تشابه الاطراف در قرآن (1)


 

نويسنده: فاطمه شيخلو وند*




 

چکيده:
 

قرآن يک کتاب معمولي نيست بلکه يک معجزه است. مهمترين اعجاز قرآن در فصاحت و بلاغت بي همتاي آن مي باشد. قرار گرفتن کلمات در آيات قرآن از چنان نظم و انسجامي برخوردار است که جا به جايي کلمه اي در آن غير ممکن است اين انسجام باعث آهنگ و موسيقي دلنشين و شگفت انگيز کلام قرآن مي شود.
علاوه بر فصاحت و بلاغت، انواع صنايع بديعي در کلام قرآن مشاهده مي شود؛ که «تشابه الاطراف» يکي از صنايع بديع معنوي در قرآن مي باشد. اين آرايه ادبي اغلب در تناسب صدر و پايان آيات قرآن مشاهده مي شود.
به طوري که هرگاه متن آيه مربوط به شناخت جهان باشد در بخش پاياني آيه از اسماء الهي نام برده مي شود. و هرگاه موضوع آيه، مربوط به مسايل اخلاقي باشد در پايان آيه وقايع مربوط به قيامت بازگو مي شود. و اگر در آيه از احکام و قوانين الهي سخن گفته باشد در پايان آيه به برخي از مسايل اخلاقي پرداخته مي شود. گاهي در پايان آيات به يکي از صفات ويژه انسان ها اشاره مي شود مانند: خاسرين، ظالمين، منافقين و ...
در بعضي از آيات ختم آيه ها به اسمي از اسماء الهي يا صفتي از اوصاف انساني اشاره نمي شود بلکه توجه بيشتر به موضوع ها و معناهاي گوناگوني است که آيات با آنها خاتمه مي يابد و تناسبي از لحاظ مطالب مورد تدبّر با صدر آن آيات دارد.

واژه هاي کليدي:
 

1) بلاغت 2) تشابه الاطراف 3) فصاحت 4) قرآن 5) معجزه.

مقدمه:
 

اين مقاله پژوهشي است درباره يکي از جنبه هاي اعجاز قرآن. قرآن کلامي است که انسان از آوردن آن عاجز است و انواع و اقسام بلاغت و فصاحت و علوم بديع در آن ديده مي شود و علماي بزرگ اسلامي قرن هاست که اين کتاب را موشکافانه مورد بررسي قرار داده اند. و ما در اين مقاله يکي از انواع صناعات بديع معنوي به طور مجزا مورد بررسي قرار گرفته است.
شايان ذکر است که بيشتر آيات قرآن داراي صنعت تشابه الاطراف هستند و چون اين موضوع مستلزم پژوهش و تحقيق وسيع مي باشد لذا در اين مجال اندک چند نمونه از آيات به عنوان مثال آورده شده است تا خواننده با اين صنعت بديع آشنا شود. اين صنعت مخصوص ادب عرب مي باشد و در ادب فارسي جزء صنعت بديع لفظي کاربرد دارد.
در منابع مختلف به طور گذرا به اين صنعت اشاره شده است اما منبعي مستقل در اين زمينه در مورد آيات قرآن (تا آنجا که اطلاع داريم) وجود ندارد هدف از اين مقاله ارائه تحقيق مستقل در اين مورد مي باشد که مراجعه کننده بعد از آشنايي با يکي از صنايع بديع قرآن، بتواند پژوهش و تحقيق گسترده اي انجام دهد.
ان شاءالله

اعجاز قرآن از جنبه فصاحت و بلاغت
 

فصاحت و بلاغت قرآن:
 

" قرآن کتابي است که از ابعاد گوناگون بي نظير و غيرقابل معارضه و بالاخره معجزه است، معجزه براي همه عصرها و زمان ها و براي همه انسان ها و از همه جهات ". (رکني يزدي 1363 : 163)
اعجاز قرآن امروزه در سه بُعد مهم و اساسي مطرح است، اعجاز بياني، اعجاز علمي و اعجاز تشريعي.
مهمترين وجه اعجاز قرآن در زبان و بيان آن يعني فصاحت (1) بي نظير و بلاغت (2) بي همتاي آن است.
«قرآن در هر موضوعي گوياترين زبان و شيواترين و رساترين سبک بيان را براي اداي معاني دارد و اين رسا بودن بيان و روان بودن عبارات که در چينش واژه ها رعايت شده و گزينش و نظم کلمات چنين ترکيبي به وجود آورده که گويي سرتاسر هر آيه و سوره واحد منسجمي را تشکيل داده و غير قابل تفکيک اند.
بعلاوه ويژگي هاي کلمات انتخاب شده به گونه اي است که جابه جايي کلمات و يا تبديل آنها هرگز ممکن نيست و اين سرّي است که بزرگان علم و ادب به آن پي برده و گفته اند حذف کلمه اي از قرآن جايگزين لغتي ديگر امکان ندارد» (معرفت، 1379: 212). " و همين حقيقتي است که اعراب خالص و برخوردار از فصاحت که قرآن در ميان آنها نازل شد، به درکش نايل آمدند. "
(عايشه عبدالرحمن بنت شاطي، 1376: 222)
" انسجام و نظم عالي و آهنگ و نغمه قرآن به حدّي است که عواطف هر شنونده اي را گر چه زبان عربي را نفهمد و متوجه معناي کلمات نشود، برمي انگيزد و به خود جلب مي کند. «قرآن در موسيقي خاص خودش تأکيد زيادي دارد (يا ايُّهَا المُزَّمِّل ... وَ رَتِّلِ القُرآنَ تَرتيلاً. مزمل. 1/4) موسيقي که اثرش از هر موسيقي ديگر در برانگيختن احساسات عميق و متعالي انسان بيشتر است.»
(مطهري، 1385: 40)
و نيز هماهنگي معاني قرآن با الفاظش طوري است که گويا معاني براي الفاظ ساخته شده و الفاظ چون قالب براي معاني ريخته شده اند. " (ابوزهره، 1370: 120)
سبک بيان و اسلوب خاص قرآن به گونه اي است که نه شعر است نه نثر و نه سجع و در عين حال جمع ميان اين سه نوع کلام است که داراي محاسن هر يک و فاقد معايب آنهاست. " به گونه اي که مخاطب را به شدت تحت تأثير قرار مي دهد. تأثيري که در هيچ کلامي يافت نمي شود و معاني ژرف و عميق آن در هيچ سخني ديده نمي شود " (غضنفري، 1379: 55) و اين از شگفتي هاي سبک قرآن که يکي از وجوه اعجاز آنست، مي باشد.
«با اينکه اکثر علماي پيشين و مفسران و اديبان از اين زاويه به کلام الله نگريسته و براي نمود فصاحت و بلاغت اين کتاب عظيم بحث ها کرده و موشکافي هايي نموده اند» (از قرآن سوم به بعد دانشمنداني امثال جاحظ رماني، باقلاني شريف مرتضي و ديگران پيش از وجوه ديگر اعجاز به اين وجه نظران داشتند...)
با اين همه هنوز هم علماي ادب عربي که بسياري از آنها دانشگاه هاي اروپا را ديده و از تحولات ادبي جهان با خبرند به اين بخش از اعجاز قرآن نظر داشته و هر روز نکته اي ناگفته را به نکته هاي سابق در اين خصوص مي افزايند» (ابوزهره، 1370: 6). و بنا بر قول امام محمد غزالي " هيچ کلمه اي نيست مگر در تحت وي رمزي است " (غزالي، 1365: 10)
اما باز اين کتاب گرانقدر شايسته است که با ديدگاه هاي تازه ادبي و معيار جديد سخن سنجي، سنجيده شود تا اين نگرش جديد بينشي عميق تر و ژرف تر به ما دهد و راز جديّت و نفوذ فوق العاده و تأثير بي نظير آن – که در هيچ کلامي يافت نمي شود – را بيش از پيش روشنتر سازد.

تحدّي قرآن به بلاغت:
 

" يکي از روشن ترين تحدّي هاي قرآن، تحدّي به بلاغت است. " (طباطبائي، 1362: 85) و اين " قرآن است که هميشه به همان وضع زمان نزول موجود و محتواي آن رهبر جوامع بشري به امور زندگي اين جهاني و تأمين سعادت جاوداني است و نيز در هر عصر و زماني مردم را به تحدّي مي خواند که فاتوا بسورة من مثله "(دزفولي، 1364: 584) و در اين موقع بود که مردم عجز خود را در شبيه گويي قرآن دانستند در اينجا اين سؤال پيش مي آيد که اين زيبايي قرآن چه بوده که معاندان را مقهور حسن و جمال خود نمود شيخ عبدالقاهر جرجاني مي گويد: "مزايايي بود که از نظم قرآن بر آنها آشکار شد مطالب بديعي بود از مبادي و مقاطع آيات که آنها را تحت تأثير قرار مي داد در سراسر آيات يک پيوستگي و همبستگي استواري را ادراک مي نمودند که عقلها را متحير مي ساخت "(رادمنش، 1383: 43) و اين که "اين آيات براي هيچ عقل سليمي جا نمي گذارد که تصور آن را داشته باشد که آن معاني رفيع و عاليه و آن کلمات منبع و باقيه ساخته بشر باشد." (راميار، 1362: 195)

تشابه الاطراف:
 

علاوه بر فصاحت و بلاغت آيات، به کار گرفتن آرايه هايي چون تشبيه، استعاره، تمثيل، تصويرگري و ... جمال ظاهري و کمال معنايي آيات را در سطحي دست نيافتني و برتر از عادي قرار داده يکي از اين آرايه ها، «تشابه الاطراف» مي باشد.
در مورد صنعت تشابه الاطراف در کتاب «بديع قرآن» چنين آمده است که:
«استنباط اين باب مخصوص به «اجدابي» صاحب کتاب «کفاية المتحفظ» در علم لغت است وي بر آن باب، نامي غير از اين نهاده و آن را «تسبيغ» ناميده است و چون در مثال هاي آن تأمل کردم آن را مطابق با نامش نيافتم زيرا تسبيغ در لغت به معناي «طول» است و از آن معني است گفتار عرب «درعٌ سابغه» و آن، وقتي است که زره، دامن بلند داشته باشد... .
بنابراين نامگذاري ابوالسحاق مناسب با معناي مقصود در اين باب نيست.»
(ابن ابي الاصبع المصري، 1368: 7-296)
همچنين درباره اين صنعت آمده است که:
«در درّه نجفي، به تشابه الاطراف، تسبيغ نيز گفته است. تشابه الاطراف اسم صنعتي در بديع معنوي هم هست بدين معني که در پايان کلام مطلبي بياورند که با صدور کلام مناسب باشد چه به صورت آشکار و چه به وجه پنهان ...»
(شميسا، 1381: 83)
«تشابه الاطراف بر دو قسم معنوي و لفظي است:
معنوي عبارت است از اينکه متکلم، کلام خود را به پايان برساند که در معنا مناسب با ابتداي کلام باشد.
لفظي بر دو نوع است:
1- ناظم يا ناثر به لفظي بنگرد که در آخر مصرع اول يا جمله اول واقع شده است پس مصراع دوم خود را با همان لفظ شروع کند.
2- ناظم، لفظ قافيه هر بيت را در اول بيت بعدي تکرار کند»
(هاشمي، 1415 ھ . ق: 3 – 412)
پس تشابه الاطراف در ادبيات عرب مربوط به بديع معنوي و در ادبيات فارسي مربوط به بديع لفظي است.
با بررسي آيات قرآن مي توان نمونه هاي زيادي را يافت که اين آرايه در آنها به کار رفته چنانچه در پايان بسياري از آيات به تناسب موضوع هايي که در آنهاست برخي از اسماي حسني و يا بعضي از ويژگي هاي قيامت و يا بعضي از مسائل اخلاقي و ... ذکر شده است.
«اگر متن آيه مربوط به شناخت جهان باشد در بخش پاياني آيه از اسماء الهي نام برده مي شود. و اين بدان دليل است که جهان در نظر قرآن آيت و مرآت اسماي حسني و صفات علياي الهي است.
ذکر هر نام در پايان هر آيه متناسب با مسأله طرح شده در همان آيه است. به طوري که ختم آيه ضامن مضمون متن آيه مي باشد. اگر موضوع مطرح شده در آيه موضوعي اخلاقي و ارزشي باشد در پايان آيه وقايع مربوط به قيامت بازگو مي شود و اين بدان دليل است که قيامت ظرف ظهور ملکات اخلاقي و نظام ارزشي افراد است. و اگر در آيه از احکام و قوانين الهي سخن رفته باشد در پايان آيه به برخي از مسائل اخلاقي پرداخته مي شود و اين از جهت تأمين پشتوانه اخلاقي براي اجراي آن احکام است.» (جوادي آملي 1378: 243)
علماي بلاغت از ديد زمان، «حسن مطلع» و «حسن ختام» در هر سوره را از جمله محسّنات بديعي قرآن دانسته اند، بدين ترتيب که هر آيه با مقدمه اي ظريف آغاز مي شود و با خاتمه اي لطيف پايان مي يابد.
گويند ضرورت بلاغت اقتضا مي کند که سخنور سخن خود را با ظرافت تمام به گونه اي آغاز کند که هم آمادگي در شنونده ايجاد کند و هم اشاره اي باشد به آنچه مقصود اصلي کلام است.» «معرفت 1379: 3-242)
*دانشگاه آزاد اسلامي واحد اردبيل
منبع:نشريه پايگاه نور شماره 11