هنر رام کردن حيوان سرکش


 

نويسنده: عيسي محمدي/ علي رنجبران/ مهدي آئيني




 
آدم ها چيزهاي زيادي از حيوانات ياد گرفته اند. براي اين که از اين يادگرفتن احساس چندان بدي نداشته باشند، به اين فکر افتادند که به آن ها هم چيزهايي ياد بدهند تا تعادل حفظ شود. همين اتفاق منجر به راه افتادن جرياني براي تربيت حيوانات وحشي و غير وحشي شد. اين جريان در سال هاي اخير و نزديک به ما، علمي تر و حرفه اي تر دنبال شده و حتي براي خودش تبديل به کسب و کاري بزرگ شده است.براي همين سراغ آنها رفتيم تا ما را از اسرار و عجايب دنياي شگفت انگيز تربيت حيوانات باخبر کنند.

وحشي، چون شير نر؛ قابل اعتماد، چون شير نر!
 

اطلاعاتي جالب از دنياي رام شدن گربه سانان وحشي بزرگ؛ مثل ببر و شير و پلنگ
کار گردن با گربه سانان وحشي، هميشه مشکل بوده و خواهد بود. به خاطر همين هم هست کساني را که با آنها کار مي کنند ستايش مي کنيم. انسان ها به صورت حرفه اي، بيشتر از يک قرن نيست که ببرها، پلنگ ها، شيرها و ... را زير ذره بين گرفته اند و رفتارها و عادت هايشان را مطالعه کرده اند. درباره اين گونه ها، تربيت معنايي ندارد و تنها بايد به رام کردن اکتفا کرد. رضا کاشي زنوزي، متخصص حيات وحش و مخصوصاً گربه سانان وحشي بزرگ است و اطلاعات ارزشمندي درباره زندگي و رام کردن گربه سانان وحشي دارد. خودش هم با آنها کار کرده و از نزديک، زير ذره بين شان قرار داده است. علاقه شخصي اش به شير، خاصه شير نر است و اطلاعات با ارزشي درباره تربيتشان به ما مي دهد.
«گربه سانان وحشي بزرگ را، مثل همان شير و ببر و پلنگ، در بچگي از باغ وحش ها مي گيرند و شايد هم از حيات وحش. از بچگي مي گيرند که بتوانند تربيتشان کنند. بعد شروع مي کنند به کار کردن روي غذاي آنها. به آنها گوشت پخته مي دهند تا حيوان بامزه خون بيگانه شود.» اينها را کاشي مي گويد. او البته معتقد است که رام کنندگان گربه سانان وحشي از شلاق هم براي رام کردن حيوانات وحشي استفاده مي کنند و از همان بچگي، با استفاده از شلاق و شوکر برقي، در آنها ترسي ايجاد مي کنند که بيشتر وقت ها، تا آخر عمر با آنها مي ماند. يکي از دلايلي که اين وحشي ها رام شده و کاري به تربيت کنندگانشان ندارند، ترس آنها از شلاق و تنبيه شدن است. از روش هاي ديگر رام کردن اين حيوانات، عقيم کردن آنهاست، «مردم فکر مي کنند گربه ساناني که بزرگترند، لابد قوي تر و خطرناک ترند. اين تصور اصلاً درست نيست. قدرت درندگي آنها، ربطي به جثه شان ندارد. گاوها را هم اخته مي کنند تا گوشتي تر و پرواتر بشوند. اين کار را با گربه سانان وحشي هم مي کنند. البته روي شير نر اين کار را انجام نمي دهند، چون يالش مي ريزد و ديگر به درد نمي خورد.» عقيم کردن اين حيوانات، خوي درندگي و وحشي گري را هم در آنها کمتر مي کند. البته با همه اين کارهايي که صورت مي گيرد، باز هم احتمال حمله آنها به صاحبان و تربيت کنندگان شان، هميشه وجود دارد. اين حيوانات اگر احساس کنند که مي توانند از ريسک شلاق و شوکر برقي عبور کنند و برايشان خطري ايجاد نخواهد شد، حتماً ضربات اول را تحمل مي کنند و حمله مي کنند. همين عادت هميشگي است که کار کردن با آنها را تبديل به ريسک مي کند.

احتمال يک خطر هميشگي
 

البته احتمال حمله در باغ وحش ها، نسبت به سيرک ها، کمتر است، «چون حيوان در آنجا تنبيه نمي شود و از آنها نمي خواهند که مثلاً از داخل حلقه ها بپرند». اما در هر حال، رام کنندگان و صاحبان اين گونه هاي وحشي، نبايد بيشتر از 10 دقيقه در کنار آنها بمانند، چون بيشتر از آن، حوصله شان سر مي رود و کار دستشان مي دهند. رضا کاشي زنوزي، مي گويد که خصوصيات نر و ماده هر کدام از اين گونه ها، مخصوصاً شير، با هم فرق مي کند و بايد به اين نکته هاي ريز، توجه کرد. «جالب است بدانيد که در بين گربه سانان، هيچ حيواني درنده تر و بي رحم تر از شير نر نيست. وقتي که عصباني مي شود و البته هيچ گربه ساني هم قابل اعتمادتر از شير نر نيست!» او اشاره مي کند که به دست آوردن رفتارشناسي اين حيوانات وحشي، بيشتر از راه تجربه دست آمده و کتاب و منبع خاص و مشخصي در اين باره وجود ندارد. مطالعه تجربي روي اين حيوانات هم با ورود غربي ها به سرزمين هاي شناخته نشده آفريقا صورت گرفته.

اين جانورهاي حساس
 

بيشتر کساني که در حوزه تربيت گربه سانان وحشي کار مي کنند، از نظر جسمي قوي هستند و قدرت را دوست دارند؛ مثل خليل عقاب. هر کسي هم با آنها کار کرده، کم اتفاق افتاده که شيفته شير نر نشود. کاشي از اسکندر مقدوني نقل قول مي کند که «نجيب ترين حيوان، شير نر است. من هم اسب داشته ام، هم شير نر، به خاطر همين مي گويم که نجيب ترين حيوان، شير نر است». نگهداري و رفتارشناسي اين گونه ها هم در نوع خودش، نياز به دانش زيادي دارد، چون در غير اين صورت، کساني که با آنها کار مي کنند يک لقمه چرب خواهند شد. گربه سانان وحشي، هر چقدر هم با آدم همنشين شده باشند، موقع غذاخوردن و گرسنه بودن، به هيچ وجه قابل اعتماد نيستند و نبايد نزديک شان شد. از آنجايي هم که بيشتر داخل قفس نگهداري مي شوند و مجبورند که رفت و برگشت هاي چند متري مداومي داشته باشند، دچار افسردگي مي شوند و همين افسردگي، درصد حمله را بالا مي برد. اين گونه هاي وحشي، نسبت به رنگ هاي تند و قرمز هم حساسيت دارند، «در مشهد، يک بار شيري به رام کننده خودش حمله کرده بود. رام کننده، لباس قرمز به تنش داشت. اينها را بايد خيلي دقت کنند». ببر هم حيواني است که آب بازي را دوست دارد و به خاطر همين، بايد حوضچه اي در قفس طراحي کرد. بعضي از آنها هم وقتي عصبي مي شوند که براي ساييدن ناخن هايشان، وسيله اي پيدا نکنند، «در طبيعت براي متناسب نگه داشتن ناخن هايشان که يکي از لوازم شکار است، مدام آنها را به تنه درخت ها مي سايند. بايد کنده درختي در قفس شان گذاشت تا اين کار را انجام بدهند.» شيرها، آفتاب و گرما را دوست دارند، به خاطر همين قفس هايشان را رو به آفتاب طراحي مي کنند؛ ببرها دقيقاً برعکس اند. قلق هاي رفتاري اين حيوانات، مثل اينکه تمامي ندارد، «در دو دوره نبايد به آنها نزديک شد؛ دوره بلوغ و بعد از سيزده سالگي که زمان سالخوردگي شان حساب مي شود. آنها به نظافت هم خيلي حساس اند. اگر دقت کرده باشيد، گربه ها مدام در حال ليسيدن پنجه ها و بدن خود هستند. بايد به اين حساسيت شان احترام گذاشت و مدام قفس و بدنشان را تميز کرد».
منبع:همشهري سرنخ، شماره 45