پاسخ به شبههافکنان: خون شهدا به هدر نرفته است
نگاهی به دستاوردهای خون پاک شهدا در پرتو بیانات رهبری
در این مطلب با نگاهی به دستاوردهای خون پاک شهدا در پرتو بیانات رهبری به شبهه هدر رفتن خون شهدا پاسخ خواهیم داد.
مقدمه:
در پی حوادث اخیر منطقه و بازگشت برخی از نیروهای ایرانی از سوریه، طیف گستردهای از افراد با انگیزههای مختلف، از جمله بدخواهان انقلاب اسلامی و سادهلوحان، خناسان و بدلان و منافقان و کوردلان و شبهه افکنان و جاهلان مقدس مآب،ادعا میکنند.که خون شهدای مدافع حرم به هدر رفته است. این افراد با طرح شبهاتی نادرست، تلاش میکنند تا ارزشها و دستاوردهای عظیم این ایثارگریها را زیر سؤال ببرند.
اما مقام معظم رهبری با درایت و بصیرت همیشگی خود، به این شبهات در سخنرانی های مختلف پاسخهای روشنی داده و برکات فراوان خون شهدا را برشمردهاند. در ادامه، به برخی از مهمترین این برکات اشاره خواهیم کرد:
نگاهی به دستاوردهای خون پاک شهدا در پرتو بیانات رهبری
امنیت اعتاب مقدّسه ثمره خون شهدا
نکتهی بعدی دربارهی مسئلهی «دفاع از حرم» است. «دفاع از حرم» یک عنوانی است که در ایران، در بین مردم ما و جامعهی ما، آنچنان جا افتاد که بهترین جان های ما آماده شدند که بروند خودشان را برای آن فدا کنند؛ خون های پاکی ریخته شد، جانهای عزیزی در این راه برای دفاع از حرم داده شد.یک عدّهای ــ حالا من تعبیر بد نمی خواهم بکنم ــ از روی عدم تحلیل درست، عدم فهم درست، عدم شناخت لازم از مسائل، تصوّر می کنند و به زبان میآورند و شاید ترویج می کنند که با حوادث اخیر منطقه، خون هایی که در راه دفاع از حرم ریخته شد، هدر رفت! این خطای بزرگ و این اشتباه بزرگ را این ها می کنند. خون ها هدر نرفت.
اگر این جان ها نمی رفتند، این مبارزه انجام نمی گرفت، این حاج قاسم سلیمانی در کوهها و بیابانهای این منطقه با آن شهامت حرکت نمی کرد و [مدافعان را] دنبال خودش نمی کشاند، امروز از این اعتاب مقدّسه خبری نبود؛ این را مطمئن باشید. نهفقط از زینبیّه خبری نبود، از کربلا هم خبری نبود، از نجف هم خبری نبود. دلیلش؟
سامرّا؛ در مورد سامرّا یک مقدار غفلت شد، شما دیدید که گنبد عسکریّین (علیهما السّلام) را ویران کردند، ضریحشان را شکستند؛ چه کسانی؟
همان تکفیریها، با کمک آمریکاییها. همهجا همینجور می شد؛ اگر چنانچه این دفاع انجام نمی گرفت، سرنوشت این اعتاب مقدّس، این قبلههای دل مردم مسلمان، سرنوشت همان گنبد تخریبشدهی عسکریّین (علیهما السّلام) می شد.
این ها رفتند تلاش کردند، کار کردند، جلوی دشمن را گرفتند، توی دهن دشمن زدند، توانستند از یک حقیقت بزرگ دفاع کنند. این حقیقت بزرگ فقط هم مکان مقدّس نیست؛ صاحب مکان است، مکتب آن امام بزرگوار است.
این را هم ما بدانیم که اساساً در فرهنگ قرآنی، هر خونی که در راه خدا ریخته بشود، بجا ریخته شده، هدر نمی رود؛ هیچ خونی هدر نمی رود؛ حتّی اگر چنانچه پیروزی حاصل نشود، خونی که ریخته شد، هدر نمی رود.
خون جناب حمزه در اُحد ریخته شد؛ هدر رفت؟ نه. بالاتر از همه، خون سیّدالشّهدا (سلام الله علیه) در کربلا ریخته شد؛ هدر رفت؟ نه. خونی که در راه حق ریخته می شود هدر نمی رود.
قرآن هم ناطق به این معنا است؛ قرآن می فرماید: وَ مَن یُقاتِل فی سَبیلِ اللَهِ فَیُقتَل اَو یَغلِب فَسَوفَ نُؤتیهِ اَجرًا عَظیمًا.(1) فرق نمی کند؛ چه پیروز بشوید، چه کشته بشوید، شکست بخورید، پیروز نشوید، نفْس این حرکت پیش خدا ارزش دارد؛
این جهاد پیش خدای متعال ارزش دارد، اهمّیّت دارد. و البتّه پیروزی هم قطعی است. حالا به این جولهی باطل نگاه نکنید؛ بدانید این هایی که امروز جَوَلان می دهند، یک روز زیر پای مؤمنین لگدمال خواهند شد.
اگر ما در زمینههای سیاسی، اجتماعی، اقتصادی، آبادی کشور، عزت ملت هر پیشرفتی در طول این بیست و هفت سال کردیم، مرهون فداکاری آن کسانی است که در بحرانی ترین روزها و سخت ترین آزمون ها سینههایشان را سپر کردند و رفتند در مقابل خطر ایستادند؛ هوشیارانه و صبورانه مقاومت کردند و جنگیدند.
«فمنهم من قضی نحبه و منهم من ینتظر». برترین هاشان آن کسانی بودند که به شهادت رسیدند. شهدای زندهی ما، این جانبازان عزیز هم در حقیقت شهیدند، اینها برترین هایند.
این بود که ملت ایران را به صورت یک نیروی شکستناپذیر در آورد؛ این است که در تحلیل های امروزِ دنیا، آنجائی که صحبت از تعرض و تجاوز و اهانت به ملت ایران است، عقلای قوم می گویند با ملت ایران شوخی و سرسختی نکنید.
این اقتدار معنوی را همین جوان ها برای ما به وجود آوردند و این شد یک ذخیره برای این ملت. خون شهیدان ما هدر نرفت؛ خدا را سپاس می گوئیم.(2)
بزرگ ترین سرمایه ثمره خون خون شهدا
مرگ براى همه هست. ما اگر در راه خدا بمیریم، به حسب موازین مادّى و ظاهرى هم چیزى از دست ندادیم. این مردن که بالاخره سرنوشت اجتنابناپذیر هر یک از ما است و [«جان»] متاعى است که بالاخره از دست ما خواهد رفت؛ منتها دو جور ممکن است این متاع را و این جان را از دست داد:یکى اینجور که این متاع را گم کنیم، یکى اینکه آن را بفروشیم. کدام بهتر است؟ آنهایى که می میرند و در راه خدا کشته نمی شوند و در راه خدا نمی میرند، آنها جانشان را گم کردهاند؛ چیزى در مقابل گمشده، در دست کسى نیست
آنهایى که این متاع را در راه خدا می دهند و جانشان را در راه خدا مصرف می کنند، کسانى هستند که این را می فروشند و در مقابلش چیزى می گیرند؛ اِنَّ اللهَ اشـتَریّْ مِنَ المُـؤمِنینَ اَنفُسَهُم وَ اَموالَهُم بِاَنَّـ لَهُمُ الجَنَّـة.
این جان را شهید فروخت و در مقابلِ آن، بهشت را گرفت، رضاى الهى را گرفت که بالاترین دستاوردها است. با این دید به شهادت و مردن در راه خدا نگاه کنیم.
شهادت مرگ زیرکان است؛ مرگ انسان هاى زیرک و هوشیار است که نمی گذارند این جان، مفت از دست آنها برود و در مقابلِ آن، چیزى عایدشان نشود. این جان، سرمایهی اصلى ما است.
نه مردنِ بدون شهادتْ پیرى و جوانى می فهمد، و نه شهادت؛ بسیارى هستند که در راه خدا کشته هم نم یشوند، امّا در جوانى می میرند؛ چقدر جوان ها هستند که می میرند و درحقیقت جانشان از دستشان رفته؛ اگر در راه خدا حرکت نکنند، اگر مسیر آنها مسیر الهى نباشد و مرگ آنها در راه خدا و هجرت فیسبیلالله و جهاد فیسبیلالله نباشد، این متاع، این عمر - که چیز بسیار عزیزى است- از دستشان رفت و در مقابلش چیزى هم عاید خودشان نشد.
البتّه کسان آنها اگر صبر کنند، خداى متعال در مقابل صبر، به آنها اجر خواهد داد؛ امّا خود آن مرده، در مقابل جانش که از او گرفته شد، هیچچیزى به دست نیاورد.
بسیارى هم هستند که شهید می شوند در راه خدا، [امّا] در سنین غیرجوانى -این شهداى محراب ما، این عزیزانى که در جبهههاى جنگ در سنین بعد از جوانى به شهادت رسیدند که کم هم نیستند- اینها هم کسانى هستند که جانشان را فروختند؛ جوانهاى ما هم همینجور.
شهادت یک چنین امتیازى است براى هر انسانى. واقعاً اگر خداى متعال این دعا را از کسى قبول بکند که مرگ او را به شهادت قرار بدهد، بزرگترین امتیاز را به او داده؛ زیرا سرمایهاى که از بین می رفت، هدر می شد، پوک می شد، ضایع می شد، در مقابلش چیزى نبود، خداى متعال آن را بهعنوان یک کالایى قبول کرده و در مقابلِ آن، بهشت را و رضاى خودش را داده.(3)
بزرگترین امتیاز ثمره خون خون شهدا
واقعاً اگر خداى متعال این دعا را از کسى قبول بکند که مرگ او را به شهادت قرار بدهد، بزرگترین امتیاز را به او داده؛ زیرا سرمایهاى که از بین می رفت، هدر می شد، پوک می شد، ضایع می شد، در مقابلش چیزى نبود، خداى متعال آن را بهعنوان یک کالایى قبول کرده و در مقابلِ آن، بهشت را و رضاى خودش را داده... حالا چرا شهادت اینقدر باعظمت و با اهمیت است؟علّت این است که این انسانى که جان خود را در راه خدا می دهد، درحقیقت در یک لحظهی نیاز، در آنوقتى که دین خدا و راه خدا احتیاج دارد به کسانى که آن را رونق بدهند، آن تلاش لازم را انجام داده.
کسى که در راه خدا تلاش می کند، براى خدا از راحتى، از زن و بچّه، از آسایش معمولى، از امتیازات مادّى صرفِنظر می کند و خود را در یک سنگرى از سنگرهاى مبارزه قرار می دهد، این گذشت او، این عظمت مجاهدت او است که پاداش الهى را که همان شهادت است براى او به دنبال دارد. لذا مکرّر عرض کردهایم که شهادت درحقیقت پاداش و مزد جهاد فیسبیلالله است و بالاترین مزد است.(4)
زنده نگه داشتن خون شهدا
گاهی رنج و زحمتِ زنده نگه داشتن خون شهید، از خود شهادت کمتر نیست. رنج سی ساله امام سجّاد علیه الصّلاة والسّلام و رنج چندین ساله زینب کبری علیهاسلام از این قبیل است.رنج بردند تا توانستند این خون را نگه بدارند. بعد از آن هم همه ائمّه علیهم السّلام تا دوران غیبت ، این رنج را متحمّل شدند. امروز، ما چنین وظیفهای داریم. البته شرایط امروز، با آن روز متفاوت است. امروز بحمداللَّه حکومت حق - یعنی حکومت شهیدان - قائم است.(5)
درخت ستبر و ریشه دار انقلاب ثمره خون خون شهدا
هر روز که بر نظام جمهوری اسلامی ایران می گذرد و افقهای تازه آشکار می گردد و فرازونشیبهای این راه پُرافتخار نمایانتر می شود، ارزش جانبازی شهیدان جلوهی بیشتر مییابد.آنان با خون خود بنیان این سازهی عظیم و پُرشکوه را مستحکم کردند و نهال نورسی را به درخت ستبر و ریشهداری تبدیل نمودند.
میدان مجاهدت در عرصههای گوناگون همچنان گشوده است، و قلّهی جهاد، شهادت است؛ فَمِنهُم مَن قَضیٰ نَحبَه وَ مِنهُم مَن یَنتَظِر. (6) تکریم شهیدان و تعظیم در برابر خانوادههای صبور آنان، واجب بزرگ امروز و همیشهی ما است.(7)
شناخت منافقین ثمره خون خون شهدا
اگر حوادث معدودی از قبیل هفتم تیر اتفاق نمیافتاد و این سرمایهها از دست ملت ایران نم یرفت، یقیناً ملت عزیز ایران نمی توانست چهرهی منافقین را اینجور آشکار تشخیص دهد؛ باز آنها می توانستند نفوذ کنند - « لَو خَرَجوا فیکُم ما زادوکُم إِلّا خَبالًا وَلَأَوضَعوا خِلالَکُم یَبغونَکُمُ الفِتنَةَ وَفیکُم سَمّاعونَ لَهُم ۗ وَاللَّهُ عَلیمٌ بِالظّالِمینَاگر آنها همراه شما (بسوی میدان جهاد) خارج می شدند، جز اضطراب و تردید، چیزی بر شما نمیافزودند؛ و بسرعت در بین شما به فتنهانگیزی (و ایجاد تفرقه و نفاق) میپرداختند؛ و در میان شما، افرادی (سست و ضعیف) هستند که به سخنان آنها کاملاً گوش فرا میدهند؛ و خداوند، ظالمان را میشناسد.(8)
می توانستند خودشان را موجّه جلوه دهند. این حادثه، افشاگر واقعیت پلید منافقین شد. دشمنان اساسی و اصلی اسلام، یعنی استکبار و صهیونیستها از اینها حمایت کردند؛ پس چهرهی آنها هم آشکار شد. درست است که این حادثه سرمایههائی را از ما گرفت،.
اما این شهادت ها، این خونهای بناحقریخته، برای ملت ایران دستاوردهای بزرگی هم با خود آورد، مثل همهی شهادت ها؛ شهادت اینجور است. کشته شدن در راه خدا، ریختن خون مظلومان در راه خدا، این اثر قهری و طبیعی را دارد که با خود دستاوردهائی را به امت اسلامی، به ملتهای مسلمان، به تاریخ اسلام تقدیم می کند.(9)
بقای انقلاب ثمره ی خون شهدا
برادران! عزیزان! باور عمیق قلبی این بنده ی حقیر این است که ما امروز همهمان بر سر سفره ی شهدا نشسته ایم. بقای این انقلاب به خاطر خون شهیدان است... شهادت است که پای ماندگاری و پایداری و بقاء ارزشها را امضاء می کند.بزرگترین اجری که در این دنیا به شهید داده می شود، بقاء و استحکام آن حقیقتی است که شهید جان خود را برای آن حقیقت فدا کرده است. خدای متعال آن حقیقت را به برکت خون شهید حفظ می کند.
سازوکار منطقی و عقلائىِ این هم معلوم است؛ وقتی یک جامعهای از جان خود، از هستی خود، از راحتی خود، برای یک ارزشی، یک حقیقتی می گذرد، حقانیت خود را در دنیا به اثبات می رساند؛ و حقانیت است که می ماند، حق است که باقی می ماند؛ این سنت الهی است. شهدای عزیز ما و ایثارگران ما کسانی هستند که از همه ی خواسته های شخصی خود دل بریدند.
این به زبان آسان است. فقط دل بریدن از پول و مال و سرمایه نیست؛ دل بریدن از عواطف است. شهید از مهر مادر، از سایهی پدر، از لبخند کودک، از عشق همسر دل می بُرد و به سوی انجام وظیفه حرکت می کند.(9)
برکت و تداوم و گشایش ثمره خون شهدا
خاصیت طبیعی شهادت، ایجاد برکت و تداوم و گشایش در حرکت به سمت تعالی و کمال است. اینکه خداوند متعال در قرآن (: وَلا تَحسَبَنَّ الَّذینَ قُتِلوا فی سَبیلِ اللَّهِ أَمواتًا ۚ بَل أَحیاءٌ عِندَ رَبِّهِم یُرزَقونَ : (ای پیامبر!) هرگز گمان مبر کسانی که در راه خدا کشته شدند، مردگانند! بلکه آنان زندهاند، و نزد پروردگارشان روزی داده میشوند.) شهید را زنده معرفی می کند(10)و در عرف اسلامی و اصطلاح متشرعه به کشتهی راه خدا - شهید یعنی شاهد، ناظر و حاضر - این به این معناست که خون شهید ضایع نخواهد شد؛ شخصیت شهید که تبلور همان آرمانهای او و آرزوهای اوست، از میان مردم رخت بر نخواهد بست؛ این خاصیت شهادت است.
آن کسانی که این حقیقت را از بن دندان درک کردهاند و تصدیق کردهاند، برای آنها کشته شدن در راه خدا به هیچ وجه ضایعه به حساب نمیآید؛
بلکه یک افتخار است، یک اقبال بزرگ است؛ آن را می خواهند، آن را از خدا می طلبند؛ آن را مثل یک حاجت بزرگ، در ذکر و مناجاتِ خودشان با خدا مطرح می کنند.(11)
فرصت خدمت به نظام ثمره خون شهدا
روز قوهی قضائیه یا هفتهی قوهی قضائیه با نام و یاد یک شهادت بزرگ معرفی می شود؛ شهادت برجستگانی از نظام جمهوری اسلامی، که در میان آنها شخصیت برجستهی شهید عزیز مرحوم آیتاللَّه بهشتی و برخی دیگر از مسئولان قوهی قضائیه و نیز قوای دیگر حضور داشتند.فکر خوبی شد که سالگرد گزارش قوهی قضائیه منطبق شود با سالگرد یادآوری این شهادت بزرگ. این شهادت ها پشتوانهی حرکت ملت است.
حادثهی هفتم تیر و شهادت شهید مظلوم مرحوم دکتر بهشتی و دیگر یارانش یک مقطعی برای حرکت عظیم انقلاب به سمت هدفهای خود شد، بعد از آن که می خواستند این حرکت را به طرفهای دیگر منحرف کنند. این شهادت ها پشتوانه است؛ پشتوانهی حرکت است.
لذا ما در حرکت خودمان، در مسئولیت های خودمان همیشه بایستی به یاد این فداکاری های بزرگ باشیم و بدانیم که اگر ما امروز در بخش قضائی کشور یا در قوهی مجریه یا در بخش قانون گذاری یا در سایر دستگاه های کشور توان و فرصت خدمت به نظام جمهوری اسلامی و ملت ایران را داریم، این به برکت آن شهادت هاست؛ این در سایه آن فداکاری هاست.
بدانیم که آنچه امروز در دست ماست، آسان به دست نیامده است؛ جان های عزیزی فدا شدند، انسانهای بزرگی فداکاری کردند، خونهای گران قیمتی بر زمین ریخته است که این نظام به پشتیبانی آنها توانسته است روز به روز بر اقتدار خود بیفزاید. این مسئولیت ها، این توانائىِ کار و این فرصت ها را قدر بدانیم و کار کنیم.
لذا تقارن این دو مناسبت را من تقارن شایستهای می بینم و به روح مطهر شهدای هفتم تیر (رضوان اللَّه تعالی علیهم) و همچنین همهی شهدای عزیز اسلام و انقلاب و دوران دفاع مقدس از صمیم قلب درود می فرستیم و از خدا می خواهیم که ما را توفیق دهد که بتوانیم در راه آنها حرکت کنیم، در جهت آنها اقدام کنیم و قیام کنیم. این چیزی است که باید دائماً در ذهن ما باشد (1).
صبر و متانت و آرامش و استقامت ثمره خون شهدا
اگر چه در حوادث انقلاب، شگفتیهای بینظیر کم نیست و از آغاز نهضت بزرگ ملت ایران - که به انقلاب اسلامی منتهی شد - تا پیروزی انقلاب و از پیروزی انقلاب تا امروز، در طول دوران مبارزه و انقلاب، حوادث شگفتانگیز و بینظیر یکی پس از دیگری چشم و دل را به خود متوجه می کند؛ اما در میان این حوادث شگفتانگیز، مسئلهی شهید یک ویژگی استثنائی دارد. هر آنچه که مربوط به وجود نورانی شهید است، شگفتی است. انگیزهی او برای حرکت به سمت جهاد - که در دنیای مادی و در میان این همه انگیزهی رنگارنگ جذاب، یک جوانی برخیزد، قیامِ للَّه کند و به سمت میدان مجاهدت حرکت بکند - این خود یک شگفتی است؛ پس از آن، تلاش او، در معرض خطر قرار دادن خود در میدان های نبرد، کارهای برجستهی او در میدان ها، شجاعت ها و شهامت هائی که هر سطری از آن می تواند یک سرمشق ماندگار و نورانی باشد هم یک شگفتی است؛
و پس از آن رسیدن به شوق وافر و کنار رفتن پردهها و حجاب های مادی و دیدن چهرهی معشوق و محبوب - که در حرکات شهدا، در حرف های شهدا و در روزهای نزدیک به شهادت، همیشه جلوهگر بود و نقل های فراوانی در این زمینه هست - این هم یکی از شگفتی هاست.
در میان همین شهدای عزیز شما شیرازی ها و فارسی ها، در یک وصیتنامهای خواندم که شهید می گوید: من بی قرارم، بی قرارم! آتشی در دل من است که مرا بی تاب کرده است؛ به هیچ چیز دیگر آرامش پیدا نمی کنم مگر به لقاء تو؛ ای خدای محبوبِ عزیز! این سخن یک جوان است!
این همان چیزی است که یک سالک و یک عارف، بعد از سالها مجاهدت و سالها ریاضت ممکن است به آنجا برسد؛ اما یک جوان نوخاسته، در میدان نبرد و در میدان جهاد آنچنان مشمول تفضل الهی قرار می گیرد که این ره صد ساله را یکشبه می پیماید و این احساس بی قراری و شوق، از سوی پروردگار پاسخ مناسب می یابد.
خود این شوق هم لطف خدا و جاذبهی حضرت حق متعال است. این شگفتی بزرگی است. و بعد خون شهید است. خانوادهی شهید، مادر شهید، پدر شهید، همسر و فرزندان شهید، برادران و خواهران و نزدیکان و دوستان شهید - که اگر این جوان با مرگ معمولی از دنیا رفته بود، این ها گریبان پاره می کردند و صبر نمی کردند - در مقابل خون این شهید، آنچنان صبر و متانت و آرامش و استقامتی نشان می دادند که انسان متحیر میماند.
مادر دو شهید به من گفت: من بچههایم را خودم دفن کردم، در خاک گذاشتم و دستم نلرزید! پدر چند شهید گفت: اگر چند برابر اینها من بچه داشتم، حاضر بودم آنها را در راه خدا بدهم! این چه عنصری است؟ این چه جوهری است؟
این چه برق درخشندهای است که خدا در دل حادثهی شهادت قرار داده است که اینجور دنیای تاریک را روشن می کند؟ هشت سال ملت ایران با این برق درخشان در دل مرد و زن خود، همراه بود. و خدا دستگیری کرد؛ خدا کمک کرد.(14)
مقاومت هوشیارانه و صبورانه ثمره خون شهدا
اگر ما در زمینههای سیاسی، اجتماعی، اقتصادی، آبادی کشور، عزت ملت هر پیشرفتی در طول این بیست و هفت سال کردیم، مرهون فداکاری آن کسانی است که در بحرانی ترین روزها و سختترین آزمونها سینههایشان را سپر کردند و رفتند در مقابل خطر ایستادند؛ هوشیارانه و صبورانه مقاومت کردند و جنگیدند.«فمنهم من قضی نحبه و منهم من ینتظر». برترین هاشان آن کسانی بودند که به شهادت رسیدند. شهدای زندهی ما، این جانبازان عزیز هم در حقیقت شهیدند، اینها برترین هایند. این بود که ملت ایران را به صورت یک نیروی شکستناپذیر در آورد؛
این است که در تحلیل های امروزِ دنیا، آنجائی که صحبت از تعرض و تجاوز و اهانت به ملت ایران است، عقلای قوم می گویند با ملت ایران شوخی و سرسختی نکنید. این اقتدار معنوی را همین جوان ها برای ما به وجود آوردند و این شد یک ذخیره برای این ملت. خون شهیدان ما هدر نرفت؛ خدا را سپاس می گوئیم.(14)
عنصرهای والا و باشرف ثمره خون شهدا
شهدای ما، هر قطره خونشان توانست اکسیری بشود برای تبدیل عنصرهای پَست و نخالهی وجود ما به عنصرهای والا و باشرف. شهدا خودشان متحول شدند و در ارواح جوانان ما و مردم ما تحول آفریدند.جوانهای امروز نه امام را که مظهر قداست و شرف و نمونهی برترین اولیا بعد از معصومین بود، دیدهاند، نه دوران جنگ را تجربه کردهاند، نه سختیهای دورانهای قبل از انقلاب را دیدهاند؛ اما همین جوان های امروز با روحیهی آماده و قوی، با ذهن روشن و عزم راسخ ایستادهاند.
این بر اثر چیست؟ این همان تزریق خون است که شهیدان ما به این انقلاب انجام دادند؛ شهیدان ما را زنده کردند. این، یک ذخیره است. این ذخیره را ملت ایران باید حفظ کند.
پدران شهدا، مادران شهدا، همسران صبور شهدا، فرزندان شهدا در افتخارات پشت سر شهدا قرار دارند. اگر خانوادههای شهدا این صبوری را نمی داشتند، این تکریم به شهادت عزیزان خود برایشان اینقدر بااهمیت نبود، قدر شهادت در جامعهی ما می شکست. شهدا خودشان گوهر گرانبهائی شدند و درخشیدند و خانوادههای شهدا با رفتار خود، با ایمان خود، با صبوری خود، این گوهر درخشنده را در معرض دید همه قرار دادند.(15)
موتور حرکت جامعه ثمره خون شهدا
مسألهی شهید و ایثارگری، کهنهشدنی نیست؛ این، موتور حرکت جامعه است؛ بعضیها از این نکته غفلت می کنند. این که می بینید بعضی با سخن، قلم و حرکات خود، نگاهی به ایثار و شهادت می اندازند که آن نگاه منفی و ناسپاسانه است، بر اثر غفلت آنهاست؛.نمی فهمند پاسداری از حرمت شهیدان و ایثارگران چقدر برای یک جامعه و ملت و کشور دارای اهمیت است. شما ببینید خون مطهر حسینبنعلی (علیهالسلام) در کربلا در غربت بر زمین ریخته شد؛ .
اما بزرگترین مسؤولیتی که بر عهدهی امام سجاد (علیهالصلاةوالسلام) و زینب کبری (سلاماللَّهعلیها) قرار گرفت، از همان لحظهی اول این بود که این پیام را روی دست بگیرند و به سرتاسر دنیای اسلام آن را، به شکلهای گوناگون، منتقل کنند.
این حرکت برای احیاء دین حقیقی و دین حسینبنعلی و آن هدفی که امام حسین برای آن شهید شد، یک امر ضروری و لازم بود. البته اجر الهی برای امام حسین محفوظ بود؛ می توانستند او را در بوتهی سکوت بگذارند؛
اما چرا امام سجاد (علیهالسلام) تا آخر عمر - سی سال بعد از او، امام سجاد زندگی کردند - در هر مناسبتی نام حسین، خون حسین و شهادت اباعبداللَّه را مطرح کردند؛ آن را به یاد مردم آوردند؟
این تلاش برای چه بود؟ بعضی خیال می کنند این کار برای انتقام گرفتن از بنیامیه بود؛ در حالیکه بنیامیه بعدها از بین رفتند. امام رضا (علیهالسلام) که بعد از آمدن بنیعباس است، چرا به ریّانبنشبیب دستور میدهد مصیبتنامهی اباعبداللَّه را در میان خودتان بخوانید؟
آن وقت که بنیامیه نبودند؛ تارومار شده بودند. این کار برای این است که راه حسینبنعلی و خون او عَلَم و پرچم حرکت عظیم امت اسلام به سوی هدفهای اسلامی است؛ این پرچم باید سرپا بماند؛ تا امروز هم بر سر پا مانده و تا امروز هم هدایت کرده است.(16)
خون تازه در کالبد جامعه ثمره خون شهدا
وقتی کسی مثل شخصیت [شهید بهشتی] را که در مدیریت، در اجرا، در اقدام، در فکر، در مبانی فقهی و فلسفی، در تجربه و جهاندیدگی و روشنفکری و وسعتنظر در آن پایه و رتبه بود، از دل مدیریت نظامی نوپا بیرون بکشند و آن را از بین ببرند، باید نظام فلج می شد.اما نظام نه تنها با رفتن بهشتی و با رفتن شخصیت های برجستهی دیگری که چه با او، چه قبل از او و چه بعد از او به شهادت رسیدند، فلج و زمینگیر نشد، بلکه هر کدام از این شهادت ها مثل خون تازه یی در رگ کالبد زنده و پُرطراوت این نظام جوان دوانده شد و او را سرحالتر، بانشاطتر و پُرانگیزهتر کرد؛
این، همان استحکام نظام است، که تا الان هم همینطور است. به همین دلیل، مردم ما برای شهادت شهدا مثل بقیهی متوفی ها، به همدیگر تسلیت نمی گویند؛ تبریک می گویند. وقتی بهشتی شهید شد، مردم می گفتند: «تبریک و تسلیت»؛ غم در کنار فتح؛ این، هویت این نظام و انقلاب را روشن میکند.(17)
برتری تربیت علما نسبت به خون شهدا
من اینطور احساس می کنم که همهی رفتارهای فردی و جمعىِ ما بهعنوان مسؤول و رفتارهای ملتمان، تحت تأثیر دو مجموعه عوامل است:یک مجموعه، آن استعدادها و امکانات و اینهاست - هوش، توانایی ها و استعدادهای مردم - فرض بفرمایید یک فرد را که در نظر می گیریم،
یک قسمت از تلاش و فعّالیتش در هر میدانی از میدان ها، مربوط به آن استعدادها و توانایی ها و ظرفیت های وجودی خودش یا فضایی است که از آن استفاده می کند.
بخش دوم، آن عامل مؤثّر و جهت دهندهی ذهنیت است. مراد ما از فرهنگ، همان ذهنیتهاست. هرجا که من تعبیر فرهنگ را بهکار می برم، مرادم آن معنای عام فرهنگ است؛
یعنی آن ذهنیت های حاکم بر وجود انسان که رفتارهای او را به سمتی هدایت می کند - تسریع، یا کُند می کند - این، حدّاقل نیمی از عوامل تعیین کننده و پیش برنده و جهت دهنده به همهی رفتارهاست.
برای اینکه مسأله، کاملاً محسوس شود و آن نگرانی که در ذهن بنده است، بیشتر واضح گردد - که چرا گاهی اوقات به این مسأله، زیاد می پردازم - یک جبههی جنگ را فرض بفرمایید که یک مجموعه سرباز، با فداکاری، با قدرت تصمیم، با اراده و با ایستادگی می جنگند؛ مثل جنگی که ما هشت سال در جبهه داشتیم. در آن زمان، شما وارد منطقهای می شدید، می دیدید یک مشت جوان مؤمنِ حزبالّلهىِ فداکارِ از جان گذشته، ایستادهاند و مبارزه می کنند.
از هر کدام سؤال می کردید چرا مبارزه می کنید؟ می گفت: «وظیفهی من است. امام گفتند، دستور دینی من است. دشمن به کشور من تجاوز کرده، مرزها و ناموس مرا تهدید می کند؛ ما ملت زندهای هستیم و باید از خودمان دفاع کنیم!»
او مجموعهای از باورهای ذهنی را برای شما در میان می گذارد که اعتقاد به خدا، اعتقاد به قیامت، اعتقاد به شهادت، اعتقاد به دستور امام، لزوم اطاعت از امام، اعتقاد به متجاوز بودن این دشمن، اعتقاد به اینکه من ملتی هستم که باید از خودم دفاع کنم، در آن هست.
این مجموعهی در هم آمیختهی در هم تنیدهی اعتقادات دینی و اینها در بیان او بروز میکند. شما میبینید که این اعتقادات موجب شده است تا این جوان بایستد، از آسایش خانهاش، از زندگی، از تحصیل و دانشگاهش دست بکشد، به جبهه برود و جان خودش را به خطر بیندازد؛ احیاناً هم کشته یا مجروح شود و تا آخر عمر با آن بسازد که الان روی چرخ، تعدادی از آنها را مشاهده میکنید.
حالا اگر در همین حالی که این جوان در این میدان با این حرارت می جنگد، یک نفر بیاید، بنا کند در این باورها خدشه کردن و مثلاً بگوید:
«اینکه شما می گویید این دشمن، متجاوز است، چه تجاوزی؟ ما اوّل حمله کردیم!»؛ شروع کند در ذهنیت او رخنه کردن و اعتقاد او را به متجاوز بودن این دشمن و به فضیلت و ارزش شهادت، ضعیف کند، اعتقاد او را به اینکه وقتی امام دستور داد، باید دستور امام عمل شود، تضعیف کند؛ اعتقاد و باور او را به اینکه یک فرد باید از کشور، از میهن و از مرزهای خودش دفاع کند، ضعیف کند؛ خوب، شما ببینید این جوان مؤمنِ آمادهای که مثل گلولهی سوزانی به سمت سینهی دشمن حرکت می کرد، با این تبدیل باورها تبدیل به چه می شود؟!
به یک موجود پشیمان، متزلزل، مردّد و احیاناً پشت به جبهه کرده، تبدیل میشود. یعنی همین آدم، همین شخصیت، با همان استعدادها، با همان قدرت بدنی، با همان هوش، با همان توانی که از لحاظ جسمانی و مغزی و قدرت اراده و تصمیمگیری داشت، با تبدیل محتوای ذهنی خودش، از یک موجود فعال پیشروِ اثرگذار، تبدیل به یک موجود منفعلِ منهزم می شود. این امر بسیار واضحی است.
خوب؛ ممکن است کسی هم برود، آن احساسات، آن ایمان و آن باور را در او تقویت کند، یا در کسیکه آنچنان نیست، این ایمان را بهوجود آورد و از او یک موجود اثرگذارِ فعّالِ پیشروِ آنچنانی بسازد. من به این نکته، متنبّه شدم که اینکه می گویند:
« عَنْ مُدْرِکِ بْنِ عَبْدِ الرَّحْمَنِ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ الصَّادِقِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ ع قَال إِذَا کَانَ یَوْمُ الْقِیَامَةِ جَمَعَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ النَّاسَ فِی صَعِیدٍ وَاحِدٍ وَ وُضِعَتِ الْمَوَازِینُ فَتُوزَنُ دِمَاءُ الشُّهَدَاءِ مَعَ مِدَادِ الْعُلَمَاءِ فَیَرْجَحُ مِدَادُ الْعُلَمَاءِ عَلَى دِمَاءِ الشُّهَدَاء:
امام صادق علیه السّلام فرمود:در روز قیامت خداوند عزّ و جل مردم را در یک مکان جمع مىکند و میزان هاى اعمال را بر پا مىدارد،در این هنگام خونهاى شهدا با مداد علما سنجیده مىشود،مداد علما بر خونهاى شهدا برترى پیدا مىکند.» (18)
معنایش این است. آن عالِم است که می تواند محتوای ذهن انسانی را تبدیل به چیزی کند که از این جسم - به اصطلاح رایج امروز، از این سختافزارِ موجودِ بشری - یک انسان متعالی، یک انسان پیشرو و یک انسان فعال و مقاوم بسازد.
یک عالِم می تواند این کار را بکند؛ «مداد العلماء»، واقعاً «افضل از دماء شهدا» است. برای خاطر اینکه همین جوانان طلبهی ما در میدان جنگ - آن گروه رزمی تبلیغی - به میدان جنگ می رفتند - من بارها آنها را در آنجا مشاهده کردم - و انسانها و آدم های معمولی را تبدیل به آدم های مقاوم می کردند؛ انسانهای سست را تبدیل به آدمهای قرص و انسانهای متزلزل را تبدیل به انسان های ایستادهی دارای مقاومت می کردند.(19)
باقی ماندن اسلام به برکت خون سیدالشهدا علیه السلام
برادران عزیز؛ علمای معظّم و محترم و فضلای گرامی و جوان حوزههای علمیه و مبلّغان صادق دین! خیلی خوش آمدید. فرصت تبلیغ در ماه محرّم الحرام، یک فرصت بسیار بزرگ و استثنایی است .و این به برکت خون سیّد شهیدان و سرور آزادگان عالَم حضرت اباعبداللَّهالحسین علیهالسّلام و یاران پاکباخته آن بزرگوار است. اثر آن خون به ناحق ریخته، یک اثر ماندگار در تاریخ است؛ چون شهید - کسی که جان خود را در طَبق اخلاص می گذارد و تقدیم اهداف عالیه دین می کند - از صفا و صدق برخوردار است.
انسانِ مزوّر و خدعهگر، هرچه هم که در زبان و بیان بتواند خود را طرفدار حق نشان دهد، وقتی پای منافع شخصی، بخصوص پای جان خود و عزیزانش به میان آمد، پا عقب می کشد و حاضر نیست آنها را فدا کند.
آن کسی که قدم در میدان فداکاری می گذارد و خالصانه و مخلصانه هستی خود را در راه خدا می دهد: «حقّ علی اللَّه»؛ خودِ خدای متعال بر عهده گرفته است که زندهاش نگه بدارد.
« وَلا تَقولوا لِمَن یُقتَلُ فی سَبیلِ اللَّهِ أَمواتٌ ۚ بَل أَحیاءٌ وَلٰکِن لا تَشعُرونَ : و به آنها که در راه خدا کشته میشوند، مرده نگویید! بلکه آنان زندهاند، ولی شما نمیفهمید!» (20)،
«لا تَحسَبَنَّ الَّذینَ قُتِلوا فی سَبیلِ اللَّهِ أَمواتًا ۚ بَل أَحیاءٌ عِندَ رَبِّهِم یُرزَقونَ : (ای پیامبر!) هرگز گمان مبر کسانی که در راه خدا کشته شدند، مردگانند! بلکه آنان زندهاند، و نزد پروردگارشان روزی داده میشوند.» (21)؛
کشتهشدگان راه خدا زنده می مانند. یک بُعد زنده ماندن آنها همین است که نشانه آنها، جای پای آنها و پرچم آنها هرگز نمی خوابد. ممکن است چند صباحی با زور و عنف و با دخالت قدرتهای زورگو، نشانههای آنها کمرنگ شود؛.
اما خدای متعال طبیعت را اینطور قرار داده است. سنّت الهی بر این است که راه پاکان و صالحان و مخلصان بماند. اخلاص چیزِ عجیبی است؛ لذاست که به برکت حسین بن علی علیهالصّلاة والسّلام و خون به ناحق ریخته آن بزرگوار و اصحابش، دین در عالم باقی ماند؛ بعد از آن هم این رشته ادامه پیدا کرد.(22)
آرمان بزرگ و والای الهی ثمره خون شهدا
به پدیده شهادت، از چند طرف می توان نگاه کرد. از هر طرف هم که نگاه کنیم، این پدیده، بسیار باشکوه و پر از تلألؤ است. یک بار از طرف ارزش شهادت در پیشگاه پروردگار، به این پدیده می نگریم؛ زبان ما قاصر است که بتوانیم در این باب، ارزش والای شهادت را بیان کنیم.در روایتی است که وقتی هر خیر و هر ارزشی ملاحظه می شود، ارزش والاتری از آن هست، تا به ارزش «شهادت» می رسد؛ بالاتر از ارزش «شهادت» چیزی نیست. اگر قرار باشد با مبانی دینی و فلسفه دین، راجع به این قضیه صحبت کنیم، خواهیم دید دقیقاً همینطور است؛
هیچ چیزی بالاتر از این نیست که انسانی به دست خود، با اراده و اختیار خود، جان و هستی خود را فدای یک آرمان بزرگ و والای الهی کند. معنای شهادت، این است.
لذا شهادت در پیشگاه پروردگار، تعبیر ویژهای دارد. در قرآن، کشته شدن در راه خدا یک مرگ نیست: «افأن مات او قتل». کشته شدن در راه خدا را با مرگهای معمولی، یکسان به حساب نمی آورد.
در معیار الهی و با دیدگاه دینی و قرآنی، یک مفهوم دیگر و یک معنای فاخری است. از اینرو کسی که این عطّیه الهی شامل حال او می گردد و در راه خدا شهید می شود، این خود سپاسگزاری خداست.()
نتایج :
1. امنیت اعتاب مقدسه: یکی از مهمترین دستاوردهای خون شهدا، تأمین امنیت زیارتگاههای مقدس شیعیان در منطقه، به ویژه حرم حضرت زینب (س) بوده است.2. اقتدار معنوی: ایثارگری شهدا، باعث افزایش اقتدار معنوی نظام اسلامی و تقویت باورهای دینی مردم شده است.
3. بزرگترین سرمایه و امتیاز: خون شهدا، بزرگترین سرمایه و امتیاز برای نظام اسلامی محسوب میشود و باعث افزایش انسجام و همبستگی ملی شده است.
4. درخت ستبر و ریشهدار انقلاب: شهدا با خون خود، درخت انقلاب اسلامی را آبیاری کردهاند و باعث استحکام و پایداری آن شدهاند.
5. شناخت منافقان: حوادث اخیر، باعث شده است تا منافقان و بدخواهان نظام اسلامی بیشتر آشکار شوند.
6. بقای انقلاب: خون شهدا، تضمینکننده بقاء و استمرار انقلاب اسلامی است.
7. برکت و تداوم و گشایش: خون شهدا، باعث برکت، تداوم و گشایش در امور مختلف کشور شده است.
8. فرصت خدمت به نظام: شهادت، فرصتی برای خدمتگزاری بیشتر به نظام و انقلاب اسلامی است.
9. صبر و متانت و آرامش و استقامت: خون شهدا، الگویی از صبر، متانت، آرامش و استقامت برای مردم ایجاد کرده است.
10. مقاومت هوشیارانه و صبورانه: شهدا، به ما آموختهاند که با صبر و هوشیاری در برابر دشمنان ایستادگی کنیم.
11. عنصرهای والا و باشرف: شهدا، نمادهای والایی از شرف، ایثار و فداکاری هستند.
12. موتور حرکت جامعه: خون شهدا، موتور محرکه جامعه و عامل پیشرفت و توسعه کشور است.
13. خون تازه در کالبد جامعه: خون شهدا، باعث جوانسازی و تحرک بیشتر در جامعه شده است.
14. برتری تربیت علما نسبت به خون شهدا: مقام معظم رهبری بر اهمیت تربیت علما و ترویج معارف اسلامی تأکید دارند و معتقدند که این مهم، از خون شهدا نیز با ارزشتر است.
15. باقی ماندن اسلام به برکت خون سیدالشهدا علیهالسلام: خون شهدا، ادامه دهنده راه سیدالشهدا (ع) و تضمینکننده بقای اسلام است.
16. آرمان بزرگ و والای الهی: هدف اصلی شهدا، تحقق آرمانهای الهی و اسلامی بوده است.
توجه: این فهرست تنها بخشی از برکات خون شهدا است و میتوان موارد دیگری را نیز به آن اضافه کرد.
پی نوشت:
1.سورهی نساء، بخشی از آیهی ۷۴2.بیانات در مراسم پنجمین سالگرد شهادت سپهبد حاج قاسم سلیمانی(۱۴۰۳/۱۰/۱۲)
3.مربوط به :بیانات در دیدار جمعى از دانشآموزان شاهد و مسئولان بنیاد شهید سراسر کشور - 1368/05/25
4.مربوط به :بیانات در دیدار جمعى از دانشآموزان شاهد و مسئولان بنیاد شهید سراسر کشور - 1368/05/25
5.:بیانات در دیدار جمعی از خانوادههای شهدا - 1376/02/17
6. سوره مبارکه الأحزاب آیه 23
7.پیام به مناسبت هفته دفاع مقدس و روز تجلیل از شهیدان و ایثارگران - 1397/07/05
7. سوره مبارکه التوبة آیه 47
8..مربوط به :بیانات در دیدار مسئولان و کارکنان قوهی قضائیه - 1392/04/05
9.مربوط به :بیانات در دیدار خانوادههای شهدا و ایثارگران استان خراسان شمالی - 1391/07/22
10. سوره مبارکه آل عمران آیه 169
11. :بیانات در دیدار رئیس و مسئولان قوهی قضائیه - 1389/04/07
12.مربوط به :بیانات در دیدار مسئولان قضائی کشور - 1387/04/05
13.مربوط به :بیانات در دیدار جانبازان و ایثارگران و خانوادههای شهدای استان فارس - 1387/02/13
14.مربوط به :بیانات در دیدار خانوادههای شهدا و ایثارگران خراسان - 1386/02/27
15.مربوط به :بیانات در دیدار خانوادههای شهدا و ایثارگران خراسان - 1386/02/27
16.مربوط به :بیانات در دیدار جمعی از خانوادههای شهدای استان همدان - 1383/04/16
17.مربوط به :بیانات در دیدار مسئولان دستگاه قضایی - 1383/04/07
18.من لا یحضره الفقیه، ج4، ص: 399؛الأمالی( للصدوق)، ص: 168؛الأمالی (للطوسی)، ص: 521؛
19.مربوط به :بیانات در دیدار اعضای شورای عالی انقلاب فرهنگی - 1378/09/23
20. سوره مبارکه البقرة آیه 154
21. سوره مبارکه آل عمران آیه 169
22.مربوط به :بیانات در دیدار جمعی از روحانیون - 1378/01/23
23.مربوط به :بیانات در دیدار جمعی از خانوادههای شهدا - 1377/07/05
منابع:
https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=58844https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=2906
https://farsi.khamenei.ir/newspart-index?tid=1472
https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=9617
https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=3238
https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=3242
https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=3384
https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=2166
https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=50664
https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=3384
https://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=55023
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}