جامعه ي ديني در آينه ي انديشه (4)


 

نويسنده: گروه دين پژوهي




 
31) فرامرز قراملکي، احد (1384)، جامعه ي ديني، جامعه ي هماهنگ، انديشه ي حوزه، ش 56.
چکيده: مقاله ي حاضر از عامل انسجام در جامعه ي ديني جستجو مي کند. در جامعه ي ديني، مانند هر جامعه اي ديگر، شبکه اي پيچيده از روابط و تعامل ها وجود دارد. انسجام جامعه ي ديني به چنين شبکه پيچيده با نگرش سيستمي مسأله ي تحقيق حاضر است. اگرچه ستون خيمه ي جامعه ي ديني، بلکه همه ي اضلاع اين جامعه خداست، خدا ملاک نهايي اخلاق است و اصول راه بردي اخلاق که بر اين ملاک نهايي مبتني اند. الگوهاي رفتاري در سطح نهادها و سازمان هاي اجتماعي وحدت بخش جامعه ي ديني است. تعريف کلي الگوهاي اخلاقي رفتار ارتباطي، مسؤوليت پذيري در قبال حقوق افراد است.
واژگان کليدي: جامعه ي ديني، رفتار ارتباطي، اصول راه بردي اخلاق، عدالت.
32) نوايي، علي اکبر (1384)، نقش جهان بيني و انسان شناسي اسلامي در تکوين جامعه ي ديني، انديشه ي حوزه، ش56.
چکيده: تأسيس و پايداري جامعه ي ديني، بزرگ ترين آرمان اديان الهي و حاملان رسالت هاي ديني بوده و مي باشد، که قهراً پديده اي خلق الساعه نبوده و کاملاً مبتني بر قانون و سنت است، و بنابراين امري مشروط و مقيد است. در اين امر مشروط، دو شرط صورت مبنايي و کليدي دارند.
1) درک جهان بيني اسلاي؛
2) اشراف و وقوف بر نوع انسان شناسي و تصويري که انسان در آينه ي شريعت دارد.
جهان بيني، به عنوان محور فعاليت ها و به عنوان مرکز الهامات فکري و عملي، مبنايي اساسي و استوار جهت تحقق انقلاب هاي اجتماعي است. جهان بيني توحيدي، ايده اي خدا محور است که با تجلي در همه ي ابعاد زندگي انسان، خود را نشان مي دهد و گرويدگان به خود را در راستاي ايجاد دنيايي نوين مبتني بر قامت دين، به تکاپو و فعاليت وا مي دارد. جهان بيني توحيدي، منشأ بزرگ ترين تحولات روحي و اخلاقي گرديده و فرد را آماده ي ايجاد تحول همه جانبه در صحنه ي اجتماعي مي نمايد و با توجه به تفکر توحيدي، او را وا مي دارد که در تأسيس و تکوين جامعه ي ديني و مبتني بر توحيد، پيکار و تلاش و تکاپو نمايد. انسان شناسي ديني، به انسان مي آموزد که از عظمت ذاتي و نهادي اسرار آميزي برخوردار است، نسخه اي از روح الهي و داراي کرامت هايي سرشار است. شناخت هر بعدي از ابعاد وجودي و شناخت هر لايه از لايه ها، تأثيري شگرف در نحوه ي زيستن آدمي دارد و در مقام عمل، راه گشاي او است. انسان ديني، که عصاره ي لازم معنا و ماده و دايره ي معرفت و غايت وجود و هستي جامع و معنا و تفسير نمادين هستي است، موجودي است که بيشترين عنايت ها به او گرديده و داراي کرامت و شرافت ذاتي و معنوي است. خصوصياتي همچون کمال گرايي و عشق به معنا در او نهفته است و چنين شناختي، به انسان اين تنبه را مي دهد که مسؤول ساختن سرنوشت خويش است و بايد دنيايي آباد و آزاد بسازد. اصلاح جويي ها، عدالت خواهي ها، تکامل طلبي هاي روح انسان او را وا مي دارد که با انگيزه و هدفي عالي زندگي کند و در راه عقيده و آرمان خود، به تأسيس جامعه اي منطبق بر ارزش هاي وجودي خويش مبادرت نمايد. اين جامعه ي آرماني و منطبق بر ساحت هاي وجودي انسان، همان جامعه ي ديني مورد نظر شريعت و پيامبران (ع) است.
واژگان کليدي: جهان بيني، انسان شناسي، توحيد، تغيير، جامعه ي ديني، انقلاب دروني، ساخت اجتماعي، امت.
33) مرويان حسيني، سيد محمود (1384)، عناصر بنيادي تعليم و تربيت در جامعه ي اسلامي، انديشه ي حوزه، ش56.
چکيده: در اين نوشتار مولفه هاي اصلي تعليم و تربيت از نظر اسلام و توصيه هايي براي کارآمدي هريک در نظام گسترده ي تعليم و تربيت، تبيين مي شود. عقل محوري يکي از مولفه هاي اصلي در اين حوزه است. فعاليت هاي عقلاني مراحلي دارد از قبيل تشخيص موقعيت، مشخص ساختن مسأله با موضوع، گرد آوري اطلاعات، تهيه راه حل ها و انتخاب بهترين راه حل، تعليم و تربيت عقل محور بر علم آموزي و گسترش تجربيات تأکيد دارد و عبرت گرفتن و مشورت با خردمندان از روش هاي آن است. از ديگر عناصر اصلي در فرايند تعليم و تربيت، عينيت و تحقق مفاهيم ارزشي و بينشي در شخصيت فرد است. اگر علاوه بر ذهن، جسم و جان انسان ها و نيز حس و تجربه ي آدمي با مفهوم پيوند برقرار کند، از تشبيه و تمثيل کمک گرفته شود و در ميدان عمل به طور ملموس مشاهده گردد، هرگز از خاطره ها نخواهد رفت. اساساً برخي از مطالب جز از راه عمل قابل آموزش نيستند. نويسنده به اين مولفه با عنوان تجربه گرايي در تعليم و تربيت اشاره نموده است و نمونه هاي ديني در اين زمينه را بازگو نموده است. اختيار و آزادي مولفه ي اصلي ديگري است که به عنوان يک مبناي تربيتي مورد بررسي قرار گرفته است.
واژگان کليدي: جامعه ي اسلامي، تعليم و تربيت، عقل گرايي، تجربه گرايي، اختيار و آزادي.
34) احمدزاده، سيدمصطفي (1384)، حقوق شهروندي در جامعه ي مدني، انديشه ي حوزه، ش56.
چکيده: حقوق شهروندي از مولفه هاي زيربنايي در شناخت ساختار نظام هاي اجتماعي است. براي تبيين شاکله ي جامعه ي ديني لازم است مفهوم و جايگاه حقوق شهروندي به درستي مورد بررسي قرار گيرد. ارائه ي نظريه ها و گفتمان هاي روزافزون از سوي جامعه شناسان، فيلسوفان سياسي و حقوق دانان در راستاي تبيين حقوق شهروندي، نشان گر نياز دنياي مدرن امروز به سازوکار چگونگي اجراي حقوق شهروندي در سطح جوامع است. دين اسلام، به عنوان الگوي کامل و نهايي نظام جامعه، که داعيه ي پاسخ گويي به همه ي نيازهاي انسان در هر عصر و نسلي را دارد، بي ترديد درباره ي حقوق شهروندي نيز بايد سخنان کارآمد، روزآمد، دقيق و عميق داشته باشد. نويسنده برپايه ي اين پيش فرض، پس از شرح اصطلاحاتي مانند: «شهر»، «شهروند»، شهروندي، حق و حقوق و جامعه ي ديني، به جريان شناسي مفهوم شهروندي در غرب و اسلام پرداخته و سپس، در دو بخش، مباني حقوق شهروندي در اسلام و خاستگاه حقوق شهروندي در اسلام را مورد بررسي قرار داده است و با تأکيد بر نقش محوري خداوند در جعل و اعتبار قواعد حقوقي اسلام و در نتيجه حقوق شهروندي، برخي از مهم ترين انواع حقوق شهروندي را از ديدگاه اسلام گزارش کرده و جامعيت و عمق ديدگاه اسلام را درباره ي حقوق شهروندي به تصوير کشيده است.
در پايان، بر اين نکته تأکيد ورزيده است که مطالعات ديني حقوق شهروندي، نونهالي است که تبيين، تفهيم، تکميل، ترويج و تبليغ آن در دنياي معاصر از مهم ترين وظايف حقوقدانان و دانشمندان اسلامي است.
واژگان کليدي: شهروندي، حقوق اسلامي، حق حيات، حق آزادي، حقوق شهروندي، نظام حقوقي اسلام، اصول حقوق شهروندي.
35) حسين زاده، حسين (1384)، توسعه ي عدالت محور [در جامعه ي ديني]، انديشه ي حوزه، ش56.
چکيده: توسعه ي عدالت محور اصلي است اساسي در ساختار جامعه ي ديني و فرايند تکامل آن. همه ي جامعه شناسان بر اين مطلب اتفاق نظر دارند که انسان بايد زيربنا و محور اصلي توسعه باشد. زيرا ترديدي نيست که انسان در طراحي و برنامه ريزي و مديريت و پويايي جامعه نقش اساسي دارد. براين اساس، توسعه ي مطلوب بايد، در ابعاد اجتماعي، فرهنگي، اقتصادي و..، به گونه اي صورت پذيرد که محورش انسان و هدف از آن نيز رفع نيازهاي مادي و معنوي وي باشد. تحقيقات گسترده اي که جهت بررسي علل ناکامي توسعه در بسياري از کشورها انجام شده است، گوياي اين واقعيت مي باشد که فراموشي انسان و نيازهاي اساسي او سبب ناکامي و شکست طرح ها و الگوهاي توسعه در اين کشورها گرديده است. بنابراين شرط موفقيت توسعه در هر جامعه اي اين است که متناسب با نيازهاي اساسي افراد آن جامعه طراحي صورت پذيرد. به همين جهت مي توان گفت، ارائه ي نظريات و راه کارهاي دست يابي به توسعه متناسب با نيازهاي اساسي انسان بر محور عدالت در جوامع اسلامي امري ضروري و يکي از الزامات اساسي آن به شمار مي آيد.
واژگان کليدي: توسعه، دين، عدالت، رفاه اجتماعي.
36) ساشادينا، عبدالعزيز (1384)، جامعه ي ديني جهاني، انديشه ي حوزه، ش 56.
چکيده: موضوع اين جستار در قالب مصاحبه اي تنظيم شده است. در آستانه ي قرن بيست و يکم شاهد رويکرد جهاني چشم گيري به دين و معنويت بوديم، و اين طبيعي به نظر مي آمد، زيرا بشريت تاکنون همه ي راه ها را رفته و تازه هاي زيادي را آزموده است و بسياري از آنها را سرابي بيش نديده، و لذا از همگي آنها سرخورده شده است؛ تجربه گرايي، دين گريزي، دين مداري، ليبراليسم، نازيسم، مارکسيسم و غيره، و اکنون برگشته است به سرخط. اما سخن اين نيست، زيرا بازگشت به معنويت و رويکرد به دين، يک مفهوم کلي و عام است که در هر جايي به گونه اي است، زيرا معنويت ها متفاوتند و از بوديسم تا عرفان هاي بي خدا، از عرفان يهودي تا عرفان اسلام، از عرفان خشکي که نغمه ي سه تاري را بر نمي تابد تا عرفاني که با چنگ و دف به قرب حق مي رسد را در بر مي گيرد. رويکرد به دين نيز چنين است، مسيحيت آمريکاي لاتين و آمريکاي شمالي و اروپايي؛ اسلام عربي، فارسي، غربي، آفريقايي، انقلابي و سازش کار، فعال و منفعل و غيره. ساير اديان نيز چنين اند و نمط مشخص واحدي براي عرفان، معنويت و تدين وجود ندارد. در اين مصاحبه برآنيم تا ضمن ارائه ي نسخه ي انقلاب اسلامي ايران که در اين مجموعه ي «جامعه ي ديني» ملاحظه مي شود، کسب نظري از استاد مطالعات اسلامي دانشگاه ويرجينا داشته باشيم. ايشان به عنوان يک مسلمان متعهد اسلام شناس شرقي، شايد بهتر از هر کس بتواند شناخت دو سويه اي از چنين رويکردي ارائه دهد، هم تدين غرب را به عيان مي نگرد و هم تدين دنياي اسلام با تمامي تفاوت هاي آن را .
37) جلالي، غلامرضا (1384)، گزارشي از جامعه ي چند ديني در سنگاپور، انديشه حوزه ي، ش56.
چکيده: زندگي اجتماعي مردم سنگاپور، يکي از نمونه هاي زندگي مسالمت آميز پيروان اديان بزرگ است؛ امر اجتناب ناپذيري که آنان را همچون فولادي در برابر تعصبات ديني آبديده کرده است. آنها به راحتي افکار و انديشه هاي يکديگر را مي فهمند و بدون تعصب و پيرايه با هم به بحث مي نشينند و هرکدام راه زندگي مشروع، معقول و طبيعي خود را در پيش مي گيرند.
پلوراليسم يا کثرت گرايي ديني در باب حق بودن همه ي اديان و حق بودن دينداري از مسائل پذيرفته شده ي جامعه ي سنگاپور است. ساکنان اين جزيره، چند ديني را در جامعه ي خود يک حادثه ي طبيعي مي دانند و به همين دليل حضور اديان مختلف در جامعه ي خودشان را سد راه سعادت خود تلقي نمي کنند.
38) نامني، حسن (1384)، جامعه ي ايده آل اسلامي و مباني و تمدن غرب (يک کتاب در يک مقاله)، انديشه حوزه، ش 56.
چکيده: دين مبين اسلام تبين گر راه رسيدن به کمال انسان، در تمامي ابعاد و شؤون زندگي مي باشد. زندگي انسان در دو بعد شخصي و اجتماعي مورد اهتمام دين بوده و در هر دو عرصه به بيان راه و روش ها و آموزه هايي پرداخته است که اهداف خود را در هر دو بعد به منصه ي ظهور برساند. محل بروز زندگي اجتماعي جامعه اي است که انسان در آن رشد و نمو مي نمايد، لذا لازمه و بستر اجراي کامل احکام اجتماعي زندگي انسان وجود يک اجتماع و جامعه ي مناسب و سازگار با دين مي باشد، چه آن که در صورت عدم سازگاري و هماهنگي بين جامعه و احکام اجتماعي دين، امکان عمل به تعداد زيادي از اين احکام منتفي خواهد بود.
از طرفي اثبات اين ادعا که دين اسلام يک دين کامل و همه جانبه نگر است. منوط به ارائه و تبيين نظرگاه دين اسلام درباره ي جغرافياي اجتماعي انساني و ارائه ي نظريه ي دين درباره ي چگونگي اداره ي جامعه مي باشد و همچنين ارائه ي ساير نظريه ها درباره ي جامعه و زندگي اجتماعي انسان و سپس نقد آن و آشکار ساختن نقاط ضعف آن به طور کارشناسي و منصفانه است. نويسندگان محترم کتاب «جامعه ي ايده آل اسلامي و مباني تمدن غرب» اين اثر را در همين راستا تأليف نموده اند تا اين زاويه از احکام دين را به تصوير بکشانند.
39) ظهيري، سيد مجيد (1385) جامعه ي ديني در گفتمان بعثت و رسالت، انديشه ي حوزه، ش 61 و 62.
چکيده: ايده ي اصلي و بنيادين جستار پيش رو اين است که اگر در عصر حاضر و هر عصري، بخواهيم نسخه اي تمام عيار از ساختارهاي جامعه ي ديني را ترسيم نماييم، اين امر گره اي ناگشودني و وابستگي تام و تمام به گفتماني دارد که بعثت در آن صورت پذيرفته است. غايت بعثت آخرين پيامبر (ص) گوياي مسيري است که جوامع بشري براي تحصيل سعادت، در کامل ترين شکل خود و فراگيرترين وضعيت، بايد طي نمايند.
ويژگي منحصر به فردي که ساختارهاي جامعه ي ديني در گفتمان غايت شناختي بعثت براساس آن شکل مي گيرند و از سکولاريسم و التقاط و تحجر متمايز مي گردد، همانا توجه به توأمان به ماده و معنا، دين و دنيا، دين و سياست و دنيا و آخرت و مرتبط دانستن اين زوج هاست. افقي که در گفتمان بعثت براي ترسيم ساختارهاي جامعه ي ديني مطلوب گشوده مي شود نه با سکولاريزم سازگار است، که با تأکيد بر دنيا، دين را از عرصه به حاشيه مي راند و نه با تحجر، که دنيا و سياست و حکومت را ناسازگار با شأن قدسي دين مي داند. سکولاريسم بر يک مبنا دين را از امور دنيوي و نظام اجتماعي زندگي بشر جدا مي کند و تحجر بر مبناي ديگر، ولي در عين حال نتيجه ي علمي هر دو رويکرد يک چيز است؛ تفکيک دين و دنيا و سياست.
در اين جستار، ترسيم غايت شناختي ساختارهاي جامعه ديني مطلوب، با بررسي موضوعي انديشه و آراء بنيان گذار کبير انقلاب اسلامي، حضرت امام خميني (ره) در چارچوب گفتمان بعثت، طي چند فصل صورت مي پذيرد. بحث را با مقدمه اي شامل طرح مسأله ي اصلي تحقيق و چارچوب آن و همچنين فرضيه اي که اين تحقيق به دنبال اثبات آن است، آغاز مي شود و سپس ويژگي هاي جامعه ي ديني مطلوب ترسيم مي گردد. پس از آن غايت بعثت در گفتمان فلسفي- عرفاني امام خميني (ره) مورد بازخواني قرار مي گيرد و آخرين بخش از مقاله، مقايسه ي شناخت امام خميني (ره) از بعثت و غايت آن در چارچوب مباني ساختاري شکل دهنده ي جامعه ي ديني مطلوب، با آراء برخي روشنفکران معاصر است.
واژگان کليدي: بعثت، جامه ي ديني، ساختار، امام خميني (ره)، سکولاريزم، تحجر.
40) رحيم پور ازغدي، حسن (1385) منشور حکومت ديني در نهج البلاغه، انديشه حوزه، ش 61 و 62.
چکيده: در جامعه ي ديني يکي از مهم ترين مولفه ها و شاخص ها ديني بودن حکومت و شرايط و لوازم آن است. اين مقاله با رويکرد ديني و با الهام از تعاليم روح بخش نهج البلاغه به مسأله ي حکومت در جامعه ي ديني پرداخته است. مسأله ي حکومت در ميان حکما و ملت ها در ادوار مختلف صورت هاي مختلفي داشته و از اين روي، داراي ابهام است و اين مسأله ي نخستي است که نگارنده در پيش درآمد بحث خود بدان پرداخته است. وي در ادامه به روشن نمودن چهره ي اجمالي حکومت پرداخته است و از سه گزينه، به عنوان شاخص هاي متمايز کننده ي حکومت ديني در اسلام از ساير مکاتب، ياد مي کند که اجمالاً عبارتند از:
- نشر معارف ديني؛
- حاکميت بخشيدن به ارزش هاي مسلم ديني؛
اجراي کامل احکام و مقرارت ديني در جامعه.
در واقع آنچه در پيش درآمد بحث از آن ياد مي شود صورت فرضيه ي يک پارادايم حکومت ديني است که بخش هاي بعدي مقاله متعهد تبيين و اثبات آن مي باشد.
نويسنده، اگرچه محور اصلي بحث را رويکرد به نهج البلاغه قرار داده که قسمت اعظم آن را نيز به خود اختصاص داده است، ليکن پيش از آن به ياد کرد قرآني در خصوص دکترين انبياي الهي (ع) مي پردازد و با برداشت محکم و جالبي که از دو قيد «عبد» و «رسول» براي پيامبر اعظم (ص) و نيز قيد «اميرالمومنين» و «عبدالله» در نامه ي امام (ع) به مالک اشتر نخعي زمينه را براي دريافت معناي ديني حکومت استحکام مي بخشد.
التفات به فرازهاي روشن گر نهج البلاغه، به خصوص آنچه در عهد نامه ي مالک اشتر آمده است، ترسيم کننده ي صورت کاملي از مانيفست حکومت ديني از نظر اسلام مي باشد که نويسنده با يادکرد آن به مدعاي فرضيه ي خود جنبه ي اثباتي مي دهد و بحث را به پايان مي رساند.
واژگان کليدي: حکومت ديني، حکومت ليبرال، عبوديت، مردم سالاري ديني، حقوق دولتي، حقوق شهروندي.
41) مصباح، سيدحسين همايون (1385)، دولت مطلوب در جامعه ي ديني، انديشه ي حوزه، ش61 و 62.
چکيده: دولت از آن روي که صورت سازمان يافته نظم يابيده ي قدرت اجتماعي را بازگو مي کند، سهم و نقش بسيار تعيين کننده اي در ترسيم سرنوشت جامعه و حتي افراد دارد و از اين جهت که دولت، نهادي ساخته بشر است، طبعاً به موازات رشد و تحول ذهني – عملي آدميان، آن هم تحول بر مي گيرد اين تحول، هم مولفه هاي ساختاري و هم مولفه هاي کارکردي آن را پوشش مي دهد.
در اين نوشتار، به جهت نقش تعيين کننده ي دولت، سيمايي از دولت مطلوب در جامعه ي ديني- اسلامي بازسازي شده است. براي اين مهم، پس از تبيين مفهوم دولت، به مهم ترين کار ويژه ي آن، که تواناسازي جامعه و افراد باشد، پرداخته شده است. ساز و کار تواناسازي جامعه و مردم از سوي دولت، به ويژه در جامعه ي اسلامي، برساخته از دو بدنه يا فرايند مي باشد:
1) بدنه ي ساختاري؛
2) بدنه يا فرايند عملياتي.
در بدنه ي ساختاري، به طور کلي عمده ي فرايندهايي همچون امنيت، فرصت، امکانات و تسهيلات به مثابه کارکردهاي ويژه دولت محسوب شده است و هر فرايند به صورت علمي و متناسب با دنياي معاصر، بازکاوي شده و مکانيزم پيدايي آنها ارزيابي گرديده است. همچنين در هر قسمت، شواهد ديني ذکر گرديده و بازشناسي اين فرايندها در آموزه هاي اسلامي تحليل شده است.
در بدنه و فرايند عملياتي، مولفه هاي کارکردي همچون حقوقي شدن رفتار و نهادينه شدن تعاملات حقوق محور، رقابتي شدن فعاليت ها، نوآوري، بهره وري، گردش منابع و نيروها به تفصيل پي گيري شده است و سازوکار عملياتي شدن هر يک از آن مولفه ها از نظر علمي، اجتماعي، اقتصادي و رفتار شناختي به طور مستدل بيان گرديده و سپس اين مولفه ها و عمليات به گونه ي منطقي در فرهنگ اسلامي پيگيري شده است.
در پايان به اين برايند مي رسد که تواناسازي جامعه و مردم از سوي دولت در جامعه ي اسلامي از کارويژه هاي اين نهاد مديريتي و سازوکار تواناسازي ياد شده نيز همانا از دو مسير و راه کار ساختاري و عملياتي بازگو شده به انجام مي رسد.
واژگان کليدي: دولت، اسلامي، بدنه ي ساختاري، بدنه ي عملياتي، تواناسازي، بهره وري، اعتماد عمومي.
42) نوايي، علي اکبر (1385)، نظام اجتماعي امت و امامت، انديشه ي حوزه، ش61 و 62.
چکيده: جامعه ي ديني مطلوب و ايده آل از ميان نظام هاي اجتماعي، آن نظام است که بر محور خدا متحد و هماهنگ باشد. ستون فقرات چنين نظام ارزش مندي را ديانت و عدالت تنظيم مي نمايد. امام و رهبر قطب الهي حرکت چنين اجتماعي است و همه ي حرکت ها و آرمان ها در سمت و سوي اراده ي انساني والا و الهي به نام امام و رهبر است. از نظام امت و امامت، دو تصوير آرماني وجود دارد. در تصوير نخست، امام و رهبر معصوم، سررشته ي افکار و انديشه ها و حرکت هاي امت را در اختيار خويش دارد و در تصوير دوم، رهبري، عدالت پيشه. اين نظام، همان خلافت کبراي الهي به وسيله ي خليفه الله است که ظهورات نوري خداي متعال را در جامعه ي بشري ساري و جاري و نمودار مي سازد.
در اين مجموعه، رهبري عدالت محور هم قرار گرفته که تلاش فراواني در تحقق عدالت و فضيلت مي نمايد. شاکله شناسي رهبري عدالت محور نشان مي دهد که اين نوع از رهبري منجر به تأسيس نظام امت و امامت گرديده و در پي تربيت نيروي انساني مومن مي باشد. تلاش در زدودن استضعاف و دفع هجوم مخالفان، نشر انديشه هاي بنيادي اسلام، بسترسازي براي تحقق عدالت، تقويت جنبه هاي اخلاقي و تداوم عزت جامعه ي ديني، محور تلاش هاي او است و از فضيلت هايي عالي همچون فهم و درايت ديني، اجتهاد، مديريت ديني بالا، کمال اعتقادي، برخورداري از صفت عدالت، کفايت، شجاعت و... برخوردار است.
نظام مطلوب مورد اشاره، نظامي عدالت محور است و عدالت امامت و امت، روشي پويا و فعال است که سمت و سوي حرکت تکاملي امت را تعيين مي نمايد و در حوزه هاي اقتصادي، سياسي، اخلاقي و... متبلور مي شود.
بدين روي، احياي عدالت و گسترش و تعميق آن يک رسالت در نظام امت و امامت است. صور عدالت مورد نظر در اين نظام عبارتند از:
1) عدالت افراد جامعه در تعاملات خويشتن؛
2) عدالت حاکم به مردم (امام به امت) و بالعکس؛
3) عدالت نفساني، که ريشه ي همه ي عدالت ها در حوزه هاي رفتاري و عملکردي نظام امت و امامت است.
واژگان کليدي: امامت، امت، عدالت، سلسله مراتب، فضيلت، اطاعت، تعادل
منبع: انديشه حوزه، ش 80-79