انرژي هسته اي در آفريقا و نقش قدرتها و سازمان هاي بين المللي (1)


 

نويسنده: مهدي قويدل *




 
چكيده
در سياست بين الملل، عموماً و به ويژه بحث خلع سلاح هسته اي، منافع قدرت هاي بزرگ يا قدرت هاي هسته اي، عمده ترين مشكل را در برابر اجراي معاهده عدم تكثير هسته اي (ان.پي.تي) ايجاد كرده است. دسترسي كشورهاي مختلف به سوخت هسته اي براي نيروگاه هاي خود با هدف فعاليت هاي هسته اي مسالمت آميز، از حقوق مصرح در ان.پي.تي است كه قدرت هاي بزرگ با نگاه سياسي و امنيتي ونه حقوقي، مانع از اجراي اين هدف شده اند.
منطقه بزرگ آفريقا نيز از اين قاعده مستثني نبوده است. هر گونه فعاليت هاي هسته اي از سوي محدود كشورهاي آفريقايي خواه مسالمت آميز و يا غيرمسالمت آميز با انحصار طلبي قدرت هاي بزرگ مواجه شده كه ديدبانهاي هسته اي را نيز تحت كنترل خود گرفته اند. مصر، ليبي و آفريقاي جنوبي درسطوح مختلف داراي فعاليت هاي هسته اي بوده و هستند و نوع تعامل قدرت هاي هسته اي و ديدبان هاي هسته اي با اين كشورها، از موضوعات مهم سياست و به ويژه خلع سلاح هسته اي است.
مقدمه
يكي از تحولات مهمي كه از اوايل دهه هفتاد و در اولين شوك نفتي برمعاهده عدم تكثير هسته اي تأثير گذاشت، تمايل و تقاضاي روزافزون به انرژي هسته اي بوده است. انرژي هسته اي جايگزيني براي فناوري هاي مبتني بر دي اكسيد كربن است كه به آب و هوا آسيب مي رساند. در نيمه اول قرن بيست و يكم، با توجه به افزايش تقاضاي جهان براي انرژي بيشتر كه اغلب در اثر نياز رو به رشد كشور هاي در حال توسعه همچون چين و هند ناشي مي شود، انرژي هسته اي نقش مهمي پيدا مي كند. بر اساس تخمين ها تا سال 2030 ،27 درصد از برق جهان در نيروگاه هاي هسته اي توليد مي شود و اكنون اين رقم، 17 درصد است.(1) در سه دهه گذشته نيز در توليد نيروي هسته اي و دسترسي به مواد و فناوري هسته اي، افزايش چشمگيري ايجاد شده است. در حال حاضر چالش اصلي، چگونگي هماهنگ كردن اهداف عدم تكثير مطرح در معاهده عدم تكثير سلاحهاي هسته اي با نيازهاي امروز، مي باشد؛ به گونه اي كه عدم پايبندي به اين تعهدات بدون اخلال در استفاده صلح آميز از سلاح هسته اي قابل تشخيص باشد.
سابقه فعاليت كشورهاي آفريقايي در زمينه دستيابي به انرژي هسته اي متفاوت است. اين تلاش نتايج متفاوتي هم داشته است. نام كشورهايي كه در قاره آفريقا براي رسيدن به انرژي هسته اي براي مقاصد نظامي يا غيرنظامي تلاش كرده اند، در آژانس بين المللي انرژي اتمي و در سازمان هاي مربوط به خلع سلاح ذكر شده است. در قاره آفريقا كشورهاي مصر، ليبي و آفريقاي جنوبي كشورهايي هستند كه به دنبال انرژي هسته اي بوده اند. يا از اين تلاش منصرف شده اند يا شاهد بازگشت مخفيانه هسته اي هستند. علاوه بر آن، الجزاير داراي دو رآكتور هسته اي است. به گفته خانم طاووس فروخي، سفير الجزاير در آژانس بين المللي انرژي اتمي، الجزاير براي داشتن منابع انرژي جايگزين منابع سنتي، از اين دو رآكتور بر اي توليد برق، شيرين كردن آب دريا و مبارزه با ملخ ها استفاده مي كند.(2) هفته نامه تايم چاپ آمريكا دسامبر 2004 نوشت: «عبدالقدير خان، دانشمند هسته اي پاكستان، از برخي كشورها مانند عربستان، مصر، سودان، ساحل عاج و نيجر ديدار كرده است».(3) تايم نوشت، هدف اين سفرها هنوز مشخص نشده است، ولي سازمان هاي اطلاعاتي غرب معتقدند عربستان و مصر براي دستيابي به فناوري هسته اي تلاش مي كنند. از طرف ديگر، بسياري از كشورهاي آفريقايي مثل نيجر و چاد داراي معادن اورانيوم هستند كه مي تواند زمينه اي براي آغاز يك برنامه هسته اي مستقيم باشد و يا اينكه اين كشورها مطمع نظر كشورهاي ديگر براي خريد اورانيوم قرار گيرند.
مصر از اوايل دهه پنجاه، فعاليت هسته اي خود را كه درواقع نوعي بازدارندگي در برابر تهديد هسته اي اسرائيل بود، آغاز كرد و در دوره جنگ سرد، به خاطر رقابت دو ابرقدرت آمريكا و شوروي با موانع خارجي مواجه شد. بعد از پايان جنگ سرد، آمريكا با نگاه امنيتي به برنامه هسته اي مصر و اولويت تأمين امنيت مصر، پيوسته مراقب تحركات اين كشور بوده است. اكنون، برنامه هسته اي مصر به حالت تعليق درآمده است، ولي اخيراً، برخي مقامات كشوري و لشگري و برخي اساتيد دانشگاه، خواستار پيگيري برنامه هسته اي مصر هستند.
ليبي از اوايل دهه هفتاد، به دنبال انرژي هسته اي با مقاصد نظامي بود. ولي تحت فشارهاي غرب به ويژه آمريكا قرار گرفت و در سال 2003، به طور كلي برنامه سلاحهاي كشتار جمعي را كنار گذاشت. ظاهراً معمر قذافي رهبر ليبي، براي اهداف اعلاني مقابله با بمب اتمي اسرائيل به دنبال سلاحهاي هسته اي بود و تأسيسات مخفيانه هسته اي داشت. ولي تقويت پرستيژ شخصي قذافي در جهان عرب با توجه به تصور، ادراك و ذهنيتي كه وي از مسائل جهان عرب و تحولات بين المللي دارد، از اهداف غيراعلاني طرابلس براي اجراي برنامه رسيدن به سلاحهاي كشتار جمعي بود.
آفريقاي جنوبي، اولين و تنها كشور سازنده سلاح هسته اي است و متعاقباً به طور داوطلبانه برنامه سلاحهاي هسته اي خود را كنار گذاشت. مقامات پرتوريا درباره اينكه تسليحات هسته اي مي تواند براي اين كشور در برابر تهديدات منطقه امنيت ايجاد كند، اختلاف داشتند. اولين آزمايش هسته اي ناكام آفريقاي جنوبي در سال 1971 در صحراي كالاهاري صورت گرفت. آزمايش هاي هسته اي موفق آفريقاي جنوبي در سال 1977 انجام شد. در اواخر سالهاي دهه 80، زير فشارهاي بين المللي سياست دي كلرك مبني بر نبود تهديدات و لزوم انرژي هسته اي صلح آميز در فضاي تصميم گيري كشور غالب شد. اين كشور در نهايت سلاحهاي هسته اي خود را از جولاي 1990 تا جولاي 1991 منهدم كرد.
اين مقاله با اين دو فرضيه كه برخورد سازمان هاي بين المللي به خاطر نفوذ قدرت هاي بزرگ با فعاليت هاي هسته اي كشورها تبعيض آميز است و برنامه هسته اي مسالمت آميز طبق مفاد مصرح در ان.پي.تي، حق مسلم كشورهاست، قصد دارد به اين سئوال اصلي پاسخ دهد كه انرژي هسته اي در قاره آفريقا چه وضعيتي دارد و تعامل ديدبان هاي هسته اي و قدرت هاي بزرگ با تلاش برخي كشورهاي آفريقايي بر اي رسيدن به فناوري هسته اي چگونه بوده است.
فرضيه مقاله اين است كه كشورهاي هسته اي آفريقايي مثل مصر، ليبي و آفريقاي جنوبي در برنامه هاي هسته اي خود با معيارهاي دوگانه و آپارتايد هسته اي كشورهاي هسته اي غربي مواجه شدند و تحت فشار اين كشورها به ويژه آمريكا، برنامه هاي هسته اي خود را يا كنار گذاشته اند يا به حالت تعليق درآورده اند. اين مقاله منحصراً به برنامه هسته اي مصر، ليبي و آفريقاي جنوبي خواهد پرداخت كه سابقه فعاليت هسته اي داشته و مورد توجه قدرت هاي بزرگ و سازمان هاي بين المللي بوده اند.
اگر ساختار نظام بين الملل را شبه هژمونيك فرض كنيم، آمريكا در قالب دو نوع نقش با بازيگران منطقه آفريقا به عنوان يك سيستم تابع كه بخشي از نظام بين الملل است، ارتباط برقرار مي كند. نقش اول، در قالب الگوهاي همكاري مثل رابطه آمريكا با مصر و اخيراً ليبي تعريف مي شود و نقش دوم، در قالب الگوهاي تعارض مثل رابطه آمريكا با سودان است. قدرت هژمون همواره سعي دارد با توزيع نابرابر قدرت، نوع دلخواه آرايش قدرت و مداخله گرايي و الگوهاي همكاري با متحدان خود در سيستم تابع آفريقا را در ساخت قدرت در منطقه دستكاري كند.
در نظر آمريكايي ها آفريقا به دليل وسعت، برخورداري از تنوع و گوناگوني جغرافيايي، بومي، فرهنگي و مذهبي، نيازمند تعيين و تعريف يك استراتژي امنيتي متكي بر همكاري دو جانبه با هر يك از كشورهاي قاره مي باشد. نوع تعامل آمريكا با مصر را بايد در چارچوب منازعه اعراب و اسرائيل و طرح خاورميانه بزرگ جست و جو كرد؛ هر چند كه مصر يكي از بازيگران تأثير گذار آفريقا نيز مي باشد. از نظر آمريكا، نقش ليبي بيشتر از منطقه خاورميانه در آفريقا تعريف شده است. رويكردهاي اخير نگاه به شرق معمر قذافي و كم رنگ شدن پان عربيسم نزد وي، شايد دليل اين مدعا باشد. بعد از حوادث يازدهم سپتامبر، آفريقاي جنوبي در كنار كشورهاي ديگر زير صحرا يعني نيجريه، كنيا و اتيوپي براي آمريكا جايگاه ويژه اي پيدا كرده است و درسياست خارجي جورج بوش، شاهد نوعي گرايش هاي استراتژيك به سوي اين كشورها هستيم.
اين مقاله بر اساس نگرش سيستم تابع كانتوري و اشپيگل، به تعامل قدرت هاي بزرگ با آفريقا مي پردازد. نگرش سيستمي ياد شده از سه بخش قدرت مداخله گر، بخش مركز و بخش پيرامون تشكيل شده است. البته مصر در سيستم تابع خاورميانه با آمريكا رابطه برقرار مي كند. تعامل آمريكا با ليبي و آفريقاي جنوبي در قالب نگرش سيستمي آفريقا قابل تصور است. در نگرش سيستمي ياد شده، با توجه به اينكه مقاله، ساختار نظام بين الملل را شبه هژمونيك فرض كرده است، آمريكا به عنوان قدرت مداخله گر و كشورهاي مصر، ليبي و آفريقاي جنوبي به عنوان واحدهاي مركزي عمل مي كنند. به عبارت ديگر، كنش متقابل بين واحدها و متغيرهاي الگويي در اين نگرش مورد نظر است. متغير الگويي مورد نظر اين مقاله، سيستم كنترل است. به عبارت ديگر، آمريكا به عنوان قدرت مداخله گر با بازي سياسي و نه حقوقي (كم اهميت شدن سازمان هاي بين المللي مانند آژانس بين المللي انرژي اتمي) واحدهاي مركزي (در اينجا مصر، ليبي و آفريقاي جنوبي) را كنترل مي كند. در اين سيستم، هدف، مهار برخي واحدهاست. بهره گيري از قدرت، قواعد سيستم را تعريف مي كند؛ يعني آمريكا با قدرت هژمونيك خود، از سازمان هاي بين المللي براي بهينه سازي سيستم استفاده مي كند.
روابط مصر و آمريكا از سال 1974 كه انور سادات، رئيس جمهور وقت مصر، از شوروي دور و به غرب نزديك شد، شاهد چندين مرحله بوده است. اوج روابط دو كشور در بعد از جنگ دوم خليج فارس رقم خورد و روابط دو كشور، رابطه شبه ائتلاف(1) توصيف شد. از نظر آمريكا، مصر، مؤثرترين كشور جهان عرب، پيشتاز صلح و پيشتاز احتمالي اصلاحات در منطقه و از كارگزاران نظم منطقه اي مطلوب آمريكاست. مصر نيز با توجه به ساختار متزلزل اقتصادي، معضل امنيتي ناشي از اسرائيل، ماهيت نظام سياسي متأثر از محيط رواني رهبران سياسي و همچنين موقعيت ژئواستراتژيك خود استراتژي ائتلاف را با قدرت هاي بزرگ در پيش گرفته است. اما از آنجايي كه براي نقش منطقه اي مصر حد و مرزي وجود دارد، مصر هسته اي يك خط قرمز است؛ چرا كه اگر مصر به توان هسته اي دست يابد، موازنه قدرت در منطقه به هم مي خورد.
ليبي تا قبل از نوزدهم دسامبر 2003 كه طي يك تصميم غافلگيرانه تمام برنامه هاي هسته اي خود را كنار گذاشت، از سوي آمريكا به عنوان يك عنصر نامطلوب در نظام بين الملل شناخته مي شد. آمريكا طي يك ديپلماسي اجبار، ليبي را كه هيچ ارتباط تعريف شده اي بين برنامه هسته اي آن با منافع ملي اين كشور ديده نمي شد، براي تأمين منافع حكومتي، خود را با سياست هاي آمريكا در منطقه وفق داد. از نظر آمريكا، ليبي هسته اي مخل نظم مطلوب در منطقه است. نگاه آمريكا به ليبي معاصر، در قالب اقتصاد انرژي قابل تعريف است.
آفريقاي جنوبي موردي استثنايي است. در دوره جنگ سرد، اين كشور عملاً در آنگولا با ابر قدرت شوروي درگير بود و به خاطر برنامه هاي هسته اي خود، با كشورهاي بلوك غرب هم رابطه تنش زا داشت. اين كشور بعد از پايان جنگ سرد، تعريف جديدي از منافع ملي خود ارائه داد و برنامه هاي هسته اي نظامي خود را كنار گذاشت. آفريقاي جنوبي با توجه به اينكه بمب هسته اي ساخت و سپس آنها را منهدم كرد، تجربه ساخت سلاح هسته اي و زمينه از سرگيري فعاليت هاي هسته اي نظامي را دارد.

پي نوشت ها :
 

1. Quasi Alliance
*کارشناس مسائل خاورميانه غربي وشمال آفريقا
منبع:پايگاه نور35