آمريكا چگونه ايران را از دست داد؟ (1)
آمريكا چگونه ايران را از دست داد؟ (1)
آمريكا چگونه ايران را از دست داد؟ (1)
نويسنده: رسول جعفريان
چكيده:
گري سيك در مقدمه با اشاره به اين كه انقلاب هاي واقعي نادرند تحول رخ داده در ايران را از جمله تحولات بنيادي مي شمرد و مي نويسد: صرف نظر از تندروي هاي مقامات تهران و قضاوتي كه تاريخ در مورد اين واقعه اجتماعي منحصر به فرد خواهد داشت، قاطعانه مي توان گفت كه ايران براي هميشه و به طور برگشت ناپذيري متحول گرديده است.
وي با اشاره به ثباتي كه ايران در آغاز تشكيل دولت كارتر داشت، به بحران پديد آمده پس از آن اشاره مي كند و نقش خود را به عنوان يك عنصر فعال و در عين حال ناظر اين تحولات تشريح كرده، مي نويسد: اين موقعيت خاص، به من امكان مي داد تا با ابعاد مختلف سياست گذاري در باره ايران، از جمله شخصيت هاي دخيل در اين امر، سياست هاي كاخ سفيد در اين زمينه و اختلاف نظرهاي ميان مسوولان وزارت خارجه از نزديك آشنا شوم.
وي موضوع ايران و مقابله با آن را، همچنان موضوع جالب توجه براي امريكايي ها مي داند و دليلش را آن مي داند كه انقلاب ايران يادآور دوراني آميخته با خشم و سرخوردگي براي ملت امريكاست.
به زبان روشن تر بايد گفت: انقلاب اسلامي ايران يك شكست و تحقير ابدي براي امريكايي بود. به همين دليل آن ماجر تبديل به يك عقده رواني براي امريكا و امريكايي ها شد و تاكنون آنان را آزار مي دهد. بخشي از سياست هاي تند آمريكا تا به امروز براي جبران آن شكست است.
بدون شك كتاب گري سيك يكي از اصلي ترين منابع تاريخ انقلاب اسلامي در ميان تمامي آثاري است كه در خارج از كشور نوشته شده است. اين اثر روايتي است دست اول از سهم دولت امريكا به عنوان يك ابرقدرت، به عنوان قدرت حاكم بر ايران كه دست كم از 28 مرداد 1332 تا سال 1357 حرف اول را در ايران مي زده است. با اين حال اين به معناي آن نيست كه خطا در اين كتاب راه ندارد. گري سيك تلاش كرده است تا با استفاده از خاطرات ديگر همقطاران خود و نيز خاطرات شاه بخشي از مسائل را به صورت چند بعدي طرح كند و همين امتياز اين اثر بر خاطراتي است كه ديگران يك سويه نوشته اند. به علاوه گري سيك سعي مي كند به صورت عميق تر ماجراي انقلاب ايران را درك كند و براي نمونه چندين بار به درستي تأكيد مي كند كه انقلاب ايران در درجه اول انقلابي عليه تجدد غربي بود. مسلما مي بايست اين اثر در مجامع علمي ما نقد و بررسي شود. كاستي ها آن گوشزد شود و براي شناخت آينده مواضع امريكا نسبت به ما، به آنچه در ميان ايران و امريكا در دوران انقلاب گذشته توجه بيشتري مبذول شود.
آنچه در پي آمده تنها گذاشته نيمه نخست كتاب است كه به دوران انقلاب مربوط مي شود. نيمه دوم آن كتاب در باره گروگانگيري است كه بايد در فرصتي ديگر به آن پرداخت. نوشته حاضر تنها گزارش آن بخش است و حالت نقد و ارزيابي ندارد.
گزارش
وي در ادامه از " تمرين انقلاب " سخن به ميان آورده است. اين عنوان مربوط به رويدادهاي پانزده خرداد سال 42 است كه مبارزان مسلمان و روحانيون در آن دوران تمرين انقلاب كردند. اين تمرين بعدها در سال 57 به ثمر نشست.
ضعف اطلاعاتي امريكا كه گري سيك تلاش مي كند در اين كتاب به خوبي آن را ترسيم كند در همان دوران وجود داشته و به صورت يك سنت ادامه يافته است. وي مي نويسد: متأسفانه هيچ گزارشي در خصوص وقايع سال 1963 يا 1342 به واشنگتن مخابره نشد، وقايعي كه در سالهاي انقلاب چندين بار تكرار گرديد (ص 33).
به نظر گري سيك يك امر كليد مخالفت هاي مردم با دولت پهلوي است و وي بارها و بارها از آن سخن مي گويد: بايد گفت، امريكايي ها يك چيز را فراموش كرده بودند و آن مخالفت عميق و ريشه اي مردم ايران با سلطه ارزشهاي غربي بود... آن ها نمي دانستند كه دستگيري ، زنداني شدن و تبعيد چهارده ساله آيت الله ، نتيجه مستقيم مخالفت وي با غربي شدن جامعه ايران و به ويژه اعطاي امتيازات ويژه به امريكايي ها بوده است (ص 34).
سركوبي آن حوادث آرامش را به ايران باز گرداند و در اوائل دهه پنجاه نيكسون و كيسينجر سياست جديد امريكا را در قبال ايران طراحي كردند. امريكا موافقت كرد تا پيشرفته ترين سلاح ها را در اختيار ايران بگذارد و ايران را كه جزيره امن و آرام منطقه مي ديد به هر نوع وسيله اي مجهز كند تا حافظ منطقه و پاسبان آن باشد. آنچه سران امريكا پذيرفتند اين بود كه هر نوع سلاحي را كه شاه مي خواست مي بايد در اختيارش قرار مي گرفت و بدين ترتيب نه وزارت دفاع و نه وزارت خارجه امريكا جرأت هيچ نوع مخالفتي را با اين سياست و خواسته شاه نداشتند (ص 39). اين يعني حمايت دربست و بي قيد و شرط امريكا از نظام شاه.
نكته جالب توجه از نظر گري سيك اين بود كه سياستمداران كهنه كار امريكا كه تحولات دوران مصدق و بعد از آن را به ياد داشتند، در آستانه روي كار آمدن كارتر در سال 1977 همگي از دستگاه هاي اداري در شوراي امنيت ملي و وزارت خارجه امريكا رفته بودند و جاي آنان را كساني در اين مقامات گرفته بودند كه شاه ايران را فردي صاحب فكر مي دانستند كه تنها عيبش اين است كه به نصيحت كسي حاضر نيست گوش بدهد (47).
اين زمان به رغم اين كه شاه نتوانسته بود كانديداي خود را در امريكا بر اريكه قدرت ببيند اما چندان در امريكا و دستگاه هاي اداري آن نفوذ داشت كه تقريبا هرچه مي خواست در اختيارش بود. تصور امريكايي ها نيز بر آن بود كه اساسا امكان سقوط شاه وجود ندارد. در گزارشي كه هيجده ماه پيش از انقلاب توسط بازرس كل وزارت خارجه امريكا تهيه شده بود آمده بود: "هيچ چالش جدي داخلي در برابر رهبري شاه وجود ندارد " (ص 49).
كارتر با شعار بسط حقوق بشر و كاهش فروش تسليحات روي كار آمد اما در مورد ايران هيچ كدام از اين دو مسأله طرح نشد. در واقع چنان كه گري سيك شرح داده است تمام نگراني هاي شاه از روي كار آمدن كارتر در اين باره بي مورد بود و كارتر درست همان سياست طرح شده توسط نيكسون و كيسنيجر را اجرا كرد. اين در حالي است كه به نوشته گري سيك : در جريان دهه 1970 استفاده از شكنجه و ترور در ايران معمول شده بود و سازمان مخوف ساواك با داشتن اختيارات گسترده به شناسايي و ارعاب دشمنان سياسي شاه مي پرداخت . گري سيك تأييد مي كند كه در ماه هاي اول حكومت كارتر اندكي از شدت برخوردهاي شاه كاسته شد و سپس دوباره از سر گرفته شد. اما در اين باره بايد گفت دقيقا مسأله عكس آن چيزي است كه وي فكر مي كند. زيرا رژيم شاه نگران محاكمات انقلابيون بود و براي آن كه مسأله افشا نشود طي سالهاي 1355 صدها نفر از مبارزان را در خيابانها ترور كرد تا لازم نباشد آنان را به دادگاه كشانده و در جريان محاكمه تبليغاتي عليه آن صورت گيرد. اين مسأله را با مراجعه به روزنامه هاي وقت مي توان به دست آورد.
اهميت ايران براي امريكا چندان بود كه به نظر گري سيك دولت امريكا : حاضر بود براي حفظ و تداوم اين روابط برخي از سياستهاي خود در زمينه فروش تسليحات و حقوق بشر را ناديده بگيرد (ص 53).
نخستين بحث مربوط در دوره كارتر مربوط به درخواست خريد هواپيماهاي آواكس از دولت امريكا بود . گري سيك نشان مي دهد كه به رغم برخي از مخالفت ها در سطوح پايين، در نهايت دولت امريكا با اين درخواست و درخواست هاي ديگر شاه در خريد سلاح موافقت كرد. هرچند اجرايي شدن اين درخواست ها با انقلاب برخورد كرد. به نظر گري سيك تأييد فروش آواسك به ايران از طرف كارتر اين پيام را براي شاه داشت كه ايالات متحده بدون شك روابط امنيتي خود را با ايران استمرار خواهد بخشيد، (ص 56). گرچه ممكن است قدري در اين باره تأمل و تفكر كند.
شاه در نوامبر سال 77 به امريكا سفر كرد و اين بعد از گرفتن موافقت براي فروش سلاح هاي جديد درخواستي بود. مخالفت دانشجويان و تظاهرات آنان و استفاده از گاز اشك آور توسط نيروهاي انتظامي امريكايي سبب شد تا شاه در سفره شام : در ميان موجي از سرفه و احساس خفگي سخنراني رسمي خود را آغاز كند. (ص 60)
شش هفته بعد از آن كارتر به ايران آمد و باز طي گفتگوهايي كه صورت گرفت، حمايت امريكا از ايران به همان استحكام قبلي ادامه يافت. كارتر در سخنراني خود در ميهماني شاه، ايران را "جزيره ثبات در گوشه اي پرآشوب از جهان " وصف كرد. به نظر گري سيك، هدف كارتر از اين جملات، جلب اعتماد به نفس شاه بود. (ص 62) اين زمان تصور دولت مردان امريكا و كارتر آن بود كه به رغم برخي از مخالفت ها ايران يعني شاه و شاه هم يعني ايران. همين تصور كه ايران را جزيره با ثبات مي دانستند سبب شد كه با شروع مخالفت ها و اعتراضها در سال 56 دولت امريكا آمادگي لازم را براي برخورد با آن نداشته باشد (ص 63).
تا اين جا ده سال بود كه امريكا ايران را عبارت از شاه مي دانست و براي هيچ كس از ميان مخالفان شاه، ميانه رو و افراطي، ارزش آن را قائل نبود تا با وي گفتگو كند. شاه محور همه تحليل ها بود و هيچ گزارشي از مخالفين در اختيار دولت امريكا قرار نمي گرفت و براي همين دولت امريكا از رويارويي و تحليل آنچه در يك سال و نيم انقلاب گذشت عاجز ماند.
در اينجا اينجا جاي اين پرسش هست: اگر ايران تا اين اندازه براي ايالات متحده اهميت داشت چرا اين دولت اجازه داد حكومت در اختيار امام خميني قرار گيرد؟ پاسخ اين پرسش از نظر گري سيك بسيار ساده است: تمام قدرت در دستان شاهي قرار داشت كه وابسته به ايالات متحده بود. با وجود اين، امام خميني توانسته بود اين شاه را سرنگون كند. (ص 67). در واقع وقتي شما همه چيز را در اختيار يك نفر گذاشتيد و او سقوط كرد بايد بدانيد كه چيزي براي شما نمي ماند.
گري سيك تازه از اينجا يعني از ص 68 به بعد شروع تحولات انقلابي در ايران را آغاز مي كند. تعبير "چهلم تا چهلم " تعبيري است كه گري سيك از مصاحبه آيت الله مهدوي كني گرفته است. گري سيك اشاره به گزارشي مي كند كه همزمان با برگزاري مراسم چهلم شهداي قم براي برژينسكي نوشته و در آن آورده است: به نظر مي رسد ناآرامي هاي مذكور كار دشمنان واقعي رژيم شاه، يعني فعالان دست راستي مسلمان باشد. اين افراد، برنامه مدرانيزاسيون شاه را بسيار ليبرال و سنت ستيز مي دانند (ص 69). وي در اين گزارش اين نظر را كه مخالفت ها نشأت گرفته از سوي كمونيست ها باشد، يعني چيزي شاه و برخي ديگر مي گفتند، نمي پذيرد.
اكنون رژيم شاه براي سركوب شورشها در ايران نياز به گاز اشك آور و ديگر وسائل سركوب داشت. گري سيك مي نويسد: در 28 مارس دولت كارتر با درخواست شاه براي خريد گاز اشك آور از ايالات متحده موافقت نمود. (ص 70).
با اتفاق كودتاي كمونيستي در افغانستان و استفاده شاه از اين مسأله براي تقويت روابط خود با امريكا و درخواست سلاح هاي بيشتر، دولت مردان امريكا باز هم از ماجراي عامل اصلي مخالفت ها در ايران منحرف شدند.
در اين زمان گري سيك مي گويد كه كارمندان سفارت هاي فرانسه و اسرائيل نگران اوضاع ايران بودند و گاه اين نگراني ها به دولت هاي متبوعشان منتقل و حتي به واشنگتن هم مي رسيد اما كسي در مقابل آنها حساسيت نشان نمي داد. مهم اين بود كه دولت امريكا طي دهه هفتاد ميلادي مصمم شده بود تا از شاه ايران انتقاد نكند (ص 74). نتيجه آن شد كه اين دولت و عوامل آن در ايران هيچ در جستجوي دشواري هاي موجود برابر شاه بر نيامدند و درنيافتند كه چه خطري اين رژيم را تهديد مي كند.
در اينجا گري سيك توضيح مي دهد كه شرايط شطرنج بازي كه اساس سياست است، جز وضعيت توفاني است كه همه صفحه شطرنج را بهم مي ريزد.
ساليوان سفير امريكا در ايران نخستين كسي بود كه مي بايست اوضاع ايران را گزارش كند. به نظر گري سيك وي اخبار را خوب گزارش مي كرد اما هيچ تحليل و تفسيري از آنها نداشت. اين مسأله خاص او نبود. به نظرگري سيك: هيچ يك از دولت هاي غربي تا ماه هاي پاياني سال 1978 طرحي را براي تغيير سياست هاي خود در قبال ايران و گرايش به سوي انقلابيون تهيه نكرده بودند (ص 79).
امريكايي ها و اروپايي ها و ديگر كساني كه سر خوان نعمت شاه نشسته بودند و نازنازي بودن شاه را مي شناختند جرأت انتقاد از او را نداشتند. همچنان كه جرأت تماس گرفتن با مخالفان شاه را نداشتند زيرا نمي توانستند تصور ناراحتي شاه را بكنند. در واقع تصور بر اين بود كه چنين اقداماتي بسا سرنگوني شاه را تسريع كند. شايد هم كسي در دستگاه عريض و طويل امريكا نمي خواست نخستين كسي باشد كه سخن از امكان سقوط شاه مي گويد (ص 81).
در اين زمان شاه كه همچنان و سخت بر اريكه قدرت تكيه زده بود باز درخواست هاي عجيب و غريبي براي خريد سلاح داد. اين نشأت گرفته از اعتمادي بود كه او به آينده خود داشت. بررسي اين درخواست ها مدتها وقت امريكايي ها را گرفت، در اينجا موافقت بكنند يا نه. پس از مدتها با بخش اعظم آنها موافقت شد.
اوضاع ايران چندان براي امريكا مبهم بود كه ساليوان سفير اين كشور تمام تابستان سال 57 را براي گذراندن تعطيلات تابستان به امريكا رفت و گزارش ها فقط از طريق افراد عادي سفارت ارسال مي گرديد و روشن بود كه نمي توانست اهميت چنداني داشته باشد.
در اين دوره به نظر وي آرامشي كه گهگاه ديده مي شود فريبنده بود. وي مي نويسد: مسالمت آميز بودن راهپيمايي هاي مردم در ماه ژوئن فقط محصول ميانجي گري هاي آيت الله شريعتمداري بود (ص 88) اما با شروع ماه رمضان شورش در اصفهان بالا گرفت و منجر به اعلام حكومت نظامي در اين شهر شد. ماجراي سينما ركس آبادان هم بر وسعت اعتراضات افزود. تمامي اين وقايع در حالي بود كه ساليوان در تعطيلات تابستاني به سر مي برد (ص 89).
اكنون شاه تصميم گرفته بود تا شريف امامي را به نخست وزيري منصوب كند. ساليوان كه تازه برگشته بود با شاه ديدار كرد و از قول شاه نوشت كه او بناي آن دارد تا دمكراسي راستين را در كشورش پياده كند! آنچه مهم بود اين كه شاه تدريجا عصبي، گوشه گير و منزوي شده و در ميان دو گرايش يكي نظاميان كه طالب برخوردهاي خشن هستند و عده اي كه معتقدند گسترش دمكراسي مي تواند اعتماد از دست رفته را باز گرداند گير كرده است. پيشنهاد ساليوان آن بود تا كارتر با نوشتن يك نامه دلگرم كننده شاه را در اين لحظات بحراني كمك و حمايت روحي كند. كارتر اين كار را انجام داد.
آنچه از اين پس براي امريكايي ها جالب توجه است هوش و حواس شاه و حالات روحي او و تغييرات جسمي است كه در وي رخ مي دهد. گري سيك مي نويسد: اصولا شاه ايران دوست داشت به عنوان يك شخصيت منحصر به فرد، باهوش، و دور انديش شناخته شود. كسي كه انديشه هاي بلندش براي نيل به ايران قوي، ثروتمند و مدرن در فراسوي ديد تمامي مشاوران و مردمش قرار دارد (ص 91). اين از شاه بعيد نبود، بعيد آن بود كه امريكايي ها هم سياست خود را در رابطه با ايران بر اساس همين تصور شاه بنا كرده بودند و به نظر گري سيك: كماكان چنين تصويري از شاه در دستگاه سياست خارجي امريكا خود نمايي مي كرد.
گري سيك مي نويسد در زماني كه شاه اين امتيازات را به مخالفان مي داد تصور من بر اين بود كه تلقي مخالفان از امتيازات اين است كه شاه چون ضعيف شده است دست به اين اقدام زده است. و اين سبب جري شدن بيشتر آنان خواهد شد كه چنين هم شد. در واقع، دليلش آن بود كه پيش از آن دمكراسي در ايران تجربه نشده بود و اعطاي اين امتيازات دمكرات مآبانه به معناي ضعيف شدن شاه بود (ص 93).
در اين وضعيت بود كه واقعه ميدان ژاله اتفاق افتاد و باز هم دولت امريكا و شخص كارتر كه سخت درگير امضاي پيمان كمپ ديويد ميان مصر و اسرائيل و نيز مذاكرات مربوط به سالت 2 و روابط با چين بودند از مسأله ايران غافل ماندند. شاه كه از اوضاع ايران سخت آسيب روحي ديده بود نياز به حمايت داشت. انور سادات از كارتر خواست تا تلفني با وي گفتگو كرده او را دلگرمي دهد. بهانه صوري قضيه آن بود كه بهترين راه اين است كه دمكراسي در ايران بسط داده شود اما اصل ماجرا حمايت از شاه بود، شاهي كه هيچ كس تصور نمي كرد او بتواند حتي اندكي از اختياراتي كه براي خود قائل است در اختيار ديگري قرار دهد.
پس از گفتگوي تلفني باز هم كاخ سفيد بيانيه اي در دفاع از شاه صادر كرد. در اين بيانيه ضمن اظهار تأسف از ريخته شدن خون افراد بيگناه، ابراز اميدواري شده بود كه هرچه زودتر خشونت ها پايان يابد و اوضاع به حالت عادي برگردد (ص 95). شگفت آن است كه بعدها شاه در خاطراتش صحبت تلفني با كارتر را انكار كرد. گري سيك چنين دفاع مي كند كه ضربه ميدان ژاله چندان بر روح و جسم شاه سنگين بوده است كه وي در حين صحبت با كارتر حيرت زده بوده و بعدا به طور كلي اصل گفتگو را فراموش كرده است. (ص 97).
پارسونز هم كه تعطيلات تابستان را در ايران نبود در اولين ديدارش با شاه از تغيير و تحولاتي كه در جسم و روح شاه رخ داده بود، شگفت زده شده بود. اما اين گزارش هم كسي را در امريكا يا انگليس بيدار نكرد.
در اينجا گري سيك از نخستين ارتباط هايي كه امريكايي ها با گروه امام خميني برقرار كردند سخن گفته است. واسطه يك استاد دانشگاه با نام ريچارد كاتم بود كه كتابي هم در باره ناسيوناليسم در ايران دارد. وي با گري سيك تماس گرفته و با اشاره به دكتر يزدي و نقشي كه وي به عنوان يكي از سازمان دهندگان به مخالفت ها عليه شاه دارد از او خواسته است بداند كه آيا امكان تماس ميان آنان و گفتگو وجود دارد يا نه. دستگاه بوروكراسي امريكا كه همچنان شاه را استوار مي ديد با اين پيشنهاد روي موافقت نشان نداد بلكه اظهار كرد: چنان چه يزدي سخني دارد مي تواند آن را از طريق نامه به اطلاع دولت امريكا برساند (ص 100). البته گري سيك مي نويسد: در ماه هاي بعد، مستقيم و غير مستقيم، تماس هاي بسياري با يزدي برقرار شد. او در اين ديدارها همواره تلاش مي كرد مواضع امام خميني را به گونه اي قابل قبول براي جامعه غرب تعريف و تبيين كند. گري سيك مي افزايد: يزدي و چند تن ديگر از انقلابيون تحصيل كرده در غرب مثل صادق قطب زاده و ابوالحسن بني صدر، به عنوان مفسران آرا و نظرات امام خميني عمل مي كردند. آن ها تلاش مي كردند تا لبه هاي تيز و ناهموار آموزه ي امام خميني را از ميان بردارند و آن را به شكلي جذاب و قابل قبول به گوش دنياي غرب برسانند (ص 100).
منبع:
کتاب همه چيز فرو مي ريزد :نوشته گري سيك : ترجمه علي بختياري زاده : انتشارات مركز اسناد انقلاب اسلامي 1384
سايت كتابخانه تخصصي تاريخ اسلام و ايران
ارسال مقاله توسط کاربر محترم سایت: samsam
ارسال توسط کاربر محترم سایت : samsam
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}