مقايسه قرآن و عهد عتيق در صفات الهي (3)
مقايسه قرآن و عهد عتيق در صفات الهي (3)
مقايسه قرآن و عهد عتيق در صفات الهي (3)
نويسنده: *دکتر سيد تقي کبيري و محمدرضا نورآبادي**
1- خداي عالم و آگاه:
در قرآن صفت علم و آگاهي، با واژه هاي مختلفي استعمال شده است: عليم، خبير، سميع، بصير، شهيد، که به ترتيب 153، 45، 42، 19، بار در قرآن استعمال شده اند. (محقق، ج 1: 745)
در کنار اين مهم در قرآن کريم حتي يک نمونه هم دالّ بر عدم آگاهي به جهل خداوند نسبت به يک امري ديده نمي شود. خداوند بر همه چيز علم نامحدود و مطلق دارد و آگاهيي که او دارد همانند آگاهي و اطلاع انسان به معلومات نيست چرا که علم انسان نيز به علم ذات باري تعالي منتهي مي شود لذا قرآن براي بيان علم نامحدود خدا به عدد متوسّل شده است که زنده و جاويد است و فکر هر انساني را در هر زمان به سوي جهان بي نهايت پيش مي برد آنجا که مي فرمايد: «اگر تمام درختان روي زمين قلم شوند و آب درياها هفت برابر آن مُرکّب گردند (نويسندگان، معلومات و مخلوقات خدا را بنويسند)، کلمات خدا تمام نمي شود، خدا عزيز و حکيم است.». (لقمان/27)
2- خداي بخشاينده و مهربان:
نکته ديگري که قابل توجه مي باشد کيفيت بيان رحمت الهي در قرآن است که در عين گستردگي طرح آن، تناقض يا نقطه ضعفي در نوع ذکر آن ديده نمي شود و اين گستردگي عامل سوءاستفاده منحرفين در دنيا نشده و از سوي ديگر يأس و نااميدي را در وجود کساني که لغزشي در زندگيشان دارند از بين مي برد.
3- خداي حيّ و قيّوم:
(الحيّ) الباقي الذي لاسبيل عليه الفناء يعني: «حيّ» آن وجود و بقائي را گويند که نابودي در آن راه ندارد» (زمخشري، ج1: 295) اين واژه در حقيقت صفت مشبّهه است که دلالت بر دوام و بقاء مي کند. البته بايد اضافه کرد که حيات حقيقي زماني متصور است که «علم» و «قدرت» مطلق نيز قابل تصور باشد يعني حيات خداوند مجموعه علم و قدرت بي انتهاي اوست و به واسطه همين علم و قدرت بي پايان است که موجود زنده از غير زنده تشخيص داده مي شود. صفت ديگري که در کنار صفت «حيّ» بر خداوند اطلاق شده است «قيّوم» مي باشد. که گاهي اين دو صفت در کنار هم در قرآن استعمال شده اند (به عنوان نمونه مي توان به آيه 255 سوره بقره و آيه 2 سوره آل عمران اشاره کرد). با عنايت به اين دو صفت مي توان چنين گفت که قرآن کريم، خداوند و خالق هستي را، از نظر صفت حيات و قيام، متناسب با شأن ذات واجب الوجود با لذّات توصيف مي کند که هيچ موجودي در اين دو ويژگي و خصوصيت شبيه خداوند نيستند چرا که همه هستي حتي انسانها حيات و زندگي و بقاي هستي و قيام وجودي خود را از خداوند حيّ و قيّوم مي گيرند و جز خداوند احدّيت، بقيه موجودات محکوم به مرگ و زوال و تغيير و تحول و عجز و ناتواني هستند.
4- خداي قادر و توانا:
به عنوان نمونه «قدير» به معناي بسيار و هميشه توانا در قرآن 45 بار به کار رفته است و «قادر» به معني خيلي توانا نيز 11 بار کاربرد داشته و کلمه «مقتدر» نيز 3 بار ذکر شده است. البته کلمات ديگري نيز در قرآن به عنوان صفات الهي به کار رفته است که نشان از توانايي و قدرت و اراده و مشيّت بي انتهاي خداوند دارد و مي تواند دليل روشني بر اراده و قدرت مطلق خداوند باشد.
با بررسي آيات متعدّد قرآن کريم مي توان چنين نتيجه گرفت که در قرآن صراحتاً به قدرت مطلقه خداوند تصريح شده است و «قدير»، «قادر» و «مقتدر» از صفات جمال خداوند هستند. قرآن کريم، خداوند هستي را قادر علي الاطلاق معرفي مي کند که هر گونه عجز و ناتواني و عدم اراده در او راه ندارد. البته در هر کدام از آيات، به مصداقي از اين قدرت اشاره شده است، مانند: زنده کردن، ميراندن، قدرت بر معاد، دگرگوني اشياء و اقوام، آمرزش گناهان و ... ولکن در نهايت به حکومت زوال ناپذير او بر تمام هستي و قدرت بدون قيد و شرط او بر هر چيز مورد تأکيد قرار گرفته است.
صفات جلاليّه:
قرآن کريم در آيات متعددي اشاره به اين نکته اساسي مي کند که خداوند از هر وصفي منزّه و پاک است چرا که وصف هاي بشري ذات او را محدود خواهد کرد. بنابراين ذات او از هر وصفي، خصوصاً وصفي که حامل نوعي نقصان و عيب بوده باشد پاک است. با اين بيان حتي شناخت و معرفت ما از صفات جماليّه و ثبوتيّه او نيز به اندازه ظرفيّت و توان ما است نه آنچه که لايق ذات مقدس اوست. با مداقّه در قرآن کريم و با عنايت به آنچه گفته شد مي توان چنين نتيجه گيري کرد که نگاه قرآن کريم در وصف خداوند، نگاه عدم تشبيه و عدم مثليّت خداوند است نسبت به مخلوقاتش، و حتي ذات مطلق الهي قابل توصيف توسط بندگانش نمي باشد و لذا اولاً اگر قرار باشد خداوند توصيف گردد بايستي از زبان کتاب خداوند اين کار انجام گيرد و ثانياً در صورت وجود بعضي تعابيري که ظاهرشان نشانگر تشبيه ذات اوست بر ممکنات، از باب مجاز بوده و بايستي تأويل گردد.
در اين بخش آياتي که از ظاهر آنها تشبيه استنباط مي شود مورد بحث و بررسي قرار مي گيرد تا ديدگاه قرآن و نوع نگرش آن درباره توصيف خداوند، در قالب استعمالات مجازي روشن گردد.
1- «عدم رؤيت خدا»:
البته بايد يادآوري کرد که در قرآن کريم نيز آياتي وجود دارد که از ظاهر آنها مسأله رؤيت احساس مي شود و ليکن آن آيات اولاً محدود هستند ثانياً نوع بيانشان صراحت در رؤيت ندارند و ثالثاً در مطابقت با آيات ديگر مشخص مي شوند که منظور، رؤيت و بينايي ظاهري نيست بلکه ديدن با چشم باطن و بصيرت دروني است. در همين مفهوم، حافظ مي فرمايد:
«ديدن روي تو را ديده جان بين بايد
اين کجا مرتبه چشم جهان بين من است»
آياتي از قرآن کريم که صراحتاً رؤيت خداوند در آنها نفي شده است به اين شرح است:
الف) سوره انعام – آيه 103
ب) سوره اعراف – آيه 3
ج) سوره نساء – آيه 153
د) سوره فرقان - آيه 21.
در آيات ذکر شده دلايل صريحي بر نفي رؤيت خداوند وجود دارد. البته آيات ديگري نيز وجود دارد که به علت نبود مجال، از ذکر آنها خودداري مي شود.
حقيقت معنايي رؤيت خداوند:
الف- بخش دوم آيه 143 سوره اعراف که خداوند در نفي ابد رؤيت خود مي فرمايد:
پر واضح است که اين تعبير خداوند در قرآن در حقيقت کنايه از محال بودن چنين فرضي است. و الّا با فرض قبول چنين مطلبي، با عبارت قبلي (لن تراني) در تضاد خواهد بود. به عبارت ديگر اين جمله «حتي يلج الجمل في سم الخياط» (کافران به بهشت نمي روند مگر آنکه شتر از سوراخ سوزن بگذرد) مي باشد. يعني کوه در برابر جلوه خداوند محال است پايدار و مقاوم بماند پس نتيجتاً رؤيت من نيز محال است.
ب- «وُجُوهٌ يَوْمَئِذٌ ناضِرَةٌ اِليَ رَبَّها ناظِرَةٌ» (قيامت / 22 و 23):
*دانشگاه آزاد اسلامي واحد خوي
**کارشناس ارشد اديان و عرفان – حق التدريس دانشگاه آزاد واحد خوي
منبع:نشريه پايگاه نور شماره 11
/ن
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}