نگاهى تاریخى به دعاوى و نسبت‌‏هاى دروغین مهدوی
 
چکیده
نوشتار حاضر در واکاوی و شناخت یکی از جدی ترین آسیبها و آفتهای تنیده شده با فرهنگ مهدویت، یعنی فرقه ها و مدعیان دروغین مهدویت، تقدیم شما می شود.

تعداد کلمات 647/ تخمین زمان مطالعه 4 دقیقه

یزیدیه

این گروه بر این عقیده هستند که یزید به آسمان صعود نموده و بعداً بر مى‏گردد و دنیا را پر از عدل و داد مى‏کند.(1) اینان در ولایت موصل عراق و ناحیه شیخان، که مهد دولت آشورى بود، و قسمتى از ناحیه حلب (شام)(2)، ارمنستان، ایروان، اطراف تفلیس و جنوب‏غربى ایران ساکن بودند. البته اطلاعات کافى از ریشه و برنامه دین آنها در دسترس نیست. اسپروا، مستشرق معروف، یزیدیه را بقایاى دین مانوى شمرده است.(3)


وجه تسمیه این گروه

یزیدى‏ها، اعتقادات خرافى و شیطان‏پرستى دارند و داراى دو کتاب مقدس مى‏باشند؛ یکى به نام «جلوه»، که شیخ عدى‏بن اموى نوشته و دیگرى «مصحف رش» (رش به معناى سیاه در زبان کردى است) تألیف شماس ارمیا. یزیدى‏ها اعتقاد دارند که کتاب جلوه، خطابهاى خداوند است به یزیدیان.(6)
دسته‏اى از مستشرقین اجنبى، دیانت یزیدیه را به دین آریایى نسبت داده‏اند؛ زیرا کلمه یزیدى را از مشتقات یزدان، که مقصود خداست، مى‏دانند و برخى آن را به یزیدبن انیسه(4) نسبت مى‏دهند. ولى نظر درست این است که منسوب به یزیدبن معاویه مى‏باشد؛ چون آیین این گروه را شیخ عدى‏بن اموى تدوین کرده و یزید این آیین را رواج داده و طریقه او را زنده کرده است.(5)
یزیدى‏ها، اعتقادات خرافى و شیطان‏پرستى دارند و داراى دو کتاب مقدس مى‏باشند؛ یکى به نام «جلوه»، که شیخ عدى‏بن اموى نوشته و دیگرى «مصحف رش» (رش به معناى سیاه در زبان کردى است) تألیف شماس ارمیا. یزیدى‏ها اعتقاد دارند که کتاب جلوه، خطابهاى خداوند است به یزیدیان.(6)

 

بیشتر بخوانید: مدعیان دروغین مهدویت


سید مرتضى رازى درباره یزیدیه مى‏گوید: فرقه ششم اصحاب شافعى، یزیدیند؛ و ایشان هم مشبهیند(7) و هم خارجى. این قوم یزید را خلیفه پنجم مى‏خوانند و امام على(ع) را به ظاهر سب نمى‏کنند. مشبهه یزید را امام مى‏دانند و خلفاى قبلى را به ترتیب: ابوبکر، عمر، عثمان و معاویه مى‏دانند.»(8)
روایتى هم از امام باقر(ع) رسیده است، که مى‏فرماید: «چون قائم قیام کند، حرکت خواهد کرد تا کوفه؛ پس بیرون آیند قومى که ایشان را یزیدیه گویند.»(9) این روایت را طبرسى از ابوالجارود روایت کرده؛ ولى کلمه مورد بحث «البتّریه» نوشته شده است نه «یزیدیه».(10)
این گروه منقرض شده‏اند و الآن وجود خارجى ندارند.


هاشمیه

هاشمیه، پیروان ابوهاشم عبدالله‏بن محمدبن حنفیه هستند.(11) این فرقه اعتقاد داشتند که محمد مرده است؛ اما پسرش امام است و بعد از او ابوهاشم مهدى است و نمرده و حتى مى‏تواند مردگان را هم زنده کند.(12) وى فرد با نفوذ و مرد شجاعى بوده و قیام‏هاى مخفیانه‏اى علیه بنى‏امیه داشته است؛ البته با انگیزه سیاسى، نه مذهبى و در زمان سلیمان‏بن عبدالملک مى‏زیست. حاکم اموى چون نفوذ شخصیت ابوهاشم را دید، او را به دمشق فرا خواند و در راه شیرى زهرآلود به او دادند؛ که بر اثر همین زهر از پاى درآمد.(13) برخى مرگ او را باور نداشتند و قائل به غیبت و مهدویت او شدند.(14) البته مهدویت ابوهاشم از ساخته‏هاى عباسیان مى‏باشد.(15) عباسیان با جعل این فرقه توانستند با مطرح کردن دروغین وصیت ابوهاشم به یکى از سران بنى‏عباس حق حکومت را از آل على(ع) به خود منتقل سازند. و بدین وسیله مردم را به تبعیت از خود فرا خواندند.
دسته‏اى از مستشرقین اجنبى، دیانت یزیدیه را به دین آریایى نسبت داده‏اند؛ زیرا کلمه یزیدى را از مشتقات یزدان، که مقصود خداست، مى‏دانند و برخى آن را به یزیدبن انیسه(4) نسبت مى‏دهند. ولى نظر درست این است که منسوب به یزیدبن معاویه مى‏باشد؛ چون آیین این گروه را شیخ عدى‏بن اموى تدوین کرده و یزید این آیین را رواج داده و طریقه او را زنده کرده است.(5)
این گروه الآن وجود خارجى ندارند؛ گو اینکه فرقه بیانیه، پیروان بیان نهدى، که معاصر امام باقر(ع) بودند هم به مهدویت ابوهاشم اعتقاد داشتند.(16)
البته در زمان خود ابوهاشم چنین اعتقادات مذهبى درباره او نبوده است.

 

نمایش پی نوشت ها:

1. الیزیدیة، صدوق الدملوجى، ص 164، طبع موصل، 1368هـ.
2. ملل و النحل، شهرستانى، ج 1، ص 136 و ج 2، ص 35.
3. بررسى عقاید و ادیان، آیت‏الله مصطفى نورانى، ص 337، انتشارات مکتب اهل بیت(ع)، چاپ چهارم، تیر 1375.
4. یزیدبن انیسه، از طوایف اباضیه خوارج است و از جمله کسانى بود که زمانى که مختار در زندان بود، برایش بیعت مى‏گرفت.
5. بررسى عقاید و ادیان، مصطفى نورانى، ص 338.
6. همان، ص 347.
7. اینها مى‏گفتند: بشر چون به حد اخلاص رسید، در دنیا و آخرت مى‏تواند به مصافحه و دست‏بوسى خدا نایل گردد. اینها براى خدا اعضا و جوراح ثابت مى‏کنند و مى‏گویند: خداوند در طوفان نوح آن قدر گریه کرد، تا چشمش به درد آمد. و مى‏گویند: اکنون هم خدا روى عرش نشسته و بندگانش را تماشا مى‏کند. (بررسى عقاید و ادیان، نورانى، ص 334)
8. تبصرة العوام، سیدمرتضى داعى حسنى رازى، ص 99، به تصحیح عباس اقبال، 1313، تهران.
9. گزیده کفایة المهتدى، سیدمحمد میر لوحى اصفهانى، ص 299، ح 39، تصحیح و گزینش گروه احیاى تراث فرهنگى، چاپ اول.
10. اعلام الورى، طبرسى، ص432 ـ 431 (به نقل از گزیده کفایة المهتدى، ص 299)
11. ملل و النحل، شهرستانى، ج 1، ص 150.
12. غادیان، صفرى فروشانى، ص 89.
13. تاریخ سیاسى اسلام، حسن ابراهیم حسن، ج 1، ص 435، ترجمه: ابوالقاسم پاینده، سازمان انتشارات جاویدان، چاپ هفتم، 1371
14. تشیع در مسیر تاریخ، دکتر جعفرى، ص 317.
15. غالیان، صفرى فروشانى، ص 90 و ص 140.
16. فرق الشیعه، نوبختى، ص 48. متن مقاله:

ارسالی از طرف کاربر محترم: jazereyearam