اشباح جنگل سياه

در اين مقاله به داستان مجسمه هاي عجيب جزيره ايستر که نام آن در رديف عجايب دهگانه جهان برده مي شود اشاره مي کنيم؛ نقاشي هاي عجيبي که در کف آشپزخانه اي در اسپانيا ظاهر شده اند و تابوت هاي متحرک جيزه باربادوس هم از جمله داستان هاي عجيبي هستند که توجيه قابل قبولي درباره آنها ارائه نشده است. جزئياتي از پرواز 19 که در مثلث برمودا ناپديد شد و داستان عجيب ارواح جنگل سياه هم از ديگر داستان هاي عجيبي هستند که شرحي از آن در اين مقاله مي خوانيد.

پرواز شماره 19 بر فراز برمودا
 

درباره مثلث برمودا و اتفاقات عجيب و غريب در آن، داستان هاي زيادي نقل شده است اما يکي از معروف ترين و شناخته شده ترين اين اتفاقات مربوطه به پرواز شماره 19 است. در پنج دسامبر 1945 در ساعت 2:10 بعداز ظهر هواپيمايي از پايگاهي در ايالت فلوريدا به هوا بلند شد. اين پرواز، پروازي آزمايشي براي آزمايش بمب هاي جديد ارتش آمريکا بود. يک ساعت پس از پرواز، خلبان پرواز با راديو اعلام کرد که هيچ کدام از سيستم هاي او کار نمي کنند. پيام عجيب آنها اين بود: «ما نمي توانيم غرب را پيدا کنيم. همه چيز اشتباه شده. همه چيز عجيب و غريب است. حتي اقيانوس.» خلبان و کادر پروازي همگي از نيروهاي خبره و آموزش ديده بودند. ايستگاه زميني از خلبان خواست به سمت شمال تغيير مسير دهد. چند دقيقه بعد ارتباط اين پرواز به همراه تمامي خدمه اش با زمين قطع شد و ديگر هيچ اثري از لاشه هواپيما يا جسد خدمه اش يافت نشد. آخرين جملات خلبان اين بود: «انگار وارد يک توده ابر سفيد شده ايم. ما کاملا گم شده ايم.» اين اتفاق در 5:50 بعد از ظهر اتفاق افتاد. درساعت 6:20 قايق نجات دامبو براي يافتن هواپيماي پرواز 19 راهي منطقه شد اما هواي توفاني مانع از کار آنان شد و پس از آن، هرگز اثري از پرواز 19 نشد. تيم تحقيق تنها به گفتن اين جملات بسنده کرد: «بايد گفت که اتفاق ناخوشايندي براي اين هواپيما افتاده است.» همان نظراتي که درباره کشتي ها و هواپيماهاي گمشده ارائه شده بود مطرح شد، موجودات فرازميني يا بعد سوم، اما هما نند تمام اتفاقات و رويدادهاي عجيب مثلث برمودا، نه ردپايي از اين هواپيما و لاشه آن پيدا شد و نه هيچ وقت دليلي براي اين اتفاق عجيب ارائه شد.

اسرار جزيره ايستر
 

ايستر جزيره اي است در اقيانوس آرام جنوبي که بين دو کشور شيلي و تاهيتي واقع شده است. جزيره ايستر به خاطر تنديس هاي عجيب باستاني خود که «موآي» نام دارند معروف است. طبق تخمين ها ساخت اين مجسمه ها به سال 320 ميلادي بر مي گردد. مهم ترين مظهر فرهنگي جزيره ايستر، موآي ها هستند که 288 تاي آن روي سکوهاي عظيمي به نام آهو، ايستاده اند. بسته به اندازه و وزن موآي ها، تخمين زده مي شود که بين 50 تا 150 نفر براي حمل آنها توسط غلتک هاي چوبي و سورتمه روي آن نياز بوده است. يکي از بزرگ ترين عجايب جزيره ايستر، توقف ناگهاني ساخت موآيي مجسمه هاست. طبقه نظريه دانشمندان افزايش بيش از حد جمعيت جزيره به اکوسيستم صدمه بسيار شديدي وارد کرده بود، به گونه اي که ديگر نمي توانست نيازهاي مردم را برآورده کند. عده اي از دانشمندان حدس مي زدنند جنگل هاي جزيره در بعضي از مناطق کاملا نابود شده اند، چون از چوب آنها براي حمل مجسمه هاي غول پيکر موآيي و از زمين آن براي کشاورزي استفاده شده است. پس از مواجهه با کمبود چوب تصميم گرفته اند که ديگر سنگ هاي غول پيکر را جابه جا نکنند. بنابراين توقف ناگهاني جابه جايي با ساخت مجسمه ها در ارتباط است. بنابر شواهد، ساکنين جزيره ايستر سپس وارد يک جنگ خونين و مخرب شدند که بعضي معتقدند اين باعث به وجود آمدن آدمخواري شد. در همين دوران بود که همه مجسمه ها توسط اهالي جزيره تخريب شدند. باستان شناسان با تلاش هاي اخير موآيي ها را در حالت ايستاده قرار دادند. بيماري هايي مانند آبله و سفليس، در سال 1877 جمعيت جزيره را به 11 نفر کاهش داد، به دنبال آن جزيره توسط ارتش شيلي در سال 1888، اشغال شد و امروزه جمعيت جزيره حدودا به 3800 نفر رسيده است. مجسمه هاي غول پيکر، به ظاهر تهديد آميز ساخته شده بودند تا بيگانگان را از آنجا دور نگهدارند. ارتباط عجيبي بين مجسمه ها و ساکنان جزيره ايستر در احترام به عقايد خود و قرباني کردن براي معبودان خود و حتي نوعي سحر و جادو وجود دارد. موآيي ها شبيه نگهبانان خاموشي هستند که در مقابل مهاجمان حالت تدافعي گرفته اند؛ مجسمه هاي عجيب و غريب با سرهاي ترسناک که به منظور محافظت رو به دريا دارند. دانشمندان هيچ گاه دليل اصلي ساخت اين مجسمه ها را پيدا نکردند و هنوز اسرار زيادي پيرامون اين مجسمه ها وجود دارد.

سرزمين گمشده لايونس
 

به سرگذشت سرزمين گمشده لايونس در انگليس در فرهنگ فولکلور انگليس و کورنيش اشارات زيادي شده است. طبقه افسانه ها اين سرزمين ما بين سواحل کورنوال و سيسيلي قرار داشته است. در قرن شانزدهم ميلادي عتيقه فروشي به نام ويليام کامدن از بسياري از اهالي کورنوال و باور آنها درباره اين شهر سوال کرد. بيشتر آنها به شهر شيرها اشاره کردند که گهگاه صداي زنگ ارواح را در آن مي شنوند. گفته شد که تنها مردي به نام ترويليان توانست با اسب سفيد، خود را از غرق شدن لايونس نجات دهد. طبق افسانه ها لايونس همانند آتلانتيس به اعماق آب ها رفته است. در وقايع نگاري ساکسون ها، شرح زير آب رفتن لايونس در 11 نوامبر 1099 با تمام ساکنان و بناهايش آمده است. البته زياد نمي توان به اين زمان اعتماد کرد زيرا ارجاعات تاريخي ديگري هم به اين حادثه شده است. در افسانه هاي دوران شاه آرتور به اين سرزمين اشارات زيادي شده است. در معروف ترين افسانه ها گفته شده که روح مرلين اين شهر را به زير آب برده است. در افسانه ها گفته شده که لايونس سرزمين پرجمعيتي بوده و خانه ها و کليساهاي بسياري در آن ساخته شده است. امروز حتي بعضي ها ادعا مي کنند که صداي زنگ کليسا را از زير آب مي شنوند اما اگر جزيره سيسيلي را باقيمانده لايونس بدانيم، چرا هيچ اثر فيزيکي اي از اين سرزمين در اعماق آبها پيدا نشده است؟ هنوز هم بعضي ها ماهيگيرها ادعا مي کنند اشيايي را که متعلق به ساختمان هاي قديمي است به تور انداخته اند اما هيچ گاه از نظر تاريخي ثابت نشده که اين اشيا متعلق به آن دوران هستند. بعضي معتقدند که گم شدن اين سرزمين تنها يک افسانه بوده و هيچ گاه وجود آن واقعيت نداشته است. با اين وجود بسياري از مردم دوست دارند تا خود را با داستان سرزمين هاي گمشده و از بين رفته سرگرم کنند. تا کنون هيچ دليل علمي اي براي وجود اين سرزمين با شرح چگونگي رفتن زير آب آن ارائه نشده است.

مهمانان مرموز چه مي خواستند؟
 

جنگل سياه در شمال کلورادو يکي از محل هايي است که رکورد ديده شدن ارواح و اتفاقات عجيب و غريب را دارد. کارشناسان علوم ماوراء الطبيعي مي گويند که حداکثر 20 روح در اين مکان ديده شده است. در سال 1991 استيولي به همراه همسرش خانه اي را در اين منطقه اجاره کرده و پس از يک سال آن را خريداري کردند. اتفاقات عجيبي دراين خانه پيش چشمشان مي افتاد؛ چراغ ها خود به خود خاموش و روشن مي شدند. صداهايي شبيه صحبت آدم ها مدام به گوش مي رسيد. در شب اين زوج صداي رارکستر موسيقي را مي شنيدند. بچه هاي آنها هم مدام از ديدن سايه هاي متحرک و روشن شدن نور در اتاقشان صبحت مي کردند. حتي بوهاي عجيبي که بيشتر بوي مواد شيميايي بود در خانه حس مي شد. استيو ابتدا فکر کرد که اشخاصي قصد جاسوسي در خانه آنها را دارند، به همين دليل ويدئوهايي را در خانه نصب کرد که جواب نداد. حتي پاي کلانتر نيز به اين ماجرا باز شد اما نتيجه اي نداد. استيو و همسرش در سال 1995 با برنامه تلويزيوني مشاهدات تماس گرفتند و از آنها کمک خواسنتد. اکو بودين که يک شکارچي ارواح بود اين گروه فيلم برداري را همراهي کرد. او ادعا کرد که در اتاق نشيمن اين خانه روح مردان خطرناکي وجود دارد. بت همسر رابرت يک بار ادعا کرد که يکي از ارواح قصد داشته به جسم او نفوذ کند. مدتي بعد پيتر جيمز که يک کارشناس خبره علوم ماوراء الطبيعي بود وارد خانه شد و گفت که اين ارواح مي خواهند دوباره به زندگي برگردند. کارشناسان زيادي از جمله کارشناسان و دانشمندان علوم الکترومگنت، علوم کوانتوم و بهترين و خبره ترين متخصصان علوم ماوراء الطبيعي وارد اين خانه شدند و همگي وجود اين فعاليت هاي عجيب و غريب را تاييد کردند. بعضي بر اين باورند که منشأ تمام اين فعاليت هاي عجيب وغير عادي در زير اين خانه است. رابرت و بت در سال هاي اخير مجددا به اين خانه برگشتند و گفتند که مي خواهند با همين وضعيت در آن زندگي کنند. آنها ديگر به هيچ محقق و کارشناسي اجازه ورود به خانه را ندادند و گفتند که ترجيح مي دهند در آرامش و سکوت زندگي کنند.

نقاشي هاي عجيب در آشپزخانه
 

تصاوير عجيب و نقاشي هايي که در کف آشپزخانه اي در اسپانيا ظاهر شده و تغيير شکل مي دهند، سال هاست که ذهن بسياري را به خود مشغول کرده است. صبح 23 آگوست 1971 در حومه بلمز در جنوب اسپانيان زن خانه داري به نام مارياگومز پريرا در خانه خود ناگهان با نقاشي صورت يک مرد در کف آشپزخانه روبه رو شد.

تنها تصويري که داشت اين بود که يک حادثه عجيب و ماوراء الطبيعي رخ داده است. خبر خيلي زود پيچيد و همه براي ديدن اين نقاشي عجيب به خانه گومز آمدند. اين رفت و آمدها که آرامش خانواده پريرا را به هم زده بود، موجب شد تا آنها تمام کف آشپزخانه را عوض کرده و آن را سيمان کنند. يک هفته گذشت اين نقاشي عجيب در هشتم سپتامبر مجددا در همان جاي قبلي ظاهر شد. تصوير پس از مدتي تغيير شکل داد و حتي به نظر مي رسيد چهره مردي که نقاشي شده، پيرتر شده است. شهردار تصميم گرفت که اين بار تصوير عجيب را نگه دارد. در دوم نوامبر اين نقاشي عجيب از روي زمين برداشته شد و درون يک ظرف شيشه اي نگه داشته شد. پس از حفاري در عمق حدود سه متري تعدادي استخوان انسان پيدا شد که همين موضوع موجب شد تا اين تصور به وجود آيد که ارواح، عامل اصلي به وجود آمدن اين تصاوير عجيب هستند. البته براي بعضي ساکنان اين شهر پيدا شدن استخوان ها عجيب نبود چون محل اصلي اين خانه قبلا يک گورستان بوده است. دو هفته پس از حفاري ها مجددا نقاشي از صورت يک مرد در همان محل قبلي ظاهر شد. کم کم تعداد تصاوير به 18 عدد رسيد. اين خانه خانه ارواح نام گرفت. البته بعضي از خرافه پرست ها هم پايشان به اين خانه باز شد و بسياري از مردم اسپانيا، فرانسه، انگليس و آلمان که اين مکان را به دليل ظاهر شدن اين تصاوير مقدس مي دانستند روانه آن شدند. کارشناسان و محققان زيادي از اين آشپزخانه ديدن کردند اما هيچ گاه نتوانستند دليل علمي اي براي ظاهر شدن تصوير اين نقاشي ها ارائه دهند. حتي شيميدان ها ترکيب کف اين آشپزخانه را آزمايش کردند اما چيز غير عادي دستگيرشان نشد.
منبع:همشهري دانستنيها 15