مقدمه:

در جهان پرتلاطم امروز که سبک‌های زندگی متکثری در رقابتی سخت با یکدیگر قرار دارند، یافتن الگویی جامع که بتواند در عین پاسخگویی به نیازهای اصیل بشری، سعادت دنیوی و اخروی او را تضمین کند، به ضرورتی انکارناپذیر تبدیل شده است.
 
 دین اسلام به عنوان دینی جهان‌شمول، برای تمامی شئون زندگی بشر برنامه دارد و در این میان، نهج البلاغه به عنوان گنجینه‌ای بی‌بدیل از کلام مولی المتقین، امام علی (ع)، نقشه‌ای راهبردی برای «چگونه زیستن» ارائه می‌دهد.
 
این مقاله با هدف واکاوی اصول سبک زندگی اسلامی در پرتو این کتاب سترگ، سعی دارد نشان دهد که حکمت‌های علوی چگونه از عقلانیتِ فردی آغاز شده و تا مسئولیت‌پذیری اجتماعی گسترده می‌شود.
 
این پژوهش بر آن است تا با استناد به مضامین نهج البلاغه، الگویی متوازن و عمل‌گرا را معرفی کند که می‌تواند چراغ راه انسان معاصر در مسیر دستیابی به زندگی‌ای مبتنی بر کرامت، عدالت و قرب الهی باشد.

۱۴ اصل سبک زندگی از نگاه امام علی (ع)

1. اصل شکرگزاری عملی و پاسداری از نعمت‌ها

این اصل بر استفاده صحیح و هدفمند از تمامی مواهب و استعدادهای الهی در مسیر بندگی تأکید دارد و تباهی آن‌ها را در گناه، نقض غرض آفرینش می‌داند.
 
1-1. وجوب سپاسگزاری از طریق ترک معاصی
در بنیادی‌ترین سطح، حضرت امیرالمؤمنین علی (ع) در حکمت ۲۹۰ نهج‌البلاغه شکرگزاری را فراتر از ستایش زبانی معرفی کرده و آن را در ترک گناه تجلی می‌دهند: «لَوْ لَمْ یَتَوَعَّدِ اللهُ عَلَى مَعْصِیَةٍ لَکَانَ یَجِبُ أَنْ لاَ یُعْصَى شُکْراً لِنِعَمِهِ» [1].
 
این نگاه، سبک زندگی ای را پایه‌ریزی می‌کند که در آن پرهیز از گناه، نه از روی ترس، که بر پایه‌ی معرفت و سپاس از انوار بی‌کران الهی شکل می‌گیرد. این انگیزه، پایدارتر و ژرف‌تر از انگیزه‌های صرفاً احتیاط‌آمیز است.
 
1-2. گناه به مثابه خیانت در امانت الهی
بر اساس این اصل، گناه تنها یک نافرمانی نیست، بلکه خیانت در امانت و اسراف در سرمایه‌های وجودی است [2]. خداوند متعال، قوای جسمی و روحی مانند عقل، اراده، احساس و توانایی‌های حرکتی را به عنوان امانتی در اختیار انسان نهاده است تا وی مسیر کمال را بپیماید.
 
 به کارگیری این ابزارها در مسیر معصیت، نوعی تباهی و استفاده نابجا از سرمایه‌ای الهی محسوب می‌شود که سبک زندگی مؤمنانه را از هرگونه لغزش و انحرافی مصون می‌دارد.
 
1-3. نگرش کل‌نگر به بدن به عنوان مجموعه‌ای از نعمت‌ها
برای درک عینی این اصل، می‌توان به عملکرد یکپارچه‌ی اعضای بدن در انجام یک عمل واحد توجه کرد [3]. هنگامی که فردی قصد ارتکاب گناه می‌کند، مجموعه‌ای از نعمت‌ها—از دستگاه تنفسی و قلب تا اعضای حسی و حرکتی—هماهنگ عمل می‌کنند تا آن عمل محقق شود.
 
 این نگرش، به فرد می‌آموزد که همواره کل وجود خود را مجموعه‌ای از مواهب الهی بداند که باید در مسیر درست به کار گرفته شوند. این بینش، حس مسئولیت‌پذیری را در قبال کوچک‌ترین اعضاء و جوارح افزایش می‌دهد.
 
1-4. نتیجه‌گیری: شکر عملی، اساس سبک زندگی متعهدانه
نتیجه عملی این بینش، تبلور شکر عملی در تمامی عرصه‌های زندگی است [4]. در این سبک زندگی، دیدن برای مطالعه و عبرت‌آموزی، شنیدن برای دریافت معارف حق، و توانایی حرکت برای خدمت به خلق به کار گرفته می‌شود.

نابراین، دوری از گناه و پرهیز از معصیت، به یک ضرورت اخلاقی و عقلانی تبدیل می‌شود که ریشه در شناخت حقوق نعمت‌ها و مسئولیت انسان در قبال آن‌ها دارد و سبکی از زندگی را شکل می‌دهد که در آن هر فعلی، جلوه‌ای از بندگی و سپاس است.

2. اصل مسئولیت‌پذیری در برابر نعمت‌ها و پیامدهای اخروی اعمال
این اصل بر پایه این باور استوار است که زندگی دنیا مزرعه آخرت است و هر عمل انسان، پیامدی ابدی دارد.
2-1. زندگی دنیوی به مثابه سرمایه‌ای برای سعادت اخروی
بر اساس بینش نهج البلاغه، دنیا محل گذر و ابزاری برای کسب توشه آخرت است [5]. این نگاه، سبک زندگی را از حالت مصرفی و لذت‌محور صرف خارج می‌سازد و به آن جهتِ متعالی می‌بخشد.

فردی که به این اصل معتقد است، از مواهب دنیا نه برای تکاثر و اسراف، بلکه به عنوان امانتی استفاده می‌کند که در برابر آن در روز قیامت بازخواست خواهد شد. این نگرش، اصل تعادل و میانه‌روی را در مصرف و بهره‌برداری از نعمت‌ها حاکم می‌سازد.
 
2-2. شکرگزاری عملی به جای شکر زبانی
در این سبک زندگی، شکرگزاری تنها به حمد و ثنای محدود نمی‌شود، بلکه به شکل شکر عملی و استفاده صحیح از نعمت‌ها در مسیر رضایت الهی تجلی می‌یابد [6].
 
برای مثال، نعمت سلامتی با کمک به دیگران، نعمت مال با انفاق در راه خدا، و نعمت عقل با تفکر و کسب علم، شکرش به جا آورده می‌شود. این رویکرد، به زندگی روزمره معنایی عمیق می‌بخشد و هر عمل کوچکی را به فرصتی برای رشد و کسب رضایت پروردگار تبدیل می‌کند.
 
2-3. پرهیز از اسراف و تبذیر به عنوان یک تکلیف شرعی و اخلاقی
با توجه به مسئولیت انسان در قبال نعمت‌ها، اصل پرهیز از اسراف به یک رکن اصلی در سبک زندگی تبدیل می‌شود. اسراف نه تنها تباهی ثروت مادی است، بلکه هدر دادن سرمایه‌ای است که می‌بایست در مسیر کمال به کار گرفته شود.
 
این اصل در تمامی جنبه‌های زندگی از خوراک و پوشاک تا مصرف انرژی و زمان، خود را نشان می‌دهد و الگویی از زندگی منطقی و عاری از تجملات بیهوده را ترویج می‌کند.
 
2-4. نظارت مستمر بر اعمال (مراقبه)
باور به حساب و کتاب آخرت، اصل مراقبه و نظارت مستمر بر اعمال، گفتار و حتی نیات را در فرد نهادینه می‌کند. این خود-نظارتی درونی، فرد را از ارتکاب گناه بازمی‌دارد و او را به اصلاح مستمر رفتارش ترغیب می‌کند.

در سبک زندگی برآمده از نهج البلاغه، فرد همواره خود را در محضر خدا می‌بیند و این بینش، قوی‌ترین محرک برای پایبندی به اخلاق و تقوا در خلوت و جلوت است.
 

3. اصل مراقبه و پرهیز از گناه در خلوت

این اصل بر خود-نظارتی درونی و احساس مسئولیت در برابر خداوند، حتی در مواقعی که هیچ ناظر بشری وجود ندارد، تأکید می‌کند و آن را پایه‌ای برای سلامت فرد و جامعه می‌داند.
 
3-1. حضور دائمی ناظر آگاه
حضرت امیرالمؤمنین علی (ع) در حکمت ۳۲۴ نهج‌البلاغه، بنیادی‌ترین انگیزه برای پرهیز از گناه در خلوت را این می‌دانند که: «اِتَّقُوا مَعاصِىَ اللّهِ فِى الْخَلَواتِ، فَاِنَّ الشّاهِدَ هُوَ الْحاکمُ» [7]. «از نافرمانی‌های خدا در خلوت‌ها بپرهیزید، زیرا همان شاهد [بر اعمال]، خود داور [و حاکم] است.»
 
این کلام، سبک زندگی ای را ترسیم می‌کند که در آن فرد همواره خود را در محضر خداوندی می‌بیند که هم شاهد است و هم قاضی. این بینش، قوی‌ترین مانع درونی برای ارتکاب معصیت در پنهان است و اخلاقیات را از سطح ریا و نمایش به سطحی عمیق و خالصانه ارتقا می‌دهد.
 
3-2. پیامدهای اجتماعی گناهان پنهان
برای تبیین عواقب گسترده گناهان خلوت، در روایتی از امام صادق (ع) تشبیه عمیقی ارائه شده است: فردی که در خلوت گناه می‌کند، مانند کسی است که در اتاقک خود در کشتی نشسته و کف آن را سوراخ می‌کند [8].
 
این تمثیل به وضوح نشان می‌دهد که گناه، هرچند در پنهان انجام شود، یک عمل شخصی و بی‌تأثیر بر جامعه نیست. همان‌گونه که سوراخ کردن کشتی سرنشینان دیگر را نیز غرق می‌کند، گناهان پنهان نیز به تدریج بنیان‌های اخلاقی و اجتماعی جامعه را سست کرده و تمام اعضای آن را تحت تأثیر پیامدهای منفی خود قرار می‌دهد. این نگاه، مسئولیت‌پذیری اجتماعی را بخشی جدایی‌ناپذیر از سبک زندگی دینی معرفی می‌کند.
 
3-3. تقویت وجدان اخلاقی به عنوان ضابطه درونی
نتیجه عملی این اصل، تقویت مستمر وجدان اخلاقی و خود-نظارتی درونی است [11]. هنگامی که باور به حضور ناظر آگاه در جان انسان نفوذ کند، فرد برای کنترل اعمال و نیات خود به مراقبتی بیرونی نیاز ندارد.
 
 این حالت که در اخلاق اسلامی از آن به «مراقبه» تعبیر می‌شود، والاترین درجه از تقواست و سبک زندگی فرد را بر پایه‌ای از اخلاص و پایبندی واقعی استوار می‌سازد. چنین فردی در خلوت و جلوت یکسان عمل می‌کند، چرا که معیار رفتارش نه نگاه مردم، که رضایت پروردگار است.
 

4. اصل مدیریت گفتار و کمال عقل

این اصل بر رابطه مستقیم بین تعالی عقلانی و خویشتن‌داری در سخن گفتن تأکید دارد و مهار زبان را نشانه بارز بلوغ فکری و اساس ارتباطات سالم در سبک زندگی می‌داند.
 
4-1. کمال عقل، عامل کاستی گفتار
حضرت امیرالمؤمنین علی (ع) در حکمت ۶۹ نهج‌البلاغه رابطه میان عقل و گفتار را در جمله‌ای ژرف این‌گونه بیان می‌فرمایند: «إِذَا تَمَّ الْعَقْلُ نَقَصَ الْکَلَامُ» [9]. «هنگامی که عقل کامل گردد، گفتار کوتاه می‌شود.» این کلام، سبک زندگی خردمندانه را مبتنی بر تفکر پیش از سخن و پرهیز از پرحرفی معرفی می‌کند.
 
 در این نگاه، کمال عقل به معنای انباشت اطلاعات نیست، بلکه به معنای توانایی کنترل نفس و گزینش آگاهانه لحظه و محتوای سخن است. این اصل، پرگویی را نشانه‌ای از ضعف خرد و کوتاهی فکر می‌داند.
 
4-2. زبان در خدمت عقل
در توضیح این اصل آمده است که «زبان عاقل، در پشت عقل او قرار دارد» [10]. این تشبیه، نقشه راهی برای سبک زندگی در حوزه ارتباطات کلامی ترسیم می‌کند. در این الگو، عقل به عنوان فرمانده و محور اصلی عمل می‌کند و زبان به عنوان ابزاری فرمان‌بر، تنها پس از تأیید و ارزیابی عقل، مجاز به سخن گفتن است.
 
 این رویکرد، از گفتارهای نسنجیده، شتابزده و پرضرری که ریشه در پیروی زبان از هوس و بدون نظارت عقل دارد، جلوگیری می‌کند و ارتباطات فرد را سنجیده، هدفمند و ثمربخش می‌سازد.
 
4-3. پیامدهای اجتماعی سخن سنجیده
رعایت این اصل، تأثیر مستقیمی بر سلامت فضای اجتماعی دارد [11]. فردی که بر اساس خرد و نه تکانه‌های لحظه‌ای سخن می‌گوید، کمتر مرتکب غیبت، تهمت، دروغ و اختلاف‌افکنی می‌شود.
 
 سخن سنجیده، موجب اعتمادسازی، کاهش تنش‌ها و تعمیق روابط مبتنی بر احترام متقابل می‌گردد. بنابراین، مدیریت گفتار تنها یک فضیلت فردی نیست، بلکه یک مسئولیت اجتماعی است که آرامش و امنیت روانی جامعه را تقویت می‌کند و آن را به سوی تعالی سوق می‌دهد.
 

5.اصل مسئولیت‌پذیری اجتماعی و رد بی‌تفاوتی

این اصل بر حساسیت فعال در برابر اعمال نادرست دیگران تأکید دارد و رضایت و سکوت در برابر گناه را هم‌تراز با مشارکت در آن می‌داند. این اصل، سبک زندگی منفعلانه را رد کرده و مؤمن را به کنشگری و امر به معروف و نهی از منکر فرا می‌خواند.
 
5-1. رضایت به گناه، همکاری در گناه
حضرت امیرالمؤمنین علی (ع) در حکمت ۱۵۴ نهج‌البلاغه خط قرمز روشنی برای سبک زندگی اجتماعی ترسیم می‌فرمایند: «الرّاضى بِفِعْلِ قَوْم کالدّاخِل فیهِ مَعَهُمْ وَ عَلى کلِّ داخِل فى باطِل اِثْمانِ: اِثْمُ الْعَمَلِ بِهِ، وَ اِثْمُ الرِّضى بِهِ» [12].

«کسی که به عمل گروهی راضی باشد، مانند کسی است که در آن [عمل] با آنها داخل شده است و بر هر کس که در باطلی داخل شود، دو گناه است:
 
گناه عمل کردن به آن و گناه رضایت به آن.» این بیان، مسئولیت‌پذیری را از حیطه اعمال شخصی فراتر برده و فرد را در قبال محیط اخلاقی جامعه‌اش نیز مسئول می‌داند. رضایت منفعلانه، نوعی مشارکت غیرمستقیم و تأیید عملی گناه محسوب می‌شود.
 
5-2. نفی انزوا و تأکید بر تعهد اجتماعی
بر اساس این اصل، سبک زندگی اسلامی، هرگونه انزوا و بی‌تفاوتی نسبت به سرنوشت جامعه را رد می‌کند [13]. خوب بودن به معنای کناره‌گیری و عبادت در خلوت نیست، بلکه به معنای حضور فعال و تأثیرگذار در جامعه برای حفظ ارزش‌ها و جلوگیری از شیوع فساد است.
 
 سکوت در برابر منکر، حتی اگر با عمل گناهآلود همراه نباشد، خود گناهی بزرگ شمرده می‌شود؛ زیرا نشانه فقدان حساسیت دینی و مسئولیت‌پذیری اجتماعی است. این نگاه، مؤمن را به شهروندی فعال و متعهد تبدیل می‌کند.
 
5-3. وظیفه امر به معروف و نهی از منکر به عنوان تجلی مسئولیت
نتیجه عملی این اصل، الزام به «امر به معروف و نهی از منکر» در حد توان است. پیامبر اکرم (ص) در حدیثی پایه‌ای می‌فرمایند: «مَنْ رَأَى مِنْکُمْ مُنْکَراً فَلْیُغَیِّرْهُ بِیَدِهِ، فَإِنْ لَمْ یَسْتَطِعْ فَبِلِسَانِهِ، فَإِنْ لَمْ یَسْتَطِعْ فَبِقَلْبِهِ» [14].
 
«هر کس از شما منکرى را ببیند، باید آن را با دست [و قدرت] خود تغییر دهد، اگر نتوانست با زبانش [و با سخن]، و اگر نتوانست با قلبش [و با ابراز تنفر درونی]».
 
 این فرمان روایی، سطوح مختلف مسئولیت‌پذیری اجتماعی را به وضوح ترسیم می‌کند و سبک زندگی اسلامی را به سبکی پویا، مسئولیت‌محور و اصلاح‌گر تبدیل می‌کند که در آن هر فرد خود را نگهبانی برای حفظ حریم دین و اخلاق در جامعه می‌داند.
 

6. اصل دقت در انتخاب همنشین و محیط زندگی

این اصل بر تأثیر ژرف همنشین و همسایه بر عقاید، اخلاق و سرنوشت انسان تأکید دارد و پژوهش و دقت پیشینی در این انتخاب‌ها را از ضروریات سبک زندگی عاقلانه و دیندارانه می‌داند.
 
6-1. اولویت همنشین بر مسیر و همسایه بر خانه
حضرت امیرالمؤمنین علی (ع) در نامه ۳۱ نهج‌البلاغه، معیاری اساسی برای تصمیم‌گیری‌های زندگی ارائه می‌فرمایند: «سَلْ عَنِ الرَّفِیقِ قَبْلَ الطَّرِیقِ وَ عَنِ الْجَارِ قَبْلَ الدَّارِ» [15].
 
«پیش از [پرسیدن درباره] راه، از [حال] رفیق راه بپرس، و پیش از [گزینش] خانه، از [حال] همسایه بپرس.» این کلام، اولویتی منطقی را تعیین می‌کند که بر اساس آن، کیفیت «همراه» و «محیط» بر خود «مسیر» و «مکان» تقدم دارد.

یک مسیر سخت با رفیقی شایسته، به مراتب بهتر از یک راه هموار با همراهی ناشایست است. این اصل، سبک زندگی را از واکنشی بودن خارج ساخته و بر پایه تدبیر و آینده‌نگری استوار می‌سازد.
 
6-2. همنشینی و تأثیرپذیری ناخودآگاه
دلیل این تأکید، قانون ناگزیر «تأثیر و تأثر» در روابط انسانی است [16]. معاشرت پیوسته با افراد، خواه ناخواه، در اخلاق، عقاید و سلیقه‌های انسان تأثیر می‌گذارد.
 
همسفر فاسد یا همسایه گمراه، تنها باعث ایجاد مزاحمت و ناراحتی نمی‌شوند، بلکه به تدریج و به صورت نامحسوس، ارزش‌ها و ضدارزش‌های خود را به فرد تزریق می‌کنند.

بنابراین، انتخاب نادرست در همنشین، در واقع انتخاب نادرست در مسیر زندگی و سرنوشت خویشتن است. این نگاه، مسئولیت فرد را در قبال کیفیت شبکه اجتماعی خود یادآوری می‌کند.
 
6-3. الگوگیری از صاحبان خرد و ایمان
این حکمت، راهکاری عملی برای مواقع تردید و شک نیز ارائه می‌دهد [17]. هنگامی که انسان در انتخاب راه درست درمانده می‌شود، یکی از مطمئن‌ترین روش‌ها، «الگوگیری از افراد شاخصِ عاقل، باایمان و پارسا» است.
 
مشاهده و پیروی از کسانی که صلاحیتشان اثبات شده، چراغی برای راه فرد است و او را از افتادن در ورطه گمراهی مصون می‌دارد. این کار، نه تنها یک راهبرد عقلانی، بلکه عملی کردن مفهوم «تأسّی» در سبک زندگی است که فرد را در دایره امن فکری و عملی صالحان قرار می‌دهد.
 
6-4. نتیجه‌گیری: پایداری در حق با همراهی صالحان
قرآن کریم در سوره کهف، اهمیت انتخاب همنشین شایسته را در سرنوشت انسان به زیبایی ترسیم می‌کند و می‌فرماید: «وَ اصْبِرْ نَفْسَکَ مَعَ الَّذِینَ یَدْعُونَ رَبَّهُمْ بِالْغَدَاةِ وَ الْعَشِیِّ یُرِیدُونَ وَجْهَهُ وَ لَا تَعْدُ عَیْنَاکَ عَنْهُمْ تُرِیدُ زِینَةَ الْحَیَاةِ الدُّنْیَا» [18].
 
«و خود را با کسانی نگاه دار که پروردگارشان را بامداد و شامگاه می‌خوانند و تنها وجه او را می‌طلبند و چشمانت از آنان [برمگرد] تا زینت زندگی دنیا را خواهی.» این آیه شریفه، فراتر از یک توصیه اخلاقی، یک دستور عملی برای سبک زندگی است.
 
پایدار ماندن در مسیر حق و مصون ماندن از فریب زرق و برق دنیا، در گرو هم‌نشینی مستمر با افرادی است که هدف غایی خود را خدا قرار داده‌اند. این اصل، انتخاب آگاهانه همنشین را نه یک ترجیح شخصی، که یک ضرورت دینی برای استمرار بر ایمان و عمل صالح معرفی می‌کند.
 

7. اصل مشورت و پرهیز از استبداد رأی

این اصل بر همکاری فکری و بهره‌گیری از خرد جمعی به عنوان عاملی برای پیشگیری از خطا و تضمین موفقیت در تصمیم‌گیری‌ها تأکید دارد و خودرأیی را زمینه‌ساز هلاکت می‌داند.
 
7-1. خودرأیی، عامل هلاکت
حضرت امیرالمؤمنین علی (ع) در حکمت ۱۶۱ نهج‌البلاغه با وضوح کامل، پیامد خودرأیی و فایده مشورت را بیان می‌فرمایند: «مَنِ اسْتَبَدَّ بِرَأْیِهِ هَلَک، وَ مَنْ شاوَرَ الرِّجالَ شارَکها فى عُقُولِها» [19].
 
«هر که به رأی خود استبداد ورزد، هلاک می‌شود و هر که با مردان [خردمند] مشورت کند، در عقل‌های آنان شریک می‌گردد.» این کلام، سبک زندگی عاقلانه را بر پایه فروتنی فکری و اعتراف به محدودیت دانش فردی بنا می‌نهد. خودرأیی، نوعی کبر علمی است که فرد را از درک واقعیت‌ها بازمی‌دارد و او را در دام اشتباهات جبران‌ناپذیر می‌اندازد.
 
7-2. مشارکت در خرد جمعی
مشورت با افراد صاحب نظر، به معنای «مشارکت در عقل آنان» است [20]. همان‌گونه که برای بلند کردن بار سنگین از کمک فیزیکی دیگران استفاده می‌شود، برای حل مسائل پیچیده فکری نیز باید از توان ذهنی جمع بهره جست.
 
 این کار، نه تنها دایره اطلاعات و گزینه‌های پیش رو را گسترش می‌دهد، بلکه فرد را از زاویه دیدهای مختلفی به مسئله می‌نگراند که به تنهایی قادر به دیدن آنها نبوده است. این فرآیند، تصمیم‌گیری را به انتخابی آگاهانه و کم‌خطا تبدیل می‌کند.
 
7-3. مشورت؛ جلوه‌ای از عبادت و یقین
در نگاه اسلامی، مشورت تنها یک راهکار عملی نیست، بلکه عملی است که تأیید الهی را به همراه دارد. خداوند متعال در قرآن کریم خطاب به پیامبرش می‌فرماید: «وَ شاوِرْهُمْ فِی الْأَمْرِ فَإِذا عَزَمْتَ فَتَوَکَّلْ عَلَى اللَّهِ» [21].
 
 «و در کار[ها] با آنان مشورت کن و هنگامی که تصمیم گرفتی، بر خدا توکل کن.» این آیه شریفه، مشورت را مقدمه‌ای برای «عزم» و «توکل» قرار می‌دهد.
 
 این بدان معناست که سبک زندگی مؤمنانه، سبکی است که در آن از ابزارهای عقلانی مانند مشورت بهره گرفته می‌شود، اما نهایتاً تکیه‌گاه اصلی، خداوند است. این نگاه، مشورت را از یک استراتژی صرفاً دنیوی به عبادتی تبدیل می‌کند که به یقین و توکل ختم می‌شود.
 
8. اصل حرمت ذلت و عزتمندی در پرتو بندگی خدا
این اصل بر کرامت ذاتی انسان و آزادگی او تأکید دارد و هرگونه بندگی و خوکردن در برابر غیر خدا را ناقص غرض آفرینش و نابودکننده شخصیت انسانی می‌داند.
 
8-1. آزادگی؛ موهبت الهی
حضرت امیرالمؤمنین علی (ع) در نامه ۳۱ نهج‌البلاغه با جمله‌ای کوبنده، خط مشی کلی یک زندگی شرافتمندانه را ترسیم می‌فرمایند: «وَ لاتَکنْ عَبْدَ غَیرِک وَ قَدْ جَعَلَک اللّهُ حُرّاً» [22]. «و بنده دیگری مباش، در حالی که خداوند تو را آزاد آفریده است.» این فرمان، مبتنی بر یک حقیقت هستی‌شناختی است:
 
خداوند به انسان عقل، اراده و کرامت ذاتی عطا کرده است تا موجودی آزاد و صاحب اختیار باشد. بنابراین، تن دادن به بندگی غیر خدا، نه تنها یک اشتباه اجتماعی، بلکه نوعی «ناسپاسی» در برابر این موهبت الهی و «نقض غرض» از آفرینش است.
 
8-2. بندگی غیر؛ خروج از مدار انسانیت
بر اساس این اصل، بندگی و عبودیت، حقیقتی است که تنها در برابر خداوند متعال معنا می‌یابد [23]. هنگامی که انسان در برابر همنوع خود خوار می‌شود و عزت نفس خویش را برای دستیابی به مال، مقام یا تأیید دیگری فدا می‌کند، در حقیقت از مدار انسانیت خارج شده و خود را تا سطح یک ابزار تقلیل داده است.
 
 این رفتار، علاوه بر ذلتی که برای فرد به ارمغان می‌آورد، جامعه را به سمت نظامات ظالمانه‌ای سوق می‌دهد که در آن افراد به جای ارزش ذاتی، بر اساس وابستگی‌ها و چاپلوسی‌هایشان سنجیده می‌شوند.
 
8-3. عزت مؤمنانه در گرو توکل بر خدا
قرآن کریم منبع عزت را به روشنی معرفی می‌کند و می‌فرماید: «وَ لِلَّهِ الْعِزَّةُ وَ لِرَسُولِهِ وَ لِلْمُؤْمِنِینَ» [24]. «و عزت، از آن خدا و پیامبرش و مؤمنان است.» این آیه شریفه نشان می‌دهد که عزت واقعی، امری است که از جانب خداوند به مؤمن عطا می‌شود.
 
بنابراین، سبک زندگی عزتمندانه، سبکی است که در آن فرد با توکل بر خدا و تکیه بر توانایی‌های خود، نیازهایش را برطرف می‌سازد و هرگز شرافت خویش را برای دستیابی به متاع ناچیز دنیا معامله نمی‌کند. چنین فردی که تنها در برابر خدا سر تعظیم فرود می‌آورد، در برابر هیچ قدرتی خود را ذلیل نمی‌کند و الگویی از یک زندگی آزاده و سربلند را به نمایش می‌گذارد.
 
9-1. ایمان؛ ترکیبی از باور، گفتار و کنش
در تعریفی بنیادین از حضرت امیرالمؤمنین علی (ع) هنگامی که از ایشان پرسیدند: «الاْیمانُ مَعْرِفَةٌ بِالْقَلْبِ، وَ اِقْرارٌ بِاللِّسانِ، وَعَمَلٌ بِالاْْرَکانِ» [25].
 
«ایمان، شناختی قلبی، اقرار و اعترافی زبانی و عملی با اعضاء و جوارح است.» این تعریف، سبک زندگی مؤمنانه را بر سه پایه استوار می‌سازد:
 
اول، باور و معرفت درونی که از سطح تقلید گذشته و به یقین قلبی می‌رسد؛ دوم، ابراز و اقرار بیرونی که موجب تقویت هویت دینی و مسئولیت‌پذیری فرد در جامعه می‌شود؛ و سوم، ترجمه عملی این باور در قالب اعمال و رفتار که تجلی گاه واقعی ایمان است.
 
9-2. عمل صالح؛ تجسم عینی ایمان
بر اساس این رهنمود، ایمان بدون تجلی در «عمل با ارکان» ناقص است [26]. نماز، روزه، حج، جهاد، انفاق، و حتی ترک گناهان با اعضای بدن، همه جلوه‌های عینی ایمان قلبی هستند.

این نگاه، سبک زندگی دینی را از حالت انفعالی و منحصر در عبادات فردی خارج ساخته و آن را به برنامه‌ای برای تمامی ابعاد زندگی فردی و اجتماعی تبدیل می‌کند.
 
بنابراین، مؤمن حقیقی کسی است که اقتصاد، معاشرت، سیاست و تمام شئون زندگی‌اش، رنگ و بوی خدایی داشته و از دستورات دینی نشأت گرفته باشد.
 
9-3. پرهیز از ایمان گزینشی
این اصل، به وضوح با هرگونه «ایمان گزینشی» یا «ایمان سلیقه‌ای» مخالفت می‌ورزد. نمی‌توان به بخشی از دستورات دین عمل کرد و بخش دیگر را نادیده گرفت.
 
 همان‌گونه که نمی‌توان به اصول اعتقادی ایمان داشت، اما در عمل، مرتکب منکرات شد. قرآن کریم بر این حقیقت تأکید می‌کند: «أَ تَأْمُرُونَ النَّاسَ بِالْبِرِّ وَ تَنْسَوْنَ أَنْفُسَکُمْ» [27].
 
 «آیا مردم را به نیکی فرمان می‌دهید و خودتان را فراموش می‌کنید؟» این آیه، هشدار می‌دهد که عدم هماهنگی بین گفتار و عمل، موجب بی‌اعتباری و دوری از رحمت الهی می‌شود. در نتیجه، سبک زندگی برآمده از نهج البلاغه، سبکی یکپارچه و مبتنی بر هماهنگی کامل بین عقیده، گفتار و رفتار است.
 

10. اصل پرهیز از ستیزه‌جویی و وجوب دفاع مشروع

این اصل، تجاوز و آغازگر جنگ بودن را ناپسند و ظالمانه می‌داند، اما در مقابل، دفاع در برابر متجاوز را نه تنها یک حق، که یک وظیفه برای حفظ کرامت و استقلال برمی‌شمارد.
 
10-1. تحریم آغاز جنگ و وعده سقوط متجاوز
حضرت امیرالمؤمنین علی (ع) در حکمت ۲۳۳ نهج‌البلاغه به فرزندش امام حسن (ع) می‌فرمایند: «لاتَدْعُوَنَّ اِلى مُبارَزَة، وَ اِنْ دُعیتَ اِلَیْها فَاَجِبْ، فَاِنَّ الدّاعِىَ اِلَیْها باغ ، وَ الْباغِىَ مَصْـرُوعٌ» [28].
 
«هرگز کسی را به مبارزه دعوت مکن، و اگر تو را به آن دعوت کردند، اجابت کن؛ زیرا دعوت‌کننده به جنگ، متجاوز است و متجاوز بر زمین زده می‌شود [و مغلوب می‌گردد].» این کلام، خط قرمز روشنی در سبک زندگی سیاسی-نظامی یک مسلمان ترسیم می‌کند.
 
 دعوت به جنگ و تجاوز، نشانه «بغی» و ظلم است و سنت الهی بر شکست و سقوط ظالم جاری است. این بینش، جامعه اسلامی را از فرهنگ تهاجم و زورگویی دور نگه می‌دارد.
 
10-2. وجوب دفاع برای نفی ذلت
در نقطه مقابل، هنگامی که جنگ به جامعه اسلامی تحمیل شد، دفاع از جان، مال و عقیده، یک «وظیفه» است [29]. اسلام نمی‌پسندد که مؤمنان، ذلیلانه تحت ستم و تجاوز قرار گیرند. دفاع مشروع، نه تنها جایز، که برای پاسداری از کرامت انسانی و ارزش‌های دینی واجب است.
 
 این اصل، سبک زندگی مسلمانان را سبکی فعال و عزتمندانه می‌سازد که در آن در برابر ظلم هیچ‌گاه تسلیم نمی‌شوند، بلکه تا حد توان به مقابله برمی‌خیزند. حتی در شرایطی که امکانات معمول وجود ندارد، مقاومت به هر شکل ممکن، از جمله با «چنگ و دندان»، تکلیف شرعی است.
 
10-3. تقدم منطق و دعوت بر درگیری
ریشه این حکم، در تقدم «منطق» و «دعوت» بر «زور» و «درگیری» نهفته است. اسلام دین حکمت و موعظه حسنه است و می‌کوشد دل‌ها را با استدلال و اخلاق بگشاید. جنگ و درگیری، آخرین حربه‌ای است که در برابر دشمن متجاوز و سرسخت به کار گرفته می‌شود.
 
قرآن کریم این اصل را در سیره پیامبر (ص) تصدیق می‌کند: «وَ قاتِلُوا فی سَبیلِ اللَّهِ الَّذینَ یُقاتِلُونَکُمْ وَ لا تَعْتَدُوا إِنَّ اللَّهَ لا یُحِبُّ الْمُعْتَدینَ» [30].
 
«و در راه خدا با کسانی که با شما می‌جنگند، بجنگید و [لی] تجاوز نکنید که خداوند تجاوزکاران را دوست ندارد.» این آیه، به وضوح مقاتله را محدود به کسانی می‌کند که آغازگر جنگ هستند و هرگونه تعدی و تجاوز فراتر از دفاع را حرام می‌شمرد. این نگاه، سبک زندگی جامعه اسلامی را بر پایه صلح‌طلبی فعال و دفاع عادلانه استوار می‌سازد.
 

11. اصل مهار خشم و پرهیز از تندخویی

این اصل، تندخویی و عدم کنترل خشم را نشانه‌ای از بی‌تعادلی روانی و نوعی جنون موقت می‌داند و پشیمانی پس از آن را نشانه بازگشت به سلامت عقل می‌شمارد.
 
11-1. تندخویی؛ جنونی زودگذر
حضرت امیرالمؤمنین علی (ع) در حکمت ۲۵۴ نهج‌البلاغه رابطه میان خشم و عقل را با بیانی دقیق تشریح می‌فرمایند: «الْحِدَّةُ ضَرْبٌ مِنَ الْجُنُونِ، لاَِنَّ صاحِبَها یَنْدَمُ، فَاِنْ لَمْ یَنْدَمْ فَجُنُونُهُ مُسْتَحْکمٌ» [31].
 
«تندخویی نوعی از دیوانگی است، زیرا کننده آن پشیمان می‌شود و اگر پشیمان نشود، دیوانگی‌اش استوار و پایدار شده است.» این تعبیر، خشم کنترل‌نشده را نوعی «غیاب عقل» می‌داند. در این حالت، فرد مانند یک فرد دیوانه، تسلط خود را بر گفتار و رفتارش از دست می‌دهد و دست به اعمالی می‌زند که در حالت عادی هرگز مرتکب آن نمی‌شود.
 
11-2. پشیمانی؛ نشانه بازگشت عقل
بر اساس این اصل، «پشیمانی» معیار تشخیص بازگشت سلامت عقل است [32]. هنگامی که خشم فروکش می‌کند و فرد از اعمال نسنجیده خود در اوج خشم احساس ندامت می‌کند، این نشان می‌دهد که عقل او دوباره فعال شده و بر وجودش حاکم گردیده است.
 
 این پشیمانی، یک مکانیزم خوداصلاح‌گر درونی است که به فرد هشدار می‌دهد رفتارش ناپسند بوده است. بنابراین، سبک زندگی خردمندانه، مستلزم شناخت این حالت و تلاش برای مهار آن پیش از وقوع است.
 
11-3. درمان ریشه‌ای خشم با تقوا
اسلام برای پیشگیری از این «جنون موقت»، راهکاری اساسی ارائه داده است. قرآن کریم خطاب به پرهیزگاران می‌فرماید: «وَ الَّذینَ یَجْتَنِبُونَ کَبائِرَ الْإِثْمِ وَ الْفَواحِشَ وَ إِذا ما غَضِبُوا هُمْ یَغْفِرُونَ» [33]. «و کسانی که از گناهان بزرگ و زشتی‌ها دوری می‌کنند و هنگامی که خشمگین می‌شوند، درمی‌گذرند.»
 
این آیه شریفه نشان می‌دهد که تقوا و پرهیزگاری، ظرفیت «عفو» را در وجود انسان تقویت می‌کند. کسی که پیوندش با خداوند مستحکم باشد، در لحظه خشم، پل ارتباطی خود با منبع آرامش را از دست نمی‌دهد و می‌تواند با یاد خدا خویشتن‌داری کند: «إِنَّ اللَّهَ مَعَ الَّذینَ اتَّقَوْا وَ الَّذینَ هُمْ مُحْسِنُونَ» [34].
 
 سبک زندگی متقیانه، سبکی است که در آن خشم جای خود را به عفو و گذشت می‌دهد و آرامش، جایگزین درگیری و پشیمانی می‌شود.

12. اصل حکمت و فلسفه احکام در سبک زندگی اسلامی
 این اصل به تبیین اهداف و حکمت‌های عمیق فردی و اجتماعی احکام اساسی اسلام می‌پردازد و نشان می‌دهد که این دستورات، برنامه‌ای جامع برای ساختن انسان و جامعه‌ای سالم و متعالی است.
 
12-1. ایمان؛ پالایش از شرک و نماز؛ درمان تکبر
حضرت امیرالمؤمنین علی (ع) در حکمت ۲۵۲ نهج‌البلاغه فلسفه اصلی چند رکن از ارکان دین را چنین بیان می‌فرمایند: «فَرَضَ اللَّهُ الْإِیمَانَ تَطْهِیراً مِنَ الشِّرْکِ وَ الصَّلَاةَ تَنْزِیهاً عَنِ الْکِبْرِ» [37].
 
 «خداوند ایمان را برای پاکسازی از شرک، و نماز را برای پاک شدن از کبر واجب کرد.» این بیان نشان می‌دهد که ایمان، پیش از هر چیز، یک انقلاب درونی برای آزادسازی انسان از بندگی غیر خداست.
 
 نماز نیز به عنوان ستون دین، کارکردی فراتر از یک عبادت خشک و ظاهری دارد؛ آن یک آیین‌نامه عملی برای مبارزه با تکبر است. تکرار روزانه نماز با حالت خشوع و تسلیم، روحیه تعالی و خودبرتربینی را در نهاد انسان می‌خشکاند و او را در برابر عظمت پروردگار و در کنار دیگر بندگان، متواضع نگه می‌دارد.
 
12-2. زکات؛ توزیع رزق و روزه؛ آزمایش اخلاص
امام در ادامه می‌فرمایند: «وَ الزَّکَاةَ تَسْبِیباً لِلرِّزْقِ وَ الصِّیَامَ ابْتِلَاءً لِإِخْلَاصِ الْخَلْقِ» [38]. «و زکات را وسیله‌ای برای جریان روزی، و روزه را وسیله‌ای برای آزمایش اخلاص خلق قرار داد.»
 
زکات، تنها یک کمک مالی نیست، بلکه یک سیاست اقتصادی الهی برای گردش ثروت و جلوگیری از انباشت آن در دست عده‌ای خاص است که در نهایت، خود موجب فزونی روزی جامعه می‌شود. روزه نیز یک تمرین عمیق اخلاص است؛ زیرا تنها خداوند می‌داند که فرد در خلوت، آیا واقعاً از خوردن و آشامیدن خودداری می‌کند یا نه. این حکم، سبک زندگی را بر اساس صداقت و نظارت درونی بنا می‌نهد.
 
12-3. حج و جهاد؛ تقویت دین و عزت اسلام
«وَ الْحَجَّ تَقْرِبَةً لِلدِّینِ وَ الْجِهَادَ عِزّاً لِلْإِسْلَامِ» [39]. «و حج را برای تقویت و استواری دین، و جهاد را برای عزت اسلام واجب ساخت.»
 
حج، با گرد آوردن مسلمانان از سراسر جهان در مکانی واحد، نماد عینی وحدت و قدرت امت اسلامی است که به تقویت هویت جمعی دین می‌انجامد. جهاد نیز در مفهوم گسترده خود، هرگونه تلاش در راه خدا است که جلوه برجسته آن، دفاع از مرزهای اعتقادی و جغرافیایی اسلام برای حفظ عزت و استقلال جامعه مسلمانان است.
 
12-4. امر به معروف و نهی از منکر؛ مسئولیت همگانی برای اصلاح
در نهایت، امام (ع) هدف از دو فریضه حیاتی را این‌گونه بیان می‌کنند: «وَ الْأَمْرَ بِالْمَعْرُوفِ مَصْلَحَةً لِلْعَوَامِّ وَ النَّهْیَ عَنِ الْمُنْکَرِ رَدْعاً لِلسُّفَهَاء» [40].
 
«و امر به معروف را برای مصلحت و اصلاح توده مردم، و نهی از منکر را برای بازداشتن افراد نادان [از گناه] مقرر کرد.» این دو وظیفه، ستون اصلی سلامت اخلاقی جامعه هستند.
 
امر به معروف، مکانیزمی برای ترویج فعالانه خوبی‌ها و نهی از منکر، سیستم بازدارنده‌ای برای جلوگیری از شیوب بدی‌هاست. این اصل، سبک زندگی اسلامی را به سبکی مسئولیت‌محور و اصلاح‌گر تبدیل می‌کند که در آن هر فرد، خود را نگهبان ارزش‌ها و دیده‌بان اخلاق در جامعه می‌داند.
 

13. اصل اعتدال در دوستی و دشمنی

این اصل بر میانه‌روی و پرهیز از افراط و تفریط در روابط عاطفی و اجتماعی تأکید دارد و خردمندانه رفتار کردن در قبال دوست و دشمن را برای حفظ مصالح فردی و اجتماعی ضروری می‌داند.
 
13-1. پرهیز از افراط در دوستی
حضرت امیرالمؤمنین علی (ع) در حکمت ۲۶۸ نهج‌البلاغه با بیانی ژرف و آینده‌نگر می‌فرمایند: «اَحْبِبْ حَبیبَک هَوْناً مّا، عَسى اَنْ یَکونَ بَغیضَک یَوْماً مّا» [41].
 
«دوستت را میانه‌رو دوست بدار، شاید روزی دشمنت گردد.» این کلام، سبک زندگی عاقلانه‌ای را توصیه می‌کند که در آن، فرد اسرار کامل، حریم خصوصی و تمام سرمایه عاطفی خود را بی‌محابا در اختیار دیگری قرار نمی‌دهد.

دوستی‌های افراطی و بدون مرز، در صورت تبدیل به دشمنی، می‌تواند به سلاحی برنده برای فرد مقابل تبدیل شود. این اصل، نه به معنای سردی در روابط، که به معنای تدبیر و حفظ حرمت نفس حتی در صمیمی‌ترین روابط است.
 
13-2. پرهیز از تفریط در دشمنی
امام در ادامه همین حکمت می‌فرمایند: «وَ اَبْغِضْ بَغیضَک هَوْناً مّا، عَسى اَنْ یَکونَ حَبیبَک یَوْماً مّا» [42]. «و دشمنت را میانه‌رو دشمن بدار، شاید روزی دوستت گردد.»
 
این بخش از کلام، بر خویشتن‌داری و پرهیز از عصبانیت کور در مواجهه با دشمن تأکید دارد. دشمنیِ شدید و همراه با اقدامات تلافی‌جویانه یا گفتارهای ناشایست، پل‌های بازگشت و آشتی را در هم می‌شکند.

ممکن است شرایطی پیش آید که دشمن دیروز، به دلیل تغییر شرایط یا پشیمانی، به دوست قابل اعتماد فردا تبدیل شود. در این صورت، رفتارهای تند گذشته، باعث شرمساری و مانع از بهره‌گیری از این فرصت نو می‌شود.
 
13-3. پایبندی به اخلاق در تمام شرایط
این اصل در نهایت، بر ثبات اخلاقی و ترجیح خرد بر هیجان در سبک زندگی تأکید می‌کند. انسان خردمند کسی است که اجازه نمی‌دهد هیجانات موقت (مانند شور دوستی یا آتش دشمنی) بر عقل و شرع او غلبه کند.
 
او در اوج محبت، حدود الهی و مصالح شخصی خود را فراموش نمی‌کند و در اوج خشم، از کرامت انسانی خود و طرف مقابل پا فراتر نمی‌گذارد. این نگاه، باعث می‌شود روابط اجتماعی فرد، از ثبات و پایایی بیشتری برخوردار باشد و از آسیب‌های ناشی از تصمیم‌گیری‌های احساسی در امان بماند.
 

14. اصل شکرگزاری از طریق نگرش مقایسه‌ای صحیح

این اصل، نگاه به افراد دارای امکانات کمتر را نه برای توجیه سکون، بلکه به عنوان ابزاری برای تقویت احساس شکر و رضایت درونی و درک بهتر نعمت‌های الهی معرفی می‌کند.
 
14-1. نگاه به پایین‌تر؛ کلید درهای شکر
حضرت امیرالمؤمنین علی (ع) در نامه ۶۹ نهج‌البلاغه راهکاری عملی برای تقویت شکرگزاری ارائه می‌فرمایند: «وَ اَکثِرْ اَنْ تَنْظُرَ اِلى مَنْ فُضِّلْتَ عَلَیهِ، فَاِنَّ ذلِک مِنْ اَبْوابِ الشُّکرِ» [43].
 
«و بسیار بنگر به کسی که [از نظر نعمت] بر او برتری یافته‌ای، زیرا این [کار] از درهای شکرگزاری است.» این توصیه، یک تکنیک روان‌شناختی بر اساس «مقایسه اجتماعی downward» است.

هنگامی که فرد، افرادی را می‌بیند که از امکانات مادی، سلامتی یا موقعیت اجتماعی کم‌تری برخوردارند، به جای تمرکز بر آنچه ندارد، به داشته‌های خود آگاه‌تر شده و احساس قناعت و سپاس در او تقویت می‌شود. این نگرش، دریچه‌ای به سوی آرامش درونی و شناخت عمیق‌تر نعمت‌های پروردگار می‌گشاید.
 
14-2. شکر عملی؛ زمینه‌ساز افزایش نعمت
این اصل به هیچ وجه به معنای توجیه فقر، تبعیض یا سلب انگیزه برای پیشرفت نیست. برعکس، فلسفه شکرگزاری در اسلام، استفاده بهینه و مسئولانه از نعمت‌ها و تلاش برای افزایش آن در جهت خیر است. قرآن کریم می‌فرماید: «لَئِنْ شَکَرْتُمْ لَأَزِیدَنَّکُمْ» [44].
 
«اگر شکر کنید، قطعاً [نعمت] شما را خواهم افزود.» این آیه نشان می‌دهد شکر واقعی، یک فعالیت پویا است. شکر سلامتی، تلاش برای حفظ آن و کمک به سلامت دیگران است. شکر علم، کوشش برای افزایش دانش و نشر آن است. بنابراین، نگاه به پایین‌تر، برای "بیداری وجدان" و "تقویت انگیزه برای خدمت" است، نه برای رضایت به وضع موجود و توقف حرکت.
 
14-3. تمایز بین شکر و رضایت به ظلم
شرح این حکمت به وضوح تأکید می‌کند که این توصیه، هرگز به معنای سکوت در برابر بی‌عدالتی یا عدم مطالبه حقوق مشروع نیست [45].
 
 آنچه در سبک زندگی اسلامی نکوهش شده، "حسادت" به بالادستان و "ناشکیبایی" در برابر کمبودهاست، نه "تلاش برای بهبود معیشت و احقاق حق".
 
نمونه تاریخی استفاده انحرافی از این مفهوم برای ساکت نگه داشتن مردم در دوران طاغوت، خود گواهی بر این است که این اصل، وقتی درست فهمیده شود، هرگز مانع حرکت اصلاحی و عدالت‌خواهی نمی‌شود، بلکه با زدودن حس محرومیت کاذب و ایجاد آرامش درونی، انگیزه‌ای اصیل و دور از طمع برای تلاش و پیشرفت ایجاد می‌کند.
 

نتیجه‌گیری:

مجموعه اصول چهارده‌گانه‌ای که از نهج البلاغه استخراج شد، به وضوح نشان می‌دهد که سبک زندگی اسلامی از نگاه امام علی (ع)، منظومه‌ای یکپارچه و هدفمند است.
 
این منظومه با اصل شکرگزاری و پاسداری از نعمت‌ها آغاز می‌شود و با تقویت بنیان‌های اعتقادی مانند معادباوری استحکام می‌یابد. در سایه این باورها، اصول مدیریت گفتار، مهار خشم و اعتدال در روابط، ساختن شخصیتی متعادل و خردمند را ممکن می‌سازند.
 
این فرآیند، فرد را برای پذیرش مسئولیت‌های اجتماعی بزرگ‌تری مانند امر به معروف و نهی از منکر و پرهیز از بی‌تفاوتی آماده می‌کند.
 
در نهایت، این سبک زندگی با دقت در انتخاب همنشین، مشورت، عزتمندی و دفاع مشروع از حریم جامعه، چارچوبی کامل برای تحقق یک تمدن اسلامی را ترسیم می‌کند. بنابراین، نهج البلاغه تنها کتاب موعظه نیست، بلکه دستورالعملی کاربردی برای ساخت زندگی فردی و اجتماعی توأم با عقلانیت، اخلاق و مسئولیت‌پذیری است.
 

پانویس:

 [1] نهج البلاغه، حکمت ۲۹۰.
[2] شرح و بسط مفهومی حکمت ۲۹۰ نهج البلاغه.
[3] مثال عملی مطرح شده در شرح حکمت ۲۹۰ نهج البلاغه.
[4] برداشت و نتیجه‌گیری از مفهوم کلی حکمت ۲۹۰ نهج البلاغه.
[5] نهج البلاغه، حکمت ۱۲۱.
[6] شرح و بسط مفهومی حکمت ۲۹۰ نهج البلاغه.
[7] نهج البلاغه، حکمت ۳۲۴.
[8] بحارالانوار، جلد ۷۲، صفحه ۶۵
[9] نهج البلاغه، حکمت ۶۹.
[10] شرح و بسط مفهومی حکمت ۶۹ نهج البلاغه.
[11] برداشت و نتیجه‌گیری از مفهوم کلی حکمت ۶۹ نهج البلاغه.
[12] نهج البلاغه، حکمت ۱۵۴.
[13] برگرفته از شرح و بسط مفهومی حکمت ۱۵۴ نهج البلاغه.
[14] صحیح - رواه مسلم - صحیح مسلم: 49.
[15] نهج البلاغه، نامه ۳۱.
[16] برگرفته از شرح و بسط مفهومی نامه ۳۱ نهج البلاغه.
[17] نتیجه‌گیری کاربردی از مفهوم کلی حکمت.
[18] قرآن کریم، سوره کهف، آیه ۲۸.
[19] نهج البلاغه، حکمت ۱۶۱.
[20] شرح و بسط مفهومی حکمت ۱۶۱ نهج البلاغه.
[21] قرآن کریم، سوره آل عمران، آیه ۱۵۹.
[22] نهج البلاغه، نامه ۳۱.
[23] شرح و بسط مفهومی نامه ۳۱ نهج البلاغه.
[24] قرآن کریم، سوره منافقون، آیه ۸.
[25] نهج البلاغه، حکمت ۲۲۷.
[26] شرح و بسط مفهومی حکمت ۲۲۷ نهج البلاغه.
 [27] قرآن کریم، سوره بقره، آیه ۴۴.
[28] نهج البلاغه، حکمت ۲۳۳.
[29] شرح و بسط مفهومی حکمت ۲۳۳ نهج البلاغه.
[30] قرآن کریم، سوره بقره، آیه ۱۹۰.
[31] نهج البلاغه، حکمت ۲۵۴.
[32] شرح و بسط مفهومی حکمت ۲۵۴ نهج البلاغه.
[33] قرآن کریم، سوره شوری، آیه ۳۷.
[34] قرآن کریم، سوره نحل، آیه ۱۲۸.
[37] نهج البلاغه، حکمت ۲۵۲.
[38] همان.
[39] همان.
[40] همان.
[41] نهج البلاغه، حکمت ۲۶۸.
[42] همان.
[43] نهج البلاغه، نامه ۶۹.
[44] قرآن کریم، سوره ابراهیم، آیه ۷.
[45] شرح و بسط مفهومی نامه ۶۹ نهج البلاغه.
 

منبع:

تحریریه راسخون