حقوق بشر در اسلام و اعلاميه جهاني حقوق بشر


 

نويسنده:دكتر سيد حسين صفائي




 
حقوق بشر كه به زبان فرانسه droits lhomme و به انگليسي Human Rights و به عربي حقوق الانسان ناميده شده است طبق نظريه مكاتب آزاديخواه عبارت است از حقوقي كه لازمه طبيعت انسان است ، حقوقي كه پيش از پيدايي دولت وجود داشته و مافوق آن است و بدين جهت دولت ها بايد آن را محترم بشمارند .
به تعبير روشن تر ، در مكاتب آرمان گرا نظر بر اين سات كه پاره اي حقوق از لحاظ كرامت و شرافت انساني ، بنيادي و براي اينكه انسان بتواند رسالت خود را انجام دهد ضروري هستند . اين حقوق كه حقوق بشر ناميده شده اند خارج از حوزه اقتدار قانونگذار بشري مي باشند و قانونگذار نمي تواند احدي را از آن محروم كند . وجود چنين حقوق و امتيازاتي مورد انكار مكاتب مادي واقع شده است . مكتب ماديت تاريخي بر آن است كه حقوق بشر همواره دستخوش تحول و تكامل است و بالنتيجه قابل تعريف نيست .
بررسي تاريخي ، جامعه شناسي و ديني نشان مي دهد كه اعتقاد به وجود پاره اي حقوق فطري و ضروري براي بشر كه قانونگذار بشري نبايد آن را ناديده بگيرد از ديرباز وجود داشته است . در اسلام و مسيحيت اعتقاد به اين حقوق كه ناشي از اراده الهي و لازمه كرامت انساني است وجود دارد . مكتب حقوق فطري در قرن هفدهم تحرك تازه اي به اين فكر داد و همين فكر در عصر انقلاب كبير فرانسه در اعلاميه حقوق بشر و شهروند 1789 منعكس گرديد . اين اعلاميه همانند انقلاب كبير فرانسه متاثر از فلسفه فردگرائي بود كه تاكيد بر شخصيت و ارزش فرد دارد و فرد را محور انديشه ها و قانونگذاريها به شمار مي آورد . برعكس فلسفه جامعه گرائي در طول قرنهاي 19 و 20 برحقوق جامعه تاكيد مي نمايد . ليكن نفي حقوق افراد به نامه حقوق جامعه يا نژاد موجب تجاوزات بزرگ و خشونت هاي ناروا و اعمال وحشيانه نسبت به افراد در برخي از كشورهاي خود كامه مي گردد و در نتيجه مساله حقوق بشر در قرن بيستم از نو مورد توجه خاص واقع مي شود و بالاخره به تهيه و تصويب اعلاميه جهاني حقوق بشر در سال 1948 به وسيله مجع عمومي سازمان ملل متحد منتهي مي گردد .
در واقع ، همانطور كه برخي از مولفان حقوق بشرگفته اند ، به علت اعمال وحشيانه پاره اي از كشورها در نيمه اول قرن بيستم كه با بهره گيري از كليه وسائل علمي و فني به شكنجه و نابودي انسانها برخاسته بودند وجدان بشريت بيدار شده با صداي بلند تدوين يك اعلاميه بين المللي حقوق بشر را مطالبه مي كرد همچنين در دوره هاي ديگر ملتهايي كه برضد طاغوت ها و رژيم هاي خودكامه شورش كرده بودند خواهان تضمين حقوق خود از طريق مقررات يا منشورهاي ملي يا بين المللي بودند . اعلان رسمي حقوق بشر همواره ادعانامه هاي رسمي عليه رژيمهاي خود كامه گذشته و وعده تضمين حقوق مزبور در برابر تجاوزات احتمالي آينده بوده است .
اعلاميه هاي جهاني حقوق بشر مبتكر حقوق بشر نبوده بلكه اديان الهي به ويژه اسلام نخستين اعلاميه هاي حقوق بشر را در برداشته و فلاسفه و دانشمندان نيز به گونه اي از حقوق بشردفاع كرده اند و قبل از اعلاميه جهاني حقوق بشر اين حقوق در برخي از اعلاميه ها و مقررات داخلي كشورها مطرح شده است .
به ديگر سخن ، حقوق و آزاديهاي مندرج در اعلاميه جهاني حقوق بشر تركيبي است از حقوق و آزاديهاي بشري كه قبل از تاسيس سازمان ملل متحد وارد قوانين اساسي و ديگر قوانين كشورهاي مختلف جهان گرديده بود . همچنين تاريخ تمدن بشر شاهد كوشش پيامبران ، فلاسفه و متفكران و انسان دوستان مشرق و مغرب زمين در اعتلاي شان و كرامت اسنان و دفاع از حقوق و آزاديهاي اساسي اوست . معهذا از قرن هجدهم به بعد با اعلاميه هاي مختلف حقوق بشر كه در امريكا و اروپا به تصويب رسيد و با ذكر و تضمين حقوق و آزاديهاي اساسي در قوانين اساسي كشورها توجه جهانيان بيش از پيش به اين حقوق معطوف شد و بويژه بعد از جنگ جهاني دوم نهضتي در اين زمينه پديد آمد كه در اعلاميه جهاني حقوق بشر و ميثاقها و قراردادهاي بين المللي متبلور گشت . بحث از كليه اسناد بين المللي مربوط به حقوق بشر از حوصله اين گفتار خارج است لذا به بحثي مختصر از اعلاميه جهاني حقوق بشر كه مبين تفاهم مشترك اكثر ملل جهان در زمينه حقوق بنيادي و غير قابل نقض اعضاي جامعه بشري است و مقايسه آن با حقوق اسلام كه از پيشگامان دفاع از حقوق بشر بوده بسنده مي كنيم .
اعلاميه جهاني حقوق بشر مشتمل بر يك مقدمه و 30 ماده است : مقدمه اعلاميه مبين انديشه هاي زيربنايي است كه الهام بخش نويسندگان اعلاميه در تدوين مواد بعدي بوده است مانند وحدت خانواده بشري ، كرامت و ارزش شخص انسان ، حقوق بنيادي
( قانوني و غيرقابل انتقال ) مرد و زن ، پيامدهاي اسف بار تجاوز به حقوق بشر ،بالاخره رابطه بين احترام و رعايت اين حقوق در نظام داخلي و برقراري صلح بين ملتها .
در ماده 1 اعلاميه سه اصل كلي كه زيربناي حقوق بشر مي باشد مطرح شده كه عبارت است از آزادي ، برابر و برادري .
ماده 2 اعلاميه نيز بر اصل عدم تبعيض تاكيد دارد :
هر كس مي تواند از حقوق و آزاديهاي مندرج در اعلاميه بدون تفاوت از لحاظ نژاد ، جنس ، زبان ، مذهب ، چنانكه منشور ملل متحد آرزو مي كند ، برخوردار گردد ، همچنين بدون تفاوت از لحاظ رنگ ، عقيده سياسي يا هر عقيده ديگر ، همچنين مليت ، وضع اجتماعي ، ثروت ، تولد يا هر موقعيت و نيز وضع سياسي ، حقوقي يا بين المللي كشور يا سرزميني كه شخص به آن تعلق دارد . بقيه مواد اعلاميه به چهار دسته قابل تقسيم است .
ـ دسته اول ( مواد 3 تا 11 ) حقوق و آزاديهاي شخصي : كه در اعلاميه هاي قبلي و قوانين اساسي بيشتر كشورها مندرج است مانند حق حيات ( ماده 3 ) كه نه تنها شامل حمايت از فرد در برابر هر گونه تجاوز به زندگي و تماميت جسمي اوست بلكه حمايت از انسان در برابر بينوائي و خطراتي كه جسم و جان او را تهديد مي كند را نيز در بر مي گيرد حق آزادي كه نه تنها آزادي جسمي و ايمني در برابر بازداشت ها و تبعيدهاي غيرقانوني و منع بردگي و خريد و فروش انسانها را در بر مي گيرد ، بلكه آزادي حقوقي يعني شناخت شخصيت حقوقي انسان و تضمين حق دفاع در برابر دادگاهها ، حق مراجعه به دادگاه در قبال خودسري ها و سوء استفاده ها و قانون شكني ها و عطف به ماسبق نشدن قوانين كيفري را نيز شامل مي شود . كرامت انساني شكنجه ، اعمال وحشيانه و غيرانساني نسبت به افراد را نفي مي كند . همه در مقابل قانون برابرند و حق دارند بدون هيچگونه تبعيض از حمايت مساوي قانون برخورداد گردند .
ـ دسته دوم ( مواد 12 تا 17 ) مربوط به حقوق بنيادي فرد در رابطه با خانواده ، سرزمين و اشياء جهان خارج است . مرد و زن به طور مساوي حق دارند با اراده آزاد خود ازدواج كنند ، خانواده تشكيل دهند ، اقامتگاهي داشته باشند و از يك زندگي خصوصي كه دور از مزاحمت ديگران باشد متمتع گردند . خانواده عنصر طبيعي و بنيادي جامعه است وحق دارد از حمايت جامعه برخوردار گردد . هر انساني شايسته آن است كه تابعيتي داشته باشد، آزادانه در محلي مسكن گزيند ، كشور خود را ترك كند ، به جائي ديگر پناهنده شود . انسان حق دارد به طور فردي يا جمعي سلطه خود را براشياء جهان خارج اعمال كند واز هيچكس نمي توان بدون مجوز قانوني سلب مالكيت كرد .
ـ دسته سوم شامل آزادي هاي عمومي و حقوق سياسي بنيادي است ( مواد 18 تا 21 ) . دراين مواد آزادي انديشه ، عقيده ، مذهب و بيان و نيز آزادي تشكيل اجتماعات و همچنين حق هر كس به مشاركت در اداره امور عمومي كشور خود از طريق شركت در انتخابات و حق اشتغال به مشاغل عمومي اعلام شده است .
ـ دسته چهارم كه اهميت آن كمتر از دسته هاي پيشين نيست نسبتا\" جديد است و در اعلاميه هاي پيشين سابقه نداشته است
( مواد 22 تا 27 ) . اين دسته مربوط به حقوق اقتصادي ، اجتماعي و فرهنگي است . ماده 22 اعلام مي كند كه هر كس حق دارد از حقوق اقتصادي ، اجتماعي و فرهنگي كه براي كرامت و گسترش آزاد شخصيت او ضروري است برخوردار گردد . ليكن همان ماده تصريح مي نمايد كه برخورداري از اين حقوق در پرتو كوشش ملي و همكاري بين المللي و بر طبق سازمان و منابع هر كشور خواهد بود . مواد 23 تا 27 به پاره اي از اين حقوق اشارت دارد : حق كار ، حق انتخاب آزاد كار ، آزاديهاي سنديكائي ، حق برخورداري از تامين اجتماعي ، دفاع از سلامت ، حقوق مادران و كودكان ، حق تفريحات ، حق تعليم وتربيت ، حق شركت در زندگي فرهنگي و پيشرفت علمي ، حق حمايت از ابداعات علمي ، ادبي وهنري .
برفراز اين چهار دسته از حقوق، نويسندگان اعلاميه در مواد 28 تا 30 اصولي را ذكر كرده اند كه ارتباط بين فرد و جامعه را نشان مي دهد . اين مواد ضرورت وجود يك نظام اجتماعي و بين المللي را كه حقوق و آزاديهاي فردي بتواند در آن اثر كامل خود را به بار آورد اعلام كرده اند . همچنين مواد مزبور تكاليف فرد را در برابر جامعه يادآور شده و حدود حقوق وآزاديهاي فردي را كه انسان نمي تواند از آن فراتر رود مشخص نموده اند : انسان بايد به حقوق و آزاديهاي ديگران احترام بگذارد و نمي تواند در يك جامعه دمكراتيك بر خلاف اخلاق و نظم عمومي و مصلحت جامعه رفتار كند ، همچنين نبايد هدفها واصول سازمان ملل را زيرپا گذارد .
بدين سان اعلاميه جهاني به بيان حقوق و آزاديهاي فردي بسنده نمي كند بلكه به محدوديتهاي آن حقوق و آزاديها و تكاليف فرد در قبال همنوعان خويش نيز اشاره مي نمايد.
اينك كه محتواي اعلاميه جهاني حقوق بشر روشن شد بجاست كه مقايسه اي كوتاه بين حقوق بشر در اسلام و آنچه در اعلاميه جهاني آمده است انجام گيرد . البته بحث تفصيلي در اين باب از حوصله اين گفتار بيرون است . در جلسات تخصصي سمينار موضوعات حقوق بشر مورد بحث وتجزيه و تحليل واقع خواهد شد . لذا در اينجا فقط به نكاتي چند در باره كرامت انساني ، آزادي و برابري كه سه موضوع اساسي در حقوق بشر به شمار مي آيند از ديدگاه اسلام اشاره مي كنيم .
در مقدمه اعلاميه جهاني چنانكه گفتيم به ركامت انساني اشارت رفته است ، گمان نمي رود در هيچ دين و مكتبي به اندازه اسلام بر كرامت انسان تاكيد شده باشد . در نظر اسلام انسان داراي مقام و ارزش والائي است و خدا سروري موجودات زمين و آسمان را براي او فراهم ساخته است . روح خدا در آدم دميده شده و او شايسته تكريم و تعظيم گرديده و حتي فرشتگان مامور شده اند كه بر او سجده كنند . انسان در نظر اسلام داراي مقام خليفه ا..... است . در اين زمينه آيات و روايات فراوان است . بويژه آيه 70 از سوره اسراء كرامت انساني را با وضوح هر چه تمامتر اعلام مي دارد : \" ولقد كرمنا بني آدم و حملنا هم في البرو البحر ورزقناهم من الطيبات و فضلناهم علي كثير ممن خلقنا تفضيلا . \"
قابل ذكر است كه از نظر اسلام ، همانطور كه از پاره اي آيات از جمله آيه 29 از سوره بقره ، بر مي آيد همه انسانها صرفنظر از دين و مذهب و اعتقادات و اعمال و رفتار آنها داراي كرامت هستند ، هر چند كه انسان با تقوي داراي فضيلت و كرامتي بيشتر است . به ديگر سخن ، هر انسان داراي كرامت ذاتي است . اما گروهي از انسانها علاوه بر كرامت ذاتي داراي كرامت ارزشي يا اكتسابي نيز هستند كه با تقوي به دست مي آيد .
( ان الله اكرمكم عندالله اتقاكم ) . در اسلام اين كرامت بويژه مورد تاكيد واقع شده در حالي كه در اعلاميه جهاني حقوق بشر قوانين موضوعه كشورها به اين كرامت توجه چنداني نشده است . هرچند كه محدوديت آزاديها به موجب قانون چه بسا مبتني بر ارتكاب اعمال ناشايسته مجرمانه است كه از كرامت ذاتي انسان مي كاهد .
در اينجا نخست از حقوق و آزاديهاي شخصي كه در موارد 3 تا 11 اعلاميه جهاني حقوق بشر ذكر شده و سپس از آزاديهاي عمومي و حقوق سياسي كه در مواد 18 تا 21 اعلاميه آمده است سخن مي گوئيم .
حقوق و آزاديهاي شخصي كه در مواد 3 تا 11 اعلاميه جهاني ، حقوق بشر ذكر شده در اسلام مورد تاكيد قرار گرفته است . در حقوق اسلام هر كس حق زندگي ، آزادي و امنيت شخصي دارد ( اصل 22 قانون اساسي جمهوري اسلامي ) . از نظر اسلام همه انسانها آزاد آفريده شده اند و حق دارند آزاد زندگي كنند . اسلام با برده داري و برده فروشي موافق نيست و گامهاي بزرگي در راه آزادي آنان برداشته است . اگر اسلام بردگي را يكباره لغو نكرد بدان جهت بود كه در هنگام ظهور اسلام برده داري يكي از اركان عمده زندگي اقتصادي و اجتماعي جهان آن روز به شماره مي آمد و اسلام نمي توانست يك باره آنرا لغو كند . معهذا در كتاب و سنت هيچ نصي كه دستور برده داري بدهد وجود ندارد بلكه برعكس نصوص بسياري موجود است كه به آزاد كردن بردگان دستور مي دهد . 2 . اسلام در موارد بسياري آزاد كردن بردگان را مقرر داشته است كه در كتب فقهي ذكر شده اند . اسلام علل بردگي را كه در قديم متعدد بوده محدود كرد . بردگي به علت فقر يا عجز از پرداخت دين يا ارتكاب برخي از جرائم كه در ميان اقوام و ملل قديم رواج داشت ، در حقوق اسلام وجود ندارد ، فقط بردگي به علت اسارت جنگي در صدر اسلام وجود داشته كه آن هم يك عمل متقابل بوده است ، يعني اقوام و ملل ديگر نيز هرگاه در جنگ با مسلمانان پيروز مي شدند آنان را به بردگي مي گرفتند . حتي در اين زمينه نيز اسلام گامهاي موثري براي آزادي بردگان برداشته است ، به گونه اي كه نتيجه دستورها و سفارشهاي اسلام لغو تدريجي بردگي بوده است . بنابراين مي توان گفت لغو بردگي در عصر جديد با اصول و روح اسلام كاملا\" سازگار است .
اسلام با شكنجه و آزار انسان و هتك حيثيت او مخالف است . در اسلام زندگي هر شخص مصون از تعرض است و تجاوز به حيات يا تماميت جسمي بشر جرم است و مجازات دارد ( اصول 38 و 39 قانون اساسي جمهوري اسلامي ) . در احترام به جهان و حق حيات تفاوتي بين مسلم و غيرمسلم نيست . قتل نفس جز در مواردي كه قانون مقرر داشته از نظر اسلام جرم و گناهي بزرگ محسوب مي شود و حتي در قرآن كشتن يك نفربه منزله قتل همه مردم به شماره آمده است ؛ زيرا قتل نفس جرمي است كه پي آمد آن متوجه همه انسانيت است .
در اسلام هر كس حق دارد در برابر اعمالي كه حقوق او را مورد تجاوز قرار مي دهد به محاكم صالحه مراجعه كند و دادخواهي حق مسلم هر فرد است وهر كس مي تواند به منظور دادخواهي به دادگاه صالح رجوع كند ( اصل 34 قانون اساسي ج 1 ) . در حقوق اسلامي هر يك از اصحاب دعوي حق دارند براي احقاق حق خود از طريق قضائي ، وكيل بگيرند ( اصل 35 قانون اساسي ) .
در اسلام اصل برائت شناخته شده است . هيچكس را نمي توان گناهكار شناخت مگر اينكه جرم او در دادگاه صالح به اثبات رسيده باشد ( اصل 27 قانون اساسي جمهوري اسلامي ) .اصل عطفبه ماسبق نشدن قوانين نيز در اسلام وجود دارد و علماي اسلام گاهي آن را تحت عنوان قبح عقب بلابيان مطرح كرده اند و در قانون جمهوري اسلامي اصل 169 به آن اختصاص يافته است .
آزاديهاي عمومي نيز كه لازم كرامت انساني است در اسلام به رسميت شناخته شده است . آزادي انديشه ، عقيده و بيان و آزادي تشكيل اجتماعات و حق مشاركت در اداره عمومي كشور از طريق شركت در انتخابات و حق اشتغال به مشاغل عمومي براساس حقوق اسلام در قانون اساسي جمهوري اسلامي تصريح وتضمين گرديده است . ( اصول 23 به بعد قانون اساسي ) .
اسلام به انديشه وتفكر اهميت فوق العاده مي دهد . حدود 300 آيه در قرآن هست كه مردم را به انديشه و تفكر و تعقل دعوت مي كند . اصول دين بايد با انديشه و استدلال پذيرفته شود نه به صورت تقليدي و كوركورانه . در مورد آزادي دين و مذهب بايد يادآور شد كه از نظر اسلام زندگي انسان منحصر به زندگي مادي نيست ، بلكه انسان بايد با سير به سوي خدا و كمال مطلق خود را براي زندگي جاويد اخروي آماده كند . از اينرو حمايت معنوي و اخلاقي بشر وسير به سوي كمال نفساني از نظر اسلام داراي نهايت اهميت است . اسلام مردم را به سوي خدا كه كمال مطلق است هدايت مي كند و شرك و بت پرستي و ماده پرستي و انحراف از اديان الهي را مجاز نمي داند . البته اين بدان معني نيست كه اسلام انسانها را براي عقيده باطل مجازات كند يا عقيده خود را بر كسي تحميل نمايد . لااكراه في الدين فتبين الرشد من الغي ( آيه 256 از سوره بقره ) . اعتقاد باطل تا زماني كه صرفا\" جنبه شخصي وخصوصي دارد و به صورت اقدام عليه اسلام و جامعه اسلامي جلوه گر نشده از نظر اسلام قابل مجازات نيست . ( اصل 23 ق . 1 ) . تحميل عقيده از ديدگاه اسلام نه عملي و نه مجاز است . به علاوه اسلام اقليت هاي ديني مسيحي كليمي و زردشتي را به رسميت مي شناسد يعني به پيروان اين اديان الهي اجازه مي دهد كه با حفظ دين خود و با استفاده از كليه حقوق انساني در كنار مسلمانان زندگي كنند ( اصل سيزدهم ق . 1. )
به طور كلي اسلام براي غير مسلمانان ، حتي آنانكه اهل كتاب نباشند ، تا زماني كه برضد اسلام قيام و توطئه نكنند ، آزادي و احترام قائل است . حتي به حكومت اسلامي دستور مي دهد كه با آنان به نيكي و قسط رفتار كند . اصل چهاردهم قانون اساسي جمهوري اسلامي مي گويد : \" به حكم آيه شريفه لاينها كم الله عن الذين لم يقاتلو كم في الدين و لم يخرجوكم من دياركم ان تبروهم و تفسطوا اليهم ان الله يحب المقسطين ، دولت جمهوري اسلامي ايران و مسلمانان موظفند نسبت به افراد غير مسلمان با اخلاق حسنه و قسط و عدل اسلامي عمل نمايند و حقوق انساني آنان را رعايت نمايند . اين اصل در حق كساني اعتبار دارد كه برضد اسلام و جمهوري اسلامي ايران توطئه و اقدام نكنند . \"
اميرالمومنين ، علي ( ع ) در توصيه خود به مالك اشتر درباره رعايت حقوق و آزاديهاي مردم اعم از مسلمان و كافر مي فرمايد :
ولاتكون سبعا \" ضاريا \" تغتتم اكلهم فانهم صنفان اما اخ لك في الدين و اما نظير لك في الخلق ( بر افراد تحت حكومت خود همچون حيوان درنده مباش كه خوردن آنان را غنيمت شماري زيرا مردم دو دسته اند : يا برادر ديني تواند و يا مانند تو انسانند ) .
در مورد آزادي بيان بايد گفت كه اسلام با اين گونه آزادي تا حدي كه به حقوق ديگران و منافع جامعه اسلامي لطمه نزند موافق است . اصل بيست و سوم قانون اساسي مي گويد :
\" نشريات و مطبوعات در بيان مطالب آزادند ، مگر آنكه مخل به مباني اسلام يا حقوق عمومي باشند \" .
سيره پيامبر اسلام و خلفاء راشدين احترام به آزادي عقيده و بيان و انتقاد پذيري بوده است حضرت علي ( ع ) در دوران خلافت خود مردم را دعوت مي كرد كه حرف حق خود را بگويند و مپندارند كه او هرگز اشتباه نمي كند . اسلام با قبول اصل امر به معروف ونهي از منكر آزادي ـ بيان را در مسير مصالح جامعه و جلوگيري از فساد وتباهي قرار مي دهد .
اصل 8 قانون اساسي جمهوري اسلامي دراين خصوص مي گويد : ” امر به معروف و نهي از منكر وظيفه اي است همگاني و متقابل بر عهده مردم نسبت به يكديگر ، دولت نسبت به مردم و مردم نسبت به دولت . شرايط و حدود و كيفيت آن را قانون معين مي كند . و المومنون و المومنات بعضهم اولياء بعض يامرون بالمعروف و ينهون عن المنكر . ”
بايد يادآور شده كه آزادي در هيچ كشوري نامحدود نيست . حتي در اعلاميه حقوق بشر ، طبق ماده 29 استفاده از آزاديها محدود به مراعات حقوق ديگران و مقتضيات صحيح اخلاقي و نظم عمومي و رفاه همگاني است كه چارچوب و ضوابط آن را قانون تعيين مي كند . در اين اسلام نيز حدود آزاديها كه به موجب قانون مشخص شده مبتني بر همين ملاحظات است .
اصل برابري كه در اعلاميه جهاني حقوق بشر بر آن تاكيد شده از اصول مسلم حقوق اسلام است . اسلام همه افراد بشر را برابر مي شناسد و هيچگونه امتيازي براب افراد به علت نژاد ، زبان ، رنگ ، ثروت ، مليت و تعلق به سرزمين خاص قائل نيست . اسلام با هرگونه اميتاز طبقاتي و قبيله اي مخالف است و در زماني اصل برابري را اعلام كرد كه جوامع انساني از نا برابريها و امتيازات و تبعيضات ناروا به شدت رنج مي بردند .
قرآن اصل مساوات را با عباراتي جالب و رسا كه در ديگر كتب آسماني بي سابقه است اعلام مي دارد :
يا ايها الناس انا خلقنا كم من ذكر وانثي و جعلنا كم شعوبا” و قبائل لتعارفوا . ان اكرمكم عندالله اتقاكم . ( حجرات ، 13 ) .
در آيه 1 ازسوره نساء آمده است :
يا ايها الناس اتقوا ربكم الذي خلكم من نفس واحدة و خلق منها زوجهد وبث منهما رجالا” كثيرا” و نسانا” .
اين گونه آيات كه مخاطب آن انسان است و درآن به وحدت اصل و نسب انسان اشارت رفته است ، نشان مي دهد كه ازنظر اسلام ، انسانيت مفهوم مشتركي است و همه ساكنان روي زمين و همه انسانهاي گذشته و حال در آن برابرند .
در حقوق اسلام همه مردم ازلحاظ حقوق وتكاليف در شرايط مساوي برابرند . حتي زن و مرد جز در موارد استثنائي از لحاظ حقوقي تفاوت ندارند . به ديگر سخن ، برابري زن و مرد از لحاظ حقوقي اصل و نابرابري استثناء است و اين استثناء كه در مواردي مانند ارث و قضا ديده مي شود مبتني بردلائل منطقي و اجتماعي است و جز در موارد مصرحه استثنائي ، تساوي زن و مرد درحقوق اسلام انكار ناپذير است .
اصل برابري دراسلام ازاعتقاد به توحيد سرچشمه مي گيرد ، توحيد به معني يگانگي ذات خداوند ، يگانگي صفات و افعال او ، يگانگي اصول كلي دعوت انبياء وحدت عالم هستي، وحدت جهان انسانيت و بالاخره وحدت اهداف خلقت . اسلام به مردم مي آموزد كه تنها مقامي كه شايسته است انسان در برابر او به خاك بيفتد و سجده كند خداوند يكتاست و اشخاص ديگر شايسته اين مقام نيستند و همه در برابر اوضعيف و كوچكند .
از لحاظ تساوي دربرابر قانون ، نمونه هاي گويا و جالبي در تاريخ اسلام ديده مي شود كه نشانگر اهميت اين قاعده در نظر اسلام است . در عصر پيامبر ( ص ) گروهي سعي مي كردند امتيازات طبقاتي و قبيله اي را زنده و تساوي در برابر قانون را خدشه دار كنند . پيامبر در برابر آنان مي ايستاد و آنان را از تبعيض برحذر مي داشت . براي جلوگيري از قطع انگشتان يك زن مخزومي كه دزدي كرده بود اسامه بن زيد را كه فرزند شهيد و نزد پيامبر مقرب بود به شفاعت فرستادند . پيامبر برآشفت و فرمود : ” آيا در مورد حدي ازحدود الهي شفاعت مي كني ...؟ ”
سپس خطاب به مردم فرمود :
” انما اهلك الذين من قبلكم انهم كانوا اذا سرق الشريف تركوه و اذا سرق الضعيف اقاموا عليه الحدوايم ! ... لوان فاطمه بنت محمد سرقت لقطعت يدها . ؛
در زمينه برابري در دادگاهها نيز نمونه هاي جالبي در تاريخ اسلام و گفته هاي پيشوايان دين مي توان يافت . در تاريخ مي خوانيم كه درزمان خلافت علي ( ع ) آن حضرت در دعوايي به دادگاه فراخوانده شد و قاضي دادگاه به او با كينه اش يعني اباالحسن ( كه نشانه احترام است ) خطاب كرد..حضرت ضمن اعتراض به او فرمودند : اين برخلاف عدالت قضائي اسلام است كه مرا به كينه ام خطاب كردي .
در قانون اساسي جمهوري اسلامي اصول 19 و 20 به مساوات اختصاص يافته است . اصل 19 برخورداري مردم از حقوق مساوي وعدم امتياز افراد به علت رنگ ، نژاد و مانند اينها را اعلام مي كند و اصل بيستم با عباراتي روشن و رسا مقرر مي دارد :
” همه افراد ملت اعم از زن و مرد يكسان در حمايت قانون قرار دارندو از همه حقوق انساني ، سياسي ، اقتصادي ، اجتماعي و فرهنگي با رعايت موازين اسلام برخوردارند . ”
منبع:www.lawnet.ir