پنج گوهر درخشان میراث فاطمی
در این مطلب از میان شاگردان و شاهدان و راویان حضرت زهرا (ص) به پنج گوهر درخشان میراث فاطمی اشاره خواهیم کرد.
در زندگی حضرت فاطمه(س) زنانی حضور داشتند که بهرغم وظیفه برخی از آنان برای پرورش آن حضرت(س)، خود درسآموختة مکتب وی بودند.
آنان در بسیاری از تحولات تاریخی و سیاسی دوران نبوی و علوی، و نیز تبیین شخصیت و جایگاه حضرت فاطمه(س) و مظلومیتهای اهلبیت(ع) و ولایت و دفاع از آنان نقش داشتند.فضه نوبیه کنیز وفادار حضرت فاطمه (س) که از اولین مسلمانان آفریقایی بود و در تربیت حسنین (ع) نقش مهمی ایفا کرد.
ام سلمه، نه تنها همسر پیامبر بود، بلکه یاریگر اهل بیت (ع) در تمامی لحظات زندگیشان بود.و ام ایمن: کنیز و پرستار پیامبر اسلام (ص) و از اولین مسلمانان بود که پس از آزادی، به عنوان مادری مهربان برای ایشان محسوب میشد.
سلمی همسر ابورافع زنی وفادار و راوی احادیث حضرت فاطمه (س) که در تربیت فرزندان خدیجه (س) نقش داشته و در لحظات پایانی زندگی حضرت فاطمه (س) حضور داشته است. او همچنین از ناقلان روایات حضرت فاطمه (س) محسوب میشود.
و اسماء بنت عمیس از راویان احادیث پیامبر (ص) و اهل بیت (ع) است و در روایات اسلامی از او به عنوان یکی از زنان بهشتی یاد شده است.
این پنج گوهر درخشان میراث فاطمی علاوه بر خدمتگزاری و همراهی با حضرت فاطمه(س) و اهلبیت(ع)، به نقل احادیث نبوی در شأن و منزلت حضرت زهرا(س) و گزارش سخنان وی همت گماردند، بهطوریکه بخش عمدهای از روایات مربوط به فضایل و کرامات حضرت فاطمه(س) از طریق آنان نقل شده است که در ادامه به معرفی آنان میپردازیم.
1- فضه نوبیه
فضه اهل کجاست؟فضه، اصالتاُ از اهالی نوبیه بود. نوبیه شهری است در جنوب سودان یا جنوب مصر و شرق نیل.[1] برخی او را هندی[2] و برخی دیگر دختر پادشاه هند معرفیاش کردهاند.[3]
فضه یک دختر مسیحی و خواهر قنبر غلام امیر المؤمنین علیه السّلام بودو او در دامنه ی رشته کوه های سرخ و برافراشته ی «نوبه» در شرق آفریقا به دنیا آمد. این رشته کوه ها در جنوب مصر، مناطق وسیعی را شامل می شود و گرداگردش را شهرهای مختلفی احاطه کرده اند.
کوه معروف نوبه نیز با قامتی راست و سینه ای سرخ در جزیره ی حواب واقع شده است. او با استعدادهای شگرفی که از خود نشان می داد، از نسب و اصالت ویژه اش حکایت می کرد. از این روی ابن حجر او را دختر یکی از ملوک هند یا حبشه دانسته است.
نخستین بار در دوران اوّلیه بعد از هجرت رسول خدا به مدینه، از این بانوی پرهیزکار در کتب تاریخ نام برده شده است. به نظر می رسد، تا آن تاریخ جنگی بین مسلمانان و سایر کشورها رخ نداده بود.
از طرفی در همین دوره کنیزهای دیگری از منطقه ی نوبه در مدینه به خدمت اشتغال داشتند، از جمله کنیز عایشه و حاطب و... که هر کدام اهل نوبه بودند .
بنابراین شاید بتوان گفت این گروه از کنیزها از نوبه و سرزمین های اطراف، توسط تاجران برده جمع آوری و به مناطق داخلی عربستان آورده شده بودند و در جنگ های داخلی مسلمین و مشرکین به اسارت مسلمانان درآمدند.
دختری که در خانه پدری مریم نام داشت و در دستگاه پادشاه حبشه او را میمونه نامیدند و آن زمان که همراه سلمان به سوی خانه دخت پیغمبر روانه شد فضه خطاب شد .
فضه در مسیر مدینه
او دختری مسیحی بود که از خانه مهربانترین مادر دنیا، حضرت زهرا سر درآورد. در نوبه (آفریقای امروزی) به دنیا آمد. بهخاطر ارادت خانوادهاش به حضرت مریم، نام او را رویش گذاشتند.
سراسر بچگیاش با قصههای فارقلیط گذشت. در قصر پادشاهی پدر، بزرگ و بزرگتر شد تا روزی که چند قوم به آنها حمله کردند. تمام قصر پدرش از بین رفت و بیسرپناه شدند. از آن خانواده و جلال و جبروتش، فقط مریم و خواهرش آنا ماندند که آنها هم اسیر شدند و بهعنوان کنیز به قصر نجاشی، پادشاه حبشه فرستاده شدند.
روزهای اولی که مریم پایش به قصر حبشه باز شده بود، فقط کنیز و خادم همسر باردار نجاشی بود. تا روزی که درد سختزایمان ملکه شروع شد. آنقدر حالش بد بود که تمام قابلههای شهر قطع امید کرده بودند و میگفتند نجاشی باید بین زن و فرزندش یکی را انتخاب کند.
اما ازآنجاییکه خدا تمام پازلهای زندگی مریم را طوری چیده بود که سر از خانه حضرت زهرا (س) درآورد؛ این قدرت را به او داد که توانست بچه و مادر، هردو را نجات دهد. از آن روز به بعد نام مریم شد میمونه. یعنی خجسته و مبارک.
پادشاه نجاشی ارادت زیادی به پیامبر بزرگ اسلام(ص) داشت و چند وقت یکبار پیشکشهای زیادی را به ایشان تقدیم میکرد. حالا هم که فرزند و زنش سالم بودند؛ حتماً باید هدایای زیادی را برای پیامبر میفرستاد و چه پیشکشی بهتر از میمونه.
فضه در منزل حضرت زهرا(س)
در همان روزهایی که مریم در مسیر رسیدن به مدینه بود، این دو بزرگوار نزد پیامبر آمده بودند و از او خواسته بودند یک خادم برای آنها بفرستد تا در بخشی از کارها به بانوی این خانه کمک کند.
در پی فشار کارهای خانه بر حضرت فاطمه(س)، ایشان از پیامبر(ص) خادمی درخواست نمود، اما پیامبر(ص) به جای آن، تسبیحی به ایشان یاد داد که به تسبیح حضرت زهرا(س) شهرت یافت
قالت: یا رَسُولَ اللهِ لَقَدْ مَجِلَتْ یَدایَ مِنَ الرَّحی أَطْحَنُ مَرَّةً وَأعْجُنُ مَرَّةً. ای رسول خدا! دستان من با کار کردن با آسیاب سنگی تاول زده و زخم شده است، زیرا گاهی گندم آرد میکنم و زمانی آرد را خمیر میسازم.[4]
فقالَت: قَدْ مَجِلَتْ یَدایَ مِنَ الرَّحی، لَیلَتی جَمِیعاً أُدیرُ الرَّحی حَتّی أُصْبحَ، و أَبُوالْحَسَنَ یَحمِلُ حَسَناً وَ حُسَیْناً. یا رسول الله(ص)! هر دو دستم به علت آرد کردن گندم با آسیاب دستی ورم کرده و زخم شده است، دیشب را تا به صبح به آرد کردن گندم مشغول بودم و ابوالحسن، فرزندانم، حسن و حسین(ع) را نگهداری میکرد.[5]
پس از نزول آیه «فقل لهم قولا میسورا» .[6]، وقتی هدایای نجاشی به مدینه رسید، پیامبر (ص) میمونه را لایق خادمی دخترشان دیدند.
پیامبر(ص) وی را به خانه حضرت فاطمه(س) فرستاد و او را فضه نامید.[۷] و فضه، کنیز حضرت زهرا(س) می شود.[8]
او را نزد سلمان فارسی فرستاد تا به خانه فاطمه زهرا (س) ببرد. سلمان نوید اینکه «پیامبر تو را فضه یعنی نقره، نامیده و به دخترشان بخشیده است» را به او داد.فضه ترسیده بود.
یاد قصر پدرش افتاده بود. شاهزاده نوبیه، حالا کنیزی در مدینه. وقتی چشم سلمان به صلیب فضه خورد، در مسیر خانه فاطمه زهرا (س)، از دین اسلام و پیامبر مهربانیها گفت.
تمام حرفهایی که فضه از زبان سلمان میشنید، او را یاد قصههای فارقلیط پدرش میانداخت. ته دلش آرام شد و تا قبل از ورود به خانه امیرالمؤمنین (ع) شهادتین را گفت و مسلمان شد
.او وارد خانه نور شد. در همان روزهای اول، حضرت زهرا (س) به او گفته بود که کارهای خانه، یک روز با من یک روز با تو. دختر پیامبر کارهای خانه را تقسیم کرد و هیچوقت نمیگذاشت فضه تمام کارها را انجام دهد. تمام مردم مدینه او را خادم حضرت زهرا (س) میدانستند نه کنیزشان. تمام اهل خانه او را جزئی از خانواده خودشان میدانستند نه خادم خانهشان.
فضه روزبهروز عاشق این خانه و خانواده میشد و هر روز بیشتر مهربانیهای آنها را درک میکرد. یکی از روزها، امسلمه همسر پیامبر ماجرای تولد حضرت زهرا (س) را برای او تعریف کرد.
از چلهنشینی رسول خدا (ص)، سیبی که جبرئیل از بهشت آورد که با خوردن آن نطفه حضرت فاطمه (س) بسته شد تا تنهایی حضرت خدیجه (س) هنگام زایمان و کمک ساره، هاجر، مریم و خواهر حضرت موسی هنگام زایمان ایشان. با شنیدن تمام این داستانها فضه مطمئنتر میشد که در خانه فارقلیط داستانهای پدرش است.
تقسیم کار در خانواده
حضرت فاطمه(س) کارهای خانه را بین خود و فضه تقسیم کرد؛ یک روز خود و یک روز فضه کارها را انجام میداد.[9]
او در ماجرای بیماری حسنین، که علی(ع) و فاطمه(س) نذر کردند در صورت بهبودی آنان سه روز روزه بگیرند، با آنان همراه شد و چنین نذری کرد. آیات ۷ و ۸ سوره انسان درباره این ماجرا نازل شده است.[10]
فاطمه(س) در زندگی پر بار خویش، به کار و انجام وظایف خانوادگی و تربیتی توجه کامل داشت، نه تنها کار میکرد، و نیازمندیهای خانواده را برطرف میساخت، بلکه به تقسیم کار در خانواده و تحقق عدالت در محیط کوچک خانه و خانواده نیز اهمیت میداد.
کارهای خانه و خانواده را بین خود و امیرالمؤمنین علی(ع)، و کار روزانهی داخل منزل را نیز بین خود و خدمتکارش فضۀ، به گونهای مساوی تقسیم میکرد.
سلمان فارسی میگوید: فاطمهی زهرا(س) را دیدم که با دستان مبارک و با آسیاب دستی گندم را آرد میکند، جلو رفته پس از سلام، گفتم:
«ای دختر رسول خدا(ص)! خود را به زحمت مینداز، در کنار شما خدمتکار منزلتان فضه ایستاده است کار منزل را به ایشان واگذار!!»حضرت زهرا(س) پاسخ داد: قالت: أَوْصانی رَسُولا اللهِ أَنْ تَکُونُ الْخِدْمَةُ لَها یَوْمَاً وَ لی یَوْماً فَکانَ أَمْسِ یَوْمَ خِدْمَتِها وَ الْیَوْمُ یَوْمَ خِدْمَتی.
رسول خدا(ص) به من سفارش فرمود که کارهای خانه را با فضه تقسیم کنم، یک روز او کار کند و روز دیگر من، دیروز نوبت او بود و امروز نوبت من است.[11]
فضه و شهادت فاطمه(س)
در بحار الانوار در نقلی طولانی داستانی از زبان فضه نقل شده است که علامه مجلسی نویسنده بحار میگوید من این حکایت را در کتاب قابل اتکایی ندیدم.[۱2]
بر اساس این داستان حضرت علی(ع) پس از شهادت حضرت زهرا(س) و هنگام تکفین بدن فاطمه، فرزندان خود و فضه را دعوت کرده است که از فاطمه خداحافظی کنند و گفته است:
«یا أُمَّ کلْثُومٍ یا زَینَبُ یا سُکینَةُ یا فِضَّةُ یا حَسَنُ یا حُسَینُ هَلُمُّوا تَزَوَّدُوا مِنْ أُمِّکم؛ ؛ای امکلثوم، ای زینب، ای سکینه، ای فضه، ای حسن، ای حسین، بشتابید و با مادرتان وداع کنید.»[۱3]
فضه بعد از شهادت حضرت زهرا(س)، به علی(ع) رسید.[۱4] پس از آن بیست سال زندگی کرد. فضه را زنی صالح و باتقوا دانستهاند.
نوۀ فضۀ خادمه
مالک بن دینار گوید: «رَأَیْتُ فِی مُوَدَّعِ الْحَجِّ امْرَأَةً ضَعِیفَةً عَلَى دَابَّةٍ نَحِیفَةٍ وَ النَّاسُ یَنْصَحُونَهَا لِتَنْکُصَ فَلَمَّا تَوَسَّطْنَا الْبَادِیَةَ کَلَّتْ دَابَّتُهَا فَعَذَلْتُهَا فِی إِتْیَانِهَا فَرَفَعَتْ رَأْسَهَا إِلَى السَّمَاءِ وَ قَالَتْ: لَا فِی بَیْتِی تَرَکْتَنِی وَ لَا إِلَى بَیْتِکَ حَمَلْتَنِی فَوَ عِزَّتِکَ وَ جَلَالِکَ لَوْ فَعَلَ بِی هَذَا غَیْرُکَ لَمَا شَکَوْتُهُ إِلَّا إِلَیْکَ. فَإِذَا شَخْصٌ أَتَاهَا مِنَ الْفَیْفَاءِ وَ فِی یَدِهِ زِمَامُ نَاقَةٍ فَقَالَ لَهَا: ارْکَبِی فَرَکِبَتْ وَ سَارَتِ النَّاقَةُ کَالْبَرْقِ الْخَاطِفِ فَلَمَّا بَلَغْتُ الْمَطَافَ رَأَیْتُهَا تَطُوفُ فَحَلَفْتُهَا مَنْ أَنْتِ؟ فَقَالَتْ: أَنَا شُهْرَةُ بِنْتُ مُسْکَةَ بِنْتِ فِضَّةَ خَادِمَةِ الزَّهْرَاءِ.»؛
[۱5]
در موسم حج زن ضعیفى را دیدم که بر شترى نحیف سوار است. مردم او را نصیحت مىکردند که با آن شتر به صحرا نرود و باز گردد؛ ولى او توجّهى نکرد و همراه بقیۀ مردم به راه افتاد. هنگامى که مقدارى از راه را در بادیه طى کردیم شترش تحمّل رفتن را از دست داد و ایستاد.
او سرش را به سوى آسمان بلند کرد و گفت: خدایا! نه مرا در خانهام گذاشتى و نه به خانۀ خودت رسانیدى. تو را به عزّت و جلالت سوگند اگر کسى غیر از تو این عمل را با من انجام داده بود شکایت او را به سوى تو مىآوردم. – مالک گوید:- در این حال ناگهان شخصى نزد او آمد که شترى ماده به همراه داشت و به آن زن گفت:
سوار شو! هنگامى که وى سوار شتر گردید آن حیوان با سرعت عجیبى حرکت کرد. زمانى که من مشغول طواف خانۀ خدا بودم، آن زن را دیدم که طواف مىکرد. او را سوگند دادم و از او خواستم که خود را معرفى کند. گفت: من “شهره”، دختر مسکه، دختر فضّه، خادم حضرت فاطمه زهرا – یعنى نوه فضّه- هستم.
ویژگیها ی فضه
فضه حدود بیست سال با آیات قرآن حرف میزد و به دیگران پاسخ میداد. او در روایتی طولانی، حالات حضرت زهرا(س) را از زمان رحلت پیامبر(ص) تا شهادت حضرت فاطمه(س) بیان میکند.[16] حضرت علی(ع) در مورد وی میگوید: «اللهم بارک لنا فی فضّتنا»[17]
برخی گفتهاند که او علم کیمیا میدانستو این علم را حضرت زهرا(س) به وی تعلیم کرده بود. پیامبر(ص) هم دعا برای مشکلات و همچنین اذکاری را به وی تعلیم کرده بود.[18] خلیفه دوم به مقابل علمی وی اعتراف کرده است.[19]
وفات فضه
مقبرهای منسوب به فضه در دمشق در قبرستان باب الصغیر موجود است. قبر وی کمی بالاتر از مرقد منسوب عبدالله بن جعفر بن ابی طالب و در انتهای غربی قبرستان قرار دارد. حجره و مرقد او گنبدی کوچک به رنگ سبز داشته و دیوارههای آن از سنگ سیاه است.[20]
2-ام ایمن
دلیل اسم ام ایمن
او کنیزی حبشی از آن عبدالله بن عبدالمطلب یا همسرش آمنه بود و پس از درگذشت پدر و سپس مادر پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) ، به آن حضرت تعلق یافت. [21]
گفتهاند که پس از درگذشت آمنه در ابواء (ه م)، او پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) را تا ورود به مکه مراقبت کرد و گویا همچنان تا مدتها در خدمت پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) بود [22]
و آن حضرت وی را به هنگام ازدواج با خدیجه آزاد کرد و او به همسری عبید بن زید خزرجی درآمد و ایمن از او بزاد و به همین سبب به «ام ایمن» شهرت یافت.
او پس از چندی که عبید درگذشت، با زید بن حارثه که آزاد شده، و سپس فرزند خوانده پیامبر بود، ازدواج کرد و اسامه (ه م) از او متولد شد. [23]
ام ایمن آزاد شده رسول خدا
امایمن اسمش برکه و آزاد شده رسولالله «صلی الله علیه وآله» است. او پرستار و عهدهدار رسول «صلی الله علیه وآله» بود. در کودکی و آنگاه که پدر رسولالله «صلی الله علیه وآله» از دنیا رفت به همراه پنج شتر قوزک پهن و قطعهای از گوسفند به رسولخدا «صلی الله علیه وآله» به ارث رسید و آن حضرت در هنگام ازدواج با خدیجه «علیها السلام» او را آزاد کرد. [24]
و ابناثیر جزری در أسدالغابه گوید: اام ایمن آزاد شده رسول خدا«صلی الله علیه وآله» و پرستار و نگهدار او بود، اهل حبشه و از اولین گروندگان به رسول «صلی الله علیه وآله» بود، او دو هجرت کرد یکی از مکه به حبشه و دیگری از مکه به مدینه، او با پیامبر خدا بیعت کرد.
واقدی همچون ابنسعد میگوید: امایمن کنیز عبداللهبن عبدالمطلب بود و به ارث به رسول «صلی الله علیه وآله» رسید و به قولی کنیز آمنه مادر رسول خدا «صلی الله علیه وآله» بود و رسول «صلی الله علیه وآله» هم او را آزاد کرد. و آنگاه که آمنه به رحمت خدا رفت سرپرستی و پرستاری رسول «صلی الله علیه وآله» با امایمن بود، از این رو رسول خدا «صلی الله علیه وآله» میفرمود: امایمن امی بعد امی.
ابنسعد در طبقات میگوید: کانت امایمن تلطف النبی «صلی الله علیه وآله» و تقوم علیه :امایمن با رسول خدا «صلی الله علیه وآله» بسیار با ملاطفت و مهربانی رفتار میکرد و همیشه به احترامش میایستاد. [25]
. عبدالمطلب در ایامی که ام ایمن سرپرستی و حضانت رسول خدا را برعهده داشت به او گفت: ای امایمن مبادا از فرزند من غفلت کنی چرا که اهل کتاب معتقدند که این همان پیامبر این امت است. از اینرو امایمن بسیار مراقب و هشیار بود تا اهل کتاب و خصوصاً یهود، به پیامبر «صلی الله علیه وآله» آسیبی نرسانند. [26]
هم مادر شهید است و هم همسر شهید
او هم مادر شهید است و هم همسر شهید. ابنسعد در ادامه همان روایتی که در پاورقی شماره یک آورده شد میگوید:...فاعتق رسول اللّه امایمن حین تزوج خدیجه بنت خُویلد فتزوج عبیدبن زید من بین الحارث بنالخزرج، امایمن فولدت له ایمن صحب النبی و قتل حنین شهیداً. [وقتی امایمن به ارث به رسول خدا «صلی الله علیه وآله» رسید رسول او را در هنگام ازدواج با خدیجه «علیها السلام» آزاد کرد و به عقد عبید خزرجی درآورد و از او فرزندی به دنیا آمد به نام ایمن که از اصحاب رسول «صلی الله علیه وآله» بوده و در جنگ حنین به شهادت رسید. [27]
و صاحب اعیان شیعه میگوید او عنان اسب رسول خدا «صلی الله علیه وآله» را در دست داشت و تا لحظه شهادت آن را رها نکرد. [28]
و نیز صاحب طبقات نقل میکند: خدیجه «علیها السلام» عبدی داشت بهنام زیدبن حارثه که او را به رسول «صلی الله علیه وآله» بخشید. رسول هم او را آزاد کرد و پس از نبوتش امایمن را به عقد او درآورد و از او فرزندی به نام اسامة متولد شد
از معدود زنانی که نامش زینتب خش تاریخ جنگهای اسلام شده امایمن است. او در جبهه جنگ به مداوای مجروحان و آب دادن به مجاهدان میپرداخت. [29]
امایمن در احد حاضر بود و به لشگریان آب میداد و مجروحان را مداوا میکرد و همچنین در خیبر طر با رسول «صلی الله علیه وآله» بود.
و نیز واقدی مینویسد: آنگاه که شایعه شهادت پیامبر «صلی الله علیه وآله» توسط مشرکین منتشر شد، مردم جبهه را رها کردند و برخی به مدینه بازگشتند.
نخستین کسی که این خبر را به مدینه آورد، سعدبن عثمان و سپس مروان بود. آن دو وقتی به خانههای خود رفتند همسران آنان پرسیدند: آیا از رکاب رسول خدا «صلی الله علیه وآله» فرار کردهاید؟
اوس بن قیظی به همراه تنی چند از بنی حارثه نیز از جبهه احد فرار کرده خود را به شقره رسانیدند. امایمن با دیدن آنان خاک به چهرهشان پاشید و برای برخی از آنان دوک آورد و گفت: شمشیرت را بده، نخ بریس! آنگاه به همراه بعضی از زنان عازم جبهه احد شد. [30]
نقل شده که پیامبر «صلی الله علیه وآله» فرمود: من سره ان یتزوج امرأة من اهل الجنة فیتزوج امایمن فتزوجها زیدبن حارثه فولدت له اسامةبن زید. [هر که میخواهد خوشحال شود به تزویج زنی از اهل بهشت با امایمن ازدواج کند. زیدبن حارثه چون این بشنید او را تزویج کرد و اسامه از او متولد شد.]
ام ایمن شاهد صدیقه کبری علیها السلام
خود او هم در جریان فدک آنگاه که بهعنوان شاهد صدیقه کبری علیها السلام» حاضر شد، قبل از شهادت دادن از عمر و ابوبکر همین اهل بهشت بودن خود را اقرار گرفت و آن دو هم اقرار کردند که از رسولخدا«صلی الله علیه وآله» این کلام را شنیدهاند. روی الجوهری فی کتاب السقیفه بسنده ان فاطمه انت ابابکر فقالت:
رسولاللّه صلی الله علیه وآله» اعطانی فدک فقال لها هل لک علی هذا بینه فجائت بعلی فشهد لهاثم جاءت امایمن فقالت: الستماتشهدان - ابابکر و عمر - انی من اهل الجنة؟ قالابلی فقالت: فاما اشهد ان رسولاللّه «صلی الله علیه وآله» اعطاها فدک فقال ابوبکر: فرجل آخر و امرأة اخری تستحقی بهاالقضیة. [31]
در نقلی دیگر آمده که عمر گفت: شهادت امایمن ارزشی ندارد چرا که او زنی عجمیه است!! و نکته اینجاست که نگفت او دروغ میگوید، چون هیچ کس غیر از سخن راست از او نشنیده بود. این بود که عمر مجبور شد بگوید او عجمی است، پس شهادتش ارزشی ندارد! (نقل از اعیان الشیعه) (31)
و زهرا«علیها السلام» هم پس از رد شدن شهادت امایمن از جانب ابوبکر و عمر، خطاب به آندو فرمود: ألم تسمعا طر من ابی رسول اللّه «صلی الله علیه وآله» یقول: اسماء بنت عمیس و ام ایمن من اهل الجنة؟ قالا: بلی
[مگر شما از پدرم رسولخدا«صلی الله علیه وآله» نشنیدهاید که فرمود: اسماء و ام ایمن از اهل بهشتند؟] و آن دو گفتند آری شنیدهایم. از امام باقر «علیه السلام» روایت شده که حضرت فرمود: فانی اشهد انها من اهل الجنة. [32]
امایمن شبی تا به صبح میگریست. همسایگان به رسول «صلی الله علیه وآله» خبر دادند و حضرت او را خواست و از او علت را جویا شد، گفت: خواب بدی دیدم و از گفتن خواب عذر میآورد، تا رسول «صلی الله علیه وآله» به او مژده داد که تعبیر خوابت نه آنگونه است که پنداشتی، پس آنگاه خواب خود را بازگو کرد و گفت:
در خواب دیدم که پارهای از اعضای شما در خانه من افتاده. رسول «صلی الله علیه وآله» فرمود: چه خواب نیکویی! آسوده باش ای امایمن، همانا از فاطمه «علیها السلام» پسری به نام حسین متولد میشود که حضانت و پرستاری او با تو خواهد بود.
و این بود که تا حسین «علیه السلام» متولد شد، امایمن قنداقه او را نزد رسول «صلی الله علیه وآله» آورد. حضرت فرمود: مرحبا به حامل و محمول. و آنگاه افزود: این تأویل همان خواب توست (امالی صدوق/ مجلس 19 به نقل از امام صادق «علیه السلام» [33]
و نیز آنگاه که رسول خدا «صلی الله علیه وآله» از دنیا رفت بسیار میگریست، وقتی علت را از او پرسیدند، گفت: چرا نگریم با اینکه با رفتن رسول اللّه «صلی الله علیه وآله»، وحی از ما قطع شد. و لما قبض النبی «صلی الله علیه وآله» بکت امایمن فقیل لها ما یبکیک؟ قالت: ابکی علی خبرالسماء
و باز در همانجا آمده: ان ام ایمن بکت حین ماتالنبی «صلی الله علیه وآله» فقیل لها اتبکین؟ فقالت: ای واللّه لقد علمت ان رسولاللّه «صلی الله علیه وآله» سیموت و لکنی انما ابکی علی الوحی اذا انقطع عنا من السماء. این جواب علاوه بر این که علاقه او را به رسول «صلی الله علیه وآله» میرساند، نشان دهنده فضل و فهم بالای او هم هست. [34]
کان رسول الله «صلی الله علیه وآله» یقول لامایمن: یا أمَة و کان اذا نظر الیها قال: هذه بقیة اهل بیتی) رسول خدا «صلی الله علیه وآله» همیشه امایمن را بعنوان مادر صدا میکرد و هر گاه به او نظر میکرد و او را میدید میفرمود: این بقیه اهلبیت من است. [35]
امأیمن مادر رسول خدا.
لما توفیت آمنة امالنبی «صلی الله علیه وآله» قال امأیمن امّی بعد امّی و کان یکرمها و یزورها آنگاه که آمنه وفات کرد رسول خدا «صلی الله علیه وآله» امایمن را مادر خود میخواند و همیشه اکرامش میکرد و به دیدارش میرفت. [36]
الف - شیخ طوسی در امالی روایت میکند که رسول خدا «صلی الله علیه وآله» شصتوسه درهم صداق فاطمه «علیها السلام» را سه قسمت نمودند. قسمتی را به امایمن داد برای تهیه اثاث منزل و قسمتی را به اسماء بنت عمیس برای عطر و قسمتی را به ام سلمه برای طعام. [37]
ب - از عقد علی و زهرا علیهما السلام مدتی میگذشت. اما علی «علیه السلام» از شدت حیاء نمیتوانست از رسول «صلی الله علیه وآله» بخواهد که زهرا «علیها السلام» را به منزل خود ببرد، تا این که امایمن واسطه شد و این سکوت را شکست و با تلاش خود، هرچه زودتر زهرا «علیها السلام» را به خانه علی «علیه السلام» فرستاد. [38]
ج - امایمن تا آنجا که میتوانست از بچههای زهرا «علیها السلام» پرستاری میکرد.
و دیگر کتب فریقین نقل شده که چون زهرا«علیها السلام» از دنیا رفت، امایمن نتوانست جای خالی او را تحمل کند. لذا از مدینه به جانب مکه بیرون آمد در حالی که (به روایت ابنسعد) روزه بود. در آن هوای گرم عطش به او فشار آورد. به حدی که بیم هلاکتش میرفت. [39.]
به روایت ابن شهرآشوب آنگاه که بر جان خود بترسید چشمها را به آسمان دوخت و عرضه داشت: ای خدا مرا تشنه میخواهی با اینکه خادمه فاطمه «علیها السلام» هستم؟ در این هنگام دلو آبی از آسمان نازل شد. امایمن آن را گرفت و آشامید.
و به روایت ابن سعد بعد از آن دیگر هرگز تشنه نشد، با اینکه در روزهای گرم روزه میگرفت، و این کرامت، علو مقام او را در نزد خدای سبحان میرساند، هنیئاً لها و رزقنا اللّه منها. و باز در فضیلت او همین بس که در خصائص فاطمیّه نام سیزده زن آمده که در زمان ظهور امام زمان «علیه السلام» برمیگردند و در خدمت آن حضرت و مجروحان لشگرش خواهند بود. و از جلمه ایشان امایمن است. [40]
لمّا ذهبوا بامیرالمؤمنین «علیه السلام» الی ابیبکر للبیعة اقبلت امأیمن حاضنة رسول اللّه «صلی الله علیه وآله» فقالت یا ابابکر مااسرع ما ابدیتم حسدکم و نفاقکم فامربها عمر فاخرجت من المسجد و قال ما لنا و للنساء).
هنگامی که امیرالمؤمنین «علیه السلام» را برای بیعت با ابوبکر بردند، ام ایمن، پرستار رسول اللّه به مسجد طررفت و به ابوبکر گفت: چه زود حسد و نفاق خود را آشکار کردید! عمر رو به او کرد و گفت: ما را با زنان کاری نیست و دستور داد او را از مسجد بیرون کردند. [41]
(ابن حجر و بلاذری و ابن ابیالحدید و ابنتیمیه و فخررازی و... همه همین گونه نقل کردهاند با این تفاوت که به جای جمله امیرالمومنین در کلام فخررازی، مولی لرسول الله ذکر شده) [هنگامی که رسول خدا «صلی الله علیه وآله» از دنیا رفت فاطمه «علیها السلام» ادعا کرد که پیغمبر فدک را به او بخشیده، ابوبکر به او گفت:
ای فاطمه «علیها السلام» تو چه در فقر و چه در ثروت، در هر حال نزد من عزیز و محبوب هستی! اما من به درستی گفتار تو تردید دارم و نمیتوانم به نفع تو حکم کنم. و سپس امایمن و یکی از نزدیکان رسول خدا «صلی الله علیه وآله» به نفع فاطمه «علیها السلام» گواهی دادند، ولی ابوبکر شهادت آن دو را نپذیرفت و گفت باید شهودی بیاوری که شهادتشان پذیرفته باشد! [42]
نعی الی فاطمه «علیها السلام» نفسها ارسلت الی ام ایمن و کانت اوثق نسائها عندها وفی نفسها فقالت: یا امایمن ان نفسی نعیت الی فادعی لی علیاً فدعته لها : آنگاه که فاطمه «علیها السلام» در واپسین لحظات عمر خود بود، امایمن را که مورد وثوق بیشتر و نزدیکترین زنان نزد او بود، خواست و به او گفت: علی «علیه السلام» را نزد من بخوان و او هم اجابت کرد. [43]
نقل شده که زهرا «علیها السلام» در بستر بیماری، امایمن و اسماء بنت عمیس و علی «علیه السلام» راخواست و در حضور آنها وصیت خود را به علی «علیه السلام» گفت. از این اخبار جلالت قدر امایمن دانسته میشود[44]
از امام صادق «علیه السلام» نقل شده که حضرت زهرا«علیها السلام» در لحظات آخر زندگی خود خطاب به علی «علیه السلام» گفت: طر اذا توفّیت لاتعلم احداً الاام سلمه و امایمن و فضّه و من الرجال، ابنی و العباس و سلمان و عماراً و المقداد و اباذر و حذیفه و لاتدفنی الا لیلا و لاتعلم قبری احداً. [علیجان وقتی وفات کردم هیچ کس را خبر نکن، مگر امسلمه و امایمن و فضّه را و از مردان دو فرزندم حسن و حسینعلیهم السلام و عباس و سلمان و عمار و مقداد و اباذر و حذیفه را. مرا دفن مکن مگر در شب و قبر مرا به هیچکس اطلاع مده تا مخفی بماند.] [45]
خرجت امایمن الی مکه لما توفیت فاطمه «علیها السلام» و قالت: لااری المدینة بعدها)[وقتی که زهرا «علیها السلام» از دنیا رفت، امایمن از مدینه به مکه هجرت کرد و گفت: نمیتوانم مدینه را از زهرا «علیها السلام» خالی ببینم.]
و چگونه در مدینه طاقت بیاورد، در حالی که آنگونه با زهرا «علیها السلام» رفتار کردند و علی «علیه السلام» وصیّ پیامبر«صلی الله علیه وآله» و همسر زهرا «علیها السلام» را خانهنشین کردند.
از اینها گذشته با اختناقی که از جانب خلفا حاکم شده بود، امکان هیچگونه تحرک سیاسی نبود. از این رو امایمن بهتر دید از مدینه خارج شود و در مکه پایگاه تبلیغاتی و امالقرای اسلام جای گیرد و بدین وسیله پیام مظلومیت علی «علیه السلام» و زهرا «علیها السلام» را بهگوش همگان برساند، شاید گوشی شنوا و همتی بیدار، یافت شود. [46]او آنقدر در فراق یار و مظلومیت او سوخت که بیش از چند صباحی دوام نیاورد
در وفات امایمن اختلاف شده. واقدی و ابن حیان و حاکم و ابن حجر میگویند: او پس از مرگ عمر و در ابتدای خلافت عثمان درگذشت. اما بخاری میگوید: توفیت امایمن بعد النبی «صلی الله علیه وآله» بخمسة اشهر امایمن پس از رسول خدا«صلی الله علیه وآله» پنج ماه بیشتر زنده نبود. [47]
رَوَیَ الروانْدِی فِی الخَرَائِج: «أَنَّ أُمَّ أَیْمَنَ لَمَّا تُوُفِّیَتْ فَاطِمَةُ حَلَفَتْ أَنْ لَا تَکُونَ بِالْمَدِینَةِ إِذْ لَا تُطِیقُ أَنْ تَنْظُرَ إِلَى مَوَاضِعَ کَانَتْ بِهَا فَخَرَجَتْ إِلَى مَکَّةَ فَلَمَّا کَانَتْ فِی بَعْضِ الطَّرِیقِ عَطِشَتْ عَطَشاً شَدِیداً فَرَفَعَتْ یَدَیْهَا و قَالَتْ: یَا رَبِّ أَنَا خَادِمَةُ فَاطِمَةَ تَقْتُلُنِی عَطَشاً. فَأَنْزَلَ اللَّهُ عَلَیْهَا دَلْواً مِنَ السَّمَاءِ فَشَرِبَتْ فَلَمْ تَحْتَجْ إِلَى الطَّعَامِ وَ الشَّرَابِ سَبْعَ سِنِینَ وَ کَانَ النَّاسُ یَبْعَثُونَهَا فِی الْیَوْمِ الشَّدِیدِ الْحَرِّ فَمَا یُصِیبُهَا عَطَشٌ
راوندی در خرائج روایت کرده: وقتى حضرت فاطمه(علیها السلام) از دنیا رحلت نمود، امّ ایمن سوگند خورد که در مدینه نماند؛ زیرا طاقت دیدن آن مواضع و محلهایى که حضرت فاطمه(علیها السلام) را در آنجا دیده بود نداشت.
از مدینه خارج شد و به سوى مکّه حرکت کرد. در بین راه، آب او تمام شد و تشنگى شدیدی بر او غلبه کرد، پس دستان خود را به سوى آسمان بلند کرد و گفت:
پروردگارا، من خدمتکار حضرت فاطمه(علیها السلام) هستم. آیا مىخواهى مرا به واسطۀ عطش و در حال تشنگى قبض روح کنی؟
در این حال خداوند متعال دلوی آب از آسمان براى او فرستاد. او از آن آب نوشید و هفت سال از آب و غذا بىنیاز گردید. به طوریکه مردم او را در روز بسیار گرم به دنبال کارهایى مىفرستادند ولى هرگز تشنه نمىشد. [48]
3- سَلْمی همسر ابورافع
سَلْمی همسر ابورافع: کنیه او را امرافع گفتهاند. برخی او را کنیز صفیه (عمة پیامبر(ص)) دانستهاند که صفیه وی را به رسول خدا(ص) داده بود و آن حضرت هم او را آزاد کرد. سلمی در برهههای گوناگون، همراه حضرت فاطمه(س) بود و از ناقلان روایات حضرت فاطمه(س) شمرده میشود.
در برخی منابع، سلمی قابلة فرزندان حضرت خدیجه(س) معرفی شده که در این صورت احتمالاً هنگام ولادت حضرت زهرا(س) هم حضور داشته است. بنا بر بعضی منابع، سلمی از جمله کسانی بود که هنگام شهادت حضرت فاطمه(س) حضور و بنا به نقلی در غسل حضرت فاطمه(س) هم مشارکت داشت.
لحظات احتضار حضرت زهرا سلام الله علیها
شیخ طوسی از سلمی زن ابورافع، نقل کرده است:
قال الطّوسیّ: هَیِّئِی لِی مَاءً، فَصَبَبْتُ لَهَا، فَاغْتَسَلَتْ کَأَحْسَنِ مَا کَانَتْ تَغْتَسِلُ، ثُمَّ قَالَتْ: ائْتِینِی بِثِیَابِی الْجُدَدِ، فَلَبِسَتْهَا، ثُمَّ أَتَتِ الْبَیْتَ الَّذِی کَانَتْ فِیهِ فَقَالَتْ: افْرُشِی لِی فِی وَسَطِهِ، ثُمَّ اضْطَجَعَتْ وَ اسْتَقْبَلَتِ الْقِبْلَهَ وَ وَضَعَتْ یَدَهَا تَحْتَ خَدِّهَا، وَ قَالَتْ: إِنِّی مَقْبُوضَهٌ الْآن فَلَا أُکْشَفَنَّ فَإِنِّی قَدِ اغْتَسَلْتُ. قَالَتْ: وَ مَاتَتْ، فَلَمَّا جَاءَ عَلِیٌّ (ع) أَخْبَرْتُهُ فَقَالَ: لَا تُکْشَفْ، فَحَمَلَهَا بِغُسْلِهَا (ع).[49]
فاطمه (ع) بیمار شد و در روز رحلت، فرمود: برایم آب فراهم کن من، آب ریختم و او به بهترین نحو، غسل کرد. سپس فرمود: جامههای نو مرا بیاور. آنها را پوشید و وارد اتاق خود شده، فرمود: بسترم را در وسط اتاق بگستران و او در بستر بر پشت و رو به قبله خوابیده دستش را زیر گونهاش گذاشت و فرمود: هم اکنون، قبض روح میشوم و هیچ کس، جامه از تنم بیرون نیاورد، چون غسل کردهام.
سلمی گوید: فاطمه (ع) از دنیا رفت. زمانی که علی (ع) آمد، او را خبر کردم و از آن چه گفته بود آگاه ساختم او فرمود: جامه از تنش بیرون نخواهد شد سپس او را برداشته با همان غسل، دفنش کرد.
4- امسلمه:
ام سلمه و حضرت زهرا(س)در برخی منابع، ارتباط عمیق میان ام سلمه و حضرت زهرا سلام الله علیها به خوبی آشکار است. این ارتباط در پی ورود او به خانه پیامبر(ص) گستردهتر شد؛ اما پیشتر نیز وجود داشت.
اوج این پیوند هنگامی است که میان آنها عقد خواهری برقرار شد. او در ازدواج حضرت علی و حضرت فاطمه علیهماالسلام نقشی ویژه داشت و در این زمینه، روایاتی از پیامبر(ص) گزارش کرده است.[50]
وی در دوران ولادت فرزندان فاطمه زهرا نیز حاضر بود و به فرمان پیامبر گرامی(ص) در گوش فرزندش حسن(ع) اذان و اقامه گفت.[51]
ام سلمه در رویداد فدک به دفاع از حضرت زهرا(س) برخاست و به عنوان شاهد آن حضرت و معترض بر ابوبکر سخن گفت. آوردهاند که به همین سبب، مقرری وی از بیت المال قطع شد.[52]
هنگامی که حضرت فاطمه(س) در بستر بیماری بود، ام سلمه به عیادتش آمد و از حال او جویا شد. حضرت زهرا(س) در پاسخ او، وضع خود و همسرش و ستمی را که بر آنان رفته بود و نیز علل غصب خلافت را بیان کرد. طبق وصیت حضرت زهرا(س)، ام سلمه در مراسم خاکسپاری ایشان شرکت داشت و از محل دفن او آگاه بود.[53]
محبت نسبت به امام حسین(ع)
بر پایه گزارش شماری از منابع، هنگامی که امام حسین(ع) به سوی عراق رفت، وصیتنامه و دیگر امانتها را به ام سلمه سپرد و از او خواست هرگاه فرزند بزرگش نزد وی آمد، آنها را به او بسپارد. ام سلمه پس از شهادت امام حسین(ع) هنگامی که امام سجاد (ع) به دیدنش آمد، آن امانت را به ایشان سپرد.[54]
برخی ام سلمه را نخستین گریهکننده بر امام حسین(ع) در مدینه میدانند. در این هنگام، ام سلمه دوران کهولت خود را سپری میکرد و همواره نگران واپسین بازمانده اصحاب کساء بود. او دوران کودکی امام حسین(ع) را به یاد میآورد که در خانهاش بازی میکرد و پیامبر(ص) به او مینگریست و میگریست.
چون ام سلمه علت را پرسید، پیامبر(ص) از آینده حسین(ع) خبر داد و مقداری از تربت او را که جبرئیل آورده بود، به ام سلمه داد و فرمود: هرگاه این خاک خونین شد، بدان که حسین کشته شده است.
ام سلمه پیوسته آن تربت را مینگریست تا روزی آن را خونین دید و چنان ناله برآورد و ضجه زد که زنان از هر سو آمدند و از کشته شدن امام حسین(ع) آگاه شدند.[55]
4- اسماءبنت عُمیس
رابطه اسماء با حضرت فاطمه(س)
اسماء بنا بر وصیت فاطمه(س) به کمک علی بن ابیطالب(ع)، جنازه حضرت فاطمه(س) را غسل داد.[56] برپایه حدیثی که در منابع روایی شیعه نقل شده اسماء نخستین تابوت را در اسلام برای حضرت فاطمه(س) ساخت.
هنگامی که فاطمه در بستر بیماری بود از اسماء خواست زمانی که از دنیا رفت جنازه او را روی تابوتی که بدنش نمایان باشد قرار ندهد، ازاینرو اسما تابوتی را که در حبشه دیده بود برای او ساخت و فاطمه با دیدن آن خوشحال شد.[57] همچنین بنا بر روایتی او در ساعات پایانی عمر حضرت فاطمه در کنار بستر وی بوده است و آن لحظات و نیز چگونگی مواجهه حسنین(ع) و حضرت علی(ع) با جنازه فاطمه را گزارش کرده است.[58]
در مراسمهای عزاداری که بهمناسبت شهادت حضرت فاطمه(س) برگزار میشود از اسماء و این گزارش او سخن به میان میآید.[59]
اسماءبنتعمیس: اسماء از نخستین زنان و مسلمان بود و با شوهرش، جعفربنابیطالب به حبشه و سپس به مدینه مهاجرت کرد. او از جعفر، سه پسر به نامهای عبدالله، عون و محمد داشت.
اسماء پس از جعفر با ابوبکر و سپس با علی(ع) ازدواج کرد و صاحب پسری به نام یحیی شد. خواهر او میمونه، همسر رسول خدا(ص) بود. اسماء از راویان روایات حضرت فاطمه(س) بود و این نشاندهنده همراهی وی با دختر رسول خداست.
بیشتر گزارشهای صحیح درباره اسماء، مربوط به روزهای پایانی زندگی فاطمه(س) است. مانند اینکه اسماء برای فاطمه(س) تابوتی ساخت تا پس از فوت، حجم بدن او بر روی تخته نمایان نشود، یا اینکه اسماء و علی(ع) پیکر فاطمه(س) را غسل دادند. در زمان شهادت فاطمه(س) اسماء همسر خلیفه اول بود و برخی معتقدند که پررنگ کردن حضور اسماء در کنار فاطمه(س) ساختگی و برای تبرئه ابوبکر صورت گرفته است، ولی برخی حضور اسماءبنتعمیس در کنار فاطمه(س) را توجیه کردهاند
بر پایه برخی روایات اسماء در مراسم ازدواج امام علی(ع) با حضرت فاطمه(س) نیز حاضر بود.[60] همچنین بنا بر روایتی هنگام زایمان حضرت فاطمه به دستور پیامبر(ص) به عنوان قابله در کنار او حاضر بوده است.[61] به گفته علی بن عیسی اِرْبِلی متکلم شیعه قرن هفتم قمری، در ثبت این روایات میان اسماء بنت یزید انصاری و اسماء بنت عمیس اشتباه شده است؛
چرا که ازدواج فاطمه در سال ۲ یا ۳ قمری بوده و اسماء بنت عمیس تا زمان فتح خیبر (سال ۷ قمری) در حبشه بوده است.[62] اِرْبِلی همچنین احتمال داده که میان اسماء و سلمی بنت عمیس همسر حمزه اشتباه رخ داده باشد؛ زیرا اسماء مشهورتر از سلمی بوده به همین جهت از او روایت کردهاند و یا این که یک راوی در نقل قول اشتباه کرده و دیگران هم از او پیروی کردهاند.[63]
پی نوشت:
1.ابن الوردی، ریاض السالکین، ج۴، ص۲۲۴.
2. مغنیه، الحسین و بطلة کربلاء، ص۲۸۷.
3. مجلسی، بحارالانوار، ۱۴۰۳ق، ج۹، ص۵۷۵؛ برسی، مشارق أنوار الیقین، ۱۴۱۹ق، ص۱۲۱.
4. احقاقالحق، ج ١٠، ص ٢٦٦ و ذخائرالعقبی، ص ١٠٥ و کتاب عوالم، ج ١١، ص ٥٨٧.
5. کنزالعمال، ج ١٥، ص ٥٠٧ و بحارالانوار، ج ٤٣، ص ١٣٤ و ٨٤ و ٨٥.
6.آیه ۲۸ سوره اسراء
7.حسون، اعلام النساء المؤمنات، ۱۳۷۹ش، ص۶۹۶؛ ابن حجر، الإصابة، ۱۴۱۵ق، ج۸، ص۲۸۱.
8.حویزی، تفسیر نور الثقلین، ج۳، ص۱۵۷.
9.انصاری، الموسوعة الکبری، ج۱۷، ص۴۲۹.
10.درباره شرح ماجرا نک: حسون، اعلام النساء المؤمنات، ۱۳۷۹ش، ص۶۹۹-۷۰۰.
11. دلائل الامامه، ص ٤٩ و کتاب عوالم، ج ١١، ص ٢٠٥.
12.مجلسی، بحارالأنوار، ۱۴۰۳ق، ج۴۳، ص۱۷۴.
13.مجلسی، بحارالأنوار، ۱۴۰۳ق، ج۴۳، ص۱۷۹.
14.حسون، اعلام النساء المؤمنات، ۱۳۷۹ش، ص۶۹۶.
15.مناقب آل ابی طالب، ابن شهر آشوب،ج۳، ص۱۱۷؛
16.مجلسی، بحارالانوار، ج ۴۳، ص۱۷۴-۱۸۰.
17.طوسی، الثاقب فی المناقب، ص۲۸۱.
18.انصاری، الموسوعة الکبری، ج ۱۷، ص۴۲۹.
19.مغربی، شرح الأخبار: ج ۲، ص۳۲۸، ابن شهر آشوب، مناقب آل أبی طالب، ج ۳، ص۱۸۳.
20.قائدان، اماکن سیاحتی و زیارتی دمشق، ص۴۷.
21. ابن سعد محمد، الطبقات الکبری، بیروت، دارصادر.
22. ابن قتیبه عبدالله، المعارف، به کوشش ثروت عکاشه، قاهره، ۱۳۸۸ق /۱۹۶۹م.
23. ابن ماجه محمد، سنن، استانبول، ۱۴۰۱ق /۱۹۸۱م.
24.طبقات/ ج 8/ ص 223
25..ج 8/ ص 224.
26.سفینةالبحار/ ج 2/ ص 736
27.طبقات/ ج8/ ص223.
28.ج 2/ ص 227.
29.الاصابد/ج 4/ص 433)صاحب طبقات(ج 8/ ص 225.
30.المقاضی/ ج 1/ ص 277.
31. طبقات (ج 8/ ص 224)ونیز الاصابة (ج 4/ ص 416)
32.العلوم/ ج11/ ص 298.
33. اعیان الشیعه/ ج3/ ص 500
34.طبقات/ ج 8/ ص 226.
35.طبقات/ ج 8/ ص223.
36.اعیان الشیعه/ ج 3/ ص 555.
37..بحار/ ج 43/ ص 131.
38..بحار/ ج 3/ ص 131.
39. طبقات والاصابة (ج 4/ ص 415)و بحار (ج 43/ ص 28)
40.نقل از ریاحین الشریعه/ ج 2/ ص 331.
41.سفینةالبحار/ ج2/ ص736
42.الصواعق المحرقه/ ص / شرح نهجالبلاغه ابن ابیالحدید/ ج 16
43.در بحار (ج 43/ ص 181.
44.بحار/ ج 43/ ص 204.
45.دلائل الامامة/ طبری/ ص 44 - بحار/ ج 78/ ص 210 - بیتالاحزان/ ص 176و
46.بحار/ ج 42/ ص 46
47.اعلام النساء المؤمنات/ ص 252 - اعیان الشیعه/ ج 3/ ص 555.
خرائج و الجرائح، قطب الدین راوندی، ج۲، ص۵۳۰؛ بحار الأنوار، علامه مجلسی، ج۴۳، ص۲۸؛
49. الامالی: ۴۰۰، تسلیه المجالس و زینه المجالس ۱: ۵۶۹، البحار ۴۳: ۱۷۲ ح ۱۲، و فی نسخته:
50. الامالی، طوسی، ج۱، ص۴۱؛بحار الانوار، ج۴۳، ص۹۵-۹۶.
51. کشف الغمه، ج۲، ص۱۴۸؛بحار الانوار، ج۴۳، ص۲۵۵.
52. دلائل الامامه، ص۱۲۴.
53.دلائل الامامه، ص۱۳۲.
54. الکافی، ج۱، ص۳۰۴.
55. تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۲۴۵-۲۴۶؛الفتوح، ج۴، ص۳۲۴؛تهذیب الکمال، ج۶، ص۴۰۸-۴۰۹.
56.بلاذری، انساب الاشراف، ۱۹۵۹م، ج۱، ص۴۰۵.
57. اربلی، کشف الغمه، ۱۳۸۱ق، ج۱، ص۵۰۳.
58. اربلی، کشف الغمه، ۱۳۸۱ق، ج۱، ص۵۰۰-۵۰۱.
59. برای نمونه نگاه کنید به «روضه و توسل بسیار جانسوز_ویژه فاطمیه»، پایگاه خیمهگاه.
60. برای نمونه نگاه کنید به گنجی شافعی، کفایة الطالب، دار احیاء تراث اهل البیت، ص۳۰۶؛ اربلی، کشف الغمه، ۱۳۸۱ق، ج۱، ص۳۶۵-۳۶۶.
61. اربلی، کشف الغمه، ۱۳۸۱ق، ج۱، ص۵۵۱.
62. اربلی، کشف الغمه، ۱۳۸۱ق، ج۱، ص۳۷۳.
63. اربلی، کشف الغمه، ۱۳۸۱ق، ج۱، ص۳۶۶-۳۶۷.
منابع:
https://www.jahannews.com/news/905062https://hawzah.net/fa/Magazine/View/3992/4011/22502
https://fa.wikishia.net/view/%D8%A7%D9%85%E2%80%8C
https://iict.ac.ir/1396/07زنان همراه فاطمه (س)
https://www.jahannews.com/news/905062
http://www.porsemanequran.com/content
https://ahlolbait.com/content/11892
https://fa.wikifeqh.ir/ام المؤمنین ام سلمه
https://fa.wikifeqh.ir/اسماء بنت عمیس
https://fa.wikishia.net/viewام ایمن
https://wiki.ahlolbait.com/ام سلمه
https://aghigh.ir/fa/news/6824
https://fa.wikifeqh.ir/فضه نوبیه.
https://wiki.ahlolbait.com/
fateme-alzahra.blog.ir
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}