شاکله شناسي تبليغات و رسانه ها (2)


 

نويسنده: ع . شورورزي




 

رابطه ي نفوذ و الزام باطني
 

در مجموعه ي فرهنگ اسلامي، عنوان هاي الزام و انتزام بسيار مهم مي باشند و از عناصر چندگانه ي خير و فضيلت اند. اين الزام، امري باطني است، يعني هنگامي که اين حقايق با زباني روشن و ضميري صاف و بي آلايش، همچون ضمير و لسان پيامبر (ص) ابلاغ شود، در فرد نفوذ نموده و تبديل به خودآگاهي الهي، مي گردد و الزامي دروني و التزامي باطني را از طرف شخص براي عمل به اين فرامين سبب مي گردد و فرايندي رخ مي دهد که از آن فرايند تعبير به «ايجاد معنا» در باطن مي کنيم. پيام هاي دين سه خصوصيت عمده دارند:
1) نداي عقل خالص اند، که سبب الزام هاي باطني و التزام هاي دروني مي گردند،
2) نداي فطرت بشرند و لذا در فطرت ها مي نشينند و همچون برقي، از دل مومن به آنها به عالم نورافشاني مي کنند؛
3) نداي وحي الهي اند، که مجموعه ي اين تعاليم از کانون وحي الهي برآمده و عين حقيقت اند.
واضح است که عناصر سه گانه ي فوق، نداهايي هستند معجزه گر و دست هايي هستند رهايي بخش از عالم غيب. به همين جهت است که قرآن مجيد، معجزه ي جاويدان تا روز قيامت است.

2) تغيير
 

امر ديگري که تبليغات ديني و کارآمد به آن منجر مي شود، مقوله ي تغيير است.
شرتوني، در اقرب الموارد تغيير را اين گونه معنا کرده است:
«غيرالشيء جمله غير ما کان.. بدله بغيره... تغير الشيء صار غير ما کان» (الشرتوني، 1374، 894)
شيء را تغيير داد، يعني او را غير آنچه که بوده است نمود.
تغيير، در اصطلاح عبارت است از پديده هايي قابل رؤيت و قابل بررسي در مدت زماني محدود، به صورتي که هر شخص معمولي، در طول زندگي خود يا در طول دوره ي کوتاهي از زندگي اش مي تواند يک يا چند تغيير قطعي را ببيند و نتيجه ي موقت يا طولاني مدت آن را احساس نمايد.
گي روشه، در کتاب تغييرات اجتماعي، آن را به همين صورت تعريف نموده است.
تغيير، عبارت است از پديده هايي قابل رويت و قابل بررسي در مدت زماني کوتاه به صورتي که هر شخص معمولي در طول دوره ي کوتاهي از زندگي اش مي تواند يک تغير را شخصاً تعقيب نمايد، نتيجه ي قطعي اش را ببيند و يا نتيجه ي موقتي آن را دريابد (گي روشه، 1368، 20).
تبليغ، چنين مسأله اي است، چنان که پيامبران الهي (ص) و به ويژه پيامبر گرامي اسلام (ص)، با تبليغ و حرکت هاي تبليغي خويش، توانستند، منشأ تغييرات همه جانبه در عرصه هاي فردي و اجتماعي شوند و فرهنگ و روابط و افکار و نظام اجتماعي منحط جاهلي را در هم بشکنند و به تأسيس افکار و نظامي نو با مرام نامه اي الهي اقدام نمايند.
تبليغات ديني، در صورتي اثرگذار و معنادار خواهد بود که منشأ بروز تغييرات بنيادي اجتماعي گردد.
تغيير اجتماعي عبارت است از تغييري قابل رويت در طول زمان، به صورتي که موقتي و يا کم دوام نباشد، بر روي ساخت يا وظايف سازمان اجتماعي يک جامعه اثر گذارد و جريان تاريخ آن را دگرگون نمايد (گي روشه، 1368، 26).
سخن اصلي آن است که زبان تبليغ بايد بتواند منشأ تغييرات کلان اجتماعي گردد و جامعه را در معرض تحول قرار دهد.
اين مسأله، هدف بنيادي دين است که در رسالت پيامبران الهي (ع) به طور کامل انعکاس يافته است؛ چنان که در قرآن مجيد مي فرمايد:
«لقد ارسنا رسلنا بالبينات و انزلنا معهم الکتاب و الميزان ليقوم الناس بالقسط» (حديد، 25)؛ ما پيامبرانمان را با دلايل روشن فرستاديم و با آنها کتاب و ميزان نازل فرموديم، تا مردم به قسط و برابري قيام نمايند.
قيام توده ي اجتماعي، پديده اي است که در تداوم کار فرهنگي پيامبر (ص) انجام مي گيرد و واقعيات اجتماعي را در معرض تغيير و گزينش راهي جديد قرار مي دهد.
تبليغ اسلامي با اين نگرش، در جامعه ي ديني، منشأ قيام، خيزش، انگيزش و آگاهي مي گردد و اين است رمز کليدي اين آيه ي مبارکه:
«قل انما اعظکم بواحده ان تقوموا الله» (سباء، 45)، بگو اي پيامبر، شما را موعظه اي مي کنم و آن اين است که براي خدا قيام نماييد.

سطوح و لايه هاي تغيير
 

تغييرات اجتماعي، داراي سطوح و لايه هاي عمده اند که بايد تبليغات ديني در همين سطوح، منشأ بروز تغييرات گردد. در اين خصوص به نکات اندکي اشاره مي کنيم.

1) سطح فکري، عقيدتي و ذهني
 

در اين سطح، تغييرات، جنبه ي بنيادي، روحي، رواني و اخلاقي دارد. نظام باورها و انديشه ها دچار تغيير مي گردد. روحيات فرد، دچار دگرديسي اساسي مي گردد و انقلابي در درون فرد حاصل مي گردد خداوند در قرآن مجيد مي فرمايد:
«انّ الله لا يغيّر ما بقوم حتّي يغيّروا ما بأنفسهم» (رعد، 11)؛ خداوند، وضع هيچ قومي را تغيير نمي دهد، مگر آن که در نفس و جان آنها تغيير ايجاد شود.
اين سطح از تغييرات، باعث تغيير در سطوح ديگر مي شود.

2) سطح رفتاري و عملکردي
 

در اين سطح، تغييرات، جنبه ي بنيادي، روحي، رواني و اخلاقي دارد، نظام باورها که تحول يابد، به طور قهري و طبيعي، در نظام رفتاري، بنيادي ترين تغييرات، البته به صورت محسوس و ملموس رخ خواهد داد تغييرات رفتاري، تغييراتي هستند که کليت رفتارهاي انسان را در معرض خود قرار مي دهند. بر اين اساس تغييرات رفتاري و عملکردي، نظام عملياتي حقوق، اقتصاد، خانواده و اجتماع را شامل مي گردد. اين تغييرات، حوزه ي سياست و اخلاق را شامل مي گردند، تعاملات اخلاقي، اجتماعي، اقتصادي، سياسي و حقوقي و.. پس از اين شکل عوض کرده و ماهيت ديني، الهي مي يابند.
دو سطح ذهني و رفتاري در دو حوزه ي کلي مي باشند:
1) حوزه ي داخلي؛
2) حوزه ي خارجي.
در حوزه ي داخلي، تغييرات به گونه اي هستند که تمام آحاد جامه، هويت دگري مي يابند، هويتي که در مورد بحث ما، ديني، الهي و معنوي است؛ به گونه اي که اگر فردي از خارج جامعه ي ديني به درون اين جامعه وارد شود، نماهاي ديني، اعمال و عمليات ديني را در آن مشاهده مي کند. در اين حوزه، عمل عاملين تغيير، که عنوان رهبري فکري جامعه را برعهده دارند، هم در محتوا و هم در آهنگ حرکت جامعه ي ديني، بر روند حرکت مي افزايد، يعني مراجع اجتماعي و ديني که مبشرين ايده ها، نوآوري ها و ارزش هاي راستين ديني اند، نقش ممتاز خود را بازي مي کنند و ايده ها و نقش هاي جديدي را مي آفرينند و آهنگ حرکت را تشديد مي کنند و جمله «کونوا دعاه للناس بغير السنتکم» را که از زبان رسول گرامي اسلام (ص) بيان گرديده تفسير مي کنند.
در حوزه ي خارجي، هم تعاملات بيروني آنها و هم نشان دادن الگويي عملي و راستين، بزرگ ترين موفقيت را نشان مي دهد و همچون امتي شاهد، اسوه و الگو مي گردند و در عين حال، به تعبير بلند قرآن مجيد همراز و دوست نهاني از جبهه ي مخالف جامعه ي اسلامي نمي گيرند و نمي بيني که در درون جامعه اسلامي کساني باشند که:
«يوادون من حادالله و رسوله»؛ دوست داشته باشند کساني را که با خدا و رسول معاوضه مي کنند.

ويژگي هاي تغييرات اجتماعي
 

تغييرات اجتماعي که در نتيجه ي تبليغات اسلام و انديشه ي الهي روي مي دهد، از خصوصيتي ديني، الهي، عميق، پويا و اثربخش برخوردار است. اسلام نتيجه و عصاره ي تکاپويي مهم و خلاصه ي همه ي اديان آسماني است که مي تواند فرزندان خود را به سرحد اعلاي عزت، قدرت، شوکت و عظمت برساند. در صورتي که اين انديشه ي پويا در ضمير مسلمانان، به عنوان يک فرهنگ منسجم و پويا به شکل ترکيبي و سيستمي دريافت گردد، نتيجه ي چنين فرايندي، تشکل جبهه ي مومنان خواهد شد. اين تغييرات منتهي به تشکيل جبهه ي متين مومنان از چند خصوصيت برخوردار مي گردد:
1) اين تغييرات، پديده اي جمعي است که بايد يک جامعه يا بخش مهم و عمده اي از يک جامعه را در بر گيرد؛ يعني بايد شکل زندگي يا زمينه ي فکري و روحي سطحي وسيع از يک جامعه را دگرگون نمايد و آن را به شکل امتي تاريخي در آورد. پس تغييرات اجتماعي، تغييراتي در سطح و کل سيستم اجتماعي است.
2) تغييرات، جنبه ي ساختي دارند، يعني در کل سازمان اجتماعي، بخش ها، نهادها، تأسيسات، سازمان ها و واحدهاي آن، ايجاد مي گردند و اگر غير اين باشد، تغييرات اجتماعي محسوب نخواهد گرديد، پس بايد، تغييرات اقتصاد بازار، اخلاق، معاشرت هاي اجتماعي و... همگي رنگ و نمايي ديني بيابند، به گونه اي که بتوانيم با جرأت اظهار نظر کنيم که تمام عناصر ساختي يا فرهنگي و رفتاري سازمان اجتماعي، تغيير يافته و ديني شده اند و اين مسأله، بايد خود را به صورت محسوس و ملموس نشان دهد.
3) تغييرات اجتماعي بايد داراي تداوم، اثرگذار و همه جانبه باشند و جامعه هم بر اثر همين تغييرات، از کل اندوخته ها و امور حاصله پاسداري و حفاظت نمايد.

تحول، نتيجه تغييرات
 

تغييرات، که در ساختار خويش آهنگي تدريجي دارد و در پرتو تبليغات صحيح رخ مي دهد، به يک حادثه ي بسيار شيرين منجر مي گردد و آن، مقوله ي تحول است. تحول عبارت است از انتقال از حالتي به حالت ديگر. تحولات، در واقع، تغييراتي هستند که در يک دوره ي طولاني و در فرايند تبليغات موثر و تغيير دهنده رخ مي دهند. به تعبير ديگر، تحولات مجموعه ي پروسه هايي است که در طول مدت زماني کوتاه نمي توان آن را ملاحظه نمود، بلکه بايد ابتدا تغييراتي در فکر، روح و روان جامعه ايجاد گردد و منجر به عملياتي پايدار، همه جانبه و ماندگار شود تا به صورت خصلتي اجتماعي وارد و سپس اين خصلت عام اجتماعي منشأ بروز تحول همه جانبه ي اجتماعي گردد.

شاکله شناسي رسانه ي ديني
 

واژه ي «رسانه» ترجمه ي کلمه ي media جمع واژه ي medium است، که از لغت medlos به معناي ميانه، meddle گرفته شده است و آن عاملي است که ارتباط ميان پيام رسان و گيرندگان را به سهولت ميسر و ممکن مي سازد. با اين تعريف مي توان رسانه را عامل ارتباطي دانست که دو سو دارد؛ يکي ارائه دهنده ي پيام و ديگري دريافت کننده ي آن.
با اين وصف، دست اندرکاران تبليغات نياز دارند که علاوه بر آشنايي با نظريه ها و فنون و آشنايي با ظرفيت هاي بالقوه و بالفعل موجود در جامعه، از ابزارهايي استفاده کنند که بتوانند به سهولت انديشه ها و اصول و پيام هاي آنها را به متن جامعه برسانند و آنها را در دست يابي به اهدافشان کمک نمايند. عاملي که مي تواند اين کار را به سهولت انجام دهد، رسانه است.
عنوان رسانه، شامل وسايلي مي شود که به نقش انتقال پيام ها مبادرت مي کند، مانند سينما، راديو، تلويزيون، روزنامه، تئاتر، اينترنت، ماهواره و کليه وسايلي که به نوعي در خدمت انتقال پيام ها به متن جامعه و به فکر و ضمير انسان ها قرار دارند.
رسانه مي تواند هم در خدمت صلاح جامعه باشد و هم در راستاي فساد و تباهي جامعه. همين مسأله است که اهميت رسانه را بيان مي نمايد و بر اثر همين اثربخشي رسانه است که امروزه مطالعه درباره ي رسانه ها و اهميت و اثربخشي آنها، به حوزه هاي مختلف علوم گسترش پيدا کرده است. برداشت عمومي از رسانه اين است که ابزاري تبليغي است.
همان طور که رسانه ها ابزار و جزء جدايي ناپذيري از فرايند ارتباطي به شمار مي روند، تبليغ نيز به عنوان جزء جداناشدني از رسانه ها درآمده است. به طوري که امروزه تبليغ، از هر نوع که باشد، نه تنها بخشي از رسانه ها شده است، بلکه در بسياري از موارد، يکي از علل وجودي آنها به شمار مي رود و اين، زمينه ي مساعدي را براي فعاليت هاي طراحان و کارشناسان تبليغ فراهم آورده است. مبلغان ديني، سياسي، تجاري و خدمات فرهنگي و اجتماعي، همه به نوعي دست اندرکاران کوشش هاي متقاعد گرانه ي رسانه اي هستند و از اين بابت داراي مشترکات فراواني مي باشند (حکيم آراء، 1379، 98).

تبليغات ديني به کمک رسانه
 

اثربخشي، عمق و تأثير روحي و رواني خاصي که در رسانه ها وجود دارد. باعث شده و مي شود که تبليغات ديني به کمک رسانه ها صورت بگيرد و رسانه ها وسايلي باشند، در خدمت تبليغات ديني.
تبليغات ديني، گونه اي از آموزش است که مستلزم برقراري ارتباط دو طرفه به کمک ابزار و وسايل مي باشد.
تمامي انواع تبليغات (اعم از ديني و غير ديني) براي ثمربخشي، به متقاعد کردن مخاطبان خود نياز دارند. متقاعدسازي، به طور خلاصه، فرايندي براي تغيير نگرش است و حوزه ي مطالعاتي آن، روان شناسي اجتماعي است. نگرش ها ارزش يابي هاي پايداري از جنبه هاي مختلف دنياي اطراف ما هستند که به هنگام مواجهه با آن، در ذهن تداعي يا فراخواني مي شوند و روشن است که اين فراخواني هاي ذهني مي توانند بيدار کننده ي احساسات و عواطف مرتبط با خود باشند... آن چه درباره ي نگرش ها با اهميت است، اين که مي توانند بر تضادهاي مردمي، که سازنده ي افکار عمومي است، موثر واقع شده، احساسات آنها را برانگيزد و به رفتار مورد نظر مبلغ منتهي سازد. بنابراين موسسات و سازمان هاي تبليغاتي، از يک سو با استفاده از رسانه هاي ارتباطي، و از سوي ديگر با بهره گيري از فنون متقاعدسازي، مي توانند بر افکار عمومي يا بر نظرات گروه هاي اجتماعي مسلط شده و آنها را به نفع هدف هاي خود جهت دهند (حکيم آرا، 1379، 99)
رسانه ها، با تصويري که از آن ارائه گرديد، و با تمام ويژگي ها و خصوصياتي که دارند، به عنوان سخت افزار تبليغ شناخته مي شوند و نظريه ها، متون متقاعدسازي، فرم پيام ها، محتواها و روش هاي تغيير نگرش ها و نوع احساس هايي که منتقل مي شوند، به ضميمه ي تغيير نگرش ها، چنان که در مقوله ي پيوند تبليغ و تغيير اشاره کرديم، جنبه هاي نرم افزاري شمرده مي شوند.
با توجه به اثربخشي رسانه ها در انتقال مفاهيم ديني است که امام خميني (ره) پديده ي رسانه را بسيار با اهميت تلقي مي کنند:
سينما يکي از مظاهر تمدن است که بايد در خدمت اين مردم، در خدمت تربيت اين مردم باشد.
سينما يک جايي است که براي آموزش است، براي پرورش است... اسلام با خود اين ها مخالف نيست، اسلام مي خواهد اين ها را مهذب کند، يعني در خدمت اسلام، در خدمت تربيت جوان ها قرار بدهد. (صباغ پور، 1381، 232، به نقل از امام).
از منظر امام خميني (ره)، بين رسانه ها به لحاظ اثربخشي بايد تفاوت گذاشت. برخي از اثربخشي والاتر و بالاتري برخوردارند، مانند تلويزيون، که در انديشه ي امام خميني(ره) از همه رسانه ها اهميت بيشتري يافته است.
چيزي که از همه ي رسانه ها حساس تر است، تلويزيون از همه ي مسائل تبليغي و آلات تبليغي، حساس تر است براي اين که هم گوش است و هم چشم. در چيزهاي ديگر، حتي راديو، فقط گوش استفاده مي کند. در مطبوعات و روزنامه ها چشم از آن استفاده مي کند. تلويزيون گوش است و چشم، آن هم نه به اين که مثلاً تيراژش مثل روزنامه ي کذا، ده هزار، بيست هزار، صدهزار، يک ميليون باشد، همه ي مملکت است. الان وضع جوري شده است که در دهات هم که مي روي آن مرد دهاتي هم، که شايد درست خرج عائله اش را نتواند اداره کند، يک تلويزيون دارد. در همه جا هست، يعني اين چيزي که در تلويزيون نشان داده مي شود، در همه ي سطح مملکت و در بيرون هم، هر جا که موج ها برود، منتشر مي شود... مال يک طايفه نيست، مال يک جمعيت نيست، مال يک مملکت نيست، همه جا هست، همه ي قشرها هستند (همان، 236).

رسانه ي اسلامي، چيستي و ماهيت آن
 

امروزه رسانه، وسيله اي است که در خدمت اهداف اسلامي قرار مي گيرد. بسياري از مسلمانان رؤياي روزي را در سر دارند که بتوانند انديشه هاي اسلامي را به سراسر نقاط جهان و به گوش ملت ها برسانند. رسانه هاي اسلامي، وسيله اي براي تبليغ و تفهيم و القاي انديشه هاي قرآني و انديشه هاي پيامبر بزرگوار اسلام (ص) است.
يک رسانه، بدين معني اسلامي است که ارزش ها، عينيت، انصاف و تعادل را در جريان انتشار اطلاعات و افکار براي مردم، براساس آموزه هاي اسلامي و ديني، قطع نظر از رنگ و نژاد و آيين مردم، مد نظر خويش داشته باشد، و حساسيت ويژه اي در تفهيم مفاهيم ديني به صورت غير تحريف شده ي آن، در انديشه ي خويش داشته باشد.
رسانه، فقط در زماني اسلامي خواهد بود که محتوايش براي همه ي مردم باشد، نه براي يک گروه فرهنگي، قومي يا ديني خاص. به عبارت ديگر، رسانه فقط مبتني بر ارزش هاست که مسلمانان بايد به دنبالش باشند (اسلم عبدالله، 1379، 112)
با اين وصف، رسانه ي اسلامي، رسانه اي است که در خدمت به اسلام، بسط و توسعه ي انديشه ي اسلامي، تعميق و بالندگي مفاهيم ديني و رشد فکري جامه و تهذيب و تطهير اخلاق عقايد انسان ها مي پردازد و در آنها نفوذ کرده و آنها را در معرض تغيير و تحول قرار مي دهد.
با اين تصوير است که امام خميني (قدس سره)، رسانه ي ديني را رسانه اي مي داند که در خدمت به اسلام باشد.
بايد اسلام را آن طور که هست، معرفي کنند: مکلف اند اين ها، کساني که خداي تبارک و تعالي به آنها رياست داده است، مسؤوليت دارند در مقابل رياستشان. بايد اسلام را آن طور که هست معرفي کنند، بايد يک برنامه ي راديويي براي معرفي اسلام تهيه کنند، بايد به علماي اسلام رجوع کنند، تا آن که آنها حقايق اسلام را براي آنها تشريح کنند و آنها را در راديوها و ساير مطبوعات نشر بدهند (امام خميني، 1362، 285/2).
با اين وصف، رسانه ي اسلامي، در خدمت آموزش و پرورش، اصلاح جوانان، تربيت نسل ها، معرفي اسلام به ملت ها، مبارزه با انحرافات، مفاسد و در خدمت تهذيب اخلاق و ايجاد حس مسؤوليت انساني در انسان هاست و با اين نگاه توان تفاوتي بارز را ميان رسانه ي اسلامي و غيراسلامي گذاشت.
منبع:انديشه حوزه، ش80-79