همه چيز درباره جنگهاي صليبي (4)


 

نويسنده: تهيه كننده: محمود كريمي شروداني




 

جنگ صليبي هفتم
 

مورخان‌ دلایل‌ گوناگونی ‌برای ‌این ‌حمله ‌ذكر كرده‌اند، از جمله ‌اهمیت ‌تصرف ‌مجدد بیت‌المقدّس‌ برای‌ صلیبیان‌، سامان‌ دادن‌ به ‌اوضاع‌ امارتهای ‌صلیبی ‌در شرق‌، تصرف‌ مصر و تبدیل ‌آن ‌به ‌یك ‌امارت ‌فرانسوی‌ صلیبی ‌برای‌ حمله ‌به ‌بیت‌المقدّس‌، توسعه ‌قلمرو صلیبیان ‌و پیگیری ‌منافع‌مادّی ‌و تجاری‌ زیر پوشش ‌نجات ‌بیت‌المقدّس‌. در پی ‌بازپس‌گیری ‌بیت‌المقدّس ‌توسط ‌مسلمانان ‌در 645 و وخامت‌ اوضاع‌ امارتهای ‌صلیبی‌در شرق‌، رابرت‌ (بطرك‌ بیت‌المقدّس‌) در اواسط‌642/ اواخر 1244 هیئتی ‌نزد پاپ ‌و شاهان ‌و امیران‌ اروپا، به‌ ویژه پادشاه ‌فرانسه‌، فرستاد تا اوضاع ‌وخیم‌ امارتهای ‌صلیبی ‌را شرح‌ دهند و ضمن ‌درخواست ‌كمك‌، تقاضای‌ یك‌ حمله ‌جدید صلیبی ‌كنند. هم‌زمان‌ با عزیمت‌ این‌ هیئت‌، لوئی‌ نهم (معروف ‌به‌سن‌ لوئی‌، پادشاه ‌فرانسه‌) نذر كرد چنانچه ‌از بیماری ‌سختش‌ شفا یابد، اقدام‌ به‌ حمله‌صلیبی‌ جدیدی‌ نماید و چون‌ شفا یافت‌ شروع ‌به ‌تهیه ‌مقدمات‌ آن‌ حمله ‌كرد كه ‌در تاریخ ‌به‌ عنوان ‌هفتمین ‌جنگ ‌صلیبی ‌معروف‌ گردید.
پاپ‌ اینوكنتیوس ‌چهارم‌، پس ‌از شنیدن ‌گزارش‌ فرستادگان ‌بطرك‌ بیت‌المقدّس ‌و، مطّلع ‌شدن‌ از عزم‌ پادشاه ‌فرانسه ‌به ‌راه‌اندازی‌ هفتمین ‌حمله ‌صلیبی‌، از فرمانروایان ‌و مردم‌ غرب‌ اروپا خواست‌ در این‌ حمله ‌شركت ‌كنند و آنگاه ‌به ‌درخواست‌ لوئی‌نهم‌، یكی‌ از اسقفان‌ را به ‌نمایندگی ‌خود گسیل ‌داشت‌. بر اثر تبلیغات ‌وسیع‌ لوئی ‌نهم ‌و نمایندگان ‌پاپ‌ و كلیسای ‌بیت ‌المقدّس‌، جمع‌عظیمی‌از امیران‌(از جمله‌ سه‌ برادر پادشاه ‌فرانسه‌)، ملكه ‌فرانسه‌، ژان‌ دو ژوئانویل (جوانفیل ‌در منابع ‌عربی‌) مورخ‌ این‌ جنگ‌ و نیز جمعی ‌از مردان ‌كلیسا و مردم‌عادی ‌در این‌ حمله ‌به‌ فرماندهی ‌لوئی ‌شركت‌ كردند.
لوئی ‌در صفر 646/ ژوئن 1248 راهی ‌شد، ابتدا به ‌قبرس‌ رفت ‌و هشت ‌ماه ‌در آنجا اقامت‌ گزید. در این ‌مدت ‌به ‌تبادل ‌سفیر با جغتای ‌خان ‌مغول ‌پرداخت ‌و اختلافات ‌موجود میان ‌مردمان ‌جنووا، پیزا و و نیز را مرتفع‌ساخت‌. پس‌ از سپری ‌شدن ‌زمستان ‌و تجمع‌ سایر نیروهای‌ صلیبی‌ در قبرس‌، سپاه ‌لوئی (بالغ ‌بر 25 تا 50 هزار نفر و به ‌روایتی ‌مبالغه‌آمیز 130 هزار نفر) در صفر 647/ 1249 از قبرس ‌راهی‌ دمیاط‌ شد. فردریك‌ دوم‌، كه ‌ناگزیر با حمله‌ لوئی ‌نهم ‌موافقت ‌كرده ‌بود، پنهانی ‌فرستاده‌ای ‌را نزد ملك‌ صالح‌ گسیل ‌داشت ‌و او را از این‌ حمله ‌و مسیر سپاه‌ آگاه‌ ساخت‌.
ملك‌ صالح ‌به ‌محض‌ شنیدن ‌خبر حركت‌ صلیبیان ‌به‌سوی‌ مصر، با حاكم‌ حلب‌ كه ‌حمص‌ را در اختیار داشت‌ صلح‌ كرد و به ‌رغم ‌بیماری ‌شدیدش‌، به ‌سرعت‌ خود را به ‌مصر رساند او دمیاط ‌را كاملاً مستحكم ‌و پر از آذوقه‌ كرد و مأموریت‌ دفاع ‌از آن‌ را بر عهده ‌بنی ‌كنانه ‌گذاشت‌ و لشكر عظیمی‌، به ‌ساحل ‌غربی ‌دمیاط‌ فرستاد تا مانع ‌پیاده‌ شدن ‌نیروهای ‌صلیبی‌ در ساحل‌ مصر شود.
در اواخر صفر647، لوئی ‌و سپاهیانش‌ به ‌بخش ‌غربی‌ شهر قدیمی ‌دمیاط ‌رسیدند. پادشاه‌ فرانسه ‌در بدو ورود نامه‌ تهدیدآمیزی‌ برای‌ ملك ‌صالح‌ فرستاد و از وی‌ خواست ‌تسلیم‌ صلیبیان‌ شود، اما با پاسخ ‌تند وی ‌روبه‌رو شد. بلافاصله ‌پس‌ از این ‌نامه ‌نگاری‌، صلیبیان ‌در نبردی‌ كه ‌در 21 صفر 647/ ژوئن‌1249 اتفاق‌ افتاد، بر سپاه ‌دمیاط‌ چیره‌ شدند و دو تن ‌از سرداران‌ آن‌ را كشتند. در پی ‌این ‌شكست‌، امیر فرمانده ‌سپاه‌، دمیاط‌ را بی ‌دفاع ‌رها كرد و راهی ‌اردوی‌ سلطان ‌شد. مردم ‌دمیاط ‌كه ‌از عقب ‌نشینی ‌سپاهیان ‌به‌ وحشت‌ افتاده ‌بودند، سراسیمه‌ شهر را به‌ سوی‌ قاهره‌ ترك ‌كردند و بنی‌كنانه‌ نیز كه ‌مسئولیت‌ دفاع‌ از شهر را به‌ عهده ‌داشتند، عقب‌نشینی ‌كردند و شهر آماده ‌و پرآذوقه‌ دمیاط‌ در 23 صفر 647/ 6 ژوئن 1249 به ‌آسانی ‌به ‌دست ‌صلیبیان ‌افتاد. عقب‌ نشینی ‌سپاهیان ‌و سقوط‌ دمیاط‌ ، ملك‌ صالح ‌را چنان ‌متأثر و خشمگین‌ ساخت ‌كه ‌دستور داد پنجاه‌ تا شصت‌ تن ‌از سران ‌فراری‌ بنی‌كنانه ‌را دار بزنند و بی‌درنگ‌، اردوگاهش‌ را به‌ شهر منصوره‌ در جنوب‌ دمیاط‌ منتقل ‌كرد و به ‌تقویت ‌استحكامات ‌آن ‌پرداخت‌. چند ماه ‌بعد، در شعبان‌647/ نوامبر 1249، ملك‌ صالح‌ درگذشت‌ و همسرش‌، مرگ ‌او را پنهان ‌كرد و تا آمدن ‌تورانشاه ‌فرزند ملك‌ صالح‌ از قلعه ‌حصن ‌كیفا، اداره‌ امور را در دست ‌گرفت. در چنین‌ شرایطی ‌صلیبیان ‌بدون ‌كوچك‌ترین‌ مانعی ‌پیشروی ‌كردند و در 24 شعبان‌647/ 2 دسامبر 1249 به‌ روستای‌ فارسكور رسیدند. وقتی ‌امیر فخر الدین‌، فرمانده ‌سپاه‌ ایوبیان ‌در منصوره‌، از حركت ‌صلیبیان‌ آگاه‌شد، از مردم ‌قاهره‌ كمك‌ خواست ‌و مردم ‌را به ‌دفاع‌ دعوت‌ كرد. پس ‌از دو ماه‌ توقف‌ در مقابل ‌شهر منصوره‌، گروهی‌ از صلیبیان ‌از نقطه‌ كم ‌عمقی‌ از دریاچه‌ اشموم‌ گذشتند و در ذیقعده‌647/ فوریه‌1250 در حمله‌ای ‌غافلگیرانه‌ به‌ اردوگاه‌ ایوبیان‌، جمعی‌ از جمله ‌امیرفخرالدین‌ را به ‌قتل ‌رساندند. بقیه ‌افراد اردوگاه‌ نیز متواری‌ شدند. این ‌پیروزی‌، انگیزه‌ رابرت‌، فرمانده‌ گروه‌، را برای‌ تصرف ‌شهر منصوره ‌تشدید كرد و او با وجود مخالفت ‌سردارانش‌ و تأكید آنان ‌بر لزوم ‌صبر كردن‌ تا پیوستن ‌بقیه ‌سپاه ‌صلیبی ‌به ‌آنان‌، در همان ‌روز به ‌منصوره‌ حمله‌ور شد ولی ‌در تله‌ فرمانده‌ جدید ایوبیان‌، بیبرس‌اوّل‌، افتاد. وقتی‌ افراد رابرت ‌كاملاً وارد منصوره‌ شدند، به ‌دستور بیبرس ‌دروازه‌های ‌شهر را بستند و بیشتر آنان‌، از جمله‌ رابرت‌، را كشتند. پیروزی ‌بامدادی‌، شكست ‌شبانگاهی ‌را در پی ‌داشت.
از سوی‌ دیگر، در همان ‌زمان ‌كه ‌لشكریان‌ رابرت ‌در منصوره‌ می‌جنگیدند، لوئی ‌نهم ‌به‌ همراه‌ بخش ‌اعظم‌ سپاهش‌ از دریاچه ‌اشموم‌عبور كرد و با سپاهیان ‌ایوبی‌ چند مصاف‌ داد و دو طرف‌ تلفات ‌سنگینی‌ دادند، دو سپاه ‌در 6 ذیقعده 647/ 11 فوریه‌1250 نیز نبرد سختی‌كردند، ولی‌ منجر به‌ نتیجه‌ قطعی‌ نشد. چندی‌ بعد، ملك‌ معظم‌ غیاث‌الدین ‌تورانشاه‌، پس‌از ورود به ‌منصوره‌ و در دست ‌گرفتن‌ حكومت‌، اقدام ‌به ‌نبرد دریایی‌ با صلیبیان ‌كرد و دهها كشتی ‌صلیبی‌ را، كه‌ بسیاری‌ از آنها حامل‌ مواد غذایی ‌بود ، تصاحب ‌نمود. قطع‌ کمكهای غذایی‌، شیوع‌ بیماریها، گرانی‌، خستگی‌ مفرط‌ صلیبیان ‌و حملات‌ پراكنده‌ مسلمانان ‌به ‌آنان ‌باعث‌شد تا لوئی‌ نهم‌ به‌ اندیشه‌ بازگشت‌ به ‌دمیاط‌ و نجات‌ باقیمانده ‌سپاه ‌بیفتد. ازاین‌رو، در اواخر 647/ آوریل‌1250 به‌ تورانشاه‌ پیشنهاد كرد كه ‌دمیاط‌ با بیت‌المقدّس‌ معاوضه‌ شود. این ‌پیشنهاد را پیشتر ملك ‌صالح‌ مطرح‌ كرده ‌بود، اما صلیبیان ‌آن ‌را نپذیرفته ‌بودند. از این‌رو مسلمانان ‌نیز كه‌ از شرایط ‌بحرانی ‌صلیبیان ‌مطّلع‌ بودند، از قبول‌ آن‌ خودداری‌ كردند.
لوئی ‌نهم ‌ناگزیر به‌ دمیاط ‌بازگشت‌ و چون‌ سپاهیان ‌صلیبی ‌پس ‌از عبور از پلی ‌كه ‌ایجاد كرده‌ بودند، آن ‌را ویران ‌نكردند، سپاه ‌ایوبی ‌از آن ‌پل ‌بهره‌ برد و به ‌تعقیب‌ صلیبیان ‌پرداخت. در ادامه ‌این ‌تعقیب ‌و گریز، دو سپاه‌در اوایل‌محرّم‌648 در حوالی‌ دمیاط ‌به‌ هم‌ رسیدند و نبرد خونینی ‌روی ‌داد كه ‌منجر به ‌كشته ‌و اسیر شدن‌ هزاران‌ صلیبی ‌گردید. سرانجام ‌لوئی‌ حاكم ‌صور را برای ‌مذاكره ‌و تسلیم‌ نزد ایوبیان ‌فرستاد، اما بنا به‌ نقلی ‌سپاهیان ‌صلیبی‌ با خیانت‌ یك‌ سرباز، سلاح‌ خود را زمین ‌گذاشتند و ناگزیر مذاكرات ‌منتفی ‌شد و لوئی‌نهم ‌و تمام‌ لشكریانش‌ در 2 محرّم‌648/ 6 آوریل‌ 1250 تسلیم‌ شدند. لوئی ‌و دو برادرش‌، شارل‌(كنت‌آنژو) و آلفونس‌ (كنت‌ پواتیه‌)، به ‌شهر منصوره‌ منتقل ‌و زندانی ‌شدند. چند روز پس ‌از اسارت‌ لوئی ‌نهم‌، مذاكرات‌ صلح ‌با وی‌ انجام‌ گرفت ‌و در پایان ‌مقرر شد صلحی‌ برای‌ ده ‌سال‌ منعقد گردد كه‌ بر اساس‌ آن‌، در مقابل ‌آزادی ‌پادشاه ‌فرانسه و همراهانش‌، شهر دمیاط‌ به‌ مسلمانان ‌تحویل‌ داده‌شود، تمام ‌اسیران ‌مسلمان ‌آزاد شوند و پانصد هزار دینار فدیه ‌لوئی‌نهم‌پرداخت‌گردد. در همان‌زمان‌ و پیش‌ از انعقاد قرار داد، تورانشاه ‌به ‌دست‌ ممالیك ‌بحری ‌به ‌طرز فجیعی ‌به ‌قتل ‌رسید. اما امرای‌ شورشی‌ كه‌ از ضرورت‌ تسریع ‌در انعقاد قرارداد صلح ‌آگاه ‌بودند، بلافاصله‌ آن‌ را عملی ‌ساختند و بدین‌ترتیب‌، حمله‌ هفتم ‌صلیبی ‌نیز با شكست‌ كامل ‌صلیبیان ‌پایان ‌یافت‌.
لوئی‌نهم ‌و همراهانش ‌در 9 صفر 648/ 13 مه‌1250 وارد عكا شدند. وی ‌به ‌محض‌ ورود به‌ عكا، از مادرش‌، نایب‌السلطنه‌ فرانسه‌، نامه‌ای ‌دریافت ‌كرد كه‌ در آن‌ به ‌خطر حمله ‌پادشاه‌ انگلستان ‌به ‌فرانسه ‌اشاره‌ و مؤكّداً از لوئی‌ خواسته‌ شده ‌بود به ‌فرانسه ‌بازگردد. با این‌حال‌، لوئی ‌پس ‌از سه‌ جلسه‌ بحث‌ و مشورت‌ با شورای‌ عالی ‌صلیبیان ‌تصمیم‌ گرفت‌ تا آزادی ‌تمام ‌اسیران‌ صلیبی‌ و سامان‌ دادن‌ به ‌اوضاع‌ آنان‌، در شام‌ بماند. پس‌ از این ‌تصمیم‌، وی ‌به ‌امید راه‌اندازی ‌یك‌ حمله ‌جدید صلیبی‌، دو برادرش‌ را به‌ همراه‌ دیگر علاقه ‌مندان بازگشت‌ به‌ اروپا، در جمادی‌الاولی‌648/ اوت‌1250 روانه ‌فرانسه ‌كرد تا نظر مساعد پاپ ‌اینوكنتیوس ‌چهارم‌ را برای ‌حمله ‌جدید جلب ‌كنند.
اوضاع ‌اروپا در اواسط‌ سده ‌هفتم‌/ اواسط ‌سده ‌سیزدهم‌، به ‌دلیل‌ اختلافات ‌داخلی ‌و درگیری‌ میان ‌پادشاهان‌ اروپا از یك‌ سو و درگیری‌ آنان‌ با پاپ ‌از سوی ‌دیگر، برای‌ حمله ‌مساعد نبود. برادران‌ لوئی‌نهم‌، كه ‌به ‌لشكركشی‌ مجدد به‌ شرق‌ تمایل ‌نداشتند، صرفاً به ‌سبب‌ قولی‌ كه‌ داده ‌بودند با پاپ ‌ملاقات‌ و خواست ‌لوئی ‌را مطرح ‌كردند ولی‌چون ‌پاپ‌ هم ‌رغبتی ‌به‌ حمله ‌جدید نداشت‌، نتیجه ‌چندانی ‌از این‌ ملاقات ‌حاصل‌ نشد. با این‌حال‌، تلاشهای ‌اندكی ‌برای ‌بسیج‌ نیروها انجام‌ گرفت‌. در این‌ میان‌ جنبشی‌ مردمی‌، به ‌رهبری‌ چوپانی ‌مجارستانی ‌كه‌ خود را «آقای‌ مجارستان‌» می‌نامید، برپا شد و سراسر فرانسه ‌را نیز فرا گرفت ‌و چون ‌بیشتر شركت‌كنندگان ‌در آن‌كشاورزان‌ و چوپانان ‌بودند، به‌«حمله ‌صلیبی ‌چوپانان‌» معروف‌ شد. تجمع ‌این ‌افراد به ‌شورش‌ و اغتشاش ‌و فساد انجامید و مادر لوئی ‌ناگزیر دستور سركوب‌ و متفرق ‌ساختن ‌آنان ‌را صادر كرد. از آن‌سو، لوئی ‌كه ‌در انتظار كمك ‌اروپاییان ‌به ‌سر می‌برد بر آن‌شد تا از اختلافات ‌ایوبیان ‌شام ‌و ممالیك ‌مصر به‌ سود صلیبیان‌ بهره‌برداری ‌كند. در آن‌ زمان‌، الملك‌ الناصر صلاح‌الدین‌ یوسف‌، حاكم‌ ایوبی‌ حلب‌ و بعد دمشق‌، با حكومت ‌جدید ممالیك ‌مصر به‌ مخالفت‌ برخاست‌ و برای‌ جنگ‌ با آنها آماده ‌می‌شد. هم‌زمان‌، هر دو طرف‌ درگیر (ممالیك ‌مصر و ایوبیان‌ شام‌) در تلاش‌ بودند تا در ازای‌ دادن‌ امتیازاتی‌، طرفداری‌ و حمایت‌ لوئی ‌را جلب‌ كنند. پادشاه ‌فرانسه‌ از این ‌فرصت‌ استفاده‌ كرد و ممالیك‌ مصر را واداشت‌ تا بخشی ‌از اسیران ‌صلیبی ‌نبرد منصوره‌ را آزاد کنند. در 15رمضان‌ 648/11دسامبر 1250، الناصر یوسف ‌ایوبی‌ با سپاه‌ عظیمی ‌به ‌قصد سركوب‌ ممالیك‌ مصر از دمشق‌ خارج‌ شد و در 10 ذیقعده ‌در محلی ‌به ‌نام ‌صالحیه‌ و به ‌روایتی ‌در عباسه‌، با سپاه ‌ممالیك‌ مصاف‌ داد كه ‌بر اثر خیانت‌ برخی‌ از بردگانش‌ شكست‌ خورد و به‌ دمشق‌ بازگشت‌.
ممالیك ‌مصر، به‌ منظور كمك‌ گرفتن‌ از صلیبیان ‌برای ‌سركوب‌ الناصر یوسف‌ و دیگر ایوبیان ‌باقیمانده ‌در شام‌، ذیحجه‌649/ مارس‌1252، نمایندگانی ‌نزد لوئی ‌نهم‌ به ‌قیصریه‌ فرستادند و به ‌او پیشنهاد كردند به ‌جای‌ معاهده‌ دمیاط‌، پیمانی ‌دیگر منعقد شود كه‌ بر اساس‌ آن‌، ممالیك ‌تمام ‌اسیران‌ صلیبی ‌باقیمانده ‌در مصر را آزاد كنند، پادشاه‌ فرانسه‌ را از پرداخت‌ باقیمانده ‌مبلغ‌ فدیه‌اش ‌معاف‌ نمایند و بیت‌المقدّس‌ را به ‌صلیبیان ‌تحویل‌ دهند. پادشاه‌ فرانسه ‌با این ‌پیشنهاد سخاوتمندانه‌ ممالیك‌، كه‌ تقریباً تمام ‌خواستهایش‌ را بدون‌ كوچك‌ترین‌ زحمتی ‌تأمین ‌می‌كرد، بلافاصله‌ موافقت‌كرد و در اوایل‌صفر/ اواخر مارس‌و به روایتی‌ در ربیع‌الاول‌650/ 1252عهدنامه‌ای‌ به‌ مدت‌ پانزده‌سال ‌میان‌ صلیبیان ‌و ممالیك‌ منعقد شد. در پی ‌این ‌توافق‌، لوئی ‌با سپاهش‌ راهی ‌یافا شد تا از آنجا همراه‌ سپاه‌ ممالیك‌ روانه‌ قدس‌ شود، اما وقتی‌ الناصر یوسف‌ از این ‌نقشه‌ آگاه ‌شد با اعزام‌ سپاهی‌ چهار هزار نفره‌، مانع‌ پیوستن ‌دو سپاه ‌گردید و در نتیجه‌، طرح‌ آنان ‌برای ‌تصرف‌ بیت‌المقدّس ‌ناكام‌ ماند. با تداوم‌ بحران ‌میان‌ایوبیان‌ و ممالیك‌، كه ‌تحریكهای ‌لوئی‌ نهم‌ بدان ‌دامن‌ می‌زد، المستعصم‌باللّه (آخرین‌ خلیفه‌عباسی‌) كه ‌با خطر توأمان‌ مغولان ‌و صلیبیان ‌در شرق‌ و غرب‌ جهان‌ اسلام‌ روبه‌رو بود، با اعزام‌ نماینده‌ای ‌به ‌نام‌ شیخ ‌نجم‌الدین‌ بادَرائی‌، در صفر 651/ آوریل‌1253 میان ‌دوطرف‌ صلح‌ برقرار كرد. صلح‌ ایوبیان‌ با ممالیك ‌امیدهای ‌لوئی‌نهم ‌و صلیبیان ‌را برای‌ توسعه‌ قلمروی‌ خود بر باد داد و ناگزیر شروع ‌به ‌تقویت‌ استحكامات‌ شهرهای‌ ساحلی‌ چون‌ عكا و یافا و صیدا كردند.
علاوه‌ بر بهره‌برداری‌ از اختلاف ‌ایوبیان ‌و ممالیك‌، لوئی ‌از مستمسكهای ‌دیگری‌ نیز بهره ‌جست‌. در اواسط 648/ اواخر 1250، رهبر اسماعیلیه ‌شام‌، شیخ‌الجبل‌، برای‌ ایجاد دوستی‌ و اتحاد با صلیبیان‌، تلاشهایی ‌كرد ولی‌ به ‌نتیجه‌ای ‌نرسید. لوئی ‌در عین‌حال‌، با اقتدا به ‌پاپ ‌اینوكنیتوس چهارم‌، كوشید از طریق ‌برقراری ‌تماس ‌با مغولان ‌از آنها بر ضد مسلمانان ‌استفاده ‌كند. او هنگام‌ اقامت‌ در قبرس‌(جمادی‌الاولی‌646ـ صفر 647/ سپتامبر 1248 ـ مه‌1249) فرستادگان‌ جغتای‌، خان ‌مغول‌، را مورد تفقد قرار داده ‌و ضمن‌ استقبال ‌از پیشنهاد همكاری ‌میان ‌دو طرف‌، آنها را، همراه‌ با سه ‌فرستاده‌ صلیبی‌، در 10 شوال‌646/ 27 ژانویه‌1249 راهی ‌قلمروی‌ مغولان‌ كرده‌ بود. این‌ فرستادگان ‌سال‌ بعد به ‌نزد لوئی‌(هنگام‌ اقامتش ‌در قیصریه‌) بازگشتند ولی ‌مناسباتی ‌میان ‌دو طرف‌ برقرار نشد. سرانجام‌ تلاشهای‌ لوئی‌، در پی‌ مرگ‌ مادرش ‌در 651/1253 و رسیدن ‌اخبار اغتشاش ‌و جنگ ‌در فرانسه ‌و لزوم‌ بازگشت ‌فوری‌ وی‌ به‌ كشور، ناتمام‌ ماند و وی‌ در 4 صفر 652/ 24 آوریل‌1254 عكا را به ‌سوی ‌فرانسه ‌ترك‌ كرد.
در ربیع‌الاول 658/ مارس‌1260 كِتبُغا، فرمانروای‌ مغولان‌ در شام‌، و سپاهیانش‌ و امیران‌ صلیبی‌ انطاكیه‌، وارد دمشق ‌شدند و به‌ مسلمانان ‌و معتقداتشان ‌توهین‌ بسیار كردند. متقابلاً مسلمانان ‌نیز، پس ‌از پیروزی‌ ممالیك ‌به ‌رهبری‌ الملك‌ المظفر قُطْز در نبرد مشهور عین‌ جالوت‌ در 25 رمضان 658 / 2 سپتامبر 1260 از مسیحیان ‌صلیبی ‌انتقام ‌سختی‌ گرفتند. پس‌ از قتل‌ قطز در ذیقعده 658، پادشاهی ‌ممالیك‌ مصر به‌ بَیبَرس‌ اوّل‌رسید.
در شوال 659/ سپتامبر 1260 چندین‌ درگیری‌ كوچك‌ میان ‌سپاهیان ‌بیبرس ‌و صلیبیان ‌در نواحی ‌گوناگون‌ شام‌ رخ‌ داد. در661/ 1262 بیبرس‌ در رأس‌ سپاهیانش ‌به ‌قصد سركوب ‌صلیبیان ‌و سامان‌ دادن ‌به ‌اوضاع‌ شام ‌راهی‌ این ‌دیار شد و در جمادی ‌الاولی‌663، شهر قیصریه‌، در رجب‌663 شهر ارسوف‌، و در 664 شهر صَفَد را فتح‌كرد. وی ‌در 665 با حاكم ‌صور و حصن‌ الاكراد صلح ‌كرد و در 666 قلعه ‌شقیف ‌و شهر یافا را بازپس‌گرفت‌. سپس‌ راهی ‌شمال ‌شام ‌شد و پس ‌از آنكه ‌سپاهیانش ‌را به ‌سه ‌دسته ‌تقسیم‌ كرد، در اوایل ‌رمضان‌666 شهر بسیار مستحكم‌ و مهم ‌انطاكیه ‌را گرفت ‌و پس ‌از تقسیم ‌غنایم ‌میان ‌سربازانش‌، شهر را آتش ‌زد تا دیگر اثری ‌از آن ‌نماند. آنگاه‌ در667 عهدنامه ‌صلح‌ با ملكه ‌بیروت ‌را تجدید كرد. وی‌در 668/1269، برای ‌سركوب ‌صلیبیان ‌كه ‌با مغولان‌ هم‌پیمان ‌شده‌ بودند، از اسكندریه ‌راهی‌ دمشق ‌شد و در همانجا بود كه ‌از لشكركشی ‌مجدد لوئی‌ نهم‌ به ‌مشرق ‌و حمله ‌جدید صلیبی‌ آگاهی‌ یافت‌. او به ‌سرعت‌ خود را به ‌مصر رساند و شهرهای‌ ساحلی‌ و مرزی‌، به ‌ویژه ‌اسكندریه‌ را كه ‌گمان‌ می‌كرد هدف‌ حمله ‌جدید صلیبی ‌خواهد بود، تقویت ‌كرد.

نتيجه جنگ هفتم
 

در اثر اختلاف بين جانشينان صلاح الدين كه نواده هاى برادر او بودند، صليبيون توانستند در سال ۱۲۴۰ تمامى سرزمين هاى پادشاهى اورشليم را از مصرى ها و دمشقى ها كه با يكديگر اختلاف داشتند باز پس گيرند.

جنگ صليبي‌ هشتم
 

در پی ‌سقوط‌ انطاكیه‌ و دیگر شهرهای‌ شام ‌به ‌دست‌ ممالیك‌ و آمدن‌ رئیس‌ اسقفهای ‌شهر صور نزد پاپ‌ كلمنس‌ چهارم‌، به ‌منظور درخواست‌ كمك‌ از وی ‌برای ‌حفظ‌ آخرین‌ بقایای‌ قلمرو صلیبیان‌ در شام‌، لوئی‌نهم ‌كه ‌همچنان‌ پس‌ از گذشت‌ چهارده‌سال ‌از بازگشتش‌ به ‌فرانسه ‌به ‌دلیل ‌شكست ‌و اسارت‌ خفت ‌بارش‌ در مصر، به ‌فكر انتقام ‌از مسلمانان ‌و به‌ ویژه‌ مصریان‌بود، بر آن‌شد تا یك ‌حمله‌ جدید صلیبی ‌به ‌مشرق‌ زمین‌ تدارك‌ ببیند. وی‌از پاپ‌ خواست‌ تا شاهان ‌و امیران‌ اروپا را به ‌شركت‌ در یك‌ حمله ‌جدید صلیبی‌ فراخواند. در پی‌ فراخوان‌ پاپ‌ بسیاری‌ از فرمانروایان‌ اروپا در كاخ ‌لوئی ‌جمع ‌شدند و لوئی ‌نهم ‌پس‌ از سخنرانی ‌پاپ‌، ضمن‌ تشریح ‌اوضاع ‌صلیبیان‌، اعلام ‌كرد كه‌ او عازم ‌مشرق‌ زمین ‌است ‌و از آنها خواست‌ وی‌ را همراهی‌ كنند، اما برخلاف ‌لوئی ‌كه ‌شور و اشتیاق ‌بسیاری‌ برای‌ تدارك ‌و شركت‌ در این ‌جنگ‌ داشت‌ بیشتر پادشاهان‌ و فرمانروایان‌ اروپایی حاضر در اجلاس ‌كوچك‌ترین ‌تمایلی‌ به ‌حضور یا مشاركت ‌در این ‌حمله ‌از خود نشان‌ ندادند. پس ‌از این ‌اجلاس‌، لوئی‌ كه ‌از كمك ‌دیگران‌ ناامید شده‌ بود، بر آن‌شد تا به ‌تنهایی ‌و با بهره‌گیری‌ از تسهیلات‌ و حمایت‌ كلیسا و پاپ‌ دست‌ به ‌حمله ‌بزند. ازاین‌رو، پس ‌از تعیین ‌پنج ‌تن ‌از نزدیك‌ترین‌ یارانش ‌به ‌عنوان ‌شورای‌ سلطنتی‌، خود آماده ‌حركت ‌به ‌سوی ‌شرق‌ شد.
لوئی ‌نهم ‌با اعضای‌ خانواده‌اش‌، در 668/ 1270 پاریس ‌را به ‌قصد بندر اِگ ‌ـ مورت‌ واقع ‌در جنوب ‌فرانسه‌، كه ‌محل ‌تجمع ‌نیروها بود، ترك ‌كرد. پس‌ از سه‌ ماه ‌انتظار در اگ ‌ـ مورت ‌و تجمع‌ كامل ‌نیروها كه‌ تعدادشان ‌بین‌30 تا 000 ، 40 تن ‌ذكر شده ‌است‌، صلیبیان ‌بندر اگ‌ـ مورت‌ را به ‌سوی‌ جزیره ‌ساردنی ‌ترك ‌كردند.
در ابتدا قرار بود لشكریان ‌مستقیماً راهی‌ سرزمین‌ قدس‌ در شام‌ شوند ولی‌ به‌ دلایلی ‌مسیر حمله‌ تغییر كرد و سپاه ‌صلیبی ‌راهی ‌تونس‌(افریقیه ‌قدیم‌) گردید. برخی‌ دلیل‌ این‌تغییر مسیر را دعوتهای ‌مكرر دومین ‌فرمانروای ‌حفصی ‌تونس‌، ابوعبداللّه ‌محمد المستنصر باللّه‌، از لوئی‌نهم‌ و تمایل ‌مستنصر به‌ گرویدن‌ به ‌كیش ‌مسیحیت ‌دانسته‌اند، كه ‌این ‌ادعا با توجه‌ به ‌عملكرد بعدی‌ فرمانروای‌ تونس‌ درست‌ به ‌نظر نمی‌رسد. ظاهراً انگیزه‌ واقعی ‌لوئی ‌از تغییر مسیر حمله‌، استفاده ‌از موقعیت ‌سوق‌الجیشی ‌و ممتاز تونس‌ به ‌منظور محاصره‌ زمینی ‌و دریایی ‌مصر و درهم‌كوبیدنِ قدرت‌ عظیم ‌این ‌كشور بوده ‌است‌ كه‌ در این‌ مورد تلاش‌ شارل‌، كنت‌ آنژو، كه ‌لوئی ‌را به ‌ثروتهای ‌عظیم‌ تونس‌ تطمیع‌ كرد مؤثر بوده‌ است‌. دلایل ‌ضعیف‌ دیگری‌ نیز ذكر شده‌است‌، از جمله‌ شكایت ‌برخی‌ از بازرگانان ‌مسیحی ‌از المستنصر به‌ سبب ‌مسائل ‌مالی ‌و خشم‌ و نارضایتی ‌لوئی‌نهم‌ از انتقاد المستنصر از عملكرد وی‌ در مصر. به‌ هر روی ‌صلیبیان‌عازم‌ تونس‌شدند و پس‌از دو ماه ‌سفر دریایی‌، خسته‌ و مبتلا به‌بیماری‌، به‌ سواحل ‌تونس‌ رسیدند. صلیبیان ‌پس‌ از نه ‌روز اقامت ‌در سواحل‌ تونس‌، شهر قدیم ‌قرطاجنه‌ (كارتاژ) را تصرف‌ كردند و مسلمانان ‌آن ‌ناحیه ‌را به ‌قتل ‌رساندند. این ‌واقعه ‌سبب‌ نكوهش‌ و سرزنش‌ شدید حاكمان‌ سرزمینهای ‌اسلامی ‌از بی ‌تدبیری ‌و اهمال ‌المستنصر در مقابل‌ صلیبیان‌ شد. گفته ‌شده‌ است‌ كه ‌المستنصرباللّه ‌به ‌جای ‌مقابله ‌با صلیبیان‌، هشتاد هزار دینار طلا برای ‌لوئی‌نهم ‌فرستاد تا او دست‌ از محاصره‌ كارتاژ بردارد. این ‌مسئله ‌او را در مظان‌ اتهام ‌همدستی ‌با صلیبیان ‌قرار داد و او، برای ‌رفع ‌اتهام‌، به ‌مصاف‌ صلیبیان ‌رفت‌ و حملاتی ‌را تدارك دید كه ‌از آن‌ جمله‌ شبیخون‌ سپاهیان‌ تونسی ‌به‌ اردوگاه‌ صلیبیان ‌در كارتاژ در محرّم‌669 بود. از خوش‌ اقبالی ‌المستنصر، فرسودگی‌صلیبیان‌و انتشار بیماری‌میان‌آنان‌ــ كه ‌بعدها بسیاری‌ از آنان ‌از جمله‌لوئی‌ نهم‌ و یكی‌ از پسرانش‌ را به ‌كام‌ مرگ‌ فرستاد ــ حمله‌ به‌ تونس‌ با ناكامی‌ مواجه‌ شد. پس‌ از درگذشت‌ لوئی‌، برادرش ‌وارد كارتاژ شد و بر لزوم ‌مقابله ‌با مسلمانان ‌اصرار ورزید. در همین ‌زمان‌ ادوارد، ولیعهد انگلستان‌، برای ‌كمك‌ به ‌صلیبیان و كسب ‌افتخاراتی ‌برای ‌كشورش‌، با سپاهیانش‌، وارد تونس‌شد، مدتی‌ آنجا ماند و در برخی‌ درگیریهای‌ صلیبیان ‌و تونسیان‌ــ كه‌ از 15 محرّم ‌تا 27 صفر 669/ 5 سپتامبر تا 15 اكتبر 1270 روی‌ داد و منجر به‌ كشته‌شدن ‌صدها نفر گردید، شركت‌كرد.
با وجود تسلط‌ مسلمانان ‌بر اوضاع‌ جنگ‌، به ‌دلیل‌ فرارسیدن ‌فصل ‌زمستان ‌و تمایل ‌سپاهیان ‌دو طرف‌ به ‌بازگشت‌ به ‌منازلشان‌، میان ‌المستنصر باللّه ‌و شارل‌، مذاكراتی‌ برای‌ مصالحه‌ انجام‌ گرفت ‌و صلیبیان ‌در تونس ‌تن ‌به ‌صلح‌ دادند.
این‌ صلحنامه‌، كه‌ مدت‌ آن‌ را پانزده ‌یا هفده‌سال‌ ذكر كرده‌اند، در فاصله‌ زمانی‌14محرّم ‌تا جمادی‌الاولی‌669/ 5 سپتامبر تا دسامبر 1270 به‌ امضا رسید و مفاد آن‌، در عمل ‌به ‌سود صلیبیان ‌تمام ‌شد. پس‌ از انعقاد قرارداد صلح ‌، بلافاصله ‌به ‌دستور المستنصر شهر قرطاجنه ‌و قلعه‌اش‌ را با خاك ‌یكسان‌ كردند و صلیبیان ‌به ‌سرپرستی ‌شارل ‌و همراهی ‌ادوارد، تونس‌ را به ‌سوی‌ سیسیل ‌ترك‌ گفتند، اما در مسیر بازگشت‌ دچار طوفان ‌شدند و بسیاری ‌از آنان ‌به ‌هلاكت ‌رسیدند.
در رمضان‌669/ مه‌1271، ادوارد ولیعهد انگلستان‌ تصمیم‌ گرفت‌ راهی‌ شام ‌شود تا هدفی ‌را كه ‌به ‌خاطرش‌ سفر كرده ‌بود، محقق‌سازد. او در قبرس‌ موافقت ‌اشراف‌ زادگان ‌را، برای ‌كمك ‌كردن‌ به‌ وی‌ به ‌مدت ‌چهار ماه‌، به ‌دست ‌آورد. وی‌در 6 شوال‌/ 19 مه‌ وارد عكا شد و بعداً هیوسوم‌ (پادشاه ‌قبرس‌) و بوهموند ششم‌ (امیر طرابلس‌) نیز به ‌او پیوستند. ادوارد مدتی‌در شام‌ ماند و درصدد متحد شدن‌ با مغولان ‌برآمد، ولی‌كاری‌از پیش‌نبرد و صلیبیان ‌نیز دیگر شوقی‌ برای‌ ادامه ‌این ‌جنگهای ‌بیهوده ‌نداشتند. ازاین‌رو ادوارد، ناگزیر، در 22 رمضان‌670/22 مه‌1272 قرارداد صلحی‌ برای ‌مدت ‌ده‌سال ‌با بیبرس ‌منعقد ساخت. به‌ رغم‌ امضای‌ قرارداد صلح‌، ظاهراً بی‌اعتمادی ‌میان ‌دو طرف‌، همچنان ‌به ‌قوّت ‌خود باقی ‌بود، زیرا، در ماه ‌ذیقعده‌/ ژوئن‌ بیبرس‌ ترتیبی ‌داد تا ادوارد را یكی‌ از فداییان ‌اسماعیلی ‌به ‌قتل‌ برساند، اما این ‌نقشه ‌ناكام‌ ماند و ادوارد جان ‌سالم ‌به ‌در برد و چندی ‌بعد در صفر 671/ سپتامبر 1272 ناامیدانه ‌به ‌كشورش‌ بازگشت ‌و بدین ‌ترتیب ‌هشتمین ‌و آخرین‌ حمله‌ صلیبی‌ به ‌سرزمینهای ‌اسلامی‌ نیز به‌ پایان ‌رسید.

سالهای ‌پس ‌از جنگ
 

‌بیبرس ‌پس ‌از خروج ‌صلیبیان ‌از تونس‌ در جمادی ‌الا´خره 669، مصر را به‌ سوی‌ دمشق ‌ترك‌ كرد. در دمشق‌ سپاهیانش ‌را به ‌دو دسته ‌تقسیم ‌كرد و به ‌تصرف‌ شهرها و قلعه‌های ‌مناطق‌ گوناگون ‌شام ‌پرداخت.
در شعبان 669، ملك ‌سعید ناصرالدین‌محمد، فرزند بیبرس‌، قلعه‌ مشهور «حصن‌ الاكراد» را فتح ‌كرد و صلیبیان ‌را به ‌طرابلس ‌كوچ‌ داد و در همان ‌سال‌ و پس ‌از سقوط ‌قلعه‌ الاكراد، با حاكم ‌صلیبی‌ طرطوس‌ صلح ‌كرد. آنگاه ‌قلعه ‌مشهور عكار را به ‌محاصره‌ درآورد تا اینكه ‌صلیبیان ‌درخواست ‌امان ‌كردند و از آنجا خارج‌ شدند.
در اواخر سال‌669، وقتی ‌بیبرس ‌از رسیدن ‌لشكر ادوارد به ‌عكا آگاه ‌شد، با حاكم ‌طرابلس ‌صلحی‌ به ‌مدت‌ یازده‌سال ‌منعقد ساخت‌.
پس‌ از وفات‌ بیبرس‌ در 27محرّم‌676 و عزل‌ پسرش‌ ملك ‌سعید در 678، سیف‌الدین ‌قلاوون ‌صالحی‌ به ‌عنوان ‌سلطان ‌ممالیك ‌مصر برگزیده ‌شد. در 680، قلاوون‌، پس‌ از سركوب‌ مخالفان ‌داخلی‌، وقتی ‌دید نمی‌تواند هم‌زمان‌ با مغولان ‌و صلیبیان‌ بجنگد، به‌ صلح‌ با صلیبیان‌روی‌آورد و ضمن‌تمدید عهدنامه‌صلح‌پیشین‌، كه‌میان‌صلیبیان‌عكا و سلطان‌بیبرس‌منعقد شده‌بود، برای‌ده‌سال‌دیگر، معاهدات‌صلح‌دیگری‌نیز با برخی‌از آنها منعقد كرد. با این‌حال‌، پس‌ از رفع‌خطر مغولان ‌و تقویت ‌مركز ممالیك ‌در شام‌، سلطان ‌قلاوون‌ در صدد راندن‌ باقیمانده ‌صلیبیان‌ از شرق‌ اسلامی‌ برآمد، چنان‌ كه ‌در 684/ 1285 قلعه‌ مهم ‌مَرْقَب‌*و در 686/ 1287شهر لاذقیه ‌را از تصرف ‌صلیبیان ‌خارج‌ كرد. در 688/ 1289 نیز طرابلس‌ را پس ‌از آنكه 185 سال ‌اشغال‌ صلیبیان‌بود، از آنان ‌بازپس‌گرفت‌.
سقوط‌ طرابلس‌ باعث ‌اندوه ‌پادشاهان ‌غرب‌ اروپا و پاپ‌ نیكولاس‌ چهارم‌ شد و در پی ‌آن‌ پاپ ‌پیشنهاد كرد كه‌ حمله ‌صلیبی ‌دیگری‌، برای ‌حفظ ‌سرزمینهای ‌صلیبی‌ باقیمانده ‌در مشرق‌ زمین‌، صورت ‌گیرد. این‌ درخواست‌ با بی‌اعتنایی‌ فرمانروایان‌ اروپا مواجه‌ شد، ولی‌ گروههایی‌ از مردم‌ شمال‌ایتالیا آن ‌را پذیرفتند. پاپ ‌این‌گروهها را زیر فرمان‌ اسقف‌ طرابلس‌، كه ‌پس‌ از تصرف‌ این ‌شهر نزد پاپ ‌گریخته ‌بود، قرارداد و آنان ‌را با كشتیهای‌ ونیزی‌، كه ‌منافع ‌بازرگانیشان ‌در شام‌ به‌ خطر افتاده ‌بود، به ‌شام‌ فرستاد.
وقتی ‌این‌ سپاه ‌در اوت‌1290/ شعبان‌689 به‌ عكا رسید، قرارداد صلح‌ میان‌ سلطان‌ قلاوون‌ و پادشاه ‌قبرس‌و عكا امضا شده‌ بود، اما صلیبیان ‌تازه‌ وارد، به‌ رغم ‌عهدنامه‌ صلح‌، به ‌گروهی‌ از بازرگانان‌ مسلمان ‌حمله ‌كردند و بسیاری ‌از آنان ‌را به‌ قتل ‌رساندند كه‌ خشم‌ قلاوون‌ را برانگیخت ‌و او تصمیم ‌گرفت‌ به‌ عكا حمله ‌كند و آخرین‌ امارت‌ صلیبی‌ به‌ جا مانده ‌را نیز از میان‌ بردارد. وی ‌در اوایل‌ شوال 689/ اكتبر 1290، به‌ قصد فتح‌عكا از مصر خارج ‌شد ولی ‌در راه‌ بیمار گردید و در 6 ذیقعده 689 درگذشت‌. اما فرزند و جانشین ‌وی‌، مَلِك‌اشرف‌، در ربیع‌الاول‌690/ مارس‌1291 كار پدر را ادامه‌ داد و در این ‌راه‌، از سایر امیران‌ شام ‌نیز یاری‌خواست‌. محاصره‌ شهر مستحكم ‌عكا چند ماه ‌كشید و سرانجام ‌در جمادی‌الاولی (یا جمادی‌الا´خره‌) 690/ مه‌1291، این ‌شهر پس‌ از بیش‌ از یك‌ قرن‌ به ‌قلمرو اسلام‌ پیوست‌. پس‌از سقوط‌عكا شهرهای‌عثلیث‌، عكار، حیفا، جُبَیل‌، صور، صیدا، بیروت‌، طرسوس‌، بَترون‌و صرفند نیز به ‌تصرف‌مسلمانان‌درآمد. سقوط ‌امارت ‌عكا، كه ‌آخرین ‌پایگاه ‌مستحكم‌ صلیبیان ‌در شرق‌ به ‌شمار می‌آمد، و فتح ‌سریع‌ سایر شهرهای ‌شام ‌در 690/ 1291، اگرچه‌ نقطه ‌پایان ‌جنگهای‌ صلیبی ‌در میان‌ مورخان‌ محسوب ‌می‌شود، ولی ‌برخی‌ مورخان‌معاصر عرب‌بر آن‌اند كه‌جنگهای‌صلیبی‌در قالبی‌دیگر ادامه‌یافت ‌و به‌ ویژه‌حملات‌استعماری‌و سلطه‌جویانه‌اروپاییان‌در اواخر سده‌دوازدهم‌/ هجدهم‌و سده‌های ‌سیزدهم ‌و چهاردهم‌/ نوزدهم‌ و بیستم‌ از همین‌ منظر درخور بررسی‌ است‌.
اين كه مى گويند تاريخ را قوم فاتح مى نويسد شايد زياد درست نباشد. زيرا تاريخ اين جنگ ها را صليبيون كه در نهايت بازنده بزرگ جنگ هاى صليبى بودند به گونه اى نگاشته اند كه گويى فاتح آنها بوده اند (البته در نهايت بُرد در زمينه هاى فرهنگى، علمى و تجارى با آنها بود). در جايى انگيزه ها را مقدس نام نهادند در حالى كه پس از هر جنگ براى تصاحب فرمانروايى سرزمين هاى فتح شده به جان هم افتادند حتى در جريان جنگ اول صليبى بعضى از سرداران صليبى به طمع فتح سرزمين هاى تازه و بكر اصولاً اورشليم را فراموش كردند يا حتى بعضى شاهزاده هاى ترك و فرنگى با هم متحد شده عليه شاهزاده هاى ترك و فرنگى ديگر مى جنگيدند. به هر حال در جاى جاى اين جنگهاي هشتگانه مواردى موجود است كه انسان به مقدس بودن انگيزه چنين جنگ هايى كاملاً شك مى كند.
منابع :
encyclopaediaislamica.com
مؤسسة فرهنگي موعود عصر(عج) mouood.org
باشگاه انديشه bashgah.net
ویکی‌پدیا
روزنامه - شرق
daneshnameh.roshd.ir
ماهنامه - موعود
askdin.com
پايگاه حوزه hawzah.net
فصلنامه - تاريخ اسلام - 1384 - شماره 22
ديگر منابع:
ويل دورانت، تاريخ تمدن، عصر ايمان، ترجمه ابوالقاسم طاهرى
هانس ابرهارد ماير، جنگهاى صليبى، ترجمه عبدالحسين شاهكار
فن گوستاو گرونبوم، اسلام در قرون وسطى، ترجمه غلامرضا سميعى
عبداللَّه ناصرى طاهرى، بيت المقدس شهر پيامبران
رنه گروسه، امپراتورى صحرانوردان، ترجمه عبدالحسين ميكده
دكتر عبدالحسن نوايى، ايران و جهان از مغول تا قاجاريه
استيفن رانيسمان، تاريخ جنگهاى صليبى، ترجمه زهرا محيط طباطبائى
شكيب ارسلان، تاريخ فتوحات مسلمانان در اروپا (فرانسه، سوئيس، ايتاليا و جزاير درياى مديترانه) ترجمه على دوانى
ادوارد گيبون، انحطاط و سقوط امپراتورى روم
گوستاولوبون، تمدن اسلام و عرب، ترجمه سيد هاشم حسينى
گرونبوم فن گوستاو: اسلام در قرون وسطى، ترجمه غلامرضا سميعى (تهران، نشر البرز، 1373ش).
گيبون، ادوارد؛ انحطاط و سقوط امپراطورى روم، ترجمه فرنگيس شادمان (نمازى)، سه جلد (تهران، بنگاه ترجمه و نشر كتاب، 1353ش).
لين پول، استانلى، طبقات سلاطين اسلام، ترجمه عباس اقبال
مونتگمرى وات، ويليام، برخورد آراء مسلمانان و مسيحيان
پايگاه تاريخ الاسلام، پايگاه اينترنتي المحقق و روزنامه النور چاپ يمن
محمدعلى اسلامى ندوشن: ايران و تنهايى ا ش
جواجر لعل نهرو، نگاهى به تاريخ جهان
تاريخ جنگ هاى صليبى، ترجمه منوچهر كاشف

اختصاصي راسخون