نویسنده: کاوه قبادی
 

در قسمتهای قبلی ،پیشینه ی اخلاق ورفتار جنسی ترانس سکسوال‌ها ونوع برخودر با آنان در جهان غرب، جهان اسلام و ایران بررسی و ارزیابی شد.با این هدف که بتوان با تعیین مختصات آنان در جامعه ی کنونی ایران ، راه حل های مناسب ودقیق تری برای بهبود وضعیت فردی واصلاح رفتار اجتماعی آنان ارایه نمود.
در این مقال برآنیم با کاوش زوایای مختلف زندگی این افراد در زمنیه های تحصیلی، خانوادگی، اقتصادی و... به ارزیابی وتعیین میزان کارآمدی برخی روش های اجرا شده در ایران بپردازیم و در این راستا به گوشه ای از وظایف نهادهای دولتی وغیر دولتی مرتبط اشاره نماییم.

1-1) بررسی اخلاق و رفتار ترانس سکسوال‌ها در دوران تحصیل
 

الف) پیش دبستانی

در طیف اختلال هویت جنسی، نمی توان مرز واضحی بین کودکانی که مستحق تشخیص رسمی هستند و آن هایی که چنین استحقاقی ندارند، تعیین کرد. به همین جهت، میزان شیوع آن نامعلوم است (2). هم چنین هرچند بیشتر مطالعات واپس نگر ترانس سکسوال‌ها مسایل هویت جنسی را در دوران کودکی گزارش می کنند؛ با این وجود، مطالعات آینده نگر کودکان مبتلا به اختلا ل هویت جنسی نشان می دهد که معدودی ترانس سکسوال می گردند و میل به تغییر جنس خود دارند؛(3) لذا شناخت این مطلب که کودکی که رفتارمخالف با جنسیت خود بروز می دهد، آیا دچار اختلال است یا نه، برای والدین وحتی متخصصین بسیار دشوار است .
به طور کلی، دختران وپسران ترانس سکسوال در این دوره، آنچنان متحمل پرداخت هزینه ها ی شخصیتی نمی باشند. بنابراین ، هر چند اطرافیان، دوستان و والدین ، رفتار چنین کودکانی را - نظیر عروسک بازی، پذیرش نقش های زنانه وپوشش دختران( توسط پسران) و علاقه ی آزمندانه به ورزش های خشن وبازی های بی نظم وترتیب (توسط دختران)- را امری تقریباً غیر عادی تلقی می کنند، اما واکنش شدیدی نسبت به آن بروز نمی دهند.

ب) دوره ی ابتدایی

اولین فشارهای روانی و اجتماعی را معمولاً پسران ترانس سکسوال در این دوران از طرف همکلاسی های خود متحمل می شوند .این افراد از طرف همکلاسی های پسر خود مورد تمسخر قرار می گیرند و در برخی موارد، به دلیل انجام رفتار دخترانه، از شرکت در برنامه های گروهی توسط افراد گروه منع می شوند.
«برخی از این کودکان به خاطر تمسخر سایر بچه ها و فشار مدرسه برای ملبس شدن به لباس کلیشه ای جنس معین شده از رفتن به مدرسه خودداری می کنند. اما اکثر کودکان مبتلا، احساس ناراحتی به دلیل وجود این اختلال را تکذیب می کنند.»(4).برخی مربیان و معلمین نیزکه در خصوص این نوع اختلال اطلاع کافی ندارند، با انجام روش های نامناسب یا ارسال گزارش ها ی تحلیل نشده به والدین کودک، باعث افزون شدن مشکلات ومعضلات دیگری برای دانش آموز ، نظیر افسردگی و گوشه گیری نیز می شوند.
هم چنین گزارش هایی در خصوص اذیت و آزار این دانش آموزان توسط همسالان وحتی ایجاد رابطه ی جنسی با آنان در سنین بسیار پایین وجود دارد.(5).
اما در طرف دیگر، یعنی دختران ترانس سکسوال، در این دوران بعضاً به خاطر قدرت نمایی وانجام کارهایی که نشان از توانایی بالای آن ها دارد مورد تحسین معلمان خصوصاً مربیان ورزش قرار می گیرند و (کاملاً بر خلاف پسران ترانس سکسوال) درگروه ها معمولاً به عنوان سرپرست ، هدایت کننده و رییس محسوب می شوند.
آنچه که در این دوران از لحاظ اجتماعی آنان را می آزارد این است که اطرافیان، خصوصاً والدین و آموزگاران ، او را دختر محسوب می دارند و در قبال او به اعمالی چون خرید عروسک، کیف ، کفش و لباس دخترانه به عناوین مختلف چون جایزه ، فرم مدرسه و... دست می زنند، که نه تنها برای او جذابیتی نداشته، بلکه در مواردی چون لباس فرم مدرسه او را به شدت خشمگین می سازد.

ج) دوره ی راهنمایی

«درچهارده سالگی از خانه فرار کرده؛ زیرا جرأت نداشته که نزد خانواده اش اعتراف کندکه میل دارد زن باشد.»(6).
فشارهای روانی و اجتماعی در این دوران برای پسران ودختران شکل جدی تری به خود می گیرد و رفتارهایی چون نوع پوشش واخلاق کودکانه ی نامتناسب با جنسیت ، شدیداً به سمت وسوی رفتارها و اعمال جنسی پیش می رود که در جامعه ی ایران با حفظ حیثیت و آبروی فرد و خانواده در تقابل است .
بنابراین ، شخص در این دوران ، با توجه به کمی سن وعوارض دوران بلوغ، باید با مشکلاتی چون تنبیه های بدنی و روحی خانواده، مؤاخذه ی مربیان، رفتار دوگانه ی همکلاسی ها و دوستی هایی که معمولاً اغراض منفعت طلبانه را در خصوص پسران ترانس سکسوال دنبال می نماید روبه رو شود ، واز طرف دیگر ، دستگاه تناسلی که به شدت موجب تنفر وانزجار آن هاست وبه هر شیوه می خواهند از آن رهایی یابند، مجموعاً فشار شدیدی را بر او تحمیل می نمایند که عوارض ناگوار آن تا سال ها همراه شخص باقی می ماند.
در این دوران، او از طرف مسؤولان مدرسه متخلف قلمداد می شود. از نظر خانواده نیز عنصری است که همواره موجب شرمساری آنان می باشد. از این رو، شخص ، به اعمال نامعقولی چون خود کشی وفرار از خانه و مدرسه روی آورده و متأسفانه به ابزاری جهت سوء استفاده ی افراد سودجو تبدیل می شود.
این وضعیت ، در محیط های کوچک و فرهنگ هایی که به نحوی تعصبات خاص در بین آن ها رایج است به مراتب شدیدتر است و حتی فرد بیمار را تا مرحله ی نقص عضو یا مرگ از سوی بستگان و خانواده به پیش می برد.

د) دوره ی دبیرستان و دانشگاه

«تا سوم راهنمایی دانش آموز موفقی بودم. از دوران دبیرستان به تقلید رفتارهای پسرانه روی آوردم ولباس ها، رفتارها، بازی ها و سرگرمی هایم را طوری انتخاب می کردم که به پسرها شباهت بیشتری داشته باشد و دلیل آن را برتری پسرها بر دخترها و نگرش تبعیض آمیز جامعه می دانستم. از ویژگی های بدنی خویش راضی بودم ، اما میل شدیدی به داشتن موقعیت برتر همانند پسرها در میان مردم داشتم.در دوران دبیرستان تمایلم به تحصیل کمتر شد. در سال سوم دبیرستان مردود شدم، اما دوره ی دبیرستان را به پایان رساندم» (7).
در دوره ی دبیرستان و دانشگاه، با افزایش سن ، عواملی که در دوران تحصیلی گذشته برای پسران ترانس سکسوال وجود نداشت، اکنون پدیدار می گردد.این عوامل عبارتند از: 1- شخص، دیگر قادر نیست تمسخرها و شماتت های همکلاسی ها ی خود را تحمل کند؛ لذا درقبال این رفتار، دو واکنش متفاوت از خود بروز میدهد و سعی می نماید این عدم تحمل را با درگیر شدن با آن ها و مقابله ی بدنی آشکار سازد، و یا این که با ترک تحصیل، از محیطی که دائماً او را می آزارد، فرار نماید.
2- با افزایش میل به ایفای نقش زنانه، شخص ، سعی می نماید از بین همکلاسی ها شریک جنسی مناسبی برای خود پیدا نماید و همین امر باعث تلقی منفی مربیان وحساسیت دانش آموزان دیگر نسبت به او می شود و و ناخواسته از طرف دیگران مورد سوء استفاده قرار می گیرد.
پدر یکی از این دانش آموزان درخصوص وضعیت پسرش چنین می گوید:
«وقتی که پسرم سوم دبیرستان بود، از طرف مدرسه به من اطلاع دادند که پسرم تمایلات هم جنس خواهانه دارد و وضع ظاهر ولباس پوشیدن او مناسب نیست. او را برای معالجه نزد چند روان پزشک بردم و همگی آنها تشخیص دادند که پسرم تغییر جنس طلب است.» (8).
3- استقلال شخصیتی در این سن و رفتار نامناسب والدین نسبت به اعمال ایشان ، اورا مجبور به موضع گیری در مقابل آنان می نماید، که معمولاً موجب طرد و در برخی موارد فرار از خانه می شود.
میلاد، یکی از دگر جنس جویان در این زمینه می گوید:
«خانواده ام من را از خانه بیرون کردند.به پول احتیاج داشتم، از شش صبح با یک تاکسی کار می کردم و بقیه ی روز را درماشینم می خوابیدم . » (9).

2-1) بررسی اخلاق و رفتار خانواده های افراد ترانس سکسوال
 

در بررسی وضعیت خانوادگی این افراد، معمولاً به نظر می رسد پدر و مادر از یک رابطه ی عاطفی مناسبی برخوردار نبوده اند؛ لذا استحکام مورد انتظار از یک خانواده ی ایرانی در چنین خانواده هایی مشهود نیست ، وهمین امر ، نوعی سردرگمی و وضعیت نابسامان را برای فرزندان به ارمغان می آورد و همان گونه که در مبحث سبب شناسی نیز اشاره گردید، به عقیده ی برخی صاحب نظران که بر روی نظریه های روانی- اجتماعی تأکید می نمایند، وضعیت نابهنجار خانواده، یکی از علل بسیار مهم در پدیدار شدن اخلاق ورفتار دگر جنس جویی وابتلای به اختلال هویت جنسی محسوب می گردد.
دراین زمنیه، خانم چهل ساله ی مطلقه ای که برا ی تغییر دوباره ی جنسیت به انستیتو روان پزشکی تهران مراجعه نموده وضعیت خانوادگی ودوران کودکی خود را اینچنین توضیح می دهد:
«در سن دوسالگی به دنبال بگو مگوهای پدر ومادر، مادر منزل را ترک و پدرم، من وبرادر کوچکترم را در کنار یک مسجد رها نمود و فروشنده ای دوره گرد من و برادرم را به خانواده ای که دچار مشکل نازایی بودند ، سپرد.این خانواده مرا به فرزندی پذیرفتند وبرادر کوچک ترم را به پرورشگاه سپردند و هنگامی که مادرم از اقدام پدرم ومحل نگه دای فزندانش آگاه شد، پس از کشمکش شدید از وی طلاق گرفت. مادرم پسرش را از پرورشگاه پس گرفت ونزد خود نگه درای نمود، اما به دلیل مشکلات مالی نتوانست مرا نزد خود ببرد و من همچنان نزد پد ر و مادر خوانده ام باقی ماندم. از آن هنگام به بعد والدین رضاعی با خانواده ی من در ارتباط بودند؛ اما من تا سن 22 سالگی ازاین موضوع هیچ گونه اطلاعی نداشتم تا بعد از ازدواج خانواده ی همسرم مرا با خانواده ی اصلی ام آشنا نمودند. » (10).
در برخی موارد نیز که استحکام خانواده ها درظاهر حفظ گردیده و منجر به طلاق نشده است، رابطه ی عاطفی بین پدر ومادر این افراد به شدت ضعیف و مجبور به زندگی کردن در کنار هم بوده اند. پدر یکی از مراجعین مبتلا به اختلال هویت جنسی می گوید:
«از زمانی که این فرزندم به دنیا آمد، به مدت 7سال درجبهه بودم ونمی توانستم در خانه باشم واین پسرم در کنار مادر وخواهرانش بزرگ شده است. هیچ گاه با همسرم رابطه ی خوبی نداشته ام .او فردی بی سواد است و نتوانسته فرزندانم را خوب تربیت کند و همیشه از زندگی کردن با او احساس حقارت کرده ام ، ولی به خاطر حفظ آبرو او را تحمل می کنم . سال ها ست که از هم جدا هستیم وهیچ گونه رابطه ای با هم نداریم .این امر مرا عصبی ونارحت کرده است وتقریباً خانواده ای از هم پاشیده هستیم ، وبه همین دلیل،دخترم نیز دچار ناراحتی عاطفی است. (11).
در بررسی مشکلات خانوادگی در یکی از تحقیقات انجام شده بر روی افراد دچار اختلال هویت جنسی (12)، عدم تفاهم والدین ( که در هر دو گزارش به آن اشاره شد) ونبود والد همجنس ( گزارش دوم)، بیش از عوامل دیگر مشاهده گردیده است، به طوری که میزان وجود این دو عامل در مردان مراجعه کننده 44 درصد ودر زنان 50درصد مشکلات را به خود اختصاص داده است، که درصد بسیار قابل توجهی می باشد. میزان تأثیر عوامل دیگری چون فقدان والد غیر همجنس ، وجود مادر عصبی وتحقیر کننده ، آرزوی خانواده برای داشتن کودکی با جنسیت مخالف و.... درجدول زیر مشخص شده است.

توزیع فراوانی افراد مورد بررسی بر حسب عوامل موثر در پیدایش اختلال و جنسیت

نوع مشکل

مرد

زن

فراوانی

درصد

فراوانی

درصد

فقدان والد همجنس

8

22

4

20

فقدان والد غیر همجنس

4

10

2

10

وجود مادر عصبی و تحقیر کننده

6

16

2

10

آرزوی خانواده برای داشتن کودکی با جنسیت مخالف

1

3

2

10

عدم تفاهم والدین

8

22

6

30

وجود مشکل اقتصادی

7

19

2

10

سایر مشکلات

3

8

2

10

جمع

37

100

20

100


هم چنین در پژوهشی دیگر در ایران (13) از زن ها و مردهای ترانس سکسوال خواسته شد تا والدین خود را توصیف نمایند. در مقایسه بین دوگروه زن های مبتلا و گواه در این زمینه تفاوت معنا داری از نظر آماری مشاهده نشده اما بین دو گروه مردهای مبتلا و گواه، تفاوت مشخصی به شرح ذیل قابل ملاحظه بوده است:
77 درصد مردان گواه، مادران خود را گرم و مهربان، 15درصد آن ها مادران خود را مراقبت کننده ی افراطی و 8درصد، آن ها را منفعل دانسته اند؛ در حالی که تنها 33 درصد مردهای دگر جنس باور ، مادران خود را گرم و مهربان ، 7 درصد مادران خود را مراقبت کننده ی افراطی ، 40 درصد ، آن ها را منفعل و 20 درصد، آن ها را طرد کننده توصیف کرده اند.
درباره ی توصیف پدر از نظر مردهای گروه بیمار و گروه گواه نیز نتایج زیر حاصل شده است:
61 درصد افراد گروه گواه، پدران خود را مهربان ، 14درصد، آن ها را طرد کننده ، 14درصد ، پدر خود را منفعل ، و11 درصد افراد گروه گواه، پدر خود را مراقبت کننده ی افراطی توصیف کردند؛ در حالی که این آمار درمورد بیماران به این ترتیب است : 38 درصد بیماران پدر خود را طرد کننده ، 38 درصد پدر خود را منفعل و 24 درصد، آن ها را مهربان توصیف کردند.
این تحقیقات و آمارها در ایران با آنچه در دنیا انجام گرفته است در برخی موارد تفاوت هایی داردکه بررسی آن ها می تواند در ارایه ی راهکارهای درمانی خصوصاً درمان معنوی مهم تلقی شود.
1- این یافته ، در پدرها ، با نتایج حاصله از تحقیق تسویی(14)، مبنی بر این که پدرِ زن های دگر جنس باور، مهاجم، الکلی، رقابت کننده با بیمار و تشویق کننده ی مردانگی بوده اند. همخوانی ندارد.
2- مردهای بیمار، مادر خود را عمدتا منفعل یا طرد کننده توصیف کرده اند ؛ در حالی که فرضیات استالر(15) ارتباط بیش از حد عاطفلی بین مردهای دگر جنس باور و مادرها را توصیف کرده است . سورنسون(16) نیز در تحقیقی روی مردهای دگر جنس باور وجود ارتباط هیجانی بیش از حد را یافته است.
علت عدم همخوانی یافته ی حاضر با تحقیقات دیگر می تواند در فرهنگ ایرانی نهفته باشد؛ بدین ترتیب که چون پرسش نامه های این تحقیق پس از تصمیم دگر جنس باور برای تغییر جنسیت ارایه گردیده است ، لذا اعلام این تصمیم در خانواده ای که این موضوع را امری قبیح و زشت تلقی می کند( خصوصاً تبدیل مرد به زن ) باعث شده است تا از طرف آنان وخصوصاً مادر طرد شود.همچنین علت دیگری که می توان برای این ناهمخوانی آماری ارایه داد این است که چون در فرهنگ ایرانی اغلب روابط عاطفی بین مادر و فرزند پسر قوی است، بنابراین ، تمایز آن درگروه بیمار وگواه مشکل می باشد.
3-در ارتباط با الگوی غالب پدری یا مادری در منزل (پدر سالاری یا مادر سالاری)، آنچه استالر گفته است تسلط مادر درخانواده ی مردهای دگر جنس باور است در صورتی که در تحقیق حاضر بین دوگروه گواه و بیمار تفاوت معنادار آماری دراین زمینه وجود ندارد.

پی نوشت ها :

1- بیشتر مطالب این بخش بر اساس تحقیقات و مصاحبه هایی است که ازافراد ترانس سکسوال در ایران توسط مؤسسات ، انستیتوها و یا به طور شخصی تهیه گردیده است.
2- کاپلان، هارولد، سادوک بنیامین و جک گرپ ، خلاصه روانپزشکی، ج2،ص465.
3- همان،ص467.
4- همان ، ج2،ص466.
5- خدایاری فرد، محمد و دیگران، «درمان شناختی- رفتاری اختلال تبدل خواهی جنسی»، در: اندیشه ورفتار،سال نهم، شماره3،ص16.
6- «افزایش عمل های جراحی تغییر جنسیت در ایران»، در : نیویورک تایمز ،ص1، ر. ک :
7- تشخیص اولیه ی اختلال هویت جنسی و تغییر جنسیت ، توسط دکتر حمید رضا عطار ودکتر مریم رسولیان.
8- تحقیق بر روی دانشجوی مرد20 ساله دارای اختلال تبدل خواهی جنسی، توسط دکتر محمد خدایاری فرد وهمکاران.
9- مصاحبه با برخی دگر جنس جویان(گزارشی از : ایندیپندنت در باره ی تغییر جنسیت در ایران).
10- عطار، حمیدرضا و مریم رسولیان،«تشخیص اولیه ی اختلال هویت جنسی»، درک اندیشه و رفتار، سال نهم، ش 3، ص 7.
11- خدا یاری فرد، محمد ودیگران، درمان شناختی- رفتاری اختلال تبدل خواهی جنسی »، در: اندیشه و رفتار، سال نهم، ش3،ص16.
12- مهرابی، فریدون،«بررسی بعضی از ویژگی های تبدل خواهی جنسی در بیماران ایرانی »، درک اندیشه ورفتار ، سال دوم، ش 3،صص 11-12.
13- noorbala , A,A and F. Raisi, A Research On Family Characteri Stics Influencing the devel opment of transsexuality in iran , Acta medica iranica , vol 38, No (2000), p: 220-223.
14- Tsoi wf. parental influence in transsexuality . 31:443-446.
15- Stoller Rj.The Gender Disorders, sexual deviation . 109-139.
16- Sorensen T.A follow - up study of iperated transsexual males . 63:46.

منبع: نشریه اخلاق شماره16