سيکل معيوب خشونت


 

نويسنده: دکتر سيد حسن علم الهدايي




 
گاهي در برابر چالش هاي ريز و درشت زندگي و رفتارهاي مخالف ميل مان عنان بردباري را از کف مي نهيم و بر مرکب سرکش خشم مي نازيم؛ واقعاً چرا؟ به راستي ناتواني مان در مهار خشم و روي آوردن به خشونت از کجا ناشي مي شود؟ آيا اين ناتواني ژنتيکي است يا به تربيت گذشته ما مرتبط مي شود که شاهد خشونت هايي بوده ايم؟
خشونت هاي خانوادگي و بدرفتاري با نزديکان از جمله آسيب هايي است که بسياري از خانواده ها، فارغ از وضعيت اجتماعي، اقتصادي و تحصيلي و حتي مذهبي خود دچار آن هستند. اين رفتار هاي خشونت آميز در خانه باعث صدمه و آزار جسمي، عاطفي، رواني و اجتماعي و حتي جنسي اعضاي خانواده شده و تعادل شخصيتي افراد را مورد تعرض قرار مي دهد. فرقي نمي کند که خشونت از سوي والدين نسبت به يکديگر و يا پدر و مادران نسبت به فرزندان باشد، مهم اين است که خانواده به عنوان نهاد اجتماعي بسيار مهم با اعمال خشونت تربيت نسل هاي آينده را بر اين پايه غلط استوار مي کند. شايد برخي ها بگويند که خشونت در خانه و يا ميان بستگان معمولاً درعرصه اي خصوصي و محرمانه است و ارتباطي به ديگران ندارد اما واقعيت اين است که خشونت خانوادگي مي تواند به خشونت و ناامني اجتماعي منجر شود و سلامت جامعه را دچار مشکل سازد. ريشه بسياري از آسيب ها و ناهنجاري هايي اجتماعي اتفاقاً در فضاي آشفته و پر خشونت خانواده جستجو و يافت مي شود بايد اعتراف کرد که بسياري از همسران متاسفانه -به ويژه جوان ترها- آگاهي، صبوري و مهارت هاي لازم در برقراري رفتارهاي عاري از خشونت را ندارند.
تا وقتي زوجين ضرورت فراگيري مهار خشم و رفتارهاي مبتني براخلاق را حس نکنند و آن را نياموزند، قطعاً در انتقال به نسل بعدي (فرزندان شان) دچار اشکال خواهند بود و اين سيکل معيوب خشونت ها و قربانيان فراوان آن ادامه دار مي شود. قطعاً سرکوب کردن خشم، شيوه مقابله اي درستي نيست و نبايد احساس خود را انکار کنيم بلکه با پذيرش واقعيت ها، مي توانيم درجه اي از خشم مناسب را به خود راه دهيم که قبلاً توانايي هزينه و منفعت اقدامات خود را در مورد آن سنجيده باشيم.
منبع: روزنامه سلامت ،شماره 233