مرکز کنترل دروني و نقش آن در کارآفريني و موفقيت


 

نويسنده:حميدرضا مرادي




 
تحقيقات نشان مي دهد ويژگي هاي مشترک قابل تأملي بين کارآفرينان وجود دارد. اين ويژگي ها، شامل متغيرهاي شخصيتي و روان شناختي ست. شناخت و بازگو کردن اين ويژگي ها، از آن جهت اهميت دارد که درک ويژگي هاي کارآفرينان موفق، سبب تشويق و موفقيت احتمالي افرادي که شروع به کارآفريني مي کنند يا کار آفرينان بالقوه مي شود. يکي از مهم ترين ويژگي هاي شخصيتي کارآفرينان، اعتقاد به «مرکز کنترل دروني» يا «کانون کنترل» مي باشد که در اين مقاله مي کوشيم آن را به طور خلاصه تبيين و تشريح نماييم.
عقيده ي فرد نسبت به اين که او تحت کنترل وقايع خارجي يا داخلي ست را «مرکزکنترل» مي نامند. برخي افراد باور دارند که حاکم بر سرنوشت خويش هستند، عده اي هم خود را بازيچه ي دست سرنوشت مي دانند و بر اين عقيده اند که هرچه در زندگي براي شان پيش مي آيد، به دليل شانس و اقبال است. افراد با مرکز کنترل بيروني، معتقدند که وقايع خارجي و خارج از کنترل آنان، سرنوشت شان را تعيين مي کند، در صورتي که کارآفرينان موفق، به خود ايمان دارند و موفقيت ها يا شکست ها را به سرنوشت، اقبال يا نيروهاي مشابه نسبت نمي دهند. به عقيده ي آنان، شکست ها و پيشرفت ها، تحت کنترل و نفوذشان بوده و خود را در نتايج عملکردهاي شان مؤثر مي دانند.
«استفان کاوي» در کتاب «هفت عادت مردمان مؤثر» اين موضوع را به خوبي بيان کرده است. او اساسي ترين عادت را «عامل بودن» مي داند. عامل بودن يعني مسؤوليت خود را برعهده گرفتن و ملامت نکردن اوضاع و شرايط يا اشخاص. مردمان مؤثر، عامل اند يعني مسؤول اند؛ درنتيجه رفتارشان حاصل تصميم و انتخاب آگاهانه ي خودشان و مبتني بر ارزش هاست، نه ثمره ي اوضاع و شرايط.
اشخاص داراي مرکز کنترل بيروني، معتقدند رفتارها يا مهارت هاي شان در تقويت هايي که دريافت مي کنند، اثري ندارد و در کوشش براي بهبود موقعيت خود، فايده اي نمي بينند. آنان به امکان کنترل زندگي خود در زمان حال يا آينده، باور چنداني ندارند اما کساني که داراي مرکز کنترل دروني هستند، معتقدند که کنترل کافي روي زندگي خود دارند و مطابق همين باورها رفتار مي کنند. تحقيقات نشان داده آنان در تکاليف خود، عملکرد بهتري دارند، کم تر تحت نفوذ ديگران قرار مي گيرند، براي مهارت ها و پيشرفت هاي شخصي خود، ارزش والاتري قائل اند و نسبت به قرينه هاي محيطي که مي توانند براي هدايت رفتار خود از آن ها استفاده کنند، هوشيارترند. هم چنين بيش از افراد داراي مرکز کنترل بيروني، براي قبول مسؤوليت کارهاي خود آمادگي دارند. تحقيقات مقدماتي، حاکي از آن است که افراد داراي مرکز کنترل دروني، از بهداشت رواني بهتري برخوردارند.
در همين رابطه، اقتصاددانان توسعه معتقدند روابط فرد با محيط اجتماعي که در آن زندگي مي کند، از جهات گوناگون متفاوت است. يکي از اين جهات، ادراک و تفسيري ست که انسان از عوامل خارجي و دنياي مادي که او را احاطه کرده، دارد. بنابراين فعاليت مادي که لازمه ي توسعه ي اقتصادي مي باشد، در صورتي اتفاق مي افتد که افراد، طالب بالا بردن سطح زندگي مادي خويش باشند و رنج کار را بر فقر و تنبلي ترجيح دهند. هم چنين اعتقاد داشته باشند که اعمال مشابه در شرايط مساوي بدون دخالت عوامل غيرعقلاني، به نتايج يکسان منجر مي گردد.

پی نوشت ها :
 

* (کارشناس ارشد مديريت و مدرس کارآفريني)

منابع:
- «رفتار سازماني» «استيفن رابينز»
- «هدف» «برايان تريسي»
- «هفت عادت مردان مؤثر» «استفان کاوي»
نشريه شادکامي و موفقيت شماره 69