شرح نهج البلاغه ابن ابي الحديد
شرح نهج البلاغه ابن ابي الحديد
چكيده:
كليدواژه ها: نهج البلاغه، شرح نهج البلاغه، ابن ابي الحديد، امام علي (عليه السلام)، معتزله.
درآمد:
نوشته حاضر در صدد معرفي شرح نهج البلاغه ابن ابي الحديد يكي از مهمترين و كهن ترين شروح نهج البلاغه است. سعي شده است ،به صورت مختصر اما جامع، اطلاعات كاملي از اين شرح به خواننده محترم ارائه گردد. البته با عنايت به اين بررسي همه جانبه شرح نهج البلاغه ابن ابي الحديد مجالي وسيع مي طلبد و برتر از آن است كه بتوان در چند صفحه به طور كامل به آن پرداخت. اما سعي بر آن است تا ضمن اشاره به نكات و سر فصلهاي لازم به هر يك به اختصار پرداخته شود.
آشنايي با مؤلف شرح نهج البلاغه
او در مدتي كه در دربار عباسي خدمت مي كرد، چند منصب گرفت. تا اين كه به سرپرستي كتابخانه هاي بغداد منصوب شد. ابن ابي الحديد در شعر طبعي رسا داشت و در انواع مضامين شعر مي گفت. ولي مناجات و اشعار عرفاني او مشهورتر است. اطلاعات او درباره تاريخ صدر اسلام نيز گسترده بود. اين ويژگي او از شرح نهج البلاغه اش نيز به خوبي پيداست. وي در اصول معتزلي و در فروع شافعي بود و گفته شده است كه مشربي ميان تسنن و تشيع برگزيده بود. در مباحث عقيدتي خود در شرح نهج البلاغه به موافقت با جاحظ تصريح دارد (شرح نهج البلاغه:ج1ص185و 186) به همين لحاظ او را معتزلي جاحظي نيز دانسته اند. ابن ابي الحديد آثار متعددي دارد كه برخي از آثار وي عبارت است از: شرح نهج البلاغه، الفلك الدائر علي المثل السائر، المستنصريات (اين كتاب مجموعه اي از اشعار است)، العبقري الحسان.
وي ،سرانجام پس از آن كه به وساطت خواجه نصيرالدين طوسي از اسارت مغولان رهايي يافت ،بر اساس آنچه ذهبي نقل مي كند، در پنجم جمادي الاخر سال 656 ه ق به ديار باقي شتافت.
مذهب ابن ابي الحديد
عبدالحميد بن هبه الله بن محمد بن محمد بن محمد بن حسين ابوحامد بن ابي الحديد عزالدين المدايني، الكاتب الشاعر المطبق الشيعي الغالي، له شرح نهج البلاغه في عشرين مجلد...(البدايه و النهايه: ج13ص232).
اما اين شيعه او را نفي كرده و اهل سنت مي داند به چند دليل است: نخست آنكه تصريح عقايد او در آثارش به ويژه در شرح نهج البلاغه ترديدي بر معتزلي بودنش باقي نمي گذارد. او در آغاز كتابش اتفاق همه شيوخ معتزلي خود (متقدمان، متاخران، بصريان و بغداديان) را بر صحت شرعي بيعت با ابوبكر نقل مي كند و تصريح مي نمايد كه از رسول خدا نصي بر آن بيعت وارد نشده است. بلكه تنها انتخاب مردم كه هم به اجماع و هم به غير اجماع، راه تعيين پيشوا شمرده شده موجب صحت آن است (ابن ابي الحديد:ج1ص7) اما ابن ابي الحديد به پيروي از مكتب معتزله بغداد، علي(عليه السلام) را افضل ازخلفاي سه گانه مي داند، و تصريح مي كند كه آن حضرت هم در كثرت ثواب و هم در فضيلت و خصال حميده از ديگران افضل است (همان:ج1ص9) ليكن به عقيده وي افضليت امام ضروري نيست ،و لذا در خطبه آغاز كتاب در همين معني گفته است:
سپاس خداوندي را كه مفضول را بر افضل مقدم داشت (همان:ج1ص3).
او همچنين درباره شهادت حضرت زهرا(سلام الله عليها) دعاوي شيعيان را بدون توجه مدارك آن دركتب اهل سنت به شدت انكاركرده و آن را از ساخته هاي شيعيان مي داند (همان:ج2ص60) و نيز در خصوص ايمان ابوطالب ضمن بيان اين كه هر دو قول مبني بر ايمان و كفر ابوطالب مستند بوده ،و براي آن مداركي وجود دارد، قايل به توقف شده و هيچ يك از دو نظر را انتخاب نمي كند(همان:ج14ص65 ـ 66).
دليل ديگر طرد او از سوي شيعه، آن است كه به همان دليل كه اهل سنت دانستن ابن ابي الحديد براي آن فرقه مشكل آفرين است براي شيعه سودمند است ؛زيرا اگر ابن ابي الحديد سني مذهب باشد كه البته هست شرحش منحصر به فرد شده و از اهميت بالايي برخوردار مي شود، چرا كه در آن صورت تأييد نهج البلاغه به دست مخالفان صورت گرفته و دليل محكمي بر اعتبار آن به شمار خواهد رفت.
نگارش شرح نهج البلاغه
اين علاقه و ارادت او را برآن داشت تا با وجود اين كه سني مذهب بود نسبت به شرح نهج البلاغه اهتمام ورزد و نتيجه اهتمام و تلاشش كتابي است ،كه به شرح نهج البلاغه ابن ابي الحديد مشهور شده است.(ترجمه شرح نهج البلاغه ابن ابي الحديد:ج1مقدمه)كتابي كه در اين نوشتارسعي خواهيم كرد، تا مهمترين ويژگيهاي آن را به بحث و بررسي بگذاريم.
ابن ابي الحديد اثر جاودانه خود را در 20 جزء به نام ابن علقمي وزير تأليف كرد. شهرت و معروفيت ابن ابي الحديد به سبب تأليف اين كتاب است. كتابي كه مشتمل بر مجموعه عظيمي از ادب، تاريخ و كلام و فرهنگ اسلامي است بر اساس گفته خودش اين شرح را در اول رجب 644 ق آغازكرد و در آخر صفر 649 ق پايان رسانيد. از نکات تعجب برانگيز تدوين اين اثر چنانكه خود او درآخر كتابش مي نويسد(شرح نهج البلاغه ابن ابي الحديد:ج20ص349)تدوين آن در 4سال و 8ماه است. اين مدت با مدت خلافت امام علي (عليه السلام) مطابقت دارد. يكي ديگر از نكاتي كه درباره شرح او قابل توجه است اين است، كه او شرح خود را در زماني شروع كرد كه قريب به پنجاه و هشت سال داشت.(ترجمه شرح نهج البلاغه ابن ابي الحديد:ج1مقدمه ص12) يعني در زماني كه از كمال عقل و دانش و تجربه برخوردار شده و سرد و گرم روزگار را كشيده بود .بنابراين شرح او نيز به عنوان يكي از كاملترين آثار او به شمار خواهد رفت و ازآنجا كه او تعصب زيادي را در شرح خود بر نهج البلاغه و استفاده از منابع به كار نبرده است، مي توان اثر او را از اهميت بالايي برخوردار دانست .اگر چه همين امر باعث شده است ،انديشمندان متعصب اهل سنت كار او را بي ارزش قلمداد كرده و سعي در به فراموشي سپردن آن داشته باشند.
ويژگي هاي بارز شرح:
1.استفاده از منابع فراوان، مهم و در برخي موارد متروك
اگر چه برخي نويسندگان نوشته اند كه ابن ابي الحديد از نود و هفت منبع و مصدر و شصت مؤلف استفاده كرده است (روش شناسي تاريخي ابن ابي الحديد به نقل از تاريخ خليفه:ص108) اما احمد ربيعي در كتاب خود العذيق النضيد بمصادر ابن ابي الحديد مصادر شرح ابن ابي الحديد را 222 كتاب دانسته و آنها را به پنج دسته تقسيم مي كند:
ـ مصادري كه او به اسم آن مصادر تصريح كرده است.
ـ مصادري كه علاوه بر اسم كتاب اسم مؤلفان را نيز مي نويسد.
ـ مصادري كه تنها نام مؤلفش را ذكر مي كند و از اثرآن نام نمي برد. مثلاً مي نويسد:جاحظ در يكي از آثارش مي گويد:...
ـ مصادري كه تنها نام كاتبان آن را ذكر كرده است و اثري از عنوان كتاب يا مؤلفان به چشم نمي خورد.
ـ مصادري كه از قول افرادي كه آن را ديده اند نقل مي كند، بدون آنكه از نام كتاب يا مؤلفش سخني به ميان آورده باشد(العذيق النضيد بمصادر ابن ابي الحديد:ص118).
البته علاوه بر اين مثادر برخي مصادر ديگر را نيز ذكر مي كند مانند مصادر اشعاري كه به آنها استشهاد مي كند ،نامه هاو مکتوباتي كه از پيامبر، امام علي (عليه السلام)، خلفا، واليان و اميران بلاد به جا مانده است و مصادر شفاهي كه از معاصران خود نقل كرده است( همان:ص119).
وي پس از آنكه در مجموع تعداد 222 كتاب از مصادر شرح ابن ابي الحديد را به همراه 143 نام از اسامي مؤلفان آنها معرفي مي كند، برخي ازآنها را بيشتر معرفي كرده و در مورد برخي ديگر تنها به ذكر نام كتاب بسنده مي كند. بديهي است چون بخش قابل توجهي از مصادر مورد استفاده ايشان در عصر حاضر ناشناس است و حتي مؤلفان نيز قابل شناسايي نيست، از بين رفته و دور از دسترس ما تلقي مي شود(همان:ص261).
2. استفاده از منابع گروه هاي مختلف شيعي و سني
3. چند بعدي بودن
و اما انب ميثم ،فمذاقه مذاق الفلاسفه، يرتكب كثيرا تأويلات غيرصحيحه و يعلل بعلل عليله (شرح ابن ميثم:ج2ص385)، کما في شرحه لقوله (عليه السلام) : « و انا لکم وزيرا، خير لکم مني امير» ( نهج البلاغه : خطبه 90 ) و يخبط كثيرا في فهم المراد، كما في شرحه لقوله(عليه السلام): «و ايم الله لوفرقوكم تحت كل كوكب لجمعكم الله لشر يوم لهم»(نهج البلاغه:خطبه104) مع قله اطلاعه علي التاريخ فيخيط فيه...(بهج الصباغه في شرح نهج البلاغه:ج1ص25).
و اما ابن ميثم، گرايش او به سوي فلاسفه (موجب شده است) كه مرتكب تأويلهاي نادرست زيادي شود و تعليل هاي اشتباهي از او صادر شود، آنگونه كه در شرح سخن امام كه فرمود: «به خدا قسم اگر آنها، شما را طوري پراكنده کنند که هر يکتان ( از ترس شان ) ، در زير يک ستاره پنهان شويد ، باز خدا شما را گرد مي آورد، تا تماشاي روز بدي كه براي آنان در پيش است ،بنمائيد(و ببينيد خدا چگونه كيفر كردارشان را در كنارشان مي نهد» با اين كه او از تاريخ آگاهي ناچيزي داشت و در مورد آن اشتباهاتي دارد.
وي همچنين درباره شرح خويي علاوه بر ناقص دانستن آن ،مي نويسد:
ليس فيه سوي الاكثار من الاخبار الضعيفه،مع اقتصاره علي ما ورد من طريقنا الذي لا يکون حجه علي غيرنا، مع قله اطلاعه علي التاريخ، فتبع ابن ميثم في كثير من خبطاته المتقدمه(همان:ص26).
درآن شرح چيزي جز روايات ضعيف فراوان ، همراه با رواياتي كه طرق وصول به آن روايات مورد قبول عامه نبوده وآنها را حجت نمي دانند، نيست. بعلاوه او از تاريخ نيز آگاهي كمي داشته و در اشتباهات از ابن ميثم دنباله روي كرده است.
اما در مورد شرح ابن ابي الحديد وضعيت به گونه اي ديگر است. اين شرح را مي توان دائره المعارفي از علوم ادبي، كلام، فقه، اخلاق، تاريخ صدر اسلام، انساب و فرهنگ عامه عرب دانست ؛زيرا او در هر فصلي كارها و وقايع تاريخي مربوط به آن را شرح داده و اشاره هايي نيز درعلم توحيد و عدل آورده است و در جايي كه نياز بوده از مثلها و نكات استفاده كرده است. همچنين مسائل فقهي نهج البلاغه را توضيح داده و بالاخره اشاره ها و رموزي كه امام علي(عليه السلام) بيان فرموده است، را نيز توضيحاتي داده است، اگر چه كتاب وي را از جنبه ادبي، تاريخي، اجتماعي و كلامي نسبت به ديگر موضوعات برتري دارد.
4. تعصب نداشتن
و من العجب انه مع عده نفسه من الفلاسفه ياتي باللجاج ،ففي كثير من تلك الموارد يري ان ابي الحديد قال: ان الراوندي خبط فيها، و انه استهزا به لعدم اطلاعه علي التاريخ، و مع ذلك اصر علي متابعه الراوندي(همان:ص26).
و از امور تعجب برانگيز اين که او عليرغم آن که خود را از فلاسفه به شمار آورده است ، اما لجاجت ورزيده و با اينکه مي بينيد ابن ابي الحديد گفته است که راوندي اشتباه کرده و او را به خاطر آگاهي نداشتن به تاريخ ، به تمسخر گرفته است ، اما با اين حال به پيروي از راوندي اصرار ورزيده است .
و درباره شرح خويي، آنگونه كه گذشت مي نويسد، وي در بسياري از خطاها و اشتباهاتش از راوندي پيروي كرده است. اين در حالي است كه يكي از ويژگي هاي ابن ابي الحديد متعصب نبودن وي است. ابن ابي الحديد عليرغم اعتقاد به خلافت خلفاي راشدين، در مورد علي(عليه السلام) تا اندازه بسياري انصاف را رعايت كرده و حق را به جانب آن حضرت دانسته است. همين امر باعث شده است، تا اهل سنت به راحتي او را از خود طرد كنند، و وي را منتسب به شيعه بدانند .ابن ابي الحديد در شرح خود از هرگونه تعصب بي جا دوري گزيده و سعي كرده است، تا آراء گوناگون را عرضه كند. به همين سبب از اين نظر در بين ديگر شروح نهج البلاغه از برجستگي ويژه اي برخوردار است.
5. ذكر حوادث معاصر مؤلف
6. ذكر وقايع صدر اسلام متناسب با كلام امام علي (عليه السلام)
ففي بعض الموارد يفرط في نقل التاريخ حتي يمكن ان يجعل ما نقل تاريخا مستقلاً ،و كان عليه ان يقتصر علي المقدار المناسب للعنوان(بهج الصباغه:ج1ص24).
خطبه چهل و ششم نهج البلاغه كه امام به هنگام عزيمت به شام وعبور از سرزمين كربلا، براي مقابله با معاويه ايراد نموده است، نمونه خوبي براي اين ويژگي به شمار مي رود. اين خطبه با اينكه كمتر از چهار سطر است ،اما ابن ابي الحديد به واسطه پرداختن به جريان ورود امام به كربلا و آنچه بين امام و اصحابش اتفاق افتاد، چندين صفحه به شرح واقعه و همچنين نامه محمد ابن ابي بكر به معاويه پرداخته است(شرح نهج البلاغه ابن ابي الحديد: ج3ص169 ـ 190).
وي در شرح خطبه 44 كه كمتر از سه سطر است و امام (ع)در آن مصقله بن هيبره را به خاطر سرپيچي از فرمان امام و فرار او به سمت معاويه تقبيح مي كند، بيش از 30 صفحه، به تفصيل، اصل ماجرا و اتفاقات مربوط به آن تبيين مي كند تا خواننده بتواند با آگاهي كامل از ماجرا، معنا و مفهوم سخن امام و علت صدور آن سخن را به خوبي درك كند(همان:ج3ص119 ـ 151).
البته او براي گزارش وقايع و حوادث تاريخ و شناخت اخبار صحيح از سقيم و گزارشهاي واقعي از ساختگي، از دو روش به صورت هم زمان و در كنار هم استفاده مي كند. آن دو روش عبارت است از روش سندي و روش محتوايي. همانگونه كه يك محقق براي استناد به يك حديث ،هم درباره سند حديث ،و هم درباره فهم معناي آن ، تلاش مي کند تا بتواند به آن حديث اعتماد کند ، ابن ابي الحديد نيز در گزارش وقايع تاريخي از اين دو روش بهره مي جويد، تا با به كارگيري فنون فهم حديث به حقيقت معناي كلام امام دست پيدا كند.
ابن ابي الحديد درتحقيقات تاريخي خويش، تركيبي از دو شيوه حديثي و تاريخي را به كار بسته است. توجه و دقت نظر وي در بررسي زنجيره (اسناد) يك خبر بر اساس همان شيوه رايج در علم حديث و رجال (شيوه نقد سندي) است. ولي در روش دوم بررسي محتوايي و متني اخبار و گزارشهاي تاريخي را نيز مدنظر دارد .(مقاله روش شناسي تاريخي ابن ابي الحديد: مجله پژوهش حوزه،ش13و 14).
7. توجه ويژه به فصاحت و بلاغت سخنان امام(عليه السلام)
انظر! الي الفصاحه كيف تعطي هذا الرجل قيادها وتملكه زمامها...(شرح نهج البلاغه ابن ابي الحديد:ج16ص145و146).
فصاحت را ببين كه چگونه افسار خود را به دست اين مرد داده، و مهار خود را به او سپرده است .نظم عجيب الفاظ را تماشا كن. يكي پس از ديگري مي آيند و در اختيار او قرار مي گيرند. مانند چشمه اي كه خود به خود و بدون زحمت از زمين مي جوشد. سبحان الله! جواني از عرب در شهري مانند مكه بزرگ مي شود، با هيچ حكيمي برخورد نكرده است. اما سخنانش در حكمت نظري بالا دست سخنان افاطون و ارسطو قرار گرفته است. در ميان شجاعان و دلاوران تربيت نشده است ؛زيرا مردم مكه تاجر پيشه بودند و اهل جنگ نبودند. اما شجاعترين بشري ازكار درآمد كه روي زمين راه رفته است. از خليل بن احمد پرسيدند: علي(عليه السلام) شجاعتر است يا عنبسه و بسطام؟گفت : عنبسه و بسطام را با افراد بشر بايد مقايسه كرد؛ علي مافوق افراد بشر است. اين مرد فصيح تر از سحبان بن وائل و قيس بن ساعده از كار درآمد و حال آن كه قريش كه قبيله او بودند، افصح عرب نبودند، افصح عرب(جرهم) است هرچند زيركي زيادي ندارند.
و يا در جاي ديگري مي گويد:
اما الفصاحه ،فهو امام الفصحا، و سيد البلغا و في كلامه قيل: دون كلام الخالق و فوق كلام المخلوقين، و منه تعلم الناس الخطابه والكتابه...(همان:ج1ص24و25).
اما در فصاحت ،پس اميرالمؤمنين ( عليه السلام)،پيشواي فصحا و سرور بلغا بود؛ به حق سخن علي را از سخن مخلوق فراتر خوانده اند، و مردم همه دو فن خطابه و نويسندگي را از او فرا گرفته اند...
وي در جاي ديگري مي آورد:
سوگند به كسي كه همه امتها به او سوگند مي خورند، من اين خطبه را (الهيكم التكاثر) در مدت پنجاه سال تاكنون بيش از هزار بار خوانده ام. هيچ بار در آن تأمل نكردم، مگر آن كه در من خشيت و خوف و پندي ايجاد كرد و در دلم تاثير نهاد و مرا به لرزه آورد. هيچ بار در آن تأمل نكردم مگر آن كه به ياد مردگان از خويشاوندان و نزديكان و دوستانم افتادم ،و چنين تصور كردم كه آن را كه حضرت به توصيف حالش پرداخته خود من هستم. در اين زمينه بسياري از خطبا و فصحا داد سخن داده اند، و من آنها را مكرر خوانده ام. ولي هيچ كدام تاثير كلام اميرالمومنين(عليه السلام) را بر من نداشته است(همان:ج11ص153).
و بالاخره در مقايسه خطبه ابن نباته ـ كه از ادباي قرن چهارم بود و مردم را به جهاد برانگيخت ـ با خطبه 27 نهج البلاغه كه متضمن دعوت مردم به جهاد است، مي گويد:
اگر بخواهيم از دايره انصاف دور نشويم، بايد نسبت آن دو را نسبت شمشير چوبين با تيغ فولادين بدانيم. گرچه خطبه ابن نباته از صناعات بديعي بهره مند است. ولي كلام اميرمومنان در اوج آسمان است(همان:ص84 ـ 82).
لذا برخي صاحب نظران درباره نهج البلاغه و شرح ابن ابي الحديد به اين نكته توجه كرده اند كه شارح مزبور عظمت بلاغي نهج البلاغه را دليل اصالت آن و درستي انتسابش به علي(عليه السلام) بداند و بگويد:
عظمت والاي نهج البلاغه به ويژه از منظر ادبي و فن بلاغت، آنگونه كه گردآوردنده آن يعني سيد رضي نيز بر آن توجه داشت، و نام اين كتاب شريف را نهج البلاغه ناميد، سبب شد تا توجه ابن ابي الحديد به اين اثر والا توجه كرده و در جاي جاي شرح خود ،بر اين كتاب اختيار از كف دهد و زبان به تحسين عبارات نهج البلاغه گشايد و او را وادار سازد تا يكي از راه هاي اثبات اصالت نهج البلاغه را در تبيين عظمت بلاغي آن ببيند(مجله سفينه:ش5ص137).
ويژگي هاي ادبي شرح:
1. شعر فراوان
وي در ضمن شرح جمله امام كه فرموده است: فالموت في حياتكم مقهورين والحياه في موتكم قاهرين، به ذكر چندين شعر از اشعار شاعران عرب مي پردازد كه شعر زير از «التهامي» يكي از آنهاست:
فموت الفتي في العز مثل حياته
وعيشته في الذل مثل حمامه شرح
(نهج البلاغه ابن ابي الحديد:ج3ص245)
مرگ با عزت جوانمرد، همانند حيات او، و زندگي همراه با خواري، همانند مرگ اوست.
و نيز در شرح خطبه 68 كه امام علي (عليه السلام) در تذكر دادن به خطرات دلبستگي به دنيا، بيان فرموده اند، اشعار زيادي را مي آورد كه يكي از آنها در زير آمده است:
دنياك دار غرور
ونعمه مستعاره
دنيا خانه فريب است ،و نعمتي فاني و گذراست.
و دار اكل و شرب و مكسب و تجاره
و خانه خوردن و آشاميدن و كسب و تجارت است.
و راس مالك نفس
فخف عليها الخساره
سرمايه ات، عمرت است. پس بترس از اين كه زيان كني!
و لاتبعها باكل و طيب عرف و شاره
پس آن را به خوردن و بوي خوش و دستاري مفروش.
فان ملك سليمان
لا يفي بشراره(همان:ص337)
چرا كه ملك سليمان هم در ازاي شعله هاي آتش [دوزخ]نمي ارزد!
و نيز از ابوالعتاهيه، شعر ذيل را مي آورد:
الاانما التقوي هي البر و الكرم
وحبك للدنيا هو الفقر و العدم
آگاه باشيد كه پرهيزكاري همان نيكي كردن و بخشش است ،و دلبستگي تو به دنيا همان فقر و نيستي است.
و ليس علي عبد تقي غضاضه
اذا صحح التقوي و ان حاك او حجم
(همان: ص337)
و بر بنده پرهيزكار، خفت و خواري راه ندارد، اگر به رعايت تقوي ملتزم باشد. اگر چه در ظاهر به دنيا مشغول باشد و يا ازآن فاصله گرفته باشد.
2. ترجمه لغات مشكل
الا و ان الدنيا قد تصرمت و اذنت بانقضاء و تنكر معروفها و ادبرت حذاء فهي تحفز بالفناء سكانها(نهج البلاغه:خطبه52).
ابن ابي الحديد در بيان معاني واژه هاي مشكل اين عبارت مي نويسد:
تصرمت: انقطعت و فنيت و آذنت بانقضاء:اعلمت بذلكه آذنته بكذا: اي اعلمته و تنكر معروفها: جهل منها ما كان معروفا و الحذاء: السريعه الذهاب و رحم حذاء مقطوعه غير موصوله.
وي سپس به نسخه بدلي اشاره مي كند و مي گويد:
و من رواه جذاء بالجيم اراد منقطعه الدر و الخير، و تحفز بالفناءسكانها تعجلهم وتسوقهم و امر الشيء صار مرا(شرح نهج البلاغه ابن ابي الحديد:ج3ص333).
او، همچنين در بسياري از واژه هاي مشكل، شواهدي از شعر يا نثر به خوانندگان خود ارائه مي كند (همان: ج6 ص102، خطبه 68)
3. توضيح نكته هاي ادبي
نقدهاي وارد بر شرح ابن ابي الحديد
وان ادعي انه(شرح ابن ابي الحديد)، تاريخي ادبي الا ان فيه معايب، ففي بعض الموارد يفرط في نقل التاريخ حتي يمكن ان يجعل ما نقل تاريخاً مستقلاً، و كان عليه ان يقتصر علي المقدار المناسب للعنوان، و في بعض الموارد لا ينقل شيئاً اصلاًً، كما انه في الادب كذلك قد يفرط و قد يفرط، بل ينقل كثيراً ما لاربط له اصلاً... و قد يغفل عن شيء في محله و يذكره في غيره، كما تراه في اول فصل الجمل في قوله(عليه السلام): «رب عالم قد قتله جهله، و علمه معه لاينفعه».
و له اوهام كثيره فنسب الخطبه (39) الي كونه في غاره النعمان مع انه كان في قتل محمد بن ابي بكر، و له تفسيرات باطله كما ستقف عليها في المطاوي كرارا (بهج الصباغه:ج1ص24و25).
اين انتقادها را در موارد ذيل مي توان بر شمرد:
ـ افراط در نقل تاريخ.
ـ غفلت از ذكر برخي وقايع تاريخي لازم.
ـ افراط و تفريط در ذكر نكات ادبي.
ـ ذكر برخي مطالب كه تناسب با مطلب امام ندارد.
ـ اشتباه در نسبت دادن برخي خطبه ها به واقعه ايي خاص.
ـ اشتباه در تفسير برخي عبارات امام (عليه السلام).
البته علامه تستري هر چند شرح ابن ابي الحديد را مورد نقد قرار مي دهد، اما در پايان اعتراف مي كند كه شرح او حاوي مطالب مهم و نيكويي است ،و تنها اشكالش مراعات نكردن تناسب در نقل مطالبي است كه براي فهم كلام اميرالمؤمنين ( عليه السلام)لازم است.
و هو و ان نقل في شرحه اشياء و ذكر فيه امورا مهمه، الا انه لم يراع المناسبه في الغالب (همان: ص24).
پی نوشت ها :
1 ـ عضو هيئت علمي دانشكده علوم حديث
كتاب نامه
1. البدايه والنهايه، اسماعيل بن كثير الدمشقي، بيروت: دارالاحياء التراث العربي، 1408.
2. بهج الصباغه في شرح نهج البلاغه، محمد تقي تستري، تهران: انتشارات اميركبير، 1367.
3. جلوه تاريخ در شرح نهج البلاغه، محمود مهدوي دامغاني، ترجمه شرح نهج البلاغه ابن ابي الحديد، تهران: نشر ني، 1374.
4. الذريعه الي تصانيف الشيعه، محمد محسن، (آقا بزرگ تهراني)، بيروت: دارالاضواء، 1403.
5. روش شناسي تاريخي ابن ابي الحديد، محمود حيدري آقايي، مجله پژوهش حوزه، سال چهارم، شماره 13و 14.
6. شرح نهج البلاغه، عبدالحميد بن محمد بن محمد ابن ابي الحديد، دار احياء الكتب العربيه.
7. شرح نهج البلاغه، ميثم بن علي بن ميثم بحراني، ترجمه: محمد رضا عطايي، مشهد: بنياد پژوهش هاي آستان قدس رضوي، 1374.
8. العذيق النضيد بمصادر ابن ابي الحديد، احمد ربيعي، بغداد: مطبعه العاني، 1407ق.
9. الغدير، عبدالحسين احمد اميني نجفي، بيروت: دارالكتب العربي،1379.
10. مجله سفينه، مجيد معارف، سال دوم، شماره 5، زمستان 83، ص137.
منبع:دوفصلنامه حديث انديشه شماره 6
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}