نقش شاه و دربار در ناکارآمدي دولتها سالهاي 1332-1320(3)
نقش شاه و دربار در ناکارآمدي دولتها سالهاي 1332-1320(3)
نقش شاه و دربار در ناکارآمدي دولتها سالهاي 1332-1320(3)
نويسنده: علي محمدي *
نخست وزيري علي سهيلي از (بهمن 1321تا اسفند 1322)
«به طور کلي چنين تصور مي شد که اين اولين قدم شاه در تمرين حکومت بر کشور از طريق يک کابينه فرمانبردار باشد همان روشي که پدرش بکار برده بود ..شاه مصمم است همانگونه که اسماً فرمانده کل قوا است ،در عمل نيز اين مقام را دردست گيرد .»(بولارد به ايدن ،6آوريل 1944)
نخست وزيري ساعد (اسفند 1322تا آبان 1323)
در 25مهر ماه 1323دکتر مصدق در هنگام بررسي لايحه اعطاي اعتبار به ارتش ،شاه را به دليل دخالت در امور دولت و ارتش مورد انتقاد قرار داد و نگراني خود را از نفوذ فاسد کننده اطرافيان چاپلوس شاه اعلام داشت.(نطق مصدق در مجلس ،مذاکرات مجلس 25 مهرماه 1323)
در نهايت به دليل از دست دادن پشتيباني دربار و مخالفت هاي روسها که عليه او شدت يافته بود ،تنها راه باقي مانده يعني استعفا را برگزيد.
نخست وزيري محسن صدر (خرداد 1324تا مهر ماه 1324)
«محمد رضا شاه از آغاز سلطنت هيچ دوستي واقعي نسبت به من نداشت ،در دوران نخست وزيري نيز ،من نه تنها حمايتي از جانب او تجربه نکردم ،بلکه وي حتي براي متزلزل کردن موقعيت من اقدام مي نمود .دليل اين رفتار اين بود که هرگاه مصالح کشور يا منافع حقيقي شاه ايجاب نمي کرد من از اطاعت يا اجراي اميال شاه خودداري مي کردم.» ( خاطرات محسن صدر،ص 517 )
نخست وزيري قوام( بهمن1324تا آذر 1325)
«شاه به دليل قوام را درمسند قدرت نگاه داشت ،که مسئوليت رد امتياز نفت به شوروي را به گردن او بيندازد ،چون شاه مايل نبود هيچ گاه قوام بتواند با پشتيباني شوروي به قدرت باز گردد سرانجام هنگامي که قوام منظور شاه را تأمين کرد ،شاه با سرش اشاره اي کرد ومجلس او را بيرون انداخت.»(نامه جورج آلن به جان جرنيگان ،31ژانويه 19478)
نخست وزيري ابراهيم حکيمي از (آذر 1326تا خرداد 1327)
در نهايت عليرغم تلاش گسترده اي که وي براي کسب حمايت دربار و نمايندگان هوادار آن در مجلس بکار برد ،به موقعيت چنداني دست نيافت شاه به سختي سرگرم تدارک ديدن زمينه نخست وزيري هژير و مهم تر از آن ،ترميم قانون اساسي بود(عظيمي ،1374 ،ص145).
نخست وزيري عبدالحسين هژير از (خرداد تا آبان 1327)
فخرالدين عظيمي در بحران دموکراسي در خصوص وابستگي هژير به دربار و ناکامي دولت وي مي نويسد:
«اساساً ناکامي هژير در ايجاد تصوير و چهره اي معتبر از خود ،از اين واقعيت سرچشمه مي گرفت که وي سر سپرده دربار و دوست دار وفادار دانسته مي شد.»(عظيمي ،1374 ،ص265)
در نهايت با توجه به وضعيت پيش آمده در 15آبان 1327هژير استعفا داد.
نخست وزير محمد ساعد از (آبان 1327تا اسفند 1328)
نخست وزيري علي منصور از (فروردين 1329تا تير ماه 1329)
در روز 5تير ماه 1329به کاخ احضار و به وي تکليف کناره گيري شد و وي پس از کناره گيري به سفارت ايتاليا منصوب شد.
نخست وزيري رزم آرا (تير ماه 1329تا اسفند 1329)
با اين که در آغاز کار ، کليه قراين دلالت بر اين داشت که شاه از رزم آرا پشتيباني مي کند ،اما اين فکر به مرور که رزم آرا دست به اقداماتي مي زد منجر به سلب اعتماد شاه از وي مي شد و همينطور به دنبال آن مشاجره بين دولت و پارلمان شدت مي گرفت .رزم آرا قبل از زمامداري به پايمن شکايت کرده بود که «شاه با انواع و اقسام مردم ملاقات مي کند.»که هر يک براي منافع شخصي خود وي را تشويق مي کنند که در امور سياسي دخالت کند و خاطر نشان کرد که به عنوان رئيس ستاد ارتش از شاه خواسته بود که فقط با او طرف باشد و افسران را به طور فردي به حضور نپذيرد .بدون شک رزم آرا کوشيده بود شاه را از دخالت بي جا در امور دولت باز دارد ولي اين کار با خلق و خو و سبک کار شاه مغايرت داشت و به آساني به آن تن در نمي داد.(عظيمي ،1374 ،ص325)
رزم آرا اندکي پس از آنکه به نخست وزيري رسيد ،از اينکه شاه در مسائل مختلف دخالت مي کند ابراز نگراني کرده بود ،در گزارش پايمن در 5اوت 1950عنوان شده بود که «شاه مکرراً با مخالفان رزم آرا ملاقات مي کند »و رزم آرا شکايت کرده بود که «او يک کارمند جزء يکي از سازمان هاي دولتي را احضار مي کند و به او دستور مي دهد چنين و چنان بکنند .»(گزارش پايمن ،17اوت 1950)
نخست وزيري حسين اعلاء(اسفند 1329تا ارديبهشت 1330)
نخست وزيري محمد مصدق از (ارديبهشت 1330تا 28مرداد 1332)
روز 25 تير ماه 1331دکتر مصدق در دربار حضور يافت و با شاه ملاقات کرد و صورت وزيران کابينه را به اطلاع شده رسانيد و از برنامه دولت و اختيارات سخن گفت . مصدق مي خواست مسئوليت وزارت جنگ خود را خود بر عهده بگيرد .شاه به عنوان فرمانده کل قوا با واگذاري اين شغل به دکتر مصدق به علت فقدان اطلاعات نظامي موافقت نکرد .مصدق پس از ترک دربار با عده اي از وکلاي مجلس مشورت کرد و سپس عصر همان روز استعفاي خود را به شاه اعلام داشت.مصدق هميشه از دسيسه گري هاي دربار خشمگين بوده ،دربار به تدريج به عنوان منشأ عمده الهام و پشتيباني از مخالفان دولت مجدداً سر بلند مي کرد و از مدتها پيش مورد سوءظن بود که به گروههاي مخالف دولت کمک مالي مي کند. او همچنين از اين نا خشنود بود که چرا دولت هيچ گونه نظارتي بر چند و چون مصرف يا هزينه و درآمدهاي هنگفت دربار ندارد. اکنون مصدق احساس مي کرد که ديگر تاب شکيبايي ندارد و تهديد کرد که اگر شاه دست از دسيسه ها و اعمال نادرستش برندارد استعفاء خواهد کرد .دلايلي آن را به اطلاع عامه مردم خواهند رساند شاه علاء را نزد مصدق فرستاد و مصدق فهرست طولاني شکايت خود را به تسليم کرد.
مصدق تقاضا داشت شاه از ملاقات با مخالفان دولت دست بردارد و از نظارت بر توليت آستان قدس رضوي و حق تسليم عايدات و املاک سلطنتي صرف نظر کند .(گزارش سفارت آمريکا 124آوريل 1953)(عظيمي ،1374 ،ص429)
نتيجه گيري
در اين رقابت دربار به انحاء گوناگون سعي در تضعيف و کارشکني و نهايتاً سقوط دولت هايي که تلاش مي کردند در برابر شاه و دربار اظهار وجود کنند مي کرد.
طرد منظم نخست وزيران قوي و مستقل از دربار ،همچوم قوام و مصدق که مي خواستند مقابل دربار بايستند توسط دربار و شاه صورت مي گرفت و در مقابل نيز حمايت از نخست وزيران ضعيف را که مرعوب و مطيع شاه بودند در سرلوحه برنامه هاي خود قرار داده و همچنين تحميل وزيران به دولت و تلاشهاي پيگير شاه در محدود کردن اختيارات کابينه ها نهايتاً منجر به ناکار آمدي کابينه و در نتيجه بي ثباتي آن و سقوط نخست وزيران مي گرديد.
در اين مدت نوزده نخست وزير به نخست وزيري رسيدند که ميانگين عمر هر کابينه بدون در نظر گرفتن ترميم ها هشت ماه و با در نظر گرفتن ترميم ها سه ماه و نيم بود که اين مدت خود شاخص عمده اي براي بي ثباتي دولتها محسوب مي گردد.
واقع امر اين است که بخش عمده اي از مشکلاتي که اگر گريبانگير کابينه ها و نخست وزيران بود در حقيقت از دربار و عملکرد دربار و شخص شاه نشأت مي گرفت و دولتها که طبق قانون اساسي مسئوليت امر حکومت را بر عهده داشتند از قدرت لازم و کافي براي انجام اقدامات مؤثر محروم بودند و تغيير نخست وزيران و ترميم کابينه ها به نحو چشمگيري کارآيي دولت ها را کاهش داده بود.
به هر حال تلاش هاي شاه براي دستيابي به مقام بلامنازع در طول سال هاي 1332-1320 ادامه داشت و بالاخره پس از فراز و فرود بسيار در 28مرداد 1332اين فرصت براي وي به کمک انگليس و آمريکا فراهم شد تا بتواند مراکز ديگر قدرت را از صحنه خارج کند و خود در داخل کشور تصميم گيرنده نهائي باشد.
پی نوشت ها :
*عضو هيأت علمي دانشگاه آزاد آشتيان.
1-آبراهاميان ،برواند ، ايران بين دو انقلاب ،ترجمه احمد گل محمدي و محمد ابراهيم فتاحي ،تهران ،نشر ني ،1377 .
2-آوري ،پيتر ،تاريخ معاصر ايران (جلد 2) ،ترجمه محمد رفيعي مهر آبادي ،تهران ،عطائي ،1368.
3-ازغندي ،عليرضا ،تاريخ تحولات سياسي و اجتماعي ايران (جلد 2) ،تهران ،انتشارات سمت ،1379 .
4-جعفري ندوشن ،علي اکبر ،تجديد نظره هاي چند گانه در قانون اساسي مشروطه ،تهران ،انتشارات مرکز اسناد انقلاب اسلامي .1382
5-فردوست ،حسين ،ظهور و سقوط سلطنت پهلوي (جلد1) ،تهران ،موسسه مطالعات و پژوهش هاي سياسي اطلاعات ،1371 .
6-طيراني ،بهروز ،اسناد احزاب سياسي ايران (جلد1) ،تهران ،انتشارات اسناد ملي ايران ، 1367 .
7-عاقلي ،باقر ،نخست وزيران ايران ،تهران ،انتشارات جاويدان ،1374 .
8-عظيمي ،فخرالدين ،بحران دموکراسي در ايران 1332-1330 ،ترجمه عبدالرضا هوشنگ مهدوي ،تهران ،نشر البرز ،1374 .
9-لاجوردي ،حبيب اله «سرآغاز پشتيباني آمريکا از حکومت فردي در ايران »ترجمه عبدالرضا هوشنگ مهدوي ،ماهنامه اطلاعات سياسي -اقتصادي ، شماره 118-117 ،سال يازدهم ،1376 .
10-مقصودي ،مجتبي و ديگران ،تحولات سياسي اجتماعي ايران 1357-1320 ،تهران ،انتشارات روزنه ،1380 .
11- مرواريد ،يونس ،ادوار مجالس قانونگذاري در دوران مشروطيت ،تهران ،نشر اوحدي ،1377.
فصلنامه علمي-پژوهشي ( ويژه نامه علوم سياسي )
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}