جوان در قرآن (3)


 

نويسنده:سيد ابراهيم سجادي




 

د - جستجوى الگو
 

فصل جوانى، فصل قهرمان پرستى و سرمشق‏گيرى نام گرفته است. اين الگوگيرى با تحسين و تمجيد شديد الگو همراه مى‏باشد.46 جوانان بين اصناف مختلف در پى يافتن اين گمشده خود مى‏باشند، سياستمداران، دانشمندان و هنرمندان در اين رابطه مورد مطالعه آنها هستند،47 خود را با آنها مقايسه مى‏كنند و مى‏خواهند به رنگ آنها درآيند. روسو مى‏گويد:
«جوانان ما با هر يك از رجال بزرگ تاريخ كه آشنا مى‏شوند، فوراً تغيير روش مى‏دهند؛ يعنى ميل دارند خود را به جاى آنها قرار دهند، به عبارت ديگر گاهى مى‏خواهند سيسرون شوند، زمانى تراژان يا اسكندر، به همين جهت پس از آن كه به خود بازگشتند، از وضعيت خويش ناراضى مى‏شوند، بر مقامى كه دارند افسوس مى‏خورند و دچار يأس مى‏شوند».48
قهرمان پرستى جوانان در حقيقت ارزش پرستى است كه با مشاهده آن در چهره زندگى افراد، انگيزه پيروى پيدا مى‏كند. موريس دبس از اين واقعيت تعبير زير را دارد:
«اما در دوره بلوغ ارزش‏هاى اخلاقى به اصول تبديل نمى‏شود؛ بلكه در وجود سرمشق‏هاى انسانى تجلى مى‏كند و صورتهايى به خود مى‏گيرد كه نوجوانان سعى مى‏كنند به هيأت آنها در آيند. نوجوانان، اين اشخاص نمونه را آينه آرمان و كمالى مى‏دانند كه خود آنها را حس مى‏كنند، مربى مى‏تواند در اين دوره آنان را وادار كند كه به نداى پاكان و قهرمانان و ... گوش فرا دهند. در كسانى كه طبع دينى دارند، نداى پاكان همان نداى الهى است».49

آسيب‏هاى جوانى
 

در كنار حوصله‏مندى، خيرخواهى، اعتراض به كاستى‏هاى محيط موجود، همگرايى و جستجوى الگوى برتر كه نماد قدرت و نيرومندى روحى و شخصيتى جوان مى‏نمايد، او با خطر آسيب‏هاى برهه جوانى نيز روبه رو مى‏باشد كه اگر به موقع مورد شناسايى و كنترل قرار نگيرند، بهار جوانى به وسيله آنها به ابزار تباهى و شكست تبديل مى‏گردد و آنها عبارت است از:
1 - هيجان جوانى، انگيزه حركت به سوى بلوغ فكرى را تحت تأثير قرار مى‏دهد و در سايه آن فرصت فكر كردن و نتيجه‏گيرى از اطلاعات موجود، رو به كاهش مى‏گذارد. موريس دبس مى‏گويد:
«اگر بخواهيم بگوييم كه در دوران بلوغ هوش به كلى تاريك و خرف مى‏شود، اغراق گفته‏ايم. اما اگر واقعاً يك سير قهقرايى در بين باشد، فقط در دوران بحران تكليف، امكان دارد؛ زيرا شور و هيجان جوانى با شكفتگى فكرى موافق و مساعد نيست... در واقع در اين مرحله منافع فكرى، در مقابل منافع احساساتى و هيجانات سرخم مى‏كنند».50
اگر شور و حرارت جوانان به گونه مطلق مورد تشويق و ستايش قرار گيرد، بدون استفاده از ارزش‏هاى عالى‏تر جهت تعيين دايره فعاليت آن، در كوتاه‏ترين مدت «روح خود بينى و پر ادعايى و غرور احمقانه و وقاحت در ايشان پيدا مى‏شود».51
2 - خود پرستى يكى از ابزار و وسيله مورد استفاده جوانان براى اثبات وجود است و به وسيله توجه زياد به بدن و به آرايش شخصى، هويدا مى‏گردد و نشانه آن، لذتى است كه از مشاهده خود در آينه، عايد مى‏گردد. ممكن است اين صفت منجر به خود پرستى خارق العاده شود كه نزد علماى اخلاق انحرافى شمرده مى‏شود كه جلو توسعه اخلاق را مى‏گيرد.52
3 – (به رغم خودنمايى جوانه‏هاى شخصيتى در خانه روح) جوانى را دوره تنهايى و دوره احساس خلأ ناميده‏اند. جوان نمى‏داند او كيست، دقيقاً نمى‏داند او به كجا خواهد رفت و او به دليل توانايى نوظهور تفكّر انتزاعى درباره مطالب، آينده را به عنوان اولين مشكل در زندگى خود به حساب مى‏آورد.53 پس بايد براى زندگى فلسفه‏اى پيدا كند و به احساس هويت [و شخصيت] دست يابد54 و اين، نيازمند به تربيت همه جانبه است كه فعلاً در معرض فراموشى قرار دارد!
ايجاد شخصيت [هويت] مستلزم تربيت و پرورش همه جانبه و جامعى است كه هم به جسم و هم به عقل و هم به احساسات و منش (تمايلات اخلاقى) مربوط مى‏شود، در دوره بلوغ كه تربيت منش در اولويت قرار دارد، بدليل وسواس وحشتناك امتحانات، از ياد مى‏رود و همه چيز يا تقريباً همه چيز، فداى تربيت عقلى مى‏شود.55
4 - چهارمين آسيبى كه جوان را تهديد مى‏كند، از غريزه جنسى منشأ مى‏گيرد كه با حالات مشخص و اصلى يك غريزه ظاهر مى‏شود؛ «يعنى به منزله يك نيروى محرك مقدماتى كه روش و جهت آن معلوم و در عين حال خارج از اراده و اقتدار شخص است. جوان نورس احتياجات جديدى را حس مى‏كند... رفتارش در هم و برهم و زننده مى‏شود... ظهور غريزه جنسى همراه با بيدارى واقعى احساسات است كه در نتيجه آن ممكن است هزاران افكار و تخيلات هوس‏آميز و افسانه مانند بروز نمايد... دير يا زود غريزه جنسى... تا سرحد وجدان نفوذ كرده و تحريكات شهوانى همچون تصادم امواج با ساحل، شروع به مبارزه مى‏كند. عمل اين غريزه آن قدر قوى است كه در واقع مركز تحريكات مستقيم براى تمام آرزوهاى اعضاى مختلف بدن مى‏گردد و تأثير غير مستقيم آن خيلى بيش از اين هاست».56
5 - حس استقلال، اثبات شخصيت و اعمال اراده، در جوان، ايجاب مى‏كند كه بزرگترها به او اجازه نه گفتن، بدهند و گفت و گوى با وى را براى رسيدن به توافق، سازنده بشمارند، ولى خطر انكار اراده جوانان رايج‏تر مى‏نمايد و اين به معناى سركوب احساسات و شكستن اراده آنهاست.
چنين روشى باعث پيدايش روحيه استبداد پذيرى در افراد مى‏گردد. در آلمان پيش از سلطه نازى‏ها، اين روش تربيتى حاكم بود و نه گفتن بچه‏ها در برابر پدر، مادر و مقامات، مجازات سختى را در پى داشت. پذيرش استبداد نازى‏ها از سوى مردم آلمان، بازتاب روش تربيتى ياد شده تلقى شده است كه با نفى ارزشمندى و ابراز وجود زير دست‏ها همراه مى‏باشد.57
شور و هيجان پر قدرت، آتشين و آميخته با زمينه‏هاى آسيب پذيرى شانس خردمدارى را شديداً كاهش مى‏دهد. با توجه به چنين واقعيتى افلاطون شور جوانى را «مستى روحى ناميد»58 پيامبرصلى الله عليه وآله وسلم فرمود:
«الشباب شعبة من الجنون»59 «جوانى نوعى از ديوانگى است».
به روايتى امام على‏عليه السلام فرمود:
«ينبغى للعاقل ان يحترس من سكر المال و سكر القدرة و سكر العلم و سكر المدح و سكر الشباب فان لكل ذلك ريحاً تسلب العقل و تستخفّ الوقار»60
«شايسته عاقل است كه در برابر مستى ناشى از ثروت، قدرت، علم، ستايش و جوانى، به حراست و نگهبانى از خود بپردازد؛ زيرا هر كدام از آنها، بادى دارد كه عقل را زايل و بزرگوارى را به سبكى و ديوانگى مى‏كشاند.»
ممكن است در اثر تعامل غير مسؤولانه بزرگسالان، جنون و مستى طبيعى جوانى، جاى خود را به بيمارى روانى به نام جنون جوانى «اسكيزوفرونى» بدهد كه عبارت است «از اختلال روانى مزمن به صورت از دست دادن همگانى اجتماعى و تماس با واقعيت‏هاى زندگى كه بيشتر در جوانى رخ مى‏دهد»61
اسكيزوفرونى واكنش بازتاب بحران زندگى، موقعيت‏هاى استرس‏آميز و زندگى در خانواده‏هاى شديداً آشفته، شناخته شده است.62 بنابراين ناديده انگاشتن آسيب پذيرى جوانان از سوى بزرگان، مى‏تواند در حوزه علل پيدايش مرض فوق، مورد مطالعه قرار گيرد، هر چند چنين ريشه يابى در بحث روان‏شناسى جوانان به چشم نمى‏آيد. دست‏كم اين قلم در جستجوهايش به تصريحى در اين رابطه برنخورده است.

تعامل بايسته با جوانان
 

بهرحال نيروى بلند پرواز و آرمان‏خواه جوانان، نردبان صعود به قله‏هاى پيشرفت در عرصه‏هاى مختلف است. ناديده گرفتن اين نيرو، هزينه نكردن براى رشد آن و بى توجهى به پيش‏گيرى از آسيب زدن، در هر سطح و بهر شكلى باشد، به معنى حمايت از واپسگرايى است و مخالفت با سفارش پيامبرصلى الله عليه وآله وسلم «اوصيكم بالشباب خيراً» و هدايت قرآن: «ثم جعل من بعد ضعف قوة»! (اعراف /54)
متون دينى، در مقام اهتمام به نيروى جوانى و پرورش استعداد پرتوان جوان، جوانان و بزرگسالان را به قصد جهت دهى و ايجاد حس مسؤوليت در آنها و يادآورى استثنايى بودن اين مقطع سنى، با هم مخاطب قرار مى‏دهد؛ تا با تلاش مشترك، نيروى جوانى را بارور سازند.
پيامبرصلى الله عليه وآله وسلم خطاب به ابوذر مى‏فرمايد:
«اغتنم خمساً قبل خمس شبابك قبل هرمك و صحّتك قبل سقمك و غناك قبل فقرك و فراغك قبل شغلك و حياتك قبل موتك»63
«پنج چيز را پيش از پنج چيز غنيمت دان (و مورد استفاده قرار بده): جوانيت را پيش از پيرى، سلامتيت را پيش از مريضى، ثروت مندى‏ات را پيش از فقر، فراغتت را پيش از گرفتارى و زندگيت را پيش از مرگت.»
مسؤوليت بهره‏گيرى از جوانى جزء چند تكاليفى است كه در قيامت نخستين دادگاه را به خود تخصيص مى‏دهد پيامبرصلى الله عليه وآله وسلم مى‏فرمايد:
«ان العبد لا تزول قد ماه يوم القيامه حتى يسأل عن اربع عن عمره فيما افناه و عن شبابه فيما ابلاه و عن ماله من أين اكتسبه و فيما انفقه و عن حبّنا اهل البيت»64.
«بنده در قيامت اجازه راه افتادن ندارد، مگر اين كه در رابطه با چهار چيز مورد سؤال قرار گيرد: از عمرش كه در چه راه به پايان رسانده است، از جوانى‏اش كه چگونه به كهنگى رسانده است، از مالش كه از چه طريق به دست آورده و در چه راه به مصرف رسانده است و از دوستى ما اهلبيت».
عين اين روايت (به استثناى جمله اخير) به عنوان پاره‏اى از وصاياى لقمان به پسرش در روايتى از امام صادق‏عليه السلام قابل مطالعه مى‏باشد.65
امام على‏عليه السلام نيز مى‏فرمايد: «شيئان لا يعرف فضلها الامن فقدهما الشباب و العافية»66
« دو چيز است كه اهميت آنها تنها بعد از، ازدست دادن آنها، آشكار مى‏شود: جوانى و سلامتى».
غرض اين گونه روايات غفلت زدايى، پرهيز ار درنگ جوانان در دنياى ديروز يعنى دنيا كودكى، توجه به تقاضاهاى درونى، توان جسمى و روحى و بهره‏گيرى بايسته از آنها براى رسيدن به آرمانها، اهداف و تحقق بخشيدن به محيط مطلوب و آرمانى است. بر اساس روايتى پيامبرصلى الله عليه وآله وسلم مى‏فرمايد:
«ان للَّه ملكا ينزل فى كل ليلة فينادى يا ابناء العشرين جدّوا و اجتهدوا»67
«همانا خداوند فرشته‏اى دارد كه هر شب فرود آمده فرياد مى‏زند: فرزندان بيست ساله كوتاهى نكنيد و تمام توان را [براى رسيدن به هدف] مصرف كنيد».
چنانچه مقصود از «اجتهدوا» تلاش طاقت فرسا در پناه استدلال براى رسيدن به مطلوب باشد، چنان كه فرهنگ لاروس مى‏گويد،68 پيام ضمنى روايت ، بر حذر داشتن از رفتار هيجانى و احساساتى است. جوان مى‏تواند به رغم جوشش احساسات، خود را به منطقى زيستن عادت دهد. گويا روايت نبوى زير نيز به چنين روشى فرا مى‏خواند.
«خير شبابكم من تشبّه بكهولكم و شرّ كهولكم من تشبّه بشبابكم»69
«بهترين جوانان شما كسانى هستند كه خود را شبيه پيران بار مى‏آورند و شريرترين كهنسالان شما كسانى هستند كه خود را شبيه جوانان‏تان مى‏سازند.»
كنترل هيجان جوانى، غلبه بر احساسات اين مقطع سنى و پيشه كردن رفتار خردمندانه موقعيتى است كه جوانان را در دايره عنايت ويژه الهى قرار مى‏دهد. در روايتى از پيامبرصلى الله عليه وآله وسلم آمده است:
« ان اللَّه ليعجب من الشاب ليست له صبوة »70
«بى ترديد خداوند از جوان پيراسته از رفتار جاهلانه، خوشنود مى‏شود».
واقعيت اين است كه فراهم سازى بستر مناسب و مجال پرواز ، براى نيروى پرقدرت جوانى، به گونه‏اى كه سفارش پيامبرصلى الله عليه وآله وسلم تحقق يابد، تنها در صورتى امكان‏پذير مى‏نمايد كه در چند زمينه با جوانان هميارى به عمل آيد:

1 - تقويت روحيه تعبّد
 

خدا خواهى و انتخاب رضاى خداوند به عنوان اساسى‏ترين هدف زندگى تنها وسيله‏اى است براى اشباع بلند پروازى‏ها، آرمان گرايى‏ها، پاكى‏طلبى‏هاى جوانان. در سايه پرستش و بندگى خداوند، انگيزه اطاعت در تمامى عرصه‏هاى زندگى قابل گسترش است. اخلاق خدايى، پديد مى‏آيد، آرمانهاى خدا پسندانه جا مى‏افتد. آزادى معنوى و اجتماعى تأمين و زمينه روحى دشوارترين فداكارى‏ها، فراهم مى‏گردد. بر اين اساس، عبادت جوان با ارزش‏ترين عبادت‏ها تلقى شده است. پيامبرصلى الله عليه وآله وسلم طبق رواياتى مى‏فرمايد:
« فضل الشاب العابد الذى يعبد فى صباه على الشيخ الذى يعبد بعد ما كبرت سنه كفضل المرسلين على سائر الناس».71
«فضيلت و برترى جوانى كه در نوجوانى به عبادت خدا، روى آورده است، در مقايسه با بزرگسالى كه در سن بزرگى، به بندگى پرداخته است، مانند برترى پيامبران بر ديگر انسان‏هاست».
«ان اللَّه تعال يحب الشباب الذى يفنى شبابه فى طاعة اللَّه»72
«همانا خداوند دوست مى‏دارد جوانى را كه جوانى خود را در مسير اطاعت او به مصرف مى‏رساند».
«ان اللَّه يباهى بالشباب العابد الملائكة، يقول انظروا الى عبدى ترك شهوته من اجلى»73
«همانا خداوند به جوانى كه بندگى را پيشه خود ساخته است، بر فرشتگان افتخار مى‏كند و مى‏گويد: نگاه كنيد، به بنده‏ام كه براى رضاى من، به شهوتش پشت پا زده است».
«ما من شاب يدع للَّه الدنيا و لهوها و اهرم شبابه فى طاعة اللَّه الا اعطاه اللَّه اجر اثنين و سبعين صديقا»74
«هر جوانى كه خود را در راه اطاعت خداوند به پيرى رساند و دنيا و كارهاى بيهوده آن را براى رضاى او كنار گذارد، خداوند پاداش هفتاد و دو صديق را به او مى‏دهد.»
بندگى خداوند به معناى گسترده آن كه پاسخى به تقاضاى روحيه جوانان مى‏باشد، عاملى است براى تأمين تداوم فعاليت‏هاى آرمان گرايانه آنان تا بى نهايت.

2 - آموزش و پرورش
 

تقاضاهاى باب طبع جوان كه قبلاً به عنوان نماد نيروى روحى او مطرح گرديد، در متن خود، پرسش‏هاى مناسب را نيز نهفته دارد. پرداختن به پاسخگويى به سؤال‏ها و تقاضاهاى اعتقادى و اخلاقى، همان تعليم و تربيت يا آموزش و پرورش است كه در سال‏هاى جوانى بيشترين زمينه را دارد، زيرا اقتضا، به صورت شگفت انگيزى وجود دارد و موانع درونى و روحى هنوز به وجود نيامده است.
وقتى انسان رو به كهنسالى پيش مى‏رود و آموزش و پرورش بايسته به كمكش نمى‏آيد، شكل‏گيرى شخصيت به گونه نبايسته شروع مى‏شود و چون پرده‏هاى سياه رنگ روى هم انباشته، بر صفحه دل پر تقاضاى جوان، پهن مى‏گردد و... امام على عليه السلام با اشاره به تقاضاهاى ارزشى مربوط به حس حقيقت جويى جوانان و خطر قساوت كه حقيقتى، جز شكل‏گيرى شخصيت غير انسانى ندارد، مى‏فرمايد:
«انما قلب الحدث كالارض الخالية ما القى فيها من شى‏ء قبلته فبادرتك بالادب قبل ان يقسو قلبك و يشتغل لبّك»75
«همانا دل جوانان همانند زمين آماده است كه هر آنچه در آن كاشته شود مى‏پذيرد. به همين دليل پيش از آن كه دلت قساوت گيرد و خردت به بند كشيده شود به تربيتت پرداختم».
قرآن كه كهولت را مقطع فراموشى مى‏نامد و كودكى را زمان ضعف و ناتوانى، ناگزير فصل جوانى را به عنوان فصل آموزش و تربيت قبول دارد و واژه «قوت» قوت در پذيرش برنامه‏هاى آموزشى و تربيتى را نيز در بر مى‏گيرد.
مواعظ تربيتى و آموزشى لقمان كه در قرآن به عنوان الگوى تعامل بزرگسالان و پدران، با فرزندان، مطرح شده است، مربوط به فصل جوانى فرزند ايشان مى‏شود؛ چه آنكه بر اساس روايتى از امام صادق‏عليه السلام، لقمان خطاب به فرزندش مى‏گويد:
«يا بنى ان تأدّبت صغيرا انتفعت به كبيرا»76
«اگر در كوچكى و كم سن و سالى، تربيت را بپذيرى، در بزرگسالى از آن سود مى‏برى».
تعليم و تربيت در سنين جوانى، به دليل تقاضا و خواست صريح سرشت دست نخورده جوان، هم ماندگار و زوال ناپذيرتر است و هم باعث مصونيت دين و آبروى او مى‏شود. بر پايه روايتئى كه موسى بن جعفرعليه السلام از پدرانش نقل كرده است، پيامبرصلى الله عليه وآله وسلم فرمود:
«من تعلّم فى شبابه كان بمنزلة الرسم فى الحجر و من تعلم و هو كبير، كان بمنزله الكتاب على وجه الماء»77
«دانش فرا گرفته شده جوانى، چون نقاشى بر صفحه سنگ است و يادگيرى در بزرگسالى مثل نوشتن روى آب».
امام صادق‏عليه السلام در روايتى مى‏فرمايد:
«من قرأ القرآن و هو شاب مؤمن، اختلط القرآن بلحمه و دمه»78
«قرآن با گوشت و خون قارى جوان و مؤمن آميخته مى‏شود».
در سخنى از امام على‏عليه السلام مى‏خوانيم:
«يا معشر الفتيان، حصّنوا اعراضكم بالادب و دينكم بالعلم»79
«گروه جوانان! آبرو و حيثيت خود را با تربيت و دين‏تان را با دانش، پاس داريد.»
جوان، به آينده نگاه مى‏كند، به همين دليل آموزش و پرورش بر اساس نيازهاى آينده او بايد تنظيم گردد، امام على عليه السلام مى‏گويد:
«اولى الاشياء ان يتعلّمها الاحداث الاشياء التى اذا صاروا رجالاً، احتاجوا اليها»80
«آموزش چيزها و مسائلى به جوانان اولويت دارد كه در بزرگسالى، مورد نياز آنهاست».
«لا تقسّروا اولادكم على آدابكم فانّهم مخلوقون لزمان غير زمانكم»81
«فرزندان تان را به رعايت آداب و رسوم خودتان مجبور نكنيد؛ زيرا آنان براى زمان غير از زمان شما آفريده شده‏اند.»

3 - گذشت از لغزش‏هاى جوانان
 

جوان از سويى رفتار كودكانه (را هنوز به فراموشى نسپرده است)، پرسش‏هاى غير منطقى ناشى از هيجان جوانى و انتقاد خشن دارد و باعث بر انگيخته شدن بزرگسالان مى‏گردد و از سويى، ذاتاً نسبت به خود نامطمئن است و پذيرفته شدن در جامعه بزرگسالان و به دست آوردن موقعيت و محبوبيت برايش اهميت ويژه دارد.
به همين دليل انتقاد از او سبب پيدايش نگرانى، حس خود ناپسندى و احساس حقارت مى‏شود.82
بنابراين گذشت از لغزش‏هاى جوانان، يك ضرورت تربيتى به حساب مى‏آيد و نبايد حجم انتقادها، با حجم اشتباهات آنان، برابرى كند و گرنه... . على‏عليه السلام طبق روايتى مى‏فرمايد:
«جهل الشباب معذور و علمه محقور»83
«جهالت جوان، توجيه‏پذير و دانشش اندك است».

4 - اعتراف به شخصيت جوانان
 

نظر خواهى از جوانان - كه به صورت جدى در پى احساس خود باورى مى‏باشد - در حقيقت به معناى باور كردن و به رسميت شناختن استقلال و شخصيت آنان است و سبب پيدايش اتكاى به نفس و رشد فكرى مى‏شود. پيامبرصلى الله عليه وآله وسلم فرمود:
«الولد سيد سبع سنين و عبد سبع سنين و وزير سبع سنين»84
«كودك در هفت سال اول سرور و سالار است و در هفت سال دوم مطيع و فرمانبردار و در هفت سال سوم مشاور و كمك‏كار.»
فرهنگ شناسان مى‏گويند:
«الوزير فى اللغة اشتقاقه من الوزر و الوزر الجبل الذى يعتصم به لينجى من الهلاك و كذلك وزيرالخليفة معناه الذى يعتمد على رأيه فى اموره و يلجى اليه»85
«وزير در لغت برگرفته شده از «وزر» است و «وزر» به كوهى گفته مى‏شود كه به قصد رهايى از هلاكت به او پناه برده مى‏شود. وزير خليفه نيز معنايش اين است كه خليفه در كارهايش به رأى و نظر او پناه مى‏برد».
پيامبرصلى الله عليه وآله وسلم خود نيز از جوانان نظر مى‏خواست و به رأى آنها جامه عمل مى‏پوشاند. به عنوان نمونه در جنگ احد بر اساس نظر جوانان و نوجوانان مكان درگيرى تعيين گرديد.86

5 - ارائه الگو
 

قدرت طلبان در هميشه تاريخ با استفاده از نيرنگ و شعارهاى فريبنده به استثمار نيروى جوان مى‏پرداخته‏اند. اين نوع از غارتگرى همچنان تداوم دارد. بدين ترتيب هزينه‏اى كه جوانان به دليل اشتباه در انتخاب الگو، به پاى اهداف باطل سياسى و اقتصادى كرده و مى‏كنند، بسيار سنگين و تأسف بار مى‏باشد.
قرآن بر الگوگيرى‏هاى نبايسته مهر بطلان نهاد و تمام مسلمانان را - اعم از جوانان و بزرگسالان - به الگوگيرى از پيامبر خداصلى الله عليه وآله وسلم، فراخواند. پيامبر نيز بر مبناى قرآن به مسلمانان دستور داد كه فرزندان شان را به محبت و الگوگيرى از آن حضرت و خاندانش وادار نمايند تا از الگوگيرى‏هاى ناروا در امان باشند:
«لَقَدْ كَانَ لَكُمْ فِى رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ» (احزاب /21)
«بى ترديد براى شما، در پيامبر سرمشق نيكوى مى‏باشد».
«ادبّو اولادكم على ثلاث خصال حب نبيكم و حب اهل بيته و قرائة القرآن فانّ حملة القرآن فى ظل اللَّه يوم لا ظل الا ظله مع انبيائه و اصفيائه».87
«فرزندان خود را با سه صفت تربيت كنيد: با محبت پيامبرتان و محبت خاندان او و تلاوت قرآن. پس كسانى كه بار قرآن را بر دوش مى‏كشد، روز قيامت همراه انبياء و برگزيدگان خداوند، در سايه او كه تنها سايه موجود مى‏باشد، قرار دارند.»
امام صادق‏عليه السلام به قصد بر حذر داشتن جوانان از دنباله روى جلو داران باطل و الگوگيرى از آنها مى‏گويد:
«يا معشر الاحداث اتقوا اللَّه و لا تؤتوا الرؤسا و غير هم حتى يصيروا اذنابا، لاتتخذوا الرجال و لايج من دون اللَّه، انا و اللَّه خير لكم منهم»88
«گروه جوانان! از خدا پروا كنيد و به سراغ سران [شناخته شده] و غير آنان، مرويد تا آنان به تبعيت و دنباله روى كشيده شوند، اين مردان را به جاى خداوند تكيه گاه قرار ندهيد، به خدا سوگند ما براى شما از آنها بهتريم».

6 - حل مشكل جنسى
 

پيامبرصلى الله عليه وآله وسلم به جوشش غريزه جنسى در جوانان توجه داشت. تشويق‏هاى آن حضرت به ازدواج و كمك به اين امر خير، نگاه به حل مشكل جنسى جوانان دارد. در كنار توصيه‏هاى كلى، به طور مشخص براى تأمين سلامتى و پاكى جوانان، پيامبرصلى الله عليه وآله وسلم خطاب به آنها مى‏فرمايد:
«يا معشر الشباب من استطاع منكم الباءة فليتزوّج فانه اغض للبصر و احصن للفرج و من لم يستطع فعليه بالصوم فانه له وجاء».89
«اى گروه جوانان! كسانى از شما كه توان تشكيل خانواده را دارند، ازدواج كنند كه كسب پاكى و پارسايى چشم و دامن است. اما كسى كه قدرت اين كار ندارد، روزه بگيرد كه از توليد منى و جوشش جنسى پيش‏گيرى مى‏نمايد.»
هميارى با جوانان در زمينه‏هاى ياد شده، بالندگى و شكوفايى توانايى‏هاى متنوع جوانان را به ارمغان مى‏آورد و راه بهره‏گيرى از نيروى عظيم آنها را در مسير تعالى و پيشرفت، هموار مى‏كند.
پيامبر بر اساس شناخت واقع بينانه جوانان و تعامل بايسته با آنان تحولى را بنياد نهاد كه يقيناً به تعيين سرنوشت بشر، به صورت ايده‏آل، منتهى مى‏شود. پس بايد به آن حضرت اقتدا كرد و به سير تحولات سرعت بخشيد.

پی نوشت ها :
 

46 - چه چيز به زندگى ارزش مى‏بخشد /214
47 - خودشناسى /293
48 - ژان ژاك روسو، اميل، ترجمه غلامحسين زيرك زاده، چاپ اول، انتشارات ناهيد، 264/ 1380.
49 - مراحل تربيت /103
50 - بلوغ /100
51 - همان /128
52 - همان /86
53 - خودشناسى /291
54 - رشد و شخصيت كودك /548
55 - مراحل تربيت /13
56 - بلوغ 44/46.
57 - بچه‏ها بهشتى هستند /34 - 35
58 - بلوغ /9.
59 - بحار الانوار، 211/21 ح 2
60 - نورى، ميرزا حسين، مستدرك الوسايل، چاپ اول، مشهد، مؤسسه آل البيت، 1407 ه ، 371/11
61 - صدرى افشار، غلامحسين و همكاران، فرهنگ معاصر فارسى، چاپ سوم، تهران، فرهنگ معاصر، 104/1382.
62 - تيموتى كاستلو و جوزف كاستلو، روانشناسى نابهنجارى، ترجمه نصرت‏اللَّه پور افكارى، چاپ اول، تهران، انتشارات آزاده، 1373، فصل 293/13 و 312 و 313.
63 - طوسى، محمد بن حسن، الامالى، چاپ اول، قم، دار الثقافة، 526/ 1414
64 - صدوق، محمد بن على، الخصال، / 253
65 - اصول كافى، 135/2.
66 - آمدى، عبدالواحد، غرر الحكم، كلمه شباب
67 - مستدرك الوسايل، 157/12.
68 - خليل جر، فرهنگ لاروس، ترجمه حميد طبيبيان، چاپ سوم، انتشارات امير كبير، 1370 واژه «اجتهد»، 46/1
69 - متقى هندى، على، كنز العمال، چاپ پنجم، بيروت، مؤسسة الرساله، 786/15 1405؛ طبرسى، حسن بن فضل، مكارم الاخلاق، چاپ ششم، بيروت، مؤسسة الاعلمى، 1392 ه /118. در روايت مشابه آمده است: «... و خيركهولكم من تشبه شبابكم» اين مى‏تواند به معنى الگوگيرى پيروان از ويژگى‏هاى مثبت جوانان باشد. مراجعه شود به كشف الاسرار و عدة الابرار، 471/7
70 - پاينده، ابوالقاسم، نهج الفصاحة، چاپ بيست و دوم، سازمان انتشارات جاويدان، 148/ 1369.
71 - كنز العمال، 776/15.
72 - همان.
73 - همان.
74 - بحار الانوار، 86/77
75 - نهج البلاغه، نامه 31.
76 - قمى، على بن ابراهيم، تفسير القمى، نجف، مكتبة الهدى، 1387 ه ، 164/2.
77 - بحار الانوار، 222/1
78 - همان، 305/7
79 - احمد بن يعقوب، تاريخ يعقوبى، ترجمه محمد ابراهيم آيتى، چاپ ششم، انتشارات علمى فرهنگى، 133/2 1371
80 - ابن ابى الحديد، شرح نهج البلاغه، 333/20
81 - همان، 267/20
82 - چه چيز به زندگى ارزش مى‏بخشد، /216
83 - غرر الحكم، واژه «جهل»
84 - حر عاملى، محمد، وسائل الشيعه، چاپ پنجم، بيروت، دار احياء التراث العربى، 195/15 1403
85 - لسان العرب، 283/5
86 - واقدى، محمد، مغازى، ترجمه محمود مهدوى دامغانى، چاپ دوم، مركز نشر دانشگاهى، 154/ 1369.
87 - كنز العمال، 456/16 حديث 45409
88 - وسايل الشيعه، 96/18
89 - صحيح مسلم، 172/9؛ و احسائى، محمد، عوالى اللئالى، چاپ اول، قم، مطبعة سيّدالشهداء، 1404 ق، 257/1 ح 27.
 

منبع:www.maarefquran.org