آنها ترجیح داد.
 
آیا با وجود این گونه مدارک، جاى تعجب است که امامت در دودمان پیامبر و آل محمّد(صلى الله علیه وآله) تا دامنه قیامت باقى باشد؟!(11)
 

مکان هبوط حضرت آدم:

علیّ‌بن‌إبراهیم (رحمة الله علیه)- فَهَبَطَ آدَمُ (علیه السلام) عَلَی الصَّفَا وَ إِنَّمَا سُمِّیَتِ الصَّفَا لِأَنَّ صَفْوَهًَْ اللَّهِ نَزَلَ عَلَیْهَا وَ نَزَلَتْ حَوَّاءُ عَلَی الْمَرْوَهْ وَ إِنَّمَا سُمِّیَتِ الْمَرْوَهْ لِأَنَّ الْمَرْأَهْ نَزَلَتْ عَلَیْهَا فَبَقِیَ آدَمُ (علیه السلام) أَرْبَعِینَ صَبَاحاً سَاجِداً یَبْکِی عَلَی الْجَنَّهْ.
 
علیّ‌بن‌ابراهیم (رحمة الله علیه) آدم (علیه السلام) بر کوه صفا هبوط کرد و [آن کوه] از آن جهت «صفا» نامیده‌شد که برگزیده‌ی خداوند بر آن فرودآمد. حوا (سلام الله علیها) نیز بر کوه «مروه» فرود آمد و از آن جهت آن کوه «مروه» نامیده شد که یک زن بر آن فرودآمد. پس آدم چهل صبح سجده‌کنان در فراغ بهشت می‌گریست.(12)
 
الصّادق (علیه السلام)- فَلَمَّا هَبَطَ آدَمُ (علیه السلام) إِلَی الْأَرْضِ هَبَطَ عَلَی الصَّفَا وَ لِذَلِکَ اشْتَقَ اللَّهُ لَهُ اسْماً مِنِ اسْمِ آدَمَ (علیه السلام) لِقَوْلِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ اصْطَفی آدَمَ (علیه السلام) وَ نَزَلَتْ حَوَّاءُ (سلام الله علیها) عَلَی الْمَرْوَهًِْ فَاشْتَقَّ لَهُ اسْماً مِنِ اسْمِ الْمَرْأَهًْ.
 
امام صادق (علیه السلام) زمانی‌که آدم (علیه السلام) به‌سوی زمین هبوط‌کرد، بر کوه «صفا» فرود آمد. از این روی خداوند برای آن کوه نامی برگرفته از نام آدم (علیه السلام) انتخاب کرده است. چنانکه خداوند می‌فرماید: إِنَّ اللهَ اصْطَفی آدَم، حوا (سلام الله علیها) نیز بر مروه فرودآمد و از آن جهت، خداوند برای آن کوه، نامی برگرفته از نام زن (امرأة) قرارداد.(13)
 
الصّادق (علیه السلام)- أُهْبِطَ آدَمُ (علیه السلام) مِنَ الْجَنَّهًِْ عَلَی الصَّفَا، وَ حَوَّاءُ (سلام الله علیها) عَلَی الْمَرْوَهْ:ا مام صادق (علیه السلام) حضرت آدم (علیه السلام) از بهشت، به کوه صفا و حوا (سلام الله علیها) به کوه مروه هبوط داده ‌شدند.(14)
  
الصّادق (علیه السلام)- إِنَّ آدَمَ (علیه السلام) أُنْزِلَ فَنَزَلَ فِی الْهِنْد.امام صادق (علیه السلام) وقتی آدم (علیه السلام) از عالم بالا به پایین فرو فرستاده‌شد به سرزمین هند نازل گشت.(15)
 
أمیرالمؤمنین (علیه السلام)- سَأَلَهُ عَنْ أَکْرَمِ وَادٍ عَلَی وَجْهِ الْأَرْضِ؟ فَقَالَ لَهُ: وَادٍ یُقَالُ لَهُ سَرَنْدِیبُ سَقَطَ فِیهِ آدَمُ (علیه السلام) مِنَ السَّمَاء.
 
امام علی (علیه السلام) مردی از امام (علیه السلام) درباره‌ی باکرامت‌ترین سرزمین روی زمین سؤال نمود، فرمود: سرزمینی به نام «سراندیب» که آدم (علیه السلام) از آسمان به آنجا فرودآمد.(16)
 
همان‌طور که از روایات مختلف نقل شده، درباره مکان دقیق هبوط حضرت آدم (علیه السلام) و همسرش حوا (سلام الله علیها) روایات متعددی وجود دارد. این روایات گاهی با هم متفاوت هستند و مکان‌های مختلفی را برای هبوط آن‌ها ذکر کرده‌اند.
 
الرّضا (علیه السلام)- إِنَّ اللَّهَ عَزَّ‌وَ‌جَلَّ لَمَّا أَهْبَطَ آدَمَ (علیه السلام) مِنَ الْجَنَّهًِْ أَهْبَطَهُ عَلَی أَبِی قُبَیْسٍ فَشَکَا إِلَی رَبِّهِ عَزَّ‌وَ‌جَلَّ الْوَحْشَهًَْ وَ أَنَّهُ لَا یَسْمَعُ مَا کَانَ یَسْمَعُ فِی الْجَنَّهًِْ فَأَهْبَطَ اللَّهُ عَزَّ‌وَ‌جَلَّ عَلَیْهِ یَاقُوتَهًًْ حَمْرَاءَ فَوَضَعَهَا فِی مَوْضِعِ الْبَیْتِ فَکَانَ یَطُوفُ بِهَا آدَمُ (علیه السلام) وَ کَانَ ضَوْؤُهَا یَبْلُغُ مَوْضِعَ الْأَعْلَامِ فَعُلِّمَتِ الْأَعْلَامُ عَلَی ضَوْئِهَا فَجَعَلَهُ اللَّهُ عَزَّ‌وَ‌جَلَّ حَرَماً.
 
امام رضا (علیه السلام) خداوند تبارک‌وتعالی وقتی آدم (علیه السلام) را از بهشت فروفرستاد او را روی کوه ابوقبیس قرارداد، وی از وحشتی که در او پیدا شده‌بود به خدای عزّوجلّ شکایت کرده زیرا آن صدایی را که در بهشت می‌شنید (صدای تسبیح و تقدیس ملائکه) اینجا نمی‌شنید [و چون آن صداهای آرام‌بخش را نمی‌شنید به هراس افتاده بود].
 
 خداوند متعال یاقوت سرخی را از بهشت فروفرستاد و آن را در مکانی که امروز محلّ خانه‌ی کعبه است، قرارداد؛ جناب آدم (علیه السلام) دور آن طواف می‌نمود و نور آن به نشانه‌هایی که امروز به عنوان حدود حرم نصب شده می‌رسید. و به این وسیله حدود حرم تعیین شد.(17)
 
برداشت از روایت:
این روایت بر وحشت و تنهایی آدم (علیه السلام) پس از هبوط تاکید می‌کند و نشان می‌دهد که او به دنبال آرامش و ارتباط با خداوند بوده است.
 
تاکید بر وحشت آدم (ع): این روایت بر وحشت و تنهایی آدم (علیه السلام) پس از هبوط تاکید می‌کند و نشان می‌دهد که او به دنبال آرامش و ارتباط با خداوند بوده است.
 
نماد یاقوت سرخ: یاقوت سرخ به عنوان نمادی از نور الهی و هدایت معرفی شده است و نشان می‌دهد که خداوند حتی در شرایط سخت نیز آدم (علیه السلام) را تنها نگذاشته است.
 
تعیین حدود حرم: این روایت به نحوه تعیین حدود حرم اشاره می‌کند و نشان می‌دهد که این مکان از همان ابتدا دارای قداست خاصی بوده است.
 
نتیجه کلی از روایات فوق
1-کوه صفا و مروه: اکثر روایات بر این نکته تاکید دارند که آدم (علیه السلام) بر کوه صفا و حوا (سلام الله علیها) بر کوه مروه در مکه مکرمه هبوط کردند. این روایات به دلیل ارتباط با مناسک حج و اهمیت این دو کوه در اسلام، از شهرت بیشتری برخوردارند.
2-سرزمین هند: برخی روایات دیگر، مکان هبوط آدم (علیه السلام) را سرزمین هند ذکر کرده‌اند.
 
3-سرزمین سراندیب: در روایتی از امام علی (علیه السلام) به سرزمینی به نام سراندیب (احتمالاً سریلانکا یا جزیره‌ای در اقیانوس هند) به‌عنوان محل هبوط آدم (علیه السلام) اشاره شده است.
4- بر کوه ابوقبیس : در روایت امام رضا (علیه السلام) که ذکر کردید، مکان هبوط حضرت آدم (علیه السلام) بر کوه ابوقبیس ذکر شده است
 
علت اختلاف روایات:
هر روایت ممکن است به جنبه خاصی از داستان هبوط بپردازد و به همین دلیل مکان‌های مختلفی را ذکر کند. برخی روایات بر جنبه مکانی و جغرافیایی تاکید دارند، در حالی که برخی دیگر جنبه‌های معنوی و نمادین آن را برجسته می‌کنند.
 
 مفسران و راویان مختلف ممکن است برداشت‌های متفاوتی از آیات و روایات داشته باشند و به همین دلیل مکان‌های مختلفی را برای هبوط آدم و حوا ذکر کنند.
 

معنای هبوط

1-هبوط مقامی:
 اگر بهشت اولیه، بهشتی برزخی یا آخرتی باشد، هبوط به معنای سقوط از مقام والا و نزول به دنیای مادی با تمام محدودیت‌ها و مشکلات آن خواهد بود.
2-هبوط مکانی:
اگر بهشت اولیه، بهشتی دنیوی باشد، هبوط به معنای تغییر مکان از بهشتی زمینی به مکانی دیگر در زمین خواهد بود.
 

بهشت آدم و حوا

1-بهشت اولیه: بهشتی که آدم و حوا در آن زندگی می‌کردند، بهشتی دنیوی یا برزخی بوده است. برخی مفسران آن را بهشتی برزخی می‌دانند که مکانی برای آزمایش انسان بوده است.
 
2-بهشت اخروی: بهشت اخروی جایگاهی است که برای تمام انسان‌های نیکوکار در نظر گرفته شده است و ورود به آن به عمل صالح و ایمان بستگی دارد.
 

نظریات مفسران در بهشت دنیایی یا اخرتی؟

بحث از هبوط آدم و معنای این هبوط در وهله اوّل به این نکته بستگی دارد که بهشتی را که حضرت آدم در آن سکونت داشت چگونه معنا کنیم، آیا این یک بهشت دنیایی بود (زمینی یا برزخی)، یا آخرتی؟
 
آنچه مسلم است این است که بهشت خلد نبوده است، بر این اساس هبوط، هبوط مقامی است. به‌هرحال این بحث هم در میان مفسران مطرح شده است و هم در بین فلاسفه و هر یک در این زمینه نظریات و احتمالاتی را بیان فرموده‌اند و ما در این جا فقط نظریات مفسران را می‌آوریم.
 
1.نظر طبرسی
مرحوم طبرسی در تفسیر مجمع البیان می‌فرماید: هبوط و نزول و وقوع مثل هم هستند (به یک معنا هستند) که عبارت است از: حرکت از بلندی به سوی پایین... و گاهی هبوط به معنای (حلول در مکان) استعمال می‌شود مثل آیه شریفه که می‌فرماید:
 
«اهبطوا مصراً»؛ یعنی وارد شهر شوید.... (البته اخراج آدم و حوا از بهشت و هبوطشان (نزولشان) در زمین جنبه عقوبت نداشت؛ زیرا دلیل دارم که انبیای الاهی در هیچ حالی مرتکب عمل قبیح نمی‌شوند و کسی که عقوبت را بر پیامبران جایز بداند، در حق آن‌ها جفا کرده و بزرگ‌ترین تهمت ناروا را به خداوند متعال وارد ساخته است.
 
همانا خداوند آدم را از بهشت خارج کرد به خاطر این که با تناول از میوه شجره ممنوعه، مصلحت تغییر کرد و حکمت و تدبیر االهی اقتضا نمود که او را به زمین بیاورد و به تکالیف و سختی‌های دنیا مبتلا سازد.) (18)
 
پسبه نظر مرحوم طبرسی، هبوط آدم (ع) نه تنها یک حادثه تلخ، بلکه فرصتی برای رشد و تکامل انسان بوده است. با نزول به زمین، انسان‌ها توانستند به مقامات والاتری دست یابند و به کمال برسند.
 
2.نظر علامه طباطبائی
علامه طباطبائی در این زمینه می‌فرماید: هبوط به معنای خروج از بهشت و استقرار در زمین و ورود به زندگی پر مشقت دنیاست». ظاهر آیه، «قلنا اهبطوا بعضکم لبعض عدو و لکم فی الارض مستقر و متاع الی حین» و آیه بعد از آن «قال فیها تحیون و فیها تموتون و منها تخرجون» (19)
 
این است که نحوه حیات بعد از هبوط با حیات قبل از هبوط (زندگی در بهشت) فرق دارد. این زندگی همراه با مشقت و سختی است، اما زندگی در بهشت یک زندگی آسمانی بوده که در آن گرسنگی و تشنگی و سختی نبوده است.

ایشان می‌گویند: بهشت آدم در آسمان بوده، هر چند که بهشت آخرت و جنت خلد، (که هر کس داخلش شد دیگر بیرون نمی‌شود)، نبوده باشد.بله در این‌جا این سؤال باقی می‌ماند: که معنای آسمان چیست؟ و بهشت آسمانی چه معنا دارد؟ (20)
 
آن استاد فرزانه در جایی دیگر به این امر می‌پردازند و می‌فرمایند: بهشت آدم از بهشت‌های دنیا بوده، مراد این است که از بهشت‌های برزخی بوده، که در مقابل بهشت جاودان است. (21)
 
ایشان در تبیین هبوط و خروج شیطان از جمع ملائکه بعد از سجده نکردن که در آیه «قال فاهبط منها فما یکون لک ان تتکبر فیها فاخرج انک من الصاغرین» (22)
آمده است می‌فرماید:
جمله «فاخرج انک من الصاغرین» تاکید است برای جمله «فاهبط منها»، برای این که هبوط همان خروج است، و تفاوتش با خروج تنها در این است که هبوط خروج از مقامی و نزول به درجه پایین‌تر است، و همین معنا خود دلیل بر این است که مقصود از هبوط فرود آمدن از مکان بلند نیست، بلکه مراد فرود آمدن از مقام بلند است.
 
و این مؤید ادعای ماست که گفتیم ضمیر در منها و فیها به منزلت بر می‌گردد، نه به آسمان و یا بهشت. و شاید کسانی هم که گفته‌اند مرجع ضمیر، آسمان و یا بهشت است، مقصودشان همان منزلت باشد.
 
بنابراین، معنای آیه چنین می‌شود که خدای تعالی فرمود: به جرم این‌که هنگامی که ترا امر کردم سجده نکردی باید از مقامت فرود آیی، چون مقام تو مقام خضوع و فرمانبری بود و تو نمی‌بایستی در چنین مقامی تکبر کنی، پس برون شو که تو از خوارشدگانی. (23)
 
در جایی دیگر ایشان به نکته مهمی اشاره می‌کنند و می‌فرمایند: «امر به هبوط یک امر تکوینی (تکلیف تکوینی) است که بعد از سکونت در بهشت و ارتکاب اشتباه اتفاق افتاده است. پس در همین مخالفت با نهی الاهی و نزدیک شدن به درخت هیچ دینی در کار نبوده است و تکلیف الاهی در کار نبوده است پس بنابراین، گناهی عبودیتی و معصیت مولوی تحقق پیدا نکرده است». (24)
 
در توضیح کلام المیزان باید گفت: نهی از نزدیک شدن به درخت مخصوص (الشجره) یک نهی ارشادی بوده است همانند این که طبیب به مریض می‌گوید: اگر این غذا را بخوری به فلان بیماری مبتلا خواهی شد. در این‌جا هم خداوند فرموده است به این درخت نزدیک نشو و از میوه آن نخور؛ زیرا اگر از میوه این درخت بخوری، نتیجه‌اش خروج از بهشت است. از این کلام علامه طباطبائی به‌خوبی معنا و مراد از از هبوط و علت آن روشن می‌شود.
 
علامه طباطبائی نهی خداوند از نزدیک شدن به درخت ممنوعه، یک نهی ارشادی بوده و هدف آن آگاه کردن آدم (ع) از عواقب این عمل بوده است.
 
3.نظر جوادی آملی
آیت‌الله جوادی آملی با پذیرش بهشت برزخی به‌عنوان مسکن آدم و حوا، می‌فرماید: حضرت آدم از نشئه فرا طبیعت به محدوده طبیعت منتقل شد و چنین انتقالی همان تنزل وجودی و مکانتی است. - همانند تنزل قرآن از نزد خدای سبحان برای هدایت مردم- نه تنزل بدنی و مکانی و علاوه این هبوط چون همراه با توبه و اجتباء حضرت آدم بوده است از آن به هبوط ولایت و خلافت یاد می‌شود. (25)
 
هبوط ابلیس سقوط از منزلت بود، ولی هبوط آدم با حفظ کرامت، در زمین بود؛ یعنی استقرار در زمین مشترک بین آدم و ابلیس بود، اما ابلیس با فقد درجه پیشین وارد زمین شد و آدم با حفظ مرتبت قبلی در زمین مستقر شد. (26)
 
پس شیطان دو نحوه هبوط داشت:
۱. هبوطی از جایگاه و منزلت فرشتگان که پس از استکبار از سجده برای آدم حاصل شد و لازمه آن هبوط از بهشت به عنوان منزلت و شان رفیع بود و آیه «قال فاهبط منها فما یکون لک ان تتکبر فیها فاخرج انک من الصاغرین». (27) به اشاره دارد.
 
 ۲. هبوطی از بهشت به عنوان یک مسکن موقت که برای اغوای آدم و حوا به آن راه پیدا کرده بود و این هبوط پس از اغوای آدم و حوا و به همراه آن دو بزگوار تحقق یافت. (28)
 
آیت الله جوادی آملی بر این باورند که هبوط به معنای صرف تغییر مکان نیست، بلکه به معنای تنزل از مقام و منزلت والاتر به مقام پایین‌تر است. این تنزل مشابه نزول قرآن از عالم غیب به عالم طبیعت است.
 
4.نظر مکارم شیرازی
تفسیر نمونه با طرح این پرسش که بهشت آدم کدام بهشت بود؟ در پاسخ می‌نویسد: گرچه بعضی آن را بهشت موعود نیکان و پاکان می‌دانند، ولی ظاهر این است که آن بهشت نبوده، بلکه یکی از باغ‌های پر نعمت و روح‌افزای یکی از مناطق سرسبز زمین بوده است، زیرا:
اولا: بهشت موعود، نعمت جاودانی است که در آیات بسیاری از قرآن به این جاودانگی بودنش اشاره شده، و بیرون رفتن از آن ممکن نیست.

ثانیا: ابلیس آلوده و بی‌ایمان را در آن بهشت راهی نخواهد بود؛ زیرا آن‌جا نه جای وسوسه‌های شیطانی و نه جای نافرمانی خداست.

ثالثا: در روایاتی که از طرق اهل بیت (علیه‌السّلام) بما رسیده، این موضوع صریحا آمده است.

یکی از راویان حدیث می‌گوید: از امام صادق (علیه‌السّلام) راجع به بهشت آدم پرسیدم امام (علیه‌السّلام) در جواب فرمود: باغی از باغ‌های دنیا بود که خورشید و ماه بر آن می‌تابید، و اگر بهشت جاودان بود هرگز آدم از آن بیرون رانده نمی‌شد. (29)
 
و از این‌جا روشن می‌شود که منظور از هبوط و نزول آدم به زمین نزول مقامی است، نه مکانی؛ یعنی از مقام ارجمند خود و از آن بهشت سرسبز پائین آمد.این احتمال نیز داده شده که این بهشت در یکی از کرات آسمانی بود.

هر چند بهشت جاویدان نبوده، در بعضی از روایات اسلامی نیز اشاره به بودن این بهشت در آسمان شده است، ولی ممکن است کلمه سماء (آسمان) در این‌گونه روایات اشاره به مقام بالا باشد، نه مکان بالا.

به‌هرحال شواهد فراوانی نشان می‌دهد که این بهشت غیر از بهشت سرای دیگر است؛ چرا که آن پایان سیر انسان است و این آغاز سیر او بود. این مقدمه اعمال و برنامه‌های اوست و آن نتیجه اعمال و برنامه‌هایش. (30)
 
این تفسیر قیم در جای دیگر می‌فرماید: هبوط در لغت به معنای پائین آمدن اجباری است، مانند سقوط سنگ از بلندی و هنگامی که در مورد انسان به کار رود به معنای پائین رانده شدن به عنوان مجازات است.
با توجه به این‌که آدم برای زندگی در روی زمین آفریده شده بود و بهشت نیز منطقه سرسبز و پر نعمتی از همین جهان بود، هبوط و نزول آدم در این‌جا به معنای نزول مقامی است نه مکانی؛ یعنی خداوند مقام او را به خاطر ترک اولی تنزل داد و از آن همه نعمت‌های بهشتی محروم ساخت و گرفتار رنج‌های این جهان کرد. (31)
 
5.نظر امام خمینی(ره)
مسئله هبوط نفس انسانی از مکان بالا و فرود و تنزل او به عالم ناسوت در قوس نزول از مباحث اختلافی میان‌اندیشمندان اسلامی است. امام‌ خمینی ذیل آیه (وَقُلْنَا اهْبِطُواْ بَعْضُکُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ وَلَکُمْ فِی الاَرْضِ مُسْتَقَرٌّ وَمَتَاعٌ اِلَی حِینٍ) (32)
 
درمورد هبوط آدم معتقد است هبوط نفس از محل اعلای ارفع به ارض سفلای طبیعت برای سلوک اختیاری آدمی به سوی حق و رسیدن به معراج قرب و فنای الهی است.
 
این هبوط انسان به دنیا برای عبادت خداوند است زیرا سالک از دار کرامت آمده و به دار عبادت واقع می‌شود و به دار جزا می‌رود سپس سالک الی‌الله باید بداند دار طبیعت مسجد عبادت حق‌تعالی است. (33)
 
ایشان در برخی آثار خود علت هبوط را خطای آدم دانسته که نظر به کثرت کرده و مجازات این نظر، تنزل از مقام جمعی به مقام کثرت و گرفتار شدن در دار طبیعت است. (34)
 
وقتی آدم هبوط کرد، تقوا نیز با آدم نازل شد و پس ‌از آن امر و نهی و تکلیف مطرح شد، از این‌ رو نزول آدم در دنیا از جهت نشئه و مرتبه تام و تمام است و رحلت او به سوی آخرت نیز از جهت کمال نفسانی و تکمیل مرتبه انسانی است؛ بنابراین دنیا دار تمام و آخرت دار کمال است.
 
 البته در نگاه امام‌ خمینی قضایایی که قرآن در حکایت آدم و شیطان و هبوط آدم دارد ظاهر آن مراد نیست بلکه این حقایق از رموز قرآنی است، (35)
 
از این‌ رو باید سعی کرد معنای هبوط را فهمید چنان‌که برخی حکما آن را بر کینونت عقلی حمل کرده‌اند، یعنی هبوط همان تنزل شعاع مراتب است. (36)
 

نتیجه:

داستان هبوط آدم و حوا، یک روایت اساسی در ادیان ابراهیمی است که به ما بینش عمیقی درباره ماهیت انسان، گناه، توبه و رحمت الهی می‌دهد. این داستان به عنوان یک الگو برای زندگی انسان‌ها عمل می‌کند و به ما یادآوری می‌کند که هدف اصلی زندگی، رسیدن به کمال و سعادت ابدی است.

در روایات متعدّدی که از طریق اهل سنت از پیامبر(ص) نقل شده، دلیل پذیرش توبه حضرت آدم(ع) این بود که ایشان خداوند را به حق محمّد و على و فاطمه و حسن و حسین(ع) سوگند داد و لذا توبه اش مقبول شد.
 
با توجه به روایات مختلف، نمی‌توان با قطعیت مکان دقیق هبوط آدم و حوا را مشخص کرد. اما آنچه مهم است، مفاهیم و پیام‌های نهفته در این داستان است.
 
 داستان هبوط آدم و حوا به ما می‌آموزد که انسان‌ها از کجا آمده‌اند، چه اشتباهاتی مرتکب شده‌اند و چگونه می‌توانند با توبه و بازگشت به سوی خدا، به سعادت برسند.
 
تعیین دقیق ماهیت بهشت اولیه و معنای هبوط، نیازمند بررسی دقیق‌تر آیات و روایات و همچنین توجه به دیدگاه‌های مختلف مفسران و فلاسفه است.
 
آنچه مسلم است، این است که هبوط آدم (ع) یک رویداد مهم در تاریخ بشریت است و مفاهیم عمیقی را در خود دارد. این رویداد به ما یادآوری می‌کند که انسان‌ها از کجا آمده‌اند و به کجا می‌روند و اینکه چگونه می‌توانند با توبه و استغفار به مقام والای خود بازگردند.
 
برخی از بهشت‌ها دنیوی و موقتی هستند و برخی دیگر اخروی و دائمی. همچنین، بهشت اولیه آدم و حوا با بهشت اخروی تفاوت‌هایی دارد.
 

پی نوشت:

1. آیه ۳۷ - سوره بقره.
2.تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى): جلد 1 صفحه (65 با کمی تغیر).
3.بحارالأنوار، ج۱۱، ص۱۸۲/ العیاشی، ج۱، ص۳۵.
4. آیه 23 سوره اعراف.
5. الدر المنثور فى تفسیر المأثور، سیوطى، جلال الدین، کتابخانه آیة الله مرعشى نجفى، قم، 1404 ق، ج ‏1، ص 60، (قوله تعالى: فتلقى آدم من ربه کلمات الآیة).
6. همان.
7. مناقب الإمام على بن أبى طالب(علیه السلام)، ابن المغازلى‏، ‏على بن محمد الجلابى، دار الأضواء، بیروت، 1424 ق، چاپ سوم‏‏، ص 105، (قوله تعالى: «فتلقى آدم من ربه کلمات»)؛ احقاق الحق و ازهاق الباطل، شوشترى، قاضى نور الله، کتابخانه آیة الله مرعشى نجفى، قم، 1409 ق، چاپ اول، ج ‏9، ص 102، (القسم الاول ما رواه جماعة من أعلام القوم).
8. احقاق الحق و ازهاق الباطل، همان، ج ‏9، ص 102.
9. الدر المنثور فى تفسیر المأثور، همان، ج ‏1، ص 60، (قوله تعالى فتلقى آدم من ربه کلمات الآیة).
10. البرهان فى تفسیر القرآن، بحرانى، سید هاشم، تحقیق: قسم الدراسات الاسلامیة موسسة البعثة، بنیاد بعثت، تهران، 1416 ق، چاپ اول، ج ‏1، ص 178، سوره بقره، آیات 35 الى 36؛ تفسیر نور الثقلین، عروسى حویزى، عبد على بن جمعه، تحقیق: رسولى محلاتی، سید هاشم، انتشارات اسماعیلیان، قم، 1415 ق، چاپ چهارم، ج ‏1، ص 67 به بعد، سوره بقره، آیات 37 الى 39؛ بحار الأنوار، مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى‏، محقق / مصحح: جمعى از محققان‏، دار إحیاء التراث العربی‏، بیروت‏، 1403 ق‏، چاپ دوم، ج ‏26، ص 319، باب 7 (أن دعاء الأنبیاء استجیب بالتوسل و الاستشفاع بهم).
11. گردآوری از کتاب: پیام قرآن، مکارم شیرازی، ناصر، با همکاری جمعی از فضلا و دانشمندان، دارالکتب الاسلامیه، تهران، 1386 ش، چاپ ششم، ج 9، ص 411.
12.شرح نهج البلاغه، ج۷، ص۳.
13.تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۱، ص۲۸۲ البرهان/ بحارالأنوار، ج۹۶، ص۶۳.
14.نورالثقلین/ الکافی، ج۶، ص۵۱۳.
15.نورالثقلین/ علل الشرایع، ج۲، ص۴۰۷.
16.نورالثقلین/ بحارالأنوار، ج۱۰، ص۷۹.
17. نورالثقلین/ بحارالأنوار، ج۹۶، ص۷۲.
18. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان، ج۱، ص۱۷۰.   
19. اعراف/سوره۷، آیه۲۵.   
20. طباطبایی، محمدحسین، المیزان، ج۱، ص۱۳۵.   
21. طباطبایی، محمدحسین، ترجمه المیزان، ج۱، ص۲۱۲.   
22. طه/سوره۲۰، آیه۱۱۷.   
23. طباطبایی، محمدحسین، ترجمه المیزان، ج۸، ص۳۴.   
24. طباطبایی، محمدحسین، ترجمه المیزان، ج۱، ص۲۰۹.   
25. جوادی آملی، عبدالله، تفسیر تسنیم، ج۳، ص۳۸۳.
26. جوادی آملی، عبدالله، تفسیر تسنیم، ج۳، ص۳۷۴.
۲7.طه/سوره۲۰، آیه۱۱۷.   
28. جوادی آملی، عبدالله، تفسیر تسنیم، ج۳، ص۳۷۱-۳۷۵.
29. حویزی، عبدعلی بن جمعه، تفسیر نور الثقلین، ج۱، ص۶۲.   
30. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج۱، ص۱۸۷.   
31. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج۱۳، ص۳۳۲.   
32. بقره/سوره۲، آیه۳۶.   
33. خمینی، روح‌الله، آداب الصلاة، ص۱۰۲،
34. خمینی، روح‌الله، تقریرات فلسفه امام خمینی، ج۳، ص۹۸،
35. خمینی، روح‌الله، تقریرات فلسفه امام خمینی، ج۳، ص۱۱۹،
36. خمینی، روح‌الله، تقریرات فلسفه امام خمینی، ج۳، ص
 

منابع:

https://www.makaremshirazi.net/maaref/fa/article/index/394516
https://library.tebyan.net/fa/Viewer/Text/60905/37
https://wiki.ahlolbait.comآیه 37 سوره بقره
https://fa.wikifeqh.irهبوط آدم (قرآن)
http://alvahy.com/آیه ۳۷ - سوره بقره
https://fa.wikishia.net/viewهبوط
https://fa.wikifeqh.irهبوط آدم