هشت توصيه براي تماشاي اخبار تلويزيون


 

نويسنده: نيل پستمن و استيوپاورز
مترجم: ابراهيم حقيقي



 
کارشناسان ارتباطات براي انطباق و سازگاري بينندگان با اخبار تلويزيون هشت توصيّه را در نظر گرفته اند که براي هر فردي قابل اجراست:
1- در برخورد با يک برنامه ي خبري بايد با اين ذهنيّت که چه چيزي مهمّ است، به تماشاي آن بپردازيد.
حتّي يک ذهن باز هم در قيد و بندهايي است. شما هم اگر مبناي دقيقي براي ارزيابي ميزان اهميّت اخبار نداشته باشيد، همواره فريب خواهيد خورد ولي به خاطر داشته باشيد که:
اخبار تلويزيون انعکاس همه ي آن چه که اتفّاق افتاده است، نيست.
اخبار تلويزيون وقايعي است که از نظر فردي به نام روزنامه نگار يا خبرنگار داراي ارزش خبري است. شما چه موافق باشيد چه مخالف، وظيفه ي آن چه گزارش مي شود، بر عهده ي شماست. در واقع روزنامه نگاران در پي آن هستند که اعتماد شما را جلب کنند؛ براي نمونه، والتر کرانکايت ـ گوينده اي که چند دهه در تلويزيون هاي آمريکا خبر خواند ـ بخش پاياني برنامه ي خبري شبکه ي BBC را با اين عبارت نامناسب به پايان مي برد:
ماجراي امروز از اين قرار بود...
ولي آن چه که وي مي خواست بگويد و يا بايد گفته مي شد، اين بود:
ماجرا از اين قرار بود که گروه خبري ما در خيابان 57 ، فکر مي کردند چنين است.
ما معتقديم اگر شما ذهنيّت خود را درباره ي آن چه که داراي ارزش خبري است، پرورش دهيد، ديگر به آساني فريب گزارش هاي گزينش شده ي مديران اخبار تلويزيون را نخواهيد خورد. البتّه اين مشکل که چگونه يک شخص مي تواند اين حس را که «چه چيزي مهمّ است» در خود بپروراند، بسيار پيچيده و فراتر از قلمرو کاري و صلاحيّت ماست. در هر حال پيشينه خانوادگي و به ويژه تحصيلات نقش مهمّي دارند. اگر قرار بود کتابي درباره ي آموزش بنويسيم، به يقين بر اين نکته تأکيد مي کرديم که ظاهراَ مدارس از وظيفه ي کمک به ساخت يک نظام اعتقادي، اخلاقي و سياسي نوجوانان، به منظور هدايت آنان در شناخت اين که چه چيزي مهمّ است، سرباز زده اند.
2- هنگامي که مي خواهيد يک برنامه ي خبري (بهتر بگويم يک نمايش خبري) تلويزيون را تماشا کنيد، به خاطر بسپاريد که اين بخش خبري نمايش نام دارد؛ يعني فرآيندي ساختگي است.
شايد فکر کنيد برنامه ي خبري تلويزيوني نوعي خدمت رساني عمومي و کاري عام المنفعه و يا حتّي نوعي دادوستد تجاري پر منفعت است. البتّه نبايد گمان کرد که اين کار به کلّي فاقد ارزش است، بلکه بايد گفت اخبار فقط کالايي است که از آن براي گردآوري و فروش پيام به مخاطبان و از سوي ديگر به شرکت هايي که کالاهايي را براي تبليغ در اختيار تلويزيون مي گذارند، استفاده مي شود. از طرفي اخبار به عنوان شکلي از سرگرمي (يا دست کم، نمايش) ارائه مي شود؛ زيرا مخاطبان احساس مطلوبي نسبت به آن دارند. از سوي ديگر کل آن مجموعه بايد طوري کنار هم قرار بگيرد که هر تهيّه کننده ي تئاتري بتواند آن را اجرا کند(از طريق حقّ تقدّم دادن به ارزش هاي تجاري در برنامه). در اکثر برنامه هاي خبري، اين مجموعه شامل گويندگان جذّاب، زمينه ي موسيقياتي مهيّج، طرح و رنگ پس زمينه، مونتاژ ارائه وقايعي براي حفظ مخاطبان، خلق صميميّت هاي غير واقعي و ... مي شود. نکته ي مهمّ در اين نوع برنامه اين است که از هيچ کسي انتظار نمي رود اخبار را خيلي جدّي بگيرد. به همين دليل اخبار فردا با اخبار امروز هيچ سنخيّتي نبايد داشته باشند. در واقع اگر مخاطب، اخبار شب پيش را کاملاً فراموش کرده باشد، بسيار بهتر است. اصلاً برنامه هاي خبري تلويزيون در نظر بينندگان هنگامي بهتر خواهد بود که آنان مبتلا به فراموشي باشند.
3- هرگز قدرت خبر آگهي هاي تجاري را دست کم نگيريد.
برنامه هاي آگهي هاي بازرگاني را نبايد ساده در نظر گرفت. آن ها شکلي از ادبيّات عامّه يا حتّي شکل جديدي از اخبار هستند. در برابر اين پرسش که آيا اخبار تلويزيون هميشه اخبار بدي است، مارشال مک لوهان زماني خاطرنشان کرد که اين گونه نيست. او معتقد است آگهي هاي بازرگاني، اخبار خوبي هستند. به هر حال ممکن است ما اين نام را روي آن ها بگذاريم؛ زيرا آگهي ها نيز به اندازه ي اخبار صراحت دارند و چيزي بيش از ظاهر خود درباره ي جامعه به ما اطلاعات مي دهند. ما گمان مي کنيم باستان شناساني که در حال مطالعه ي صنايع دستي فرهنگ آمريکايي 200 سال گذشته هستند، در واقع گزارش هاي تبليغاتي ما را که غني ترين منبع اطلاعاتي درباره ي ترس، انگيزش ها و شادي هاي ما به شمار مي روند، کشف خواهند کرد. در هر صورت، اين کار به بيننده امکان مي دهد تا تناقض هاي ميان پيام هاي بازرگاني و پيام هاي خبري را مشاهده کند و با نگاهي اجمالي و محض، ولو نه چندان شفّاف، معضلات رواني ـ اجتماعي فرهنگ خود را ببيند.
4- تلاش کنيد درباره ي منافع سياسي ـ اقتصادي افرادي که ايستگاه هاي تلويزيوني را اداره مي کنند، اطلاعاتي به دست آوريد.
البتّه اين کار آساني نيست و نيازمند آشنايي با صنعت انتشارات، وال استريت ژورنال، عصر آگهي ها و ديگر منابع اطلاعاتي است. به هر حال ما به شما پيشنهاد مي کنيم با کاهش يک سوّم مدت زمان تماشاي اخبار تلويزيون (توصيّه شماره ي 6)، از اين زمان صرفه جويي شده، براي آشنايي خود با پيشينه ي افرادي که جهان را براي شما مي سازند، استفاده کنيد. به خاطر داشته باشيد متخصصاني مانند پزشکان و وکلا عموماً مدرک تحصيلي خود را روي ديوارهاي دفتر کار خود نصب کرده اند تا به مشتريان اطمينان بخشند که صلاحيّت شغلي دارند. گروهي از پزشکان آمريکايي، بنا به گفته ي خودشان، در نيمه ي اوّل دوران تحصيلي خود با افت تحصيلي روبه رو بوده اند ولي به هر حال مدرک تحصيلي دکترا، بيشتر از آن چه که درباره ي مالکان ايستگاه ها، مديران خبر و خبرنگاران، [اطلاعات] در اختيار ما بگذارند، اطلاعات به ما مي دهند. آيا اين سودمند نيست که بدانيم اينان چه کساني هستند؟ اهل کجايند؟ و به ويژه، در ارتباط با شما، کجاي کار قرار گرفته اند؟ حتماّ نبايد مارکسيست بود تا اين گونه فرض کرد که افرادي با درآمد سالانه ي يک ميليون دلار، زندگي را بسيار متفاوت تر از افرادي مي بينند که اسير تهيّه ي نان شب خود هستند. البتّه در اين جا قصد ما ايجاد سوءظنّ نيست. ما فقط در صدد تأکيد بر اين نکته هستيم که پيشينه ي افرادِ ارائه کننده ي اخبار براي ما از اين نظر مهمّ است که چه قضاوتي درباره ي گفته هاي آنان خواهيم داشت.
5- شما بايد به زبان بنگاه هاي خبرپراکني (راديو ـ تلويزيون) توجهّي ويژه داشته باشيد.
از آن جا که در برنامه هاي خبري تلويزيون، حجم بالايي از فيلم و تصاوير بصري به نمايش گذاشته مي شود، بينندگان ناخواسته در معرض زباني قرار مي گيرند که تجربه نشده است. البتّه به دلايل بسياري اين فرض اشتباه است؛ زيرا زبان گويندگان اخبار تلويزيوني با تصاوير و عکس ها ترکيب مي شود. يک تصوير، ماهيّتاً ارائه دهنده ي مطلبي است. به هر حال آن چه ما مي خواهيم از تصاوير دريابيم غالباً از طريق تفاسير مربوط به آن تعيين مي شود. به همين دليل آن چه که گفته مي شود، نيازمند توجّه دقيقي است.
در ضمن، معدودي تصاوير بي نياز از توصيف هم وجود دارند که در اين موارد، نگرش بينندگان نسبت به آن ها همراه با کلمات شکل خواهند گرفت. البتّه محدوديّت هايي در اين زمينه وجود دارد؛ براي نمونه، تصويري از يک کودک گرسنه به هيچ وجه نمي تواند به مطلبي خوشايند تبديل شود، حتّي اگر با کلمات بسياري نيز همراه باشد.
ولي معناي تصوير، بالقوّه داراي تفسيرهاي متفاوتي است؛ براي نمونه، آيا تصوير کودک گرسنه نشان از اهمال و کوتاهي والدين است؟ آيا به معناي بي کفايتي سياستمداران است؟ آيا نمايانگر درهم شکستگي يک نظام اقتصادي است؟ و نهايت اين که آيا به معناي بي رحمي ثروتمندان نيست؟
اين پرسش ها يا هر پرسش ديگري، تنها از طريق زبان گزارشگران پاسخ داده مي شوند. البتّه نه به اين معنا که پاسخ ها و توضيح هاي آن ها صحيح و درست است.
دليل ديگرِ ضرورت توجّه به زبان بنگاه هاي خبرپراکني، اين است که گزارشگران پرسش هاي بسياري مي پرسند. اگر چه يک پرسش فقط يک جمله است ولي جمله اي است که مي تواند نيّات و پيش فرض هاي طرّاحان پرسش ها و به تبع پاسخ گويان را آشکار کند.
6-دست کم يک سوّم از ميزان زمان تماشاي اخبار تلويزيون را کاهش دهيد.
درباره ي اين پيشنهاد، همواره بايد پرونده ي رُني زامورا را به خاطر داشت. دفاع رُني در برابر اتهام به قتل يک پيرزن اين بود که او به دليل تماشا کردن بيش از اندازه ي تلويزيون دُچار جنون شده است. گرچه هيأت منصفه ادعاي او را رد کرده بود ولي با کمي دقّت و تفکّر مي توان به حقايقي دست يافت. مطالب گربنر، در اين باره به روشني اشاره مي کند که تماشاي زياد اخبار تلويزيون باعث مي شود تا بينندگان، جهان را بسيار خطرناک تر از آن چه که هست، تصوّر کنند. مطالعات کوبي بر اين امر تأکيد دارد که تماشاي تلويزيون و نيز برنامه هاي خبري، مردم را بيش تر از آن چه که در زندگي روزمرّه زير فشار آن هستند، افسرده مي کند. هر چند اعتياد به تماشاي اخبار تلويزيون، انسان را دچار جنون نمي کند ولي برخي بر اين اعتقاد هستند که مي تواند به افسردگي مزمن يا احساس ترس و هراس دائم منجر شود. از طرفي، اگر شما نگران هستيد که کاهش ميزان تماشاي تلويزيون ممکن است باعث «از دست دادن» اخبار مهمّ شود، اين مهمّ تر را به خاطر بسپاريد که:
در اکثر موارد، اخبار معمول تلويزيون ترکيبي است از 15 نمونه، يا بيشتر، از يکي از هفت گناه کبيره که شما با آن کاملاً آشنا هستيد.
ممکن است در اين ميان دو مورد از مطالب به فساد اخلاقي مربوط باشند، چهار مورد به قتل و گاهي نيز يک مورد به شکم بارگي و يکي نيز به حسادت و... ولي اين ها توجيه هايي قابل قبول نيستند که انسان هر هفته خود را در معرض سي يا چهل نوع از اين گونه برنامه ها که روح او را آزار مي دهند، قرار بدهد. هميشه به خاطر داشته باشيد:
اخبار تلويزيون، بازتاب زندگي روزمرّه و عادي انسان نيست.
7- يک سوّم از اظهارنظرهايي را که احساس مي کنيد بايد داشته باشيد، کاهش دهيد.
يکي از دلايلي که بسياري از مردم به تماشاي اخبار تلويزيون خو گرفته و عادت کرده اند، اين است که احساس مي کنند تحت کشش ها و انگيزه هاي مختلف مجبور هستند تا تقريباً درباره ي هر چيزي عقيده اي داشته باشند. به نظر مي رسد در بين افراد طبقه ي متوسط، به ويژه آن دسته افرادي که تحصيلات دانشگاهي را طي کرده اند، نوعي وظيفه ي غيرواقعي و اندکي مضحک وجود دارد که آن ها را مقيّد مي کند درباره ي هر موضوعي اظهار فضل کنند؛ براي نمونه، اگر فرض کنيم شما به يک ميهماني شام دعوت شده ايد و فردي از شما بپرسد «آيا گرم شدن زمين در نتيجه ي سوراخ شدن لايه ي اوزون است؟» انتظار مي رود که شما بگوييد، «يقيناً». ولي در واقع شما چيز زيادي از اين موضوع نمي دانيد و تلويزيون فقط ابتدايي ترين و جزيي ترين اطلاعات را درباره ي هر چيزي ارائه مي کند. آيا اين آزادمنشي نيست که هنگام روبه رو شدن با چنين پرسشي قادر به گفتن اين جمله باشيم که: « چون تقريباَ هيچ چيزي درباره ي اين پرسش نمي دانم، هيچ نظري هم درباره ي آن ندارم».
البتّه ما تصور مي کنيم که اگر شما در طول برگزاري ميهماني 5 يا 6 دفعه چنين جوابي بدهيد، احتمالاً ديگر از شما سوال نخواهند کرد ولي اين مي تواند دست کم هزينه ي رهاسازي شما از فشارهاي روحي ناشي از چنين اظهار نظرهاي پوچ و سبکي باشد.
8- هرچه در توان داريد براي جلب علاقه ي مسئولان مدارس براي آموزش کودکان به کار گيريد تا آنان ياد بگيرند که چگونه برنامه هاي خبري تلويزيون را تماشا کنند.
بعضي از ايستگاه هاي تلويزيوني معلماني را به خدمت گرفته اند تا با استفاده از فرصت هاي مناسب نحوه ي تماشاي برنامه هاي خبري و آن چه را که ما قصد انتقال آن را داشته ايم، آموزش دهند. با اين همه اين تنها يک فکر خوب براي انجام چنين کاري نيست؛ بلکه امري است بسيار ضروري. هنگامي که برنامه ي اخبار تلويزيون را تماشا مي کنيم، بهترين روش براي اين که بدانيم واقعاً چه اتفّاقي در حال رخ دادن است (و چرا؟)، اين است که تا جوان هستيم، شروع به فراگيري نحوه ي برخورد با آن کنيم.
و امّا مهمّ تر اين که مدارس ما به دلايل نامعلومي شوق و علاقه به انجام تحقيقات درباره ي همه ي جنبه هاي تلويزيون را از دست داده اند و به طور کلي از معلّمان مي خواهند که از تلويزيون به عنوان يک ابزار کمک آموزشي استفاده کنند ولي از آنان خواسته نمي شود که به مطالعه ي اين که تلويزيون چگونه از ما استفاده مي کند، بپردازند.
منبع: رواق هنر و انديشه 44