جايگاه خليج فارس و درياي عمان در توسعة روابط اقتصادي هزاره هاي پيش از ميلاد (4)


 

نويسنده:جعفر چمنكار




 
در پايان سلسلة سوم اور و دورة ايسين و لارسا به كتيبه هايي گوناگون در ارتباط با اوضاع اقتصادي خليج فارس و درياي عمان از جمله ديلمون برخورد مي كنيم. همچنين در كتيبه هايي كه از معبدالهة نين گل به دست آمده به سفرهاي دريايي ديلمون اشاره شده است. برخي از اين متنها نشان مي دهد كه ملوانان براي سلامتي بازگشت خود به اين الهه هديه هايي تقديم مي كردند. اين تاجران دريانورد پارچه ها و كالاهاي زراعي بين النهرين را به ديلمون منتقل و درآنجا با كالاهايي چون مس، سنگهاي ساختماني، طلا و نقره، سنگهاي گرانقيمت از جمله لاجورد، مهرهاي سنگي و عاج آلات معاوضه مي كردند. دورة پادشاهان لارسا، گونگونوم، آبيسار و سوموايلوم (1886-1932پ.م) و ريم سين (1763-1822پ.م) اوج تجارت و تبادلات اقتصادي بين النهرين با ديلمون بوده است. (عبدي، ديلمون...، 1370، ص 29).
بازرگانان شبه قارة هند در مسير حركت از بنادر اقيانوس هند به درياي عمان و سپس بين النهرين، ساحل شمالي خليج فاس و ايران داخلي، در ديلمون به باراندازي و بارگيري مي پرداختند. (چايلد، درآمدي كوتاه بر ...، 1368، ص 133). به نظر مي رسد از هزارة دوم پيش از ميلاد ديلمون انباري مهم براي تاجران بوده است. (مالووان، 1372، ص 13).
در ابتداي هزارة دوم پ.م ارتباط مستقيم بازرگاني ميان بين النهرين و سواحل شمالي خليج فارس با مناطق ماگان و ملوخه قطع شد و كالاهاي آن نواحي براي حمل به بازارهاي فروش، در ديلمون تخليه مي شد، (هاولي، 1377، ص 33) امري كه رونق بيشتر اين حدود را در پي داشت، چنانكه ديلمون داراي معابد باشكوهي شبيه زيگوراتهاي بين النهرين بود. ثروت ناشي از تجارت دريايي سبب شد مردم عادي آن نيز گورهايي برجسته و پرشكوه داشته باشند، پديده اي كه در دنياي كهن بي مانند بود. وجود يكصد هزار گور قديمي مربوط به هزارة سوم پ.م در منطقه اين موضوع را نشان مي دهد. (همان، ص 47 و 33)
اكتشافات باستان شناسان دانماركي در سالهاي 1940 و 1953 تا 1957 در محدودة مجمع الجزاير بحرين و سواحل متصالح (جناب، 1349، ص 74)، به ويژه در قصبة ابوعلي در جنوب غربي منامه (زرين قلم، 1337 ص 51-50)، توانمندي و تأثير اقتصاد دريايي ديلمون از سند تا بين النهرين را روشن تر ساخت. (اقتداري، 1375، ص 32-931).
مجموعه اي از مهرهاي ساخته شده از سنگ صابون و يك كارگاه مهرسازي مربوط به هزارة سوم پ.م نشان دهندة حضور گستردة مردم ديلمون در تجارت سومر و هند است. (هاولي، 1377، ص 47). رونق تجاري بندر ديلمون از حدود سال 1800 پ.م كاهش يافت، در نتيجه ميزان مبادلات اقتصادي آن با شهرهاي بين النهرين و سرزمينهاي شمال خليج فارس نيز سير نزولي پيمود. به طور مشخص از پايان سلطنت ريم سين در طول حكومت بابلي ها اين وضعيت نمود بيشتري يافت. انتقال قدرت از جنوب، از ميان رفتن اهميت جغرافيايي ديلمون براي تجارت دريايي، تسلط بازرگانان ديلمون بر منابع معدني ماگان و ملوخه (1) (عبدي، ديلمون...، 1370، ص 29؛ پيرنيا 1370، ص 118)، به ويژه هجوم اقوام هند و اروپايي آريايي به تمدنهاي درة هند و نابودي موسسات اقتصادي و تمدن آنان (هاولي، 1377، ص 33) از مهم ترين عوامل سقوط اهميت تجاري ديلمون در خليج فارس باستان بود. با ورود به دورة كاسي ها، تجارت مردم منطقة خليج فارس و سرزمينهاي مرتبط با آن به صورت راكد درآمد و اشاره به نام آن نيز در متنهاي تاريخي بسيار كاهش يافت. (عبدي، ديلمون ...، 1370، ص 29).
پس از سال 1800 پ.م ديلمون براي سده هاي پي در پي رونق اقتصادي خود را به عنوان بازار عمدة جهان از دست داد. در گذر روزگار، صادرات اين جزيره منحصر به محصولات زراعتي به ويژه خرما بود. اين فترت در ديگر بخشهاي تجاري امارات متصالح و عمانات نيز وجود داشت. (هاولي، 1377، ص 33).
با پيدايش امپراتوري آشور و تمركز اداري و سياسي همراه با گسترش قلمرو ارضي و بحري، تجارت ديلمون و بازرگاني خليج فارس و درياي عمان زندگي دوباره يافت. گسترش امپراتوري آشور سبب شد همة مسيرهاي دجله و فرات و روزنه هاي آبي خليج فارس به تملك آنان درآيد. (ناردو، 1381، ص 6-65). گاه سياست توسعة ارضي آشوريان، سرزمينهاي دوردست را در بر مي گرفت كه مي توانست بر اقتصاد خليج فارس اثر بگذارد و زمينه ساز ارتباط بيشتر ملتهاي دريانورد با اين منطقه شود.
تيكلات پلاسار، پادشاه آشور (1074-1112 پ.م) در كتيبه اي از چگونگي لشكركشي خود به مناطق فينيقيه و سورية عليا ياد كرده است:
«با كشتيهاي آرادوس عبور كردم، از آرادوس كه در ساحل درياست به سيميرا از سرزمين آمورو رفتم. يك ناميرو را كشتم كه آن را گراز دريايي نامند در ميانة دريا.» (موسكاتي، 1378 ص 28).
آشور نصيرپال دوم (833-859 پ.م) دربارة فتوحاتش در شامات مي گويد:
«در آن هنگام از كنار كوه لبنان گذشتم تا به درياي بزرگ رسيدم ... در درياي بزرگ جنگ افزارهايم را شستم و هدايايي به پيشگاه خدايان عرضه كردم. خراج شاهان دريا و مردم شهرهاي صور، پيددون ... از نقره، طلا، سرب، مس، ظروف مسي، لباسهاي پشمي با رنگ روشن تا چوب افرا، چوب شمشاد و عاج از آنان دريافت كردم.» (ناردو، 1381، ص 53).
همچنين سارگن در گزارشي دربارة تهاجم دوم بر مردوك (مردوخ) بالادان در حدود (710 تا 705 پ.م) از حكومت پادشاه آشور در آباديهاي سواحل دورافتادة درياي شرق (خليج فارس) مطالبي را ياد كرده است. (همان، ص 71).
سناخريب، پادشاه آشور (705 تا 681 پ.م)، با استفاده از توانمندي نظامي دريايي فينيقي و ياري اعراب ساكن شمال شرقي عربستان، با پادشاه كلداني سيلاند نبرد كرد. نبوكد نصر دوم (604 تا 561 پ.م) شهر تردون را درغرب رودخانة فرات براي دفاع از مرزهاي دريايي خود در برابر يورش اعراب بنا كرد. او همچنين براي زنده كردن راه دريايي خليج فارس كه در پي رونق راه آبي درياي سرخ به دست بازرگانان فينيقي، دچار ركود شده بود، شهر تير، بندر مهم اقتصادي آنان را ويران ساخت. (هادولي، 1377، ص 5-34). اين مسئله براي بازرگاني فنيقيه ضربه اي سنگين بود.
متنهاي تاريخي بين النهرين از حركتهاي نظامي پيروزمندانة آسارهادون و تولولتي نينورتا (عبدي، ديلمون...، 1370، ص30؛ نگهبان، 1375، ص 303)، ديگر پادشاهان آشور، نيز در كرانه هاي خليج فارس ياد كرده اند.
بازگشايي راههاي تجاري خليج فارس و بازگشت حاكميت و امنيت به آنها، مراكز داد و ستد را دوباره فعال ساخت، امري كه توانمندي نسبي اقتصادي آشوريان به آن سرعت بخشيد.
در آشور اشراف اراضي زراعي گسترده اي داشتند كه با يك شبكة پيشرفتة آب رساني تغذيه مي شد و محصولاتي چون گندم، جو، انگور، زيتون و انواع سبزيجات به عمل مي آمد. بازرگانان آشوري فلزات و سنگهاي قيمتي را از آسياي صغير و ارمنستان وارد مي كردند. همچنين بخشي از كانيهاي زيرزميني از سرزمين آشور استخراج مي شد. بانكهاي آشور وامهايي با بهرة 25% در اختيار بازرگانان قرار مي دادند. براي داد و ستد و مبادلات از تكه هاي طلا و نقره، سرب و مس استفاده مي شد. معاملات در آشور به صورت رسمي و با صدور سند انجام مي شد.
بازرگانان يا تامكاروم ها جزو طبقة نخست يا ممتاز آشوري بودند. آنان زير سلطة آشوريان از راه تجارت در نواحي گوناگون سود فراوان به دست مي آوردند، چنانچه در آسياي صغير و درياي مديترانه مهاجرنشين تجاري داير كردند. اين بازرگانان براي تسهيل امور بازرگاني اتاق تجارت موسوم به كاروم داشتند. چيرگي بر راههاي تجاري از اهداف هميشگي دولتمردان آشور در حمله هاي نظامي بود. بيشتر صنايع عمدة آشور شامل بافت پارچه هاي پنبه اي، صنايع رنگرزي منسوجات، شيشه گري و لعاب سفالينه ها بود. (رو، 1381، ص 17-1315؛ ناردو، 1381، ص 163، 331-330؛ خوري حتي، 1382، ص 51).
صنعتگران آشوري در ساختن ساخته هاي فلزي مانند بشقاب، جامهاي نوشابه خوري، زيورآلات طلا، نقره و برنز و عاج كاري زبردست بودند. (ناردو، همان؛ مرزبان، 1383، ص16). بيشتر مواد خام اولية مورد نياز براي توليد اين صنايع و فروش آن از طريق راههاي دريايي و ارتباط آن با مراكز داد و ستد خليج فارس انجام مي شد.
اكتشافات باستان شناسي حضور عناصر ايراني و تمدنهاي مجاور در كرانه هاي شمالي خليج فارس در هزاره هاي پيش از ميلاد را ثابت كرده است. در حفاريهاي آذر 1348 در جزيرة قشم آثار تاريخي خربس (هربس) و گِل مربوط به هزاره هاي نخست پ.م و پايان اين هزاره كشف شد. همچنين در نخستين سالهاي دهة 1350 خورشيدي تا حدود جزاير ابوموسي، تنب بزرگ و كوچك، بندرعباس و ميناب كاوش شد و كشف گورستاني مربوط به هزارة سوم پ.م در شمال ميناب نمونه اي از دستاوردهاي اين فعاليت بود.
وجود سنگهاي سياه عيلامي در بندرگناوه و يافته هاي باستان شناسان در سيراف (بندر طاهري)تا حدود تيس (چابهار و كنارك)، نشان دهندة تداوم فعاليتهاي اقتصادي در اين مناطق در روزگار باستان و وجود توقفگاههاي دريايي براي باراندازي و بارگيري كالا بوده است. (مجلة باستان شناسي و هنر ايران؛ بررسي استان...، 1348، ص 92؛ همان، كاوش و تفحصات...، 1351، ص 152؛ شاملو، تمدنهاي ...، ص 7-124).
مجموعة راههاي اصلي و فرعي زميني و دريايي، قسمتهاي شمالي و جنوبي خليج فارس، بين النهرين و آبراههاي رودخانه اي آن، ماگان، ملوخه، ديلمون، درة سند، شامات و افريقاي شرقي را به يكديگر متصل مي ساخت.
شاهراه جنوب يا راه شمالي جنوبي – جنوب غربي قسمتهايي بسيار از اين سرزمينها را در مي نورديد. اين بزرگراه تجاري، تمدنهاي هاراپا، موهنجودارو و درة سند، مونديگاك در افغانستان و شهر سوختة ايران را از راه بمپور به بندر تيس (چابهار) و از آنجا به وسيلة خليج فارس و درياي عمان به خوزستان و بين النهرين جنوبي پيوند مي داد. مكانهاي عمده و مشخص اين راه، شهر سوخته، بمپور، تيس، ديلمون، خوزستان و بين النهرين بود. (رياضي، 1374، ص 49).
ديگرراه مهم كه منابع باستان از آن ياد كرده اند شاهراه فرات است. در مسير اين راه از كهن ترين روزگار، كالاها از خليج فارس به درياي مديترانه وبالعكس حمل مي شد. (مالوان، ص 6). متنهاي كشف شده در بين النهرين از راههايي سخن مي گويد كه مديترانه و آناطولي را به خليج فارس متصل مي كردند. (مك كال، 1375، ص 45).
با تشكيل دولت عيلاميان (ايلام) تسلط بر راههاي دريايي از خوزستان تا ليان (شبه جزيرة بوشهر) و ماوراي آن گسترش يافت. جبهة شرقي خليج فارس به ويژه ليان و برازجان مرز جنوبي امپراتوري عيلام را تشكيل مي دادند. (آمبه، 1372، ص 2).
اين مرز از سوي جنوب تا بندر لنگه، بندرعباس و دشت ميناب (2) (سايكس، 1368، ص 203؛ سعيدي، 1341، ص 203) ادامه داشت. همچنين جزيرة خارك يكي از پايگاه هاي عمدة ارتباط تجاري عيلاميها بود. (3) (گيرشمن، ج2، 1341، ص 116). لوحهاي عيلامي كه باستان شناسان پروس در سال 1876 و موريس پزار فرانسوي در 1913 (4) (مصطفوي، 1343، 150 و 140؛ هينتس، 1376، ص 14) در ليان كشف كردند و وجود ساختمانهاي مخروبة باستاني در ناحية برازجان و دشتستان به ويژه آثار تل مُر و تپه پهن اين موضوع را آشكار ساخته است. (سرافراز، گزارش اولين فصل ...، 1380، ص 28؛ همان، كشف كاخي از ...، ص 32-25؛ همان، اكتشافات اختر باستان شناسي ...، 1381، ص 11-10).
شيموت وارتاشي، پادشاه شوش، كتيبه اي را در ستايش از خداي كريريشا در جزيرة ليان نصب كرد. (كامرون 1365، ص 58). كتيبه اي نيز از مومبان نومنا، پادشاه انزان و شوش و امير عيلام كه لقب گسترندة امپراتوري را بر خود نهاده بود، در ليان كشف شده است. (هينتس، 1376، ص 133). در دورة حكومت شوتروك ناخونته، پرسشتگاه كريريشا بازسازي شد. (كامرون، 1365، ص 82). در دورة كوتيرناخونته (1166-1170 پ.م) (همان، ص 84)، كيدين هوتران (نگهبان، 1375، ص 303) و شيلهاك اينشوشيناك (دياكونوف، 1382، ص 41) (1165-1150پ.م) كه دورة طلايي امپراتوري عيلام محسوب مي شود، چيرگي بر سواحل و جزاير خليج فارس ادامه يافت. (آميه، 1372، ص 7).

پی نوشت ها :
 

1- با انقراض سومريان در 2115 پ.م به دست ريم سين عيلامي، خشونت و ناامني آغاز و سبب مهاجرت اهالي از رأس خليج فارس و ديلمون به شامات شد. شهرهاي پر رونق تجاري فنيقي پس از اين رويداد توسعة بيشتري يافتند.
2- از شريهوم (شريكوم – شيريهوم)، منطقه اي عيلامي در كرانة خليج فارس، نيز در منابع بين النهرين ياد شده است: مجيد زاده، 1370، ص 6.
در منابع آشوري از وجود جزيرة هوديمري (هوديسمري) آگاه مي شويم كه شايد با جزيرة هرمز امروزين يكي باشد. هرتسفلد، 1354، ص 6-55.
3- دربارة آثار كهن خارك نك: سرافراز، راهنماي آثار باستاني جزيرة خارك، 1355؛ قائم مقامي، 1352 ص 213.
4- در سال 1876 وزارت فرهنگ پروس گروهي باستان شناس را به ايران فرستاد. آنان در بوشهر گودالي را كشف كردند كه صدها لوح مكتوب مربوط به دوران كلاسيك عيلام (سده هاي 12 و 13 پ.م) را در بر مي گرفت. در 1913 نيز موريس پزار در منطقة سبزآباد بوشهر حفاريهايي را انجام داد. مجموعة فعاليتها و كشفيات او در كتاب زير منتشر شد:
Pezard, Maurie, 1974.
 

منبع:نشريه پايگاه نور شماره 25