«عناصر سبک ساز در موسيقي شعر فروغ فرخزاد»(2)


 

نويسنده: دکتر حسين حسن پور آلاشتي*
پروانه دلاور**





 

2 .2 .2.رديف
«اگر ديوان شاعر را از نظر وجود رديف يا عدم آن در شعرهاي مختلف بررسي کنيم مي بينيم قدرت خلق او در شعرهاي مردّف آشکارتر است، زيرا قافيه وقتي آزاد باشد نوع خيال و انديشه هايي که تداعي مي شود، همان چيزهايي خواهد بود که شاعران پيشتر، از آن تداعي کرده اند».(شفيعي کدکني،226:1383)
با توجّه به اينکه قالب شعرهاي فروغ در سه دفتر اول چهارپاره است، رديف در واقع بيشتر مکمل قافيه بوده و نوعي تکرار است در محدوده هر بند تا عاملي در محور عمودي. به هر حال رديف هم مثل ديگر عناصر موسيقي ساز در شعر فروغ، کاربرد ويژه اي دارد. اکثر ابيات فروغ در شعرهاي کلاسيک داراي رديفند . نکته جالب اينجاست که با شمارش دقيق در بين چارپاره ها به اين نتيجه مي توان رسيد که تقريباً 50درصد بيت ها(ي بندها)داراي رديف اند و چنين نتيجه اي در زبان فروغ کاملاً قابل پيش بيني است و در مجموع شعرهاي سه دفتر اول فروغ تنها 5شعر هست که هيچ بيتي از آنها رديف ندارد و اين اصلاً دور از ذهن نيست زيرا يکي از مهمترين شاخصه هاي سبکي شعرهاي فروغ تکرار است و رديف، يکي از نمودهاي تکرار واژه در شعر مي باشد.
فعل در اين رديف ها بيشترين بسامد را دارد و بدين دليل است که او اغلب نحو کلام را به درستي و سلامت رعايت مي کند و فعل در آخر کلام مي نشيند.رديف هاي فعلي ساده اين شعرها، يادآور شاعران نيمه اول و دوم قرن چهارم هجري است که در شعرهاشان رديف کوتاه و بيشتر فعل بوده و آن هم فعل هاي معين.
رديف پربسامد ديگر در اشعار فروغ،حرف «را»مي باشد و ديگر:ضماير «من، تو و او».گروههاي چند کلمه اي به عنوان رديف خيلي معدود بوده و عبارتند از :اي مرد، تو ميايم، خوشتر است، خود بودم، تو مي گيريم، تو مي سوزم، مرا بيني، تو مي سوزم، ديگر زدي، من نشسته اي، اما بود، خود باشيم، ما از او، ماست ، اوست ، ترا ، را ياد آوريد ،از يکديگر.
نکته مهم ديگر در مورد رديف هاي اشعار فروغ اين است که غير از «را»و «ضماير مفرد شخصي»،بندرت به رديف غير فعلي بر مي خوريم که برخي ازآنها عبارتند از :عشق(چند بار)دريا، خاک، جنگل ها، بوسه ها، شعر، دريغ، تنهايي،... .
در دو دفتر تولّدي ديگر و ايمان بياوريم به آغاز فصل سرد که فروغ کم کم به قالب خاصّ خود در شعر مي رسد، نقش سنتي قافيه و رديف از بين مي رود و کارکرد واژگان تکرار شونده و گاه هم وزن و واج آرايي که موضوعات بخش «موسيقي دروني»هستند پررنگ مي شود.
ـ رديف آغازين:
نکته مهم و قابل توجّه ديگر در باب رديف اين است که ما در شعرهاي خصوصاً دفتر آخر او-ايمان بياوريم به آغاز فصل سرد - با نوعي از تکرار کلمات مواجهيم و آن اشتراک در اولين کلمه ابتداي هر سطر است، يعني در يک شعر آغاز هر چند سطر با واژه ي يکساني است که مي توان آنها را «رديف آغازين»ناميد. اين واژه ها علاوه بر کارکرد رديف سنتي و ايفاي نقش موسيقايي و تداعي معاني، نوعي آشنايي زدايي در مکان قرار گرفتن نيز ايجاد کرده اند. گويي که رديف از انتهاي عبارت به ابتداي آن نقل مکان کرده است . چنين کارکردي در تمام شعرهاي اين دفتر وجود دارد:
تکرار «آن شب»:
«انگار مادرم گريسته بود آن شب
آن شب که من به درد رسيدم نطفه شکل گرفت
آن شب که من عروس خوشه هاي اقاقي شدم
آن شب که اصفهان پر از طنين کاشي آبي بود»(ايمان بياوريم به آغاز فصل سرد/402)
البته همان طور که پيشتر اشاره شد، انواع تکرار و حتّي اشکالي از اين نوع خاص را مي توان در همه ي دفترهاي او سراغ گرفت اما در دفتر آخر او با توجّه به نمود قالب شخصي فروغ کارکردي کاملاً رديف گونه يافته است.
3 .2.موسيقي دروني(بديع لفظي)
«هر اثر ادبي،پيش از هر چيز، رشته صوت هايي است که معني از آنها زاده مي شود.»(ولک و وارن،75:1373)
از عوامل مهمّ سبک ساز شعر فروغ، موسيقي دروني آن است . موسيقي دروني ، هر نوع تناسب واجي و صوتي است که در درون مصراع و بيت و سطر شعر وجود دارد واز مباحث عمده ي بديع لفظي است .«در بديع لفظي هدف اين است که متوجه شويم گاهي انسجام کلام ادبي بر اثر روابط متعدّد آوايي و موسيقيايي در بين کلمات است . يعني آن رشته ي نامرئي که کلمات را به هم گره مي زند و بافت ادبي را به وجود مي آورد ، ماهيّت آوايي و موسيقيايي دارد .»(شميسا،12:1374)
يکي از روش هاي مهم بديع لفظي که باعث ايجاد يا افزايش موسيقي کلام مي گردد تکرار است. تکرار واج، هجا(صامت، مصوّت)،واژه ، ارکان مختلف جمله و نيز تکرار عبارات يا جمله در شعر فروغ شواهد بسيار دارد. تکرار معمولاً نمود تکيه و تأکيد و يا توجّه و علاقمندي شاعر به موضوع و مفهوم خاصي است که ايجاد نوعي آهنگ و انسجام ساختاري مي کند.
تکرار در سطوح گوناگون، گذشته از جنبه هاي دگرگون بلاغي و به ويژه تکيه و تأکيد و جلب نظر مخاطب، از مختصّات مهمّ زبان شعر فروغ است که ناشي از توانايي بي نظير او در شناخت ابعاد مختلف واژه مي باشد. جناس و سجع هم از روش هاي بديع لفظي اند که در شعر فروغ نمونه هايي دارند که به نوعي زير سايه ي تکرار قرار دارند . غير از کارکرد موسيقيايي تکرار که موضوع اصلي اين بخش است از نقش کمکي آن در تصوير سازي هم نبايد غافل بود.
نمودهاي موسيقي دروني:جناس، سجع و تکرار شامل:واج آرايي (هم صدايي و هم حروفي)،تکرار هجا، تکرار واژه ، تکرار جمله يا عبارت است.
1. 3. 2.جناس(Paronomasia, Pun)
«تجنيس يا جناس در لغت به معني گونه گون گردانيدن است و در اصطلاح ، به کار بردن کلماتي است که در بعضي حروف به نوعي با يکديگر اشتراک داشته باشند.»(مير صادقي52:1376)
و يکي از روش هاي ايجاد يا افزودن آهنگ و موسيقي در سطح واژه و جمله است.
«رسماً به مجمع فضلاي فکور و فضله هاي فاضل روشنفکر ...»(تولّدي ديگر/379)
بين «فضلا و فضله و فاضل»جناس شبه اشتقاق،
«و ساعت هميشگيش را
با منطق رياضي تفريق ها و تفرقه ها کوک مي کند.»(ايمان بياوريم به آغاز فصل سرد /408)
بين «تفريق و تفرقه»جناس اشتقاق،
«در سرزمين قد کوتاهان »
معيارهاي سنجش
هميشه بر مدار صفر سفر کرده اند»(ايمان بياوريم به آغاز فصل سرد/439)
بين «صفر و سفر»جناس ناقص.
2. 3 .2.سجع(Homeoteleuton)
«سجع يعني در پايان دو جمله، کلماتي به کار ببرند که از نظر وزن يا قافيه يا هر دو با يکديگر يکسان و هماهنگ باشند.»(شميسا،65:1374)که از شيوه هاي بديع لفظي در ايجاد موسيقي دروني در سطح کلمات يا جملات است و در شعر فروغ نمونه هاي بسيار دارد. قافيه خود نوعي سجع است.
«جمعه ي چون کوچه هاي کهنه، غم انگيز
جمعه ي انديشه هاي تنبل بيمار
جمعه ي خميازه هاي موذي کشدار
جمعه ي بي انتظار
جمعه ي تسليم»
(تولّدي ديگر /315)
بين «بيمار و کشدار و بي انتظار»سجع مطرّف؛البته بين «بيمار و کشدار»سجع متوازي
«ران سبز ساقه ها را مي گشود
عطر بکر بوته ها را مي ربود»
(تولدي ديگر /335)
بين دو جمله توسط تقابل سجعهاي متوازن و متوازي سجع مماثله داريم.
3 .3 .2.تکرار(Repetiton)
«تکرار در زيباشناسي هنر از مسايل اساسي است . کورسوي ستاره ها ، بال زدن پرندگان به سبب تکرار و تناوب است که زيباست . صداي غير موسيقيايي و نامنظم را که در آن تناوب و تکرار نيست باعث شکنجه ي روح مي دانند. حال آنکه صداي قطرات باران که متناوباً تکرار مي شود ، آرام بخش است. قافيه و رديف در شعر فارسي تکرار است. انواع تکرار چه در شعر قديم و چه در شعر نو ديده مي شود و اصولاً تکرار را بايد يکي از مختصّات سبک ادبي قلمداد کرد.»(شميسا،63:1374)
فروغ عاصي و عصبي است و طبيعي است اگر تکرار، خصوصاً جهت تأکيد، جزء لاينفک عناصر سبک ساز شعرهايش باشد و ذوق و ظرافت آهنگينش باعث واج آرايي هاي زيبا گردد. فروغ با هوشمندي از تأثير بار اصوات برساخت و بافت شعر و بر روان مخاطب آگاه است . پس در ترسيم زمستاني سرد براي زني تنها از تکرار مداوم«س»در کلّ اين شعر بلند، مدد مي گيرد:
«و اين منم
زني تنها
در آستانه ي فصلي سرد
در ابتداي درک هستي آلوده زمين
و يأس ساده و غمناک آسمان
و ناتواني اين دستهاي سيماني.»
(ايمان بياوريم به آغاز فصل سرد /395)
گويي فروغ زني است که هماره آهنگي محزون زمزمه مي کند و مادري است که بندهاي تکراري لالايي هاي بي انتهاي نگفته اش را سر مي دهد . تکرارها در فضاسازي اشعار فروغ نقش بي بديلي دارند و او را جادوگر تکرار هاي شگفت انگيز بايد دانست. انواع تکرار:
1. 3. 3. 2.واج آرايي
تکرار واج هاي صامت و مصوّت در کلمات، واج آرايي ناميده مي شود که کاربردي بسيار هنرمندانه و پر بسامد در اشعار فروغ دارد که در دو قسمت هم صدايي و هم حروفي بدان مي پردازيم:
الف):هم صدايي(Assonanse)
فراواني توزيع مصوّت در سطح کلمات هم صدايي ناميده مي شود:
واج آرايي مصوت «ا»و«ــِـ»
«در عطر بوسه هايِِ گناه آلود
رويايِ آتشينِ ترا ديدم
همراه با نوايِ غمي شيرين
در معبدِ سکوتِ تو رقصيدم»
(ديوار/134)
واج آرايي مصوت«و»
«مي توان در قاب خالي مانده ي يک روز
نقش يک محکوم ، يا مغلوب ، يا مصلوب را آويخت
مي توان با صورتک ها رخنه ي ديوار را پوشاند
مي توان با نقش هايي پوچ تر آميخت»
(تولّدي ديگر/320)
ب):هم حروفي(Alliteration)
به بسامد بالاي تکرار يک صامت در جمله هم حروفي گفته مي شود:
واج آرايي صامت«خ»:
«خلوت خالي و خاموش مرا
تو پر از خاطره کردي، اي مرد»
(اسير/57)
واج آرايي «ش»و«خ»و«غ» در کلمات خش خش و مغشوش صداي کشيده شدن چادر بر روي برف را تداعي مي کند:
«و فکر مي کردم به فردا آه
فردا-
حجم سفيد ليز
با خش و خش چادر مادر بزرگ آغاز مي شد
و با ظهور سايه مغشوش او، در چارچوب در»
(تولدي ديگر/276)
واج آرايي «س»و«گ»و مصوت «ا»و«ــِــ»که به نحوي شگفت آور فضاسازي کرده اند (صداي شکستن دانه ها و وزش نسيم)
«دانه هاي زرد تخم کتان
زير منقار قناري هاي عاشق من مي شکنند
گل باقالا، اعصاب کبودش را در سکرنيسم
مي سپارد به رها گشتن از دلهره گنگ دگرگوني
و در اينجا، در من، در سرمن؟»
(تولّدي ديگر/328)
2. 3. 3. 2تکرار هجا
يعني در سطح کلام هجايي مثل«ان»يا«ها»يا ...تکرار شود:
تکرار هجاي «ان»
«صداي تو
صداي بال برفي فرشتگان
نگاه کن که من کجا رسيده ام
به کهکشان، به بيکران، به جاودان»
(تولّدي ديگر/284)
تکرار هجاي «ها»
«سلام ماهيها... سلام ، ماهي ها
سلام، قرمزها، سبزها، طلايي ها»
(تولدي ديگر/314)
3. 3. 3. 2.تکرار واژه
مکرر آمدن واژه در سطح عبارات شعر که از پرکاربردترين انواع تکرار در شعر فروغ است.
«جمعه ي ساکت
جمعه ي متروک
جمعه ي چون کوچه هاي کهنه ، غم انگيز
جمعه ي انديشه هاي تنبل بيمار
جمعه ي خميازه هاي موذي کشدار
جمعه ي بي انتظار
جمعه ي تسليم»
(تولدي ديگر/315)
با تکرار «جمعه»ودر ادامه تکرار «خانه »طولاني بودن و کسالت باري جمعه اي را که او در خانه تنهاست، به خوبي نشان مي دهد.
4. 3. 3 .2تکرار جمله يا عبارت
که مي تواند شامل چند کلمه ، جمله يا حتّي يک بند شعر باشد و اين نوع تکرار هم بسامد بالايي در اشعار فروغ دارد:
«پشت شيشه برف مي بارد
پشت شيشه برف مي بارد
در سکوت سينه ام دستي
دانه ي اندوه مي کارد.»
(مجموعه /ديوار/تنهايي /154)
تکرار جمله ، تداوم باريدن برف را تداعي مي کند.
«زمان گذشت
زمان گذشت و ساعت چهار بار نواخت
چهاربار نواخت.»
(ايمان بياوريم، به آغاز فصل سرد/395)
تا آن زمان که پنجره ساعت »
گشوده شد و آن قناري غمگين چهار بار نواخت
چهار بار نواخت .
(ايمان بياوريم به آغاز فصل سرد/403)
در شعر«ايمان بياوريم به آغاز فصل سرد»چهار بار جمله ي «چهار بار نواخت »تکرار شده و از اين جا مي شود به اين نکته توجّه کرد که تکرارهاي فروغ ناخودآگاه و بي حساب نيست و اين نبوغ او بود که چنين ابزاري را، هنرمندانه در تار و پود شعرهايش تنيده است.
3جمع بندي سخن
در شعرهاي فروغ به انواع اوزان سنتي، نيمه سنتي، نيمايي و وزن هاي حسي خاص فروغ بر مي خوريم و بر جستگي سبکي آنها در مورد اخيراست که در اين زمينه با توسعه اوزان نيمايي و تکرار ارکان وزني يا تکرار زحافات و کاهش دروني با جايگزيني زحافات به جاي رکن اصلي به نوعي وزن ويژه گفتار دست مي يابد.
قافيه به خصوص در شعرهاي اوليّه فروغ غير فعل است و کم کم نقش و کاربرد سنتي آن کمرنگ مي گردد. رديف در 50%بندهاي مردّف ، فعل است و بعد «را»و ضماير منفرد شخصي. نکته قابل توجه ديگر در اين زمينه استفاده از نوعي رديف آغازين در شعرهاي دوران کمال اوست.
عوامل موسيقي ساز بديع لفظي تحت عنوان موسيقي دروني در همه ي انواع جناس، سجع و تکرار مصداق ها ي فراواني در شعرهاي او دارند که يکي از مهم ترين ويژگيهاي شعر فروغ تکرار هاي طبيعي آن در همه ي سطوح (واج ، هجا، واژه، عبارت و...)است.
 

پی نوشت:
 

* استاديار زبان و ادبيّات فارسي دانشگاه آزاد اسلامي
** دانشجوي کارشناسي ارشد زبان و ادبيّات فارسي

منابع و مآخذ
 

1ـ ترابي، ضياء الدين ، فروغي ديگر، دنياي نو، تهران،چاپ دوم،1376.
2ـ حقوقي، محمد، شعر و شاعران، نگاه ، تهران، چاپ اول،1368.
3ـ ساري، فرشته، فروغ فرخزاد، نشر قصه، تهران، چاپ اول،1380.
4ـ شفيعي کدکني، محمد رضا، صور خيال در شعر فارسي، آگه، تهران، چاپ نهم،1383.
5ـ شميسا، سيروس، نگاهي تازه به بديع ، فردوس+ديدگاه ، تهران، چاپ هفتم،1374.
6ـ گاهي به فروغ، مرواريد، تهران، چاپ سوم،1376.
7ـ عليپور، مصطفي، ساختار زبان شعر امروز، فردوس ، تهران، چاپ اول ،1378.
8ـ فرخزاد، فروغ، مجموعه کامل اشعار فروغ، نويد، آلمان غربي، چاپ اول،1368(1989).
9ـ فلکي، محمود، موسيقي در شعر سپيد فارسي، ديگر ، تهران، چاپ اول،1380.
10ـ مير صادقي(ذوالقدر)،ميمنت، واژه نامه هنر شاعري، کتاب مهناز، تهران، چاپ دوم،1376.
11ـ ولک و وارن،رنه و آستن،(Wallek,R.and Warren,A)،نظريه ادبيات ،(ت:ضياء موحد و پ مهاجر)، علمي و فرهنگي ، تهران، چاپ اول،1373.