بررسي ريشه هاي فکري و علل اجتماعي ـ سياسي ظهور غاليان (1)


 

نويسنده:زهرا عليزاده بيرجندي




 

چکيده:
 

در بررسي علل پيدايش غاليگري توجه به ريشه هاي فکري و همچنين عوامل سياسي و اجتماعي ظهور غاليان ضروري است. بي اعتنايي به هر يک از اين عوامل محقق را با يک حلقه مفقوده در تحقيق مواجه مي سازد. در مورد خاستگاه فکري انديشه هاي غاليان، بايد به تاثيرپذيري آنان از انديشه هاي مسيحي و تفکر گنوستيک اشاره کرد. به عبارت ديگر، مي توان يک منشأ بين النهريني، براي آن قائل شد. از نظر عوامل سياسي اجتماعي هم، علل زير نقش مهمي در پيدايش اين جريان داشته است:
1 ـ عظمت شخصيت و مقام والاي علي (ع) که سبب شد در کنار شخصيت تاريخي او يک شخصيت اسطوره اي شيعي از او پديد آيد.
2 ـ منشأ رواني و عاطفي پديده ي غلو: محبت شديد پيروان علي و مشاهده برخي کرامات و معجزات از وي.
3 ـ رخدادهاي سياسي اجتماعي: شهادت علي (ع) ندامت کوفيان از بي وفايي و بي مهري نسبت به علي (ع)، حکمراني ظالمانه امويان، نارضايتي مردم از مظالم خلفا و ناخرسندي آنها از حکومت وقت، به صورت غلو در ابراز اميدواري به علي بروز کرد.
4ـ در سده هاي بعدي، عوامل سياسي اجتماعي، در ظهور جنبشهاي غاليگري در دنياي اسلام نقشي مهم ايفا کرد. در ايران نهضتهايي که در اول قرن پانزدهم ميلادي، (نهم هجري)، پديد آمد با رهبري شيعيان، تندرو يا غلات هدايت مي شد. در اين زمينه مي توان به نهضت مشعشعيان، حروفيان و علي اللهيان اشاره کرد. در محيط غلات و توسط رهبران اين نهضت ها، انديشه هاي مساوات طلبي، عدالت اجتماعي و مالکيت عمومي زمين تبليغ مي شد.
واژه هاي کليدي: غلاه، الوهيت علي (ع)، گنوستيک، انديشه هاي ديني بين النهرين، علي اللهّي، غالگيري، نهضت هاي شيعي.

مقدمه
 

حضرت علي (ع) در نهج البلاغه مي فرمايد: « هلک في رجلان محب غال و مبغض غال (1) ؛ آنانکه در حب و دوستي علي افراط کردند، همچون آناني که در دشمني اش مبالغه نمودند هلاک خواهند شد ».
امامان شيعه در موارد متعدد، بيزاري خويش و مواضع منفي شان را نسبت به غاليان و انديشه آنان اعلام داشته اند. پر واضح است که رواج و انتشار چنين تفکراتي، سبب تحريف ارزش هاي اصيل مذهبي و خدشه دار شدن انديشه هاي متعالي ديني مي گردد. در نتيجه ي اين امر زمينه هاي انحراف پيروان شريعت از مسير حقيقت فراهم خواهد شد. ناگفته نماند که ريشه بسياري از مشکلات و بحرانهاي فکري در جهان اسلام، به همين افراط و تفريط ها و ارائه تصوير مسخ شده از ارزشهاي متعالي مذهب بر مي گردد. از اين رو ضرورت پرداختن به چنين مباحثي و آشنايي با عوامل پيدايش و نتايج چنين تفکراتي هيچ شبهه اي باقي نمي ماند.
غلات جمع غالي است که در فارسي به معني گزافه گويان است. کلمه غلو به معني افراط و تجاوز از حد و حدود هر چيز مي باشد، هنگامي که اين کلمه در مورد معتقدات دين و مذهبي، به کار رود به اين معني است که انسان چيزي را که به آن اعتقاد دارد، از حد خود بسيار فراتر برده است. (2) در منابعي که پيرامون فرقه هاي اسلامي نوشته شده غاليان را فرقه هايي از شيعه دانسته اند که در حق ائمه خويش افراط نموده و ايشان را به مرتبه خدايي رسانيده اند. (3)
ابن خلدون در مورد غاليان و عقايد آنها مي گويد: « گروهي از شيعيان را هم غاليان (غلاه) مي نامند که از حد عقل و ايمان در گذشته اند. از اين رو که به الوهيت آن امامان اعتقاد دارند. چنانکه يا برآنند که ايشان بشرند ولي متصف به صفات الوهيت مي باشند يا مي گويند خدا در ذات بشري ايشان حلول کرده است و به حلول که با مذهب مسيحيان درباره عيسي (ع) موافق است، گرويده اند » (4)
مشتقات اين واژه در قرآن چهار بار به کار رفته، که دو مورد آن در مورد غلو ديني و موارد ديگر به معناي جوشش مي باشد. براي نمونه در سوره ي مائده آيه 77 مي خوانيم: « قل يا اهل الکتاب لا تغلوا في دينکم ؛ اي اهل کتاب ! در دين خود غلو و زياده روي نکنيد » آيه 171 سوره ي نساء نيز اهل کتاب را از غلو و زياده روي در دينشان باز مي دارد. اين آيه درباره مسيحيان است که پيامبر خود حضرت عيسي را از خود فراتر برده، او را پسر خدا دانسته اند: « قل يا اهل الکتاب لا تغلوا في دينکم و لا تقولوا علي الله الا الحق انما المسيح عيسي ابن مريم رسول الله... »
در اديان پيشين چه اديان آسماني و چه اديان غير آسماني، انديشه هاي غلوآميز مي توان يافت. منظور از غلو در اينجا آن است که مردم موجودي اعم از انسان، فرشته، حيوان، گياه، زمين، آسمان، ستاره، آب و آتش و... را از حد خود فراتر ببرند و آن را در حد خدايي يا پايين تر از آن مقدس شمرند. (5) مصاديق بارز چنين انديشه هايي را در آراء مذهبي مسيحيان، پيروان مذهب کنفوسيوس، آئين بودا و آئين شينتو در ژاپن مي توان يافت. (6) با جستجوي بيشتر در تاريخ اسلام نيز به گروههايي بر مي خوريم که مقام خدايي براي برخي از شخصيتها قائل شوند. از آن جمله غلات عباسيه که به خدايي بعضي از خلفاي عباسي مانند منصور اعتقاد داشته اند.
در ميان اهل سنت نيز مي توان نشاني از انديشه هاي غاليانه يافت. برخي از محققين عقيده دارند که ريشه هاي اوليه غلات در فرقه هاي منتسب به اهل سنت پديد آمده است، غلات منتسب به اهل سنت به نام غلات عباسيه يا راونديه معروف شدند. رئيس آنها عبدالله راوندي بود که در آغاز قائل به الوهيت منصور، خليفه عباسي و نبوت ابومسلم خراساني شدند. وقتي منصور، ابومسلم را به قتل رسانيد در سال 141 هـ ق بر او شوريده و منصور به اتهام زندقه آنها را در آتش سوزانيد.
در کتب اهل سنت، مواردي را نيز از غلو در صفات در مورد برخي از شخصيتها چون ابوبکر و عمر و عثمان و معاويه به چشم مي خورد، که ما در اينجا به ذکر نمونه هايي از آن بسنده مي کنيم: عبيدي مالکي در عمده التحقيق مي نويسد: مراد از حروف مقطعه ي اول سوره بقره (الم...) « الف » ابوبکر، « ل » « الله » و « م » محمد (ص) است. از ابن مسعود درباره علم عمر چنين نقل کرده اند: اگر علم همه عرب در يک کفه ترازو و علم عمر در کفه ديگر ترازو قرا گيرد، علم عمر فزوني دارد. (7) حتي برخي از صاحب نظران، واکنش عمر در برابر انتشار خبر رحلت پيامبر را نشاني از تفکر غاليانه دانسته اند، زيرا عمر با اصرار فراوان مردم را از انتشار خبر رحلت پيامبر نهي مي کرد و ادعا مي نمود که پيامبر (ص) نمي ميرد.
با توجه به مطالب فوق و با استناد به شواهد تاريخي مشاهده مي کنيم که عنصر غلو، ويژگي تفکر شيعي نيست و نمودهايي از اين انديشه را ميان ساير اديان و فرقه ها مي توان يافت. شاهد مدعاي ما در اين زمينه احساسات طرفداران عايشه در جنگ جمل نسبت به حيواني است که کجاوه ي عايشه را حمل کرد، آنان پشگل شتر را بر مي گرفتند و مي بوييدند و مي گفتند: پشگل شتر مادرمان عايشه از مشک خوشبوتر است. دکتر شيبي در اين زمينه مي گويد: « وقتي احساسات شرکت کنندگان در جنگ جمل تا آن حد چيره شود که درباره ي شتر عايشه نيز غلو و زياده روي کنند. از شيعيان علي نيز شگفت نيست که امام خود را با آن همه مناقب و فضايل بي چون و چرا، تا درجه انسان کامل بالا برند و اين سرآغاز يک رشته دگرگونيهايي شود که وارثان نادان و ساده انديش اينان را به آنجا که رسيده اند، برسانند.» (8)

اعتقادات غاليان
 

صاحبان کتب ملل و نحل هنگام بحث از فرق غلات، تعداد بالغ بر صد فرقه را نام مي برند، آنگاه در ذيل نام هر فرقه عقايد آنها را بيان نموده اند. (9)
بنابراين براي آشنايي با اعتقادات اين گروه بايد يک شناخت اجمالي نسبت به عقايد همه اين فرقه ها داشت، از آنجائيکه بررسي فرقه هاي غالي هدف اصلي پژوهش حاضر نيست و پرداختن به اين فرقه ها صرفا، به جهت يافتن ريشه هاي فکري آنهاست، از ذکر تک تک آنها خودداري مي کنيم و در يک جمع بندي کلي، اصول اعتقادات آنها را بيان خواهيم کرد. در همين جا تذکر اين نکته خالي از فايده نخواهد بود که برخي از صاحب نظران عقيده دارند که غالگيري در زمان ائمه و حتي پس از آن به آن گستردگي که در کتب ملل و نحل از آن ياد شده نيست، بلکه تعداد آنها محدود بوده و اين تقسيم بنديهايي را که در کتب فرق راجع به فرق شيعه گفته اند بيشتر به خاطر تکثير آنهاست، زيرا نگارندگان اين کتابها بيشتر اهل سنت بوده اند و براي محکوم کردن تشييع، عقايد غاليان را با شرح و بسط فراوان نقل کرده اند. (10) شرح تمامي عقايد غلات در اين مختصر نمي گنجد، از اين رو به عمده ترين اعتقادات خاص و تعاليم افراطي آنها اشاره مي کنيم:
1 ـ اعتقاد به الوهيت و نبوت ائمه: در اين زمينه بين فرق غلات اختلاف نظر است براي نمونه بعضي از فرقه ها براي علي (ع) مقام خدايي قائل شده اند و برخي ديگر گفته اند: که او پيامبر است و معجزات و کرامات او را مانند انبياء پيشين چون موسي و عيسي دانسته اند. (11)
2 ـ تجسم خداوند: مغيره بن سعيد بجلي بنيانگذار انديشه ي تجسم خداوند به صورت حروف الفبا و اعداد بود.
3 ـ حلول (Incarnation ): يعني روح خداوند يا اجزايي از آن در يک شخص مانند نبي، امام يا هر شخص ديگري حلول کند. که بعضي از صاحب نظران اين عقيده را سوژه ي اصلي غاليان دانسته اند.
4 ـ تناسخ (Transmigration): انتقال متواتر ارواح به اجسام مختلف.
5 ـ رجعت (Returning): بنابر روايات شيعه به معناي بازگشت عده اي خاص از مردگان به اين دنيا پس از ظهور حضرت مهدي (عج) و قبل از روز قيامت است. به عقيده ولهاوزن، اصل رجعت در نظر غاليان با اصل بازگشت و احياي محمد (ص) به صورت علي (ع) و حلول روح علي (ع) در ائمه بعدي توام شد. (12)
6 ـ تفويض (Assignment): خداوند پس از خلق پيامبر (ص) و ائمه (ع) همه امور عالم از خلق و رزق و زنده کردن و ميراندن را به آنها واگذار کرد. (13)
امامان شيعه در موارد متعدد، بيزاري خويش را از غلات و انديشه ايشان اعلام داشته اند. اميرالمؤمنين در نهج البلاغه درباره اينان فرموده است: « اللهم اني بري من الغلاه کبراء: عيسي بن مريم من انصاري. اللهم اخذهم ابداً و لا تنصر منهم احداً؛ يعني خداوندگارا، من از غلاه و گزافه گويان بيزارم، همان طوري که عيسي بن مريم از نصاري بيزار بوده است. خداوندگارا آنان را همواره مورد مواخذه خود قرار ده و هيچ يک از ايشان را ياري مکن ». و نيز مي فرمايد: « هلک في رجلان محب غال و مبغض غال » يعني دو کس به خاطر من هلاک شوند، يکي آنکه در دوستي من غلو کند و ديگري آنکه در دشمني من غلو نمايد. (14)
ابن خلدون در کتاب مقدمه در اين زمينه مي نويسد: « علي (ع) کساني را که درباره ي او چنين معتقداتي داشتند در آتش مي سوزانيد. درباره اين غلات همين بس که آراء و عقايد ايشان بر پيشوايان شيعه هم گران است. چه آنان به اينگونه نظريه هاي ايشان قائل نيستند و در بطلان عقايد آنان استدلال مي کنند. (15) البته در بيانات ابن خلدون در مسئله سوزانيدن غلات جاي ترديد وجود دارد. اما به طور کلي، امامان شيعه با صراحت غاليان را شديداً لعن کرده و تعاليم آنها را مردود شمردند و به کرات به پيروان هشدار مي دادند که احاديث ايشان را قبول نکنند. (16)
اصولاً غلات را مي توان در دو دسته يا طبقه بندي جاي داد: يک گروه مردمان ساده دل و عامي که تحت تاثير جذابيتهاي فردي ائمه (ع) و فضايل آنان قرار گرفته و براي امامان مقام فوق انساني (خدايي) قائل شدند. دسته ديگر افرادي شياد بوده اند که براي رسيدن به مقامات دنيوي و مقاصد سياسي و نفوذ در مردم به ائمه، نسبتهاي غلوآميز دادند. (17)

پي نوشت ها:
 

1 ـ ابن ابي الحديد ، ص 278.
2 ـ صفري ، ص 25.
3 ـ مشکور ، ص 151.
4 ـ ابن خلدون ، صص 382 ـ 379.
5 ـ صفري ، ص 29 ـ 26.
6 ـ جان ناس ، صص 409 ـ 426 ـ 565.
7 ـ صفري ، ص 37.
8 ـ معروف الحسني ، ص 5 ـ 264.
9 ـ شهرستاني ، صص 149 ـ 134 ، با تلخيص.
10 ـ جعفريان ، صص 114 ـ 112.
11 ـ شهرستاني ، صص 134 ـ 132.
12 ـ پطروشفسکي ، ص 49.
13 ـ صفري ، ص 226.
14 ـ ابن ابي الحديد ، ص 278.
15 ـ ابن خلدون ، صص 382 ـ 379.
16 ـ جعفري ، ص 9 ـ 348.
17 ـ دائره المعارف تشيع ، صص 23 ـ 24.
عضو هيأت علمي دانشگاه بيرجند*
 

منبع:نشريه پايگاه نور شماره 22