مطالعة تطبيقي حقوق معنوي مؤلف (2)
مطالعة تطبيقي حقوق معنوي مؤلف (2)
مطالعة تطبيقي حقوق معنوي مؤلف (2)
نويسنده:صمد حضرتي و شاهين دژ
قلمرو حق معنوي مؤلف
الف: حق معنوي غير قابل انتقال است
سؤالي كه در اين زمينه مطرح ميشود، اين است كه آيا معناي غيرقابل انتقال بودن حق معنوي كه در مادة«قانون حمايت حقوق مؤلفان ومصنفان» و هنرمندان آمده است، انتقال حق مذكور از طريق ارث و وصيت نيز است؟
در حقوق فرانسه مقرر شده است كه حقوق معنوي پديد آورنده پس از مرگ او، به كسي كه به موجب وصيت براي اعمال اين حقوق و در واقع براي حفظ حرمت پديدآورنده و اثر او تعيين شده است، منتقل ميگردد. و در صورتي كه كسي به موجب وصيت تعيين نشده باشد، اين حقوق به ورثة پديدآورنده منتقل ميشود (صفايي، 1375، ص86)
در حقوق ايران، نص صريحي در اين خصوص ديده نميشود. اگر ظاهر مادةقانون را ملاك قرار دهيم كه مقرر ميدارد:
«حقوق معنوي پديدآورنده غيرقابل انتقال است»، بايد بگوئيم كه اين حقوق، غيرقابل انتقال از طريق ارث و وصيت است؛ همانطور كه نميتوان به موجب قرارداد، آن را انتقال داد. اما، اين تفسير از مادة 4 درست نيست، زيرا:
اولاً، حمايت از شخصيت پديدآورنده، منحصر به زمان حيات وي نيست. حمايت از شخصيت پديدآورنده، اقتضا ميكند كه حقوق معنوي او بعد از مرگ به وسيلة قائم مقام او اجرا شود.
ثانياً، لطمه به شخصيت و حيثيت علمي، هنري و ادبي مؤلف بعد از فوت او، لطمه به شخصيت بازماندگانش محسوب ميشود و موجب تألم روحيشان ميگردد. لذا، آنان يا هر كسي كه پديدآورنده در زمان حيات خود براي اين كار تعيين كرده است، بعد از مرگ وي متولي اين كار خواهد بود.
ثالثاً، مادة، حقوق معنوي رامحدود به زمان ندانسته است. از اينرو، اين حقوق نبايد با فوت پديدآورنده از ميان برود. پس، اگر حقوق مذكور پس از مرگ پديدآورنده از بين رفتني نيست، چه كسي بايد متولي احقاق حقوق مذكور باشد؟
رابعاً، مادةقانون، براي وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي بعد از سپري شدن مدت حمايت حق مادي پديدآورنده، عنوان شاكي خصوصي قائل شده است كه در صورت تجاوز به حقوق معنوي پديدآورنده - كه بعضاً در مواد 18، 19، 20و21 درج شده است - به عنوان شاكي خصوصي اقامة دعوي نمايد. پس با اين وصف، تكليف حمايت معنوي از پديدآورنده بعد از سپري شدن مدت حمايت، روشن است. ولي مشخص نيست كه در فاصلة مرگ پديدآورنده تا سپري شدن مدت حمايت مادي كه وزارت ارشاد متولي حفظ حقوق معنوي پديدآورنده است، چه كسي و چگونه از حقوق معنوي او محافظت خواهد كرد؟لذا با توجه به لزوم حمايت حتي پس از مرگ پديدآورنده، و تأكيد مادة 4 بر تجديد نكردن حمايت به زمان و مكان، به نظر ميرسد اعمال حقوق معنوي بعد از فوت پديد آورنده، با كساني است كه وارث حقوق مادياند. بعد از پايان مدت حمايت مادي، وزارت ارشاد قائم مقام پديدآورنده، در خصوص حقوق معنوي او خواهد بود(صفايي، 1375، ص127).
چون ورثه ادامه دهندة شخصيت و حافظ احترام پديدآورندهاند، حقوق پديدآورنده كه به ايشان منتقل شدهاند، رنگ ديگري مييابد و اختيارات مربوط به آنان از آنچه خود پديدآورنده داشته، محدودتر است. امتيازات معنوي پديدآورنده، بايد در راه مصلحت معنوي متوفي به كار رود، در خدمت ورثه. برخي از فقها در اين زمينه ميگويند (گرجي، 1371، ص33):
«حق معنوي كه مربوط به شخصيت مؤلف است، بدون شك اين حق مشروع است و حكم برعدم مشروعيت آن نياز به دليل دارد. از جمله احكام حق، انتقال قهري آن به وارث است در صورت فوت صاحب حق. چنانچه در انتقال قهري حق شك كنيم؛ يعني در اين شك كنيم كه پس از وفات متوفي، حقوق او به ورثهاش منتقل ميشود يا خير، در اين صورت اگر دليل خاص يا عامي كه مطابقاً يا تضمناً و يا التزاماً برقابليت حق براي انتقال دلالت كند وجود داشته باشد، بدون ترديد بايد به انتقال حق به ورثه حكم كرد. در غيراين صورت، مقتضاي اصل، عدم انتقال به روثه است.»
برخي از حقوقدانان نيز متعقدند كه مادة4، فقط ناظر به انتقال از طريق قرارداد بين زندگان است. از اينرو، حقوق معنوي پديدآورنده را قابل انتقال از طريق ارث و وصيت ميدانند (جعفري لنگرودي، 1370، ص323).
بنابراين، درست است كه مؤلف حق دارد اثر را به خود منتسب كند و ديگران نيز بايد دين حق را محترم بشمارند و حتي مثلاً ناشران نامش را روي اثر قيد كنند، ولي اين بدان معنا نيست كه پديدآورنده نتواند توافق كند كه نام وي روي اثر ذكر نشود. ذكر نشدن نام، با نبودن حق انتساب ملازمه ندارد. ناشران ميتوانند با رضايت صاحب اثر، اثر او را بدون ذكر نامش منتشر كنند. لذا،هرگونه توافقي در اين خصوص، منع قانوني ندارد. نظر قانون آن است كه صاحب اثر نتواند حقوق خود را به ديگري منتقل نمايد، به طوري كه شخص اخير(منتقلاليه) بتواند نام خود را به عنوان پديدآورندة اثر اعلام كند. هرگونه قراردادي در اين زمينه، محكوم به بطلان است. در نتيجه، شايسته نيست از سوي قانونگذار تأييد و حمايت شود. موضع كنوانسيونهاي بينالمللي، از جمله كنوانسيون برن، در زمينة قابليت انتقال حقوق معنوي مؤلف، مبهم است. كنوانسيون برن به موجب بند 1 مادةمكرر، مقرر ميدارد:
«مستقل از حقوق مادي و حتي پس از انتقال حقوق مزبور، مؤلف حق ادعاي تأليف اثر را دارد و ميتواند به جهت تحريف، تبديل و هرگونه تغيير و عمل موهن نسبت به اثر مزبور كه موجب لطمه به احترام و شهرت او ميشود، اعتراض نمايد.»
لذا، از اين بيان، انتقال حقوق معنوي مؤلف معلوم نميشود.
ب: حق معنوي محدود به زمان و مكان نيست
«حقوق معنوي پديدآورنده، محدود به زمان و مكان نيست و غيرقابل انتقال است.»
در حالي كه كنوانسيون برن مطابق مادة 6 مكرر (بند 1مادة 7)، زمان دوام حقوق مزبور را تا پس از مرگ پديدآورنده و تا زمان اعتبار حقوق مادي ميداند البته، كنوانسيون برن به كشورهاي عضو اين اختيار را داده است كه اگر طبق قوانين داخلي خود مرگ پديدآورنده را موجب ختم اعتبار حقوق معنوي ميدانند، به همين ترتيب عمل كنند. ولي - همانطوري كه گفته شد-، حقوق معنوي در قانون ايران دائمي است و با مرور زمان ساقط نميشود. همچنين، حقوق معنوي محدود به مكان نيست؛ يعني، محل اقامت پديدآورنده يا محل انتشار اثر، در آن اثري ندارد. به همين اساس، دولت ايران به عنوان مظهر قدرت عمومي، وظيفة خود ميداند چنانچه اثر يكي از اتباع كشور كه درخارج انتشار يافته است، تحريف شود و تغيير يابد، از حقوق معنوي آفرينندة از، كاملاً حمايت كند. برخي از حقوقدانان،قابليت استناد بودن و غيرمادي بودن حق معنوي را، جزء خصوصيات آن ذكر كردهاند(ابراهيمزاده پاشا، 1376، ص35).
منبع:www.lawnet.ir
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}