حقيقت غايي در آيين بودا (1)


 

نويسنده: سيد اكبر حسيني




 

چكيده
 

آيين بودا، كه در شرق آسيا جايگاه خاص و ويژه اي دارد، داراي سه فرقه ي مهم و اصلي است. اين فرقه ها با نام هاي مهايانه، تراودا و چرخ الماس يا لامايي شناخته مي شوند.
از سوي ديگر، مباحث الهيات، مخصوصاً نگرش اين عده به حقيقت غايي، موضوعي جذاب و جالب توجه است كه بايد با دقت بيشتري به آن توجه كرد. در اين نوشتار، تلاش بر اين است كه نگرش اين سه مكتب به امر الوهي و حقيقت غايي را بررسي كرده، الحادي بودن تراودا، و همه خدايي و يا شرک آميز بودن مهايانه و چرخ الماس را نشان دهيم.
البته لازم به ذكر است كه فرقه ي لامايي در حقيقت تقريري از فرقه ي مهايانه در اين موضوع شمرده مي شود.
كليد واژه ها: هينه يانه، تراودابوديسم، الحاد، همه خدايي، شرک، بودا.

مقدمه
 

در واكنش به وضعيتي كه در اواخر دوره ي ودايي براي آيين هند به وجود آمد، حركت هاي مختلفي انجام شد كه مي توان آن ها را در دو دسته و دو طيفِ اصلاحي و انقلابي قرار داد. حركت اصلاحي، حركتي بود كه در درون خود اين آيين انجام شد و كوشيد نقاط ضعف آن را برطرف كند. اين نهضت كه از گوشه نشيني گروهي از هندوها در جنگل ها آغاز شد، در نهايت، با انجام تغييراتي شگرف در عرصه ي اعتقادات و نيز اعمال وشعاير آيين هندو، رويكردي دروني و عرفاني به اين آيين داد.(1) تدوين اوپانيشادها كه شاهكار نوشتاري آيين هندو در اين دوران است، هنوز هم در جهان، معنا و مفهومي خاص به اين آيين داده است. اما حركت هاي انقلابي، از اساس، اين آيين را زير سؤال برده و آئين هاي جديدي پي ريختند. آيين هاي بودايي (600-500 سال پيش از ميلاد) توسط بودا، و جينه (2) (حدود 600 سال پيش از ميلاد) توسط مهاويره (3) ثمره ي اين حركت هاي انقلابي اند.(4) در اين نوشتار، تلاش ما بر اين است که با آشنايي اجمالي درباره ي آيين بودا، تا حدودي نظام الهياتي اين آيين را بررسي كنيم . پيش از هر بحثي، به زمينه هاي پيدايش بوديسم اشاره اي كوتاه خواهيم داشت.

زمينه هاي پيدايش آيين بودا
 

«دين جينه، در ميان آن دسته از ادياني كه توسط يک بنيان گذار خاص در هند به وجود آمده اند، قديمي ترين آنها به حساب مي آيد. همچنين، اين دين در خلال چند قرن متوالي، اولين كوشش سازمان يافته اي بود كه زير نظر يک رهبر قدرتمند مذهبي، سعي در رشد و ارتقاي دين هندويي كه قديمي ترين دينِ خودجوش سرزمين هند به شمار مي آمد، داشت. سي و دو سال بعد از اين جينَ، دين بودايي به عنوان حركت اصلاح گرايانه ي ديگري سربرآورد. اين هر دو دين، كه از فروع و مشتقات دين هندويي هستند، نسبت به آداب قرباني كردن حيوانات و تقسيم بندي طبقاتي نظام كاست در دين هندويي، نگرشي آزادمنشانه و مبتني بر عدم خشونت و محبت داشته اند. ليكن نتيجه ي اصلي هر دو حركت اصلاحي و اعتراض آميز، در عوض اصلاح دين هندويي، ايجاد دو دين جديد بود.»(5)
در يک تحليل كامل تر، موارد ذيل از جمله اصلي ترين زمينه هاي به وجود آمدن آيين هاي انقلابي همچون بوديسم و جينه است:
1.وداها، ملاک هندو بودن يا نبودن. نويسنده ي كتاب اديان و مكتب هاي فلسفي هند، به اين نكته اشاره مي كند كه «هندوان نظرات فلسفي خود را به دو گروه ناستيكه (6) و استيكه (7) تقسيم كرده اند. مراد از ناستيكه، اشاره به عقايد و آرايي است كه سنديت آسماني وداها را نمي پذيرد؛ مانند آيين بودايي و كيش جين و چارواكا كه غير متشرع هستند؛ وغرض از استيكه، شش مكتب فلسفي برهمني است كه بدون چون و چرا، حقايق منزل وداها را قبول دارند و از شريعت برهمني پيروي مي كنند و موجوديت خود را قائم بر آن مي دانند».(8) بر اين اساس، افرادي كه وداها را به منزله ي متون آسماني لحاظ نمي كردند، از دين خارج و بدعت گذار معرفي مي شدند و اين مسأله، براي عده ي زيادي مشكل ساز شده بود.
2.تأكيد بسيار بر روي مناسک (قشري گري). در اواخر دوران ودايي و پيش از تدوين اوپانيشادها، به دليل گسترش اعمال و مناسک ديني، و توجه مردم به انجام دقيق اين مناسک و توجه كمتر به محتوا و بنيان هاي معنوي آيين هندو، نوعي قشري گرايي در اين آيين به وجود آمد كه موجب اعتراض و ايجاد آيين هاي اصلاح طلبانه وانقلابي شد. در كتاب اديان و مكتب هاي فلسفي هند، در اين زمينه آمده است كه «آيين قرباني، سرانجام كارش به افراط و تفريط كشيد و آن چنان توسعه يافت كه امور معنوي و فلسفي را تحت الشعاع خود قرار داد. قرباني اسب و غيره كه در آن ايام، ساليان دراز به طول مي انجاميد، خزانه ي پادشاهان هندو را تهي مي ساخت و مانع گسترش فلسفه و انديشه مي شد؛ به طوري كه واكنشي در اين جهت ضروري مي نمود...».(9)
3.حاكميت مطلق براهمن ها. در اين دوران، كنترل آيين به دست براهمن ها افتاده بود؛ يعني، هندويسم به مرحله اي رسيده بود كه حتي حق و ناحق را نيز براهمن ها مشخص مي كردند تا جايي كه مي گفتند: هندو مساوي است با براهمن. زبان سانسكريت كه زبان آيين هندو بود، در اختيار اين طبقه قرار داشت و هر كس مي خواست سانسكريت ياد بگيرد، بايد جزو طبقه براهمن ها باشد و غير از افراد اين طبقه، كسي حق ياد گرفتن اين زبان را نداشت. اين طبقه، تمام آيين ها را در انحصار خود داشتند و خود را مالک تمام وداها مي دانستند و تنها راه بهره گيري از وداها، بهره گرفتن از براهمن ها معرفي مي شد. در اين دوران، حتي انجام مراسم هاي ديني، در اختيار و كنترل اين گروه قرار داشت. از ديگر سو، قواعد طبقاتي اجازه نمي داد كسي از طبقه ي ديگر وارد طبقه براهمن ها شود. اين مطلب براي ساير طبقات، به ويژه كشتريه ها (10) (طبقه ي حاكمان و جنگاوران) گران مي آمد؛ بنابراين، قوي ترين واكنش ها به اين قضيه، در كشتريه ها ديده مي شد. آيين جين و بوديسم، در همين بستر شكل گرفت.

بوديسم(11)
 

بوديسم، آيين منسوب به بوداست. بودا (12) از جهت لغت شناختي، از زبان سانسكريت و پالي، به معناي «روشن شده»، ريشه گرفته است. در زمينه ي اديان هندي، اين واژه براي كسي به كار مي رود كه به بصيرت رسيده و مطالبي براي او با شعله اي كه در درون اوست، آشكار شده است.(13) البته گفتني است كه بودا يک لقب است، نه اسم خاص؛ بنابراين، به هر كسي كه به اين مرحله، يعني مرحله ي روشن شدگي رسيده باشد، قابل اطلاق است. اكنون با توجه به اين نكته، بودا، بنيانگذار بوديسم، در كودكي، «سيدارْتَه» (14) (كسي كه به هدف نهايي اش رسيده) و «گُوتَمَه (15) (از اسامي پاكبازان كهن ودايي) نام داشت. بعد از سنين 35 تا 40 سالگي به «گوتمه شاكياموني» (مرتاض قبيله ي شاكيا) نام گرفت و سرانجام، به او لقب «بودا» دادند و وي را با اين عنوان خواندند. تاريخ تولد او، 563 و وفاتش (16) در حدود 483 پيش از ميلاد رخ داده است. همان گونه كه در آغاز اشاره كرديم، با توجه به آموزه هاي بودا، آيين بوديسم شكل گرفت كه تاكنون، مريدان زيادي در گردا گرد جهان به دور خود گردآورده است.
در اين نوشتار، آنچه مورد نظر ما قرار گرفته، نگرش اين آيين به حقيقت غايي است و اينكه آيا بوديسم در اين باره موضع گرفته است يا خير. شايسته است با توجه به اختلاف ديدگاهي كه ميان نگرش ها و مكاتب بودايي درباره ي حقيقت غايي وجود دارد، نخست اشاره اي كوتاه به تنوع اين آيين داشته باشيم و سپس، با دقت بيشتري، حقيقت غايي را بررسي كنيم.

تحولات مهم آيين بودا و شكل گيري فرقه هاي بودايي
 

پس از مرگ بودا، بنابه قول مشهور، در سال 483 ق.م بوداييانِ نخستين، اولين شوراي آيين بودا را تشكيل دادند و با اين كار درصدد برآمدند تا اين آيين را از متلاشي شدن محفوظ دارند. در سال 338 ق.م دومين شوراي بودايي نيز شكل گرفت و در آن شورا مقرر شد متون پالي (تري پيتاكه)، كه آموزه هاي اصلي بودايي و متن مقدس اين آيين است، تدوين شود. در سال 247 ق.م. سومين شوراي بودايي برپا شد. در اين شورا، نخستين نشانه هاي اختلاف در آيين بودا به صورت رسمي آشكار شد و به دنبال آن، بين سال هاي 200-180 ق.م مكتب مَهايانه (17) (چرخ بزرگ) ظهور يافت. البته بين سال هاي 200 ق.م تا 200 ميلادي، تدوين لوتوس سوتره ها و ساير متون مهايانه به درازا انجاميد و مكتب مهايانه افزون بر متون پالي، متون خاص خودش را يافت. در حدود 700 م آيين بودا، به ويژه با تقريري مبتني بر نگرش مهايانه، در سرزمين تبت راه يافت كه با عنوان فرقه ي لامايي (18) شهرت يافت.(19)
با اين توضيحات، روشن است كه آيين بودا داراي سه فرقه ي مهم است: فرقه ي كهن (كه اغلب، خود را تراواد 21 معرفي مي كنند)، مهايانه بوديسم و لاماييسم. اكنون براي بررسي نگرش اين فرقه هاي سه گانه ي بودايي به حقيقت غايي، ضروري است جداگانه به هر يک از آنها توجه كنيم و به ارزيابي موضوع از منظر هر كدام بپردازيم. اما در همين فرصت، يادآور مي شويم كه به دليل نزديكي دو فرقه ي مهايانه و لامايي، از بررسي فرقه ي لامايي پرهيز مي كنيم.

پی نوشت ها :
 

1.ر.ک : داريوش شايگان، اديان و مكتب هاي فلسفي هند، ص 90-92.
2.Jainism.
3. Mahavira, 599-527.B.c.
4.ر.ک : رابرت ا. هيوم، اديان زنده جهان، ترجمه ي دكترعبدالرحيم گواهي، ص 79-83.
5.رابرت ا.هيوم، اديان زنده جهان، ص 79-80.
6.Nastika.
7.Astika.
8.داريوش شايگان، اديان و مكتب هاي فلسفي هند، ص 20.
9.داريوش شايگان، اديان و مكتب هاي فلسفي هند، ص 86-87.
10.Kshatriyas.
11.Buddhism.
12.Buddha.
13.James M .Kittelson, "Buddha", in: The Encyclopedia of Religion, ed.By: Mircea Eliade, Macmillan Publishing Company, New York, 1987, Vol.2, p319.
14.Siddharta.
15.Gautama.
16.Parinirvana.
17.Mahayana.
18.Lamaism.
19.ر.ک: ريچارد بوش وديگران، اديان در جهان امروز (جهان مذهبي)، ترجمه ي دكتر عبدالرحيم گواهي، ص 452.
 

منبع: فصلنامه علمي - تخصصي معرفت اديان شماره 1