فطرت چیست و فطریات انسان کدامند؟
فطرت چیست و فطریات انسان کدامند؟
فطرت چیست و فطریات انسان کدامند؟
در میان پدیده های عالم آفرینش، انسان را باید پیچیده ترین و شگفت ترین آنان دانست که بهمین دلیل ناشناخته ترین آنان نیز محسوب می گردد. یکی از مجهولات در مورد انسان همین مساله فطریات انسان است که مورد سؤال شما نیز قرار گرفته است.
در مورد معنی فطرت و اینکه «آیا انسان فطریاتی دارد یا نه؟» مباحث گوناگونی بین اندیشمندان از ادیان و مکاتب مختلف مطرح بوده و هست، که در کتب مفصل فلسفی و کلامی مشروحا بیان گردیده است.
در کنار فطرت، دو امر تکوینی دیگر نیز در نهاد انسان قرار دارد که عبارتند از طبیعت و غریزه. این سه مفهوم گر چه در تکوینی بودن مشترکند اما تفاوتهای ظریفی هم دارند که عدم توجه به آن ها موجب سؤالات و شبهه هایی می گردد.
طبیعت: برای اشیاء به اعتبار خواص گوناگونی که دارند ویژگی هایی ذاتی قائل می شویم که اسم این ویژگی های ذاتی، طبیعت است. مثلا وقتی ما می خواهیم خاصیتی از خواص آب را بیان کنیم می گوئیم طبع آب چنین است. پس طبیعت یعنی خصوصیتی که در جسم نهفته است و منشأ اثر خاصی می گردد.
غریزه: هر چند ماهیت غریزه هنوز روشن نیست ولی این قدر می دانیم که حیوانات از ویژگی های مخصوص درونی برخوردار هستند که راهنمای زندگی آنهاست و یک حالت نیمه آگاهانه ای در حیوانات وجود دارد که به موجب این حالت مسیر را تشخیص می دهند و این حالت اکتسابی هم نیست بلکه در سرشت حیوان قرار دارد. مانند پیدا نمودن پستان مادر توسط نوزادان بعد از تولد.
ب- غریزه در حدود مسائل مادی زندگی حیوان است ولی فطریات انسان مربوط می شود به مسائلی که ما آنها را مسائل انسانی (مسائل ماورای حیوانی) می نامیم، پس در حقیقت بحث فطرت این است که آیا این مسائلی که به عنوان مسائل خاص انسانی –یعنی ماورای حیوانی- مطرح است و برای حیوان مطرح نیست، همه اکتسابی است و ریشه ای در ساختمان انسان ندارد یا اینکه نه، همه این مسائل ریشه ای در ساختمان انسان دارد و فطری انسان است؟
بدون شک تعلیمات اسلامی بر اساس قبول یک سلسله فطریات است یعنی همه آن چیزهایی که امروز مسائل انسانی و ماورای حیوانی نامیده می شوند و اسم آنها را «ارزشهای انسانی» می گذاریم، از نظر معارف اسلامی ریشه ای در نهاد و سرشت انسان دارند.
و اما در ناحیه خواست ها و میل ها، آیا یک سلسله فطریات وجود دارد یا نه؟ در جواب باید گفت: خواست های فطری یا غریزی انسان دو نوع است: جسمی و روحی. مقصود از خواست جسمی تقاضایی است که صد در صد وابسته به جسم باشد، مثل غریزه گرسنگی یا خوردن. میل به غذا به دنبال گرسنگی، یک امر بسیار مادی و جسمانی است ولی غریزی است. یعنی مربوط به ساختمان بدنی انسان و هر حیوانی است. ترشحاتی در معده انسان پیدا می شود، بعد اینها به صورت یک احساسی در شعور انسان منعکس می شود ولو انسانی که اصلا نداند معده دارد، مثل بچه. بعد او برای اینکه این احساس خودش را خاموش کند شروع می کند به غذا خوردن و وقتی غذا خورد، دیگر احساس هم از بین می رود بلکه یک حالت تنفری هم پیدا می کند و همین طور است غرایز جنسی، یعنی غریزه جنسی هم تا آنجا که به هورمونهای بدنی و ترشحات غده ها مربوط است، یک امر غریزی یا فطری است یعنی اکتسابی نیست.
لکن یک سلسله غرایز یا فطریات است در ناحیه خواست ها و میل ها که حتی روانشناسی هم اینها را «امور روحی» می نامد و لذات ناشی از اینها را نیز «لذات روحی» می نامند. مانند میل به داشتن فرزند، برتری طلبی و حقیقت جویی و عشق و پرستش و...، انکار این فطریات به شکاکیت مطلق می انجامد. گرایش به جهان آخرین و دین حق از این قسم است. ما بر اساس معارف اسلامی معتقدیم که هر انسانی به طور فطری به خدا و دین حق گرایش دارد و اگر در مواردی خلاف این اتفاق می افتد ناشی از عوامل و موانع بازدارنده است.
منبع: پایگاه حوزه
ارسال مقاله توسط کاربر محترم سایت : omidayandh
ae
در مورد معنی فطرت و اینکه «آیا انسان فطریاتی دارد یا نه؟» مباحث گوناگونی بین اندیشمندان از ادیان و مکاتب مختلف مطرح بوده و هست، که در کتب مفصل فلسفی و کلامی مشروحا بیان گردیده است.
در این میان آنچه حکمای اسلامی در راستای معارف دینی و عقل سلیم پذیرفته اند بطور اجمال از این قرار است:
در کنار فطرت، دو امر تکوینی دیگر نیز در نهاد انسان قرار دارد که عبارتند از طبیعت و غریزه. این سه مفهوم گر چه در تکوینی بودن مشترکند اما تفاوتهای ظریفی هم دارند که عدم توجه به آن ها موجب سؤالات و شبهه هایی می گردد.
طبیعت: برای اشیاء به اعتبار خواص گوناگونی که دارند ویژگی هایی ذاتی قائل می شویم که اسم این ویژگی های ذاتی، طبیعت است. مثلا وقتی ما می خواهیم خاصیتی از خواص آب را بیان کنیم می گوئیم طبع آب چنین است. پس طبیعت یعنی خصوصیتی که در جسم نهفته است و منشأ اثر خاصی می گردد.
غریزه: هر چند ماهیت غریزه هنوز روشن نیست ولی این قدر می دانیم که حیوانات از ویژگی های مخصوص درونی برخوردار هستند که راهنمای زندگی آنهاست و یک حالت نیمه آگاهانه ای در حیوانات وجود دارد که به موجب این حالت مسیر را تشخیص می دهند و این حالت اکتسابی هم نیست بلکه در سرشت حیوان قرار دارد. مانند پیدا نمودن پستان مادر توسط نوزادان بعد از تولد.
فطرت: فطرت فقط در مورد انسان بکار می رود. تفاوت فطرت با غریزه بطور عمده در دو چیز است:
ب- غریزه در حدود مسائل مادی زندگی حیوان است ولی فطریات انسان مربوط می شود به مسائلی که ما آنها را مسائل انسانی (مسائل ماورای حیوانی) می نامیم، پس در حقیقت بحث فطرت این است که آیا این مسائلی که به عنوان مسائل خاص انسانی –یعنی ماورای حیوانی- مطرح است و برای حیوان مطرح نیست، همه اکتسابی است و ریشه ای در ساختمان انسان ندارد یا اینکه نه، همه این مسائل ریشه ای در ساختمان انسان دارد و فطری انسان است؟
بدون شک تعلیمات اسلامی بر اساس قبول یک سلسله فطریات است یعنی همه آن چیزهایی که امروز مسائل انسانی و ماورای حیوانی نامیده می شوند و اسم آنها را «ارزشهای انسانی» می گذاریم، از نظر معارف اسلامی ریشه ای در نهاد و سرشت انسان دارند.
فطریات انسان در دو قسمت است: یکی در ناحیه شناخت ها، درک ها و دریافت ها و دیگری در ناحیه خواست ها و میل ها.
و اما در ناحیه خواست ها و میل ها، آیا یک سلسله فطریات وجود دارد یا نه؟ در جواب باید گفت: خواست های فطری یا غریزی انسان دو نوع است: جسمی و روحی. مقصود از خواست جسمی تقاضایی است که صد در صد وابسته به جسم باشد، مثل غریزه گرسنگی یا خوردن. میل به غذا به دنبال گرسنگی، یک امر بسیار مادی و جسمانی است ولی غریزی است. یعنی مربوط به ساختمان بدنی انسان و هر حیوانی است. ترشحاتی در معده انسان پیدا می شود، بعد اینها به صورت یک احساسی در شعور انسان منعکس می شود ولو انسانی که اصلا نداند معده دارد، مثل بچه. بعد او برای اینکه این احساس خودش را خاموش کند شروع می کند به غذا خوردن و وقتی غذا خورد، دیگر احساس هم از بین می رود بلکه یک حالت تنفری هم پیدا می کند و همین طور است غرایز جنسی، یعنی غریزه جنسی هم تا آنجا که به هورمونهای بدنی و ترشحات غده ها مربوط است، یک امر غریزی یا فطری است یعنی اکتسابی نیست.
لکن یک سلسله غرایز یا فطریات است در ناحیه خواست ها و میل ها که حتی روانشناسی هم اینها را «امور روحی» می نامد و لذات ناشی از اینها را نیز «لذات روحی» می نامند. مانند میل به داشتن فرزند، برتری طلبی و حقیقت جویی و عشق و پرستش و...، انکار این فطریات به شکاکیت مطلق می انجامد. گرایش به جهان آخرین و دین حق از این قسم است. ما بر اساس معارف اسلامی معتقدیم که هر انسانی به طور فطری به خدا و دین حق گرایش دارد و اگر در مواردی خلاف این اتفاق می افتد ناشی از عوامل و موانع بازدارنده است.
منبع: پایگاه حوزه
ارسال مقاله توسط کاربر محترم سایت : omidayandh
ae
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}