جامعه ی دینی در آینه ی اندیشه(1)


 





 
مجله ی اندیشه ی حوزه، در طول پانزده سال پژوهش و مطالعات علمی، همتی سترگ در راستای تبیین ابعاد مختلف مفهومی، ساختاری و آینده گرایانه ی جامعه ی دینی داشته است.
این مهم که خود نشانگر اهتمام ویژه ی این نهاد تحقیقاتی دینی به رویکرد سیاسی- جامعه شناختی با رهیافت های درون دینی و برون دینی به مسائل ضروری روز است، نقش و رسالت موسسات مطالعاتی دینی را در عمل به خوبی بازتابانیده است.
ده ها مقاله ی علمی که در این نوشتار با عنوان «جامعه ی دینی در آینه ی اندیشه» جمع آوری شده است، اگرچه هریک به تنهایی قابل توجه و در خور اعتناست، اما حیثیت مجموعی آثار اندیشوران اندیشه ی حوزه، که در این نوشتار در دسترس فرهیختگان جامعه قرا رگرفته است، از غنایی کم یاب برخوردار است.
بدیهی است اصحاب اندیشه و قلم که برای انجام پژوهش های بنیادی و بلند مدت نیاز به ایجاد پرونده های علمی مفصل و غنی از آثار پیشین در حوزه ی مطالعات اجتماعی دین دارند، به این مجموعه توجهی مخصوص خواهند داشت. همچنین دانشجویان و طلاب فرزانه که قصد نگارش پایان نامه در عرصه های مربوط به دین و جامعه را دارند در این جا با مجموعه ای از منابع و پاسخ های تفصیلی به مسائل اصلی روبرو می شوند.
1) عنایتی راد، محمد جواد (1375)، نگرشی به فقه شیعه از دیدگاه عدالت اجتماعی 1و2، اندیشه ی حوزه، ش 4 و 6.
چکیده: عدالت اجتماعی، از ارکان شکل دهنده ی جامعه ی دینی مطلوب است. بسیارند نظام های اجتماعی که از عدالت دم می زنند و شعارشان برابری و آزادی های اجتماعی است، اما نگرش اسلام به این مقوله، متعالی و متکامل است. و می تواند الهام بخش همه ی نظام های اجتماعی در ترسیم الگوی عدالت باشد. در این مقاله دین یک امر سیستماتیک و دارای نظام ویژه خود تلقی شده است و یک سیستم در صورتی نتیجه ی کامل و مطلوب را ارائه می دهد که تمامی اجزاء و داده های آن متناسب و هماهنگ با هم، در جهت تأمین هدف یا اهداف و آرمان های آن باشد. ایده ی اصلی این مقاله بر این پایه مبتنی است که مجموعه ی دین الهی از سه ضلع مثلث فرد، جامعه و حاکمیت تشکیل شده است؛ حکومتی که «عامل بالعدل» باشد و جامعه ای که «قائم بالقسط» باشد و افرادی که حق محور و درستکار باشند.
واژگان کلیدی: جامعه، عدالت اجتماعی، دین، حکومت، فقه، حقوق.
2) ابراهیمی، تقی (1376)، عدالت اجتماعی دستاورد توسعه ی اسلامی 1 و 2، اندیشه ی حوزه، ش 10 و 11 و 12.
چکیده، توسعه، به معنی ارتقای مستمر کل جامعه و نظام اجتماعی به سوی زندگی بهتر و انسانی تر است. به عبارت دیگر، توسعه باید نشان دهد که مجموعه ی نظام اجتماعی هماهنگ با نیازهای متنوع اساسی و خواسته های افراد و گروه های اجتماعی در داخل نظام از حالت نامطلوب گذشته خارج شده و به سوی وضع یا حالتی از زندگی که از نظر مادی و معنوی بهتر است، سوق می یابد.
زندگی بهتر مفهومی است سیال، که طبق ارزش های هر جامعه ای ارزش یابی می شود و جامعه ی دینی الگوی خاص خودش را در این زمینه ارائه می دهد. زندگی انسانی تر نیز طبق حاکمیت ارزش های دینی تعریف می شود. توسعه، در تعریف دینی، تغییری است همه جانبه و فراگیر و نه فقط در بعد اقتصادی، و پدیده ای است هدف دار که محور آن تکامل و تعالی انسان و حاکمیت خدا محوری در جامعه است. بنابراین جامعه ای توسعه یافته تر است که در آن انسان های متعالی تری باشند، لذا اگر جامعه ای به لحاظ ظرفیت های تولیدی پیشرفت کند و تکنولوژی تولید در آن روز به روز مدرن تر گردد، لیکن روابط انسانی در آن جهت تکاملی نداشته باشد، نمی توان گفت که آن جامعه در جهت توسعه حرکت کرده است.
واژگان کلیدی: دین، توسعه، عدالت، جامعه، روابط اجتماعی، زندگی بهتر، زندگی انسانی تر.
3) معرفت، محمد هادی (1377)، جامعه ی دینی یا جامعه ی مدنی؟، اندیشه ی حوزه، ش 14.

جامعه ی مدنی مفهوم خاصی دارد که متناسب با شرایط حاکم بر غرب یافته است. حال آیا باید آن را با همان محتوا پذیرفت یا باید چون دستاورد ما نیست آن را مردود شمرد؟ درست است که این تعبیر از غرب به این دیار راه یافته است و مفهومی دارد که خود آنان برای آن فرض کرده اند و کاربرد آن با شرایط خودشان سازگار است، ولی این واژه اساساً ریشه ی تاریخی کهن دارد، و شاید تمامی ملت ها با تمدن های گوناگون و فرهنگ های متفاوت در آن سهم داشته اند و مفهومی نیست که از لحاظ ساختار ماهوی ابهامی داشته باشد، جز آن که در برخی از جوامع با لحاظ شرایط حاکم، قید یا تبصره ای بر آن افزوده شده که با اوضاع و احوال همان سامان توافق دارد و این گونه قیود و یا تبصره ها در ماهیت اصلی آن، تفاوتی ایجاد نمی کند. نظام اسلامی تمامی پیش بینی های لازم را برای ایجاد جامعه ای سالم که در آن حقوق آحاد ملت به طور کامل محفوظ باشد و همگی از حقوقی که سنت الهی در آفرینش برایشان فراهم کرده است به خوبی بهره مند شوند، انجام داده و مسؤولیت قدرت حاکم را در راه خدمت به امت معرفی کرده است و راه مهار قدرت سیاسی را مشخص نموده است که نشانه هایی از آن در قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران نمود یافته است.
واژگان کلیدی: جامعه ی دینی، جامعه ی مدنی، مردم سالاری مطلق، مردم سالاری دینی، آزادی.
4) لاریجانی، صادق (1377)، نسبت دین و جامعه ی دینی، اندیشه ی حوزه، ش 14.
چکیده: نویسنده ی مقاله از جامعه ی اسلامی در مقابل جامعه ی مدنی دفاع می کند و عمده ترین نکته در طرد جامعه ی مدنی، بنیان لیبرالیستی آن است. ما از جامعه ای دفاع می کنیم که برخاسته از روح اسلام و ایمان باشد و در آن ارزش های اسلامی و ایمانی ترویج گردد و قوانین اسلام و اراده ی حق تعالی بر آن حاکم باشد و سطر سطر قرآن و کلمات پیامبر اسلام (ص) و ائمه هدی (ع) که مفسران حقیقی قرآنند در آن پیاده شود؛ جامعه ای که در آن روح عبودیت نسبت به حق در همه جا تجلی کند و انسان ها دنبال این نباشند که حقشان را از خداوند متعال بستانند، بلکه به دنبال آن باشند که تکلیفشان را عمل کنند و وظیفه ی عبودیت به جای آورند. کسانی که اصل ایده ی جامعه ی اسلامی را بر نمی تابند و معتقدند ما «جامعه ی اسلامی» نداریم، آن چه هست «جامعه ی مسلمانان» است و همین طور «حکومت اسلامی» نداریم و آن چه هست «حکومت مسلمانان» است. در این مقاله اصل این شبهه مطرح و بدان پاسخ داده می شود و تصریح می گردد که شبهه ی فوق اختصاص به ما ندارد که از جامعه ی اسلامی در مقابل جامعه ی مدنی دفاع کنیم، بلکه کسانی هم که از نوع جامعه ی مدنی اسلامی سخن می گویند باید این شبهه را دفع کنند.
واژگان کلیدی: جامعه ی مدنی، دین، جامعه ی اسلامی، جامعه ی مسلمانان، حکومت دینی.
5) جلالی، غلامرضا، (1377)، مبانی مشترک حقوق جامعه ی مدنی و نبوی، اندیشه ی حوزه، ش 14.
چکیده: چیستی ها و چگونگی های جامعه ی مدنی، در یک نگاه کلی و بدون توجه به گونه های متفاوت عینی آن، از مهم ترین مباحث فلسفه ی سیاسی و فقه کلان است. یکی از برجسته ترین ویژگی های این جامعه، حقوقی است که براساس آن وظایف همه ی آحاد جامعه معین شده و آزادی های فردی و اجتماعی، امنیت جانی و مالی همه ی شهروندان، توزیع خردمندانه ی قدرت، چگونگی تعادل دولت و ملت، رقابت آزاد میان گروه های خودمختار و داوطلبانه ی اجتماعی و حقوق انحصاری حاکمیت، به صورتی شفاف و روشن بیان می شود. برخی به خطا، جدایی دین از سیاست یا تفکرات لائیک را منشأ شکل گیری جامعه ی مدنی تلقی کرده اند، در صورتی که اساس جامعه ی مدنی را اموری همچون قانون گرایی، مساوات، آزادی، دخالت دادن آحاد انسان در ترمیم آرمان ها، تشریک مساعی همگان، تفکیک قوا، پرهیز از پیدایش قدرت های فاشیستی و استبداد حاکمیت قرون وسطایی اربابان کلیسا به وجود آورده است و جامعه ی نبوی نیز با توجه به همین اصول، افزون بر اصول دیگری که دارای ارزش معادل هستند و در عین حال مورد غفلت قرار گرفته اند، به وجود آمده است.
واژگان کلیدی: جامعه ی نبوی، جامعه ی مدنی، حقوق طبیعی، آزادی، استبداد
6) نوایی، علی اکبر (1377)، مقایسه ی جامعه ی مدنی و دینی، اندیشه ی حوزه، ش 14.
چکیده: جامعه ی مدنی، عنوانی است کهن و به تاریخی دور، حتی قبل از رنسانس، باز می گردد و در سیر تاریخی خویش، تحولاتی یافته تا به شکل امروزین آن در غرب درآمده است. این عنوان دارای مبانی نظری، عملی و اصول رفتاری ویژه است. همچنین جامعه ی دینی، بنیادهای نظری، عملی و ویژگی ها و اصول رفتاری مخصوص به خود را دارد. در این نوشتار، این دو اصطلاح به لحاظ مبنایی، اصولی و بنیادهای نظری مورد بررسی و مقایسه قرار گرفته اند. آیا پیش فرض های معرفت شناختی جامعه ی مدنی غرب با فرهنگ سیاسی و پیش فرض های معرفت شناختی جامعه ی دینی سازگاری دارد یا این که الگوی جامعه ی مدنی غرب، قابلیت تکرار پذیری و پیوند خوردگی در بستر یافته های اسلامی را ندارد؟ این پرسشی اساسی است که مقاله بدان پاسخ می گوید.
به اعتقاد نویسنده ی مقاله، مبانی جامعه ی مدنی غرب با مبانی جامعه ی اسلامی سازگاری ندارد. او می نویسد:
1) میان دین و لیبرالیسم تنافی وجود دارد؛
2) میان دین و دموکراسی لیبرال ناسازگاری است؛
3) عقل شریعت با عقل لیبرال ناساگار است،
4) میان وحدت دین و تکثرگرایی که از مبانی جامعه ی مدنی است ناهماهنگی وجود دارد.
واژگان کلیدی: جامعه ی دینی، جامعه ی مدنی، لیبرالیسم، دموکراسی، اسلام، عقل شریعت، عقل لیبرال.
7) دیلمی، احمد (1378)، مشارکت سیاسی در اندیشه ی اسلام و غرب، اندیشه ی حوزه، ش 16.
چکیده: از آشکارترین و اساسی ترین مظاهر زندگی این جهانی انسان، حیات اجتماعی و به ویژه رفتار سیاسی آن است. اگرچه قلمرو و اهمیت این حوزه در گذشته ی بشری محدودتر بوده است، ولی در سده های اخیر در نتیجه ی پیچیده تر شدن علوم و روابط اجتماعی انسان ها، هرچه بیشتر وسیع تر گردیده است، به طوری که کم تر قلمروی از زندگی بشر را می توان یافت که متأثر از عوامل سیاسی نباشد. پیوند ناگسستنی میان دین و دنیا همواره مورد تأکید همه ی ادیان الهی بوده است. پیوند بین دین و دولت در حوزه ی اندیشه ی اسلامی و به ویژه شیعی در دهه های اخیر و نیز در پی پیروزی انقلاب اسلامی با اهمیت بیشتری مورد گفتگو بوده است. از اساسی ترین مسائلی که فراروی اندیشه ی سیاسی- احتماعی اسلام وجود دارد، پرداختن به چگونگی و میزان مشارکت سیاسی مردم در نظام اسلامی و جامعه ی دینی است. نویسنده انجام این مهم را با بررسی محورهای ذیل سامان داده است.
1) مفاهیم، تعاریف و مبادی مشارکت؛
2) مبانی مشارکت سیاسی- اجتماعی در اندیشه ی سیاسی غرب و اسلام؛
3) مجاری مشارکت در نظام های غرب و جمهوری اسلامی؛
4) عوامل و موانع مشارکت؛
5) مشارکت سیاسی و اجتماعی مردم از منظر قانون اساسی جموری اسلامی ایران؛
6) مقایسه ی مشارکت در نظام سیاسی اسلام و نظام های دموکراتیک.
واژگان کلیدی: اسلام، غرب، جامعه ی اسلامی، دموکراسی لیبرال، مشارکت سیاسی- اجتماعی.
8) ظهیری، سید مجید (1378)، نقد نظریه ی افتراق ساختار سیاسی از نهاد دین، اندیشه ی حوزه، ش 16.
چکیده: پیوند دین و دنیا و حضور دین در عرصه ی مسائل اجتماعی از پیش فرض های شکل گیری جامعه ی دینی است. با قطع این پیوند و جدا کردن نهاد دین از عرصه ی اجتماعی و سیاسی، جامعه ی دینی مطلوب نه تنها شکل نمی گیرد، بلکه معنا و مفهومی کاملاً صوری پیدا می کند. جامعه ای دینی است که دین در نظام های اجتماعی و سیاسی آن نقش داشته باشد. یکی از راهکارهای انهدام جامعه ی دینی مطلوب، تبلیغ و ترویج اندیشه جدایی سیاست و اجتماع از نهاد دین است. در این مقاله با انواع اندیشه هایی که مبلغ و مروج چنین طرز فکری هستند آشنا می شویم و به نقد این نظریه ها می پردازیم. نحوه ی رویارویی دگراندیشان با مقوله ی دین و سیاست، تحلیل آراء تفکیک گران دین و دنیا و نگرش نقادانه بر دیدگاه تفکیک گران از عناوین اصلی این نوشتار هستند.
نویسنده در این مقاله معتقد است که اگر بپذیریم که دین برنامه ای برای کمال آدمی است، از پذیرش اجتماعی بودن این برنامه ناگزیر هستیم، زیرا تکامل انسان با زندگی اجتماعی نسبتی عمیق دارد و اگر جامعه، دینی نباشد، تحقق انسان دینی محال است.
واژگان کلیدی: دین، مدیریت اجتماعی، جامعه ی دینی، انسان دینی، هدف دین
9) لاریجانی، محمد جواد (1379)، مدرنیسم، پست مدرنیسم و جامعه ی دینی، اندیشه ی حوزه، ش 24.
چکیده: محتوای این نوشتار، که در قالب مصاحبه ای تنظیم شده است به این سوال اصلی پاسخ می دهد که «رابطه ی جامعه اسلامی با مدرنیسم و پست مدرنیسم چیست؟». منظور از مدرن سازی جامعه ی اسلامی سازماندهی منطقی آن است. مفهومی که در این گفتگو پایه قرار گرفته این است که جامعه ی دینی جامعه ای است که در آن اندیشه ی دینی به شکل طبیعی در عقلانیت رفتاری آن جامعه مندرج شده باشد. برای فهم جامعه ی دینی مجبوریم وارد مقوله ی عمل اجتماعی و عقلانیت رفتاری شویم؛ در فهم سنت و مدرنیته هم به این مفهوم نیاز داریم. اگر بنا شود درباره ی چیزی که مدرن است یا چیزی که سنتی است ضابطه ی عقلانیت را اعمال نکنیم هر دو آنها بیهوده خواهند بود. میل به مدرنیته در دین، به دلیل ویژگی عقلانیتی است که در مدرنیته وجود دارد؛ یعنی نحوه ی خاصی از عقلانیت که عمل خاصی را در مدرنیته مشخص می کند، آن میلی است که نام آن عقلانیت فنی است و مقدرای با عقلانیت ابزاری فاصله دارد. انسانی مدرن است که اعمالش بر مبنای عقل فنی باشد و جامعه ای مدرن است که فعل آن نظم اجتماعی باشد و افعالی که از نظم اجتماعی پیدا می شود عقلانی و براساس عقل فنی باشد. پست مدرنیسم یعنی فراتر رفتن از عقل فنی. تفاوت پست مدرنیسم با مدرنیسم در عقلانیت است. هر وقت عقل فنی کنار گذاشته شد و از آن فراتر رفته شد وارد حوزه ی پست مدرنیسم می شود. اینک آیا عقل فنی به اندیشه اسلامی می سازد یا خیر؟ ما صحبت از سعادت انسان می کنیم، سعادت جامعه و کمال حقیقی انسان. در اندیشه ی اسلامی گاهی انسان، کاری را انجام می دهد که در مقیاس عقل فنی در دعوای بین جدید و قدیم نیست، بلکه بر سر چیزهای مهم تری است و آن عقلانیت است. در مجموع می توان چنین نتیجه گیری کرد که مدرنیته به درد جامعه ی دینی نمی خورد و باید به دوره ی پست مدرنیسم فکر کنیم؛ اگر بخواهیم جامعه ی اسلامی درستی را تحقق بخشیم.
واژگان کلیدی: جامعه ی دینی، عقلانیت، عقلانیت فنی، عقلانیت اصیل، مدرنیسم، پست مدرنیسم.
10) حق پناه، رضا (1380)، فرهنگ آفرینی قرآن ودگرگونی اجتماعی، اندیشه ی حوزه، ش 29.
چکیده: آن چه امروز جامعه ی اسلامی ما بدان نیازمند است، بازگشت عملی به آموزه های قرآن تغییر آفرین و تغییرناپذیر است. قرآن در جهان عصر نزول با ویژگی های محیطی و فرهنگی جاهلی انقلاب و دگرگونی های عمیق به وجود آورد و بر تمام عقاید، اعمال و اخلاق نادرست عرب و غیر عرب خط بطلان کشید و فصلی نوین از معارف و ارزش های الهی در جامعه ی بشری گشود. قرآن تغییر دهنده ی بینش های غلط و دگرگون کننده ی ارزش های ناپسند در جامعه است. کار قرآن در خلق فرهنگ و تمدن و اصلاح الگوهای اجتماعی، فرامکانی و فرازمانی است. او یگانه سلاح نهضت اسلامی در همه کارها بود و منشأ تحول بنیادین جامعه. در این مقاله راه کارهای فرهنگ آفرینی قرآن به شرح ذیل بازگو شده است:
1) تصحیح عقاید و هدایت افکار؛
2) ایجاد ارزش ها و هنجارهای اخلاقی؛
3) تأسیس نهاد اجتماعی فرهنگ آفرین؛
4) انطباق بر معیارهای عقلانی؛
5) جهل ستیزی و خرافه زدایی.
به طور کلی، قرآن، فرهنگی نو به جامعه ی بشری ارائه داد و تمام وابستگی های منفی مردم را با گذشته و عادات و رسوم دست و پاگیر قطع کرد.
ارزش ها و بینش ها را دگرگون ساخت و مسیر زندگی را تغییر داد. اکنون نیز چنگ زدن به قرآن، مایه ی عزت و سرافزاری بشر و هدایت تمامی جوامع است.
واژگان کلیدی: قرآن، جامعه، فرهنگ، اخلاق، جاهلیت، کارآمدی، خرافه.
11) حق پناه، رضا (1380)، عدالت اجتماعی در قرآن، اندیشه ی حوزه، ش 30.
چکیده: جامعه ی عدالت محور براساس تعالیم و آموزه های وحیانی، از مصادیق جامعه ی دینی مطلوب است که این نوشتار به تبیین آن پرداخته است. عدالت آرمانی دینی است که تمام پیامبران (ع) برای تحقق آن رسالت یافته و بسیاری نیز در راه عدالت جان خود را فدا کرده اند و اکنون جامعه ی اسلامی ایران انقلابی در تداوم این رسالت و ایده ی مقدس، در پی آن است که الگوی توسعه و پیشرفت اقتصادی و اجتماعی خود را از مسیر عدالت اجتماعی به بار بنشاند. لذا در تأسیس جامعه ی اسلامی و قرآنی، عدالت اجتماعی را شعار اصلی و در رأس برنامه های اصلاحی خود قرار داده است. عدالت اجتماعی از دیدگاه حکمای قدیم، اهمیت عدالت اجتماعی در قرآن، شکل گیری عدالت بر بنیاد حکومت، عدالت در هیأت حاکمه، نقش عدالت در تکامل جامعه و توسعه ی انسانی، تجلی عدالت اجتماعی در توسعه و عدالت اقتصادی و عناصر توسعه و عدالت اقتصادی از مهم ترین موضوعاتی است که این مقاله بدان ها پرداخته است.
12) نوایی، علی اکبر، (1380)، آسیب شناسی جدایی دین، توسعه و عدالت اجتماعی، اندیشه ی حوزه، ش 30.
واژگان کلیدی: جامعه، عدالت، قرآن، تکامل اجتماعی، توسعه ی انسانی.
منبع:اندیشه حوزه، ش80-79