شناخت اسطوره و حماسه (2)


 

نويسنده:سعيد خومحمدي خيرآبادي*




 

 

منابع اساطيري ايران
 

اين منابع را به صورت زير مي توان دسته بندي کرد:
الف)منابع هندي: شامل وادها، اوپانيشادها، مهابهاراتا و پورانا
ب)منابع اوستايي: شامل يسنا؛ ويسپرد، يشت ها، ونديداد و خرده اوستا
ج)منابع پهلوي: که متعلق به قرن سوم هجري به بعد مي باشند، شامل دينکرد، بندهشن، گزيده هاي زاد اسپرم و روايات پهلوي (1)
راز بقاي اساطير: آن گونه که پيشتر بيان شد اساطير زاييده ي وجدان جامعه مي باشند، ولي با دگرگوني هاي اجتماعي و فرهنگي که در جامعه پديد مي آيد اساطير بايد توان تطبيق با شرايط فکري نوين را داشته باشند تا بتوانند به حيات و بالندگي خود ادامه دهند، در غير اين صورت نمود خود را از دست داده و به تدريج از بين مي روند. مثلاً در اساطير ايران، با پيدايش اسلام و پذيرفته شدن آن به وسيله ي ايرانيان درونمايه هايي از اساطير ايران که تضادي با شرايط فرهنگي و باورهاي تازه نداشت به پويايي خود ادامه داد. ستيز ميان خوبي ها و بدي ها و زنده ساختن ارزش هاي ملي و ترويج آزادمنشي از مواردي است که اساطير مربوط به آن در فرهنگ ايران بعد از اسلام باروتر شد.

تفاوت تاريخ و اسطوره
 

الف) زبان تاريخ نمودگرايي است و زبان اسطوره نمادگرايي و رمزي و تمثيلي.
ب) پديده هاي تاريخي داراي زمان و مکان مشخص هستند، ولي در اسطوره نه زمان مطرح است و نه مکان (2).

رابطه ي حماسه و اسطوره
 

«حماسه زاييده اسطوره است و اسطوره به مامي پرورنده مي ماند که حماسه را مي زايد و آن را در دامان خويش مي پرورد و مي بالاند. حماسه راستين و بنيادين جز از دل اسطوره بر نمي تواند آمد. حماسه تنها در فرهنگ و ادب مردماني پديد مي آيد که داراي تاريخ کهن و اسطوره اي ديرينه اند»(3).
اگر خميرمايه هاي اسطور را از حماسه برداريم، حماسه والايي اش را از دست مي دهد. مثلاً اگر در داستان رستم و اسفنديار، سيمرغ و رويين تني اسفنديار را از مجموعه داستان کنار گذاريم گيرايي محسوسي نخواهد داشت و به واقعه اي رزمي - تاريخي تبديل مي شود. وقتي اسطوره ها نقش خود را از دست دادند و به گنجينه ي داستان و روايت هاي قومي يا ملي سپرده شدند به تدريج شاخ و برگ هاي داستاني به آن ها راه يافت، رنگ روايت هاي زندگي به خود گرفتند. بيشتر حماسه هاي پهلواني از داستان هاي اساطيري و ساخت آن ها مايه گرفته اند(4).

حماسه و شعر حماسي
 

حماسه از ريشه حمس به معني تندي در کار و دلاوري است. حميس و حمس به معني دلير و بي باک است(5).
منشأ حماسه: حماسه مولود رويدادهاي رزمي است و صفت بارز آن برانگيختن حس شگفتي و ستايش است و به اين دليل حماسه را وارد قلمرو اسطوره کرده اند تا شگفتي زايي آن بيشتر شود.
موضوع حماسه امر مهمي بايد باشد که روزگاران مختلف افراد يک ملت در آن نقش داشته اند. درونمايه هايي مانند تشکيل مليت، به دست آوردن استقلال و تشکيل حکومت مستقل، دفاع از آب و خاک در رويارويي با دشمناني که استقلال ملي را تهديد مي کنند (6).
در حماسه رفتار و کردار و گفتار قهرمان ملي بزرگنمايي مي شود تا حس افتخار و سربلندي در ميان افراد ملت تقويت شود و بتوانند در رويارويي با مهاجمان، از خودگذشتگي بيشتري نشان دهند. منظومه هاي حماسي را به دو دسته تقسيم کرده اند:
الف) منظومه هاي حماسي طبيعي و ملي: اين منظومه ها شرح جنگ ها و فداکاري هاي يک ملت است و در عين حال از آثار تمدن و مظاهر روح و فکر مردم آن کشور لبريز است. اين حماسه ها ساده و طبيعي اند و زاييده ي قريحه نبوغ هاي گمنامي است که ردپايي نيز در تاريخ ندارند و جزو سنت هاي شفاهي مردم به حساب مي آيند. از نظر تاريخ مربوطند به زمان هايي که هنوز خطي کشف نشده بود و اين داستان ها سينه به سينه به نسل هاي بعد انتقال يافته است و در هر نسل افزوني ها و کاستي ها را نيز داشته است تا سرانجام در يک مقطع حساس تاريخي به وسيله ي ذوقي سرشار و تاريخي، تدوين شده است. شاهنامه، ايلياد هومر، مهابهارات، ايادگارزريران از اين گونه اند.
در اين دسته آثار، شاعر تدوين گر روايت گري است که نبوغ خود را در توصيف ها به کار مي گيرد و در اصل وقايع دخل و تصرفي ندارد. تکيه بر روايات کهن ملي در پيدايش حماسه هاي طبيعي شرط اساسي است. به قول ژول مول: «البته بارها پيش آمده است که شاعري در صدد برآيد که منظومه هاي بلند ابداع کند بي آن که روايت هاي کهن ملي را پايه قرار دهد، ولي ملت هميشه در اين گونه موردها منظومه را پس زده است»(7).
ب) منظومه هاي حماسي مصنوع: در اين منظومه ها شاعر با داستان هاي پهلواني مشخصي سرو کار ندارند، بلکه خود به ابداع و آفرينش درونمايه مي پردازد. برخلاف حماسه هاي طبيعي و ملي که شاعر روايت گر صرف مي باشد در اين نوع منظومه ها شاعر آزادي عمل دارد تا پهلوانان و سلسله وقايع را آن گونه که مي تواند بيافريند و داستان را خود ابداع مي کند و تخيل خود را در آن به کار مي گيرد.

ويژگي هاي آثار حماسي
 

به طور کلي ويژگي هاي يک اثر حماسي را مي توان به صورت زير تلخيص کرد:
1-شگفت زايي: در شعر حماسي پايه ي اساسي شگفت زايي است و برانگيختن حس شگفتي و ستايش در خواننده (8).
توجه به شگفتي زايي در شعر حماسي موجب وارد شدن حماسه به مرز اسطوره شده است که اين امر به زيبايي در اشعار حماسي مي افزايد. پس حتي ممکن است تا به امور غير معقول هم که خود از مهمترين عوامل امور خارق العاده است، پيش رفت، زيرا در شعر حماسي اشخاص داستان در پيش نظر ما مشغول کردار و حرکت نيستند (9).
2-ورود عناصر خارق العاده در داستان و روايت
3-منظومه هاي حماسي مدت ها پس از حوادثي که از آن ها سخن مي گويند به وجود مي آيند، زيرا اين حوادث در چشم ناظران عادي به نظر مي رسند و با مرور ايام آن کارها داراي بزرگ نمايي بيشتري مي شوند.
4- با وجود بعد زماني بايد ميان وقوع حوادث و پيدايش منظومه ها رابطه و تشابهي وجود داشته باشد.
5- تنها شرح مردانگي و جنگاوري بيان نمي شود، بلکه اين منظومه نماينده باورها و عقايد تمدن آن هاست. گاه از خوشگذراني ها و شادخواري ها و عشقبازي نيز سخن به ميان مي آيد.
6-اين انديشه ها موقعي نضج مي گيرد که مردم با باورهاي ساده ابتدايي خود براي تشکيل مليت و قوميت خود تلاش کنند و آن را در خطر ببينند.
7-هر چه از جنبه ي تاريخي آن کم شود و به رويه ي اساطيري افزوده شود گيرايي اثر بيشتر مي شود.
8- دگرگوني: عبارت است از تبديل فعلي به ضد آن مثلاً سهراب براي ديدار پدر به ايران مي آيد، ولي به دست همين پدر کشته مي شود، يا ايرانيان از خوي بد جمشيد به مرداس پناه مي برند، ولي گرفتار ستم ضحاک مي شوند.
9- بازشناخت: انتقال از شناخت به شناخت که سبب مي شود ميان کساني که مي بايد به سعادت يا شقاوت برسند کار از دوستي به دشمني و يا بالعکس کشيده شود، مانند سرنوشت فرزندان فريدون و رابطه ي سياوش و پيران ويسه.
10-در اين نوع شعر، شاعر از عواطف شخصي سخن نمي گويد، بلکه خود را فراموش و روي موضوعي عيني کار مي کند. تخيل شاعر روي قهرمانان داستان متمرکز است.
11-موضوع حماسه زاييده ي ذوق ها و استعدادهاي بي نام و نشان است.
12-وحدت وزن در حماسه ضروري است (10).
علاوه بر اين ويژگي ها مزيت خاص ديگري نيز در شعر حماسي وجود دارد که سبب مي شود طول آن افزايش پذير باشد. در اين نوع شعر به سبب آن که متضمن روايات است مي توان اجزاء مختلف را نيز که مقارن زمان وقوع اصل داستان روي داده اند توصيف نمود و اين اجزاء اگر با اصل داستان در پيوند باشند به طول و تفصيل اثر مي افزايند، به طوري که هم بر اثر حماسي گستردگي بخشيده مي شود و هم شنونده شعر از لذت تنوع حفظ مي کند (11).

اصول حوادث حماسي
 

1-آغاز: که معمولاً با نيايش آغاز مي شود.
2-تغيير و تحول ناگهاني در حوادث - مانند دخالت عناصر ماوراء طبيعي در رويدادها.
3-گره حماسه: مواقعي که برابري نيروها به وجود مي آيد و سير حوادث مبهم است - مانند آمدن سهراب به ايران و به بن بست رسيدن جنگ بدون حضور رستم.
4- باز شدن گره: با رويدادي غير منتظره کفه ي حوادث به نفع يک جناح سنگين تر مي شود -مانند آمدن رستم و رويارويي او با سهراب و کشته شدن سهراب.
5- وجود سفرهاي مخاطره آميز (12): مانند سفر رستم به مازندران و گذشتن از هفت خوان و سفر بيژن به توران - پس از دفع گرازان - و گرفتار شدن او.

ويژگي مشترک حماسه ها
 

1-وجود يک هيئت مرکزي پهلواني و به تعبير حماسه ي ملي ما يک جهان پهلوان که تا حد يک ابرمرد بالا مي رود.
2- وجود عنصر ذهني نيرومند، خواه آييني و ماوراء طبيعي يا اخلاقي و سياسي و گاه تاريخي در حماسه ي ملي با اين عنصر ذهني نبرد درازمدت عناصر خير و شراست.
3-وجود سفرهاي مخاطره آميز که يا اساس حرکت قهرمان است يا انتظام بخش رويدادهاست.
4-وجود رويدادهاي ناگوار و پر خطر مانند دستگيري رستم به وسيله ي ديوان و کشته شدن سهراب به دست پدر.
5-زمان مبهم: عظمت و شکوه اين قصه ها غالباً در عرصه اي از زمان قرار داد که درک آن آسان نيست (13).

تفاوت تراژدي و حماسه
 

در حماسه خيلي بيشتر از تراژدي امور خارق العاده مداخله دارد، از آن که کار انسان هاي فوق العاده، بيشتر از کارهاي انسان هاي عادي محل توجه و مداخله خدايان و غيبي ها تواند بود.
في المثل مداخله مکرر خدايان در وقايع ايلياد و دخالت سيمرغ در کارهاي رستم مداخله موجودات غير انساني است در سرنوشت انسان ها، اين نکته از عوامل اصلي است در ايجاد آن امري که اساس حماسه است، يعني شگفت انگيزي، نهايت آن که رعايت اعتدال در اين امر شرطي است براي حصول شرط ديگر حماسه يعني راست نمايي.
در حقيقت بي اين دو اصل - شگفت انگيزي و راست نمايي - شعر حماسي به وجود نمي آيد (14).

سابقه ي ايرانيان در حماسه سازي
 

ابن نديم وراق در الفهرست گويد نخستين کساني که فسانه ها را تصنيف کردند و آن را به صورت کتابي درآوردند و در خزانه هاي خود نگاه داشتند فرس اول بودند (15).
اين سخن اگر در کل صادق نباشد، لااقل در مقايسه با ملت هاي عرب و ترک درست است. ظاهراً ابن نديم - با وجود برجسته بودن در کتاب شناسي - با آثار حماسي يونان و هند آشنايي نداشته است و به نظر مي رسد که يونانيان و هندوان در تدوين حماسه هاي ملي خود بر ما پيشقدم بوده اند.
در هر صورت اگر در اين زمينه ايرانيان پيشگام نباشند لااقل سابقه ي کهن آن ها را نمي توان انکار کرد، زيرا عواملي موجب پيدايش انديشه هاي حماسي در ايران باستان گرديد که در مقطع حساس تاريخي خاصي، اثري حماسي و سترگ مانند شاهنامه را به بار آورد.

پيدايش دورنمايه ي حماسه ي ايراني
 

1- براساس اوستا حدود دو هزار سال قبل از ميلاد، نژاد آريايي به مهاجرت پرداختند و وارد مناطق خراسان بزرگ، سپس ساير نواحي ايران زمين شدند.
درگيري مهاجران آريايي با بوميان عيلامي و تپوران و کادوسيان و قبايل ديگر به جنگ هاي شديدي ميان آنان انجاميد که قسمتي از حماسه هاي ملي ما مربوط به اين درگيري هاست. مثلاً سکائي ها و سغدي ها متحد بودند و رويارويي با کوشانيان. رستم قهرماني از سکاها بود که با توطئه پادشاه کابل که از کوشانيان بود به وسيله ي نابرادري رستم- شغاد - کشته مي شود (16).
2-تأثير باورهاي زردشتي در حماسه هاي ملي ايران، زيرا ايرانيان پس از ظهور زردشت و پذيرفتن تعاليم او به دليل باور به درونمايه هاي ديني زردشت، ايزدان و امشاسپندان را حامي خود مي دانستند و اين عناصر به مواد حماسي آن ها افزوده شد 3-درگيري اشکانيان با يونانيان و ساير اقوام مهاجم شرق، سلوکيان و ديگر مهاجمان دليري هايي از خود نشان دادند که به اين داستان هاي پهلواني غنا بخشيد. پهلواناني مانند: گيو، گودرز، فرود و... از معاصران اشکانيان بوده اند (17).
4-درگيري هاي شديد ميان ايران و روم مانند اسارت والريانوس قيصر روم - به وسيله ي شاپور اول، به تکميل آثار حماسي کمک کرد.
5-علاقه ي شديد ساسانيان به داستان هاي پهلواني(18).

 

 

پی نوشت ها :
 

*کارشناس بنياد پژوهش هاي اسلامي مشهد
1-آموزگار، ژاله: تاريخ اساطيري ايران، ص8.
2-ر.ک: رويا حماسه و اسطوره، ص58.
3-همان، ص183.
4-رزمجو، حسين: انواع ادبي، ص52.
5-المنجد في اللغه، ص153.
6-ر.ک: حماسه سرايي، ص4.
7-ژول مول: ديباچه ي شاهنامه، ص4.
8-زرين کوب، عبدالحسين، با کاروان حله، ص24.
9-ارسطو، فن شعر، ترجمه ي دکتر عبدالحسين زرين کوب، ص161.
10-در مورد ويژگي هاي حماسه، ر.ک: حماسه سرايي، صص9-11،فن شعر ارسطو، ص131.
11-فن شعر، ص159.
12-انواع ادبي، 54.
13-مختاري، محمد، حماسه در رمز و رازهاي ملي، صص22-24و شعر بي نقاب و شعر بي دروغ ،ص124.
14-شعر بي نقاب و شعر بي دروغ، ص125.
15-به نقل از عناصري، جابر: شناخت اساطير ايران، ص11.
16-مجله دانشگاه مشهد، شماره 48،مقاله ي «اسطوره در شعر امروز ايران» از دکتر محمدجعفر ياحقي صص796-797.
17-حماسه سرايي در ايران، ص28.
18-مينوي، مجتبي: نقد حال، ص107.
 

منبع:پايگاه نور- ش 15