شكوفايي حقوق شهروندي در عصر ظهور (2)


 

نويسنده:عبدالرحيم سليماني




 

بخش دوم: حقوق شهروندى در عصر ماقبل‏ظهور
 

مهم‏ترين مانع تحقق حقوق شهروندى حاكمان ظالم و ستمگر هستند. آنها هرچه را كه مخالف تداوم سلطه خود بدانند از بين مى‏برند. حقوق انسانها تا زمانى برايشان محترم است كه در تعارض با هوى و هوس‏ها و فزون‏طلبى‏هاى آنها نباشد.
پيامبراكرم‏ صلى الله عليه وآله درباره حقوق شهروندى در عرصه قضايى و امنيت اجتماعى، از حاكمان ستمگرى ياد مى‏كند كه با قتل و تهديد هر مخالفتى را سركوب مى‏كنند؛
وَيْحَ هذِهِ الْأُمَّةِ مِنْ مُلُوكٍ جَبابِرَةٍ كَيْفَ يَقْتُلُونَ وَ يُخيفوُنَ الْمُطيعينَ إلَّا مَن أَظْهَرَ طاعَتَهُمْ،(26)
اميران سفيهى كه سنّت پيامبر صلى الله عليه وآله را رها مى‏كنند؛
لايَهْدُونَ بِهَدْيى وَ لايَسْتَنُّونَ بِسُنَّتى،(27)
اقتصاد و ارزاق مردم را در اختيار مى‏گيرند، دروغ مى‏گويند و مردم را مجبور مى‏كنند كه اعمال زشت آنها را حَسَن بخوانند و دروغ آنها را حقيقت بدانند؛
يَمْلِكُونَ اَرْزاقَكُم ، يُحَدِّثُونَكُمْ فَيَكْذِبُونَكُمْ ، وَ يَعْلَمُونَ وَ يُسيئُونَ الْعَمَل ، لا يَرْضَوْنَ مِنْكُمْ حَتَّى تُحَسِّنُوا قَبيحَهُمْ وَ تُصَدِّقُوا كِذْبَهُمْ،(28)
از كتاب خدا فاصله گرفته‏اند، اطاعت از آنها موجب گمراهى است و مخالفت با آنها موجب كشته شدن است؛
اَلا اِنَّ الْكِتابَ وَ السُّلطانَ سَيَفْتَرِقانِ.... فَاِنْ اَطَعْتُمُوهُمْ اَضَلُّوكُمْ وَ اِنْ عَصَيْتُمُوهُمْ قَتَلُوكُمْ،(29)
اين حاكمان گمراه كننده از گرسنگى كشنده‏تر و دشمن مهلك و حتى از فتنه دجّال بدترند؛
لَسْتُ اَخافُ عَلى أُمَّتى جُوعاً يَقْتُلُهُمْ وَ لا عَدُوّاً يَجْتاحُهُمْ وَ لكِنّى اَخافُ عَلى اُمَّتى أَئِمَّةً مُضِلّينَ، و... اَخْوَفُ عَلَيْكُمْ مِنَ الدَّجَّالِ، الاَئِمَّةُ الْمُضِلُّونَ،(30)
بدترينِ امّت‏اند كه مسلمين را دچار عذابى سخت مى‏كنند ، امير آنها دروغگو ، وزيران وى فاجر ، و افراد مورد اعتمادشان خائن هستند؛
أُمَراءُ كَذَبَة وَ وُزَراءُ فَجَرة وَ أُمَناءُ خَوَنَة ، (31) يُسَلِّطُ عَلَيْهِمْ شِرارَهُمْ فَيَسُومُونَهُمْ سُوءَ الْعَذابِ، يُذَبِحُّونَ أبناءَهُمْ وَ يَسْتَحْيُونَ نِساءَهُمْ،(32)
حاجب و دربان و محافظان آنها زياد مى‏شود و زنان در امر حكومت نفوذ پيدا مى‏كنند، و حاكمان ، فاسق و رذل‏اند؛
اِذا كَثُرَتِ الشُّرَطُ وَ مُلِكَتِ الْأماءُ.... وَ سادَ الْقَبيلَةُ فاسِقُهُمْ وَ كانَ زَعيمُ الْقَوْمِ أَرْذَلَهُمْ.(33)
نتيجه حكومت چنين حاكمانى چيست؟ فساد روى زمين و گسترش آن در ميان امّت ، سلب آزادى ، ريختن خون و مصادره اموال به ناحق؛
تَكُونُ مُلْكاً جَبْرِيَّةً، وفساداً فى الأرض.... عُتُوّاً وَ جَبْرِيّةً وَ فَساداً فِى الْاُمَّةِ، ثُمَّ تَكُونُ بَزْبَزِيّاً قَطْعَ سَبيلٍ وَ سَفْكَ دِماءٍ وَ اَخْذَ أَمْوالٍ بِغَيْرِ حَقِّها،(34)
قوانين اختصاصى براى خود وضع مى‏كنند؛
يَقْضُونَ لِأَنْفُسِهِمْ ما لا يَقْضُونَ لَكُمْ، (35)
دين مردم را با مال مى‏خرند؛
يَبيعُ اَقْوامٌ خَلاقَهُمْ وَدينَهُمْ بِعَرَضٍ مِنَ الدُّنيا، (36)
ظلم و فتنه آنها چنان فراگير مى‏شود كه پناهگاهى براى فرار از ظلم آنها پيدا نمى‏شود؛
لا يَجِدُ الرَّجُلُ مَلْجَأً يَلْجَأُ اِلَيْهِ مِنَ الظُّلْمِ،(37)
و در هر خانه‏اى ترس و حزن وارد مى‏شود؛
تُمْلَأُ الْأَرْضُ ظُلْماً وَ جَوْراً حَتَّى يَدْخُلَ كُلَّ بَيْتٍ خَوْفٌ وَ حُزْنٌ.(38)
در اين اوضاع فتنه‏هاى متعدد و متوالى - يكى از ديگرى بدتر - بر امت اسلامى وارد مى‏آيد، به طورى كه برخى صبح مؤمن‏اند، و شب كافر مى‏شوند؛
سَتَكُونُ فِتَنٌ يُصْبِحُ الرَّجُلُ فيها مُؤْمِناً وَ يُميسى كافِراً × يَخْرُجُ عَلى حينِ اخْتِلافٍ مِنَ النَّاسِ وَ زِلْزالٍ شَديدٍ × تَكُونُ اَرْبَعُ فِتَنٍ: الاُولى يُسْتَحَلُّ فيهَا الدَّمُّ ، وَ الثَّانِيَةُ يُسْتَعَلُّ فيهَا الدَّمُ وَ الْمالُ ، وَ الثَّالِثَةُ يُسْتَعَلُّ فيهَا الدَّمُ وَ الْمالُ وَ الْفَرْجُ ، و الْرَّابِعَةُ الدَّجَّالُ.(39)
اين فتنه‏ها از هر گوشه‏اى سر برمى‏آورند و منجر به هرج و مرج مى‏شوند؛
سَتَكُونُ فِتْنَةٌ لا يَهْدَأُ مِنْها جانِبٌ اِلَّا جاشِ مِنْها جانِبٌ × يَكْثُرُ فيهَا الْهَرْجُ ،(40)
به طورى كه حكومت‏ها دوام نمى‏يابند و اى بسا حكومتى در آغاز روز ، روى كار مى‏آيد و با كشتار در آخر روز بر كنار و سرنگون مى‏شود؛
اِمارَةٌ مِنَ النَّهارِ وَ قَتْلٌ وَ خَلْعٌ مِنَ آخِرِ النَّهارِ.(41)
با ملاحظه اين وضعيت كشورهاى كفر از شرق و غرب همچون درندگان گرسنه به قصد غارت مسلمانان به سرزمين‏هاى اسلامى هجوم مى‏آورند و حاكميت را بدست مى‏گيرند ، نه به صغير رحم مى‏كنند و نه حرمت پيران را نگه مى‏دارند؛
يُوشَك أنْ تَداعَى الأُمَمُ مِنْ كُلُّ افقٍ كَما تَداعى الاَكَلَةُ على قَصْعَيَتها(42) × يُؤْتى شَيْىٌ مِنَ الْمَشْرِقِ وَ شَيْىٌ مِنَ الْمَغْرِبِ يَلُونُ اُمَّتى فَالْوَيْلُ لِضُعَفاءِ اُمَّتى مِنْهُمْ وَ الْوَيْلُ لَهُمْ مِنَ اللَّهِ ، لا يَرْحَمُونَ صَغيراً وَ لا يُوَقِّروُنَ كَبيراً،(43)
و مشركان، مسلمانان را به استخدام خود درآورده و در شهرها مى‏فروشند و كسى بر اين امر دل گير نمى‏شود، نه نيكان و نه بدان؛
وَ يَسْتَخْدِمُ الْمُشْرِكُونُ الْمُسْلِمينَ وَ يَبيعُونَهُمْ فِى الْأَمْصارِ، لا يَتَحاشى لِذلِكَ بَرٌّ وَ لا فاجِرٌ.(44)
در چنين جامعه‏اى زمينه براى رشد علم و فرهنگ باقى نمى‏ماند و جامعه دچار ركود ، توقف و بلكه زوال علم مى‏شود؛
ايّامٌ يَزوُلُ فيهَا الْعِلْمُ وَ يَظْهُرُ فيهَا الْجَهْلُ، × لاتَقُومُ السَّاعَةُ حَتَّى يُقْبِضُ الْعِلْمُ × وَيَنْقُصُ الْعِلْمُ.(45)
جامعه ماقبل عصر ظهور در زمينه حقوق مالى شهروندان نيز وضعيتى بهتر از عرصه امنيتى و اجتماعى - فرهنگى ندارد. نظام اجتماعى فاسد علاوه بر آثار طبيعى مخربى همچون اختلاف طبقاتى و ازدياد فقر ، بدليل تعطيل حدود الهى و شيوع گناهان، سبب ابتلاء به قهر الهى و امساك رحمت از ناحيه خداوند نيز مى‏شود.
در آن عصر ربا فراگير مى‏شود و همگان به نوعى - مستقيم يا غير مستقيم - به آن مبتلا مى‏شوند؛
يَأْتى عَلَى النَّاسِ زَمانٌ يَأْكُلُونَ فيهِ الرِّبا، قال: قيل له الناس كلّهم؟ قال: مَنْ لَمْ يَأْكُلْهُ مِنْهُمْ قالَ مِنْ غُبارِهِ،(46)
و فقر و نيازمندى در جامعه شدت پيدا مى‏كند؛
اِذَا اشْتَدَّتِ الْحاجَةُ وَ الْفاقَةُ.(47)
مردم از روى فقر و نياز شديد، از بخشش سلطان كه در ازاء فروش دين خودشان به آنها عطا مى‏كند نمى‏گذرند؛
خُذُوا الْعَطاءَ مادامَ عَطاءً، فَاِذا رِشْوَةً عَلَى الدّينِ فَلا تَأْخُذُوهُ وَ لَسْتُمْ بِتارِكيهِ ، يَمْنَعُكُمُ الْفَقْرُ وَ الْحاجَةُ.(48)
حاكمان ستمگر ارزاق مردم و شريان اقتصادى جامعه را در اختيار مى‏گيرند؛
اَئِمَّةٌ يَمْلِكُونَ اَرْزاقَكُمْ،(49)
اموال و درآمد مردم را مال خود مى‏دانند؛
لَيَسْتَأْثِروُنَ أَنْفُسَهُمْ بِفَيْئِهِمْ،(50)
شخص معترض به اين امر را مى‏كشند و آن كس كه از ترس جان سكوت كند مالش و حقوقش را به غارت مى‏برند؛
يَليهِمُ اَقْوامٌ اِنْ تَكَلَّمُوا قَتَلُوهُمْ وَ اِنْ سَكَتُوا اسْتَباحُوا حَقَّهُمْ.(51)
مسلمانان بدليل وضعيت اسفناك معيشت تن به بردگى و بندگى مى‏دهند و توسط مشركان به خدمت گرفته شده و در شهرها خريد و فروش مى‏شوند؛
يُباعُ الاَحْرارُ لِلْجَهِدْ الَّذى يَحِلُّ بِهِمْ يُقِرُّونَ بِالْعُبُودِيَّةِ، اَلرِّجالُ وَ النسَّاءُ ، وَ يَسْتَخْدِمُ الْمُشْرِكُونَ الْمُسْلِمينَ وَ يَبيعُونَهُمْ فِى الاَمْصارِ.(52)
كفار رودهاى پنجگانه سيحون و جيحون و دجله و فرات و نيل را تصاحب مى‏كنند؛
لا يَظْهَرُ حَتَّى يَمْلِكَ الْكُفَّارُ الْخَمْسَةَ الاَنْهُرَ... وَ هِى سَيْحُونَ وَ جَيْحُونَ وَ الْفُراتانِ وَ نيلُ مِصْرٍ.(53)
از طرفى رحمت خداوند هم، از چنين جامعه‏اى دريغ مى‏شود؛
اِبْتَلاهُمُ اللَّهُ بِأَرْبَعِ خِصالٍ: جَوْرٍ مِنَ السُّلْطانِ ، وَ قَحْطٍ مِنَ الزَّمانِ.(54)
خداوند باران رحمتش را از آنها دريغ مى‏كند و آن را در غير وقت مفيدش نازل مى‏كند؛
يُحَرِّمُهُمُ اللَّهُ قَطْرَالسَّماءِ فى اَوانِهِ وَ يُنْزِلُهُ فِى غَيْرِ أَوانِه.(55)
نيكان آنها دعا كرده و رحمت الهى را طلب مى‏كنند اما اجابت نمى‏شود؛
فَيَدْعُوا خِيارُهُمْ فَلا يُسْتَجابُ لَهُمْ.(56)
در جامعه‏اى كه آلوده به انواع رذايل اخلاقى است نمى‏توان توقع داشت كه مكارم اخلاقى در انسانها به فعليت برسد. غالب انسانها به شدت از فرهنگ حاكم بر محيط اجتماعى خود تاثير مى‏پذيرند. حكمت وجوب امر به معروف و نهى از منكر و تأكيد فراوان بر آن در فرهنگ اسلامى به همين دليل است تا حق حيات طيّبه براى انسانها را تضمين كرده و مانع از تضييع اين حقّ مهمّ شهروندان جامعه اسلامى شود. تجربه بشرى هم گواه بر تأثير فراوان فضاى عمومى بر رشد يا انحطاط اخلاق شهروندان است. تخصيص بودجه‏هاى هنگفت توسط دولت‏ها و نهادهاى مدنى به امر تبليغات ، و تلاش فراوان قدرت‏هاى استعمارى در به‏دست گرفتن رسانه‏هاى جهانى و ملّى همگى نشانگر شدّت تأثيرگذارى آنهاست. و انسانهايى كه در برابر فرهنگ غالب جامعه مقاومت مى‏كنند بسيار اندك‏اند.
در جامعه عصر ماقبل ظهور ، اين حقّ مهمّ شهروندى به وحشيانه‏ترين وضعى در معرض نابودى قرار مى‏گيرد. چنان بسترى فراهم مى‏شود كه افراد جامعه، مكارم اخلاقى را فراموش و شنيع‏ترين اعمال خلاف فطرت و دين را با افتخار تمام مرتكب مى‏شوند، در حاليكه مورد تشويق ديگران هم قرار مى‏گيرند.
در آن جامعه نه تنها امر به منكر ، و نهى از معروف مى‏شود، بلكه اساسا منكر را معروف ، و معروف را منكر مى‏دانند؛
اِذا اَمَرْتُمْ بِالْمُنْكَرِ وَ نَهَيْتُم عَنِ الْمَعْرُوفِ... وَ شَرٌّ مِنْ ذلِكَ كَيْفَ بِكُمْ اِذا رَأَيْتُمُ الْمَعْروُفَ مُنْكَراً وَ الْمُنْكَرُ مَعْروُفاً.(57)
آشكارا با اصول اسلامى، حتى اعتقاد به خدا مخالفت مى‏شود؛
لا يَخْرُجُ الْمَهْدِىُّ حَتَّى يُكْفَرَ بِاللَّهِ جَهْرَةً،(58)
اسلام بين مردم غريب مى‏شود؛
بَدَأَ الْاِسْلامُ غَريباً،(59)
و از اسلام و قرآن جز اسمى و رسمى باقى نمى‏ماند؛
لا يَبْقى مِنَ الْقُرْآنِ اِلَّا رَسْمُهُ، وَ لا مِنَ الاِسْلامِ إلَّا اِسْمُهُ،(60)
مال را همچون بت مى‏پرستند؛
قالوا يا رسولَ الله أَيَعبدُونَ الأصنام؟ قال: نَعَمْ كُلُّ دِرْهَمٍ عِنْدَهُمْ صَنَمٌ ،(61)
فسق آشكار مى‏شود، مردان به مردان و زنان به زنان بسنده مى‏كنند (همجنس بازى). همسايه، همسايه‏اش را اذيت مى‏كند و مانعى براى او نيست. امر كننده به معروف ذليل و خوار است. مردان خود را براى مردان فربه كرده و پرورش اندام مى‏دهند و زنان براى زنان. مرد روزى خود را از راه دبر خود تهيه مى‏كند و زن از فرج خود. مردان بر پسر بچه‏ها غيرت مى‏كنند. ربا هيچ قبحى ندارد و زنان به عمل زنا مدح مى‏شوند. با ارحام خويش ازدواج مى‏كنند. مرد از طريق كسب نامشروع زن خود (زنا) گذران مى‏كند و زن و دخترش را كرايه مى‏دهد. قمار آشكارا انجام مى‏شود. زنان خود را در اختيار اهل كفر قرار مى‏دهند. مواد مخدر و شراب فراوان مى‏شود. با حيوانات عمل شنيع (جنسى) انجام مى‏شود.
كسب حلال مذمت شده و كسب حرام مدح مى‏شود. كسى كه كمترين درجه امر به معروف و نهى از منكر را انجام مى‏دهد نصيحت مى‏كنند كه به تو مربوط نيست و تكليفى بر آن ندارى. هر سال بدعتى جديد ايجاد مى‏شود. در ملاء عام عمل جنسى انجام مى‏دهند و از ترس، كسى اعتراضى نمى‏كند. عاقّ فرزند زياد مى‏شود و والدين خفيف شمرده مى‏شوند ، بر پدر خود افترا مى‏بندند و عليه والدين شهادت مى‏دهند و از مرگ آنها خوشحال مى‏شوند. اگر روزى بگذرد و گناهى عظيم مثل زنا و كم‏فروشى و شرابخورى انجام ندهند، ملول و محزون شده و آن روز از عمر خود را تضييع شده مى‏بينند؛
امام صادق عليه السلام:....وَ رَأَيْتَ الْفِسْقَ قَدْ ظَهَرَ، وَاكْتَفَى الرِّجال وَ النِّساءُ بِالنِّساءِ.... وَ رَأَيْتَ الْجارَ يُؤْذى جارَهُ وَ لَيْسَ لَهُ مانِعٌ....وَ رَأَيْتَ الامِرَ بِالْمَعْروُفِ ذَليلاً.... وَ رَأَيْتَ الرِّجالَ يَتَسَمَّنُونَ لِلّرِجالِ وَ النِسّاءُ لِلِنّساءِ وَ رَأَيْتَ الرَّجُلَ مَعيشَتُهُ مِنْ دُبُرِهِ وَ مَعيشَةُ الْمَرْأَةِ مِنْ فَرْجِها،... وَ تُنُوفِسَ فِى الرَّجُلِ‏ وَ تَغايَرَ عَلَيْهِ الرِّجالُ... وَ كانَ الرِّبا ظاهِراً لايُعَيَّر ، وَ كانَ الزِّنا تُمْتَدَحُ بِهِ النِّساءُ..... وَ رَأَيْتَ ذَواتِ الْأَرْحامِ يَنْكَحْنَ وَ يُكْتَفى بِهنَّ... وَ رَأَيْتَ‏الرَّجُلَ يَأْكُلُ مِنْ كَسْبِ اِمْرَأْتِهِ مِنَ الْفُجُورِ.... رَأَيْتَ الرَّجُلَ يُكرى اِمْرَأَتَهُ وَ جارِيَتَهُ.... رَأَيْتَ الْقَمارَ قَدْ ظَهَرَ.... رَأَيْتَ النِسَّاءَ يَبْذُلْنَ أنْفُسَهُنَّ لِأَهْل الْكُفْرِ.... وَ رَأَيْتَ‏الرَّجُلَ يُمْسى نَشْوانَ وَ يُصْبِحُ سَكْرانَ لايَهْتَمُّ بِما يَقُولُ النَّاسُ فيهِ، وَ رَأَيْتَ الْبَهائِمَ تُنْكَحُ.... وَ رَأَيْتَ طالِبَ الْحَلالِ يُذَمُّ وَ يُعَيَّرُ، وَ طالِبَ الْحَرامِ يُمْدَحُ وَ يُعَظَّمُ.... وَ رَأَيْتَ‏الرَّجُلَ يَتَكَلَّمُ بِشَىْ ءٍ مِنَ الْحَقِّ وَ يَأْمُرُ بِالْمَعْرُوفِ وَ يَنْهى عَنِ الْمُنْكَرْ فَيَقُومُ اِلَيْهِ مَنْ يَنْصَحُهُ فى نَفْسِهِ، فَيَقُولُ: هذا عَنْكَ مَوْضُوعٌ... وَ رَأَيْتَ كُلَّ عامٍ يَحْدُثُ فيهِ مِنَ الْبِدْعَةِ وَ الْشَّرِ اَكْثَرُ مَمَّا كانَ.... وَ رَأَيْتَ الْنَّاسَ يَتَسافَدُونَ كَما تَسافَدُ الْبَهائِم. لايَنْكَرُ اَحَدٌ مُنْكَراً تَخَوُّفاً مِنَ النَّاسِ.... وَ رَأَيْتَ الْعُقُوقَ قَدْظَهَرَ، وَاسْتُخِفَّ بِالْوالِديْنِ.... وَ رَأَيْتَ اِبْنَ‏الرَّجُلَ يَفْتَرى عَلى أبيهِ وَ يَدْعُو عَلى والِدَيْهِ وَ يَفْرَحُ بِمَوْتِهِما ، وَ رَأَيْتَ ‏الرَّجُلَ اِذا مَرَّ بِهِ يَوْمٌ وَ لَمْ يَكْسِبْ فيهِ الذَّنْبُ الْعَظيمَ مِنْ فُجُورٍ اَوْ بَخْسِ مِكْيالٍ... اَوْ شُرْبِ مُسْكِرٍ كَئيباً حَزيناً يَحْسِبُ اَنَّ ذلِكَ الْيَوْمَ عَلَيْهِ وَضيعَةٌ مِنْ عُمْرِهِ.(62)
مرد بر سر راه زنان مى‏ايستد و به طور آشكار به آنها تجاوز مى‏كند. بهترين آن مردم كسى است كه مى‏گويد: اگر در ملاء عام اين عمل را انجام نمى‏دادى ، بهتر بود؛
پيامبراكرم صلى الله عليه وآله: فَيَتَهارَجُونَ فِى الطَّريقِ تَهارُجَ الْبَهائِمِ ثُمَّ يَقُومُ أَحَدُهُمْ بِأُمِهِ وَ أُخْتِهِ وَابْنَتِهِ فَيَنْكَحُها فى وَسَطِ الطَّريقِ يَقُومُ عَنْها واحِدٌ وَ يَنزُوا عَلَيْها آخَرُ لا يُنْكَرُ وَ لا يُغَيَّرُ فَأَفْضَلُهُمْ يَؤْمَئِذٍ مَنْ يَقُولُ لَوْتَنَحَّيْتُمْ عَنِ الطَّريقِ كانَ اَحْسَنُ.(63)
در چنين وضعيتى كه حقوق شهروندى همگى زير پا گذاشته شده ، فتنه و بلا همه جا سايه افكنده و مردم در عقايد دينى متشتت شده‏اند و همچون سگان گرسنه به جان هم افتاده‏اند ؛ آنكس كه در فكر كرامت‏هاى بر باد رفته است، صبح و شام آرزوى مرگ مى‏كند؛
امام باقرعليه السلام:.... فِتْنَةٌ وَ بَلاءٌ بَيْنَ النَّاسِ وَ تَشَتُّتٌ فى دينِهِمْ.... حَتَّى يَتَمَنَّى الْمُتَمنّى الْمَوْتَ صَباحاً وَ مَساءً مِنْ عِظَمِ ما يَرى مِنْ كَلَبِ النّاسِ وَ أَكْلِ بَعْضِهِمْ بَعْضاً.(64)

پی نوشت ها :
 

26.كورانى، معجم احاديث، ج 1، ص 16.
27.همان، ص 23.
28.همان، ص 29.
29.همان، ص 31.
30.همان، ص 35.
31.همان، ص 26.
32.همان، ص 47.
33.همان، ص 39.
34.همان، ص 21 - 19.
35.همان، ص 32.
36.همان، ص 42.
37.همان، ص 83.
38.المتقى‏الهندى، كنزالعمال، ج 14، ص 586.
39.كورانى، معجم‏احاديث، ج 1، ص 95 - 88.
40.همان، ص 88 و 101.
41.صدوق، كمال الدين، ص 348.
42.كورانى، معجم‏احاديث، ج 1، ص 78.
43.همان، ج 2، ص 218.
44.همان، ج 1، ص 174.
45.همان، ج 1، ص 101.
46.همان، ج 1، ص 45.
47.مجلسى، بحارالانوار، ج 52، ص 185.
48.كورانى، معجم‏احاديث، ج 1، ص 31.
49.همان، ص 29.
50.همان، ج 2، ص 218.
51.همان، ج 2، ص 218.
52.همان، ج 1، ص 174.
53.همان، ص 274.
54.همان، ص 45.
55.همان، ص 47.
56.همان، ص 46.
57.مجلسى، بحارالانوار، ج 52، ص 181.
58.كورانى، معجم‏احاديث، ج 1، ص 40.
59.همان، ص 72.
60.همان، ص 44.
61.همان، ص 45.
62.مجلسى، بحارالانوار، ج 52، ص 259 - 256.
63.ابن‏طاووس، الملاحم والفتن، ص 101.
64.مجلسى، بحارالانوار، ج 52، ص 348.
 


* ارسال مقاله توسط عضو محترم سایت با نام کاربری : movahedian1