مؤلفه هاي توازن اجتماعي(1)
مؤلفه هاي توازن اجتماعي(1)
مؤلفه هاي توازن اجتماعي(1)
نويسنده:محمد اصغري
چکيده
براي تحقق توازن اجتماعي در جامعه لازم است تغييراتي بنيادين در نگرش و شيوه ي زندگي فردي و اجتماعي پديد آيد.دراين باره سيره و سنت تعاليم راه گشا و سعادت سازي دارد.نهادي شدن اين تعاليم در جامعه زمينه ي مناسبي براي شکل گيري توازن اجتماعي و حرکت به سوي آن را فراهم مي کند.
اين مقاله براساس چنين فرضي به برخي از مکانيسم ها و مؤلفه هاي تأثيرگذار در برقراري توازن اجتماعي مي پردازد.
واژگان کليدي: جامعه ي ديني، پيوندهاي اجتماعي، بناي خانواده، توازن اجتماعي.
مقدمه و طرح مسأله
از ويژگي هاي بارز آن حضرت (ص)، توازن و اعتدال و عدالت طلبي ايشان بود، که به تعبيرعلي (ع):
سيره ي او ميانه روي و اعتدال، و سنت اش رشد و تکامل و سخن اش جدا کننده (حق از باطل) و حکم و فرمان اش به عدل و درست کاري (شهيدي، 1379، 87).
آن حضرت (ص)، با هدف تکميل و تتميم مکارم اخلاق، اجراي عدالت را که زمينه ساز توازن اجتماعي است، سرلوحه ي رسالت خويش قرار داد و فرمود: «استووا تستوا قلوبکم»؛ متوازن و هم سطح باشيد، تا دل هاي شما به هم نزديک شود و در يک سطح قرار گيرد (پاينده، 1360، 56).
بي ترديد، مي توان اذعان نمود که در قرآن و سنت و سيره ي نبوي،بعد از مسأله ي توحيد، بر هيچ يک از اصول ديني و اخلاقي به اندازه ي عدالت و مترادف هاي آن از قبيل انصاف، اعتدال و توازن تأکيد نشده است.
در بينش نبوي،يک ساعت عدالت پيشه گي، از عبادت هفتاد سال که شب هايش به اداي نماز و روزهايش به روزي سپري شود، بهتر است (مجلسي، 1403 ه، 77/ 165).
جامعه اي که درآن شکاف طبقاتي بروز و ظهوردارد و افراد به طبقات و گروه هاي با فاصله ي طبقاتي فاحش تقسيم شده اند، يک طبقه به جهت برخورداري بيش از حد از مواهب مالي و امتيازات اجتماعي، با داشتن توانايي در بند کشيدن انسان هاي هم نوع خود، احساس کبر و غرور و طغيان کرده، از رشد و تکامل روحي و معنوي باز مي ماند، و گروهي ديگر، به جهت محروميت و فقر، احساس حقارت و بدبختي نموده، دائماً در پي به دست آوردن چيزي خواهند بود که بتوانند نيازهاي اوليه زندگي خود را تأمين نمايند؛ در نتيجه، فرصت تعليم و تربيت و رشد و تعالي را نخواهند يافت. پيامبر عظيم الشأن اسلام (ص) چنين جامعه اي را اين گونه به تصوير مي کشد:
اذا ابغض الناس فقراء هم و اظهروا عماره اسواقهم،و تبارکو علي جمع الدراهم، رماهم الله بأربع خصال: بالقحط من الزمان، و الجور من السلطان،و الخيانه من ولاه الحکام، و الشوکه من العدوان (ورام بن ابي فراس،بي تا، 1/1).
هرگاه درجامعه اي طبقات محروم مورد بي مهري و غضب و تنفر قرار گيرند، و صاحبان درآمد و در دست دارندگان چرخه ي اقتصادي تلاش خود را در جهت رونق هرچه بيشتر بازار خود قرار دهند و براي ثروت اندوزي انحصاري خود تقدسي ويژه در نظرداشته باشند. چنين جامعه اي از نظر آن حضرت از چهار آسيب در امان نخواهد ماند:
1) آشفتگي در نظام توليد و کم يابي محصولات مورد نياز؛
2) فساد نظام سياسي و گسترش ظلم و جور اجتماعي؛
3)رواج خيانت و قانون گريزي در نظام اداري؛
4) تنزل موقعيت سياسي و اجتماعي جامعه در برابر دشمنان.
در کلامي ديگر، حضرت (ص) با هشدار جدي نسبت به پيدايي اين آسيب در جامعه ياسلامي مي فرمايد:
سيأتي من بعدي اقوام... ليست همتهم الا الدنيا، عاکفون عليها،معتمدون فيها،شرفهم الدرهم و الدنانير،اولئک شرالاشرار،
الفتنه منهم، و اليه تعود (طبرسي، 1412، ه448).
همان گونه که ديده مي شود در چنين جامعه اي افزون بر پيدا شدن زمينه ي کينه هاي اجتماعي که مانع رشد انسان است، زمينه يرشد و توسعه ي اقتصادي نيز از بين مي رود. بدين جهت است که در نظام اقتصادي نبوي، اصل توازن اقتصادي و عدم تمرکز ثروت در دست گروهي خاص، که زمينه ساز توازن اجتماعي است،يکي از اصول مهم سياست اقتصادي به شمار مي آيد.
بي جهت نيست که پيامبرعظيم الشأن اسلام (ص) با درهم شکستن نظم جاهلي، در تلاش بود نظم و نظام جديدي بر پا نمايد که سبب قوام و ثبات جامعه باشد. آن حضرت (ص)، خود به يکي از اصحاب اش به نام جويبردراين باره مي فرمايد:
جويبر!خداوند به سبب اسلام، ارزش ها را تغيير داد. بهاي بسياري چيزها را که در گذشته پايين بود بالا برد و بهاي بسياري چيزها را که در گذشته بالا بود پايين آورد.
امروز مردم همان طور شناخته مي شوند که هستند. اسلام به آن چشم به همه نگاه مي کندکه سفيد و سياه، قرشي و غيرقرشي، عرب و عجم همه فرزندان آدم اند، آدم هم از خاک آفريده شده است (کراجي، 1394، ه21) .
مفاهيم ومؤلفه هاي توازن اجتماعي
تعريف توازن
توازن اجتماعي
(نساء، 32). توازن اجتماعي به اين معني که افراد ازنظر سطح زندگي و نه از نظر درآمدي متوازن باشند.
به تعبير ديگر،افراد به اندازه اي سرمايه در دسترس داشته باشند که بتوانند متناسب با مقتضيات زمان،ازمزاياي زندگي سالم برخوردارگردند،گرچه با يکديگر تفاوت نيز دارند.
رابطه ي عدالت با توازن
ملت آميزه اي است از قشرهاي گوناگون، که هرجزء آن در پيوند با جزء ديگر سامان مي يابد و بخشي بي نياز از بخش ديگر نيست ... و خداوند سهم
خاص هريکي شان را در کتاب خود و سنت پيامبرش- که درود خدا بر او و خاندانش باد- رقم زده و جايگاه بايسته شان نشانده است که به عنوان يماني ازاو در نزد ما محفوظ است (شهيدي، 1379، 329).
ازاين بيان حضرت (ص)، هم معنايي «توازن و تعادل» در تعريف عدالت به خوبي درک مي شود؛زيرا وقتي هر چيزي در جاي بايسته خود قرار گرفت،لاجرم تعادل و توازن در آن جامعه محقق مي گردد. چنين جامعه اي،جامعه ي متوازن ناميده مي شود.
گواه براين مترادف بودن،سخن و کلام خود پيامبراکرم (ص) درمعناي عدالت به «نفي هرگونه تبعيض و رعايت استحقاق ها» است. دراين صورت رعايت حقوق افراد و دادن حق به حق دارازمصاديق عدالت دانسته شده است،زيرا به تعبير آن حضرت (ص) «العدل ميزان الله في الارض فمن اخذه قام الي الجنه و من ترک ساقه الي النار» (حرعاملي، 1403ه، 11 /310).
در اين تعريف ازعدالت که توازن و تعادل مورد نظر است، هيچ گاه جهت حفظ امنيت و نظام سياسي، نيازي نيست از عدالت به نفع امنيت عقب نشيني کرد،بلکه به عکس، رعايت اين معناي از عدالت خود ضامن امنيت و حفظ نظام مايه ي روشني چشم زمامداران و رسوخ محبت آنان در دل مردمان است.
سازوکارهاي تحقق توازن اجتماعي
تثبيت و تقويت عوامل کارآمد در پيوندهاي اجتماعي
روزي که اسلام بردنياي جاهليت طلوع کرد، مکتبي را عرضه داشت که سراسر
شئون فردي و اجتماعي را در بر گرفت. بر مردمي که کينه توزي،جاه طلبي، شهوت راني و استثمار بر روابط آنها حاکم بود، تزکيه ي اخلاق و پالايش رواني را حاکم ساخت و آنان را به برادري، نيکوکاري، مهرباني و دوستي بي آلايش دعوت کرد. شخصيت مثبت هر فرد را براساسي بنيان نهاد که هيچ عامل افتراقي از قبيل بغض و کينه و انزوا آنها را از يکديگر جدا نمي ساخت، و بدين ترتيب به ايجاد يک جامعه ي نيرومند و با فضيلت اقدام ورزيد.
در آن جامعه که ايمان و نيکوکاري و خدمت،ميزان ارتقا و رفعت شناخته مي شد، هر فرد چنان به سرنوشت ديگران احساس دلبستگي و مسؤوليت مي کرد که گويي به تنهايي عهده دار کار همه است؛منتهاي علاقه، آخرين حد بخشش و نهايت از خودگذشتگي و ايثارنسبت به يکديگر را داشتند. قرآن کريم اين رابطه ي درخشان وعالي را اين گونه توصيف مي کنند:
والّذين تبوّوا الدّار و الايمان من قبلهم يحبّون من هاجر اليهم و لا يجدون في صدورهم حاجه مما اوتوا و يوثرون علي انفسهم و لو کان بهم خصاصه (حشر، 8).
و کساني که پيش از آمدن مهاجران در ديار خود بوده اند و ايمان آورده اند،آنهايي را که به سويشان مهاجرت کرده اند دوست مي دارند و ازآنچه مهاجران را داده مي شود در دل احساس حسد نمي کنند،و ديگران را برخويش ترجيح مي دهند،هرچند خود نيازمند باشند.
قرآن همچنين نيکوکاران را چنين معرفي مي کند:
وآتي المال علي حبّه ذوي القربي و اليتامي و المساکين و ابن السّبيل و السّائلين و في الرّقاب (بقره، 176).
از سوي ديگر در صحنه هاي رواني، هنگامي که بي نياز در مقام بخشش و رفع نيازمندي محتاج بر مي آيد،بايد با اتخاذ روشي صحيح و دقيق شخصيت نيازمند را حفظ کند تا جلو پديده هاي ناگوار رواني را بگيرد.
اسلام به ثروتمندان دستور مي دهد که هنگام عطا و بخشش دست به فرو گيرند تا نيازمندان از دست آنان بردارند تا دستشان فراتر باشد و احساس
حقارت و شکست نکنند و خود نيز از آلودگي به کبر و نخوت برکنار باشند.
احسن تواضع الاغنياء للفقراء طلباً لما عندالله،و احسن منه تيه الفقراء علي الاغنياء اتکالاً علي الله (شهيدي، 1379، 434)؛چه نيکوست فروتني توانگران در برابر مستمندان براي به دست آوردن آنچه نزد خداست،و نيکوتر از آن بزرگ منشي مستمندان به اعتماد برخدا و برابر اغنياست.
منبع:نشريه انديشه حوزه ،شماره 78-77.
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}