جوان و استفاده از فرصت‌ها(1)


 





 
استفاده از فرصت‌ها رمزي از رموز قله‌نشيني و تعالي مردان بزرگ و سرنوشت‌ساز است كه بر اثر آن، راه آنها را از ديگران جدا مي‌سازد. تفاوت آنها با ديگران از جمله در اين است كه آنها بر بال فرصت‌ها مي‌نشينند و خود را به قله‌ها مي‌رسانند، درحالي‌كه ديگران به لبخندِ «فرصت‌ها»، بي‌اعتنايي مي‌كنند و با «امروز» و «فردا» كردن، نه امروز ثمربخشي براي خويش رقم مي‌زنند و نه فرداي درخشاني. «فرداي» اين دسته از افراد هنوز «زود» است كه بيايد، و براي آنها هيچ وقت «دير» نخواهد بود. اما انسان‌هاي بزرگ، فرصت‌ها را نعمت‌هايي مي‌دانند كه سزاوار كفران نيستند. بنابراين، با بهره‌گيري درست از فرصت‌ها، شكر اين نعمت‌ها را به جاي مي‌آورند. آنها همواره به ما توصيه مي‌كنند:
چو بر روي زمين باشي توانايي غنيمت دان
كه دوران، ناتواني‌ها بسي زير زمين دارد(1)
حافظ
هر وقت خوش كه دست دهد مغتنم شمار
كس را وقوف نيست كه انجام كار چيست
پيوند عمر، بسته به مويي است هوش دار
غمخوار خويش باش غم روزگار چيست(2)
حافظ
متأسفانه بعضي‌ها چنان در خواب غفلت فرو مي‌روند كه با هيچ تلنگري بيدار نمي‌شوند. آنها زماني بيدار مي‌شوند كه همه فرصت‌ها را از دست داده‌اند و ديگر هيچ فرصتي برايشان باقي نمانده است. خدا نكند كه تلنگر «مرگ»، چشمان ما را بگشايد كه در اين صورت ديگر خيلي دير است:
سحر با من درآميزد كه برخيز!
نسيم گل به سر ريزد كه برخيز!
زر افشان دختر زيباي خورشيد
سرودي خوش برانگيزد كه برخيز!
سبو چشمك‌زنان از گوشه طاق
به دامانم درآويزد كه برخيز!
زمان گويد كه‌هان گر برنخيزي
غريو مرگ برخيزد كه برخيز(3)
فريدون مشيري

پی نوشت ها :
 

1. ديوان حافظ، تصحيح: غني ـ قزويني، ص 154.
2. همان، ص 124.
3. فريدون مشيري، بازتاب نفس صبحدمان، ج 1، صص 431 و 432.
 

منبع:گلبرگ ش 118