احترام به بزرگان
احترام به بزرگان
احترام به بزرگان
توصيه: حمت پيران خاندان خود را حفظ کن که پيامبر (ص) فرموده است: «پير در خاندان خود مقام پيامبر را در ميان امت خويش داراست.» امّا به رفتار و گفتار ايشان بسيار فريفته مباش، همچنان که هنر ايشان را مي بيني، عيب آنان را نيز بتواني ببيني.(1)
توصيه: با پيران هميشه با رحمت و شفقت رفتار کن، زيرا پير بيماري است که کسي به ديدن او نمي رود.(2)
نکته و توصيه: عادت جوانان است که پيران را مسخره کنند، زيرا پيران را محتاج جواني مي بينند. امّا نبايد بدين علت جوانان خود را از پيران برتر بدانند و به آنان بي احترامي کنند، زيرا اگر پيران در آرزوي جواني هستند، جوانان نيز بدون شک در آروزي پيري اند؛ در حالي که پير به اين آرزو رسيده و آن را يافته و ثمر آن را برداشته است؛ وضع جوان بدتر است؛ زيرا او اين آروز را دارد امّا شايد بدان برسد و شايد نرسد. و چون درست بنگري پير و جوان هر دو به هم حسد مي ورزند، اگر چه جوان خود را از هر کس داناتر مي داند.
پس به پيران احترام بگذار و با آنان به ناروا و ناشايست سخن مگو؛ زيرا جواب پيران سبب خاموشي بُهت آور جوانان مي شود.
حکايت: چنان شنيدم که پيري صد ساله، گوژ پشت و خميده قامت، به عصايي تکيه کرده بود و مي رفت. جواني از روي تمسخر به او گفت: اي پيرمرد اين کمان خود را چند خريده اي تا من نيز يکي مانند آن بخرم؟! پير گفت: اگر صبر کني و زنده بماني، اين کمان را به رايگان به تو مي بخشند، هر چند از گرفتن آن خودداري کني .(3)
حکايت: اسکندر را گفتند: چگونه است که استاد خويش را حرمت بيشتر مي داري از حرمت پدرت؟ گفت: زيرا پدرم سبب پديد آمدن بود و استاد من سبب دانش و خرد و فرهنگ و هنر من بود.(4)
توصيه: با پيران هميشه با رحمت و شفقت رفتار کن، زيرا پير بيماري است که کسي به ديدن او نمي رود.(2)
نکته و توصيه: عادت جوانان است که پيران را مسخره کنند، زيرا پيران را محتاج جواني مي بينند. امّا نبايد بدين علت جوانان خود را از پيران برتر بدانند و به آنان بي احترامي کنند، زيرا اگر پيران در آرزوي جواني هستند، جوانان نيز بدون شک در آروزي پيري اند؛ در حالي که پير به اين آرزو رسيده و آن را يافته و ثمر آن را برداشته است؛ وضع جوان بدتر است؛ زيرا او اين آروز را دارد امّا شايد بدان برسد و شايد نرسد. و چون درست بنگري پير و جوان هر دو به هم حسد مي ورزند، اگر چه جوان خود را از هر کس داناتر مي داند.
پس به پيران احترام بگذار و با آنان به ناروا و ناشايست سخن مگو؛ زيرا جواب پيران سبب خاموشي بُهت آور جوانان مي شود.
حکايت: چنان شنيدم که پيري صد ساله، گوژ پشت و خميده قامت، به عصايي تکيه کرده بود و مي رفت. جواني از روي تمسخر به او گفت: اي پيرمرد اين کمان خود را چند خريده اي تا من نيز يکي مانند آن بخرم؟! پير گفت: اگر صبر کني و زنده بماني، اين کمان را به رايگان به تو مي بخشند، هر چند از گرفتن آن خودداري کني .(3)
حکايت: اسکندر را گفتند: چگونه است که استاد خويش را حرمت بيشتر مي داري از حرمت پدرت؟ گفت: زيرا پدرم سبب پديد آمدن بود و استاد من سبب دانش و خرد و فرهنگ و هنر من بود.(4)
پی نوشت ها :
1ـ پند پدر(بازنويسي قابوس نامه)، ص31
2ـ همان، ص58
3ـ همان، صص56و57
4ـ خردنامه، ص82
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}