رويارويي امريكا با انقلاب اسلامي در سه دهه گذشته(1)


 

نويسنده: جواد رحماني




 
جهت گيري كلي سياست خارجي دولت امريكا در برابرايران، از آغاز شكل گيري انقلاب اسلامي تاكنون، دشمني با نظام جمهوري اسلامي و براندازي آن بوده است. امريكا در طول ساليان گذشته، براي دست يابي به هدف‌هاي خود، از هيچ اقدامي فرو نگذاشته است.
اين اقدام‌ها در دهه نخستين انقلاب، يعني از سال 1357 تا 1367، بيشترنظامي و سخت افزاري بود. به عنوان مثال، مي‌توان از جنگ ويرانگر عراق عليه ايران به مدت هشت سال، تجهيز كامل تسليحاتي و حمايت قاطع سياسي از رژيم بعث عراق، رويارويي مستقيم ارتش امريكا با ايران در جنگ خليج فارس، كودتاي نوژه، حمله طبس، حمايت از منافقان در انجام ترورهاي كور، ترور شخصيت‌هاي عالي رتبه نظام و تحريم‌هاي نظامي و اقتصادي نام برد.
امريكايي‌ها پس از شكست‌هاي پي در پي در طرح‌هاي خود، در دهه دوم پس از پيروزي انقلاب، جهت حركت‌هاي تخريبي و براندازانه خود را به سوي پروژه‌هاي نرم افزاري تغيير دادند. در دهه سوم و به ويژه از خرداد 1376 به بعد، اين رويكرد به شكل مدرن تر ادامه يافت. به بخشي از دخالت‌هاي امريكا در دوره‌هاي پيش و پس از انقلاب اسلامي اشاره مي‌كنيم:
دخالت در كودتاي 28 مرداد (گام نخست امريكا در راه ايجاد ديوار بي اعتمادي)
برخي محققان از كودتاي 28 مرداد 1332، به عنوان نقطه آغاز دخالت‌هاي امريكا در ايران ياد مي‌كنند.
«در 16 فروردين 1332 دولت امريكا بودجه‌اي كلان براي انجام كودتا در ايران تصويب نمود و مبلغ يك ميليون دلار به صورت علي الحساب دراختيار كميته طراح كودتا قرار داد تا با توافق و رايزني با نمايندگان انگليس، براي ايجاد يك حكومت وابسته در ايران هزينه كنند».(1)
در 28 مرداد همان سال، 1332، دكتر محمد مصدق، نخست وزير ايران، با كودتايي كه سازمان سيا آن را سازمان دهي و تأمين مالي مي‌كرد، سرنگون شد.
بسياري از ايراني‌ها اعتقاد دارند كه اين كودتا و حمايت گسترده امريكا از شاه، در سال‌هاي بعد عامل ادامه حكومت ستمگرانه محمد رضا شاه بوده است.

نقش امريكا در راه اندازي ساواك و همكاري با آن
 

ساواك بر اساس طرح امريكايي‌ها و با كمك سيا به وجود آمد و پس از تشكيل آن، نيروهاي سيا به ساواك آمدند و كاركنان و مسئولان آن را آموزش دادند.
سيا و ساواك همكاري‌هاي زيادي با يكديگر داشتند. رئيس سيا در تهران همواره با شاه، رئيس ساواك و نماينده آن سازمان ارتباط برقرار مي‌كرد و ساواك نيز در امريكا نماينده داشت. در سال 1352 سيا مركز فرماندهي خود در خاورميانه را به ايران منتقل كرد.
در اشغال لانه جاسوسي، ارتباط سيا با ساواك و دخالت سيا و امريكا در ايران آشكار شد.
ويليام سوليوان نيز در كتاب خود مي‌نويسد:
از اوايل دهه 1960 و به خصوص پس از قيام پانزده خرداد 1342 به رهبري آيت اللّه خميني، ساواك به تدريج از صورت يك سازمان اطلاعاتي و ضد جاسوسي خارج شد و بخش عمده‌اي از آن به صورت يك پليس مخفي براي مبارزه با مخالفان سياسي رژيم درآمد. اعمال شكنجه و خشونت از سوي ساواك، در سراسر جهان انعكاس يافته و اعتراض‌هاي شديدي را برانگيخته بود.
با همه اين احوال، تصميم پرزيدنت كارتر، درباره حفظ ارتباط سازمان سيا و ساواك، برخلاف وعده‌هايش درباره تعميق حقوق بشر در جهان، تصميمي دشوار و حساب شده بود.(2)

حمايت ازاقدام‌هاي رژيم شاه در سركوب مردم
 

امريكا در مراحل زيادي از اقدام‌هاي سركوب گرانه رژيم شاه حمايت مي‌كرد. نمونه‌هاي برجسته آن، سركوب تظاهرات پانزده خرداد 1342 و سركوب قيام‌هاي مردمي در سال‌هاي 1356 و 1357 و به ويژه در 17 شهريور است.
«هنگامي كه هزاران نفر از مردم ايران در تظاهرات پانزده خرداد 1342 به دست رژيم شاه به خاك و خون كشيده شدند، دولت امريكا با بر چسب «ارتجاعي»، اين تظاهرات را محكوم و از برنامه‌هاي به اصطلاح «اصلاحي» شاه حمايت كرد».(3)
«در نوزدهم شهريور 1357 يعني دو روز پس از انقلاب خونين ميدان ژاله (17 شهريور) كارتر به شاه تلفن كرد و دوستي و حمايت شخصي خود و دولت امريكا را به وي خاطر نشان ساخت و آرزوي توفيق شاه را در انجام اصلاحات و آزادي بخشي به ملت ايران خواستار شد».(4)

انجام فعاليت‌هاي جاسوسي عليه ايران
 

سفارت امريكا در تهران، يكي از مراكز مهم سازمان دهي اقدام ضد ايراني اين كشور بوده است. اين مركز با جاسوسي در امور ايران، اطلاعات مهمي را در اختيار سياست‌گذاران امريكا قرار مي‌داد. رازهاي جاسوسي امريكا در روز 13 آبان دانشجويان و دانش‌آموزان بر ملا كردند و با تصرف لانه جاسوسي، امريكا يكي از مهم‌‌ترين ابزارهاي خود براي مداخله در امور ايران را از دست داد.
مقام معظم رهبري در همين باره مي‌فرمايد:
معناي آن تسخير، اين بود كه رژيم امريكا بداند نسبت به اين انقلاب نمي‌شود شوخي كرد و اين انقلاب و اين ملت و كشور از انقلاب‌ها و ملت‌ها و كشورهايي نيست كه دست روي دست بگذارد، ساكت بنشيند و تحمل كند تا آن طرف دنيا، عليهش خواب پريشان ببينند و توطئه كنند.(5)

تجزيه و ترور
 

تجزيه يا ايجاد آشوب‌هاي جدايي طلبانه، يكي ديگر ازاقدام‌هاي توطئه‌هاي استعماري بود. با اوج گيري انقلاب، انواع طرح‌هاي تجزيه طلبانه توسط سازمان‌هاي جاسوسي سيا و «كا. گ. ب» بررسي شد و بيشتر استان‌هاي مرزي و حاشيه‌اي را در بر گرفت؛ از تركمن صحرا تا كردستان و از خوزستان و منطقه ايل قشقايي (فارس، بوشهر، بخشي از هرمزگان) تا بلوچستان و آذربايجان.
«نقطه آغازين تحريكات تجزيه طلبانه، كردستان بود. در 27 بهمن 1357 جريان‌هاي تجزيه طلب و گروه‌هاي كمونيستي، سنندج را اشغال كردند و نيروهاي ارتش و بسيج، قتل عام شدند و پادگان‌ها را نيروهاي مهاجم به تصرف درآوردند.»(6)
«يك هفته بعد، تحريكات تجزيه طلبانه در گنبد و تركمن صحرا آغاز شد و به درگيري انجاميد».(7)
امريكا در غرب در ظاهر، تنها نظاره‌گر اين وقايع بودند، ولي حقيقت به گونه‌اي ديگر بود.
ترورها نيز در زمره اقدام‌هايي بود كه با طراحي و پشتيباني دنياي استكبار انجام مي‌شد: ترور سرلشكر قرني، آيت اللّه مطهري، حاج مهدي عراقي و پسرش، قاضي طباطبايي، آيت اللّه مفتح، شهيد بهشتي و 72 تن و بسياري از ترورهاي ديگر.
نكته جالب اينجاست كه امريكا، بنابر ذهن فاسد و پليدش، ملت ايران را به عنوان تروريست معرفي مي‌كند.

حمله نظامي به طبس
 

«امريكا از طريق پنتاگون . C.I.A تداركات گسترده‌اي را براي اجراي عمليات نظامي و آزادي گروگان‌ها و سپس بمباران تهران و كوبيدن مراكز حساس و كليدي كشور به ويژه منزل امام، نخست وزيري، مجلس و... ديده بود.
نيروهاي زبده نظامي اين كشور با استفاده از پايگاه‌هاي امريكا در اقيانوس هند، درياي عمان، مصر و چند كشور ديگر آماده حمله به ايران شده بودند. نيروهاي
داخلي و مزدوران امريكا در تهران نيز آماده و زمينه‌هاي داخلي را فراهم كرده بودند. دولت عراق و گروهك‌هاي تجزيه طلب نيز به ايفاي نقش خود مشغول بودند.
در پنجم ارديبهشت 1359 امريكا نيروهاي خود را در طبس پياده كرده بود، در حالي كه مسئولان كشور از واقعه كاملاً بي اطلاع بودند. لطف الهي و امداد غيبي، امريكا را با شكست مفتضحانه‌اي مواجه ساخت. توفان شن سبب شد كه هواپيماها و هلي‌كوپترهاي نظامي امريكا در صحراي طبس به يكديگر برخورد كنند و منفجر گردند.
پنج فروند هلي‌كوپتر و هواپيماي امريكايي در باند متروكه صحراي طبس به صورت نيمه منهدم باقي ماند و تفنگداران امريكايي در آتش ناشي از انفجارها سوختند«.(8)

پی نوشت ها :
 

1. همان، صص 58 و 59.
2. كامران غضنفري، خلاصه‌اي از امريكا و براندازي جمهوري اسلامي ايران، ص21.
3. همان، ص25.
4. همان، ص28.
5. سخنراني مقام معظم رهبري، 11 /8 /1373.
6. روزنامه كيهان، 28 /12 /1357.
7. كيهان و اطلاعات، 7 /1 /1358.
منبع:نشريه گلبرگ- ش124.