حقوق مولف ، راديو و تلويزيون (2)


 





 

فصل دوم - موضوع حقوق و مؤلف
 

براي تعيين موضوع حق مؤلف، بايد بين اثر فكري كه موضوع حق مؤلف است و مال مادي كه اثر فكري براي بيان خود از قالب آن استفاده مي كند و موضوع حق مالكيت را تشكيل مي دهد ، فرق گذاشت .
معمولاً خود قانون چنين فرقي را قائل مي شود . مثلاً بند اول ماده 29 قانون 1957 فرانسه اشعار مي دارد ( مالكيت غير مادي تعريف شده در ماده يك ، از مالكيت يك شيء مادي مستقل است ). هميشه اين اثر فكري است كه موضوع حق مؤلف مي باشد. حتي در زمينه هنرهاي پلاستيكي كه آفرينش هنري بطور غير قابل تفكيكي در يك شيء مادي تجلي مي كند . در اينصورت، كار هنرهاي پلاستيكي از جهت خلاقيت هنري موضوع حق مؤلف قرار مي گيرد . و ازجهت جنبه مادي اثر ، موضوع حقوق مالكيت را تشكيل مي دهد .
اغلب قوانين صراحتاً اصل حمايت از حقوق مؤلف را در مورد تمام آثار فكري صرفنظر از نوع ، طرزبيان ، ارزش و يا هدف آنها ، اعلام مي دارند (ماده 2 قانون 11 مارس 1957 فرانسه ) .
در سيستم قانون گذاريي كه شخصيت مؤلف را بوسيله شناسائي حق مؤلف حمايت مي كند اثر به مجرد خلق شدن بدون هيچگونه تشريفاتي مورد حمايت قرار مي گيرد ، مشروط بر اينكه از مولف جدا شده باشد . زيرا اثر ، تازمانيكه مؤلف آن را در ذهن خود نگه مي دارد ، وجود عيني و خارجي پيدا نمي كند . عنصر اصلي و خاص اثر فكري كه به آن خصوصيت پديده فكري مي بخشد ، و قوانين متعددي به آن استناد مي جويند ، عنصري كه حمايت از حق مؤلف را نيز تأمين مي كند ،عبارتست از اصالت وابتكاري بودن شكلي كه بوسيله آن افكار و تصاوير واحساسات مؤلف بيان مي شوند و نحوه بياني كه بايد منعكس كننده شخصيت مولف و تأثرپذيري وي باشد تحقق اين شرط در زمينه افكار كه در نهايت آزادي جريان مي يابند وبه مالكيت كسي در نمي آيند و جنبه ابتكاري واصالت آنها استثنائي است ، اجباري نيست ،اصل حمايت تمام اثار فكري حتي اگر صراحتاً پيش بيني نشده باشد ، بطور ضمني از اين امر ناشي مي گردد كه ذكر آثار مورد حمايت در قانون جنبه حصري ندارد گو اينكه فهرست اين آثار ممكن است طولاني باشد ( كتابها ، بروشورها وساير نوشته هاي ادبي و هنري و علمي ، كنفرانسها ،نطقها وغيره ، آثار دراماتيك موزيكال ، رقصهاي نمايشي و پانتوميم ، آهنگهاي ساخته شده ، آثار سينمايي ، طراحي ، نقاشي ، معماري ، مجسمه سازي ، گراور ، ليتوگرافي ، عكاسي هنري و آثار هنرهاي پلاستيكي ، دكوراسيون ، نقشه ها ، طرحها كروكيها و غير آنها … )
بعضي از آثار فكري ( قوانين، تصميمات رسمي مأمورين دولتي و تصميمات قضائي و غيره ) بوسيله حقوق مؤلف حمايت نمي شوند زيرا هدف آنست كه اينها بطور آزاد منتشر گردند . از طرف ديگر در تمام كشورها ، قانون بطور صريح موارد وشرايط استفاده از آثار فكري بدون اجازه مؤلف را براي هدفهاي آموزشي ، علمي ويا اطلاعاتي پيش بيني كرده است .
توسعه سينما و تلويزيون و فن عكاسي و ضبط مكانيكي كه تشخيص و دريافت واضح و دقيق اجراي آثار و ضبط دائمي و انتشار آن در سراسر جهان را امكان پذير ساخته است ، مسأله حق برخورداري هنرپيشگان از حمايت نقش اخلاق ايشان در اجراي آثار ادبي و هنري را مطرح نموده است .
بديهي است كه اجراكنندگان و هنرپيشگان آثار نمايشي وموسيقي ، چون در خلق وايجاد اين آثار سهمي نداشته اند ، نمي توانند همكاران مؤلف يا آهنگساز به حساب آيند . آنها فقط در نمايش دادن و اجراي اثر پس از آنكه بوسيله پديدآورنده ، كامل و آماده انتشار گرديد ، شركت مي كنند . حساسيت و هوشمندي كه از خود نشان مي دهد ، به حد خلاقيت برسد گفته شده است كه يك هنرمند بزرگ خالق نقش خويشتن است . همچنين غير قابل انكار است كه تكنوازان بزرگ ورهبران معروف اركسترها ، با اجراي آثار موسيقي ، خلاقيت غير قابل ترديدي از خود نشان مي دهند . در اين زمينه پيش از هر زمينه ديگري ، همه چيز به چگونگي بازي و ارائه اثر بستگي دارد . زيرا آنچه حائز اهميت است خود بازي نيست بلكه ارزش و اصالت و بديع بودن آن است كه عناصري را بوجود مي آورد كه درخور حمايت مي باشند . آنچه به اجراي يك اثر ارزش خلاقيت مي بخشد ، بي عيب و نقص بودن نمايش و انعكاس شخصيت اجرا كننده در آن مي باشد .
دريك سلسله از قوانين ، بازيگران نقشها يا به عنوان وابستگان خلاقيت ادبي يا هنري تلقي گرديده اند ، ( قانون 9 آوريل 1936 اتريش وقانون 22 آوريل 1941 ايتاليا ) يا بعنوان دارنده حقوقي مشابه با حقوق مولف معرفي شده اند (قانون 1953 چكسلواكي و 1969 مجارستان ) ويا بعنوان صاحب حقوقي نزديك به حقوق مؤلف مورد توجه قرار گرفته اند ( قانون انگليسي 5 دسامبر 1956 - قانون سوئدي 30 دسامبر 1960 - قانون نروژي 12 مه 1961 - قانون دانماركي 31 مه 1961 - قانون فنلاندي 8 ژوئيه 1961 - قانون آلمان غربي 9 سپتامبر 1965 - قانون ژاپني 6 مه 1970 ) . به اين قوانين ملي بايد عهدنامه 1961 رم را مربوط به حمايت حقوق هنرمندان اجرا كننده ، سازندگان نوارها و صفحات ضبط صوت و سازمانهاي راديو تلويزيون است ، اضافه كرد .
چنين مثالهايي از قوانين ، بما نشان مي دهد كه كارهاي نمايشي و اجراي آثار هنري بايد بوسيله حقوقي نزديك به حقوق مؤلف حمايت گردند .
در فرانسه اين مسأله بحث وشك و ترديد زيادي را برانگيخته است . ولي در رويه قضايي آن كشور گرايش بسوي شناسايي حقوق نزديك به حق مولف ، به نفع ياري دهندگان به خلاقيت ادبي و هنري وجود دارد . دادگاه عالي لهستان در يك رأي ويژه نظر داده است كه ( اجراي آثار هنري از لحاظ قانون حمايت حقوق مؤلف ، نمي تواند در حكم آثار هنري تلقي گردد . به همين دليل اجرا كنندگان آثار هنري از حمايت پيش بيني شده در اين قانون استفاده نخواهند كرد ، و فقط از حمايت حقوق مدني بهره مند خواهند شد.)
اما راجع به روماني كه در آن مقررات قانوني راجع به حمايت هنرنمايي هنرمندان اجراكنندگان و بازيگران وجود ندارد ، ما اظهار عقيده كرده ايم كه هنر بازيگري و نمايشي بايد به فهرست آثار حمايت شده توسط حقوق مؤلف كه در ماده 9 قانون حقوق مؤلف پيش بيني شده است ، اضافه گردد ، مشروط بر اينكه داراي صفاتي باشد كه بتوان آنرا يك اثر خلاقه تلقي كرد.

فصل سوم - دارندگان حق مؤلف
 

ضرورت فرق گذاشتن بين اين دو از يك طرف از اين نكته ناشي مي شود كه فقط اشخاص حقيقي قادر به خلق اثر فكري هستند واز سويي ديگر ، ناشي از اين امر است كه قانون ، عنوان دارنده حق مؤلف را استثنائاً براي اشخاص حقوقي نيز قائل شده است گو اينكه اين اشخاص نمي توانند پديد آورنده هنري باشند ، زيرا خلق آثارفكري ، باهوش و احساس ملازمه دارند كه شركتها و انجمنها از آنها برخوردار نيستند .
براي نشان دادن اين اختلاف پيشنهاد شده است كه شخص طبيعي يا حقيقي كه اثر فكري را خلق كرده است ، به عنوان دارنده اصلي حق مؤلف تلقي گردد، در حاليكه شخص حقوقي كه قانونگذار چنين عنواني را براي او قائل شده است ،دارنده فرعي مؤلف تلقي شود .
اين تفكيك كه ممكن است در موردي بكار برده شود كه يك شخص حقيقي صاحب اصلي حق مولف ، حق خود وكليه مزاياي آن را به يك شخص حقوقي منتقل مي نمايد ( در صورتي كه قانون ملي چنين انتقالي را اجازه دهد ) اگر خود قانون ، شخص حقوقي را واجد حق مؤلف بداند ، چنانكه غالباً در مورد ايجاد آثار هنري جمعي اتفاق مي افتد ، ديگر معتبر نخواهد بود .
به همين جهت بنظر ما قائل شدن تفاوت بين عنوان مؤلف كه فقط به شخص حقيقي پديد آورنده اثر تعلق دارد به عنوان دارنده حق مؤلف كه مي تواند نه فقط به شخص حقيقي بلكه استثنائاً به موجب قانون و اشخاص حقوقي نيز تعلق مي گيرد ، مفيد مي باشد .
در قانون حق مؤلف فرانسه ، اثر جديدي كه با يك اثر قبلي بدون همكاري مؤلف اين اثر تركيب شده باشد ، تحت عنوان اثر تركيبي Oeuvre Composite ذكر شده است ( بند 2 ماده 9 ) .
اين عنوان در مورد ترجمه واقتباس وساير تغييراتي كه بوسيله شخص ديگري غير از مؤلف اصلي صورت مي گيرد ، بكار ميرود . حق مؤلف درمورد آثار تركيبي به شرط محفوظ نگاهداشتن حق مؤلف اصلي ، به تركيب كننده اثر تعلق ميگيرد . واما در مورد آثاري كه با همكاري چند نفر پدي مي آيند (آثار مشترك ) Oeuvres de Collaboration در عقيده وجود دارد : طبق نظريه محدود كننده كه در حقوق آلمان ، انگليس ،سوئيس و كشورهاي اسكانديناوي و غيره پذيرفته شده است ، چنين آثاري عبارتند از كارهايي كه به وسيله چندين نفر بوجود مي آيد و مشاركت هر يك از مؤلفان در خلق اثر مشترك به اندازه اي با هم آميخته است كه تشخيص سهم دقيق هريك از آنها امكان پذير نيست .
رمانهاي ژروم ( Jerome ) و ژان تارو ( Jean Tharaud ) يا خاطرات برادران گنگور ( Goncourt ) نمونه هاي بارز از اينگونه آثار به شمار مي روند . خصوصيت مميزه چنين آثاري تفكيك ناپذير مطلق قسمتهاي مختلف آنهاست . گاهي اينگونه آثار را بنام( آثار ناشي از همكاري تفكيك ناپذير مي خوانند ) .
حقوق مؤلف بطور مشترك به اين همكاران تعلق دارد كه بايد از امتيازات و اختيارات خود طبق يك توافق مشترك برخوردار گردند .
برطبق طرز فكر وسيعتري كه در بلژيك ، فرانسه ، روسيه و شوروي ، روماني چند كشور آمريكاي لاتين پذيرفته شده است ، آثاري كه با همكاري عده اي خلق مي شوند ، ( آثار مشترك ) عبارتند از آثار مشتركي كه مطلقاً تفكيك ناپذيرند و همچنين آثاري كه بوسيله چندين نفر بر مبناي يك برداشت و الهام مشترك ولي جدا جدا بنحوي كه سهم هر يك از همكاران قابل تشخيص است ، بوجود مي ايند . مثالهايي كه در اين نوع آثار مي توان ذكر كرد عبارتند از : اپراها ، اپرتها ، كمدي موزيكالها و غير آن .
خصوصيت اينگونه آثار تفكيك ناپذيري نسبي آنها ست و گاهي هم اين آثار ( آثار مشترك قابل تفكيك oeuvres de Collaboration divisible خوانده مي شوند . هريك از همكاران از يك حق مؤلف نسبت به سهم شخصي خود و ضمناً از يك حق مؤلف مشترك با ساير همكاران ، نسبت به مجموع اثر برخوردار مي گردد .
اثر جمعي oeuvre Collective اثري است كه به ابتكار يك شخص طبيعي يا حقوقي و تحت مديريت و بنام او منتشر مي شود و در ايجاد آن چندين نفر همكاري كرده اند به نحوي كه نمي توان براي هريك از آنان علاوه برحق مؤلف نسبت به سهم و بخش ويژه او حق مؤلف براي مجموع اثر قائل گرديد. حق مؤلف نسبت به مجموع چنين اثر جمعي به شخصي كه ابتكار و مديريت ايجاب آنرا به عهده داشته است تعلق مي گيرد .( ماده 9 بند 3 و 13 قانون حق مؤلف فرانسه ) . مفهوم اثر جمعي بخصوص به فرهنگها و دائره المعارفها و ديگر آثاري كه در قانون ، مشابه آنها تلقي گرديده است ، اتلاق مي گردد .
در آلمان ،فرانسه ، ايتاليا و در ساير كشورها ، اثر سينمايي بعنوان يك اثر جمعي تلقي نشده است زيرا قانون عنوان مؤلف ( auteur پديد آورنده ) را فقط براي اشخاص طبيعي كه زيربناي فكري اثر را بوجود آورده اند ( از قبيل نويسندگان و تنظيم كنندگان سناريو - مؤلف متن صحبت فيلم - آهنگسازان فيلم و تهيه كنندگان آن طبق ماده 14 قانون فرانسه ) شناخته است و براي مؤسسه و استوديوئي كه فيلم را تهيه كرده است ، حق مؤلف بر روي فيل قائل نگرديده است .
در كشورهاي ديگر ( ژاپن ، لهستان ، روماني وغيره ) قانون ضمن اينكه براي ايجاد كنندگان اثر سينمايي بابت سهمي كه در ايجاد اين اثر داشته اند حق مؤلف قائل مي شود ، استوديوئي فيلم برداري را بعنوان دارنده حق مؤلف بر مجموع اثر سينمايي مي شناسد .
اثر سينمايي در كشورهاي گروه اول بعنوان يك اثر مشترك تلقي مي شود در حاليكه در گروه دوم بعنوان اثر جمعي شناخته مي گردد .
منبع: www.lawnet.ir