جامعه ي ديني در آينه ي انديشه (5)


 

نويسنده: گروه دين پژوهي




 
43) بشير، حسين (1385)، سيماي کارگزاران در مديريت اسلامي [جامعه ي ديني]، انديشه ي حوزه،ش 61 و 62.
چکيده: مديريت از مولفه هاي مهم اجتماعي است که در ترکيب با آموزه هاي دنيي چارچوب ويژه اي مي يابد و عنصري ضروري در تشکيل جامعه ي ديني مطلوب را شکل مي دهد. نويسنده در اين مقاله با رويکرد به نهج البلاغه درصدد است تا سيمايي از مديريت اسلامي را ترسيم نمايد. نخست، براي اين که بتوان به چنين نتيجه اي در تحقيق نائل شد، لازم است هدف حکومت اسلامي از نوعي که پيامبر (ص) و علي (ع) عهده دار آن بوده اند روشن شود، زيرا شالوده ساز تمامي نظام، همان چيزي است که علت غايي آن از قبل مشخص شده است. در بررسي انجام شده چنين به دست مي آيد که هدف از به دست گرفتن قدرت و عهده داري مديريت جامعه، چيزي جز خود آن است و آن همان چيزي مي باشد که پيامبران الهي (ع) براي آن مبعوث شده اند، يعني انسان سازي در قالب تعليم و تربيت جامعه بر نهج شايسته، منطبق بر سنت هاي الهي. همين امر، وجه امتياز مديريت ديني بر انواع مشابه آن است. نويسنده آن گاه به تبيين حدود و ابعاد مديريت ديني بر طبق الگوي نظام حکومتي امام علي (ع) مي پردازد و انتظارات ويژه چنين مديريتي را در قالب چند بند بررسي مي نمايد. نخستين انتظار آن است که اينان اسوه ي ساير مردم باشند؛ ديگر آن که به هدايت و ارشاد و تربيت جامعه همت بگمارند؛ و ديگر آن که همواره از حق جانب داري نموده، چارچوب حقوق شهروندي را پاس بدارند. همچنين خاطر نشان مي سازد که مديريت اسلامي مسؤوليت است نه رياست، لذا بايد خود را همواره خادم مردم بدانند، نه آمر و فرمانفرما. از اين روي تنها به نيروي فکري خود متکي نباشند و امور را براساس شورا و مصلحت بيني جمعي انجام دهند. نکته ي ديگر در مورد نوع مديريت اسلامي اين است که زمامداري ديني امانتي است که مديران عالي جامعه عهده دار آن هستند. فرجام سخن اين که مديران در نظام مديريت اسلامي علاوه بر کوشش در ارتقاي معنوي افراد جامعه، بايد نسبت به عمران و آبادي کشور و بالا بردن توان اقتصادي جامعه بکوشند و نسبت به حيف و ميل در مصرف بيت المال، از خود حساسيت نشان دهند.
واژگان کليدي: مديريت، حکومت، جامعه ي ديني، ارشاد و تربيت، بيت المال، شورا.
44) آقا محمديان، حميدرضا و روستايي، مرتضي (1385)، نهاد خانواده در جامعه ي ديني، انديشه ي حوزه، ش 61 و 62.
چکيده: خانواده در اديان آسماني مورد توجه فراوان بوده است و بر حمايت از آن در جلوگيري از فروپاشي تأکيد فراواني به عمل آمده است، به طوريکه در تلاش در جهت تقويت بنياد خانواده و حفظ استحکام آن و فراهم سازي زمينه ي شناسايي علل نابسماني ها و عوامل تزلزل و از هم گسيختگي اين نهاد اجتماعي و رفع آنها يک ضرورت اجتناب ناپذير و معياري در جهت پيشرفت و تمدن در ابعاد مادي و اجتماعي است. در اين مقاله، ضمن تأکيد بر اهميت خانواده از ديدگاه اديان آسماني، با نگاهي به آيات و روايات و پژوهش هاي انجام شده، بر عوامل موثر در استحکام اين نهاد اجتماعي تأکيد و راه کارهايي جهت تقويت آنها پيشنهاد گرديده است.
واژگان کليدي: جامعه ي ديني، خانواده ي ديني، نهاد، نظام اجتماعي، عوامل شناختي.
45) مصباح، سيد وحيد (1385)، نظم مردم سالار [در جامعه ي] ديني، انديشه ي حوزه، ش61 و 62.
چکيده: پرسش اساسي در اين پويش اين است که «دين چگوه مي تواند در فرايند نظم سازي سهيم بوده باشد؟» پاسخ تحليلي بدين پرسش، از اين جا آغاز مي شود که پيدايي هر نظمي در گرو دو چيز است؛ هنجارها و روش و سازو کار اجتماعي سازي هنجارها، سهم دين (اسلام) از همين دو زاويه يا محور نگريسته و ارزيابي مي گردد. يعني نقش اسلام هم در هنجارسازي و هنجارشناسي و هم در ارائه ي راه کار و روش اجتماعي سازي آنها ديده مي شود. منتهي اين جستار بيشتر بازنمود زاويه و محور دوم است و به هنجارهايي که از اين زاويه بيرون مي آيند، مي نگرد. از اين روي، در سرتاسر اين نوشتار ساز و کار اجتماعي سازي هنجارها، که از سوي اسلام عرضه گرديده و برايند آن که چه نوع نظمي است پي گيري شده است. جهت شناسايي سرشت آن نظم، تحليل و کاوش از ويژگي هاي ساختاري و کارکردي امر به معروف و نهي از منکر، همچون ساز و کار اجتماعي هنجارها و نظارت اجتماعي انجام گرفته است. در ادامه ويژگي هاي ساختاري و به ويژه کارکردي آن، در ذيل پنج محور و برايند وجوب و مشارکت همگاني، دانايي محوري، احتمال تأثير و آزمون پذيري، تنوع و انعطاف روشي حق مندي، حفظ و حمايت از توازن حريم ها و حقوق به طور روشن بازتاب پيدا مي کند و بالاخره به اين نتيجه رهنمون مي شود که نظمي برآمده از اين سيستم اجتماعي سازي هنجارها (امر به معروف و نهي از منکر) همانا نظم مردم سالار ديني مي باشد. سپس با بازگو نمودن پاره اي از مختصات همپوش مردم سالاري اين برايند را مستدل تر مي سازد. در نهايت چنين نظمي جايگزين برتر براي جامعه ي علمي پس از سرمايه داري معرفي مي گردد.
واژگان کليدي: دين، نظم، اجتماعي سازي، دانايي، حق مندي، حريم خصوصي، همگاني، آزمون پذيري، انعطاف.
46) اصغري، محمود (1385)، ساختار نظام آموزشي ناکارآمد و پيامدهاي آن [در جامعه ي ديني]، انديشه ي حوزه، ش 61 و 62.
چکيده: اساساً علم و دانش محصول و مصنوع اجتماع بشري است. بنابراين، تفاوت هاي اساسي جوامع بشري، دانش هاي برآمده از متن و بطن خويش را به رنگ و بو و خصوصيت خود در مي آورد. از اين رو، عناصر مهمي که در طرفين عرضه و تقاضاي آموزش وجود دارند؛ نقش اساسي در شکل گيري نيازهاي آموزشي در جوامع ايفا مي کنند. ولي از آن جا که آموزش در برخي از کشورها تحت تأثير نيازهاي اين جوامع به وجود نيامده است و ساختار نظام آموزشي و گسترش آن بدون ارتباط ارگانيک با ضروريات آن جوامع شکل گرفته است، در نتيجه ناکارآمدي نظام آموزشي را در دست يابي به توسعه ي اجتماعي و اقتصادي براي اين کشورها به ارمغان آورده است.
واژگان کليدي: نظام آموزشي، ساختار، ناکارآمدي توسعه.
47) پژوهنده، محمد حسين (1385)، نظام آموزشي- پژوهشي پرورش محور [در جامعه ي ديني]، انديشه ي حوزه، ش 61و62
چکيده: يکي از نيازهاي اساسي جامعه ي ديني، آموزش فرهنگ يني است. دو مسأله ي آموزش و پرورش، به خصوص پرورش هاي اخلاقي، به دليل داشتن پتانسيل فرهنگ سازي، مقدم بر هرچيز ديگري مي باشند. نويسنده با داشتن اين تز فکري، مسأله ي تحقيق خود را انتخاب و در اين مقاله دنبال مي نمايد. وي مقاله ي خود را در يک مقدمه، شامل چند نکته ي مبنايي و دو بخش عمده پي مي گيرد. در بخش اول به موضوع آموزش و مسائل مربوط به آن مي پردازد. در بخش دوم نظر به ارتباط تنگاتنگي که در راستاي نيل به هدف پژوهش، يعني نظام آموزشي «پرورش محور» بين آموزش و پژوهش وجود دارد به اين موضوع عطف توجه نموده است.
نکاتي که در مقدمه بدان ها يادآوري گرديده شامل اين مسائل است: مسأله يا مسائل ما کدامند؟ رويکرد به دين و معنويت چرا؟ کدام آموزش و پژوهش، در چه حوزه اي؟ رويکرد غرب به دين و معنويت از کدام صبغه و در کدامين راستا است؟ چه تحليلي از واقعه داريم؟ و توجه به اين موضوع که مسأله فراتر از تجدد است.
بخش اول با پيام «آموزش، محور رشد همه جانبه» از مسائلي همچون نقش دولت در امر آموزش، نقش نظام هاي آموزشي در فرهنگ سازي، نياز جامعه ي ديني به آموزش فرهنگ ديني، راهنمايي براي نيل به مرتبه ي کاربردي رشد به عنوان هدف اساسي آموزش، آموزش يا پرورش؟ بررسي شيوه هاي برتر آموزش، تناسب دانش با نياز جامعه، تناسب درون مجموعه اي نظام آموزشي تعليم و تربيت زندگي ساز به عنوان يک راهبرد اساسي سخن مي گويد.
در بخش دوم نيز که با پيام «پژوهش، تنها عامل رشد و توسعه ي علمي» آغاز مي شود، از مسائلي پيرامون پژوهش و رابطه اي که با آموزش دارد، موانع پيش روي پژوهش، دانشنامه يا مدرک؟، رويکرد به کميت به جاي کيفيت، رويکرد تأليف به جاي تحقيق، مصويت يافتن در برابر آفت ترجمه گرايي، متکي نبودن بر بنيان هاي ضعيف فلسفي غرب؛ همچنين از مولفه هاي آن همچون: عقلانيت، واقع گرايي و آرمان گرايي، آگاهي جمعي، کلمه ي عبور پيشرفت جامعه، نهادينه شدن فرهنگ پژوهش و کارآمد کردن پژوهش از طريق پيوند با آموزش در اين قسمت بحث مي شود.
واژگان کليدي: آموزش، پرورش، پژوهش، دين گرايي، نظام آموزشي، جامعه ي ديني، فرهنگ آموزش.
48) پروين، فرهاد (1385)، شاکله شناسي قضا در جامعه ي ديني، انديشه ي حوزه، ش61 و 62.
چکيده: اهميت قضا در حيات اجتماعي، سياسي، مالي و خانوادگي جامعه بر همگان روشن است. بررسي نقش قضا در جامعه ي ديني و بررسي تطبيقي با ساير جوامع مي تواند داراي فوايد علمي و عملي باشد. در ابتدا، معاني قضا و جامعه ي ديني به طور اجمال بررسي شده است. اصل مقاله در دو قسمت است. در قسمت اول به قضا در جامعه ي ديني پرداخته شده است، که مشتمل بر بحث مباني قضا در جامعه ي ديني و نيز اهميت قضا در چنين جامعه اي است. در قسمت دوم نقش قضا در برخي از جوامع غيرديني مورد تجزيه و تحليل قرار گرفته است. اين قسمت در پنج بحث نقش قضا در حقوق هاي سوسياليستي، رومن- ژرمن، کامن لا، چين، آفريقا و ماداگاسکار را به طور مختصر بيان مي دارد.
در خاتمه، در بخش نتيجه گيري، نکات اساسي اين بررسي تطبيقي مندرج است.
واژگان کليدي، قضا، جامعه ي ديني، تطبيق، تجزيه و تحليل.
49) گروه اقتصاد (1386)، بعثت و پاسخ گويي به نيازهاي جوامع بشري انديشه ي حوزه، ش64
چکيده: اين نوشتار در پي پاسخ گويي به اين پرسش برخواهد آمد که «آيا بعثت مي تواند، پاسخ گوي نيازهاي نوين جوامع بشري باشد؟» در پاسخ به اين پرسش بايد گفت: آنچه از آموزه هاي بعثت نبي اعظم (ص) به دست مي آيد، اين است که بهره گيري از عقل و فکر و انديشه و در نتيجه اجتهاد و پويايي و تخصص و توانايي در درک مسائل و نيازهاي دائم و متغير و متحول انسان، از مهم ترين و عمده ترين نيازهاي بشر دانسته شده است.
از اين رو، بعثت نه تنها تعارض و تضادي با پويايي و نوآري عقل و انديشه ي بشري ندارد؛ بلکه خود مشوق و مويد و هدايت گر آن مي باشد. بنابراين، پاسخ به اين سوال که «آيا بعثت نبي اعظم (ص) مي تواند پاسخ گوي نيازهاي نوين جوامع بشري باشد؟» مثبت است.
نويسنده براي اثبات اين مطلب به مقايسه و تطبيق مولفه هاي تمدن جديد با آموزه هاي بعثت برآمده است؛ تا از اين طريق صدق فرضيه ي خودر ا نشان دهد.
واژگان کليدي: بعثت، عقلانيت، برابري، آزادي، دموکراسي، توسعه.
50) حق پناه، رضا (1386)، رسالت پيامبر اعظم (ص) طرحي براي جهاني سازي نوين، انديشه ي حوزه، ش64.
چکيده: جهاني سازي نوين براساس و بر محور بعثت نبي مکرم اسلام (ص)، طرحي است براي جامعه ي ديني، مسأله ي جهاني سازي مدتي است انديشمندان را به فکر طرح و برنامه اي مشخص، براي اداره ي آينده ي جهان وادار نموده است. متفکران غرب، براساس طرز تفکر و اهداف خاص خود به فکر طرحي هستند که به ظاهر، يکساني جهاني و همنوايي همه ي اقطار را با آنان مي طلبد، ولي ماهيت آن اطاعت بي چون و چرا از سياست و فرهنگ و تفکر غربي است. در اين ميان اسلام، از آغازين لحظه ي ظهور خود، طرحي جهاني ارائه کرد. اصل بعثت طرحي است نوين، الهي و جامع براي حاکميت دين خدا و ارزش هاي الهي. طراح آن خداوند عالم است و مجري آن پيامبر اعظم (ص) و نظام نامه ي آن قرآن کريم، و پشتوانه ي آن حضور مردم (امت اسلامي) در صحنه، و مدل و الگوي آن حکومت نبوي (ص) و علوي (ع) و نمونه ي حاضر آن انقلاب اسلامي. وظيفه ي فعلي ما بازشناسي هويت ديني و مولفه هاي جهاني سازي اسلامي است. مقاله ي حاضر گامي است در مسير شناسايي اين طرح نوين.
واژگان کليدي: رسالت، پيامبر اعظم (ص)، جهاني سازي.
51) سپهر، محمدعلي(1387)، چيستي وحدت اجتماعي و اهداف آن، انديشه ي حوزه، ش69.
چکيده: انسان براي رسيدن به سعادت و کمال بايد در جامعه اي رشد يابد که آن جامعه نيز به طور مساعدي شرايط رشد انسان را داشته باشد، لذا دين مبين اسلام، وحدت را کليد سعادت جمعي بشر مي داند و محوريت آن را نيز توحيد معرفي مي کند. مفهوم وحدت همواره با مفاهيم توافق و همبستگي متلازم بوده است و يک رابط لازم و ملزوم را با يکديگر دارا مي باشند. وحدت اجتماعي در نظريه هاي انديشمندان غربي و اسلامي، محور رشد و سعادت جامعه بوده است و در صورتي به وجود مي آيد که افراد جامعه در مسائل و مواردي با يکديگر تفاهم داشته باشند. به نظر اکثر جامعه شناسان، دين مي تواند وجه اشتراک افراد جامعه باشد، زيرا افراد معتقد به آن در اصول ثابت و مشترکي با يکديگر موافق هستند و اين خود عامل زايش وحدت است.
بعضي ديگر از جامعه شناسان زبان، نژاد و مليت و عناصر مادي ديگر را وجه اشتراک جامعه ي يک پارچه مي دانند، اما به طور مسلم اين ها هيچ کدام نمي تواند به تنهايي وسيله و سبب براي وحدت اجتماعي باشند، زيرا وحدت اجتماعي در پرتو اصول ثابت و مشترک و عقايد و آرمان هاي مشترک به وجود مي آيد و پرواضح است که با داشتن عقايد مختلف، با وجود زبان، نژاد و مليت واحد نمي توان شاهد ايجاد حلقه هاي وحدت در جامعه بود.
هدف از ايجاد وحدت اجتماعي و توافق همگاني، رسيدن به اقتدار جمعي است، يعني هرگاه عده اي بر سر مسائلي با يکديگر متحد مي شوند، به اين دليل است که مي خواهند قدرت جمعي خود را افزايش دهند تا آسان تر به اهداف و آرمان هاي مشترک خود دست يابند.
واژگان کليدي: وحدت، اجتماعي، توحيد، اقتدار، آرمان، عقيده.
52) پژوهنده، محمدحسين (1387)، اتحاد ملي و گسست اجتماعي، فرهنگي و سياسي، انديشه ي حوزه، ش69.
چکيده: در اين مقاله کوشش شده است با استفاده از آموزه هاي ديني راهبردهايي براي مقابله با عوارض سوء گسست هاي اجتماعي ارائه شود.
نويسنده براي آگاهي يافتن به راهبرد چاره جويانه، به ناچار، در پي کشف علت هاي ايجادي آن برآمده است که عمدتاً در سه زمينه وجود يافته اند: سياسي، اقتصادي و فرهنگي، هرچند که خود موضوع يک امر فرهنگي است.
در بعد سياسي توان بالقوه ي کثرت گرايي در اثر غفلت از کنترل آن به صورت يک اپيدمي خطر مي تواند بالقوه ظهور نمايد و منشأ گسست هاي اجتماعي گردد. همچنين مديريت ناآگاه و خام در امر اداره ي جامعه که به تبعيض و اجحاف و فشار بر مردم منتهي گردد عامل ديگري است.
همچنين در زمينه ي سياست پديده ي کثرت گرايي را در فلسفه ي سياسي عامل بالقوه اي براي گسست دانسته است که وجود دو عامل مهم در نظام فعلي ايران از بروز آن جلوگيري مي کند: يکي ساخت جامعه براساس سه طبقه با اکثريت طبقه ي متوسط، و ديگري نهاد ولايت فقيه اين دو به علاوه ي ساير الزامات وفاق اجتماعي در اين رابطه تأثير بسزايي دارند.
در بعد اقتصادي نيز همان توان ياد شده در اثر معاضدت ليبراليسم فرهنگي به صورت تراژدي وحشتناکي جامعه را به دو شق بخش مي کند؛ يا به شدت فقير و يا به شدت غني، که اين عارضه جامعه را به سمت از هم پاشيدگي و تباهي سوق مي دهد.
ليبراليسم فرهنگي، که از آن ياد شد، در بعد فرهنگي عامل رها شدن بندها و گسستن پيوندهاي درون جامعه است.
ناهمخواني گفتار و کردار و فاصله گرفتن مديران از توده ي مردم و غفلت از مسائل جامعه و نسل نو و... از سري عوامل در اين زمينه مي باشد.
واژگان کليدي: گسست، گسل، نسل نو، جامعه و فرهنگ، مترفين، طبقات اجتماعي
53) گروه اقتصاد (14387)، پديده ي فقر و گسست اجتماعي، انديشه ي حوزه، ش69
چکيده: فقر پديده اي است که مورد توجه جدي اديان بوده است و فقرزدايي از اهداف والاي جوامعي است که در چارچوب تعاليم اديان شکل مي گيرند. نکته ي مهمي که در اين مقاله مورد بررسي قرار گرفته تأثير مؤلفه هاي فقر در ايجاد و تشديد گسست هاي اجتماعي است.
اين نوشتار در پي آن است تا به بررسي رابطه ي فقر با پديده ي جرم و گسست هاي اجتماعي بپردازد. آنچه مسلم است از آن جايي که از يک سو بي کاري، فقر و جرايم از جمله پديده هايي هستند که به نظر بسياري از جامعه شناسان ارتباط نزديکي با يکديگر دارند و نوعي همبستگي بين آنها وجود دارد، و از ديگر سو افراد مجرم به دليل زيرپا گذاشتن هنجارهاي اجتماعي از جامعه طرد مي شوند و جامعه آنان را به انزوا مي کشاند؛ مي توان گونه اي از همبستگي بين فقر و پديده ي جرم و گسست هاي اجتماعي را پذيرفت و در نظر گرفت.
واژگان کليدي: جرم، ساختار، بي کاري، همبستگي، گسست هاي اجتماعي.
54)بسطامي، محمود (1387)، نقش تبليغات ديني در تحقق هم گرايي ملي، انديشه ي حوزه، ش7.
چکيده: دين اسلام با تأکيد بر اصلاح زندگي دنيوي و سعادت اخروي مي فهماند که اين مکتب تنها به بيان رابطه ي انسان با خدا نمي پردازد، که امري فردي تلقي گردد؛ بلکه تنظيم روابط اجتماعي انسان ها را نيز مورد توجه قرار مي دهد. مطالعه ي تاريخ تمدن اسلام به خوبي گوياي آن است که هم شکل گيري و هم پويايي تمدن اسلامي ارتباط تنگاتنگي با حضور فعال و موثر دين در زندگي اجتماعي داشته است.
در واقع دين با اهميت دادن و بهره گيري از سه عنصر بسيار مهم امنيت، عدالت و فراواني نعمت، که در آموزه هاي اسلام از آن به عنوان سه نياز اساسي در هر جامعه ذکر شده است، مي تواند نقش بي بديل خود را در وحدت و انسجام اجتماعي به کارگيرد.
بنابراين، فرض اين نوشتار بر اين است که اگر در تبليغات ديني حقايق واقعي اسلام مورد بهره برداري قرار داده شود، تأثير بسيار زيادي در توجه افراد به دين و همگرايي اجتماعي خواهد داشت. به تعبير امام رضا (ع) : «فان الناس لو علموا محاسن کلامنا لاتبعونا»؛ اگر مردم زيبايي هاي سخنان ما را بدانند، از ما تبعيت خواهند کرد.
واژگان کليدي: تبليغات ديني، امنيت، عدالت، فراواني، انسجام اجتماعي، تکريم انسان.
منبع: انديشه حوزه، ش 80-79