تبار شناسي مفهوم امنيت در اسراييل (1)
تبار شناسي مفهوم امنيت در اسراييل (1)
چکيده
مقدمه
همان گونه که مي دانيم امنيت از عناصر و اجزاء گوناگوني تشکيل يافته است . حکومتها که متوليان امنيت سازي به شمار مي آيند ، متناسب با مقتضيات و گفتمانهاي حاکم ، بر يک مؤلفه ي خاص تأکيد افزونتري مي نمايند . به تعبيري اين گفتمانهاي حاکم هستند که ساز وکارها ، ماهيت و سازه هاي امنيت را تعريف مي نمايند . هر چند استقرار امنيت خواست مشترک تمامي واحدهاي سياسي است ، ليکن به دليل شرايط خاص اسراييل ، مقوله مذکور براي اين رژيم جايگاه و منزلت ويژه اي دارد . از ديگر سو نبايد از خاطر برد که هر حکومتي خرده سيستم نظام بين الملل محسوب مي شود . بديهي است که کشورها با توجه به همين ضريب وابستگي ، به شدت تحت الشعاع تحولات در سطح جهاني قرار مي گيرند . دولت تل آويو نيز از چارچوب و روند مذکور مستثني نبوده و همواره تعاريف خود را درباره مقولات مورد نظر،با اجماع نظرهاي جديد بين المللي پيرامون آن مفاهيم منطبق مي کند . مقاله حاضر تلاش مي کند به اين پرسش پاسخ دهد که مفهوم امنيت ملي در اسراييل تا چه اندازه متأثر از ادارک زبان مدرن قدرت بوده و روند مذکور چه تأثيراتي بر راهبردهاي اين رژيم داشته است؟
تمهيدات تئوريک تحقيق
«لوئيس يلمزلف »(3) در چارچوب رهيافت مذکور ، حوزه (4) و حوزه معني(5) را معرفي و مورد شناسايي قرار مي دهد . برجسته ترين گرايشهاي موجود در اين جريان عبارتند از مفهوم متن متکثر «رولان بارتز » [دلها را نمي توان به طور دائم وابسته به مدلولهاي خاصي دانست ] ، نظريات « ژاک لاکان » [ که به عدم امکان تثبيت معنا از طريق رابطه متقابل محض بين دال و مدلول تأکيد و مفهوم دال متعالي و استعلايي را رد مي کند ] و جنبش ساختار شکن « ژاک دريدا». (6)بنابراين از ديدگاه ساختار گرايي زبان شناختي بين دال و مدلول رابطه اي هميشگي ، ساري و جاري نيست .
اين «فراروايتها » هستند که همواره اين گونه جلوه مي دهند که يک دال ، تنها مدلولي خاص دارد . بنابراين انگاره ساختار شکني مطرح مي شود . در واقع بايد مباني و ساختهايي که مدلولها بر پايه آنها استوارند را بنيان فکني نمود و از چنبره ذهنيتهاي ترسيم شده از ناحيه گفتمانهاي حاکم ، رهيد تا بتوان دالها را تعريفي متناسب کرد .
مطالعات امنيتي در قالب فهم سنتي و کلاسيک ، بررسي تهديد ، استفاده و کنترل نيروي نظامي را در بر مي گرفت و عمدتاً نيز امنيت دولت را مد نظر داشت . در اين چارچوب واحدهاي سياسي براي دفاع درصدد بودند ، تهديدات نظامي متوجه خود را با بهره گيري از ابزارهايي همسنخ دفع نمايند . در خلال جنگ سرد نيز ، تهديدات و متعاقباً پاسخها ، ماهيتي نظامي داشت ليکن پس از فرو پاشي نظام دو قطبي اين درک حاصل شد که تهديدات امنيتي ، مي تواند از سويه ها و ابعاد ديگري نظير محيط زيست و حقوق بشر برخوردار شود .(7) بارويکرد زبان شناختي مي توان اذعان داشت که دال امنيت به مدلول خاص و ثابتي رجوع نمي دهد و هيچ رابطه شديدي بين اين دو مقوله وجود ندارد و هر ارتباطي ، اعتباري است . بدين جهت که هم دال مملو و آکنده از معناست و هم مدلولها متکثر و سيال هستند . تکوين مفهوم امنيت ، همواره در سپهر گفتامانهايي صورتبندي شده که با معرفتهاي زمان خود همبسته و انسجامي سازواره داشته اند . با توجه به اين که هيچ پديده و عنصري را نمي توان مستقل از ديگر عناصر تعريف و تبيين نمود ، امنيت نيز به لحاظ پيوستگي و توأمان بودن ، بر اساس تغيير نوع و ماهيت تهديدات ، دچار تحول مفهومي شده است .
امنيت به معني برخورداري از فضاي بدون تهديد يا احساس مصونيت از آسيب پذيري ومخاطرات ، همواره شرايطي را براي حفظ ارزشهاي بزرگ ايجاد مي کند . برخي مسائل امنيتي نظير ملي گرايي ، کشمکشهاي قومي ، عدم تکثير سلاحهاي جمعي و ثبات نظامي ، سياسي ، و منطقه اي ، اخيراً توجه تحليلگران و سياست سازان را به خود جلب نموده است .دلمشغوليهايي همانند تخريب محيط زيست . رفاه اقتصادي ، سازمانهاي جنايي فراملي و مهاجرتهاي توده اي باعث تفاوت ويژگي اين مسايل با نگراني هاي گذشته شده است .(8) افزايش چشمگير اهميت و منزلت اين مسايل ، نياز به باز انديشي در مورد اين که امنيت از ناحيه کدام نهادها تهديد شده را به همراه نياز به يک درک مجدد از امنيت ، ايجاب مي کند . اين تهديدات غير سنتي امنيت ، هر چند متفاوت و متنوع هستند ليکن در برخي ويژگيهاي زير مشترک مي باشند .
1.اکثر اين تهديدات دولت - محور نيستند . به عبارت ديگر اين قبيل مخاطرات از عوامل و بازيگراني که خصلتي فروملي يا فراملي دارند ناشي مي شوند . در نتيجه آنها به راحتي قابليت تطبيق با نظريه هاي و تحليلهاي دولت - محور را ندارند .
2- اين چالشها ، فضاي جغرافياي خاصي ندارند . تمرکزي که در گذشته بر تهديدات ايجاد شده به وسيله قدرت نظامي مي شد ، شرايطي را جهت تلاش براي مهار اين قبيل مخاطرات فراهم نمود . بهر حال چالشهاي غير سنتي نشانگر آن است که تهديدات در سطح ملي منتشر شده ، چند سويه و چند جهتي است . ضمن اين که آنها را بايد در سه سطح جهاني ، منطقه اي و ملي نگريست .
3- اين تهديدات را نمي توان تنها با اتکاء به سياستهاي دفاعي سنتي مديريت کرد . اين امکان وجود دارد که سازمانهاي نظامي - دفاعي به ويژه در کشمکشهاي خشونت آميز نقش داشته باشند ، ولي بايد در نظر داشت مديريت مؤثر ، مستلزم طيفي از رهيافتهاي غير نظامي است .(9) در حالي که نمي توان منکر شد که اعمال و گفتارهاي سياسي نوين در جامعه بين المللي ، همچنان در صدد ترسيم و فراهم سازي مقدمات حقوق ، آزاديها و منافع غير متافيزيکي هستند ، اين مشي هاي مشخص ، حکايت از ظهور وضعيت نويني مي نمايد . اغلب چنين رويکردهاي بين المللي ، هميشه موضوع تمام و کمالي براي تعيين شرايط امنيتي - در حوزه هايي که پيشاپيش تحت شمول متافيزيک قرار داشته - بوده است.(10)
بناباين ، امنيت مفهومي چند معنايي است . تضمين و تداوم بقا ، ثبات در ابعاد مختلف ، حفظ هويت فرهنگي ، حق توسعه پايدار و جامع ، حمايت از حقوق بشر و آزادي را مي توان به عنوان عناصر کليدي مفهوم جديد امنيت در نظر گرفت . در صورت پذيرش چنين فرضي ، بايد تصديق نماييم که امنيت مطلق تنها به وسيله جمع آوري و انباشت تسليحات تضمين نمي شود . علاوه بر اين ، حتي يک ظرفيت نظامي قابل توجه نيز درجه بالايي از امنيت ثبات را تضمين نمي نمايد . به تعبيري ، در صورت فقدان و يا نقصان ديگر عناصر بنيادي امنيت ، هزينه هاي بالاي نظامي به عامل بي ثباتي مبدل خواهد شد و ممکن است در برخي موارد موجوديت دولت را با مخاطره مواجه سازد .(11)
چنانچه رويکردي تبارشناسانه به سير معرفت شناسي مفهوم «امنيت » داشته باشيم در خواهيم يافت جدا از نقطه عزيمتهاي فلسفي (مانند ديدگاههاي ماکياولي و هابز) که در زمره نخستين رهيافتها مطرحند ، گفتمانهاي علمي در اين خصوص ، به دنبال دو جنگ جهاني تدوين گرديد . در آثار اوليه دوران مذکور ، نظريه پردازان از منظر سخت افزار (12) نظامي به امنيت مي نگريستند و کانون توجهات آنها درباره تهديدات ، عمدتاً معطوف به جنگ بود و گفتمان هژمونيک « امنيت = قدرت نظامي » سيطره داشت . در برهه هاي بعدي ، رهيافتي جديد مبتني بر نقد ديدگاه فوق ظهور و بروز يافت . در واقع به دليل تطور بسترها ، گفتمان سترون پيشين به چالش کشيده شد .
از اواسط دهه 60 ميلادي ، به واسطه پيدايش پارامترهاي بديع در محيط جهاني نظير پيدايش واحدهاي سياسي جديد ، بحران جهاني اقتصاد ، گرايش دو ابر قدرت به تشنج زدايي ، عقيم و ناکار آمد ماندن استراتژي بازدارندگي ، فرصتي به منظور زايش روايتهاي نوين (13) پديد آمد ، بتدريج رهيافت «امنيت = توسعه » با محوريت «اقتصاد » در جوار نظريه پيشين مطرح شد ، که اين آموزه نيز در چنبره ي تقلي گرايي گرفتار بود .(14) به هر حال از مدول توان نظامي دال امنيت ، شالوده شکني شد . به بياني روشن اگر در مقطعي توان و استعداد نظامي در رأس هرم اهرمهاي امنيتي قرار داشت ، امروزه اين هرم دچار واژگوني شده است . در پي واسازي گفتمانهايي مسلط چهره هاي جديدي از قدرت تهديد به منصه ظهور رسيد . به تعبير بوزان مي توان سه نوع تهديد معطوف به انديشه و ايده (ناسيوناليسم )، پايه مادي و فيزيکي (جمعيت و منابع ) و نهادهاي توجيه کننده دولت (سيستم سياسي )را تبيين کرد . (15)
اساساً تهديدات متوجه منابع و شاخصه هاي قدرت مي شوند . درجه و شدت تهديد شوندگي مرکزيت و کليت نظام نيز ، واسطه و معيار اصلي در تعيين تقدم و تأخر هر نوع تهديد به شمار مي آيد . در فضاي کنوني نظام بين الملل ، نظم و نسقهاي پيشين در روابط نامتقارن بين مؤلفه هاي قدرت در هم فروريخته شده و تهديدات از تلون و چندگونگي برخوردارند ، بوزان «کلان موضوع امنيت » را به بخشهاي نظامي ، اقتصادي ، منابع - محيطي و سياسي - فرهنگي تفکيک مي کند .(16) به نظر نگارنده خرج مشترک آنها «چهره هاي قدرت » مي باشد .در ادامه شايسته است نظري به ماهيت و شيوه هاي اعمال قدرت داشته باشيم .
پی نوشت ها :
*کارشناس ارشد علوم سياسي
1-Text
2-Context
3-Louis Hjelmslev
4-Expression Plane
5-Context Plane
6- لکلا وارنستو ، «گفتمان » ترجمه حسينعلي نوذري ، فصلنامه گفتمان ، شماره صفر ، (بهار 1377)، صص45-44.
7- Snyder Craig A .Contemporary Seeurity and Strategy. ( London: Macmillan University Press, (1999..p77
8-Terry Terriff, (eds).Security Studies Today . (U.S:PolityPress,1999p115.
9-Ibid.pp 115-116.
10-Dillon Michael . Politics of Security (New York : Routledge,1996) p.29.
11-Non - Military Aspects of International Security:(France: Unesco, 1995 ) pp.11-12.
Hard Ware-12
Narratives-13
14-تاجيک محمد رضا ، «قدرت و امنيت در عصر پسامدرنيسم ». فصلنامه گفتمان ، شماره صفر ، (بهار 1377).صص123-117.
15-Terry Terriff, (cds) , Ibid.p18.
16-بوزان باري ، چهره متغير امنيت ملي ، ترجمه پژوهشکده مطالعات راهبردي ، (تهران : پژوهشکده مطالعات راهبرادي 1377).
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}