شعر مشروطه و شعر عوام (2)


 

نويسنده:دکتر مهدي ستوديان




 

ويژگي هاي شعر مشروطه را مي توان به صورت ذيل دسته بندي کرد:
1ـ شعر مشروطه چه از نظر محتوا و چه از نظر اهداف شاعر دور از دربار است.
2ـ شعر مشروطه شعري است مردمي و مملو از خون و فرياد و گرمي زندگي مردم کوچه و بازار.
3ـ موضوع شعر مشروطه موضوعاتي مثل وطن، آزادي، قانون، تعليمات جديد و... است.
4ـ زبان شعر، زبان مردم کوچه و بازار است و مملو از واژگان و عبارات مردم است.
5ـ شعر مشروطه متکي بر نوآوري در زمينة تخيل نيست و تخيل و صور خيال در آن کم رنگ است.
6ـ شعر مشروطه ترکيبي از قالبهاي کهنه و سنتي است همراه با تغيير در کاربرد قالبهاي کهن.
7ـ نگرش شاعران مشروطه به جهان با الهام از حوادث و مقتضيات زمان شکل مي گيرد.
8ـ شعر مشروطه شعري متعهد در قبال مردم، فرهنگ و جامعه است.
شعر سيداشرف الدين قزويني به عنوان نمونه اي از شعر مشروطه نقل مي شود. در اين شعر که در قالب مسمط ترجيعي سروده است، ويژگي هاي شعر مشروطه به وضوح نمايان است.

«ايران ز عطر علم معطر نمي شود
در شوره زار لاله ميسر نمي شود

سنگ و کلوخ لؤلؤ و گوهر نمي شود
صد بار گفته ايم و مکرر نمي شود

دندان مار دستة خنجر نمي شود

گفتيم علم و صنعت و ثروت زياده شد
از فيل ظلم شاه به کلي پياده شد

با فوت و فن کاسه گري قلع ماده شد
ديديم مشکل است حجر زر نمي شود

دندان مار دسته خنجر نمي شود

رنج دو ساله رفت هدر وامصيبتا
شد کاروبار خلق بتر وامصيبتا

خورديم زهر جاي شکر وامصيبتا
ديديم هر سياه چو قنبر نمي شود

دندان مار دستة خنجر نمي شود»(23)

حال اگر شعر مشروطه و شعر بازگشتي را با هم مقايسه کنيم به نتايج جالبي دست مي يابيم که حاکي از مغايرت کامل اين دو شيوة شعر است که در سير شعر فارسي پشت سر يکديگر قرار دارند و به ظاهر مطابق رابطة حاکم بين سبکها و دوره هاي شعر مي بايست ارتباطي بين اين دو شيوة شعر وجود داشته باشند مگر اين که حد فاصلي بين اين دو شيوه قائل شويم. با تفحص در اشعاري که از اواخر دورة رواج مکتب بازگشت به دست آمده است به شيوه اي در شعر دست مي يابيم که بسيار شبيه شعر مشروطه است، شيوه اي شعري که در بين عامة مردم رواج داشته، با زبان خود، دردها و رنجهاي ناشي از ظلم و خفقان را بازگو مي کرده اند، اين اشعار اگرچه از جوهر شعري قوي برخوردار نيست اما زبان گوياي مردمي است که درد و رنج خود را با زبان شعر بيان مي کنند. اين شيوه شعري که به عوام مشهور شده است شعري است که به تعبير شمس لنگرودي «شعري غيررسمي و غيردرباري که بيانگر اوضاع و احوال زمانه بود. شعري التيام بخش و مسکن حال دردمند ادباي بي ميدان که در جستجوي معني غريب و بيگانه، يا فاخر و خاص نمي توانستند باشند. شعري که از مصائب و مشکلات و شادي هاي واقعي حرف مي زد. حاکمان را همان طور که بودند و مردم را همان گونه که بوده اند تصوير مي کرد»(24).
نمونه اي از شعر عوام در دورة حکومت ناصرالدين شاه نقل مي شود. اين شعر پس از غزل مسعود ميرزا ظل السلطان برادر بزرگ مظفرالدين شاه از حکومت و به خاطر نفرتي که مردم از او داشتند، سروده شد:

«گاري اميرزاده کو؟
جام پر از باده کو؟
آن بچة ساده کو؟
کو اصفهان پايتخت من؟
کو توپچي و کو تخت من؟
کو حکمهاي سخت من؟
اي خدا ببين اين بخت من
شاه بابا تقصيرم چه بود؟
اين بند و زنجيرم چه بود؟
کو اصفهان کوه شيرازه؟
کو صارم الدوله نازه؟(25)

سادگي زبان، دور بودن از دربار و انتقاد از وابستگان حکومت، دور بودن از گرفتار شدن در قيود صور خيال و... از ويژگي هاي بارز اين شعر است که بسيار شبيه دورة مشروطه است. حال اگر ويژگي هاي شعر عوام را ذکر کنيم شباهت بيشتر شعر عوام و شعر مشروطه روشن خواهد شد.
1ـ شعر عوام، شعر جمعي شاعران غيررسمي است که به دور از مقتضيات حکومتي در پاسخ به نيازهاي اساسي و عمومي جامعه سروده مي شود.
2ـ شعر عوام، شعري واقع گراست که به نيازهاي واقعي مردم مي پردازد.
3ـ شعر عوام، شعر اکثريت مردم است زيرا در پاسخ به نيازهاي عمومي جامعه گفته مي شود.
4ـ شعر عوام، شعري طبيعي، زنده، پرجوش است زيرا واکنش عاطفي شاعر نسبت به موضوعي مشخص است.
5ـ شعر عوام، شعري بي بهره از صناعات رسمي شعر است زيرا سرچشمه اش زندگي روزمره است نه ديوان شعراي گذشته.
6ـ شعر عوام تا حدودي رها شده از قيود خاص قالبهاي شعري کهن است.
7ـ شعر عوام، شعري به زبان مردم کوچه و بازار است و محاوره در اين گونه شعر نقش مهمي دارد.
8ـ شعر عوام، همان طور که از اسمش برمي آيد در قبال مردم متعهد است و زبان مردم محسوب مي شود.
حال اگر با دقت ويژگي هاي شعر بازگشتي، شعر عوام و شعر مشروطه را کنار هم قرار دهيم به وضوح درمي يابيم که در واقع شعر عوام مرحلة بينابين شعر بازگشت و شعر مشروطه است و بايد شعر مشروطه را ادامه و تحل يافته شعر عوام دانست که توسط شعراي رسمي و مطرح عصر رنگ و لعابي تازه اي گرفته و به عنوان شعر مشروطه ارائه شده است.
به تعبير ديگر بايد پذيريم که بنيان گذاران شعر مشروطه، شاعران گمنام و کم آوازه اي بودند که در بين مردم مي زيستند، درد آنها را با همان زبان ساده و عوام پسند به حلية نظم مي آراستند و مردم نيز با ذکر و حفظ آنها، مرهمي بر زخم هاي روحي خود مي نهادند و آن را التيام بخش همه گرفتاري ها و بي پناهي ها مي دانستند و اگرچه به قول صاحب «از صبا تا نيما»(26) تذکره نويسان از ذکر اين گونه اشعار خودداري کردند اما سينة مردم تذکره اي مطمئن براي اين اشعار گرديد. براي نشان دادن شباهت هر چه بيشتر شعر عوام و شعر مشروطه دو نمونه از شعر عوام و شعر مشروطه در کنار هم ذکر مي شود.
 

نمونه شعر عوام

 

«هوا بدين پر نمي
شيراز بدين خرمي
شازده چرا مي روي؟
يار مرا مي بري؟
خير از خودت نبيني
از قدم دخترم
معزول شده شوهرم
چه حيف حيف اي خدا
چه چاره حيف اي خدا
گاري اميرزاده کو
اين بچة ساده کو
اين شيشة باده کو
به سيم زده پادشاه
حاکم شهر شما
قوام و سيف السلطنه
چه حيف حيف اي خدا
چه چاره حيف اي خدا»(27)

 

نمونه شعر مشروطه

 

«دوش مي گفت اين سخن ديوانه اي بي بازخواست
درد ايران بي دواست
عاقلي گفتا که از ديوانه بشنو حرف راست
درد ايران بي دواست
مملکت از چارسو در حال بحران و خطر
چون مريض محتضر
با چنين دستور اين رنجور مهجور از شفاست
درد ايران بي دواست
پادشه بر ضد ملت ملت اندر ضد شاه
زين مصيبت آه آه
چون حقيقت بنگري هم اين خطا هم آن خطاست
درد ايران بي دواست
هر کسي با هر کسي خصم است و بدخواه است و ضد
گويد او را مستبد
با چنين شکل اي بسا خونها هدر جانها هباست
درد ايران بي دواست
صور اسرافيل زد صبح سعادت در دميد ملانصرالدين رسيد
مجلس و حبل المتين سوي عدالت رهنماست
درد ايران بي دواست(28)
 

پی نوشت ها :
 

23ـ آرين پور، يحيي، از صبا تا نيما، شرکت سهامي کتابهاي جيبي، دو جلد، تهران 1357، ج دوم، ص75.
24ـ لنگرودي، شمس، همان کتاب، ص265.
25ـ مأخذ قبلي، ص273.
26ـ آرين پور، يحيي، همان کتاب، ج2، ص151.
27ـ لنگرودي، شمس، همان کتاب، ص275.
28ـ آرين پور، يحيي، همان کتاب، ج2، ص75.
 

منابع و مآخذ
1ـ آرين پور، يحيي، از صبا تا نيما، شرکت سهامي کتابهاي جيبي، دو جلد، تهران 1357.
2ـ افلاکي، احمد، مناقب العارفين، با حواشي تحسين بازيجي، آنقره.
3ـ سروش اصفهاني، ديوان اشعار به اهتمام محمدجعفر محجوب، اميرکبير، دو جلد، تهران 1339.
4ـ شفيعي کدکني، محمدرضا، ادوار شعر فارسي، انتشارات سخن، تهران 1380.
5ـ ــــــــ ، «از انقلاب تا انقلاب» ترجمة يعقوب آژند، ادبيات نوين ايران، اميرکبير، تهران 1363.
6ـ شميسا، سيروس، کليات سبک شناسي، انتشارات فردوس، تهران 1381.
7ـ ــــــــ ، ــــــــ ، سبک شناسي شعر، انتشارات فردوس، تهران 1381.
8ـ غلامرضايي، محمد، سبک شناسي شعر فارسي، ناشر مؤلف، تهران 1381.
9ـ لنگرودي، شمس، مکتب بازگشت، نشر مرکز، تهران 1372.
10ـ ياحقي، محمدجعفر، چون سبوي تشنه، جامي، تهران 1374.
نشريه پايگاه نور شماره 79