اين فن ظريف


 

نويسنده: علي پيرنيا




 
شروع هر کاري هيجان انگيز است، خاصه کار معلمي، معلم در آغاز نمي داند با چه جور بچه هايي سرو کار خواهد داشت و نحوه کارش چگونه خواهد بود. آنکس که سابقه اي از اين فن ندارد و آموزش کافي نديده است بيشتر سردرگم مي شود و آنکه تعليم ديده باشد با آگاهي و اطلاع قبلي شوق و شور ديگري دارد. بهتر اين است که معلم مدت ها قبل از آغاز به کار بداند که در کدام مدرسه بايد به کار اشتغال ورزد و کلاس و درسش را نيز بداند تا با فرصت کافي درباره هر يک از آن ها تحقيق و کار کند و با يک آمادگي و زمينه مذهبي پا به کلاس بگذارد. بداند با چه گروه سني رو به رو خواهد بود و چه چيزهايي بايد به آن ها بياموزد. با اين وضع از همان جلسه اول معلم تکليف خود را مي داند و قبلاً براي کلاسش برنامه ريزي کرده است. معمولاً در جلسه اول دانش آموزان از معلم خود ارزيابي مي کنند و بعد قضاوت و معلم نيز برداشتي از مجموعه کلاس دارد و اين جبهه گيري جلسات اول بقولي خط مشي معلم را تا آخر سال تا حدود زيادي مشخص مي کند. قضاوتي که دانش آموزان در روزهاي اول از معلمان خود مي کنند جالب است و بيشتر اوقات درست هم به نظر مي رسد. به سادگي درمي يابند که فلان معلم عصباني مزاج است يا شوخ طبع، سختگير است يا ملايم. معلم نيز با خود محاسبه اي دارد که کلاسش آرام و بي دردسر است يا شلوغ و پرزحمت و شايد طرفين در اولين برخورد، چگونگي ارتباط و سياست کار، يکديگر را پيش بيني مي کنند. تا حدود زيادي معلم و محصل در اولين روزها موضع همديگر را مي فهمند و چگونگي سلوک و اصول کار را انتخاب مي کنند. معلم با تجربه تعداد دانش آموزاني را که در جلسات اول به راه هاي مختلف سعي دارند خود را به او نزديک کنند مي شناسد و نقش آن ها را درمي يابد و متوجه است که تسليم گروه خاصي نشود که بالطبع ناچار شود تعداد ديگري را کنار بگذارد.
از اولين ساعت کار معلم آگاه و علاقه مند مي داند که چه بايد بکند و وقت را بيهوده هدر نمي دهد و براساس طرحي که دارد کارش را شروع مي کند. البته اين اصول در صورتي امکان پذير است که مدرسه آن نظم دلخواه را داشته باشد و با مديريت صحيح و تربيت دادن کلاس و برنامه درسي در آغاز کار هرکس وظيفه خود را بداند و بر طريق اصولي دقيق کارها تقسيم شده باشد. در بيشتر موارد شاهد بوده ايم که مدارس در آغاز سال تحصيلي آشفته و بي نظم هستند. کلاس ها تقسيم بندي نشده اند و دانش آموز نمي داند به کجا بايد برود. برنامه کلاس تنظيم نشده است چون معلم به تعداد کافي در اختيار مدرسه نبوده و مسئول مدرسه نمي داند چه کلاسي را بايد در اختيار فلان معلم بگذارد و شايد مدت ها طول بکشد تا معلمي به آن مدرسه اعزام دارند و برنامه اي و انضباطي برقرار شود. گاهي هم عکس آن اتفاق مي افتد و معلم پس از مدتي به جاي ديگر منتقل مي شود و مدت ها کلاسش بي سرپرست مي ماند. در تعطيلات تابستان بايد مدرسه را از لحاظ کلي آماده کنيم. تعميرات ساختماني و وسايل مدرسه و خريد مايحتاج و آماده کردن کلاس ها و رفع نقايص در تعطيلات تابستان، بايد انجام پذيرد. پس از ثبت نام، تقسيم بندي دانش آموزان و مشخص کردن کلاس ها نيز نبايد به آغاز سال تحصيلي موکول شود. معلميني که مورد نياز هستند نيز بايد قبل از شروع مدارس به محل کار خود مراجعه کنند و برنامه سالي را که در پيش دارند مشخص کنند که در شروع کار دانش آموز بدون دردسر و ناراحتي به کلاس خود برود و معلم با آگاهي و برنامه ريزي قبلي کارش را آغاز کند. مسئولين مدارس، نيز در موقع تعطيلات تمام ايرادات و اشکالات مدارس در جريان کار نقصي مشاهده شود ناشي از ضعف مديريت است.
معلم نيز اگر نداند که چه مي خواهد بکند و طرحي در مورد کلاس نداشته باشد وقت دانش آموزان را تلف خواهد کرد. بايد همه پيش بيني هاي لازم را بکنيم، مواد مورد لزوم براي کلاس و وسايل کمک درسي و خلاصه آنچه در مورد پيشرفت دانش آموزان مؤثر مي دانيم. بايد قبلاً در مورد آن فکر کرده باشيم. اگر معلم به کلاس وارد شود و نداند امروز چه درس خواهد داد و ساعت هاي مختلف را دانش آموزان چگونه خواهند گذرانيد نظم کار و چرخش کلاس را کند کرده است. از آن گذشته وقتي دانش آموزان بي هدفي و بي توجهي معلم را تشخيص دهند کار کلاس به آشفتگي و بي نظمي مي کشد که کوشش معلم بايد اول متوجه آرام کردن کلاس بشود. بايد برنامه درسي و موادي که دانش آموز بايد در عرض سال تحصيلي فراگيرد و قبلاً با دقت و اطلاعات کافي تعيين و مشخص شده، معلم قبلاً با ضوابطي که دارد تقسيم بندي کند تا بداند مثلاً در فاصله هر سه ماه چه ميزان از درس ها بايد خوانده شود و در هر جلسه چه مقدار کار ضروري است. و نيز بتواند بدرستي تشخيص بدهد که در فاصله امتحانات چه ميزان از کتاب را دانش آموزان بايد بدانند و پيشرفت کارش در هر يک از اين فاصله ها چگونه بوده است – و اگر هر شب برنامه فشرده کارهاي روز بعد را مرور کند و با آمادگي و اطمينان خاطر قدم به کلاس بگذارد، هم خود اعتماد به نفس بيشتري خواهد داشت و هم اينکه ميزان کار و فعاليتي که روزانه انجام مي شود مي تواند بسنجد و هم کلاس از يک پيشرفت منظم و دقيق برنامه ريزي شده اي برخوردار خواهد شد. از اين ها هم که بگذريم معلم مي تواند نحوه کار خويش را نيز از راه پيشرفت کلاس ارزيابي کند و نقاط ضعف و قدرت خود را دريابد. بايد توجه داشت که اين برنامه ريزي آنقدرها هم جدي و حتمي الاجرا نيست که معلم خود را موظف بداند که آنچه در نظر دارد در روز معين تمام و کمال اجرا کند ولو آنکه کلاس آمادگي نداشته باشد. معمولاً آنچه که پيش بيني و طراحي مي شود در موقع اجرا مسائل و موضوعات ديگري را به همراه مي آورد که قبلاً پيش بيني نشده و ممکن است برنامه بطور ناقص اجرا شود که در عين حال لطمه اي به اصل مطلب وارد نمي آورد و اگر هم مبحثي ناتمام بماند در جلسات بعد جبران خواهد شد.
معلم نبايد نگران بشود اگر در کلاس آمادگي پذيرفتن درس او به وجود نيامده و يا نتوانسته عيناً آنچه دلخواهش بوده انجام دهد، بلکه بايد به دنبال علل باشد و سعي کند تا از راه هاي گوناگون روش و نحوه کار را تغيير بدهد و زمينه ذهني دانش آموزان را آماده سازد. در کارهاي گروهي و فعاليت هاي علمي بهتر است خود معلم با دانش آموزان تشريک مساعي داشته باشد و به کار يک يک آنان توجه کند. هر چه بيشتر با دانش آموزان صميمي و همراه باشيد آن ها بمراتب به شما نزديکتر و وابسته تر خواهند بود. بسياري از معلمان از اينکه بقول معروف به بچه ها رو بدهند وحشت دارند و هميشه فاصله اي جدي و غيرقابل نفوذ ميان دانش آموزان و خويشتن ايجاد مي کنند. معمولاً در اين جبهه گيري غير از تحکم و سردي و بيگانگي چيزي به وجود نمي آيد. رابطه معلم و دانش آموز اگر صميمي و براساس تفاهم و همکاري و تشريک مساعي باشد دانش آموز معلمش را چون ناجي، راهنما و ايده آل خود مي شناسد و بر همين شيوه تأثير مي پذيرد و يا بهتر بگوئيم مستقيماً معلمش را تقليد مي کند. وقتي معلم با تمام وجودش سخني گرم و دلنشين مي گويد بي چون و چرا در کلاس تأثير مي گذارد و همه بدون ذره اي تصور انتزاعي ديگر آن را مي پذيرند. چقدر دشوار است کسي که مورد مراقبت و توجه عده اي است و حرکاتش، طرز سخن گفتنش، لباس پوشيدنش و حتي راه رفتنش مورد ارزيابي و تقليد ديگران. باز در اينجا به مسئله حساس و مهم انتخاب معلم برمي خوريم که بايد از جميع جهات سنجيده و برگزيده باشد. معلم بايد متوجه احساسات ظريف و پاک دانش آموزان باشد و در برخورد هايش بارها درمي يابد که کودکان چه زود مي گريند و چه ساده مي خندند. کلمات و رفتار ما بايد بسيار دقيق و حساب شده باشد که به احساسات آن ها لطمه اي نزند. روح حساس و لطيف آن ها را آزرده نکنيم. معلم با تجربه متوجه شده است که با جبر و فشار نمي توان کودکي را به انجام کاري وادار ساخت و يا اگر به اين وسيله متوسل بشويم از جهات ديگري کودک را ضايع کرده ايم. انضباط و انجام تکاليف و حاضر کردن درس بر عهده دانش آموزان است و جبران کردن و تشويق و تنبيه نيز بر عهده معلم. دانش آموز بايد احساس کند که بي توجهي و انجام ندادن تکاليف و يا غفلت از امور مدرسه عواقب بدي براي او خواهد داشت و مورد مؤاخذه و تنبيه واقع خواهد شد. اما تنبيه در مدارس مختلف و نزد معلمان مختلف کاملاً شکل عوض مي کند: در بعضي جاها هنوز تنبيه بدني معمول است و عده اي نيز با سياست هاي خود راه هاي ديگري را ترجيح مي دهند. آنچه مسلم است دانش آموز بايد بداند که پاداش و کيفري وجود دارد. و نيز بايد احساس کند که محتاج آن چيزهايي است که به او تعليم مي دهند و براي فراگيري برانگيخته شود.
تمام شيوه ها و روش ها بر مبناي تحقيقات و اصول تجربي است با وجود اين هر فرد خود به ذات شخصيتي است خاص خودش و وقتي به کاري مي پردازد در حين آن کار است که خودش را نشان مي دهد. معلم هم با همه دوره هايي که ديده يا نديده و همه تصوراتي که از کارش دارد زماني مشخص مي شود، که ارزش دارد و مؤثر است يا بي حاصل، که به محک زده شود و کلاس حوزه وسيع اين خودنمايي است. شايد در اولين روزها شخص بتواند از خويشتن يک ارزيابي منصفانه داشته باشد که چگونه معلمي است، و با شهامت خويشتن را جهت بهبود ببخشد و کارش را در مسير پيشرفت اصلاح کند. آخر نمي تواند همه چيز بر اساس آموخته ها و تعليمات باشد. بسياري تجارب و اطلاعات هم در حين کار حاصل مي شود و اينکه هر کس از خويشتن هم سهمي بگذارد و ابتکاري به خرج دهد. اين قدرت و اعتماد به نفس و تسلط به درس و شخصيت معلم است که او را مقبول در ميان دانش آموزان مي کند و اطمينان به اينکه آنچه در ظاهر شماست، آنچه مي گوييد آنچه مي نويسيد عين صداقت و ثواب است و اندک تزلزلي در آن نداريد. اين سکوتي که در جلسات اول کلاس مي بينيد براي ارزيابي و شناسايي شماست. آن ها با زيرکي و شيطنت مشغول شناسايي و جبهه گيري در برابر شما هستند. و پس از چند هفته راه نفوذ، نزديک شدن، جبهه گرفتن و خلاصه مقابله با شما را پيدا کرده اند و اين شما هستيد که از قدم اول مي توانيد در آن ها اعتماد و اعتقاد و اطمينان به وجود آوريد و پايه هاي ارتباط معنوي و زيباي معلم و شاگردي را استوار سازيد.
در عين حال بايد متوجه باشيد که اگر بخواهيد بطور کلي مهر و گذشت و يگانگي را جايگزين انضباط و اقتدار و انجام وظيفه و درس و تکاليف مدرسه بکنيد به زودي شخصيت شما دستخوش شيطنت ها و زيرکي هاي دانش آموزان مي شود و ديگر نمي توانيد آن ها را اداره کنيد. اين دانش آموزان با هوش و حسابگرند و خيلي زود کشف مي کنند که با کدام معلم مي توان شوخي کرد، کدام معلم بد عنق و سخت گير است، در کدام ساعت مي توان تفريح کرد يا تکليف شب را نوشت. کدام يک از معلمين به کارش وارد است و باسواد است و کدام يک بي مايه است و معلم خوبي نيست. بايد توجه داشت معلمي که به عوض درس و توجه به شاگردان به آن ها امتيازات بيجا بدهد و بخواهد از اين طريق و کمک کردن به آن ها پايگاهي براي خود دست و پا کند مورد نفرت دانش آموزان قرار مي گيرد. آن ها بخوبي تشخيص مي دهند که کدام معلم براي آن ها زحمت مي کشد و کدام معلم در اين تصورات نيست و کارش را با بي تفاوتي سرسري مي انگارد.
سعي کنيد محيط کلاس را زنده و معقول نگاه داريد و دانش آموزان را به مطالعه و آگاهي به مسائل جدا از مدرسه تشويق کنيد. در قضاوت ها عادل باشيد و نسبت به همه صميمي و مقتدر و وقت شناس باشيد. اگر به موقع سر کلاس حاضر شويد و به موقع کلاس را ترک کنيد عملاً درس وظيفه شناسي و وقت شناسي را ياد داده ايد. حتي المقدور از فرصت ها و ساعات کلاس استفاده کنيد و هيچ وقت دانش آموزان را به حال خود رها نکنيد. دانش آموزان بايد به دقت، دانايي، شخصيت و رفتار شما تسليم شود و شما تسلط بر او را احساس کنيد و در همين شرايط به جهت خير و صلاح هدايتش کنيد. ضعف شما اعتقاد او را سست مي کند. به آن ها فرصت بدهيد تا سؤال کنند و يا خود را نشان دهند. هر کدام از دانش آموزان شما آرزو دارند به طريقي مطرح باشند و در وجود هر يک از آنان استعدادي است که شايد بر شما مجهول بماند. در جهت کشف آن ها کوشش کنيد و به همه يکسان توجه داشته باشيد. سعي کنيد هرگز با آن ها درگير نشويد. کارهاي لجوجانه و تکلم ظالمانه ممکن است نتايج بدي داشته باشد. تا امکان دارد امور را بر اساس تفاهم و منطق و صميميت حل و فصل کنيد. خشونت و اهانت مشکلي را حل نمي کند، به عوض تحقير آن ها را اخلاقاً موظف کنيد و دوستانه براهشان بکشيد. همه وجود معلم آموزش است و چقدر سخت است که انسان بر همه امور عادي و جاري زندگيش محدوديت و شرايط بگذارد و در قالبي محدود نفس بکشد تا ديگران در پرتو تعليمات او در مسير متعالي و انساني قرار گيرند. و اين مهم از معلم ساخته است.
منبع:نشريه پايگاه نور شماره 11