ژئوپلتیک نفت در منطقه خزر و نقش آمریکا: بازدارندگی جدید (1)
ژئوپلتیک نفت, منطقه خزر, آمریکا, واشنگتن, قفقاز , انحصارگرایی, روسیه
نویسنده:عنایت الله یزدانی*
در چهارچوب مؤلفه های ژئوپلتیک مهمترین هدف واشنگتن بازداشتن قدرتهای منطقه ای یعنی چین، روسیه و ایران و بخصوص دو قدرت اخیر از تبدیل شدن به بازیگر مؤثر در منطقه بطور عام و فعالیت در زمینه استحصال و انتقال نفت و گاز بطور خاص بوده است. واشنگتن از یک سوی کوشیده تا انحصارگرایی روسیه در انتقال نفت منطقه را محدود کند و از سوی دیگر سیاست آمریکا بر این بوده است تا هرگونه مجال و فرصت مشارکت فعال در انتقال نفت و گاز منطقه را از تهران بگیرد. در این راستا سعی آمریکا بر این بوده تا با شعار«نه شمال نه جنوب، غرب یا شرق» و یا استراتژی «خطوط لوله چندگانه» با انتقال نفت و گاز منطقه از طریق روسیه و یا ایران مقابله کند. این در حالی است که روسیه قدیمی ترین و سهل الوصول ترین و ایران نیز بنابر اذعان خود غربی ها یکی از امن ترین، کوتاه ترین و ارزان ترین طرق ممکن برای این انتقال می باشند.
اما در این خصوص سوال اساسی این است که کدام یک از این دو مؤلفه بیشتر مورد توجه سیاستگذاران آمریکا بوده است؟ این مقاله برآن است تا ضمن تجزیه و تحلیل مسائل مربوط به منابع انرژی حوزه خزر و نقش آمریکا در آن به این سوال پاسخ دهد. مفروض این مقاله آن است که بهره برداری های ژئوپلتیک از مسائل هیدروکربنی دریای خزر انگیزه اصلی حضور آمریکا در این حوزه می باشد هر چند دولتمردان آمریکائی منافع اقتصادی را از نظر دور نداشته اند.
یک گزارش از کمیسیون منافع ملی آمریکا در ژوئیه 2000 اعلام داشت که برای آینده جهان، نفت مهمترین کالای مورد نیاز باقی خواهد ماند. این گزارش اضافه کرد که در خصوص ایجاد منابع جدید ذخائر نفتی در سایر مناطق به جای خلیج فارس باید توجه بیشتری شود. گزارش مذکور همچنین اعلام داشت که مهمترین منابع جدید نفتی برای مصرف جهانی نفت، ذخائر سوختی منطقه خزر می باشد که به نظر می رسد دارای ذخائر عظیمی است که پس از دریای شمال کشف شده است. علاوه بر آن متخصصین نفتی آمریکا منطقه خزر را بزرگترین پتانسیل نفتی خارج از خاورمیانه ارزیابی کرده اند.بدینوسیله آمریکا بزرگترین مصرف کننده نفت در دنیا(نگاه کنید به جدول 1) با شناسایی منافع خود در حوزه خزر سعی کرد تا نفت منطقه در بازارهای جهانی عرضه گردد.(2) در سال 1997 سام برونیک(3)، عضو کمیته روابط خارجی سنای آمریکا، دریای خزر را یک فرصت جدید برای واشنگتن ارزیابی کرد و ابرازداشت که آمریکا منافع عمده ای در کشورهای آسیای مرکزی و قفقاز که این دریا را محاصره کرده اند، دارد. او اعلام کرد که منطقه از نظر سیاسی، اقتصادی و اجتماعی دارای اهمیت حیاتی برای ایالات متحده آمریکا می باشد. براین اساس دولت واشنگتن حوزه خزر را منطقه «منافع حیاتی»(4) آمریکا قلمداد کرد. دیک چنی که بعدها معاون رئیس جمهور بوش شد در سال 1998 گفت «من نمی توانم به زمانی فکر کنم منطقه ای که از نظر استراتژیک مهمتر از خزر باشد بطور ناگهانی در حوزه سیاست خارجی ما ظهور کرده باشد.
به منظور توسعه نقش آمریکا در منطقه خزر کنگره این کشور در مارس 1999 استراتژی راه ابریشم(6) را تصویب کرد. هدف عمده از چنین استراتژی این بود که مانع از این شود که جمهوری های منطقه تحت کنترل و نفوذ قدرت های دیگر قرار گیرند. برای این منظور این استراتژی اعلام داشت که سیاست آمریکا در منطقه باید شامل موارد زیر گردد:
1-تقویت استقلال و حاکمیت کشور های منطقه و ایجاد دولت های دموکراتیک و رعایت حقوق بشر؛
2-ایجاد تسامح و جمع گرایی در منطقه و جلوگیری از حرکت های تبعیض نژادی؛
3-کمک به حل درگیری های منطقه؛
4-توسعه روابط دوستانه و همکاری های اقتصادی؛
5-کمک به کشورها برای راهیابی به اقتصاد بازار؛
6-کمک به جمهوری ها برای توسعه امکانات جاده ای و حمل ونقل، آموزش و پرورش، فن آوری و تجارت محور -شرق-غرب به منظور توسعه روابط کشورهای منطقه و کشورهای دموکراتیک و باثبات اروپائی -آتلانتیک؛
7-حمایت از منافع اقتصادی شرکت های آمریکائی در منطقه.
هدف این بود که آمریکا به جمهوری های منطقه کمک کند تا تحت نفوذ قدرت های منطقه قرار نگیرند. چنین هدفی در حقیقت جزئی از منافع جهانی هژمونیک آمریکا به شمار می آمد.
در این استراتژی موضع گیری اصلی علیه دو دولت روسیه و ایران بود. روسیه که به دلایل تاریخی و سیاسی تنها آلترناتیو موجود برای انتقال نفت حوزه خزر به حساب می آمد و هرگز نمی توانست چنین فرصتی را از دست بدهد. در حالیکه تلاش واشنگتن این بود که به انحصارگرایی(7) روسیه در نفت خزر پایان بخشد. همچنین ایران به لحاظ موقعیت جغرافیایی و برخورداری از توانائی های لازم در صنعت نفت می توانست یک راه مناسب، کوتاه و ارزان برای انتقال نفت خزر به بازارهای جهانی باشد. اما به دلیل اختلافات دیرینه سیاسی از زمان وقوع انقلاب اسلامی ایران در سال 1357، واشنگتن سعی کرد ایران را از این حوزه دور نگه دارد. ریچارد مورنینگ استار(8) مشاور مخصوص کلینتون و وزیر امور خارجه- خانم آلبرایت-در دیپلماسی انرژی حوزه خزر، در نوامبر سال 1998 آشکار ساخت که هدف واشنگتن این است که به انحصار روسیه بر انتقال نفت و گاز منطقه از طریق توسعه لوله هایی که این کشور را دور بزند پایان بخشد. او همچنین اذعان داشت که هدف دیگر آمریکا مخالف با هر لوله نفتی است که از ایران بگذرد یا هر فرصت نفتی دیگر که به این کشور امکان نفوذ بیشتر در منطقه را بدهد. بعلاوه وی تصریح کرد که هدف تأمین امنیت انرژی غرب از طریق متنوع سازی منابع انرژی و همچنین از طریق کمک به هم پیمان خود یعنی دولت ترکیه است.
/ج
مقدمه
اما در این خصوص سوال اساسی این است که کدام یک از این دو مؤلفه بیشتر مورد توجه سیاستگذاران آمریکا بوده است؟ این مقاله برآن است تا ضمن تجزیه و تحلیل مسائل مربوط به منابع انرژی حوزه خزر و نقش آمریکا در آن به این سوال پاسخ دهد. مفروض این مقاله آن است که بهره برداری های ژئوپلتیک از مسائل هیدروکربنی دریای خزر انگیزه اصلی حضور آمریکا در این حوزه می باشد هر چند دولتمردان آمریکائی منافع اقتصادی را از نظر دور نداشته اند.
استراتژی آمریکا
یک گزارش از کمیسیون منافع ملی آمریکا در ژوئیه 2000 اعلام داشت که برای آینده جهان، نفت مهمترین کالای مورد نیاز باقی خواهد ماند. این گزارش اضافه کرد که در خصوص ایجاد منابع جدید ذخائر نفتی در سایر مناطق به جای خلیج فارس باید توجه بیشتری شود. گزارش مذکور همچنین اعلام داشت که مهمترین منابع جدید نفتی برای مصرف جهانی نفت، ذخائر سوختی منطقه خزر می باشد که به نظر می رسد دارای ذخائر عظیمی است که پس از دریای شمال کشف شده است. علاوه بر آن متخصصین نفتی آمریکا منطقه خزر را بزرگترین پتانسیل نفتی خارج از خاورمیانه ارزیابی کرده اند.بدینوسیله آمریکا بزرگترین مصرف کننده نفت در دنیا(نگاه کنید به جدول 1) با شناسایی منافع خود در حوزه خزر سعی کرد تا نفت منطقه در بازارهای جهانی عرضه گردد.(2) در سال 1997 سام برونیک(3)، عضو کمیته روابط خارجی سنای آمریکا، دریای خزر را یک فرصت جدید برای واشنگتن ارزیابی کرد و ابرازداشت که آمریکا منافع عمده ای در کشورهای آسیای مرکزی و قفقاز که این دریا را محاصره کرده اند، دارد. او اعلام کرد که منطقه از نظر سیاسی، اقتصادی و اجتماعی دارای اهمیت حیاتی برای ایالات متحده آمریکا می باشد. براین اساس دولت واشنگتن حوزه خزر را منطقه «منافع حیاتی»(4) آمریکا قلمداد کرد. دیک چنی که بعدها معاون رئیس جمهور بوش شد در سال 1998 گفت «من نمی توانم به زمانی فکر کنم منطقه ای که از نظر استراتژیک مهمتر از خزر باشد بطور ناگهانی در حوزه سیاست خارجی ما ظهور کرده باشد.
کشور |
میزان مصرف |
آمریکا |
7/20 |
چین |
5/6 |
ژاپن |
4/5 |
آلمان |
6/2 |
روسیه |
6/2 |
هند |
3/2 |
کانادا |
3/2 |
برزیل |
2/2 |
کره جنوبی |
1/ 2 |
فرانسه |
2 |
مکزیک |
2 |
سیاست بازدارندگی آمریکا: مخالفت با حضور قدرت های منطقه در حوزه خزر
به منظور توسعه نقش آمریکا در منطقه خزر کنگره این کشور در مارس 1999 استراتژی راه ابریشم(6) را تصویب کرد. هدف عمده از چنین استراتژی این بود که مانع از این شود که جمهوری های منطقه تحت کنترل و نفوذ قدرت های دیگر قرار گیرند. برای این منظور این استراتژی اعلام داشت که سیاست آمریکا در منطقه باید شامل موارد زیر گردد:
1-تقویت استقلال و حاکمیت کشور های منطقه و ایجاد دولت های دموکراتیک و رعایت حقوق بشر؛
2-ایجاد تسامح و جمع گرایی در منطقه و جلوگیری از حرکت های تبعیض نژادی؛
3-کمک به حل درگیری های منطقه؛
4-توسعه روابط دوستانه و همکاری های اقتصادی؛
5-کمک به کشورها برای راهیابی به اقتصاد بازار؛
6-کمک به جمهوری ها برای توسعه امکانات جاده ای و حمل ونقل، آموزش و پرورش، فن آوری و تجارت محور -شرق-غرب به منظور توسعه روابط کشورهای منطقه و کشورهای دموکراتیک و باثبات اروپائی -آتلانتیک؛
7-حمایت از منافع اقتصادی شرکت های آمریکائی در منطقه.
هدف این بود که آمریکا به جمهوری های منطقه کمک کند تا تحت نفوذ قدرت های منطقه قرار نگیرند. چنین هدفی در حقیقت جزئی از منافع جهانی هژمونیک آمریکا به شمار می آمد.
در این استراتژی موضع گیری اصلی علیه دو دولت روسیه و ایران بود. روسیه که به دلایل تاریخی و سیاسی تنها آلترناتیو موجود برای انتقال نفت حوزه خزر به حساب می آمد و هرگز نمی توانست چنین فرصتی را از دست بدهد. در حالیکه تلاش واشنگتن این بود که به انحصارگرایی(7) روسیه در نفت خزر پایان بخشد. همچنین ایران به لحاظ موقعیت جغرافیایی و برخورداری از توانائی های لازم در صنعت نفت می توانست یک راه مناسب، کوتاه و ارزان برای انتقال نفت خزر به بازارهای جهانی باشد. اما به دلیل اختلافات دیرینه سیاسی از زمان وقوع انقلاب اسلامی ایران در سال 1357، واشنگتن سعی کرد ایران را از این حوزه دور نگه دارد. ریچارد مورنینگ استار(8) مشاور مخصوص کلینتون و وزیر امور خارجه- خانم آلبرایت-در دیپلماسی انرژی حوزه خزر، در نوامبر سال 1998 آشکار ساخت که هدف واشنگتن این است که به انحصار روسیه بر انتقال نفت و گاز منطقه از طریق توسعه لوله هایی که این کشور را دور بزند پایان بخشد. او همچنین اذعان داشت که هدف دیگر آمریکا مخالف با هر لوله نفتی است که از ایران بگذرد یا هر فرصت نفتی دیگر که به این کشور امکان نفوذ بیشتر در منطقه را بدهد. بعلاوه وی تصریح کرد که هدف تأمین امنیت انرژی غرب از طریق متنوع سازی منابع انرژی و همچنین از طریق کمک به هم پیمان خود یعنی دولت ترکیه است.
پی نوشت ها :
* استادیار روابط بین الملل گروه علوم سیاسی دانشگاه اصفهان
1- (The International Energy Agency (IEA
2- میزان مصرف نفت آمریکا رد سال 2003 9/19 میلیون بشکه در روز بود که از این میزان مقدار 2/11 میلیون بشکه را وارد میکرد.
3- Sam Brownback
4- Vital Interests
5- www.eia.doe.gov/emeu/cabs/topworldtables3_4-html (accessd/3/12/2006)
6- Silk Road Strategy ACT (SRSA
7- Monopoly
8-Richard Morningstar
/ج
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}