ورزش پهلواني يا قهرماني


 






 

آيين پهلواني
 

در فرهنگ ايراني اسلامي، آيين پهلواني همواره نقش نيرومندي داشته است. نمونه ي برجسته ي آن در دوره ي اساطيري، رستم؛ بعد از ظهور اسلام، پورياي ولي و در دوره ي معاصر، جهان پهلوان تختي است. علت ريشه دار بودن آيين پهلواني در فرهنگ ايراني، پيوستگي عميق آن با اسطوره ها، اعم از ديني و غير ديني است.
افلاطون مي نويسد:
پارسي ها با توجه کامل، کودکان را با ورزش قوي بنيه مي سازند. آموزگاران، جوانان و کودکان را با تعليمات ديني، به راستي و درستي اندرز مي دهند و در تهذيب اخلاق آنان مي کوشند و روح دلاوري، مردانگي، آزادي و جنگاوري را در آنان مي دمند. آن ها با مد نظر قرار دادن شعار:
ز نيرو بود مرد را راستي
ز سستي کژي زايد و کاستي
ضمن آشنا کردن فرزندان با فنون ورزش و جنگاوري، جوانمردي، اخلاق و انسانيت و توجه به مظلومان را به آنان مي آموزند. آنان معتقدند که تواناترين، بدون پرورش نيرو هاي معنوي ، انسان را به جانوري بدل مي سازد که در عين قدرت و زورمندي، مقهور طبيعت خود است. (1)

پهلوان در مقابل قهرمان
 

امروزه قهرمان کسي است که از نظر فني در رشته ي ورزشي خاصي در مسابقات شرکت کند و سرآمد ديگران، يا صاحب عنوان باشد، ولي پهلوان کسي است که علاوه بر داشتن بدني قوي و سالم، منصف به صفات اخلاقي پسنديده و متعالي مانند راست گويي، وفاداري، خداترسي، ظلم ستيزي، و کمک به ديگران باشد. پس هر قهرماني لزوماً پهلوان نيست، ولي قهرمان مي تواند، پهلوان هم باشد.
امروزه در رشته هاي ورزشي، بيشتر قهرمان پروري مي شود تا پهلوان پروري؟ (2)

پي نوشت:
 

1. فرهاد شاکري، «پهلواني در تاريخ ورزش ايران»، نشريه ي رشد آموزش تربيت بدني، صص 1 و 2.
2. همان، ص 2.
 

منبع: گلبرگ جوان، شماره ي 113