ابراهيم (عليه السلام) و خاندانش در تورات و قرآن (1)
ابراهيم (عليه السلام) و خاندانش در تورات و قرآن (1)
چكيده:
كليد واژه ها: ابراهيم، آل ابراهيم، موسي، تورات، قرآن.
مقدمه
دين يهود ديني توحيدي، مبتني بر تورات، شريعت محور وداراي آموزه هاي اخلاقي بسيار است. يهوديان در عقايد، احكام و اخلاق، تابع حضرت موسي، كتاب مقدس و انبياي بني اسرائيل هستند. دين يهود از كتاب مقدس عبراني پديد آمد. در اين دين، خدا از طريق نماز، مراسم ديني و خواندن كتاب مقدس عبادت مي شود.(1) وجه تمايز دين يهوديت از مسيحيت و اسلام، تمركز آن بر قوميت و مليت آن است.(2) در يهوديت، مليت و نژاد با دين در هم آميخته است. ماهيت مليت يهودي، تا حدي در مطالعات تطبيقي روشن مي شود. چنين تناسبي از مليت و دين را در برخي از اشكال مسيحيت مانند ارامنه يا كليساي قبطي نيز مي توان يافت. همچنين واژه ي «امت» در اسلام به منزله ي يک مجموعه از قوانين ديني، در اوايل ظهور اسلام فقط بر عرب ها اطلاق مي شد. در تمام اين موارد، تركيب دين و مليت برجسته است؛ گر چه در يهوديت تأكيد بر نژاد پررنگ تر است.(3) در سراسر تاريخ يهود، اعتقاد به خداي واحد عادل وجود دارد. مظهر اين اعتقاد كتاب مقدّس يهوديان (تنخ يا همان عهد عتيق نزد مسيحيان) مي باشد. كتاب مقدس يهوديان يک سند كامل و متن متقن تاريخ براي آن قوم است كه مورخان عبري آن را نگاشته اند و آغاز آن به حدود قرن هشتم قبل از ميلاد بر مي گردد. اين كتاب از پيدايش جهان و انسان تا سرگذشت حضرت ابراهيم عليه السلام و فرزندان ايشان، تا زمان حضرت موسي عليه السلام و تاريخ بني اسرائيل، همه را بيان مي كند. كتاب مقدس، تنها منبعي است كه زندگي و عملكرد آبا (حضرت ابراهيم عليه السلام و فرزندان ايشان) را ذكر مي كند و سنت هاي آنان را بر مي شمرد.(4) بسياري به حجيت كتاب مقدس اشكال كرده اند و نوشته هاي آن را حجت، قابل ارزيابي و قابل تطبيق با حوادث واقع شده نمي دانند (5)، اما عموم يهوديان و مسيحيان كتاب مقدس را كاملاً صحيح و موثّق مي دانند و حتّي اكتشافات باستان شناسي در فلسطين را مؤيدي براي تاريخ خود مي دانند. ما در اين مقاله به دنبال بررسي شخصيت حضرت ابراهيم عليه السلام و فرزندان ايشان در قرآن و تورات هستيم كه در دو موضوع حضرت ابراهيم تا حضرت موسي (آبا و مشايخ) و حضرت موسي، آن را بررسي مي كنيم. محور تحليل ما مباحث تورات است و به سبب آشنايي ما با ديدگاه قرآن، كمتر به آن پرداخته ايم.
$1.حضرت ابراهيم حضرت موسي عليهما السلام(6)
فهم دقيق فاصله ي زماني ميان حضرت ابراهيم تا حضرت موسي ـ كه به دوره ي آبا و مشايخ معروف است ـ كمك شاياني به درک شخصيت حضرت ابراهيم عليه السلام و فرزندان ايشان و همچنين تاريخ و عقايد يهوديت مي كند. ريشه انديشه ي قوم برگزيده ومالكيت ارض موعود را كه همواره در ذهن يهود وجود داشت، در زمان ابراهيم و اسحاق بايد جست و جو كرد. مراد از آبا، شخصيت هاي مهم قبل از حضرت موسي مانند ابراهيم، اسحاق، يعقوب و بني اسرائيل است؛ گرچه برخي آدم و نوح را نيز جزو آبا دانسته اند.(7)
ريشه ي آبا را بايد در بين النهرين جست و جو كرد كه عده اي به كنعان مهاجرت مي كنند و بعدها تمام رسوم ديني و اجتماعي قوم عبراني، تحت تأثير آنان قرار مي گيرد. آيا به راستي اين حوادث از نظر تاريخي صحت دارند؟ منابع قابل دسترس تاريخي، مشكل به اين پرسش، پاسخ مي دهند.(8) يهوديان و مسيحيان كتاب مقدس را داراي اعتبار كافي براي اين امر مي دانند و دوره ي آبا را جزئي از تاريخ صحيح خود مي انگارند. مسلمانان نيز به پيروي از قرآن، حضرت ابراهيم و فرزندان ايشان را از شخصيت هاي تاريخي مي دانند كه سرآغاز حركتي ديني در جهان بودند.
أ. ابراهيم عليه السلام
1. در تورات
به عقيده تورات، حضرت ابراهيم عليه السلام حدود 2000 سال قبل از ميلاد (4000 سال قبل) در شهر اور (12) (در ساحل فرات و در جنوب عراق فعلي) متولّد شد. نامش در ابتدا ابرام (پدر بلند مرتبه) بود و خداوند در 99 سالگي به سبب بشارت به فرزند، نام ابراهيم (پدر اقوام) را بر او نهاد.(13) به علت جنگ هاي متعدد در سرزمين بين النهرين، اقوام مختلف از آنجا به سرزمين كنعان مهاجرت كردند. به نقل سِفْر پيدايش، ابراهيم عليه السلام به همراه پدرش تارح، همسر و برادرزاده اش لوط به سمت سرزمين كنعان (فلسطين امروزي) مهاجرت كردند، ولي به علت انصراف از ادامه راه، در شهر حرّان (در جنوب تركيه امروزي و در مرز سوريه) سكونت گزيدند.(14) اين مهاجرت بخشي از مهاجرت ساميان غربي در آن دوره بود كه در آن ساميان توانستند محلي براي زندگي خود و چراگاهي براي حيوانات خود پيدا كنند و همين سبب بقاي آن قوم شد.(15)
سفر پيدايش، از باب يازدهم آيه ي سي ام به بعد، به نقل داستان مهاجرت و زندگي حضرت ابراهيم عليه السلام مي پردازد. لازم به ذكر است كه حضرت ابراهيم عليه السلام شخصيتي تاريخي ومسلّم است كه شيخ و زعيم قبيله ي خود (عبرانيان) بود. همچنين عشيره و طايفةه ي او نيز برجسته و شاخص بودند و بعدها روايات متعددي از ابراهيم عليه السلام نقل كردند.(16)
بنابر نقل تاريخ يهودي، تارح بت پرست بود، اما ابراهيم عليه السلام به خداي واحد و محافظ كل معتقد بود و او را اِلْ شَدَه يا «ال شداي» يعني خداي قادر متعال ناميد. او با «ال شداي» آشنا شد و با او عهد بست و وعده ي كنعان را براي ذريه ي خود از او گرفت.(17) او در حرّان اين خدا را به همه معرفي كرد و خدايان قديم و ارواح معبودهاي اجدادي را رها كرد و به مبارزه با شرک و بت پرستي پرداخت. تمايلات يكتاپرستانه، قبل از ابراهيم نيز وجود داشت، اما يكتاپرستي ابراهيم برتر و متمايز از آنان بود. خداي ابراهيم آفريننده ي زمين و آسمان بود و محدود در منطقه اي خاص نبود. خداي ابراهيم، خداي اخلاقي بود كه به پرهيزكاري دعوت مي كرد.(18) گر چه اغلب مؤمنان اديان ابراهيمي معتقدند ابراهيم خود را پيامبر خدا مي دانست، برخي بدون توجه به نبوت حضرت ابراهيم عليه السلام مي گويند: «اينكه چگونه ابراهيم اين خدا را يافت، در تاريخ مشخص نيست. شايد از راه عقل نظري و شايد هم از راه اشراق دروني و تجربه ي عرفاني به آن رسيده باشد».(19)
سفر پيدايشِ تورات مي گويد:
ابراهيم عليه السلام تا 75 سالگي در حرّان ماند و در 75 سالگي به امر خداوند از حرّان به كنعان رفت و همسرش ساره و برادرزاده اش لوط و برخي از مردم حرّان را نيز با خود برد و در آنجا در شرق بيت ئيل خيمه زدند و سرانجام در حبرون (الخليل) ساكن شدند. در آنجا ابراهيم مكاشفه اي را تجربه كرد كه آنچه را از همان آغاز پيش گويي كرده بود مبني بر اينكه رهايي او از اور، ناشي از اراده ي خدا و در راستاي هدف مشخصي بود، تأييد مي كرد.(20) او در همان الخليل از دنيا رفت. او حضرت لوط عليه السلام را به شهر سدوم فرستاد و مردم سدوم به سبب بي توجهي به پيام لوط، گرفتار عذاب الهي شدند. در اينكه خداي ابراهيم همان خداي موسي بود يا نه، بحث است. برخي معتقدند خداي ابراهيم همان يهوه است كه القاب متعددي داشته است؛ مانند: ال عليون، ال شدّاي، ال بت ال، و يهوه نامي بود كه در زمان موسي مطرح شد؛ و گرنه تمام اين موارد اشاره به ديني توحيدي و خدايي بسيط دارد.(21)
تورات معتقد است چون ابراهيم عليه السلام با تكيه بر الهام خداوند به كنعان رفت و به دستورهاي الهي گوش فرا داد، از اين روي، خداوند نيز او را دوست خود برگزيد. همچنين تورات مي گويد: «خداوند متعال در كنعان با حضرت ابراهيم عليه السلام عهد بست كه از نيل تا فرات به فرزندان او كه از نسل اسحاق پديد مي آيند ، عطا كند و نماد اين پيمان نيز ختنة پسران در هفتة اول تولد بود(22) و به سبب همين عهد بود كه اواز ابرام به ابراهيم تغيير نام يافت»(23) اين وعده بعدها در غالب امت برگزيدة خدا و يك ميثاق قومي ـ جهاني از طريق سنت ختنه در بني اسرائيل به منصة ظهور رسيد.(24)
برخي معتقدند اين آيين كه در آغاز به منزله ي نشانه ي طهارت و عبادت خداوند انجام مي گرفت، زمينه را براي همه ي بيگانگي كه مي خواستند با انجام دادن سنت ختنه به امت ابراهيمي بپيوندند، فراهم مي ساخت. افزون بر اين، به منظور تأكيد بر عنصر جهاني در اين آيينِ قومي، نام بنيانگذار قوم، ابرام، پس از ختنه، به ابراهيم (پدر امت ها) تغيير يافت ؛ يعني وعده هاي مذكور در عهد، شامل كساني كه از ذريه ي ابراهيم هم نبودند، مي شد و همه ي اقوامِ زمين را كه بايد در او و ذريه ي او بركت مي يافتند، در بر مي گرفت.(25)
عهد خدا نقش بسيار مهمي در تجربه ي ابراهيم داشت. پس از وعده ي نخستينِ خدا به ابراهيم و اطاعت او، مكاشفات پياپي خدا بر او نازل گرديد. با وسيع تر شدن دامنه ي اين وعده از جانب خدا، ابراهيم ايماني را به كار بست كه برايش عدالت به شمار مي آيد. اعطاي نيل تا فرات، وعده ي فرزند، ختنه و قرباني فرزند همه در چارچوب آن عهد الهي و تبعيت ابراهيم است.(26)
همچنين تورات داستان قحطي و سفر ابراهيم به مصر، بازگشت به كنعان، ازدواج با هاجر، تولد اسماعيل و اسحاق در پيري، كوچ دادن اسماعيل و مادرش هاجر به فاران و وفات او را نيز بيان مي كند و اينها نشانه ي عظمت اين پيامبر الهي است.
2. در قرآن
بسياري ازداستان هايي كه درباره ي حضرت ابراهيم در تورات آمده، در قرآن نيز موجود است؛ البته با اين تفاوت كه قرآن ابراهيم را از دروغ و پليدي ها پاك مي داند و در همه ي موارد براي ابراهيم مقام عصمت قائل است و بر اساس آن به نقل سرگذشت ابراهيم مي پردازد.
نكته ي اساسي در مورد حضرت ابراهيم، اختلاف قرآن و تورات در دو مورد است؛ يكي جريان بت شكني حضرت ابراهيم عليه السلام است. در قرآن به تفصيل داستان بت شكني و اعتراض به پرستش غير خدا و سرانجام به آتش افكنده شدن و گلستان شدن آتش بر ابراهيم بيان شده است (28)، ولي تورات در اين باره ساكت است. دوم موضوع بناي كعبه است كه حضرت ابراهيم عليه السلام به كمک اسماعيل عليه السلام آن را بنا كرد (29) و چون اسماعيل را خداوند در پيري به او عطا كرد، پس بناي كعبه بايد در اواخر عمر شريف آن حضرت باشد كه قرآن به تفصيل به آن پرداخته، ولي در تورات از آن ذكري نشده است.
شايد دليل آن اين باشد كه تورات فقط به وقايعِ اتفاق افتاده در كنعان مي پردازد و از وقايعي كه در بين النهرين قبل از مهاجرت ابراهيم به كنعان و همچنين وقايعي كه پس از خروج از كنعان و ورود به حجاز اتفاق افتاده، چيزي نمي گويد. شايد دليل اين امر، اين است كه يهوديان و مسيحيان معتقدند مكاني كه هاجر واسماعيل به آنجا كوچ داده شدند، در فاران در شمال شرقي سينا و جنوب فلسطين است؛ زيرا براي آنان همين كه هاجر و اسماعيل از فلسطين خارج شدند، كافي بود و بيش از آن اهميت نداشت؛ اما مسلمانان آن مكان را در امتداد اين مسير و در شرق حجاز يعني مكه مي دانند.
از منظر قرآن، ابراهيم حنيف ومسلمان است.(30) در توضيح اين مطلب بايد گفت شريعت انبيا با هم تفاوت دارد، اما دين نزد همه ي آنان يكي است. ما ديني به نام نوحيت، ابراهيميت، موسويت، عيسويت و يا محمديت نداريم و بر اساس تصريح قرآن «الدِّينَ عِنْدَ اللهِ الْإسْلامُ»، دين از آدم تا خاتم و از خاتم تا قيامت فقط يک دين است و آن اسلام و تسليم شدن در برابر خدا بر سه اصل توحيد، نبوت و معاد استوار است. به مقتضاي رشد جامعه انساني و مدني شدن انسان، قانون ها و شريعت اين دين توسط انبيا كامل مي شود تا زمان نبي اكرم صلي الله عليه و آله كه جامعه ي بشري به بلوغ اجتماعي رسيد و شريعت خداوند كامل شد و اسلام، نام رسميِ دين خدا شد. انبيا و مؤمنان از آدم تا خاتم، همه مسلمان (يعني تسليم حق) بودند و اين معناي لغوي، در زمان نبي اكرم صلي الله عليه و آله و پس از واقعه ي غدير، به معناي اصطلاحي تبديل شد و نام دين خدا شد.(31) اشاره ي قرآن به اينكه حضرت ابراهيم حنيف و مسلمان بود، به همين دليل بوده است.
پي نوشت ها :
1.Robert Goldenberg, The Origins of Judaism: From Canaan to the Rise of Islam, p.5.
2.Louis Jacobs, The Jewish Religion: A Companion, p.2.
3.Robert M. Seltzer, "Jewish People" in The Encyclopedia of Religion, Vol. 8, p.30-31.
4.Haim Hillel Ben Sasson, "History" in Encyclopedia Judaica, Vol. 8, P 572 / and see: Cecil
Roth, A History of The Jews: From Earliest Times Through the Six Day War.
5.Robert Goldenberg, The Origins Of Judaism: From Canaan To The Rise of Islam, p.9.
6.ر.ک: كتاب مقدس (سفر پيدايش و اوايل سفر خروج)
ـ ايزيدور اپستاين، يهوديت: بررسي تاريخي، ترجمه ي بهزاد سالكي، ص 3-10.
ـ ساموئل شولتز، عهد عتيق سخن مي گويد، ترجمه ي مهرداد فاتحي، ص 25-34.
ـ ابا ابان، قوم من: تاريخ بني اسرائيل، ترجمه ي نعمت الله شكيب اصفهاني، ص 8-16.
ـ جان ناس، تاريخ جامع اديان، ترجمه ي حکمت ص 488-491.
ـ محمد خليفه حسن احمد، تاريخ الديانه اليهوديه، ص 193-195.
ـ عبدالوهاب المسيري، دايرة المعارف يهود، يهوديت و صهيونيسم، ج4 ، ص 138-146.
-Haim Hillel Ben Sasson, "History" in Encyclopedia Judaica, Vol. 8, p.571- 574.
-Abraham Malamat, "Origins and Formative period" in A History of the Jewish People,
p.28-42.
7.محمد خليفه حسن احمد، تاريخ الديانه اليهوديه، ص 193.
8.Abraham Malamat, "Origins and Formative period" in A History of the Jewish People,
p.28.
9.Hans Kung, Judaism: Between Yesterday and Tomorrow, p.9.
10.پيدايش 5 : 1-33 نسب نوح تا آدم و 11 : 10-42 نسب ابراهيم تا سام بن نوح.
11. Haim Hillel Ben Sasson, "History" in Encyclopedia Judaica, Vol. 8, p.573
12.شهر اور (Ur) با جمعيتي حدود 500000نفر كه به كشاورزي، ساخت مصنوعات دستي و تجارت اشتغال داشتند، پايتخت امپراتوري سومر بود. اين شهر در 1960 ق.م به دست عيلامي ها نابود شد.(ايزيدور اپستاين، يهوديت: بررسي تاريخي، ترجمه ي بهزاد سالكي ، ص 5)
13.ر.ک: كتاب مقدس (سفر پيدايش 17 :1 به بعد).
14.آنان ابتدا در حران سكونت داشتند، كه احتمال دارد ابراهيم نيز در آنجا متولد شده باشد. آنان به سبب رونق و شكوفايي اور بدانجا مهاجرت كردند كه پس از وقوع جنگ و ناآرامي در بين النهرين و اور به حران بازگشتند. تارح در حران وفات يافت و ابراهيم سرپرستي خانواده را بر عهده گرفت.(ايزيدور اپستاين، يهوديت: بررسي تاريخي، ص 4و5)
15. Ben Sasson, Haim Hillel, "History" in Encyclopedia Judaica, Vol. 8, p.573.
16.جان ناس باير، تاريخ جامع اديان، ترجمه ي علي اصغر حكمت، ص 23.
17. Hans Kung, Judaism: Between Yesterday and Tomorrow, P.6.
18.ايزيدور اپستاين، يهوديت: بررسي تاريخي، ص 5.
19.همان، ص 6.
20.همان، ص 7.
21.محمد خليفه حسن احمد، تاريخ الديانه اليهوديه، ص 193.
22. Robert Goldenberg, The Origins of Judaism: From Canaan to the Rise of Islam, p. 10.
23.پيدايش 15 : 19 و 17: 19-21؛ بر همين اساس بني اسرائيل و هم اكنون يهوديان معتقدند نيل تا فرات ارض موعود آنان و متعلق به آنان است. از اين رو در پرچم رژيم صهيونيستي دو خط آبي وجود دارد كه نمايانگر رود نيل تا فرات است كه در مركز آن ستاره داود است كه نماد بازگشت قدرت به يهوديان است.
24.ايزيدور اپستاين، يهوديت: بررسي تاريخي، ص 7.
25.همان، ص 8.
26.ساموئل شولتز، عهد عتيق سخن مي گويد، ص27.
27.انعام :74.
28.ر.ک: انبياء و صافات.
29.بقره :127.
30.بقره ، 135/ آل عمران :67/ آل عمران 95.
31.مائده :3.
/ج
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}