بودا و بوداييان (3)


 

نويسنده: تهيه كننده: محمود كريمي شروداني




 

آيا بودا عارف بوده است؟
 

بودا كسي بوده است كه براي معرفت‌يابي و رسيدن به حقيقت و رها شدن از رنج‌هاي زندگي دنيا راه رياضت كشي را برگزيد امّا آيا او را مي‌توان يك عارف ناميد و انديشه‌ها و اعمالش را عرفاني دانست يا خير؟
ممكن است برخي بپندارند هركس سخني در مذمّت دنيا و دل بريدن از آن گفت، و به هرگونه رياضت‌هاي جسماني و روحاني رو آورد و كارهاي شگفت ‌انگيزي انجام داد، عارف است. امّا اين پندار نادرست است زيرا عرفان حقيقي خود را يافتن و به خدا رسيدن است و آن هم جز با استفاده از تعاليم انبيا و رهبران الهي حاصل نمي‌شود زيرا آنان سرآمد عارفان و به خدا پيوستگانند، آنان به لطف پرودگار تمام حقايق هستي را مي‌دانند و مي‌توانند انسان را زا راه‌هاي درست و خدا پسندانه به لقاء الله برسانند.
«عرفان حقيقي يعني عرفاني كه در تعاليم آسماني ريشه دارد، آغاز حركتش بيداري بشر از خواب و رؤياهاي حيات طبيعي محض است و آگاهي از اين كه وجود او در حال تكاپو، در مسير خير و كمال در متن هدف خلقت عالم هستي قرار مي‌گيرد. اين عرفان (كه مسيرش در حيات معقول، و مقصدش، «قرار گرفتن در جاذبة كمال مطلق» به لقاء الله است) به قرار گرفتن در شعاع جاذبيّت او منتهي مي‌شود. اين عرفان كه آن را عرفان اسلامي، مي‌ناميم، هيچ حقيقتي را از عالم هستي اعم از آن كه مربوط به انسان يا غير او باشد حذف نمي‌كند بلكه همة عالم را با يك عامل ربّاني دروني صيقل مي‌دهد و شفّاف مي‌سازد و انعكاس نور الهي را در تمام ذرّات و روابط اجزاي اين عالم نشان مي‌دهد. اين گونه عرفان است كه خط نوراني آن به وسيلة انبياي بزرگ الهي در جادة تكامل كشيده شده است، نه آن تخيّلات رؤيايي در مهتاب فضاي دروني كه سايه‌هايي از مفاهيم بسيار وسيع مانند وجود، واقعيت، كمال، حقيقت و ... را به جاي اصل آن گرفته و با مقداري بارقه هاي زودگذر مغزي آن‌ها روشن ساخته و از آن ها را حالي و مقامي براي خود تلقين نموده و دل به آن‌ها خوش مي‌كنند، در صورتي كه ممكن است، مدعي چنين عرفاني حتّي براي چند لحظه از روزنه‌هاي قفس مادّي نظاره‌اي به بيرون از خودِ مجازيِ خويشتن نكرده باشد. اين همان عرفان منفي است كه انبوهي از كاروان جويندگان معرفت را از لب درياي درون خود به سراب‌هاي آب نما رهنمون مي‌كند.
با توجّه به اين مطلب مي‌توان گفت: بودا كسي است كه پندار و گفتار و رفتار مرتاضان، سخت در تكوّن شخصيّت او مؤثر بوده است. «مردم او را به عنوان قدّيس يا مرتاض يا به نام خانوادگيش يعني گائوتاما مي‌شناختند.» او پيامبر نبود و رياضت‌هاي نفساني‌اش نيز در تعاليم آسماني ريشه نداشت بلكه تحت تأثير جاذبة مرتاضان در طريق آنان قرار گرفت از اين رو، او را نمي‌توان عارف ناميد و اعمالش را نمي‌توان عرفاني دانست و پندها و حكمت‌هايش را نيز بايد با آموزه‌هاي وحياني و سخنان پيامبران خداوند به خصوص پيامبر بزرگ اسلام حضرت محمد ـ صلي الله عليه و آله و سلّم ـ سنجيد و هر آنچه با آن‌ها سازگار است پذيرفت و آن چه بر خلاف آن‌ها است، رد كرد.

کتب مقدس دین بودایی
 

قدیمى ترین کتاب مقدس بوداییان به زبان پالى موسوم به تری پیتاکا، به معنی «سه سبد یا سه زنبیل » حکمت یا کانون پالى مى باشد. سه سبد شامل موارد زیر است:
1- وینایاپیتاکا یا سبد روشن (سبد نظم و یا انضباط بودایی) که مشتمل بر قوانین و قواعد مربوط به کسانی است که تازه به نظام بودایی در آمده اند، و یا راهبان و بوداییان سطح بالاتر. این سبد یازنبیل را به نام قواعد رهبانیت نیز نامگذاری نموده اند.
2- سوتاپیتاکا (سوته پتکه) یا سبد آئین (سبد آموزش) مشتمل بر مباحثات و تعلیمات شخص بودا می باشد. از این سبد به نام وسیله رستگارى نیز یاد می شود. سوته پتکه از پنج مجموعه فراهم آمده است که به پنج نکایه معروف اند. یکى از این مجموعه ها کودکه نکایه یعنى مجموعه گفتارهاى کوتاه است که خود از پانزده کتاب ساخته شده است. یکى از این پانزده کتاب به ذمه پده یا ذمه پده معروف است.
3- آبهیدهاماپیتاکا (ابى ذمه پتکه) یا سبد آئین برتر (نظریه متعالی و یا سبد متافیزیکی) است که بیان نکات ظریف در عین حال پیچیده روان شناسی و مباحث نظری دین بودایی را شامل می شود. این سبد مفهوم فلسفى و روانشناسى دارد.
کتاب تری پیتاکا به زبان پالی، که یک زبان ادبی بسیار نزدیک به ماگهادی زبان محاوره گواتما (بودا) و پیروان وی بوده حفظ شده است. این کتاب به عنوان کتاب قانون مکتب جنوبی دین بودایی، هینایانا، به رسمیت شناخته شده است. همچنین آن را به نام قانون تراوادا می شناسند. کتب مقدس مکتب شمالی، مهایانه، به همراه نوشته های بسیار دیگری که جنبه تشریعی ندارند، به زبان سانسکریت حفظ شده اند. کتاب تری پیتاکا از بیست و نه بخش فرعی تشکیل شده که طول هر یک از آنها بین 10 تا 1839 صفحه است. این مجموعه عظیم نه تنها به زبان انگلیسی ترجمه نشده، بلکه حتی به زبان اصلی پالی هم به طور کامل چاپ نشده است. ترجمه متون مقدس دین بودایی به زبان انگلیسی حجمی حدود چهار برابر انجیل خواهد داشت. اولین ترجمه انگلیسی از یک قسمت از تری پیتاکا ترجمه قسمت نسبتا کوتاه دهمه پده به معنای «راه فضیلت» بود که پروفسور ماکس مولر، استاد دانشگاه آکسفورد در سال 1870 میلادی (حدود 1250 شمسی) انجام داد. دین بودایی، حتی قبل از اینکه قسمتی از کتب مقدس آن به انگلیسی ترجمه شود، از موضوعات بسیار مورد علاقه ادبیات انگلیسی بوده است. حدود یک نسل قبل، کتابخانه عمومی شهر نیویورک به تنهایی متجاوز از دویست کتاب و مقاله مهم داشت که در سالهای پیش از 1870 میلادی درباره دین بودایی به زبان انگلیسی نوشته شده بود. قطعه نخستین از ترجمه متن تری پیتاکا، به همراه قطعه دیگری که تواما در جلد دهم از مجموعه کتب مقدس شرق آورده شده، مورد تقدیر فراوان قرار گرفته است.
«متون دهمه پده و نیز سوتانیپاتا، برای همه کسانی که به ذخایر نادیده روح علاقه مند هستند، شایسته مطالعه است. این کتب، با شوق ساده خود و استفاده جالب توجه شان از حکایات اخلاقی و استعارات و امتزاج ساده ترین موضوعات با عالیترین حقایق، جزو جالبترین کتب دینی دنیا به شمار می آیند».
کتاب تری پیتاکا شامل بعضی از خاطرات بودا، پاره ای مباحث نظری موشکفانه و نصایح بسیار در مورد یک زندگی آرام است. با این وجود متون شریعت دین بودایی و به ویژه کتب مکتب هینایاما، هیچ گونه شرح حال کاملی از بودا به دست نداده اند تا نشانه این مطلب باشد که رهبران بعدی دین بودایی کار بنیانگذار آن، بودا، را دنبال کرده اند. همچنین به منظور احیای مجدد جامعه توضیحی در مورد کاربرد تاریخی عالیترین اصول این آیین به دست نداده اند و اشاره ای نیز به یک هدف و یا قدرت خلاقه در جهان نداشته و هیچ نگرش آینده نگرانه ای را در مورد یک زندگی مشعشع و مرفه در این جهان و در جهان آخرت ارائه نمی دهند. درسوتراهای مهایانه توصیف بسیار دقیقی از «بهشت غربی» وجود دارد که برای بودایی های پیرو فرقه های مشهور مهایانه بسیار جذاب است. این مطلب را می توان در سوکهه وتی ویودا، که در جلد چهلم از کتب مقدس شرق ترجمه، شده مطالعه کرد. در این بهشت موعود نه تنها آرامش و سکون حکمفرماست، بلکه زیبایی و غنای الوان، درختان جواهرنشان، شکوفه های حیرت انگیز درخت سدر، عدم وجود شب یا روز، عدم تمایز و تبعیض بین خدایان و افراد بشر، و روی هم رفته زیبایی و سعادت کامل وجود دارد. ضمنا فرقه هاى مختلف بودایى نیز کتابهاى مخصوص به خود دارند.

مجموعه هاى بودائى
 

به طور کلی مجموعه هاى بودائى عبارتند از:
1- آنگوتارا نیکایا (نکایه)
2- دیا نیکایا (نکایه)
3- میجمى ایمانیکیا (نکایه)
4- سامى یوتانکایه
5- سوتانى پاتا (متن کهن بودائى)
6- پیتاکا (سبدهاى قانون ) تالیف 241 ق. م شامل:الف: حکایات، ب: انضباط، ج: شریعت
7- یاتاگا
8- کنجور و تنجور

فرقه‌هاي بودايي
 

در جهان بودائي سه شاخة اصلي و عمده وجود دارد كه عبارتند از:
1. شاخة «تراوادا» يا «عقيده و نظرية بزرگترها».
2. «ماهايانا» يا «گردونة بزرگ»
3. شاخة «لاما»
1. شاخة «تراوادا» يا چرخ كوچك:
پيروان اين شاخه بيشتر در كشورهاي سريلانكا، برمه، كامبوج و تايلند حضور دارند. برخي معتقدند كه مقام «تراوادا» از «ماهايانا» از لحاظ هدف و تعليمات، پائين‌تر است و از همين جهت «تراوادا» را «هي‌نايانا» يعني چرخ كوچك نام گذارده‌اند.
2. شاخة «ماهايانا» يا چرخ بزرگ:
پيروان اين مكتب در مناطق كره، ژاپن، چين مي‌باشند، كه اين مكتب خود به دو مكتب فكري ديگر به نام مكتب «خلاء» و مكتب «آگاهي تنها»‌تقسيم مي‌شود.
مكتب «خلاء» را افرادي به نام «نگارجونا» در قرن دوم ميلادي بنا گذاشت و معتقد به نسبي بودن هستي و وجود بود و به عقيدة او همه چيز در خلاء و تهي مي‌باشد و مكتب «آگاهي تنها» واقعيت أشياي خارجي در جهان تجربه را انكار مي‌كند و معتقد است كه تنها از طريق آگاهي و هوشياري است كه «أشيا» واقعي هستند. بنابراين تنها «آگاهي» و يا «ذهن متعالي» است كه واقعيت دارد. مكتب «ماهايانا» در كشورهاي چين و ژاپن به فرقه‌هاي متعددي منشعب شد كه برخي از آنها در هر دو كشور هم وجود داشتند. ما در اينجا به بعضي از آن فرق اشاره مي‌كنيم:
مكتب‌هاي بودائي «ماهايانا» در چين:
الف) مكتب «تي ين ت آي» نامگذاري اين مكتب از روي كوهي در ايالت چكيانگ چين و به معني «تراس آسمان» مي‌باشد و بنيانگذار اين مكتب فردي به نام «چي ـ اي» (597 ـ 528) مي‌باشد.
ب) «هوآ ـ ين» مكتب تاج يا حلقة گل كه فردي به نام «فاتسانگ» (712 ـ 642) آن را تأسيس نمود.
ج) مكتب «چينگ تي يو تسونگ» يا سرزمين ناب و خالص. اين مكتب توسط «هويي ـ يوان» و يا فردي به نام «ته‌آن ـ لوئن» بنيانگذاري شد. سرزمين ناب يعني اينكه پس از مرگ سرزميني پاكي وجود دارد كه انسان بدانجا منتقل مي‌شود.
د) مكتب «چه آن»‌يا مكتب تفكر و مراقبه كه توسط فردي به نام «بودهي دهارا» در حدود سالهاي 500 م اين مكتب را به چين آورد.
مكتب‌هاي بودائي «ماهايانا» در ژاپن:
الف) مشانه تنداي «تي ين ت آي»، فردي به نام سايشو (822 ـ 767) آن را به ژاپن برد.
ب) «شينگون» اين مكتب را «كوكايي» (835 ـ 774) به ژاپن وارد كرد.
ج) «سرزمين پاك»، دو نفر به نام‌هاي «هونن» و «شين ران» اين مكتب را در ژاپن رواج دادند.
د) «ذن» يا مكتب تفكر و مراقبه كه مكتب «چان» و يا «چه آن» نيز خوانده مي‌شود.
هـ ) نظريه و روش «ني چي رن» يعني نيلوفر آفتابي كه به نام بنيانگذار خود «ني چي رن» نامبرده مي‌شود.
البته انشعابات «مكتب ماهايانا» به مكاتب مذكور منحصر نمي‌شود، مكاتب بسيار ديگري چون:«ويب هاشي كا»،«موت ران تي كا»،«جو كا چا را»،«مادهيا مي كا» از اين مكتب منشعب شده‌اند.
3. مكتب «لاما»
اين مكتب در قرن چهارم ميلادي در تبّت به وجود آمد. پيروان آن معتقد بودند كه روح «بودا» در پيكر شخصي به نام «دالايي لاما» كه در واقع رئيس مذهب است، حلول كرده است و هنگامي كه «لاما» مي‌ميرد دنبال كودكي مي‌گردند كه در آن لحظه به دنيا آمده است. چرا كه باورشان بر اين است كه روح «لاما» در قالب كودكي كه در همان هنگام به دنيا مي‌آيد حلول مي‌كند.
در اين مكتب نيز انشعاباتي صورت گرفته كه از آنها مي‌توان به موارد زير اشاره كرد:
الف) مكتب «سانتراكشيا و پادماسام‌باوا» يا مكتب ترجمة قديمي.
ب) مكتب «گلوكيا» كه از آثار «آتيشا» و «تسونگ خاپا» نشأت گرفته است.
ج) مكتب «كاگيوپا» كه در اثر كارهاي «مارپا» و «ميلارپا» به وجود آمد.
چنانكه ذكر شد آئين بودا در مناطق مختلف نفوذ كرده و افراد و جوامع را جذب خود نمود و در طول دوران حيات خويش در اين مناطق به فرقه‌هاي بسياري منشعب شد كه به طور كلّي امّهات اصول اين فرقه‌ها از پنج مكتب خارج نيست و هر يك از ديگري به طور وضوح متمايز است كه ما در اينجا به طور اختصار بدانها مي‌پردازيم:
1. فرقه‌هاي «زمين پاك»: مبادي اين فرقه‌ها درخور فهم و ادراك عوام و اكثريت خلايق است و هدف مطلوب و غايت مقصود براي آنها همان وصول به ارض مقدس و بهشت جاويدان مي‌باشد و اين بهشت در مغرب جهان قرار دارد و بزرگان آئين بودا آن را به عالميان وعده داده‌اند. اين كيش اهميّت واقعي را در ايمان قلبي مي‌داند و اين تصديق و علاقة قلبي را براي وصول به مرحلة نجات و رستگاري كافي مي‌داند. مكتب «زمين پاك» به وسيلة شخصي كه نخست به دين «تائو» بود و سپس بودائي شد تأسيس گرديد.
2. فرقة «باطنيّه»: اين فرقه‌، بودائياني هستند كه راه نجات و وصول به مرتبة اشراق را فقط در باطن و در ضمير منحصر مي‌دانند و طرز عمل و سبك عادت در نزد آنها به وسيلة «ديانه» يعني تفكّر ميسر است و بس. و تحقيقات علمي و مطالعة كتب و امثال آن ارزش و قدري ندارد.
3. فرقه‌هاي «عقلاني»: اين فرقه ابتدا در مكتب فكر و مراقبه روئيده و سپس از آن منشعب گرديد، آنها بر اين باورند كه سالِك بايد در طلب اشراق و شهود ذهن خود را از همة افكار و آداب، خالي نموده و سپس به تدريج به وسيلة مطالعة كتب ديني و تفكرات عقلاني، خود را براي وصول به كمال و مرحلة مقصود آماده و مهيّا سازد.
4. فرقه‌هاي «مرموز» يا « كلمة حقّه»: در هر مذهبي در مواردي به نيروي مرموز «نجات بخش»‌ يعني اسم اعظم يا كلمة حقّه تكيه شده است و بر خلاف مبادي اعتقاد عقلاني، به نوعي اثر جادويي مقدس براي اين كلمه قائل شده‌اند.
5. فرقة سياسي و اجتماعي: اين فرقه كه در ژاپن منسوب به «نيچيرن» است صرفاً دين بودائي است كه رنگ ژاپني گرفته است و داراي تمايلات سياسي و اجتماعي مي‌باشد. تا امروز احساسات وطن پرستي و محبت به قوم و ملّت از مبادي مهم فرقة «نيچيرن» است.

ازدواج در آيين بودا
 

كارشناسان و دانشمنداني كه در مورد اديان تحقيق مي كنند، براي تسهيل كار خود، اديان را از ديدگاه ها و منظرهاي مختلف به انواع گوناگون تقسيم مي كنند. آنان گاهي جغرافيا را مناط و معيار قرار داده و اديان را به دو گروه اديان شرقي و اديان غيرشرقي تقسيم مي كنند و گاهي نژاد را مبنا گرفته و مي گويند اديان يا سامي هستند يا غيرسامي و گاهي نيز وحياني بودن اديان را در نظر گرفته و آنها را به الهي و غيرالهي، تقسيم مي كنند. اين تقسيم بندي ها، هر كدام جايگاه و كاربرد خاص دارد و بسته به موضوع بحث، مورد استفاده قرار مي گيرد و نبايد آن را به سه يا چهار مورد، منحصر كرد، بلكه مي توان اديان را از ديدگاه ديگري نيز مورد تقسيم قرار داد به عنوان مثال ما مي توانيم اديان را به دو گروه اديان جامع و اديان ناقص تقسيم كنيم با اين توضيح كه اديان جامع، ادياني هستند كه براي پيروان خود در دو زمينه نظري و عمل نسخه پيچيده و آنان را مكلّف به پيروي از نسخه خود مي كنند؛ ولي اديان ناقص تنها به بيان مطالبي در ساحت هاي عملي يا نظري اكتفاء كرده و عرصه هاي ديگر را مسكوت مي گذارند.
اديان ابراهيمي به خصوص دين اسلام از جمله ادياني هستند كه در زمينه مسائل نظري (عقايد) و هم چنين مسائل عملي (احكام) به تفصيل سخن گفته و وظيفه پيروان خود را در هر دو زمينه بيان داشته اند. در مقابل اين اديان، آيين هايي مانند «شينتو»، «بوديسم» و... قرار دارند كه خود را مكلّف به بيان مطلب در همه عرصه هاي نظري و عملي نمي دانند و تنها به ذكر برخي مطالب در اين زمينه ها اكتفا كرده و ساير ساحت ها را يا مسكوت مي گذارند و يا آنها را خارج از گستره خود اعلام مي كنند.
بنابراين نبايد گمان كنيم كه آيين بودا نيز مانند دين اسلام در همه عرصه هاي زندگي، وارد شده و در تمام موضوعات نظري و عملي اظهار نظر كرده است. بودا به عنوان بنيان گذار مكتب بوديسم بعد از تبيين چهار اصل خود (يعني حقيقت تألم، حقيقت علت تألم، حقيقت پايان تألم، حقيقت طريقت رفع مايه تألم) هشت راه براي رهايي از اين رنج و الم را در ضمن حقيقت چهارم مي شمارد و در ساير زمينه ها مطلبي براي ارائه ندارد. پس ما نمي توانيم انتظار داشته باشيم كه آيين بودا هم چون دين اسلام، فقه گسترده داشته و درباره، عبادات، معاملات، سياسات و... احكام عملي ارائه كند.
باتوجه به مقدمه فوق و متون موجود آيين بوديسم مي توان گفت: «راهبان بودائي در ازدواج ها مراسم نيايش برپا نمي كنند. ازدواج از نظر بودائيان يك كار تشريفاتي خصوصي است كه به امور اجتماعي مربوط است. اما امروزه با دخالت برخي از عناصر و عوامل بودايي به مراسم رنگ و روي مذهبي داده مي شود به اين صورت كه گروهي از دختران يا پسران خردسال پاره اي از آيات مقدس خاص دعا را قرائت مي كنند. خود راهبان به خصوص در سرزمين هاي مهد مكتب قديم، هرگز در مراسم ازدواج شركت نمي كنند ولي يكي دو روز پيش يا پس از ازدواج براي صرف غذا به خانه دعوت مي شوند. بدين مناسبت يكي از راهبان به موعظه مي پردازد كه در آن موعظه، همسران را به گذراندن يك زناشويي توأم با خوشبختي و هماهنگي بر طبق تعاليم بودا دعوت مي كند.» و البته اين مراسم بعدها و آن هم تنها در برخي كشورها رواج يافته و ربطي به آيين بودا ندارد.

آيا بودا پيامبر بوده است؟
 

آيين بودا دوّمين آيين بود كه پس از آيين جيني به انگيزة مقابله با آيين برهمني يا اصلاح آن پديد آمد، و تأثيرات عميق در افكار و آداب سراسر هند بر جاي گذاشت. بودا خود را نه پيغمبر مي‎دانست و نه خداوند و الهه و نه تجسمي از الهه، و در اسلام هم مدركي صحيح دال بر اين‎كه بودا از پيامبران بوده است نداريم، در نتيجه «بودا» از پيامبران نبوده است.
از منابع اسلامي استفاده مي‎شود كه ظهور انبياء ـ عليهم السّلام ـ اختصاص به منطقه خاصي نداشته و آيات كريمة قرآن دلالت دارد، بر اين‎كه هر قوم و امتي پيامبري داشته‎اند، كه به چند نمونه اشاره مي‎شود.
1. رسول هميشه از بين خود مردم در بين هر قوم برانگيخته شده است چنان‎كه در سورة بقره،اعراف، و سورة جمعه بدان اشاره شده است «رسولاً مِنهُم».
2. «براي هر گروه و امّتي پيامبري است پس زماني كه پيامبرشان آمد، ميان مردم به عدالت و قسط حكم مي‎كند» و فرمود: «هيچ امّتي نيست مگر آن‎كه در ميان انان پيامبري براي هشدار دادن بود» اين آيات و مانند آنها به صراحت مي‎گويند كه هر امّتي داراي نبي و پيغمبري بوده‎اند. و هم‎چنين روايات بر اين مطلب دلالت دارند كه به نمونه‎هايي اشاره مي‎شود:
علي ـ عليه السّلام ـ فرمود: خداوند رسولان خود را پي در پي اعزام كرد تا وفاداري به پيمان فطرت را از آنان باز جويند... خداوند هرگز انسان‎ها را بدون پيامبر يا كتابي آسماني يا برهان قاطع... رها نساخته است.
از بعضي روايات استفاده مي‎شود كه خداوند از ميان سياه‎پوستان نيز پيامبري برانگيخته است. چنان‎كه علي ـ عليه السّلام ـ فرمود: خداوند پيامبر سياه‎پوستي را مبعوث كرد هر چند سرگذشت او در قرآن نيامده است «بعث الله نبيّاً اسود»چنان‎كه خود قرآن هم اشاره دارد كه «و مِنهم من لم نقصص» ما قصّه عدّه‎اي (بسياري) از پيامبران را (و نام آنها را) در قرآن نياورده‎ايم. در نتيجه ممكن است در قارة هند پيامبر و يا پيامبران الهي، داراي مكتب آسماني بوده‎اند، ولي اسم آنها در قرآن و تاريخ نيامده است. از مجموع 000/124 نفر پيامبر فقط اسم برخي از آنها در قرآن آمده است. قابل ذكر است كه اين احتمال هم وجود دارد كه بخاطر اتصال و ارتباط هندوستان به قاره‎هاي ديگر و نفوذ دعوت پيامبران آن قاره‎ها پيامبر خاصي فرستاده نشده باشد و امكان دارد پيامبراني فرستاده شده ولي به قتل رسيده‎اند. شاهد وجود پيامبران در هندوستان اين است كه اين سرزمين از قديم‎الايام به سرزمين اديان و افكار و فلسفه‎هاي مرموز و سرزمين رياضت‎كشان معروف بوده است و در همان اديان ابتدايي آثاري از اديان آسماني ديده مي‎شود كه به نمونه‎هاي اشاره مي‎شود، مثلاً در كتاب «ريگ‎ودا» كه يكي از كتاب‎هاي آيين «ودايي» است آثاري از مناجات‎ها و ادعية با خدا ديده مي‎شود و هم‎چنين در آيين برهمني سخن از جاويد بودن و همه جا بودن برهمن مطرح است (كه اين همان اوصاف خداي واقعي است) و همين طور در آيين هند پرستش و خداي خلقت و... مطرح است و در آيين سيك (سِرخ) اعتقاد به وحدانيّت خداي متعال وجود دارد و يا در آيين بودا سخن از اعتماد به نيروي ذاتي خود انسان مطرح است كه بايد به واسطه تهذيب و تزكيه باطن رهايي يابد و... همه اين‎ها نشان از وجود اديان الهي است كه بعدها به نوعي تحريف شده است. شاهد ديگر اين است كه در بعضي روايات از پيامبري اسمي به ميان آمده است كه در هندوستان مبعوث شده و داراي علومي از جمله علم نجوم بوده است.
آيا بودا مقدس مي باشد؟ با توجه به اينكه بطلان آن در اسلام معلوم است؟
پاسخ سوال فوق به دانستن معني كلمه مقدس و اين كه اين لقب از سوي چه كسي به بودا اطلاق مي شود منوط مي باشد بنابراين ابتدا به تعريف كلمه مقدس پرداخته مي شود:
كلمه «مقدس» كلمه اي عربي بوده و اسم مفعول از باب تفعيل مي باشد كه مصدر آن «تقديس» و ثلاثي مجردش«قدس» به معني پاك و مطهر و منزه مي باشد.
وقتي كلمه «قدس» را به باب تفعيل ببريم معني آن پاك كردن و منزه كردن و اسم مفعول آن «مقدس» مي شود كه چيز پاك شده، منزه شده و مطهر شده معني مي دهد. در اصطلاح لغت فارسي به مرد خدا كه از منهيات بپرهيزد و پارسا باشد، مقدّس گفته مي شود. ولي در اصطلاح زبان عربي از اين اصطلاح بيشتر براي مكان استفاده كرده و به مكان پاك و مطهر«مقدّس» گفته مي شود و براي شخص «مقدِّس» (اسم فاعل) استفاده مي شود و به كسي كه خدا را به پاكي بستايد و كسي كه خود را براي عبادت تطهير و پاك كند و هم چنين به راهب، دانشمند متدين يا پاپ يا يكي از روساي ديني، «مقدِّس» اطلاق مي شود.
در اينجا لازم به ذكر است كه استفاده از كلمه «قدس» و مشتقات آن از قبيل «مقدِّس»، «قداسه»، «قديس» و ..... بيشتر در ميان مسيحيان عرب زبان رواج دارد و به عنوان مثال برخي از نويسندگان جديد مسيحي كلمه «القدس» را در مقام احترام به پيشوايان مذهبي اطلاق كرده و آن را به معناي حضرت مي دانند و مثلاً مي گويند:«قدس الأب العام» يعني حضرت پدر روحاني يا كلمه قديس را به معناي مرد برگزيده خدا كه به مقام بالايي از تقوا و پرهيزگاري نايل شده به كار مي برند.
با توجه به معناي لغوي و كاربردهاي كلمه مقدّس مي توان نتيجه گرفت كه طرفداران هر دين و آييني به اشخاص بزرگ آيين خود كه بر طبق موازين آن آيين عمل كرده و اوامر و نواهي آن آيين را در حدّ اعلي به كار مي بندند، اصطلاح «مقدّس» را اطلاق مي كنند به عنوان مثال در مسيحيت به پاپ مقدس گفته مي شود در يهوديت به حبر اعظم و در اسلام نيز به علماي بزرگ و مجتهدين و الامقام لقب مقدس داده مي شود چنان كه مرحوم محقق اردبيلي كه در قرن يازدهم هجري زندگي مي كرد از سوي مردم و علما لقب«مقدس» يافت و به مقدس اردبيلي معروف شد و امروزه نيز به نام مقدس اردبيلي شناخته مي شود.
پس مي توان نتيجه گرفت، بزرگان هر دين و آييني در نظر پيروان آن آيين مقدس مي باشند و بودا هم چون بنيانگذار آيين بوديسم بوده و از ديدگاه بودائيان با عمل به دستورالعمل هاي خاص اين آيين به مقام نور يافتگي رسيده بود، شايسته لقب«مقدس» مي باشد و بودائيان وي را مقدّس مي پندارند، ولي اين بدان معني نيست كه بودا از ديدگاه مسيحيان يا يهوديان يا مسلمانان هم مقدّس مي باشند زيرا طرفداران هر آييني تنها رهبران ديني خود و وابستگان به آيين خويش را مقدّس مي شمارند. بنابراين، اين سوال كه آيا بودا مقدس مي باشد يا نه؟ از دو ديدگاه مي تواند جواب داده شود. چرا كه از ديدگاه طرفداران بوديسم شخص بودا كه نام اصليش«سيدراته» بود، فردي مقدس مي باشد. ولي از ديدگاه ساير مكاتب و اديان وي نه تنها مقدّس نيست بلكه فردي منحرف و گناهكار مي باشد.
شايد گفته شود يكي از اصول اعتقادي دين اسلام ايمان به انبياء الهي است و مسلمانان بايد به همه انبياي الهي كه نام آنها در قرآن يا منابع حديثي ذكر شده ايمان بياورند؛ زيرا همه انبياء يك دين و يك آيين را تبليغ مي كردند كه كامل ترين و جامع ترين صورت آن توسط حضرت محمد مصطفي ـ صلّي الله عليه و آله ـ به مردم ابلاغ شده است. پس تمام انبياي الهي در نزد مسلمانان مقدس مي باشد و احتمال دارد كه بودا نيز يكي از اين پيامبران باشد كه براي هدايت مردم فرستاده شده و بعدها آيين وي نيز هم چون آيين انبياء قبل از پيامبر اسلام ـ صلّي الله عليه و آله ـ تحريف شده است.
در جواب اين سخن مي توان گفت: پيامبر بودن «بودا» محتاج دليل و مدرك است و بررسي منابع اسلامي نشان مي دهد كه هيچ سند و مدركي دال بر پيامبر بودن وي وجود ندارد و آنچه امروزه به عنوان آيين و دين بودا معرفي مي شود، هيچ گونه سازگاري و تناسبي با دين اسلام ندارد. در دين اسلام و ساير اديان ابراهيمي سه ركن اصلي وجود دارد يعني توحيد، نبوت و معاد ولي در آيين موجود بودا خبري از اين سه ركن نيست وي از صحبت كردن درباره خالق هستي وخداوند پرهيز كرده، و حتي گاهي آن را انكار نموده است و به جاي معاد در دامن نوعي تناسخ گرفتار آمده و هرگز خود يا شخص ديگري را به عنوان پيامبر و نبي معرفي نكرده است. بنابراين با تكيه بر تعاليم منسوب به بودا نمي توان وي را از پيامبران الهي شمرد و از ديدگاه اسلام وي نه تنها پيامبر و نبي نيست، بلكه كه هيچ نوع تقدسي هم ندارد و نمي توان وي را مقدس شمرد.

بودا و زنان
 

جامعه بودايى‌، به‌ صورت‌ سلبى و منفى با او برخورد مى‌كند و او را پست‌ مى‌شمارد. بودا به‌ رهبانيت‌ و دورى از جامعه‌ و زندگى در جنگل‌ها فرا مى‌خواند، همانگونه‌كه‌ پيروانش‌ را به‌ اين‌ مراسم‌ دعوت‌ مى‌كند و اين‌، بر طبيعت‌ِ روابط‌ ميان‌ زن‌ و مرد اثر منفى‌مى‌گذارد و به‌ مرد مى‌فهماند كه‌ در برخورد با زن‌ احتياط‌ ورزد.

چرخ دارما

یک نماد ساده‌شده از چرخ دارما

آیین بودا در سده پنجم پیش از زایش مسیح در هندوستان پیدا شد و کمابیش ۱۵۰۰ سال در آن سرزمین ماند و سپس به سرزمین‌های دیگر کوچید. بوداییان بر این باورند که در این ۱۵۰۰ سال آموزه‌های بوداگرایی سه بار دستخوش دگرگونی شده‌اند و در این باره اصطلاح «سه بار گردش چرخ آیین» را بکار می‌برند. چرخشگاه هر کدام از این دوره‌ها را هم هر ۵۰۰ سال میپندارند. البته آموزه‌های دوره‌های پیشین هم همراستا با آموزه‌های تازه به زندگی خود ادامه داده‌اند.
بنمایه‌ای که همه این آموزه‌ها به آن پایبند بوده‌اند همانا اصل نپایندگی هستی است. این باور که هیچ چیز این جهان هستی پاینده و پایدار نیست. اصطلاح چرخ آیین (چرخ دارما) (Dharmacakra) بعدها در میان بوداییان تبت محبوبیت زیادی پیدا کرد و در موارد دیگری بکار رفت. برای نمونه در آنجا بوداییان چرخ‌های درست کردند و بر روی آنها متون بودایی نگاشتند و به این چرخها نام چرخ آیین یا چرخ نیایش دادند. منظور از گرداندن این چرخ‌ها بدست پیروان آیین بودا همانا نمادی از خواندن سخن بودا بود.
بر روی و در درون این چرخ‌ها افسون‌هایی (مانتراهایی) نوشته شده‌است. افسون‌ها سخنانی ژرف به گونه‌ای بسیار نمادین هستند. این چرخها را می‌توان در جوامع گوناگون بودایی یافت اما تنها در تبت است که آنها بخشی جاافتاده از زندگی روزمره را تشکیل می‌دهند. بوداییان بر این باورند که چرخاندن این چرخها مانند این میماند که شخص (بصورت نمادین) همه متون درون آن را خوانده‌است.
منابع:
bayynat.ir
tahoordanesh.com
hawzah.net
andisheqom.com
www.bashgah.net
دانشنامه حوزه نت
ویکی‌پدیا
كتب:
تاريخ مختصر اديان بزرگ، تأليف فليسين شاله
مقارنة الاديان، تأليف دكتر احمد شلبي
عالم الاديان، تأليف محمد حميد فوزي
جهان مذهبي، ج1، تأليف ريچارد بوش
غلامعلي، آريا، آشنايي با تاريخ اديان
رابرت اهيوم، اديان زندة جهان
جان بي‌ناس، تاريخ جامع اديان
توفيقي، حسين، آشنايي با اديان بزرگ
مطهري، مرتضي، خدمات متقابل اسلام و ايران
ويل دورانت، تاريخ تمدن
شلبي، احمد، مقارنه الاديان
اديان ابتدايي، رباني گلپايگاني
نبوّت، محسن قرائتي
تفسير نمونه
معين، محمد، فرهنگ فارسي (معين)
سعيديان، عبدالحسين و..، تاريخ مختصر مصور جهان
چنين گفت بودا، بر اساس متون بودايي، ترجمة دكتر هاشم رجب زاده
بودا و انديشه هاي او، تأليف سادهاتيسا، ترجمه محمد تقي بهرامي حرّان.
اديان هند كبري، تاليف احمد شلبي
انسان و اديان، تاليف محمد كمال جعفر
جهان مذهبي اديان در جوامع امروز ج يك، تاليف ريچارد بوش، ترجمه عبدالكريم گواهي
جعفري، محمد تقي، عرفان اسلامي
طباطبايي، محمد حسين، تفسير الميزان
جعفري،‌ محمدتقي، تفسير و نقد و تحليل مثنوي
رنجبر، در جستجوي ريشه‌هاي آسماني بودا
تاريخ مختصر اديان بزرگ، فليسين شاله، ترجمة منوچهر خدايار محبّي.
اديان و مكتب‌هاي فلسفي هند، داريوش شايگان
مبلغي آباداني، عبدالله، تاريخ اديان و مذاهب جهان
گروه مؤلفان، جهان مذهبي «اديان در جوامع امروز»

اختصاصي راسخون