آداب لباس پوشيدن


 





 

نعمت لباس
 

نکته :لباس ظاهري همانا نعمتي از جانب خداست که به وسيله آن اندام بني آدم پوشيده مي شود، و آن کرامتي است که خداوند، نسل آدم را به آن گرامي داشته و اين کرامت به غير انسان ها عطا نشده است. لباس ظاهري براي مؤمنين وسيله اي است براي انجام آنچه خداوند برانان واجب کرده است.(1)

لباس باطني
 

حديث و قرآن: امام صادق عليه السلام فرمود: «زيباترين لباس ها براي مؤمن تقوا؛ و نيکوترين لباس ها براي او ايمان است».
خداوند تعالي مي فرمايد:« و لباس تقوا بهتر است .» (2)

لباس نيکو
 

توصيه: بهترين لباس براي تو، چيزي است که تو را از خداوند به چيز ديگري مشغول نکند، بلکه به ذکر و شکر و طاعت خدا نزديک کند، و همچنين تو را به خودبيني و ريا و خود آرايي و فخر فروشي و تکبّر دچار نسازد که اينها آفات دين و موجب سنگدلي است. (3)

آداب لباس پوشيدن
 

توصيه: هر وقت لباست را مي پوشي به يادآور که خداوند با رحمتش گناهان تو را پوشانده است. باطنت را نيز به صدق بپوشان همچنان که ظاهرت را به لباس مي پوشاني، وليکن باطنت در پوشش ترس از خدا و ظاهرت در پوشش طاعت او باشد.(4)

ترک خود آرايي و جلوه گري
 

توصيه: در جامه، خود آرايي مکن و بدانچه دفع سرما و گرما کند قناعت کن و زيادتي را به برهنه اي ديگر بپوشان و به گرسنه اي ديگر برسان و همچنين باش در جميع مايحتاج جسماني، که گفته اند: جامه باد «رعانت بَر» (5) باشد نه «رعونت آور»(6) و زن «شهوت نشان »بايد نه «شهوت انگيز».(7)
حکايت حکيمي، مردي را ديد جامه هاي نيکو پوشيده و سخن نه لايق جامه مي گفت. آن حکيم او را گفت: از دو کار يکي را بکن: يا سخن ماننده جامه ات گوي، يا جامه اي ماننده سخن پوش.(8)

لباس شهرت
 

اگر لباس شهرت از براي آن است که خداوند تو را بشناسد که تو خاص اويي، او بي لباس بشناسد، و اگر از بهر آن است که به خلق نمايي که من از آن خدايم، اگر هستي ريا و اگر نيستي نفاق مي ورزي. و اين راهي سخت پرخطر است و اهل حق بزرگوارتر از آن اند که به جامه معروف گردند.(9)

پرهيز از تجمل گرايي
 

خفّت عقل و سبُکي انديشه اکثر اهل روزگار به حدي رسيده که به لباس زيبا و خانه مجلل و باغ خوش و آنچه بدان ماند فخر و مباهات نمايند و به کشتن جانوران رضا شوند تا لقمه اي از ان سازند و گاه باشد که انواع حيوانات را پوست برکنند و عمر عزيز درسران صرف کنند که از آن پوستيني سازند و در پوشند و نام آن را سنجاب و خز وسمور نهند و به برّاقي و نرمي موي آن بنازند و اصلاً تفکّر نکنند که اگر اين معاني از صفات کمال باشد بايد آن جانوران اين پوست ها را که از تن آنها کشيده اند از اين بي هنران فاضل تر و کامل تر باشند..(10)

در بند نگاه مردم نبودن
 

حکايت: عبدالله بن عباس را ديدند جامه کهنه پوشيده بود. گفتند: اين چيست؟ گفت: اين جامه پوشم، و از خلق دور باشم، و به حق نزديک. اين جامه دوست تر از آن دارم که جامه هاي فاخر پوشم ، و در بند خلق باشم،و از حق - تعالي - بازمانم .(11)

خرقه اي بر سر صد عيب نهان
 

دين به زير کلاه داري تو
ز آن هواي گناه داري تو
با کلاه از هواي تن نجهي (12)
سرپديد ار کله بنهي (13)
سر خود را پديد کن ز کلاه
توبه اين است از گذشته گناه(14)

پی نوشت ها :
 

1ـ چراغ راه دينداري (بازنويسي مصباح الشريعة و مفتاح الحقيقة)، ص47
2ـ اعراف: 26. چراغ راه دينداري (بازنويسي مصباح الشريعة و مفتاح الحقيقة)،ص47
3ـ همان، صص47و48
4ـ همان، ص48
5ـ رعانت بر: از بين برنده بي بند و باري.
6ـ رعونت آور: سبکي و خود آرايي
7ـ حسن دل، صص45و46
8ـ خردنامه، ص78
9ـ کشف المحجوب، ص65
10ـ حُسن دل، ص121
11ـ مناقب الصّوفيه، ص57
12ـ نجهي: نمي رهي
13ـ بنهي: برداري، کنار بگذاري.
14ـ خلاصه حديقه (برگزيده حديقة الحقيقة)، ص138
 

منبع:گنجينه ش 81