دین وحقوق بشر
دین وحقوق بشر
منبع : اختصاصی راسخون
چکیده:
پیش نیاز :
حقوق :
ومنظور ازواژه حقوق که درحقوق بشر بکاررفته است، «حقوق تشکیل دهنده نظام سیاسی واجتماعی است، نه حقوقی که به لحاظ اخلاقی به عهده هرکس هست(4)» (5)
بشر:
دین :
علاّمه طباطبائي چنین تعریف می کند: «دين راه زندگي است كه آدمي در دنيا به ناچار آن را مي پيمايد.»(10) آیت الله جوادي آملي می فرماید : « دين مجموعة عقايد، اخلاق، قوانين و مقرراتي است كه براي ادارة جامعه انساني و پرورش انسان ها باشد»(11) وهمینطور آیت الله مصباح یزدی می فرماید : « دين در اصطلاح، به معناي اعتقاد به آفريننده اي براي جهان و انسان و دستورهاي عملي متناسب با اين عقايد است؛ از اين رو كساني كه مطلقاً معقتد به آفريننده اي نيستند و پيدايش پديده هاي جهان را تصادفي و يا صرفاً معلول فعل و انفعال هاي مادي و طبيعي مي دانند بي دين ناميده مي شوند» (12)
گفتاراول
1- بازکاوی دین وحقوق بشر
پیدایش وتعریف اصطلاحی حقوق
انسان ها برای آنکه ازمواهب زندگی، بیشتر وبهتر استفاده کنند وزودترخود را به کمال مطلوب برسانند چاره ندارند جزآنکه از زندگی انفرادی دست کشیده وبزندگی اجتماعی تن دردهند ، ومحصول کاروتلاش خویش را بامحصول کاردیگران مبادله یا درموفقیت ودست آوردهای همدیگر سهیم باشند، باپدید آمدن زندگی اجتماعی مسئله حدود، مسئولیت ها وتعیین وظایف مطرح می شود، بخاطرجلوگیری ازآنارشیسم پای قانون با نظامات ودستورات خودش دراجتماع گشوده می شود، بنابراین می توان حقوق را این گونه تعریف کرد « مجموعه ازقواعدوقوانین لازم الاجرائی که به منظور حفظ نظام جامعه وتنظیم روابط افراد بین الملل وبهبود وضع جامعه وضع گردیده است »(14) وکانت این گونه تعریف می کند:« حقوق مجموعه شرایطی است که درنتیجه آن اختیار هرکس بااختیار دیگران جمع می شود» (15)
ودراصطلاح اسلامی نیزچنین تعریف می شود که : « حقوق عبارت است از مجموعه قوانین ومقررات که ازسوی خدای انسان وجهان، برای برقراری نظم وقسط وعدل درجامعه بشری تدوین می شود تاسعادت جامعه را تأمین سازد» (16)
تاریخ حقوق بشر:
1-اقسام حقوق :
حقوق طبیعی وفطری : حقوق طبیعی مجموعه قواعدی است که ازخود طبیعت وآفرینش انسان وجامعه بوجودآمده وبموجب آن اختیارات و وظائف افراد معین می گردد، مانند: آزادی فردی، مساوات دربرابرقانون، حق تملک اموال منقوله وغیرمنقوله، آزادی عقائد مذهبی وسیاسی وفلسفی، آزادی بیان ونظائراین ها .(20) مکتب حقوق طبیعی که ازقدیمی ترین مکتب شناخته شده درباب حقوق می باشد ازیونان قدیم بااندیشه های فیلسوفان چون افلاطون، ارسطو و رَواقِیُّون که درچارچوب مدینه فاضله ودموکراسی های شهری مطرح گردیده بود سرچشمه می گیرد، مکتب حقوق طبیعی درقرون 17 و18 دستخوش تحولات جدیدی شد، که هم درمنبع وهم دراهداف ان تأثیر گذاشت، منبع آن ازالهی به انسانی تغیرکرد(21)وعقل بشر بعنوان تنها معیار آن شناخته شده، وازلحاظ هدف بجای عدالت وسعادت همگانی حمایت ازحقوق فردی رامورد توجه قرار داد، لذا درتعریف آن گفته اند: «حقوق فطری مجموع قواعدی است که ازحقوق فردی حمایت وحداکثر آزادی را تأمین می کند»(22)
حقوق موضوعه : حقوق موضوعه مجموعه قواعدی است که ازطرف خود افراد بشر، وضع می شود مانند بسیاری ازحقوق اداری، مدنی، آئین دادرسی مدنی وجزائی، حقوق بازرگانی وبین المللی....(23) درحقوق موضوعه مبنای مواضعه وقرار داد حقوق، انسان ها می باشد ، ویابه تعبیروسیع تردولت ها منشأ وتعیین کننده حقوق می باشند.
تفاوت های حقوق طبیعی باحقوق موضوعه : حقوق طبیعی دائمی وخلل ناپذیراست، ازاین جهت که درتمام زمان ها ودرباره تمام اقوام وملل نافذ ولازم الاجراء است موافق بامصالح ومنافع نوع بشر می باشد ، قابل سلب یانقصان وکاهش نمی باشد. اما حقوق موضوعه مطابق احوال واوضاع زمانی وخصوصیات وشرایط مکانی مقررمی گردد، ازآنجهت که زمان ها ومکان ها از شرایط ناهمسانی برخورداراست حقوق موضوعه نیز متغیر ومتفاوت خواهد بود، بنابراین حقوق موضوعه نمی تواندجامعیت وشاملیت زمانی ومکانی داشته باشد بلکه فقط درمدت محدودی ودرباره ملت معین قابل اجراء است (24)
گفتار دوم
رویکر اندیشمندان مسلمان به حقوق بشر:
1-عده ای قائل به تضاد وتناقض حقوق بشر با اسلام هستند، چون دراسلام ملاک، کرامت وشخصیت اکتسابی انسان ها است نه کرامت ذاتی آنها، که درحقوق بشرانسان ها درکرامت اکتسابی هیچ تمایز ندارند بلکه انسان بماهو انسان نگریسته شده است .
1- عده دیگر براین باورند که مسئله حقوق بشریکی ازمسائل نو وجدید است ویافتن پاسخ برای سوال های آن درمتون دینی نابجا وبی مورد است (26)
1-برخی دیگر عقیده دارندکه تفاوت اساسی میان مبانی اسلام با حقوق بشر وجود ندارد باتفسیر ونگاه نو، به مبانی اسلامی می توان به همخوانی وسازگاری بین آن دو رسید، به تعبیر دیگر، این گروه می گویند حقوق بشر دقیقا همان چیزی را می گوید که اسلام چهارده قرن قبل آن را بیان کرده است (27)
2-گروه چهارم باور دارندکه بین اسلام وحقوق بشر نه تباین وتضاد کامل وجود دارد ونه توافق وهمخوانی کامل، بلکه دربرخی موارد باهم همخوانی دارند ودرموارد دیگر ناسازگاری .
نظریه مختار: حقیقت این است که مواد حقوق بشر بگونه ارائه وتدوین شده است که تفسیرهای متفاوت وگاها متضاد از آن امکان پذیر است؛ مثلا از شاه بیت غزل های اعلامیه جهانی حقوق بشر حق آزادی برای انسان هاست، وحال آنکه واژه آزادی از چنان گستره وسیع معنای برخورداراست که« بیش از دویست تعریف برای آزادی ذکر شده است» (28)واز آزادی لیبرالیسمی گرفته که برشالوده نفی منع وجلوگیر بنانهاده شده تا اطاعت ازحکم عقل به نظر اسپینوزا(29) وحکومت روح به قول پاولزن (30)ومبنای ایمان ودین(31) ویا فلسفه رسالت پیامبراسلام(32)را در برمی گیردودرپی آن قائل به آزادی عقیده است، که این خود از اعتقاد به خرافه، حیوان پرستی و.... تا اعتقاد به مبدأ ومعاد وذات اقدس الهی که مستجمیع جمیع صفات کمالیه است راشامل می شود، از این رو« امروزه مقوله دفاع از حقوق بشر دستاویزی شده برای حمله به اسلام، درحال که اسلام چهارده قرن پیش آئین خود را برشالوده دفاع از حقوق انسان ها ومظلومان جهان بنانهاده است»(33)، اماعلی رغم آن پرواضح است که برخی عناصر مذهب را نمی توان بلافاصله با برخی اصول حقوق بشر منطبق دانست ویا آنکه همخونی مطلق را از آن توقع داشت، بلکه تضاد های وجود دارد. اما آنچه مسلم است این است که حق اصالت وتقدم ازآنِ دین است،درنگاه تطبیقی به مواد ومقوله هائی از حقوق بشرودین، این ادعا بخوبی اثبات خواهد شد
گفتارسوم
نگاه تطبیقی
الف : انسان موضوع احکام دین وحقوق بشر:
گاهی انسان بادید افلاطونی «دارای طبیعت وخلقت متفاوت» نگرسته می شودوگاهی بانگاهی ارسطوی نگرسته شده و «ازهنگام زادن به فرمانروا وفرمان بردار تقسیم می شود»(35) وگاهی نیز چون هابض به دیدگرگ درنده نگاه می کند. ودرنگاه دیگر انسان بعنوان موجودی متشکل از جسم روح ، قابل هدایت ودارای اختیار(36)، نگرسته میشود .پرواضح است که هرمکتب واندیشه متناسب بانگاهش به جهان وانسان به تنظیم وسامان بخشی سیاسی جامعه خواهد پرداخت، لازم می دانم نگاه حقوق بشرکه بر اندیشه اومانیستی غربی استوار است واندیشه اسلامی را نسبت به انسان به اختصاربررسی کنم.
اومانیسم جنبش فلسفی وادبی بودکه درنیمه قرن چهاردهم از ایتالیا آغازوبه کشور های دیگر اروپائی سرایت کرد ، اساس این فلسفه برمبنای ارزش گذاری منزلت ومقام انسان نهاده شده است. اومانیسم انسان را مدارحقانیت، عدالت وقانون می دانند، وگفته اند انسان باید خودش سرنوشت خویش را تعین کند ونباید تابع هیچ قدرتی دیگر باشد.
دراین ایدئولوژی تقید به هرچیزی غیر ازدل بستن به منافع وپیگیری منافع مادی خود، خرافه گرایی وبی خردی تفسیرمی شود(37)دراین اندیشه عقل بشری جایگزین عقل کلیسایی می شود، درواقع حس گرائی وعقل گرائی افراطی جایگزین عقل گریزی افراطی، دوران حکومت کلیسا می شود. وبشر را موجود یگانه می داند که دائما خود را می سازد (38) وایمانوئل کانت انسان راتاحد مولودیت خداوند بالامی برد ومی گوید: « معنای انسانیت ازموجودی الهی نشأت کرده است وانسان مخلوق خدانیست بلکه مولود خداست»(39) حقوق بشربرشالوده چنین اندیشه های بنانهاده شده است
اندیشه دینی انسان را موجود پیچیده ، پررمزوراز، ودارای دوبعد جسم وروح می داند، که حکمت ودانش بی پایان خداوند او را به بهترین نحوممکن شکل بخشیده است ، استعدادهای بالفعل وبالقوه فراوانی را درنهاداو سرشته است، که شناخت این برترین موجود الهی بدون راهنمای خداوند وفرستادگان معصومش امکان پذیرنیست.(40) « اين كلمه 65 بار در قرآن مجيد بكار رفته است، با مراجعه بموارد آن خواهيم ديد كه از آن جسد ظاهرى و صورت ظاهرى مراد نيست چنانكه در بشر مراد است، بلكه باطن و نهاد و استعداد و انسانيت و عواطف او در نظر است»(41) متون دینی صراحت دارد براینکه انسان علاوه برجسم مادی ازگوهر گرانبهائی بنام روح برخورداراست، وچنین استفاده می شود که حقیقت انسان ها به روحش می باشد، چون وقت روح به جسم انسان ملحق می شود شأنیت آن را پیدامی کندکه فرشتگان دربر ابرش کرنش کند(42)متون دینی براساس شناخت کامل وواقعی از انسان، حالات و اوصاف اورا به بهترین نحوممکن ارائه داده است. ازیکسوبه استعداد هاوتوانائی های او برای تکامل عنایت گردیده وازسوی دیگربه امکان سقوط وتنزل او توجه گردیده است، مثلا برخی آیات وروایات او را بالاترین وبهترین موجود روی زمین بیان کرده وبرخی دیگر پست تر ازهرجنبنده توصیف نموده است ، درسوره اسراء می فرماید : « وَ لَقَدْ كَرَّمْنا بَني آدَمَ وَ حَمَلْناهُمْ فِي الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ وَ رَزَقْناهُمْ مِنَ الطَّيِّباتِ وَ فَضَّلْناهُمْ عَلى كَثيرٍ مِمَّنْ خَلَقْنا تَفْضيلاً » (43) و به راستى ما فرزندان آدم را گرامى داشتيم، و آنان را در خشكى و دريا [بر مركبها] برنشانديم، و از چيزهاى پاكيزه به ايشان روزى داديم، و آنها را بر بسيارى از آفريدههاى خود برترى آشكار دادیم. ودرجای دیگرمی فرماید : « إِنِّي جاعِلٌ فِي الْأَرْضِ خَليفَة» (44) من درزمین جانشینی خواهم گماشت. که دراین دو آیه شریفه ازانسان تکریم وتمجیدشده است وبخاطرهمان مجد وکرامت مقام خلیفه الهی به او عنایت شده است.
ودسته دیگر آیات انسان را این گونه توضیح می دهد : انسان بسیار ظالم ، جاهل وبسیار ناسپاس است (45) انسان ناشکیبا وبخیل است(46) انسان موجودی عجول بوده(47) وخدارا به هنگام گرفتاریش می خواند ودرهنگام برخورداری ازنعمت ازیادمی برد(48) اومجادله گرترین مخلوق است(49) انسان وقت ازنعمتی بهره مندمی شودواحساس بی نیازی می کند طغیان گرمی شود(50)ازاین رو علامه محمدتقی جعفری معتقد است که قرآنکریم به معرفی تمام طبیعت وذات انسان اشاره نکرده است، بلکه انسان بدلیل استعدادهای نامحدودش یک ماهیت غیرقابل تعریف است، وآنچه درقرآن آمده است تعریف حقیقی از تمام ماهیت وحقیقت انسان نیست بلکه بیان کیفیت وحالات است که انسان درشرایط مختلف ازخود بروز می دهد.(51)
اینکه در درون انسان تضادهای وجود دارد شکی نیست، اینکه انسان می تواند از حیوانات درنده پست تر وهم ازفرشتگان برترشود، مورد پذیرش همگان است، تضاد درونی که دراسلام برای انسان مطرح شده است، اندیشمندان چون کانت را نیز به اقرار واداشته است، او می گوید درهستی انسان دو وجود می بیند؛ وجودحیوانی ووجود اخلاقی، این دوگانگی که یکی به جهانی بیرونی بازمی گردد ودیگری به جهان درونی، کانت را شگفت زده کرده است، او درپایان نقد عقلِ عملی می نویسد: « دوچیز جان را ازشگفتی واحترام فزاینده سرشارمی سازد، وهرچه فرد بیشتر به آنها بیندیشداین شگفتی واحترام فزونی می یابد، آسمان پرستاره برفراز سرمن وقانون اخلاقی در درون من » (52)
استعداد های متضاد این امکان را به انسان می دهد که باهیئت های مختلف درجامعه ظاهر شود، هم قاضی شودوهم هنرمند، درعین حال که استعدادحق شناسی وعمل به حق را دارد، استعداد آن را نیز دارد که حق را قربانی هوا وهوس های خود سازد.حل این پارادوکس به این صورت است که انسان درشرایط واحد استعدادی های متضاد را به فعلیت نمی رساند، یعنی این گونه نیست که درهمان حال که حق شناس است حق ناشناس هم باشد، ممکن است در زمانی حق شناس باشد وباتغییر شرایط حق ناشناس گردد.نتیجه : می توان گفت انسان مخلوق خداوند بوده اما تنها یک حیوان راست قامت نیست بلکه دارای کرامت، ومقام ومنزلت است که می تواند باتعقل وتدبر راه خیر وشر، صلاح وفساد خود راشناسایی کند، کرامت وشرافت انسان دراندیشه دینی متوقف برمیزان تقرب او به فضائل وکمالات الهی است، به هرپیمانه که به محور کرامت وشرافت نزدیک شود دارای مقام ومنزلت می شود وبه هرمیزانی که از این محور دور شود تنزل می کند ، از این رواست که گاهی خلیفه الهی ومسجود ملائک می گردد وگاهی به پائین تر وپست تر از هرجنبنده سقوط می کند. به همین منوال دراندیشه دینی حقوق واقعی انسان ها به جایگاه ایمانی ودینی آنها بازمی گردد.
ب : کرامت انسانی :
تفاوت دیگرکه دراین باب مشاهده می شودتفکیک کرامت ذاتی ازکرامت اکتسابی است. کرامت ذاتی که درذات هرفرد بعنوان انسان وجود دارد ومنشأ آن عبارت از رابط خداوند با انسان است که خداوند فرمود: « نفخت فیه من روحی » یا « لقد کرمنا بنی آدم ....» (58)انسان فطرتا دارای این کرامت است، که با توجه به دنباله آیه کرامت ذاتی شامل عقل ، شعور، استوای قامت ، واستفاده از وسایل سیاحت در دریا وخشکی می شودکه اختصاص به انسان های مومن ویا غیرمومن ندارد(59)
اماکرامت اکتسابی که ازطریق به فعلیت رسیدن استعدادهاوتوانائی های انسان درحوزه ارزش های الهی واخلاقی حاصل می شود عبارت است از:« آن حیثیت والای انسانی که از مراعات حقوق خویشتن ودیگران وانجام تکالیف ووظایف، نه به استناد به هدف های شخصی، بلکه مستندبه احساس عمیق وجدان انسانی که خداوند متعال بعنوان بزرگترین عامل ترقی وتعامل درنهاد انسان ها به ودیعت نهاده است سرچشمه می گیرد»(60) دراسلام هرچند آنهایکه کرامت های اکتسابی وارزشی ازقبیل ایمان ، تقوی ، عدالت ، علم و... را کسب کرده با آنهایکه هیج کدام از آنها را کسب نکرده مساوی وبرابر نیست اما علی رغم آن حقوق اولیه که درحقوق بشر غربی برای مطلق بشر درنظر گرفته شده است دراسلام نیز آن حقوق از آن انسانها سلب نگردیده است بلکه انسانی که فاقدکرامات اکتسابی است به غیرمومن ،غیرمسلمان وکافرموسوم است، اما مثل انسان مومن دارای حق حیات ، حق آزادی، آزادی بیان، آزادی مذهب بوده ومال وجان وحیثیت اودرممالک اسلامی تأمین وتضمین شده است. ناگفته پیدا است که کرامت که دردین اسلام برای انسان قائل شده است نسبت به کرامت حقوق بشر که فقط مربوط به ذات بشری وخاکی انسان هامی شود بسیار عمیق تروجامعتراست
ج: حیات :
اما حیات دراسلام موهبتی الهی است(62)، ونخستین حقی که قرآن برای انسان برشمرده حیات است، وآن به مادی ومعنوی تقسیم می شود، وهرکدام از قدر ومنزلت والائی برخوردار است، و هیج کس مجاز نیست که حیات مادی یامعنوی دیگران را سلب کند، اگر کسی حیات مادی دیگران را سلب کند علاوه براستحقاق عقاب اخروی وخلود درجهنم(63) در دنیا نیز محکوم به ا عدام است (64) وبخاطر ارج نهادن به حیات انسان ها، حیات عمومی جامعه را در درپرتو اجرای قانون قصاص، ثابت وپابرجامی داند(65) چون در دین اسلام مرگ وحیات حتی یک فرد بقدری ارزشمند ومقدس است که با حیات ومرگ تمام افراد جامعه برابری می کند(66) دراین جهت تمایز بین بزرگ وکوچک (حتی جنین)نیست(67) دراندیشه اسلامی حیات قابل نقل وانتقال واسقاط نیست ونسبت به همه افراد تعمیم دارد حتی مجازنیست حیات خود را سلب یا اسقاط کند(68) وحتی صید حیوانات به منظور لهو ولعب تحریم شده است.(69) چون زندگی کردن وزنده ماندن تنها حق انسان ها نیست بلکه حفظ حیات تکلیف ووظیفه آنها است. حیات معنوی که نوع دیگری ازحیات وارزشمند ترازحیات طبیعی دراسلام است با گمراه سازی وفساد وافساد به مخاطره می افتد، البته ازدست دادن حیات معنوی به معنای ازدست دادن سعادت وفلاح است واگرنه روح ومعنویت جاودان وازبین نرفتنی است، دراین مقوله حیات معنوی مخصوص مومنان(70) وکسانی که دارای عمل صالح هست (71) می باشد.
د: آزادی مذهب وعقیده :
الف : مبتنی برتفکر آزاد وتفحص واستدلال .
ب: مبتنی براحساس وخواسته های دل .
ج: تقلید از پدرومادر ویاتأثیر ازمحیط وحتی علایق شخصی ومنافع فردی .اختلافات وجنگ هائی که برخواسته از تعصبات دینی ومذهبی بوده که بیشترین هزینه رابرجوامع بشری تحمیل کرده می توان گفت ازنوع سوم بوده است، اعتقاد با این مبنی نمی تواند راهگشاوبازوفعال باشد، چون قوه مقدس تفکر به دلیل انعقاد ووابستگی به محیط وخانواده در درون انسان اسیر وزندانی است.وتنها اعتقادی که مبتنی برتفکر آزاد وبرهان واستدلال است می تواند ارزشمند وراه گشا باشد.
دراعلامیه جهانی حقوق بشر عقیده ومذاهب بصورت مترادف آورده است، اماآزادی مذهب یکی از جنبه های آزادی عقیده است، عقیده یک امرذهنی ودرونی است ومذهب مربوط به رفتار واعمال که امر خارجی است مربوط می شود، اما از آن جهت که این دو تلازم دارندیکی را به جای دیگری استعمال می کنند، چون مذهب به معنی واقعی آن درچهارچوب اندیشه محصورنمی شودبلکه هرعقیده بدنبال خود رفتار مقتضی را می طلبد، وهیچ کس نمی تواند مدعی تفکیک مطلق بین دوحوزه عقیده ورفتارشود، وهمینطور عقیده مذهبی را نمی توان ازرفتار مذهبی منفک کرد، نتیجه اینکه آزادی عقیده در دوحوزه آزادی عقیده ورفتار صورت پذیرد، چون نمی توان به افراد جامعه گفت که مذهبی بیندیش امالائیک زندگی کن یابالعکس ،یا اسلامی فکر کن ومسیحی زندگی کن یا بالعکس، پس هردو باید توأمان تأمین شده باشد. اما اگر آزادی عقیده را ازبعد معنای واکاوی کنیم ازسه حالت خارج نیست :
1- آزادی عقیده به معنی آزادی انتخاب دین، یعنی می تواندازمیان ادیان موجود، دینی خاصی رانتخاب کند ویادینی که دارد تغیردهد ویا از دینداری به بی دینی خارج شود (72)
2 - آزادی درانتخاب تعالیم دین: بعدازپذیریش دینی خاص، انسان می تواند به برخی آموزه های دین معتقدوبه پاره ای دیگر بی اعتناوبی اعتقاد باشد(73)
3 -آزادی اقلیت های مذهبی وکافران: کسانی که به عقاید حاکم پای بند نیستند می توانند بدون هیچ اجبارواکراهی براساس عقائد خودشان عمل کنند(74)آنچه که دراعلامیه جهانی حقوق بشر دراین باب آمده است فقط می تواند معانی اول وسوم را دربرگیرد، مثلا ماده 18 این اعلامیه به آزادی مذهبی پرداخته ومی نویسد : « هر شخصی حق دارد از آزادی فکر، وجدان و مذهب بهره مندشود» (75) انسان را درانتخاب دین یا داشتن و نداشتن دین آزاد دانسته است ودرادامه تأکیدمی کند که آزادی شامل آن است که از داشتن عقاید خود بیم واضطرابی نداشته باشدودرکسب اطلاعات وافکار ودریافت وانتشار آن به تمام وسایل وبدون ملاحظه مرزی آزادباشد.(76)
در دین اسلام نیز معنی دوم قطعا پذیرفتنی نیست چون باآیات صریح قرآن کریم درتعارض است (77)موارد دیگر نیز فی الجمله پذیرفته شده است« آزادی تاهنگامی دراسلام محترم ومبنای حقوق است که باحصول هدف نهائی که همان کمال انسانی است درارتباط بوده یا لااقل درجهت نقض آن نباشد.»(78). در اندیشه اسلامی باور های دینی واعتقادات مذهبی امرقلبی است که اجبار واکراه درآن معنای ندارد « در دین اکراه واجبار نیست، زیرا راه سعادت وکمال ازگمراهی وضلالت بازشناخته شده است» (79) « اگر پرودگارت بخواهد همگی مردم روی زمین ایمان می آورد، آیاتوبرای اینکه مردم ایمان بیاورند آنهارا مجبورمی کنی؟ » (80) بلکه بجای اکراه واجبار،منطق، استدلال، تعلیم وتربیت را پشنهادمی کند.خداوند به پیامبرش (ص) دستور میدهد که وظیفه تو راهنمای ، ارشاد، بیان حق وباطل است، اکره واجباری برآنها نداری (81) امااگراز هدایت توسرباز زدند« بگزارتابیفتد وبیند سزای خویش » « بگو این حق از پروردگار شما است هرکه خواهد ایمان بیاوردوهرکه خواهد منکر شود که مابرای ستمکاران آتشی فراهم کرده ام(82)» بالاخره اسلام برای پاسداری از ایمان وباورهای قلبی تقویت معرفت دینی را پشنهادمی کند، نه سلب آزادی عقیده ومذهب باجبرواکراه(83)
تاریخ این مسئله را درسیره عملی رهبران اسلامی چون پیامبر گرامی اسلام وائمه معصومین بازگوکرده است مثلا اعطای آزادی های اجتماعی وسیاسی به خوارج توسط حضرت علی نمونه اعلی آزادی ودموکراسی را که درجهان بی نظیر ویا کم نظیر است به تصویرمی کشد، درحال که هرگونه اقدامی برایش مقدوربود، زندان نکرد، شلاق نزد، وحتی سهمیه شان را ازبیت المال قطع نکردبلکه هم چون سایر افراد رفتار کرد(84)
امام خمینی (ره) نیزفرمود: « درحکومت اسلامی همه افراد دارای آزادی درهرگونه عقیده ای هستندولیکن آزادی خرابکاری را ندارند»(85) وایشان تعریفی که از دولت اسلامی ارائه می کند نیز یک دولت دموکراتیک است « دولت اسلامی یک دولت کاملا دموکراتیک به معنی واقعی است وبرای همه اقلیت های مذهبی بطورکامل آزادی قائل است وهرکسی می تواند اظهار عقیده خودش را بکند واسلام جواب همه عقاید را برعهده دارد ودولت اسلامی تمام منطق ها را بامنطق جواب خواهد داد» (86)
الف : فرهنگ غرب : آزادی عقیده درفرهنگ غرب ناشی ازعکس العمل شدیدوافراطی به جریان تفتیش عقاید درقرون وسطی است که برسه اصل مبتنی است
1-انسان محترم است، ولازمه احترام به انسان احترام به هرنوع عقیده اوست خواه حق باشد وخواه باطل (اومانیسم)
2- دین امرفردی وشخصی وسلیقه ای است وهرشخصی درامورشخصی وسلیقه ای آزاد است(سکولار)
3- تحمیل عقیده ای خاص برشخصی ترجیح بلامرجح است (87) (پلورالیسم)
دراسلام نیز آزادی عقیده مبتنی برسه اصل است :
1-فضائل روحانی ونفسانی درفضیلت بودن خود نیازمند اراده وانتخاب آزادانه است « إِنَّا هَدَيْناهُ السَّبيلَ إِمَّا شاكِراً وَ إِمَّا كَفُوراً (ما راه را بدو نموديم؛ يا سپاسگزار خواهد بود و يا ناسپاسگزار.(88) ارزش فضیلت وانتخاب راه درست، به آزادانه بودن آن است
2-اسلام بطور کلی طرفدار تفکر آزاد است، دراسلام تعبد، تقلیددرعقاید واصول دین پذیرفته نیست(89)
3-محبت وعقیده ازقلمرو اجبار خارج است « لا إِكْراهَ فِي الدِّينِ قَدْ تَبَيَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَي» در دين هيچ اجبارى نيست. و راه از بيراهه بخوبى آشكار شده است(90)تبصره :
درباب آزادی عقیده ومذهب باید یاد آوری کرد که آزادی که در دین اسلام مطرح است آزادی مسؤولانه است، از دیدگاه اسلام درهرجاکه کلمه آزادی بعنوان یک حق مطرح گردیده همانگونه که مقید است به عدم تزاحم باحقوق وآزادی های دیگران مقید است بعدم تباه ساختن «حیات مقعول» که اسلام برای تحقق بخشیدن به آن قیام کرده است ، به همین جهت همواره قید « مسئولانه» باکلمه «آزادی» ذکر یا بطور ضمنی منظور می گردد (91) وازسوی دیگر متعلق این آزادی، یعنی مذهب، در نگاه اسلام بسیار متفاوت از آن چیزی است که در نگرش غربی و حقوق بین الملل لحاظ می شود. مذهب که درغرب وحقوق بین الملل مطرح است به یک سلسله اعتقادات قلبی و حداکثر یک سری رفتار صرفاً شخصی منحصر می شود که با زندگی اجتماعی وحقوقی انسان، ارتباطی ندارد، از اینرو به تمام مذاهب، علی رغم اختلاف عمیق آنها، از حقیقت تا خرافه، به گونه ای مساوی نگرسته می شود. اما از دیدگاه اسلام، مذهب با گوهر انسانیت انسان مرتبط است،و«زندگی بدون دین الهیِ صحیح، قابل تفسیرومنطقی نیست »(92) و در جامعه اسلامی دین از کوچکترین عضو جامعه ( خانواده ) تا بزرکترین عضوآن ( دولت ) نظارت دارد، دین که با مبدأ هستی توسط گزاره بنام نبوت در ارتباط باشد نمی تواند بین داشتن و نداشتن آن تفاوت وجود نداشته باشد بلکه تفاوت از زمین تا آسمان است.
هـ : آزادی اندیشه
بهرحال فکر یا اندیشه به معنی تفکر ، تأمل، گمان می آید(94).
دراندیشه اسلامی نیز فکر به مفهوم حرکت ذهن برای انتقال ازمعلوم به مجهول به کاررفته است، درقرآن کریم ماده تفکر دراکثر آیات همراه باخلقت وآفرینش می آید(95) بنابراین تفکر یعنی حرکت وبکارگیری ذهن درفهم موضوعی مانند آیات خداوند، ابن خلدون درمقدمه خود نیزمی گوید: «الفکر هو اعمال النظر اولخاطر فی الشئ» (96)، ابن سینا، فخرالدین رازی،باعبارات مختلف همان معنی رابیان کرده است، سید میرشریف جرجانی می گوید: « الفکرترتیب امورمعلومه للتأدی الی المجهول»(97) فکرعبارت است از نظم بخشیدن به امورمعلوم برای دست یافتن به امرمجهول. گاهی فکربه «طریق» تعبیرشده است« فکرآن طریقی است که عقل برای رسیدن به آگاهی می پیماید »(98) واندیشه نیز به معنی تأمل عقلانی برای شناخت بکار رفته است وهم چنین به عقیده که پس از بررسی بدان دست می یابد اطلاق شده است .(99)
نکته درخورتوجه اینجا است که اگراندیشه عمل درونی است که انسان در رابطه باخویش بدان می پردازدوعقل خود را درمسیر تأمل ونظر برای دستیابی به حکم معرفی راه می برد، آزادی اندیشه به چه معنی می تواند باشد ؟ اعطای چنین حقی به انسان ویا سلب آن می تواند ممکن باشد ؟ هرچند انسان بطور طبیعی در رأی واندیشه خود آزاد است وهیچ عامل ومانعی نمی تواند او راتهدید کند ولی پاسخ این مسئله را به چند صورت ممکن می توان داد
1-مدل آزادی اندیشه به مفهومی که درعرف متداول گشته بصورت عام بکار می رود واز ابعادفردی که رابطه انسان باخود بود فراتررفته وخصلتی اجتماعی پیداکرده ا ست .
2-به عبارتی مراد آزادی انسان دراتخاذ راه های تأمل عقلانی وشیوه های آن می باشد، بدون آنکه دیگران داده ها وابزار انحراف آفرینی وخطابخشی به وی تحمیل کندویا او را به گام برداشتن در راهای معین ملزم سازند، که به نتایج از پیش تعیین شده – اعم ازحق وباطل- بینجامد. هریکی از این امور وجهی ازوجوهی سلب آزادی اندیشه تلقی می شود.(100)
3-آزادی اندیشه به معنی رفع عوامل درونی بازدارنده عقل ، به ویژه هوای نفس وپیروی از عادات است
4-اندیشیدن وتفکر صرف یک عمل درونی نیست بلکه ترکیبی از تفکر ورفتاراست، چون هرتفکر بدنبال خودرفتار مقتضی را می طلبد ، تفکیک اندیشه ورفتار کارناممکن به نظر می رسد.
5-نظریه مختار: آزادی تفکر ناشی از استعداد انسانی است که می تواند درمسائل بیندیشد، قابل اعطا و قابل سلب است، چون یک عمل درونی صرف نیست، ورودی وخروجی های بنام حواس پنچ گانه دارد که فضای مسموم وآکنده از جوسازی های سیاسی، فرهنگی، اجتماعی ، و.... می توانداین حق را ازانسان سلب کندچون مسائل اعتقادی ، سیاسی واجتماعی ازموضوعات تفکر است، تازمانی که موضوع تفکر توسط دیگران قابل تغیروکانترول باشد اصل تفکرنیزقابل کانترول است ازطرف دیگر جای تردیدنیست که عادات ورسوم ، طرز تعلیم وتربیت وخصوصیات زندگی ومعتقدات ملی درچگونه اندیشیدن تأثیر قطعی ومستقیم داردوچه بسا خاصیت رئالیستی وواقع بینی خودرا ازدست می دهد. که هرکدام به نوبه خود قابل تغیر وتبدیل است.
باتوجه به جایگاه واهمیت تفکردراسلام، آزادی اندیشه تضمین شده است، دراندیشه اسلامی تفکر واندیشیدن یک عمل لازم وواجب است، بلکه یکی ازعبادت ها دراسلام تفکر است ، به آن ارزشی که یک ساعت تفکرگاه با یکسال عبادت، وگاهی با شصت سال عبادت، وگاهی باهفتاد سال عبادت برابر است، تفاوت سال ها درتفاوت موضوع تفکر است، چون موضوع تفکر فرق می کند گاهی تفکراست که انسان را به اندازه یکسال عبادت جلومی برد وتفکری دیگر است که شصت ویا هفتاد سال جلومی برد(101)
دراسلام انسان موظف است که حیات خود خصوصا زندگی دینی خود را براساس تفکر واندیشه بنانهد وبرای اعمالش دلیل وحجت بدست آورد(102) واعتقاد به اسلام وحقانیت آن نیز اگر از راه تفکر نباشد ارزشی ندارد(103) درهرمسئله تاحدودی که استعدادآن را دارد باید فکر کند وازطریق علمی آن مسئله را بدست آورد، چون تکامل وترقی انسان درگیرو تفکر اوست،
این همه تأکید برای آن است که اسلام در پرتو بهتراندیشیدن ، بهتردرخشیده وآزادی اندیشه نه تنها به زیان اسلام نیست بلکه با اندیشه وتفکر حقیقت اسلام تابناکتر می شود.
و : تبعیض
باپیشرفت فرهنگ وتمدن واصلاح بسیار ازمشکلات اجتماعی، سیاسی وفرهنگی جوامع بشری، انتظارمی رفت تبعیض نیز برای همیشه ازجامعه بشری رخت بربندد، هرچند دین مقدس اسلام که برمبنای برادری وبرابری استوارگردیده دراین راستا نقش بی بدیلی را ایفانموده است، مقایسه جزیره العرب متوحش قبل از ظهور اسلام وجزیره العرب متمدن وگسترش یافته بعد ازاسلام مصداق بارز این ادعا است وهمینطور اعلامیه جهانی حقوق بشر، درمواد مختلف خود بررفع تبعیض با انواع واقسام آن تأکید داردوهرگونه تبعیض درهرقالب که باشد را کار ضد انسانی ومنافی بامفاد حقوق بشر می داند.
اما علی رغم آن جوامع بشری هنوز ازآفت بنیان برانداز تبعیض رنج می برد، علت چیست ؟
در دوگذاره دین وحقوق بشر ، بیشتر انگشت اتهام تبعیض بسوی دین دراز است ، چون دین دراحکام خود بین مرد وزن ، مومن وکافر، و... تفاوت قائل است واعلامیه حقوق بشر انسان را بماهو انسان می نگرد بدون درنظرداشت جنسیت ، مذهب وعوارض دیگر.
اما این اتهام نیز چون اتهامات دیگر که بردین وارد کرده اند ناشی ازغفلت وبی خبری آنها ازمتون ومحتویات دین اسلام است، چون خانواده وجامعه که دردین اسلام ترسیم شده کاملا بدون تبعیض ودرنظرداشت ملیت ، زبان وطبقات اجتماعی ویا جنیست است ، درمسئله جنیست عدم تساوی زن ومرد به معنی تقدم جنسیت برانسانیت نست، ویا فرادستی مطلق مرد وفرودستی مطلق زن نست، بلکه دراندیشه اسلامی انسان ها ازجنس مذکر ومونث آفریده شده اند (104) ومردمان امتی واحدویگانه بوده (105) وتمایزرنگ وزبان آنان نه مایه ی امتیاز ونه نشانه ای برتری است بلکه نشانه های قدرت الهی است (106) دراسلام تفاوت قبیله ای وطایفه ای نه تنها نشانه تبعیض وبرتری نیست بلکه راهی برای شناسای بهتر وهماهنگی وهمگرایی است (107) تفاوت های نژادی ، زبانی ، رنگ، و... در زمره مسائل محوری یا اموری ارزشی محسوب نمی شود بلکه از امورعرضی بوده که درشرایط خاص از زمان ومکان پدیدارمی شود.اسلام می کوشد تاهمه انسان هارا در نهایت دریک جامعه جهانی ، بدون هرگونه تبعیض وامتیاز طبقاتی گردهم آورد وجهانی شدن بعنوان یک فرآیندطبیعی وجهانی سازی به عنوان یک برنامه اسلامی موردتأیید وتأکید قرآن واسلام است.
اسلام از انسان ها می خواهد که درنهایت با حفظ اصول ودرنظر داشتن اختلاف های ملی وحتی شریعتی خود دریک اجتماع کلان وواحد انسانی جهانی گردهم آیند وبه اصول وارزش های مشترک توجه کنند. از این رو مردم را به کلمه یگانگی فرامی خواند(108) و دربرنامه های تشریعی ، پیروان شریعت های مختلف را به گردآمدن برنقاط مشترک بریکدیگر فرامی خواند(109)بدین ترتیب جامعه جهانی آرام ، وامن بااحترام متقابل باتفاوت فرهنگ ها وملیت ها را پی می ریزد (110) پاک شمردن طعام اهل کتاب (111) ومجازشمردن معامله وداد وستد با ایشان (112)ونهی ازمجادله ودرگیری های کلامی وحرام دانستن اهانت به مقدسات وفرهنگ های آنها(113) اقدامات وگام های مثبت است که اسلام درایجاد جامعه جهانی بدون تبعیض برمی دارد.
ح: رابطه دولت وملت
با این تعبیر که هرکس حق دارد دراداره امورعمومی کشورخود ، خواه مستقیما وخواه باوساطت نمایندگانی که آزادانه انتخاب شده باشند، شرکت جوید(114)
ازنگاه اندیشمندان غربی که عصاره آن در این اعلامیه به منصه ظهور رسیده ، دولت ملزم به تأمین حقوق افراد است، واز آن جهت که قدرت دولت ناشی از اراده ملت می باشد (115) تداوم آن نيز به خواست و رضايت مردم مشروط است، درصورت که دولت حقوق آزادی های فردی را سلب یانقض کند مشروعیت خودرا از دست می دهد ومردم حق دارند که دولتی دیگر بجای آن انتخاب ومنصوب نمایند(دموکراسی) در چارچوب انديشه حقوق بشر، انسانها در جامعه شهروند هستند، نه رعاياي دولت که حق انتقادوبازخواست نداشته باشند. براساس مفهوم شهروندي، انسانها و شهروندان يک جامعه حق دارند از صاحبان قدرت در قبال اقدامات شان بازخواست ، عزل وانتخاب نمایند.
رابط دولت وملت دراندیشه اسلامی به صورت متقابل تعریف شده است، دراین تعریف مردم برای خود حقوقی دارندکه دولت نمی تواند آنها را سلب کندوهم چنین حاکم از حقوقی برخورداراست که مردم نمی تواند از آن شانه خالی کنند. یکی ازحقوق مردم این است که حکومت در دست حاکم امانتی است که مردم آن را به اوسپرده اند(116) ونقش حاکم همانند « وکیل »(117) و « امین صالح» و« راعی ونگهبان» ونقش مردم نقش « موکل» و «صاحب حق وامانت » است . « از این دو ( حکمران ومردم) اگر بنا است یکی برای دیگری باشد این حکمران است که برای توده مردم است ، نه توده مردم ، محکوم برای حکمران» (118) . اولین ثمره وکیل وامین بودن حاکم این است که مردم عزل ونصب آنان را از حقوق اولیه خود می دانند.
گفتارسوم
حقوق اسلامی تنها از عقل ووجدان سرچشمه نمی گیرد، بلکه آمیخته باوحی والهام است که ازطرف خداوند توسط انبیاء ومردانیکه درارتباط باآوهستندبه بشریت ابلاغ می گردد، دراندیشه اسلامی تنها خداوند ازمصالح ومفاسد کارها، وروابط وپیوستگی های امور آگاهی دارد، ودرقانون گذاری تحت تأثیر هواها وخواسته های نفسانی قرارنمی گیرد چون بی نیاز وغنی مطلق است وبرای دریافت قوانین الهی چهارمرجع صلاحیتدار وجود دارد:
1-قرآن کریم: قرآن کریم بعنوان نخستین منبع اساسی قانون گذاری اسلامی می باشد ، که مشتمل بر 6342 آیه ، و 114سوره است ودرطول بیست وسه سال بوسیله فرشته وحی برحضرت محمد(ص)، بحسب مقتضیات ونیازمندی های زمان ومکان، نازل گردیده است .
2-سنت : ازمجموع آیات قرآن کریم تعداد پانصد تای آنها مستقیما به احکام وقوانین زندگی مربوط می شود که به « آیات الاحکام » تعبیرشده است اماقوانین زندگی بیشترازآن است که با پانصد آیه تبیین وترسیم شود، هرکدام ازمسائل چون نماز، روزه، زکات، خمس، حج، و.... فروعات ومسائل جزئی فراوان داردکه بیان آنها بعهده سنت است ، قرآن بمنزله قانون اساسی به کلیات پرداخته وپیامبر(ص) وجانشینان معصوم او جزئیات رابحسب مقتضیات وشرایط زمان ومکان بیان می کند که اصطلاحا به آن « سنت» اطلاق می شود.
اما آنها دربیان جزئیات چیزی ازخود ندارند بلکه « ماینطق عن الهوی الاوحی یوحی»(120) وطبق عقیده شیعه سنت عبارت است از: «گفتار، رفتاروتقریرمعصوم» وسنت با این توضیح می تواند مطلقات قرآن را تقیید، عمومات آن را تخصیص، مجملات رابیان ومسائلی که درقرآن نیامده را برای مابیان کند.
3-اجماع : اجماع سومین منبع قانون گذاری اسلامی می باشد، اجماع یعنی اینکه تمام دانشمندان اسلامی درباره حکمی شرعی اتفاق نظر ووحدت عقیده داشته باشد، اما اجماع درعقیده شیعه دربرابرکتاب وسنت حجیت استقلالی ندارد بلکه ارزش آن درکاشفیت از قول معصوم است
4-عقل : گرچند دراینکه عقل را بعنوان چهارمین منبع قانون گذاری اسلامی محسوب کنیم اختلافات زیادی است که دراینجا مجالی برای بسط وگسترش آن نیست ، اما علی رغم آن اختلافات بعد ازمنابع سه گانه عقل چهارمین منبع محسوب می شود.
اما حقوق بشر فقط برعقل بشری اتکاه دارد ویا ازعرف ،عادات، و سنت های مردمی نشئت گرفته است که منبع آنها نیز عقل بشری می باشد. که صبغه بشری بودن در بند بند آن تبلورمی کند.
گفتار چهارم:
شرایط قانون گزار:
الف : رهیده از بند طبیعت :
کسانی که درتدوین حقوق بشر تلاش کردند درصددایجاد نظم وهماهنگی جهانی وبین المللی بودند، اما کسی می تواند ازعهده این کاربرآید که خودش فراطبیعی باشد، وانسان این قدرت را ندارد: « انسان علت طبیعت نیست، پس قادرنخواهد بود برای نیل به سعادت طبیعت رابا اصل های کردار خویش هم آواسازد، بنابراین نیازمند یک هستی متمایزازطبیعت است، تابتواند هم چون برترین وجود، هماهنگی میان سعادت واخلاق را سامان بخشد» (126)
ب : علم راسخ :
باتوجه با تحولات وتغییرات برق آسا درزندگی اجتماعی بشر، جعل قانون برای آینده نامحدود نیازمند علمی فرامکانی وفرازمانی است، علم وسیع وهمه جانبه نسبت به حقایق آفرینش، وروابط وپیوستگی های موجودات وتأثیر وتأثرآنها بریکدیگررا می طلبد، قانون گذار بایستی دارای اطلاعات ذیل باشد :
1-انسان شناس کامل باشد وچون موضوع قانون است، وازتمام اسرار ورموز ، وریزه کاریهای جسم وجان انسان ، عواطف ، غرائز، امیالف شهوات وهوس ها، خلاصه از همه جزئیات درون وبرون این موجود مرموز بدون استثناباخبرباشد.
2-تمام کیفیاتی را که ازروابط افراد به یک دیگر در دل اجتماع پیدامی شود وتأثیری را که هنگام زندگی دسته جمعی روی یک دیگرمیگذارندبداند.
3-ازتمام استعداد ها ووشایستگی هائی که درافراد ودراجتماع، بطور کلی نهفته وکمالاتی که بالامکان برای آنه میسر است، مطلع باشد.
4-تمام حوادثی را که ممکن است درآینده نزدیک یادور برای اجتماع پیش آیدوتمام عکس العمل های آن ها را بتواند پیش بینی کند.
5-ازکلیه اصول که می تواندانسان را بسوی تکامل سوق دهد وازموانع وشرائط آن مطلع باشد ، وآن چنان حسن انتخابی داشته باشد که بتواند نزدیکترین راههارا ازمیان راه های مختلف انتخاب نماید. (127)وحال آنکه بشر ازفردای خویش اطلاعی ندارد (وَ ما تَدْري نَفْسٌ ما ذا تَكْسِبُ غَداً وَ ما تَدْري نَفْسٌ بِأَيِّ أَرْضٍ تَمُوتُ إِنَّ اللَّهَ عَليمٌ خَبيرٌ » (128)و كسى نمىداند فردا چه به دست مىآورد، و كسى نمىداند در كدامين سرزمين مىميرد. در حقيقت، خداست [كه] داناى آگاه است. ویا بگفته « ویلیام جمس» معلوماتش درمقابل مجهولاتش مانند قطره دربرابر دریا است (129) اما علم راسخ، وعلم لایتغیر ازمختصات خداوند است ،: «فَلَنْ تَجِدَ لِسُنَّتِ اللَّهِ تَبْديلاً وَ لَنْ تَجِدَ لِسُنَّتِ اللَّهِ تَحْويلاً »(130) (و هرگز براى سنّت خدا تبديلى نمىيابى و هرگز براى سنّت خدا دگرگونى نخواهى يافت.) پس وضع قانون حق انحصاری خداونداست چون « إن الحکم إلا لله » (131)حکم تنها ازآن خداوند است. وحتی پیامبران که فرستادگان خداوند هستند وائمه معصومین (ع) که لباس عصمت به تن دارند نیزکاری ازخود نمی کنند جز ابلاغ احکام الهی ودعوت مردم به سوی فرمان خداوند.(132)
نتیجه
پي نوشت ها :
1 . در تضاد بین حق وتکلیف در دید اندیشمندان غربی گرچند حق مقدم است اما بازهم تکلیف ساقط نمی شود بلکه دررتبه بعد ازحق قرار می گیرد.
2 . عبدالله جودی آملی، فلسفه دین ، فلسفه حقوق بشر، ص 74 .
3 . سوره حج / 62 .
4 . نقدی برقرائت رسمی ازدین ؛بحران ها ، چالش ها، وراه حلها/ محمد مجتهدشبستری، تهران، طرح نو، 1381 ، ص 203 .
5 . مثلا اینکه فرزند چه حقوقی برعهده پدر دارد،وبالعکس، ربطی به مسئله حقوق بشر ندارد، تمام آنچه درحقوق انسان ها بریکدیگر درکتاب های اخلاقی برشمرده شده بیرون ازبحث حقوق بشر است(همانجا) .
6 . لسان العرب ، ج 4، ص 60،العین، ج6،ص259 .
7 . قاموس قرآن، ج1، ص: 193 .
8 . ساموئل كينگ، جامعه شناسي، ترجمه مشفق همداني، تهران: سيمرغ، 1355، ص 92.
9 . ادیان بشری معمولا به آنهای اطلاق می شودکه منشأ آن ترس، خیالات ، سحر وشعبده، ترس ونظائر آن می باشد، وریشه درنیازهای آدمی دارد، انسان بدلیل برخی نیاز های روانی یا اجتماعی به پیروی ازآنها کشانده شده است (برای اطلاعات بیشر به کتاب : خدا دراندیشه بشر / عبدالله نصر ، مراجعه شود) .
10 . علامه محمد حسين طباطبائي، الميزان، ج 8، تهران: دارالكتب الإسلاميه، چاپ پنجم، 1372، ص 134، و نيز ر.ك: ج 2، ص 130، ج 4، ص 122، ج 10، ص 189، ج 16. ص 178.
11 . عبدالله جوادي آملي، شريعت در آينه معرفت، قم: موسسه فرهنگي رجاء، چاپ اول، 1372، ص 93 .
12 . . محمّد تقي مصباح يزدي، آموزش عقايد، ج 1 و 2، تهران: سازمان تبليغات اسلامي، چاپ هفتم، 1370، ص 28 و 29 .
13 . آلعمران : 103 .
14 . زین العابدین قربانی ، اسلام وحقوق بشر، ص 14 .
15 . زین العابدین قربانی ، اسلام وحقوق بشر، ص 14 .
16 . عبدالله جودی آملی، فلسفه دین ، فلسفه حقوق بشر، ص 75 .
17 . زین العابدن قربانی ، اسلام وحقوق بشر، ص 15 .
18 . فلسفه سیاسی کانت: اندیشه سیاسی درگستره فلسفه نظری وفلسفه اخلاق ، سیدعلی محمودی، تهران، نگاه معاصر، 1383 ، ص 368 .
19 . اقتباس ازکتاب : اسلام وحقوق بشر، زین العابدین قربانی ، ص 103 و 104 .
20 . اسلام وحقوق بشر، ص 16 .
21 . حقوق طبیعی د راندیشه دانشمندان مسیحی باعقاید مذهبی تلفیق شده وبرای آن پشتوانه الهی قائل بودند، ، به نظر توماس فیلسوف مذهبی قرن سیزد هم میلادی، قانون را به سه دسته الهی، فطری و بشری تقسیم کرد، قوانین الهی ناشی از اراده پروردگاراستکه عقل بدان دسترسی ندارد، قوانی فطری یا طبیعی جلوه ای ازمشیت الهی است که بشر آن را درمی یابد وقوانین بشری محصول فکر انسان است اما لازم است که سازگاری خود را با قوانین فطری حفظ کند، پس منبع حقوق فطری اراده خداوند ومقصد آن اقامه عدل است (فلسفه حقوق ، ناصرکاتوزیان، ج1، ص 26 ) .
22 . فلسفه حقوق، ناصرکاتوزیان، ج1، شرکت سهامی انتشارات، 1377، ص 31 .
23 . همان جا .
24 . اقتباس از : اسلام وحقوق بشر اسلامی ، زین العابدین قربانی ، ص 16 و 17 .
25 . نظام حقوق زن دراسلام، مرتضی مطهری، ص 14 .
26 . نظام حقوق زن دراسلام، مرتضی مطهری، ص 14 .
27 . اسماعیل حکیمی، جایگاه حقوق بشر درقانون اسلامی، در ( مجموع مقالات سمینار افغانستان وقانون اساسی آینده )، ج1، ص 210 .
28 . سیدمحمدعلی داعی نژاد، ایمان وآزادی درقرآن، به نقل از: قبسات،شمار 5و 6 ص 76 .
29 . سیدمحمدعلی داعی نژاد، ایمان وآزادی درقرآن ، ص 73 .
30 . همان ، به نقل از موریس کرنستون، تحلیل نواز آزادی، ص 30- 31 .
31 . بقره ، 256 ، ونساء ، 3 .
32 . اعراف ، 158 .
33 . محسن قدردان فراملکی ، حکومت دینی ازمنظر استاد مطهری، ص 129 .
34 . « انسان موجودناشناخته » نام کتابی است که بقلم توانائی فیزیولوژیست وزیست شناس معروف فرانسوی « آلکسس کارل» نگاشته شده است، دراین کتاب، موارد فراوانی بعنوان سرحدات علم انسانی وجود دارد که عبارات زیر یکی از آن موارد است : « در واقع جهل ما ازخود ، زوایا ونواحی وسیعی ازدنیای درونی ماهنوز ناشناخته مانده است وبیشترپرسش هائیکه محققین ومطالعه کنندگان زندگی انسان ، طرح می کنند بدون پاسخ میماند: چگونه مولکول های اجسام شیمیائی درساختمان پیچیده وگذران سلول ها جامی گیرند وزندگی را درخود نگاه می دارند؟! چگونه موجود درهسته سلول های جنسی ، خواص ارثی را انتقال می دهد؟ .... خصائص عضوی رروانی که هرکس ازپدر ومادر خود بارث می بردچطورباشرائط خاص زندگی محیط وتحت تأثیر مواد شیمیائی اغذیه وآب وهوا واصول فزیولوژیکی واخلاقی تغییرمی کنند؟ .... اینها وچه بسیار پرسشهای دیگرند که می توان برروی مسائل که مورد علاقه انسانیت است مطرح کرد وبرای آنها پاسخی نیافت ( انسان موجودی ناشناخته ، ص 4، ) برگرفته از اسلام وحقوق بشر، زین العابدین قربانی ، ص 29 و30 .
35. ارسطو، سیاست، ترجمه حمیدعنایت، شرکت سهامی کتاب های جیبی، تهران، 1358 ، ص 10 .
36 . نگاه اسلامی .
37 . هرمن رندال، سیرتکامل عقل نوین، ترجمه ابوالقاسم پاینده، ص 70 .
38 . ژان پل سارتر، آگزیستانسیالیسم یامکتب انسانیت، ترجمه جواهر چی .
39 . ایمانوئل کانت، دین درمحدوده عقل تنها، ترجمه ؛ منوچهر دره بیدی، ص 60 .
40 . حمزه علی وحیدی منش، مقایسه مبانی مردم سالاری دینی ودموکراسی لیبرالی، موسسه آموزشی پژوهیشی امام خمینی، قم ، 1384، ص 115 .
41 . قاموس قرآن ، ج 1، ص 133 .
42 . آیات 12- 14 سوره مومنون، و آیه 9 سوره سجده گواه براین مدعی است .
43 . سوره اسراء ، 70 .
44 . سوره بقره، 30 .
45 . إِنَّهُ كانَ ظَلُوماً جَهُولاً ( احزاب ، 72، إِنَّ الْإِنْسانَ لَظَلُومٌ كَفَّارٌ (ابراهیم، 34) .
46 . وَ كانَ الْإِنْسانُ قَتُوراً ( اسراء ، 100) .
47. كانَ الْإِنْسانُ عَجُولاً ( اسراء 11) .
48 . وَ إِذا مَسَّ الْإِنْسانَ الضُّرُّ دَعانا لِجَنْبِهِ أَوْ قاعِداً أَوْ قائِماً فَلَمَّا كَشَفْنا عَنْهُ ضُرَّهُ مَرَّ كَأَنْ لَمْ يَدْعُنا إِلى ضُرٍّ مَسَّهُ كَذلِكَ زُيِّنَ لِلْمُسْرِفينَ ما كانُوا يَعْمَلُونَ (یونس، 12) .
49 . كانَ الْإِنْسانُ أَكْثَرَ شَيْءٍ جَدَلاً ( کهف ، 54 ) .
50 . كَلاَّ إِنَّ الْإِنْسانَ لَيَطْغى ، أَنْ رَآهُ اسْتَغْنى ( علق ،6 و7 ) .
51 . اقتباس : عبدالله نصری، تکاپوگراندیشه ها، بامقدمه محمد رضا حکیمی، سازمان انتشارات پژوهشگاه فرهنگ واندیشه،تهران، چ3، 1383، ص 323 .
52 . فلسفه سیاسی کانت، ص 123 .
53 . اعلامیه جهانی حقوق بشر، ماده 1 .
54 . اعلامیه جهانی حقوق بشر، ماده 5 .
55 . همان ، ماده 9 .
56 . همان، ماده 25 .
57 . سند های جهانی حقوق بشر، اعلامیه اسلامی حقوق بشر، ماده 4، ص 59 .
58 . سوره اسراء ، 70 .
59 . طهارت ذاتی انسان، محمد عابدینی، ص 36 .
60 . رسائل فقهی، ص 860 .
61. میثاق بین المللی ، حقوق مدنی وسیاسی ، ماد 6، بخش سوم، ص 95 .
62 . دراعلامه اسلامی حقوق بشر نیز آمده است : زندگی موهتبی است الهی ، وحقی است که برای هرانسانی تضمین شده است – ماده 2- بند الف ، ص 58.
63 . سوره نساء، 93 .
64 . سوره اسراء / 33 .
65 . سوره بقر/ 57 .
66 . سوره مائده / 32 .
67 . سوره اسراء / 31 .
68 . بحار الانوار، ج 20 ، باب 12 ، ص 98 ، روایت 28 .
69 . وسائل شیعه ، ج 8، چ تهران، ص 361 .
70. سوره یس / 70 .
71 . سوره نحل / 97 .
72 . سیدمحمد علی داعی نژاد، ایمان وآزادی درقرآن ، انتشارات کانون اندیشه ، تهران، 1385، ص 131 .
73 . همانجا .
74 . همان، ص 132 .
75 . سندهای جهانی حقوق بشر، اعلامیه جهانی حقوق بشر،ماده18 ، ص 71 .
76 . همانجا .
77 . إِنَّ الَّذينَ يَكْفُرُونَ بِاللَّهِ وَ رُسُلِهِ وَ يُريدُونَ أَنْ يُفَرِّقُوا بَيْنَ اللَّهِ وَ رُسُلِهِ وَ يَقُولُونَ نُؤْمِنُ بِبَعْضٍ وَ نَكْفُرُ بِبَعْضٍ وَ يُريدُونَ أَنْ يَتَّخِذُوا بَيْنَ ذلِكَ سَبيلا (150)أُولئِكَ هُمُ الْكافِرُونَ حَقًّا وَ أَعْتَدْنا لِلْكافِرينَ عَذاباً مُهيناً(151) (سوره نساء ) كسانى كه به خدا و پيامبرانش كفر مىورزند، و مىخواهند ميان خدا و پيامبران او جدايى اندازند، و مىگويند: «ما به بعضى ايمان داريم و بعضى را انكار مىكنيم» و مىخواهند ميان اين [دو]، راهى براى خود اختيار كنند، آنان در حقيقت كافرند؛ و ما براى كافران عذابى خفّتآور آماده كردهايم.
78 . درآمدی برحقوق اسلامی، دفترهمکاری حوزه ودانشگاه، تهران ، سمت ، 1368، ص 188 .
79 . سوره بقره / 256 .
80 . سوره یونس / 99 .
81 . سوره غاشیه / 22 .
82 . سوره کهف / 29 .
83 . وهمینطور آیات دیگر چون ( 104 سوره انعام، 41 سوره یونس، 15 سوره شوری، 139 سوره بقره، 20 سوره آل عمران، 99 سوره مائده، 92 سوره مائده، 48 سوره شوری، ) بطور صریح به آزادی مذهب وعقیده پرداخته ودرموارد دیگر نیز تلویحا اشاراتی دارد( 46 سوره عنکبوت، 125 سوره نحل، 19 سوره آل عمران، و.... ) .
84 . مرتضی مطهری، جاذبه ودافعه ، انتشارات صدرا، قم، بی تا، ص 143 .
85 . - مهدی منتظر قائم، آزادی های شخصی وفکری ازنظرامام خمینی (ره) ومبانی فقهی آن، ستاد بزرگداشت یکصدمین سال میلاد امام خمینی، چ1، 1381، ص 68 .
86 . همان، ص 68.
87 . - مرتضی مطهری، پیرامون جمهوری اسلامی، ص 11- 18 و 63- 65 و 73 – 75 .
88 . انسان، 3 .
89 . آیات مبارکه : 24 سوره زخرف، و 170 سوره بقره دلیل برمدعی است .
90 . بقره ، 256.
91 . رسائل فقهی، محمد تقی جعفری، موسسه علامه جعفری ، انتشارات تهذیب، 1380، ص 155،
حیات معقول یعنی : عقاید واعمال نیکو در ارتباط چهارگانه : ( ارتباط انسان با خویشتن، ارتباط انسان باخدا، ارتباط انسان باهستی، وارتباط انسان باهمنوعان خود) است که ضامن رشد وکمال اومی باشد ، این کرامت ارزشی درمسیر حیات معقول او است ( همان ص 158 ).
92 . اقتباس از : رسائل فقهی ، محمدتقی جعفری، ص 168 .
93 . سندهای جهانی حقوق بشر، اعلامیه جهانی حقوق بشر، ماده 18، ص 71 .
94 . - محمید معین ، فرهنگ معین ، انتشارات زرین ، تهران ، چ3، 1386 ص 162 و حسن عمید، فرهنگ عمید، سازمان چاب، انتشارات جاویدان، بی تا، بی جا، ص 144.
95 . بقره، 219.
96 . لسان العرب، ماده فکر .
97 . الجرجانی، التعریفات، ص 176.
98 . عبدالمجید نجار، آزادی اندیشه وبیان، ص 35 – 36 .
99 . فیروزآبادی ، القاموس، ماده فکر .
100 . اقتباس از کتاب : ایمان وآزادی درقرآن ، ص 108 – 126 .
101 . مرتضی مطهری، جهاد، ص 55.
102 . انفال، 42.
103 . بقره، 111- انبیاء ، 24 - قصص، 75 – نمل، 64 ).
104 . حجرات، 13.
105 . بقره، 213.
106 . روم، 22 .
107 . حجرات ، 13.
108 . آل عمران، 64.
109 . همان .
110 . بقره، 41.
111 . مائده، 5 .
112 . ممتحنه، 6.
113 . عنکبوت، 64.
114 . سندهای جهانی حقوق بشر، اعلامیه جهانی حقوق بشر، ماده 21، بند1، ص 71.
115 . سندهای جهانی حقوق بشر، اعلامیه جهانی حقوق بشر، ماده 21، بند 3، ص 71 .
116 . حضرت علی (ع) درنامه ای به حاکم آذربایجان می نویسد : « ان عملک لیس بطعمه ولکنه فی عنقک امانه وانت مسترعی لمن فوقک ، لیس ان تفتات فی رعیه » مبادا بپنداری که حکومت که به تو سپرده شده است یک شکاراست که به چنگت افتاده است خیر، امانتی برگردنت گذاشته شده است ومافوق تو ازتو رعایت ونگهبانی وحفظ وحقوق مردم رامی خواهد، تو را نرسد که به استبداد ودلخواه درمیان مردم رفتاری کنی . ( نهج البلاغه، نامه 5 ) درسوره مبارکه نساء آیه 58 نیزه به این امر اشاره دارد.
117 . حضرت علی دربخشنامه به مأموران مالیتی خود می فرماند : « فانصفوا من انفسکم واصبروا لحوائحجهم فانکم خزان الرعیه ووکلاء الامه وسفراء الائمه » نهج البلاغه نامه 51 معنی : ( به عدل وانصاف رفتار کنید، به مردم درباره خودتان حق بدهید ، پرحوصله باشید ودربرآوردن حاجات مردم تنگ حوصلگی نکنید، که شما گنجوران وخزانه داران رعیت ونمایندگان ملت وسفیران حکومت هستید. » مرتضی مطهری ، سیر درنهج البلاغه ، ص 92 .
118 . مرتضی مطهری ، سیری درنهج البلاغه، ص 89 .
119 . فرق مبانی بامنابع : مبانی عبارت است از قواعد واصولی است که برهان ازآن قواعد واصول تشکیل می شود ، براین مقدمات ومبادی عنوان مبانی بحث اطلاق میشود اما این مقدمات ومبادی را ازکجاباید استنباط کرد، مدرک آن ها را منابع بحث می گویند. ( زن درآینه جلال وجمال ، ص 59 ) .
120 . سوره نجم/ 4 .
121 . عبدالله جوادی آملی، فلسفه دین ، فلسفه حقوق بشر، مرکزنشراسراء، قم، 1377، ص 98.
122 . همان، ص 97.
123 . زین العابدن قربانی، اسلام وحقوق بشر، ص 34 .
124 . همان، ص 34 .
125 . همان ، ص 33 .
126 . سید علی محمودی ، فلسفه سیاسی کانت، ص 121.
127 . زین العابدن قربانی ، اسلام وحقوق بشر ، ص 28 . به نقل ا ز : (رهبران بزرک، ص 51 ) .
128 . لقمان، 34.
129 . زین العابدن قربانی ، اسلام وحقوق بشر ، ص 28 .
130 . سوره فاطر، 42.
131 . یوسف ، 40، 67 .
132 . وَ ما يَنْطِقُ عَنِ الْهَوى، إِنْ هُوَ إِلاَّ وَحْيٌ يُوحى ( سوره نجم، آیات 3 و4 ) .
قرآن کریم
1- ارسطو، سیاست، ترجمه حمیدعنایت، شرکت سهامی کتاب های جیبی، تهران، 1358
2- ایمانوئل کانت، دین درمحدوده عقل تنها، ترجمه ؛ منوچهر دره بیدی،
3-جلال الدین مدنی، مبانی وکلیات علم حقوق، تهران، نشر همراه، 1374
4- حمزه علی وحیدی منش، مقایسه مبانی مردم سالاری دینی ودموکراسی لیبرالی، موسسه آموزشی پژوهیشی امام خمینی، قم ، 1384
5- زین العابدین قربانی، اسلام وحقوق بشر، انتشارات کتابخانه صدرا، تهران، [بی تا]
6- ساموئل كينگ، جامعه شناسي، ترجمه مشفق همداني، تهران: سيمرغ، 1355
7- سندهای جهانی حقوق بشر، مرکزتحقیقات فقهی قوه قضائیه ، گروه حقوق بشر(مسول گروه : امیرغنوی) فروردین 1385
8- سید محمد علی داعی نژاد، ایمان وآزادی درقرآن، کانون اندیشه جوان، تهران، 1385
9- سیدعلی محمودی، فلسفه سیاسی کانت: اندیشه سیاسی درگستره فلسفه نظری وفلسفه اخلاق ، تهران، نگاه معاصر، 1383
10- عبدالله جوادي آملي، شريعت در آينه معرفت، قم: موسسه فرهنگي رجاء، چاپ اول، 1372،
11- عبدالله جوادی آملی، فلسفه دین ، فلسفه حقوق بشر، مرکزنشراسراء، قم، 1377
12- عبدالله نصری، تکاپوگراندیشه ها، بامقدمه محمد رضا حکیمی، سازمان انتشارات پژوهشگاه فرهنگ واندیشه،تهران، چ3، 1383،
13- علامه محمد حسين طباطبائي، الميزان، ج 8، تهران: دارالكتب الإسلاميه، چاپ پنجم، 1372،
14- مجمع محققین وطلاب افغانستان، افغانستان وقانون اساسی اینده، انتشارات مرکز جهانی علوم اسلامی ، قم ، 1382
15- محمد تقی جعفری ، رسائل فقهی، موسسه علامه جعفری ، انتشارات تهذیب، 1380
16- محمّد تقي مصباح يزدي، آموزش عقايد، تهران: سازمان تبليغات اسلامي، چاپ هفتم، 1370
17- محمد مجتهدشبستری ، نقدی برقرائت رسمی ازدین ؛بحران ها ، چالش ها، وراه حلها/ تهران، طرح نو، 1381
18- مرتضی مطهری، جاذبه ودافعه، انتشارات صدرا، قم، بی تا
19- مهدی منتظر قائم، آزادی های شخصی وفکری ازنظرامام خمینی (ره) ومبانی فقهی آن، ستاد بزرگداشت یکصدمین سال میلاد امام خمینی، چ1،1381
20- ناصرکاتوزیان، فلسفه حقوق، ج1، شرکت سهامی انتشارات، 1377
/ج
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}