با کودکان دروغگوي خود چه کنيم؟


 

نويسنده:




 
متخصصين روانکاو علل مختلفي را در دروغگويي کودکان مؤثر مي دانند. دکتر کاپادونيا، رئيس بخش روان شناسي اطفال بيمارستان شهر ميلان در اين باره مي گويد: "کودکي که هنوز قادر به تشخيص واقعيت و خيال و رؤيا نيست، براي تجربه احساس شادي و غم به طور واقعي ، خود را در دنياي خيالي که خودش آن را ساخته است، قرار مي دهد . حتي گاه چنين کودکاني در هنگام تعريف ماجراي مرگ قهرمان ساخته ذهن خود، زير گريه مي زنند."
محيطي که کودک در آن رشد مي کند نقش بسيار مهمي در اين مورد دارد. والدين که به هنگام تعريف چنين داستان هاي خيالي توسط فرزندشان، خود را محو شنيدن نشان مي هند و طوري وانمود مي کنند که از شنيدن آنها واقعاً لذت مي برند و برايشان بسيار جالب است، در واقع با اين رفتار ، کودک را تشويق به گسترش و توسعه دنياي تخيلي خود مي نمايند.
والدين نبايد در برابر دروغ هاي کودک، خود را بي تفاوت نشان دهند. زيرا اين امر به نوعي موجب تشويق او به ادامه اين کار است. حتي نبايد طوري وانمود کنيم که گويي دروغ هاي کودک را باور کرده ايم. چنين عکس العملي او را به اين نتيجه مي رساند که از طريق دروغ گفتن مي تواند به خواسته خود برسد. مهم آن است که والدين با نهايت آرامش، ذهن کودک را به سوي واقعيت سوق دهند و به او بفهمانند که اين داستان ها همه حاصل خيالبافي هاي او است.
ترس، کمبود محبت، عدم احساس امنيت و تمايل کودک به محک زدن توانايي هاي خود، عمده ترين عوامل گرايش او به دروغگويي آگاهانه است.
اگر کودک بعد از سنين پنج تا شش سالگي همچنان به دروغگويي خود ادامه دهد، مي تواند جاي نگراني داشته باشد . والدين بايد با بررسي علل توسل او به اين امر، سعي در رفع کمبودهايي نمايند که در حقيقت عامل پناه جستن او به دروغگويي است. اما معمولاً کودکان در حدود شش تا هفت سالگي ، از ميزان دروغ هاي خود مي کاهند. آنها در مي يابند که ديگر دليلي براي دروغ گفتن وجود ندارد و فقط در موارد نادر به چنين کاري متوسل مي شوند.
از نظر دکتر کاپادونيا، دروغگويي کودکان در حدود سنين چهار تا پنج سال نگران کننده نيست و با گذشت زمان اين مشکل رفع مي شود. توسل به دروغ در اين سن، تنها شيوه اي براي بيان افکار خود يا دفاع از خود است و کودک نبايد مورد سرزنش قرار گيرد.
هنگامي که والدين به يکديگر دروغ مي گويند، در واقع به کودک مي آموزند که تو نيز مي تواني اين کار را بکني. شنيدن دروغ هاي افراد بزرگسال به هنگام صحبت با تلفن نيز همين اثر را روي کودک دارد. به ياد داشته باشيد که کودکان در چند سال نخست پس از تولد، تمايل شديدي به الگوبرداري از پدر و مادر و ساير اعضاي خانواده خود دارند. ممکن است علت دروغگويي فرزندتان، رفتار خشن و عصبي شما به هنگام بروز اتفاقاتي مانند شکستن گلدان و نظير آن باشد. در چنين مواقعي به جاي تنبيه و دعوا کردن او، مي توانيد بگوييد: «خيلي حيف شد که مثلاً اون گلدون شکست. من اونو خيلي دوست داشتم. اما به هر حال تو که تقصير نداشتي، اتفاقي افتاد و شکست.» به اين ترتيب کودک ديگر دليلي براي ترس و در پي آن ، دروغ گفتن نمي بيند و اگر بار ديگر اتفاق مشابهي رخ دهد به راحتي حقيقت را خواهد گفت.
اگر کودک در سنين بالاتر نيز همچنان به دروغ گفتن ادامه دهد و والدين هيچ تلاشي در جهت تصحيح رفتار او نکنند، ديگر راست و دروغ براي او تفاوتي نخواهد داشت و هر وقت دلش بخواهد به راحتي دروغ مي گويد. هر چند اغلب کودکان به هر حال به نوعي دروغ مي گويند اما معمولاً از کسي که بيش از حد خالي مي بندد، خوششان نمي آيد و ترجيج مي دهند با او بازي نکنند.
منبع:نشريه کودک، شماره 62